حاشيه‌اي بر تدوين و انتشار اثر تاريخي «‌شكنجه‌گران مي‌گويند»

«آرش» و «تهرانی» چه گفتند؟


قاسم حسن‌پور
2068 بازدید

 «آرش» و «تهرانی» چه گفتند؟

 در‌باره زمینه‌های تدوین اثر «شکنجه‌گران مـی‌گــوینـد» باید اشاره کنم که با مطالعه بخش وسیعی از اعترافات دو تن از شکنجه‌گران معروف ساواک «آرش» و «تهرانی»، به نظرم رسید اگر این اعترافات گردآوری و در قالب کتاب تدوین شود برای جوانان و مورخین بسیار مفید خواهد بود. به دنبال آن به آرشیو روزنامه‌های کیهان و اطلاعات که مشروح این محاکمات را در آن زمان به چاپ رسانده بودند سری زدم. پس از جمع‌آوری مطالب متن حروفچینی‌‌شده را برای مطالعه و اظهار نظر به چند تن از دوستان ارائه کردم که جملگی بر پروردن و مستندتر کردن معتقد بودند. این موضوع بنده را بر آن داشت موقتاً از انتشار مطالب خودداری و برای تکمیل آن مطالعه و تحقیق کنم، سپس با مراجعه به منابع مختلف تاریخی مکتوب و آرشیو روزنامه‌ها، صدا و سیما، مراکز اسنادی و افراد آگاه به پژوهش به این موضوع پرداختم که ما‌حصل آن مطالبی فراهم آمد که در قالب کتابی که از آن سخن می‌رود، آمده است.

از آنجا که در این کتاب خوانندگان به اسامی افراد، اماکن، دفاتر و ادارات متعدد برخورد خواهند کرد، ابتدا به چگونگی پیدایش و سیر دستگاه‌های اطلاعاتی رژیم پهلوی و نقش بیگانگان در به وجود آمدن آنها پرداختم و با استناد به اسناد موجود و اظهارات کسانی که خود مجدانه در خدمت رژیم بودند، موضوع را بررسی کردم، سپس علل و انگیزه‌های پیدایش «کمیته مشترک ضد خرابکاری ساواک- شهربانی» و فعالیت‌های آن را از زبان برخی از بازجویان، شکنجه‌گران و شکنجه‌شدگان کاویدم.

در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی بسیاری از سران و برجستگان رژیم پهلوی، بازجویان و شکنجه‌گران ساواک چون اوضاع را نامساعد یافتند، به خارج از کشور گریختند و در دامان بیگانگان آرمیدند. تنها تعداد اندکی از آنان موفق به خروج از مملکت نشدند و توسط مردم و انقلابیون شناسایی، دستگیر و به دادگاه‌های انقلاب سپرده شدند. هرگز در مخیله کارگزاران، عناصر کلیدی و سرسپرده حکومتی که در دوران اقتدار با تکیه بر دستگاه جهنمی ساواک بدترین جنایات و ظلم و ستم‌ها را بر ملت خود روا می‌داشت، خطور نمی‌کرد روزی از اریکه قدرت به زیر آیند و در پیشگاه ملت به تشریح عملکرد منفی خود بپردازند. این افراد چه آنان که بر اثر باور غلط خودشان از کشور خارج نشدند و چه آنان که به علت دستگیری‌های فرمایشی شاه برای فریب مردم در زندان به سر می‌بردند و امکان فرار نداشتند وقتی توسط نیروهای انقلابی دستگیر شدند در حالتی توأم با یأس، نومیدی، اظهار ندامت و پشیمانی پرده از رفتار خود با زندانیان سیاسی برداشتند.

و اما آنان که در گذشته‌ای نه چندان دور به خاطر مبارزه با ظلم و ستم توسط عوامل رژیم دستگیر و در بند شکنجه‌گران گرفتار آمده و شدیدترین شکنجه‌ها را متحمل شده بودند، اکنون در کسوت بازجو و نگهبان، شکنجه‌گران و بازجویان دیروز خود را با الهام از رهنمودهای پیامبرگونه امام خمینی(ره) با اخلاق و رفتار انسانی و اسلامی و حتی کنترل خشم انقلابی مردم نسبت به آنها به بهت و حیرت واداشتند و خاطرنشان کردند مبارزه‌شان از هدف مقدس و والایی برخوردار است و بدین وسیله زیبایی و رأفت دین مبین اسلام را برای آنها تجسم بخشیدند.

پیروی از این فرمایش‌ها موجب شد تا همان شکنجه‌گران دیروز که اکنون دست تقدیر آنان را در جایگاه متهم نشانده است، داوطلبانه لب به اعتراف بگشایند و گوشه‌هایی از اتفاقات دردناک زندان‌های شاه را نه تنها برای دادگاه انقلاب که برای تاریخ، آیندگان و در یک کلام برای تمامی انسان‌ها شرح دهند. بهمن نادری‌پور یکی از کسانی بود که بیشترین اعترافات را داشت. او اطلاعات و خاطراتش را به دو صورت بیان کرده است:

الف) نوشته‌های او در زندان: زمانی که در زندان بود، با تکیه بر حافظه قوی و اطلاعات بسیار ارزشمند خود مطالبی را نوشت.

ب) اظهارات او در دادگاه: هنگامی که در جایگاه متهم قرار گرفت، مجدداً اطلاعات خود را بیان کرد و به سؤالات رئیس دادگاه در باره موضوعات گوناگون پاسخ داد. این اقاریر توسط گزارشگران روزنامه‌های اطلاعات، کیهان و... ثبت و ضبط شده است.

معمولاً در اسناد ساواک هیچ‌گونه اشاره مستقیمی به اِعمال شکنجه به دستگیرشدگان نشده است. لذا و برای بیان این موضوع از کلمات رمز نظیر بازجویی فنی، استمرار بازجویی و... استفاده می‌شد. بنابراین برای انعکاس واقعیات به بخشی از اظهارات شکنجه‌شدگان نیز در این بحث استناد شده است. در این کتاب اعترافات تهرانی و آرش مندرج در روزنامه‌ها محور کار قرار گرفته و از آن روی که گستردگی اظهارات موجب عدم ثبت و ضبط تمامی مطالب توسط گزارشگران شده، بخشی از موارد به‌جای مانده از میان اعترافات مکتوب آنان و بخشی دیگر با مساعدت جناب آقای بلوریان از میان مصاحبه‌های تلویزیونی‌شان موجود در آرشیو صدا و سیما تأمین شده است.

فرج‌الله سیفی کمانگر (کمالی) هم اعترافات را بر سینه اوراق نگاشته است که از آن نیز در جای خود بهره گرفته‌ایم. همچنین جنایات بسیاری از دستگیرشدگان مانند سجده‌ای، نصیری و... را که بی‌شرمانه همه چیز را انکار می‌کردند و خود را از تمامی اتهامات مبرا می‌دانستند از دل اعترافات همکارانشان و برخی مستندات دیگر بیرون کشیدیم و به منصه ظهور آوردیم. از آنجایی که ممکن بود این شبهه برای خوانندگان و آیندگان ایجاد شود که به هر حال ممکن است این گرفتارشدگان برای رهایی از زندان اقدام به اعتراف دادگاه‌پسند کرده باشند و اظهاراتشان واقعی نباشد، مطالب فوق از سه منظر خاطرات شفاهی زندانیان سیاسی قبل از انقلاب، روزنامه‌های منتشرشده در زمان رژیم پهلوی دوم و اسناد به‌جا مانده از ساواک بررسی شدند، مثلاً تهرانی در قسمتی از اعترافات خود می‌گوید: «از سال 54 به بعد شاه دستور داده بود مبارزان در خارج از کمیته مشترک و در درگیری‌ها کشته شوند»، لذا درستی این سخن با بررسی روزنامه‌های منتشره از سال 54 به بعد مشخص شد و خوانندگان خواهند دید در کمتر هفته‌ای بود که خبر کشته شدن تعدادی از مبارزین تحت عنوان به اصطلاح خرابکار در روزنامه‌ها درج نشود. تهرانی در قسمتی از اعترافات خود می‌گوید دو نفر از متهمین که زنده بودند و بازجویی می‌شدند، روزنامه‌ها خبر کشته شدنشان را درج کرده بودند!! و عطاپور روزنامه‌ مذکور را به رؤیت آنها رساند و گفت اگر همکاری کنید می‌گویید روزنامه‌ها اشتباه کرده‌اند وگرنه از نظر ما و مردم شما وجود خارجی ندارید. صحت این اظهارات پس از مراجعه به آرشیو روزنامه مذکور و بررسی دقیق ثابت شد. از فصل اول تا پنجم ابتدا به ساخت زندان توسط رژیم اشاره می‌شود و پس از آن به شرح چگونگی پیدایش دستگاه‌های اطلاعاتی و نقش بیگانگان در شکل‌گیری ساختار آنها، آموزش بازجویان، مقابله با اعتراضات مردمی، چگونگی پیدایش و تأسیس کمیته مشترک، بررسی اسناد شهدای زیر شکنجه، گفت‌و‌‌گو با شکنجه‌شدگان و... و نهایتاً تسخیر کمیته مشترک پرداخته شده است. اعترافات تهرانی و سایر شکنجه‌گران در مورد نحوه برخورد با مخالفین، دستگیری، شکنجه آنها و... فصل ششم به بعد کتاب را در بر می‌گیرد و آخرین بخش کتاب تحت عنوان «اسناد و تصاویر» به سندها و عکس‌هایی که مبین مطالب مندرج در متن هستند اختصاص دارد که به ترتیب خاصی در جای مناسب قرار داده‌ایم تا بر غنای کتاب بیفزاید. امید آنکه مقبول افتد.

 


روزنامه جوان