هفدهم اردیبهشت سالروز

جنایت در زندان دوله تو


جنایت در زندان دوله تو

هفدهم اردیبهشت هرسال یادآورشهادت بیش ازپنجاه نفراز رزمندگان ارتشی، سپاهی،نیرویانتظامی و پیشمرگان مسلمان کرد است که در حمله جنگنده­ های رژیم بعث عراق به زندانی در روستای دولهتو درسردشت به شهادت رسیدند. آنها مظلومانه در شرایط اسارت به شهادت رسیدند . در مطلب پیش روی به بررسی این رویداد هولناک پرداخته ایم .

مقدمه

هنوز چند روزی از پیروزی انقلاب اسلامی نگذشته بود که نیروهای به اصطلاح چپ، با کمک نیروهای ضد انقلاب و سلطنت‌طلب تلاش کردند به بهانۀ مطالبه حقوق اقلیت‌های قومی و آزادی‌های اجتماعی، افکار عمومی مردم کُرد را که سال‌ها تحت ظلم نظام شاهنشاهی قرار داشتند، برای برگزاری تظاهرات و اقدام علیه نیروهای ارتش، تحریک کنند.

در همین راستا از اسفند سال 1357ش. شاهد درگیری نیروهای مسلح ضدانقلاب علیه پادگان‌های ارتش در مناطق کردستان بودیم. گروه­های ضدانقلاب در کردستان با وجود تفاوت­های فکری با همدیگر، پس از مدتی در ضدیت با انقلاب همفکر و همگام شدند. یکی از شواهد این مدعا همکاری نیروهای دمکرات، کومله و حتی سلطنت­ طلبان در جریان به اسارت درآوردن نیروهای انقلابی و زندانی نمودن آن­ها در زندان دولتو در سردشت می­باشد.

بمباران زندان دولتو سردشت توسط نیروهای عراقی که با هماهنگی نیروهای دمکرات و کومله کردستان انجام گرفت و منجر به شهادت 50 تن از رزمندگان اسلام و انقلاب  گردید، سندی از دشمنی مشترک طیف های مختلف نیروهای چپ ، سلطنت طلب و متجاوزان بعثی عراق است. 

موقعیت زندان دولهتو

دولتو، روستایی از توابع بخش وزینه در شهرستان سردشت استان آذربایجان غربی است. این روستا در شمال غرب سردشت و جنوب غربی منطقه آلواتان در بین جاده سردشت ـ پیرانشهر قراردارد. در این روستا زندانی قرار داشت که به همین نام مشهور بود. این زندان موقت در یک اصطبل واقع در روستای دوله تو در شمال غربی سردشت و در نقطه صفر مرزی میان ایران و عراق ایجاد شده بود و از آن برای نگهداری موقت افراد دستگیر شده از نیروهای نظامی و انتظامی و سازمان­های انقلابی و پیشمرگان کُرد مسلمان استفاده می­شد. زندان از یک سو مشرف به کوه و از سویی مجاور رودخانه بود. این زندان تحت کنترل حزب دموکرات کردستان قرار داشت اما به گفته برخی زندانیان به جا مانده از واقعه بمباران، نیروهای سایر احزاب مخالف جمهوری اسلامی که در کردستان حضور نظامی و غیرنظامی داشتند و همچنین برخی نیروهای ارتش شاهنشاهی که مخالف جمهوری اسلامی ایران بودند نیز در میان زندانبانان دیده می‌شدند. زندان دارای ۸ اتاق و ۲۱۳ زندانی بود (مشرق نیوز، 1395).

چرایی بمباران زندان دولتو توسط نیروهای عراقی

پس از آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، گروهک‌های ضد انقلاب در کردستان عمدتاً پایگاه اصلی خود را به داخل خاک عراق منتقل کردند و تحت حمایت ارتش متجاوز بعثی قرارگرفتند. یکی از مهم‌ترین نمونه‌های همکاری گروهک‌های تروریستی در کردستان با رژیم صدام فاجعۀ زندان «دوله تو» بشمار می رود.

 در اردیبهشت‌ 1360ش. جلیل گادانی، فتاح کاویانی و ایرج سلطانی (یک خلبان فراری)، به نمایندگی از طرف حزب دمکرات و عبدالله مهتدی و ابراهیم علیزاده از طرف گروهک کومله، با سرهنگ عیار عبدالرضا و رشید صالح  ملاقات کردند. در این ملاقات بر سر بمباران زندان دوله تو توافق شد. این زندان متعلق به گروهک‌ها بود و عده‌ای از نیروهای سپاه پاسداران، کمیته، ارتش و جهادسازندگی و گروهی از نیروهای کُرد طرفدار جمهوری اسلامی در آن محبوس بودند. بر اساس این توافق، در 17 اردیبهشت‌ 1360ش. زندانیان برخلاف هر روز که به بیگاری برده می‌شدند، در حیاط زندان نگه داشته شدند و نگهبانان زندان نیز از 50 به 12 نفر کاهش یافتند (مهدی عراقی،1392: 129).

صبح آن روز، هواپیماهای عراق با هدایت حزب دمکرات و گروهک کومله، ساختمان زندان را به‌ شدت بمباران کردند. طبق گفتۀ بازماندگان فاجعه، نیروهای حزب دمکرات و گروهک کومله، نجات‌یافتگان را از ارتفاعات هدف قرار می‌دادند و در مجموع 130 نفر را شهید و مجروح کردند. حزب دمکرات و گروهک کومله در مقابل واکنش‌های مختلف در مورد این جنایت، همکاری خود را با رژیم بعث عراق انکار کردند. عبدالرحمن قاسملو و عبدالله مهتدی به‌رغم همکاری گسترده حزب دموکرات و گروهک کومله با رژیم عراق در تبلیغات خود جنگ را بهانه‌ای برای سرکوب کردها می‌دانستند. این در حالی بود که در آغاز جنگ عراق علیه ایران، حزب دمکرات کردستان و گروهک کومله آمادگی پیشمرگان خود را برای همکاری با ارتش عراق اعلام کردند (رضوی، 1376: 53).

یدالله خداداد مطلق از اسرای زندان درباره روز انفجار چنین روایت می­کند: «ناگهان صدای غرِش هواپیما را شنیدیم. قبلاً هم سابقه داشت که هواپیما از روی زندان رد بشود اما همیشه از ارتفاع بالا بود. این بار دیدیم هواپیما خیلی پایین است، جا خوردیم، حتی یادم است به بچه‌هایی که اطرافم بودند گفتم اشهدشان را بخوانند، انگار به دلم افتاده بود قرار است فاجعه‌ای اتفاق بیفتد. از بیرون صدای سوت آمد. سوت زدند و همه زندانی‌ها را فرستادند داخل اتاق‌ها. هواپیما رفت دور زد و دوباره برگشت. این رفت و برگشت هواپیما شاید حدود یک دقیقه طول کشید. همه زندان و زندانی‌ها غرق در ترس و نگرانی بودند. اضطراب بر همه مستولی بود و آرام و قرار نداشتیم. ناگهان صدای انفجار بسیار شدیدی به گوش رسید. زندان لرزید و فضای اتاق از خاک و غبار و دود پر شد به حدی که جایی و چیزی دیده نمی‌شد. بچه‌هایی که زنده و سالم بودند شروع کردند به گفتن یا ابوالفضل و یا علی و یا الله. دیدیم هیچ راهی برای رفتن نداریم. ابتدا فکر کردیم زیر آوار مانده­ایم. کمی‌گذشت و خودم را تکان دادم و دیدم آواری روی من نیست. چند لحظه بعد وقتی خاک و دود نشست روزنه‌ای از دور پیدا شد. این را هم بگویم که وقتی دموکرات‌ها سوت زدند و بچه‌ها را به داخل زندان فرستادند خودشان از زندان فاصله گرفتند به غیر از یک نفرشان که پیرمردی بود و روی بام زندان بود. همه­شان از زندان دور شده بودند. این نشان می‌داد که دموکرات‌ها از زمان واقعه بمباران با خبر بودند. پیرمرد را هم گذاشته بودند که کشته بشود تا بتوانند ثابت کنند از بمباران بی­خبر بوده­اند. روزنه که باز شد و نوری به داخل اتاق آمد من رفتم به طرف روزنه و دیدم پنجره­ای جلوی نگاهم است. از پنجره آمدم بیرون و دیدم بخش اعظم زندان با خاک یکسان شده است. اتاق ما از محل اصابت بمب فاصله داشت» (مشرق نیوز، 1395).

یدالله خداداد مطلق  درباره هماهنگی نیروهای دمکرات و کومله با نیروهای عراقی می­گوید: «یک پرچم قرمز بسیار بزرگ بالای زندان نصب شده بود. متوجه شدم این پرچم -که قبلاً نبود- علامتی است که هواپیماها و هلیکوپترهای عراقی مکان زندان را تشخیص بدهند. حتی آخرش -هلیکوپترها - هم یک راکت به طرف این پرچم پرتاب کردند که از بین برود. که راکت به مکانی دورتر از پرچم خورد و پرچم پابرجا ماند. او در ادامه می گوید بعد از جنایت عراقی­ها نیروهای دمکرات برای ظاهرسازی به جهت آن­که وانمود کنند در این جنایت دخالت نداشته­اند مراسم ترحیمی برای شهدا برگزار کردند. از رادیو خودشان هم این موضوع را محکوم و دولت عراق را به عنوان دولت فاشیستی یاد کردند. دولت خودمان هم اعلام کرد به دلیل گزارش‌هایی که از سوی قاسملوی خائن به دولت عراق داده شده زندان دوله تو بمباران شد» (پیشین).

با وجود همۀ این دسیسه‌های عناصر ضدانقلاب در کردستان، آن‌ها از اقدام‌های جنایتکارانه علیه مردم کُرد و نظام جمهوری اسلامی ایران هیچ نتیجه‌ای نگرفتند تا آنکه سرانجام، در سال 1361ش. نیروهای انقلابی و مؤمن در قالب نیروهای مردمی و سپاه و ارتش در کردستان به پیروزی‌های چشمگیری دست یافتند. در این سال، جادۀ استراتژیک پیرانشهر به سردشت آزاد شد و بخش‌های مهمی از محور مهاباد به سردشت و دیگر شهرهای کردستان و روستاهای اطراف پاکسازی گردید.گروهک کومله و حزب منحلۀ دمکرات، به عراق رانده ‌شدند (مهدی عراقی،1392: 130). 

توصیف زندان به روایت اسرا

داود خاکپور از زندانیان دولتو می­گوید: «شرایط به گونه‌ای بود که در یک شبانه روز یک تکه نان و یک کاسه آب نخود به زندانی‌ها می‌دادند. همچنین بیگارهایی که از بچه‌ها می‌کشیدند برای جمع آوری هیزم و روشن کردن آتش برای دیگ غذا و کتک زدن‌هایشان بسیار اذیت کننده بود. سخت‌تر این بود که ما نه زیر نظر هلال احمر بودیم و نه صلیب سرخ جهانی و نه حکومت. ما با یک مشت افراد مزدور و بی­چاره‌ای طرف بودیم که خودشان هم نمی‌دانستند می‌خواهند با ما چه کنند» (خبرگزاری فارس، 17/3/1390).

 یدالله خداداد مطلق هم درباره اوضاع زندان چنین می­گوید:

«اتاقی که ما داخلش زندانی بودیم سقفش بسیار کوتاه بود و به شدت کثیف و نمناک. همین که باران می‌بارید بلافاصله چکه‌ها از سقف پایین می‌ریخت. از این بابت خیلی ناراحت بودیم. موش هم بسیار زیاد بود و رفت و آمد فراوانی داشتند. شپش هم به وفور بود و بیداد می‌کرد. نظافت اصلاً نبود. برای حمام کردن مجبور بودیم در همان فصل بهار از آب سرد استفاده کنیم. روزگار را اکثراً به گرسنگی می‌گذراندیم. کار هم زیاد بود. بنیه­ام کم کم رو به تحلیل بود» (مشرق نیوز، 1395).

به گفته زندانیان، ایرج سلطانی (از خلبانان ارتش شاهنشاهی) و عبدالله سرخه (عبدالله امینی) از زندان­بانان بودند. به گفته خاکپور، خواهر زاده قاسملو موسوم به «سروان امید» نیز به زندان رفت و آمد داشته و یکبار پس از شکایت آنان از رفتار رئیس زندان عبدالله سرخه را تعویض کرده ‌است (خبرگزاری فارس،17/3/1390).

زندانیان در مدت اسارت بازجویی و تعدادی اعدام شدند. محاکمه‌ها توسط «واحد قضایی حزب دموکرات کردستان ایران» انجام می‌گرفت. بنابر گفته غلامرضا شیران یکی آزادگان در بند دموکرات­ها «معمولاً در بازجویی‌ها نماینده قضایی یکی از خشن‌ترین و وحشتناک‌ترین مأموران حزب دموکرات می‌آمد که معروف به «ماموستا گوران» بود. ماموستا گوران، چندین بار بنده را بازجویی کرد؛ او فردی بود که خونسرد در جایگاه می‌نشست؛ به آرامی صحبت می‌کرد؛ لابه‌لای صحبت‌ها می‌خندید؛ یادداشت‌هایی می‌کرد؛ آرام بلند می‌شد و می‌رفت و بعد از چند روز می‌دیدم تیربار کاشته می‌شد و چند نفر اعدام می‌شدند» (سایت تسخیر، 1394).

منابع

رضوی، مسعود (1376) هاشمی و انقلاب (تاریخ سیاسی ایران از انقلاب تا جنگ)، انتشارات همشهری، تهران.

-سایت تسخیر (1394) روایت غلامرضا شیران یک آزاده در بند دموکراتها از زندان‌های حزب دموکرات و زندان دولتو در سردشت‌،10 اردیبهشت:

http://revolution.shirazu.ac.ir/?p=21547

- خبرگزاری فارس (1390) روایتی از جنایات دموکرات‌ها در زندان «دول‌تو»،

http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=9002210855

- مشرق نیوز (1395)، لحظه‌های تلخ یدالله خداداد مطلق؛ بمباران«زندان دوله‌تو» به روایت شاهد زنده واقعه، 15اردیبهشت:

https://www.mashreghnews.ir/news/568097/%D8%A8%D9%85%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D9%88%D9%84%D9%87-%D8%AA%D9%88-%D8%A8%D9%87-%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA %D8%B4%D8%A7%D9%87%D8%AF-%D8%B2%D9%86%D8%AF%D9%87 %D9%88%D8%A7%D9%82%D8%B9%D9%87

- مهدی عراقی، مهناز (1392)، واکاوی جریانات و غائله­ های سال­های 1357 تا 1360، فرهنگ اسلامی، شماره7.

 


موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی