01
مرداد
1393
جلوههای مقاومت نهاد مرجعیت در برابر استعمارگران
بررسی موردی تقابل عالمان شیعه با بریتانیا
صفاءالدین تبرّائیان
درآمد
تالار علامه امینی دانشگاه تهران طی روزهای 7 و 8 آبان ماه 1392 ناظر برپایی «همایش بینالمللی کالبدشکافی سیاست انگلیسیها در ایران (2012-1800م)» بود. در این هماندیشی شماری از دانشوران ایرانی و خارجی مبادرت به واکاوی و بازخوانی رویه و رویکرد استعمار بریتانیا در دو سده اخیر در ایران زمین نمودند. این همایش به همت «مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران» برگزار شد.
آنچه در پی میآید متن سخنرانی اختتامیه همایش است که توسط صفاءالدین تبرّائیان ایراد گردیده است و در آن نمونههای برجسته ایستادگی روحانیت طراز اول جهان تشیع در مواجهه با تعدیات و زیادهخواهیهای استعمار انگلیس و ایادی منطقهای آنان مورد بررسی واقع شده است و بدان امید که مورد بهرهوری قرار گیرد ایفاد حضور میشود.
***
بسمالله الرحمن الرحیم والعاقبه لأهل التقوی والیقین
سلام علیکم ... بحث خود را در نه محور و با رعایت ترادف تاریخی به حضور سروران گرامی شرکتکننده در این هماندیشی علمی تقدیم میکنم. همایشی که در برهه حساسی، شجاعانه بر اثر تکاپوی شایسته تحسین نسل جوان و بصیر تاریخنگار انقلاب اسلامی کلید خورد و درصدد پرتوافشانی به زوایای تاریک و ناشناخته تاریخ سیاسی معاصر این مرز و بوم است.
پایندگی مرجعیت رشیده
مرجعیت در نظرگاه اسلامی امتداد امامت است. مراجع از منظر شیعیان نواب پیشوایان معصوم و ملجأ و پناهگاه مردم بهشمار میآیند. عالمانی که افزون بر «حوزه شریعت» در «دایره سیاست» نیز صاحبنظرند. همین سیادت علمی و اجتماعی، بسط قلمرو اختیارات آنان به امور عمومی و سلطانی را موجب آمد.
بیتردید این نوع نگاه به مجتهدان و مسئولیتها و انتظارات از آنان باعث پویایی، بالندگی نشاط و تحرک شیعه، بهویژه در دو سده اخیر، شده است. این سرزندگی منحصر به فرد مرهون اجتهاد، زمانشناسی، آمادگی، ظرفیت بالا و گاه انعطاف در رویارویی با مستحدثات و واقعات اتفاقیه است.
البته و بدون شک مرجعیت تنها بهرهمندی از قدرت استنباط حکم شرعی و دانش کار آیند برای مسئلهگویی و پاسخدهی به پرسشها و ارائه راهکارهای فکری و فرهنگی نیست و برخورداری از بصیرت و بینش اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و ابراز واکنش بجا و بهنگام و تصمیمسازیهای سنجیده و البته فهم پدیدههای امروزین در مرجعیت زعیمی و نه فقط فتوایی، جهانی و نه فقط محلی، رسالتی و نه فقط رسالهای، اصلی بنیادی و رکنی رکین و اساسی محسوب میشود. مرجعیتی که پیوسته ضمن حفاظت و صیانت از مکتب، با دیدگان تیزبین مراقب حرکتهای مشکوک بوده در برابر زورگویی و زیادهخواهی پایمردی نشان داده است.
ایستادگی در برابر جریان تکفیری، وهابی
بیشترین رویارویی اساتید حوزه و فقاهت در ازمنه اخیر با استعمار انگلیس، همی، فرقهها و گرایشهای برکشیده و دستپرورده آن بوده است. توجه داشته باشیم که فرقه وهابیت در زمانه تا حدودی ضعف دو دولت اسلامی صفویه در اصفهان و عثمانی در استانبول برآمد تا با وارد آوردن ضربه به هر دو باعث پیدایی شکاف در جهان اسلام شود.
انگلیسیها در آن فضا برای حفظ مستعمرات و توسعه آن مبادرت به تکوین جریانهای انحرافی نمودند تا با سرگرمسازیهای فرعی موفق به بر هم زدن موازنه سیاسی آن روزگار شوند. با خطدهی کارگزاران سیاسی و عناصر امنیتی انگلیس، فتاوای شیخ محمدبن عبدالوهاب مبنی بر وجوب تخریب بسیاری از قبور در مکه، مدینه، و عتبات، صادر شد.
پیشدرآمد یورشهای نظامی وهابیان حملات به ظاهر ایدئولوژیک بود. شبیخون به این سو و آن سو و کاروان حجاج با این مستمسک صورت گرفت که نبی اعظم(ص) نیز مسیر مالالتجارهها را قطع میکرد تا موجبات تقویت اسلام و جامعه مسلمین فراهم آید؛ و این سرآغاز تفکر و مشی انحرافی جماعتی است که خود را همسنگ مسلمانان صدر اسلام پنداشته، به خود رخصت حمله و قتل و غارت به قصد به اصطلاح تقویت اسلام داد.
این راهزنان مزدور و علیالظاهر مسلمان از تهاجم به مدینه و چپاول و سپس فروش ذخایر روضه نبوی نیز دریغ نورزیدند، هر چند توجه آنان از نجد معطوف به عراق بود، جایی که سرمایهگذاری کلان نادرشاه افشار به منظور توسعه و عمران اعتاب مقدسه کربلا و نجف، انگیزه یورش و غارت بقاع متبرک و شریف را در آنها برانگیخت؛ و البته در میان چند تجاوز وحشیانه آنها، فاجعه کربلا چیز دیگری بود.
شاخه سیاسی ـ اقتصادی وهابیان برای تسکین شاخه عقیدتیشان، شبیخون به اعتاب مقدسه را تدارک دید. وهابیان در پی رایزنی رسمی با حکومت بریتانیا دست به کار شد. سپاه جهل و خرافه نو سفیانیان، روز عید غدیر (18 ذیحجه) 1216ق را به عنوان زمان هجوم وحشیانه به کربلای معلی برگزید. شب قبل از حمله، شماری از نفرات آنها با دستاویز شرکت در جشنواره غدیر، با پوشاک زنانه به شهر نفوذ کردند.
یکی از امرای وهابی شخصاً فرماندهی دوازده هزار تن از قوای خود را عهدهدار بود. ظرف مدت نیم روز با نعرههای «اقتلوا المشرکین و اذبحوا الکافرین»، دستها بسته، پاها شکسته، تیغها کشیده، و سرهای پنج هزار نفر از اهالی کربلا، زوّار، علما و فضلا را بریده و سینههاشان در خانهها، کوچهها، بازارها و میادین شهر به طرز فجیعی دریده شد. بنابه آنچه در برخی منابع تاریخی آمده، حدود پانصد نفر در صحن حسینی و پنجاه تن در کنار مضجع حضرت سیدالشهداء(ع) به شهادت رسیدند. درهای مراقد مطهر، ورقهای طلا، ضریح و صندوق مقدس روی تربت، نسخههای خطی و مصاحف شریف، همگی مورد دستبرد اشقیاء قرار گرفت.
این کشتار جنایتکارانه و قتلعام طایفی و فتنهجویانه به امر انگلیس و تشکل برساختهشان مصداق بارز یک نسلکشی تمامعیار بود که دویست و دوازده سال پیش رخ داد. ستیزهجویان ارهابی وهابی با تحریک و ترغیب کارگزاران بریتانیایی دو مرتبه تا پشت دروازههای نجفاشرف پیشروی کردند لیک هر دو بار با مقاومت نیروهای مردمی و رزمآوران عشایر، به رهبری روحانیت آگاه و حاضر در صحنه، یک مرتبه حسب فراخوان علامه شیخ جعفر کاشفالغطاء، و بار دیگر به درخواست آیتین شیخ محمدحسین غروی نائینی و سید ابوالحسن اصفهانی، همی، حضرت شیخ محمدمهدی خالصی، موفق به بسیج عده و عُده و عقب راندن آنها به طرف بیابانهای منتهی به گستره حجاز شدند. با این حال، جیش و حوش تکفیری ارعابی، ضمن تاراج محصولات کشاورزی مردم بینالنهرین و چپاول سرمایه روستاییان در مسیر مراجعت، از انهدام قبور معاریفی چون طلحه، حسن بصری، و تخریب گنبدهای افراشته شهدای غزوه اُحد دریغ نورزید.
خاموشی دکان دخان اجنبی
دیری نپایید در سنوات پسین شاهد ظهور و تبلور جلوههای دیگر از جایگاه بلندمرتبه و نفوذ کلمه عالمان دین هستیم. نهاد مرجعیت (المؤسسه الدینیه) با «شمالفقاهه و السیاسه» نه تنها وقایع اتفاقیه را هوشمندانه تعقیب و رصد میکرد بلکه به جریانشناسی رخدادها نیز میپرداخت و سر نخ بسی امور را پس پرده دنبال مینمود و افق دید خود را به دوردستها میدوخت و مناطقی را در پهنا و چشمانداز عملیاتی خویش ژرفبینانه مورد ارزیابی قرار میداد که کمسابقه بود.
در بزنگاه رویداد تنباکو، نگاه مردم به منظور دریافت نسخه برونرفت از بحران به عالمان ثقه بود تا با فهم لمسهای خطرزا، دافع تهدیدات موریانهوار باشند. لازم به ذکر است که پسلرزه های ضداستعمار (انگلیس)ی ماجرای رژی بیش از جلوه ضداستبداد (ناصری) آن است.
ورود علانیه و اجتنابناپذیر مرجع نامدار مقیم سامراء در قضیه «دخانیه» امری فراتر از به چالش کشیدن مشروعیت عرفی پادشاه مقتدر یگانه کشور شیعه جهان است. نهیب کمسابقه مرجعیت به سلطنت، حرکتی جهتدار، هدفمند و در خدمت منافع ملی با نشانه روی به سیبل انگلیسی است. ناگاه به مختصر دستخطی، شاه ظلالله و اسلامپناه در معرض محاربه با امام زمان(ع) قرار میگیرد. میرزای شیرازی بزرگ، کل نمایشنامه ساخته و پرداخته انگلیس را به صلّابه میکشد.
ضربه مؤثر و کاریتر میرزا فراتر از دربار قجر به تصمیمسازان سیاسی، اقتصادی انگلیس بود. حکم رفع ید فرنگی لطمهای سنگین به حیثیت و اعتبار بریتانیای کبیر وارد آورد. آنان از این برهه به گفته آیتالله شهید سید حسن مدرس تکاپوی خود را در طرحریزی نقشههای شوم برای مقابله با روحانیت، که مورد غضبشان قرار گرفته بود، مضاعف ساختند. مرجع مجدد و بیبدیل جهان اسلام حضرت امام خمینی (قدسالله نفسه الزکیه) با اشاره به رخداد تحریم تنباکو تأکید میکنند که استعمارگران «از آن روز درس خود را برای همیشه خواندند و فهمیدند با نفوذ اینها نمیشود معادن ثروت این ممالک را برد. ناچار با تمام قوا و تدبیرات عملی، با دست خود ایرانیان مشغول شدند که هرچه ممکن است زودتر قوه روحانیت را از بین ببرند یا دستکم از نفوذ آنان بکاهند.» از این رو، رویداد تحریم یک هیجان زودگذر و اعتراض ساده ضداستبدادی نیست بلکه نقره داغ شدن حساب شده قدرت استعمار کهنهکار وقت است.
جنبش جهاد
دیری نپایید به گاه تهاجم و تجاوز حکومتهای استعمارگر به بلاد اسلامی در سال 1911م، شاهد عکسالعمل قاطع و فراگیر مراجع هستیم. علمای اعلام نسبت به صدور احکام جهاد بر ضد متجاوزان به بلاد اسلامی و وجوب دفاع از سرزمین مسلمانان در برابر کافران حربی، کمترین تردیدی به خود راه ندادند. چگونگی مواجهه مراجع و روحانیون عالیقدر دقیقاً مانند آنچه سه سال بعد در حمله متجاسران بریتانیایی به فاو اتفاق افتاد، بود. مجتهدان نامور تنها به فراخوان و بسیج مردم و تهییج آنها برای مقابله با متجاوزان بسنده نکردند بلکه خود پیشاپیش صفوف رزمندگان رهسپار جبهههای نبرد شده و ماهها با اشغالگران بریتانیایی در محورهای عملیاتی جنگیدند.
حضور مراجع والامقام و حضرات آیات نام و نشان دار مانند سید محمد سعید حبوبی، سید مهدی حیدری، شیخ فتحالله شیخالشریعه اصفهانی، سید مصطفی کاشانی، شیخ محمدمهدی خالصی، شیخ عبدالکریم جزایری، سید محسن حکیم، سید علی داماد، سید محمدعلی هبتالدین شهرستانی، سید شهابالدین مرعشی و برخی آقازادههای مراجع نامدار، گواه آن است که عالمان هوشمند شیعه بهرغم نارضایتی از مشی سیاسی و اجتماعی عثمانیان و تعدیاتی که نسبت به اتباع اهل بیت (علیهمالسلام) در بینالنهرین روا داشتند، لیک در حمایت لسانی و پشتیبانی عملی از حاکمیت اسلامی، بهرغم ماهیت اشرافی و بیگانگی آن با اسلام اصیل و بیتوجهی به مطالبات به حق مردم، از هیچ تلاش و کوششی فروگذار نکردند.
بازخیزی اسلام سیاسی در دوران معاصر
قرن گذشته را باید سده بیداری فکری ملل مسلمان و نوزایی و بازخیزی اسلام سیاسی دانست که با لشکرکشی قشون انگلیس در رخداد جنگ جهانی اول به عراق در 1914م، سرگیجه و خماری را زدود و صفوف مسلمانان را بسامان و متحد ساخت. وحدت و همبستگی و انسجام ملی و اسلامی که در مطلع سده بیستم میلادی با وجود برخی اختلافات رخداده و آشکار شدهای که در نهضت مشروطیت ایران دستخوش آسیب شده بود، ترمیم یافت و فازی تازه و مرحله نوینی از جنبش روحانیت شیعه در عرصه سیاست و رویارویی با دسیسههای استعماری آغاز شد که تحول بیسابقهای را ارمغان آورد.
سه سال بعد، دو تن از عالمان سرشناس، آیات سید محمدعلی بحرالعلوم و شیخ محمدجواد جزایری، مبادرت به تأسیس تشکلی مخفی نامبردار به «جمعیت نهضت اسلامی» در دیار علوی نمودند. قصد این گروه اخراج انگلیسیها در آغاز از عتبات عالیات و پس از آن از سرزمین عراق بود. جمعیت یک سال بعد با ترور فرماندار انگلیسی شهر نجف قیام مسلحانه خود را آغاز کرد. نظامیان انگلیسی بیدرنگ پایتخت شیعیان جهان را محاصره و شرایط دشواری را برای رفع حصر شهروندان نجفی و زوّار اعلام کردند.
در خلال محاصره چهل و شش روزه شهر، مرجع اعلی، سید محمدکاظم طباطبائی یزدی (صاحب عروه) ــ با رعایت احتیاط و حفظ جان مجاوران دیار علوی و زایران، سعی نمود بحران را کنترل نماید. در مدت یک ماه و نیم بر اثر شلیک توپخانه انگلیس، بخشهایی از گنبد و گلدسته حرم امام علی(ع) تخریب شد. گرسنگی و تشنگی، بسیاری از مردم بیگناه و زائران مظلوم را از پای درآورد. سرانجام، قیام نجفیان با یورش وحشیانه متجاوزان انگلیسی به شهر، جان باختن عده زیادی از مردم، بازداشت صدها نفر، تبعید یکصد و بیست نفر به خارج از عراق، دریافت غرامت از مردم و به دار آویختن یازده تن از رهبران جنبش سرکوب گردید و محاصره چونان «خندق» و «شعب ابیطالب» نجف اشرف خاتمه یافت و دست آخر نجفیان غرامت مالی سنگینی را که از سوی انگلیسیها بر آنها تحمیل شده بود ناگزیر تأدیه کردند.
قیام نجف هیبت استعمار انگلیس در عراق را شکست. در جریان محاصره کانون تشیع، انگلیسیها بارها به حضرات آیات سید یزدی و شیخ الشریعه پیشنهاد خروج خود و خانوادهشان از شهر را دادند. پاسخ قاطع حضرت یزدی دست رد بر سینه نامحرم بود که: «اهالی نجف جملگی اعضای خانواده مرا تشکیل میدهند. اگر بنا باشد از شهر خارج شوم با همه آنها خارج میشوم».
شگفتا هفتاد و سه سال بعد، در ایام قلع و قمع عراقیان و سرکوب خونین انتفاضه شعبانیه، در پی چراغ سبز آمریکا و انگلیس و همدستی ارتجاع عرب، آنگاه که بعثیان خونخوار تا بن دندان مسلح با شعار «لاشیعه بعد الیوم» به نجف یورش بردند، در برههای که برخی به مرجع اعلی و زعیم حوزه حضرت سید ابوالقاسم موسوی خوئی پیشنهاد خارج شدنی از نجف و عزیمت به خارج از کشور ــ از جمله ایران ــ دادند، ایشان فرمود: «تحت هیچ شرایطی نجف را ترک نمیکنم و هرگز مردم را در رنج و محنت تنها نخواهم گذاشت. چگونه میتوانم جواب سرور و مولایم امیر مؤمنان(ع) را بدهم که شهر مقدس او را از بیم وقایع ناگوار و مصائب آلیعقوب که در راه است، ترک کردم».
ناقوس بیدارباش
به هر روی، قیام نجف آمادگاه «ثورهالعشرین» عراق گردید که دو سال بعد رقم خورد. فقهای عالیقدر ضربههای کاری مهمی بر پیکر استعمار انگلیس وارد آوردند که یکی از مؤثرترین آنها عقیم ساختن پروژه کلنل ویلسون، فرماندار و نایبالسلطنه انگلستان در عراق مبنی بر هندی ساختن بلاد رافدین، اسکان یهودیان مهاجر در بینالنهرین، و تجزیه عراق بود.
در این هنگامه، علمای اعلام شعاع رویارویی خود با استعمار انگلیس را توسعه بخشیدند. مقابله با رفراندوم و همهپرسی فرمایشی انگلیسیها در عراق؛ دعوت مردم با گرایشهای متنوع مذهبی به اتحاد و مبارزه فراگیر با انگلیس؛ تأکید بر تشکیل حکومت مقیّد به مجلس و متکی به آرای مردم و مستقل از دخالت اجنبی؛ و ... بخشی از این تقابل است.
کوتاه زمانی بعد از مرجع عالیقدر حضرت شیخ محمدتقی حائری سؤال شد «آیا جایز است انتخاب غیرمسلمان برای امارت و حکومت بر آنها یا اینکه واجب است فرد مسلمانی را انتخاب کنیم؟» و پاسخ میرزای دوم که در آن برهه ریاست شریعتمداران را عهدهدار بود از این قرار بود «لیس لاحد من المسلمین ان ینتخب و یختار غیرالمسلم للاماره و السلطنه علی المسلمین.»
و فتوای بعدی شیخ حائری که به «دفاعیه» سرشناس گردید چون پُتک بر سر انگلیسیها فرود آمد و آن اینکه «مطالبهالحقوقِ واجبه علیالعراقیین و یجب علیهم فی ضمن مطالباتهم رعایه السلم و الأمن و یجوزُ لهم التوسل بالقوه الدفاعیه اذا امتنع الانکلیز، عن قبول مطالباتهم.» و این اظهارنظر آشکار و شفاف شرعی و سیاسی همانا جواز به کارگیری اسلحه برای احقاق حقوق مشروع ملت عراق در صورت خودداری انگلیسیها از پذیرش درخواستهای آنها بود. و این سان جرقه به انبار باروت زده شد و انقلاب عظیم مردمی (ثورهالعشرین) 1920م را موجب آمد.
هدفگیری عالمان دین
اتخاذ این مواضع بیش از پیش زنگ خطر را برای انگلیسیها به صدا درآورد. آنان برای جلوگیری از گسترش اقتدار روحانیت هوشیار دست به طراحی توطئهها شدند و به منظور یافتن راههای نفوذ و از بین بردن استقلال کشورهای اسلامی، آمادهسازی پژوهش و اثری سفارشی به وزارت مستعمرات در اسرع وقت را دادند. این تحقیق پس از تدوین به منظور بهرهوری و اجرای مفاد آن در اختیار نمایندگیها و عوامل سرویسهای امنیتی قرار گرفت.
کتاب یاد شده بر مبنای اظهار یکی از همین جاسوسهای کارکشته در هزار صفحه تدوین گردید که در آن ضمن برشمردن کاستیها و نقاط ضعف مسلمین، راهکارهای تضعیف و انهدام استقلال آنان ارائه داده شده بود.
○ فرافکنی نسبت به روحانیان و اتهام زدن به آنها؛
○ ترویج و اشاعه این امر که اسلام تنها دین عبادی است و لازم است از سیاست جدا شود؛
○ کمرنگ کردن ارتباط مردم با علما و قطع تدریجی آن؛
○ استخدام برخی رجال دین و تعیین مقرّری برای آنان؛
○ نفوذ طلاب قلابی در حوزهها؛ رخنه در الازهر شریف و حوزه نجف اشرف؛
○ تأسیس مدارس نو در بلاد اسلامی؛
○ تقویت روحیه آخوندستیزی و ضدیت با دین و مذهب؛
○ زیر سؤال بردن وجوب جهاد در عصر غیبت امام زمان(ع)؛
○ زیر سؤال بردن سیادت و بیمعنی کردن احترام به سادات و آماده کردن سادات قلابی و شبههافکنی در این ساحت؛
○ برخورد با پوشاک روحانیت و استهزاء آن؛
○ ضرورت به کار گرفتن یکصد هزار نفر برای اجرای این نقشه راه شوم استعماری.
با امعاننظر به تدارک چنین پروژههای استعماری است که مقام معظم رهبری، حضرت آیتالله العظمی خامنهای طی بیاناتی در دیدار با مسئول دادگاه و دادسرای ویژه روحانیت اظهار میدارند «در حال حاضر جاسوسهای آمریکا و انگلیس و دیگر رژیمهای استکباری میان مردم و دستگاههای مختلف و حوزههای علمیه هستند و قصد ضربه زدن به نظام و انقلاب را دارند... با اتکا به پروردگار دنبالشان باشید و نقشههای آنها را خنثی کنید».
تقابل با رژیم صهیونیستی
با پایان یافتن جنگ جهانی دوم و اشغال سرزمین فلسطین توسط صهیونیستها، مجتهدان بلندمرتبه مراتب اعتراض خود نسبت به تصرف سرزمین مقدس فلسطین و قبله نخست مسلمین را به طرق مختلف، از صدور اطلاعیه و انتشار بیانیه گرفته تا ایراد خطابه و انجام مصاحبه، ابراز داشتند. دو تن از مراجع بصیر، حضرات آیات سید محسن حکیم و شیخ محمدرضا آلیاسین (دایی آیتالله شهید سید محمدباقر صدر)، به دنبال شناسایی «اسرائیل» توسط سازمان ملل متحد، طی تلگرافی مراتب اعتراض خود را به آگاهی اولیای سازمان مذکور رساندند.
مراجع عالیقدر شیعه در خلال صفآرایی و نبردهای کشورهای عربی ـ اسلامی با رژیم صهیونیستی، بر ضرورت کمک همهجانبه برای آزادسازی قدس شریف تأکید ورزیدند. سرزمین فلسطین، که بر اثر سیاست استعماری دولت انگلیس توسط صهیونیستها غصب شده بود آن اندازه برای مراجع حائزاهمیت بود که جملگی آنان راهحل بازپسگیری آن و اخراج صهیونیستها غاصب از این گستره باستانی و شریف را تنها با توسل به زور و به دست گرفتن سلاح به منظور طرد اشغالگران، امکانپذیر میدانستند. از منظر مجتهدان دوراندیش، هر کس در این جهاد مقدس کشته میشد، شهید محسوب میگردید.
از سوی دیگر، فقها و مجتهدان بلندمرتبه کمک مالی به منظور مساعدت در مبارزه با رژیم جعلی و نامشروع اسرائیل را واجب تلقی کردند. فتاوای آنها مبنی بر جواز پیوستن به صفوف فدائیان فلسطین، جمعآوری زکات به قصد پشتیبانی از مقاومت مسلحانه در آزادسازی این گستره اسلامی، و حتی اذن برخی از آنها و در صدرشان حضرت آیتالله العظمی حکیم برای انجام عملیات استشهادی در مقابله با نظامیان صهیونیست و اخراج آنها از قبلهگاه نخست مسلمین در زمره افتاهای غرورانگیز دینی و ملی و برگ زرینی در تاریخ پرافتخار مرجعیت است.
مرجعیت استراتژیک
آری، استعمارگران مستکبر از چنین قرآن، اسلام و مرجعیتی هراسناکند. به فرموده مقام معظم رهبری: «من در کتاب مسلمانان در نهضت آزادی هندوستان این نکته را یادآور شدهام که یکی از نایبالسلطنههای هند قبل از استقلال این کشور در سال 1947 گفته بود که اوایلی که انگلیسیها وارد هند شده بودند ــ یعنی بعد از دوران کمپانی هند شرقی ــ و میخواستند حکومت هند را به دست بگیرند، گفته بودند که مسئله ما در هند مسلمانها هستند و بزرگترین هدف ما بایستی قلع و قمع و سرکوب آنها باشد! سخن معروف «گلادستون» را هم که حتماً شنیدهاید که گفته بود: این قرآن را باید برداشت. استعمارگران از قدیم نسبت به اسلام همین احساس را میکردند که آن هم ناشی از چیزهایی بود که از اسلام دیده بودند».
جمعبندی
و اما نهاد مرجعیت در پی پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی، بهویژه در ربع قرن اخیر، بر وزن و قامت آن فراوان افزوده شد. در این برهه شاهد تحکیم مبانی مرجعیت، «تنقیح مناط» به مفهوم کشف و تبیین ملاکها، و گسترش مساحت مرجعیت، و افزون بر آن تقویت عمق استراتژیک این نهاد هستیم، به گونهای که امروز احدی جرئت تهدید این مرز و بوم را ندارد که در آن صورت تهدیدش با تهدیدی کوبنده و قاطع پاسخ داده خواهد شد.
پیروزیهای معجزهآسا و خیرهکننده حزبالله لبنان به زعامت آیتالله سید حسن نصرالله (حفظهالله) و تسلیح هوشمندانه مقاومت اسلامی فلسطین در غزه گواهی است بر این مدعا که «و أن عدتم، عدنا»
والسلام علیکم و رحمه الله
موسسه مطالعات تاریخ معاصر
نظرات