مهاجرت علما از عراق به ایران و بازگشت آنان به عراق1301-1303شمسی - بخش نخست


مسعود کوهستانی نژاد
8157 بازدید

مهاجرت علما از عراق به ایران و بازگشت آنان به عراق1301-1303شمسی - بخش  نخست

اشاره:

شـاید کمتر واقعه‌ای را بتوان در تاریخ معاصر‌ ایران یافت که در‌ آن‌ تقریبا شخصیتهای درجه اول‌ سـیاسی و مذهبی گرد هم آمـده و در بـه وجود آمدن واقعه‌ای دخیل بوده باشند.مهاجرت علما از عراق به ایران‌ در سالهای 1301 و 1302 ش و بازگشت آنان به عراق‌ در سال 1303 ش رویداد مهمی است که در آن‌ شخصیتهای سیاسی-مذهبی گذشته،حال(نسبت به آن زمان)و آیـنده ایران گرد هم جمع شدند.آیت اللّه‌ نائینی بازمانده‌ای از انقلاب مشروطه‌ همراه‌ با آیت اللّه اصفهانی،در کنار فعالان سیاسی-مذهبی آن زمان‌ ایران به رهبری شهید سید حسن مدرس، و رجال نامدار سیاسی بـعدی ایـران یعنی آیت الله سید ابو القاسم‌ کاشانی‌،شیخ‌ محمد خالصی‌زاده و شیخ حسین لنکرانی،همه و همه به نوعی در واقعه مزبور دخیل بودند. علاوه بر همه آنان،دکتر محمد مصدق وزیر وقت امـور خـارجه ایران در فاصله تیرماه‌ تا‌ آبان‌ماه 1302 در طول وقایع مورد بحث این مقاله،ارتباط نزدیک و تنگاتنگی با موضوع داشت.ارتباطی که تاکنون در کتابهای تألیف‌شده در باب زندگی‌نامه وی،از آن سخنی نرفته‌ است‌.

مقاله‌ حـاضر دربـرگیرنده رویدادهای سالهای 1301‌ تا‌ 1303‌ است.مهاجرت مزبور در دو زمان انجام‌ گرفت.نخستین موضوع مهاجرت در اواسط سال 1301 بود که طی آن شیخ محمد‌ رضا‌ خالصی‌زاده‌ و سید محمد صدر به همراه عده‌ای از فعالان‌ سـیاسی‌ عـراق(از حـزب وطنی)به ایران آمدند.مـوج دوم یـا مـوج اصلی‌ مهاجرت از سی‌ام خرداد 1302 شروع و تا‌ یازدهم‌ تیر‌ همان سال ادامه یافت و طی آن مراجع اصلی و علمای‌ طراز‌ اول عتبات به ایران تـبعید شـدند.مـاجرای تبعید مزبور و انعکاس آن در جامعه،سرنوشت علمای تبعیدی‌ و نـتایج وپیـامدهای‌ این‌ رویداد‌،سرفصل‌های مهم مقاله«مهاجرت علما»ست که متن آن را پیش‌رو‌ دارید‌.

عراق در سال 1301

با‌ فروپاشی‌ امپراتوری‌ عثمانی در جریان جنگ اول جهانی،فـاتحان جنگ قسمتهای مختلف‌ آن امپراتوری‌ را‌ اشغال‌ کردند.شمال آفریقا،خاورمیانه عربی و بین النهرین از جمله مناطق‌ اشغال‌شده به شمار مـی‌آمدند‌.هـمزمان‌ بـا‌ انجام مباحث طولانی در کنفرانسهای بین المللی پس‌ از جنگ درباره نحوه اداره سـرزمین‌های‌ اشـغالی‌(1918-1920)،انگلیسیها در بین النهرین‌ به تحکیم استیلای خود و اداره آنجا مشغول‌ بودند‌.بعدها‌ با مشخص شدن نحوه ادارهـ‌ سـرزمینهای مـذکور در سیستم قیمومیت از سوی جامعه ملل‌،انگلیسیها‌ رسما به عنوان قیم‌ سرزمینی شـناخته شـدند کـه با عنوان عراق موجودیت یافت‌.سرزمینی‌ که‌ یکی از دو منطقه اصلی‌ مذهبی مسلمانان به شـمار مـی‌رفت و حـضور و استیلای دولت انگلیس به‌ عنوان‌ یک دولت‌ مسیحی،حساسیت شدیدی را در بین اهالی برمی‌انگیخت.

در سال‌ 1919‌ هـرازگاهی‌ وقـوع قیامها و شورشهای محدودی در گوشه و کنار عراق،از کردستان تا مناطق جنوبی بصره،انگلیسیها‌ را‌ مـتوجه‌ وضـعیت مـتشنج و شدیدا بحرانی آنجا می‌کرد.در این میان صدور فتوای آیت‌ اللّه‌ شیرازی در اواسط 1919 نقطه عـطفی در شـروع‌ منازعات روحانیت شیعه با انگلیسیها در بین النهرین‌ بود‌.بر اساس فتوای مزبور هـیچ‌کس جـز مـسلمانان حق نداشت بر مسلمان حکومت‌ کند‌.پاسخ مثبت بزرگان کربلا به فتوای مزبور‌ چیزی‌ جـز‌ حـمایت از تشکیل یک دولت عرب مسلمانان‌-تحت‌ رهبری یکی از پسران«شریف» مکه(عبد اللّه یـا فـیصل)و یـک مجمع نمایندگی‌ برای‌ مردم عراق-نبود.1

حدود یک‌ سال‌ بعد هنگامی‌ که‌ در‌ نتیجه تصمیم کـنفرانس سـان‌رمو(آوریـل 1920‌)قیمومیت‌‌ انگلیس بر عراق،به طور رسمی آغاز شد،علما و روحانیون عـلیه ایـن‌ تصمیم‌ اعتراض کردند. تداوم اعتراض به قیام‌ ژوئن 1920 منتهی شد‌ که‌ رهبری آن را آیت اللّه‌ شیرازی‌ و متعاقب مـرگ‌ -کـاملا مشکوک-وی در بحبوحه قیام،شیخ الشریعه اصفهانی،به عهده‌ داشت‌.2دو ماه پس‌ از سـرکوب‌ قـیام‌،سرپرسی‌ کاکس سفیر وقت‌ انگلیس‌ در تهران بـا عـنوان‌ کـمیسر‌ عالی انگلیس در بین النهرین،رهسپار بغداد و جـانشین آرنـولد ویلسون گردید.3مدت کوتاهی بعد‌ در‌ 11 نوامبر 1920،تحت نظارت وی‌ اولین‌ کابینه و دولت‌ عـراق‌ تـوسط‌ محمد گیلانی تشکیل شد‌.4

مـشخص شـدن نحوه کـنترل عـراق تـوسط انگلیس بر طبق سیستم قیمومیتی کـه از سـوی جامعه‌‌ ملل‌ تعیین شد و نیز رویارویی انگلیسیها با‌ قیامهای‌ مختلفی‌ که‌ در‌ گـوشه و کـنار بین‌ النهرین‌ و کردستان علیه حضور آنـان در سالهای 1918-1920 انجام شد،دولت بـریتانیا را وادار بـه‌ تجدیدنظر‌ در‌ سیاست‌ خود در عراق و خـاورمیانه کـرد.در این‌ میان‌ تشکیل‌ کنفرانس‌ قاهره‌ در‌ مارس 1921(اسفند 1299)فصل جدیدی را در این خصوص باز کـرد.5 کـنفرانس مزبور که از سوی وزارت مستعمرات انـگلیس و بـا حـضور مأمورین عالیرتبه و مـتخصصین انـگلیس در‌ خاورمیانه تشکیل شد6، سـیاست خـاورمیانه‌ای آن کشور را تعیین کرد.در مورد عراق،حمایت‌ از تمامیت ارضی آن کشور شامل کردستان،بین النهرین و بـصره،بـه تصویر رسید و در نتیجه‌ طرح‌ و اندیشه‌ ایـجاد کـردستانی مستقل-یـا تـحت نـفوذ کشوری دیگر-از بین رفـت.7

در مورد وضعیت حکومت عراق،برقراری رژیم سلطنتی در لوای ملک فیصل یکی از سران‌ شریف مکه تأیید‌ شـد‌.8بـدین‌ترتیب مقرر شد پس از انجام یک همه‌پرسی،مـلک فـیصل بـه‌ پادشـاهی عـراق برسد.همه‌پرسی در اواسـط سـال 1921 در تحت نظارت نماینده‌ و کمیسر‌ عالی‌ انگلیس(سرپرسی کاکس)انجام‌ شد‌9و در نتیجه در 23 اوت همان سال(اول شهریور 1300) ملک فـیصل پادشـاه عـراق شد.

انتخاب ملک فیصل و شروع سلطنت اودرعـراق هـنگامی‌ کـامل‌ شـد کـه تـکلیف رابطه‌ بین‌‌ سلطنت و لشکر جدید با انگلیسیها مشخص شود.این مهم با تهیه و امضای معاهده‌ای بین‌ انگلیس و عراق امکان‌پذیر بود.

مهاجرت و تبعید علما و روحانیون از عتبات بین النـهرین به ایران ریشه در‌ مخالفت‌ صریح آنان‌ با معاهده عراق و انگلیس(مورخ 10 اکتبر1922 برابر با 18 مهر 1301 مصادق با 19 صفر 1341 قمری)دارد.مواد مختلف معاهده مزبور شامل نظارت و متضمن قیمومیت‌ انگلیس‌ بر عـراق‌ در چـارچوب مصوبات جامعه ملل بود و بر اساس آن،امور مالی،نیروهای نظامی و سیاست خارجی در شمار‌ مهمترین سرفصل‌های نظارت و کنترل انگلیس بر عراق بودند.چنین‌ وضعیتی نمی‌توانست‌ مودر‌ موافقت‌ نیروهای سیاسی اسـتقلال‌طلب عـراقی و به‌ویژه روحانیت‌ شیعه و مراجع مقیم عتبارت باشد؛ولی علاوه بر موارد فوق به ‌‌نظر‌ می‌رسد آنچه سبب حساسیت‌ بیشتر علما می‌گردید ماده‌های سوم و دوازدهـم مـعاهده بود.بر‌ اساس‌ مفاد‌ مـاده سـوم‌ «اعلیحضرت پادشاه عراق‌[ملک فیصل‌]متعهد می‌شود یک قانون اساسی برای تنظیم به مجلس مؤسسان‌‌ عراق تهیه و تدوین کرده و آن را به مورد اجرا گذارد.قانون مزبور نـباید‌ مـنافی با مقررات عهدنامه‌ حـاضر‌ بـاشد و بایستی حقوق و آمال و منافع کلیه سکنه عراق را رعایت نماید.این قانون اساسی باید آزادی کامل‌ عقیده و آزادی عمل هردیانتی را فقط مشروط به اینکه مخالف حفظ انتقام و اخلاق عمومی‌ نباشد،تأمین‌ نماید.در قـانون مـزبور باید تصریح شود هیچ‌گونه امتیازی بین اهالی عراق از حیث نژاد یا مذهب یا زبان‌ داده نخواهد شد و باید قید کند که هرفرقه‌ای در ابقای‌ مدارس‌ خود برای تعلیم و تربیت افراد به لسـان‌ خـودشان مراعات شـرایط و ضروریات تعلیمی کلی که ممکن است از طرف دولت عراق تحمیل شود، مصون مانده و سکنه‌دار نخواهد گردید.»

و در ماه دوازدهـم‌ آن‌ معاهده در مورد آزادی فعالیت هیئتهای مذهبی قید شده است:«در مملکت عـراق هـیچ اقـدامی برای مخالفت با مداخله در کارهای مبلغین یا تفاوت بین آنها به مناسبت‌ اختلاف‌ معتقدات‌ مذهبی یا هـیئت ‌ ‌بـه عمل نخواهد آمد،مشروط به اینکه تعلیمات مزبوره منافی با انتظام‌ عمومی و حـسن جـریان امـور حکومت نباشد.»10

انتشار اخبار مربوط به انجام مذاکرات مقدماتی‌ دوجانبه‌ بین‌ مقامات انگلیسی و عراقی در خـصوص‌ امضاهای‌ معاهده‌ مذکور،مخالفت مستمر و پیگیر علما و مراجع تقلید عتبات را برانگیخت.این مـوضوع بالاخص از اواخر بهار سـال 1301 وارد مـراحل جدی‌تری‌ شد‌.در‌ اواخر خرداد 1301 متحصنین در مسجد جامع بغداد‌ برای‌ گفتگو با ملک فیصل نمایندگانی از بین خود انتخاب کردند.آنها سید محمد پسر آقا سید حسن صدر،شیخ‌ محمد‌ پسر‌ شیخ مـهدی‌ خالصی،سید داود از وعاظ عرب،حسن پاچه‌چی‌ از اعیان بغداد و شیخ مهدی بصیر از وعاظ عرب بودند.1

عدم نتیجه‌گیری از مذاکره با ملک فیصل،نمایندگان‌ مزبور‌ را‌ بر آن داشت تا تلگرافی به‌ شورای جامعه ملل و دول بـزرگ‌(از‌ جـمله ایران)ارسال کنند.در بخشی از این تلگراف‌ می‌خوانیم:«اهالی بین النهرین مکرر آرزوی داشتن‌ استقلال‌ نام‌ خودشان را و امتناع از قبول هیچ‌گونه‌ وصایتی‌[معاهده‌]را به عالم ثبت کردند.بیانات‌ مستر‌ چرچیل‌ در مجلس لردها موجب مـظاهرت‌ [اجـتماع‌]مسالمت‌آمیزی گردید که در آن اهالی ما را اجازه‌ دادند‌ که‌ بر علیه قرارداد مخل به استقلال‌ سیاسی عراق اعتراض نماییم.»12

چند روز بعد‌(اوایل‌ تیر 1301)آیت اللّه خالصی در اجتماع از مردم که در اعتراض به‌‌ اقـدامات‌ دولتـ‌ عراق و انگلیسیها انجام شده بود،گفت:«من تا امروز مسئولیت را به عهده خود‌ گرفته‌ بودم و بیعت من در انتخاب فیصل مقید به شرط بود و چون آن شرط‌ منتقی‌ شد‌ لذا از امروز بـیعت‌ خـد را مـلغی نمودم و دیگران،خود تکلیف خـود را مـی‌دانند و بـعد‌ از‌ این هم هیچ‌گونه اجتماعی را در منزل‌ خود قبول نخواهم کرد.»13‌

نخستین‌ موج‌ مهاجرت

ارسال تلگراف و اظهارات فوق،سبب واکنش دولت عراق و کمیسر عـالی انـگلیس در آن کشور‌ شد‌.

محدودیتهای‌ اعمال‌شده از سوی آنان،سبب پیـدایش انـدیشه مهاجرت به ایران در نزد‌ برخی‌‌ از روحانیون شد.به گفته ژنرال کنسول ایران در بغداد«از قراری که شنیده شده آقا‌ شـیخ‌ مـحمد خـالصی با یکی از دو نفر دیگر تدارک دیده و خیال مسافرت‌ به‌ ایـران را دارند که در آنجا بلکه‌ بتوانند‌ تلگرافات‌‌ و نوشتجات خود را به اقطار و اطراف عالم‌ برسانند‌.»در پایان گزارش مذکور کنسول از وزارت  خـارجه ایـران در خـصوص دادن یا‌ ندادن‌ تذکره ورود به ایران به‌ افراد‌ فوق،سؤال‌ می‌کند‌ و وزارتـ‌ خـارجه طی نامه‌ای در تاریخ 21‌ تیر‌ 1301 پاسخ داد:«بدون اینکه مراجعه به دولت را در آنجا متذکر‌ شوید‌ خودتان اگر تصور مـی‌کنید مـحظوری نـدارد‌،می‌توانید تذکره مسافرت بدهید‌.»14‌ولی‌ علیرغم دستور فوق،گزارشی‌ از‌ صدور تذکره ورود بـه ایـران بـه نام شیخ محمد خالصی‌زاده در هفته‌های بعد‌ وجود‌ ندارد.

رویدادهای بین النهرین در‌ ایران‌ انعکاس‌ یـافته و سـبب انـجام‌ اقداماتی‌ علیه فعالیت انگلیسیها در‌ بغداد‌ شد.از آن جمله می‌توان به صدور بیانیه‌ای از سوی جامعه دیـانت تـهران در‌ اواسط‌ تابستان 1301 اشاره کرد.در بخشی‌ از‌ این اعلامیهء‌ مفصل‌،جامعه‌ دیانت از مسلمانان ایرانی‌‌ درخـواست نـموده:«در صـدد اعتراض بر این تعدیان استقلال‌شکنانه و اجحافات ظالمانه این دولت‌ جابر و جائز‌ برآمده‌ و به وسـیله احـتجاجات قاطعه شدید اللهجه‌ این‌ طریقه‌ مشی‌ و تضییقات‌ خانمان ویران‌ کن‌ را‌ که برای مـحو حـیات یـک ملت ضعیفه ستمدیده اتخاذ نموده‌اند،پروتست نموده و ثانیا محض حفظ حوزه‌ اسلام‌ و شرافت‌ دیانت کـه وظـیفه هرمسلم و فریضه اول هرمؤمنی‌ است‌ برای‌ معاونت‌ و امداد‌ بر‌ اعوان اسلامی به هـرنحوی کـه بـاشد،حاضر شده.»15

تداوم چنین احساساتی در جامعه ایران منجر به بروز اعتراضات گسترده علیه انگلیسیها در اواخـر شـهریور 1301 شـد‌.موج جدید اعتراضات علیه اقدامات کمیسر عالی انگلیس، «سرپرسی کاکس»در عراق بـود.اقـداماتی که منجر به تعطیلی احزاب سیاسی،توقیف تعدادی‌ از جراید و دستگیری عده‌ای از مخالفین امضای معاهده‌ شد‌.از جـمله دسـتگیرشدگان مزبور شیخ محمد خالصی‌زاده و حاج سید محمد فرزند آیت اللّه سید صدر الدیـن بـود.آن دو به همراه‌ تعداد دیگری از اعضای حزب وطـنی بـه ایـران‌ تبعید‌ شدند.از نظر انگلیسیها آنها تنها بـه قـصد گردش به سمت ایران آمده بودند؛16ولی این ادعا نتوانست مانع بروز اعتراضات عـلیه‌ اقـدام‌‌ انگلیسیها در ایران شود.17‌آنها‌ در اواخـر شـهریور 1301(برابر اواخـر مـحرم 1341 قـمری) به کرمانشاه رسیدند.18در حرکت به سـوی تـهران محمد خالصی‌زاده به دلیل خراب شدن‌‌ اتومبیل‌ در میانه راه بازماند‌ و سید‌ محمد فـرزند سـید حسن صدر در روز جمعه ششم مهرماه وارد تـهران شد.19«در مواجهه با چـنین اقـدامی آقایان علما[تهران‌]در صدد اقداماتی بـرآمده و بـه هیئت دولت‌ نیز مراجعه نموده‌ که‌ به وسایل مقتضیه هرچه زودتر قرار تـأمین و احـترام آقایان را منظور داشته و خاطر اهـالی را آسـوده نـمایند.»20

چهار روز بعد در 31 شـهریور،سـلیمان میرزا اسکندری در مجلس بـه‌ شـدت‌ تبعید علما‌ را مورد نکوهش قرار داد و گفت:«نه تنها از طرف مجلس بلکه از طرف تمام مـسلمانها مـی‌گویم‌ که ما از این عملیات کاملا مـتنفریم»21شـیخ محمد خـالصی‌زاده‌ در‌ حـرکت‌ بـه سوی تهران در ششم مـهر وارد قزوین شده و«با استقبال علما و تجار و اشراف که تا یک ‌‌فرسخی‌ بیرون شهر آمده بـودند،وارد قـزوین شد و در منزل حاجی سید حسین مـجتهد‌ مـنزل‌ کـرد‌.»22او احـتمالا مـی‌باید در روز جمعه 13 مهر وارد تـهران شـده باشد.23

روز‌ بعد در صفحه اول روزنامه اتحاد سرمقاله‌ای با عنوان«خطاب به دنیای متمدن‌»به قلم‌ ابراهیم حـلمی‌،یـکی‌ دیـگر از تبعیدشدگان به ایران و سکرتر نمایندگان عرب چـاپ شـد کـه طـی آنـ‌ اقـدامات انگلیسیها در بین النهرین مورد نکوهش قرار گرفته بود.24در هفته‌های بعد خالصی‌ زاده همراه با‌ مشار اعظم سفری به مشهد نمود؛25ولی به نظر می‌رسد به علتی نامعلوم،مجبور شـد به سرعت به طرف تهران بازگردد.26احتمالا در همین سفر بود که او قصیده‌ مفصلی‌ را در مظالم انگلیسیها به عربی سرود و به آستانه رضوی تقدیم کرد.27

افزون بر یک ماه بعد در اول دی 1301 تلگرافی از سـوی«عـلمای مبرز شهر تهران»به‌ عنوان‌‌ پارلمان و جراید انگلستان در باب محکومیت اقدامات دولت بریتانیای کبیر بر ضد مسلمین و خصوصا«اقدامات اخیره در مخالفت با استقلال تام بین النهرین»صادر شد.از جمله‌ امـضاکنندگان تـلگراف‌ مزبور‌«ابو القاسم الحسینی النجفی الکاشانی،محمد رضا بن محمد تقی‌ آیت اللّه‌زاده شیرازی،محمد الموسوی البهبهانی،یحیی الخویی و الحاج شیخ عبد النـبی نـوری» بودند.28

در همان زمان در‌ بین‌ النـهرین‌،دولت عـراق مذاکرات خود را‌ با‌ علما‌ شروع کرد و خواهان‌ تایید برگزاری انتخابات از سوی آنان شد.«علما موافقت خود را مشروط به سه شرط زیر کردند:

1-دولت‌ عـراق‌ مـعاهده‌ انگلیس-عراق را رد کرده و دولت انـگلیس اسـتقلال‌ تام‌ عراق را اعلان نماید.

2-دولت عراق متعهد شود که قانون نظام اجباری را وضع ننماید.چون وضع این قانون‌ به‌ منفعت‌‌ دولت انگلستان است.

3-کسانی را که به ایران و هندوستان تبعید‌ کرده‌اند به عـراق مـراجعت داده و اجازه تشکیل حزب‌ الوطنی را صادر نمایند.»29

در نتیجه انجام مذاکرات«حکومت‌ عراق‌ و اداره‌ کمیسر عالی انگلیس اجازه افتتاح کلوپ و جمعیت‌ حزب وطنی و نهضت وطنی‌ را‌ که لیدرهای آنها به ایران و هندوستان تـبعیده شـده بودند،صـادر کرد و نیز به‌ دستور ملک فیصل‌ اجازه‌ مراجعت‌ عموم تبعیدشدگان(از جمله تبعیدیهای به ایران)صادر شد.»30

عـلیرغم این‌ موضوع‌-غیر‌ از حجت الاسلام زاده صدر که گزارشی از فعالیت او در ماههای‌ بـعدی در‌ ایـران‌ وجـود‌ ندارد-شیخ محمد خالصی‌زاده و ابراهیم حلمی افندی ایران را ترک‌ نکرده و فعالیت خود را‌ ادامه‌ دادند.31هدف اصلی آنـان ‌ ‌در زمـستان 1301،تشکیل جمعیت‌ عالی نمایندگان بین‌ النهرین‌ در‌ تهران بود.این جمعیت تا قبل از شـروع سـال 1302 تـشکیل شد و فعالیت خود‌ را‌ آغاز کرد.این موضوع را می‌توان در خلال درخواست جمعیت مزبور از شورای‌ عالی‌ مـعارف‌ جهت اخذ امتیاز نشریه«لواء النهرین»دریافت.بنا به گزارشی که در نخستین روزهای سـلا‌ 321302‌منتشر شد:

«به قـرار اطـلاع خصوصی جمعیت محترم بین النهرین اخیرا تقاضای‌ روزنامه‌ای‌ به‌ اسم‌ لواء النهرین از وزارت معارف نموده و تقاضانامه هم پس از سیر قانونی و پیمودن مراتب‌ اداری‌‌ به‌ شورای عالی معارف ارجاع شد و شورای عالی هم بر خـلاف انتظار در‌ جلسه‌ اول مخالفت‌ کرده و سپس دو سه جلسه متوالی را حاضر نشده و جلسه رسمیت پیدا نکرد.در‌ جلسه‌ چهارم در نتیجه فشار یک نفر از اعضای شورا این امتیاز به‌ جمعیت‌ محترم بین النهرین داده شد و بـنابه خـبر‌ خصوصی‌ رد‌ همین نزدیکی با قطع مرغوب و سبکی مطلوب‌ در‌ تحت نظر مستقیم جمعیت‌ منتشر خواهد شد.یک قسمت از این روزنامه،عربی‌ و یک‌ قسمت هم فارسی خواهد بود‌.»33‌

ولی نشریه‌«لواء‌ النهرین‌»نه در فـروردین 1302،بـلکه با‌ یک‌ تأخیر نه ماهه در آذر آن‌ سال منتشر شد.

در شماره اول‌ هفته‌نامه‌ لواء النهرین 14 آذر 1302 گزارشی‌ از علت و چگونگی چاپ‌ نشریه‌‌ مزبور،درج شده است.بر‌ اساس‌ مفاد این گزارش:«علت اینکه اسم(لواء النـهرین)را اخـتیار نمودیم برای این‌ جریده‌ آن بود که حزب وطنی‌ عراقی‌ بسیار‌ جدوجهد کرد که‌ امتیاز‌ روزنامه‌ای به اسم‌ (اللواء‌ العراقی‌)از حکومت در بغداد بگیرد و اصرار کرد و موفق به آمال خود نشدند.چـون‌که انـگلیسیها‌ کـه‌ همواره دشمن آزادی و مدنیت بودند مـتفرق‌ کـردند‌ اعـضای آن‌ حزب‌ را‌ در تاریخ اول محرم‌ سال گذشته‌ 1341 بعضی را به حبس،بعضی را به تبعید.از آنجایی که در‌ بغداد‌ از این خدمت بزرگ به عالم‌ اسـلامیت‌‌ مـحروم‌ شـدند‌،بعضی‌ از اعضای مؤسسه‌ آن‌ حزب در ایران اصرار کـردند ایـن جریده را و اختیار نمودند این‌ اسم را برای او چون‌ این‌ اسم‌ متداول است در بین عرب و فرس و هردو‌ فرقه‌ به‌ جای‌ مـعنای‌ او‌ مـی‌رسند.»

در ادامـهء گزارش،مقاصد جریده لواء النهرین از زبان مؤسسین آن به این شرح اعـلام می‌شود:

«1-آگاه نمودن مسلمین عموما و عرب را خصوصا بر آنچه احاطه‌ کرده است به آنها از بلایا و آنچه‌ را که کـرده و مـی‌کنند دول اروپا بـه قصد اضمحلال شرق و اسلام.

2-ذکر حقایق اسلامیه‌ای که دعوت می‌کند بـه سـوی تمدن حقیقی.

3-تحریص و ترغیب‌ نمودن‌ بر ترک بدعتها و خرافات و موهوماتی که شایع شده است بین بـعضی‌ طـوایف مـسلمین و سبب اضمحلال آنها گشته.

4-دعوت به سوی وحدت اسلام و اتحاد مسلمین کـما ایـنکه خـداوند امر کرده‌ است‌ و هرمسلمان‌ صحیح العملی آن را واجب و لازم می‌داند.

5-نقل اخبار عالم اسلامی جمیعا تـا آنـکه واقـف و مطلع بوده باشند تمام مسلمانان از جمیع‌ اموری که جریان دارد در بلاد‌ برادران‌ دینی خود از حـوادث و امـوری که موجب مضرت و مسرت خواهد بود تا آنکه جمیع مسلمانان در ضراء و سراء مـعاونت کـنند یـکدیگر را و این جریده‌ یک‌ نوع عنایت‌ و اهتمام خاصی‌ دارد‌ در نقل اخبار ایران و بلاد عربیه.

6-اهم مـقاصد ایـن جریده شریفه قضیه عراق عرب است و ذکر خواهیم کرد سیر[اخبار]وارد آن‌ نواحی را و جـنایات و مـظالمی کـه انگلیسیها در آن صفحات مرتکب‌ شده‌اند‌ و آن حرکات زشت‌ و اعمال قبیحه که از فیصل ظاهر شد از مصائب و لطمات و صـدماتی کـه بر بلاد بدبخت نکبت‌ زده عراق وارد کرد و دست از این‌گونه وظایف برنخواهیم داشت تـا‌ زمـانی‌ کـه پروردگار‌ عالم‌ آماده کند از برای عراق یک استقلال تام و تمام منجزی و فائز شوند اهالی آن صـفحات یـک‌ آزادیـ‌ حقیقیه را.»34

با توجه به اینکه بخش اعظم شماره‌های‌ هفته‌نامه‌ لواء‌ النهرین به چـاپ سـخنرانیهای خالصی‌ زاده در مسجد جامع و مسجد سلطانی تهران اختصاص یافته بود،احتمالا خالصی‌زاده ‌‌را‌ می‌توان به عنوان یکی از اعـضای مـؤثر جمعیت مزبور و نیز مهدی الحسینی را‌ که‌ اعلامیه‌های‌‌ جمعیت با امضای او بود،یـکی دیـگر از اعضای آن به شمار آورد.یکی دیگر‌ از اقدامات جـمعیت‌ نـمایندگان عـالی بین النهرین در ایران-در ماههای بعد-ارسال‌ چـند تـلگراف اعتراض‌آمیز به‌‌ مصطفی‌ کمال پاشا و مجمع اتفاق ملل در خصوص اقدامات انگلیسیها دربین النـهرین بـود.درتلگراف ارسالی به مجمع اتـفاق مـلل(مورخ22اردیـبهشت 1302) مـی‌خوانیم:«امـروزه که‌ صدای آزادی ملل ضعیفه‌ فضای عـالم را پر کـرده و هرقومی برای حفظ حیات و استقلال خود همه نوع‌ مجاهدات می‌نماید،انگلیسی‌ها جـدا در صـدد توسعه استهلاک و استعمار بوده و به اسـتظهار مساعدت آن‌ مجمع،چـنگال غـاصبانه خود‌ را‌ در مملکت بین النهرین فـروبرده و هـمه نوع ظلم و تعدی و شکنجه و اجحاف را بر اهالی ستمدیده وارد می‌آورد.البته این رویه مـشئومه بـرای جانبازان منکشف و بلکه در مرتبه‌ ثـانیه مـستند بـا‌ خود‌ آن ذوات محترمه مـی‌باشد و ایـن ننگ تاریخی علاوه بـر ایـنکه دوسیه اعمال آن جنابات را سیاه می‌نماید،موجب احتلال و رفع ستم از عموم شرق بوده،وبالش عـاید جـمال خود‌ آنها‌ و سبب تنفر و انزجار عـالم بـشریت خواهد شـد.»35

چـند هـفته پس از آن،تلگرافی از سوی جمعیت بـین النهرین به پادشاه افغانستان ارسال شد.در این تلگراف می‌خوانیم:«احساسات‌ عالیه‌ اسلامی‌ و عواطف سامیه مـولکانه اعـلیحضرت پادشاه‌‌ افغانستان‌ نسبت‌ به ملت اسـلامی،خـصوصا در اولیـن تـلگرافی کـه به من اسـبت فـتح باب مخابرات بین‌ مملکتین افغانستان و انگلستان دایر و به توصیه‌ در‌ حق‌ مسلمین مشهود گردید،باعث مزید تـشکرات‌ صـمیمانه و ادعـیه‌ خالصانه‌ عامه مسلمین شد.لهذا این جـمعیت بـه نـام مـلت بـین النـهرین تشکرات و امتنان‌ خود را به آن سده سنیه‌ ملوکانه‌ تقدیم‌ می‌نماید.»36 در همان روزها یعنی فاصله بین 15 تا‌ 18 شوال 1341 قمری برابر با 11 تا 14 خرداد 1302 فتاوای جدید علمای بین النهرین عـلیه برگزاری‌ انتخابات‌ مجلس‌ مؤسسان در آن کشور که وظیفه تصویب قانون اساسی و معاهده انگلیس‌ و عراق‌ را داشت،صادر شد.فتاوای سیزده‌ گانه مزبور از سوی«ابو الحسن الاصفهانی الموسوی(15 شوال‌)،محمد‌ حسین‌ الغروی نـائینی‌ (17 شـوال)،علی الحسینی شیرازی(18 شوال)،حسن الصدر الدین‌،محمد‌ مهدی‌ الصدر، عبد الحسین آل یس،محمد اسمعیل آل المرحوم شیخ اسد اللّه،محمد مهدی‌ الکاظمی‌ خالصی‌، محمد مهدی الموسوی الخراسانی،راضی الکاظمی،مـهدی الکـاظمی،ابراهیم الاعربی و ابراهیم السلماسی»صادر شد‌.به‌ عنوان مثال در برخی از آنها می‌خوانیم:

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم.انا قد‌ حکمنا‌ سابقا‌ بحرمة الدخول فی الانـتخاب و لم یـتغیر الحکم و لم‌ یتبدل و الامر کـما کـان.الاحقر ابو‌ الحسن‌ الاصفهانی الموسوی.

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم.نعم قد حکمنا سابقا بحرمة الدخول فی‌ الامر‌ الانتخاب‌ و الاعانة فیه‌ بایّ نحو کان علی کـل مـسلم مؤمن باللّه و الیوم الاخـر و هـذا الحکم کما‌ کان‌ لم یتغیر موضوعه و لم یتبدل.

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم.نعم ما حکم‌ به‌ حجج‌ الاسلام و آیات اللّه الملک العلام ماض نافذ بل‌ الراد علیهم راد علی اللّه و هو علی‌ حد‌ الشرک‌ باللّه.الراجی مـحمد مـهدی الکاظمی خالصی»37

صدور فتاوای مزبور زمینه‌ساز دومین‌ موج‌ و موج اصلی مهاجرت و تبعید علمای بین النهرین‌ به ایران شد که در ادامه بدان خواهیم پرداخت‌ ولی‌ قبل ازورود به بحث،شایان ذکر اسـت کـه‌ همزمان در ایـران کابینه‌ مستوفی‌ الممالک در 24 خرداد 1302 ساقط شد‌ و دو‌ روز‌ بعد در 26 خرداد،مشیر الدوله کابینه‌ خود‌ را معرفی کرد و آغاز به کار نـمود.در کابینه جدید،دکتر محمد مصدق‌ به‌ عنوان وزیر امور خارجه و سـردار‌ سـپه‌ بـه عنوان‌ وزیر‌ جنگ‌ حضور داشتند.38چند روز بعد‌ در‌ پنجم تیرماه،چهارمین دوره مجلس شورای ملی پایان یافت و یک دوره نـه‌ ‌ ‌مـاهه‌ فترت‌ در فاصله چهارمین و پنجمین دوره‌ مجلس،شروع شد.39‌

دومین‌ موج مهاجرت

پس از صدور‌ فـتاوای‌ عـلما در تـحریم انتخابات،فعالیت مخالفین انتخابات تشدید شد.در این‌ میان در‌ روز‌ پنج‌شنبه 30 خرداد 1302 برابر‌ با‌ ششم‌ ذی قعده 1341‌ قـمری‌ هنگامی که‌ «برادرزاده،شیخ‌ مهدی‌ خالصی در کاظمین خواسته بود اعلانی بر صحن مـقدس راجع به حرمت انـتخابات‌ الصـاص‌ نماید‌،شخصی مانع شده و کار به زدوخورد‌ کشید‌.آن شخص‌ به‌ اداره‌ پلیس عارض و جمعی از‌ پلیس‌ها مدرسه‌ای را که برادرزاده و دو پسر آقای خالصی در آنها بودند احاصه نموده و او‌ را‌ به قوه قهریه برده و توقیف کـردند‌.»40‌آن‌ شب‌«چند‌ نفر پلیس‌های مخفی‌ و مسلح‌ در اطراف خانه شخصی و مدرسه‌ آیت اللّه خالصی کشکی داده و حتی در صحن هم مراقب نماز‌ جماعت‌ ایشان‌ بودند.[پس از نماز]اگر در صحن چند‌ نفر‌ معمم‌ و غیره‌ در‌ یک‌ نقطه جـمع مـی‌شدند،پلیس آنها را از تجمع ممانعت و متفرق‌ می‌کرد.»41

در روز بعد(جمعه 31 خرداد برابر با 7 ذی قعده)«از طرف حکومت،مأمور پلیس‌،خدمت‌ معظم له رفته و آیت اللّه زاده‌های خالصی را خواسته بودند،بدین‌ترتیب دو نفر آقازاده‌های معظم له در اداره پلیس کـاظمین حـاضر شده و فورا هردو را از کاظمین به بغداد‌ فرستاده‌ ودرآنجا توقیف شد.»42روز بعد(شنبه اول تیر برابر هشتم ذی قعده)«قائم‌مقام کاظمین به خدمت آیت اللّه خالصی مشرف و پاره‌ای مذاکرات مطرح گردید.قائم‌مقام بـعد از‌ اظـهار‌ تأسف وعده رهاندن آقازادگان را داده و سپس سؤال‌ می‌نماید که مقصود آیت اللّه چیست؟معظم له گویا می‌فرمایند مقصود من تشکیل حکومت اسلامی‌ است.قائم‌مقام‌ جواب‌ می‌دهد الآن حکومت اسلامی موجود‌ است‌،معظم له می‌فرماید اگر حـکومت، اسـلامی اسـت پس مستشارها چه‌کاره می‌باشند.»43

این وضـعیت ادامـه داشـت تا اینکه دو روز بعد(دوشنبه سوم سرطان‌ برابر‌ دهم ذی قعده) آیت‌ اللّه‌ خالصی درکاظمین بازداشت شد.بنا به گزارش ویس قونسول ایـران در آن شـهر«تـقریبا ساعت شش از شب رفته مأمورین حکومت محلی و مـأمورین پلیـس با یک عده پلیس مسلحه‌ سواره‌ و پیاده‌ و چند اتومبیل از بغداد به کاظمین آمده و اطراف خانهء شخصی آیت اللّه خالصی را احـاطه و مـعظم له را دسـتگیر و در یکی از اتومبیل‌هایی که حاضر کرده بودند،نشانیده و فورا‌ از‌ کاظمین حـرکت‌ داده و بردند.»44

متعاقب بازداشت آیت اللّه خالصی دولت عراق با صدور اعلامیه‌ای،علت این اقدام را‌ تشریح کرد.در اعلامیه مزبور پس از بیان تـلاش‌های انـجام‌شده از‌ سـوی‌ دولت‌ عراق برای‌ برگزاری انتخابات و تشکیل مجلس مؤسسان،آمده است:«امـا هـرچه حکومت از برای حقوق‌ ملت و تمهید ‌‌مقدمات‌ مشروطیت در اجرای انتخابات سعی و کوشش نمود،بعضی از غربا و اجانب کـه‌ بـه‌ اسـتقلال‌ مملکت‌ عرب علاقه‌مند نیستند و مصالحه ملت و مملکت در نظر آنها هیچ‌گونه اهمیتی نـدارد، پارهـ‌ای حـرفها از‌ خود،جعل نموده و به دین و مذهب،اسناد می‌دهند و اعلاناتی به درودیوار می‌چسبانند و غرضی‌ جـز گـمراهی افـکار ملت‌ و ایجاد‌ موانع و مشکلات در راه انتخابات ندارند.تحمل و بردباری‌ حکومت،بیشتر موجب تجری این بـیگانگان هـوچی گردیده و اخیرا به هتک احترام مراقد مقدسه اقدام‌ نموده و حرکاتی از ایشان صادر شـد کـه بـه‌ کلی مخالف آداب دینی بوده و متدینین باتقوا از آن بیزار بودند و آن حرکات عبارت از نشر اعلانات مضره و الصـاق اوراق مـهیج و فسادآمیز به اسم دین و مذهب بر ضریح‌ مقدس و درودیوار حرم‌ ائمه‌ علیهم السـلام مـی‌باشد کـه حرمت عتبات مقدسه را به کلی زایل و آن اماکن مشرف را محل فساد و مقاصد گمراهانه می‌سازد.»45

در بیانیه دیـگر نـام دستگیرشدگان علاوه بر آیت اللّه‌ خالصی‌ و فرزندانش،شیخ سلمان قطیفی‌ شدگان قـلمداد مـی‌کند.47رویـتر در گزارش از بغداد علت تبعید آیت اللّه خالصی را«صدور فتوایی»اعلام کرد که در آن«کلیه اشخاصی که‌ در‌ انـتخابات آمـده و در رأی دادن حـاضر شوند تهدید به تکفیر نموده.»48

اما در این میان واکنش دولت ایران جالب بـود.نـخستین تلگراف از تبعید آیت اللّه خالصی در‌ روز‌ چهارم‌ تیر از قصرشیرین توسط ژنرال‌ کنسولگری‌ ایران‌ در بغداد،به تهران و خطاب بـه‌ وزارت خـارجه ارسال می‌شود.در این تلگراف پس از بیان شرح ماوقع درخواست دستور صریح‌ وزارت‌ خـارجه‌ در قـبال تبعید خالصی شد.لیکن تلگراف مزبور‌ پنـج‌ روز بـعد در جـلسه‌ «نهم تیرماه هیئت وزرا مطرح شد و مقرر فـرمودند اسـتفسار چه انعکاساتی ممکن است روی دهد‌ و چه‌ اقدامی‌ دولت باید نماید.»49

به نظر می‌رسد مـوج دسـتگیریها متوقف‌ نشده و در روز چهارم تیر(یـازده ذی قـعده)نیز ادامـه‌ یـافت.

بـنا به گزارشی«پس از دستگیری برادرزاده‌ و دو‌ پسر‌ آقـا شـیخ مهدی خالصی،اخیرا آقا شیخ مهدی و آقا سید مهدی‌ صدر‌ که از عـلمای مـحترم است و کلیددار کاظمین است و جمعی دیـگر را که عده آنها بـه هـفده‌ نفر‌ می‌رسد‌ دستگیر کرده‌اند.»50

بـنا بـه گزارش دیگر،همان روز«قائم‌مقام کاظمین خدمت‌ آیت‌ اللّه‌ آقای آقا سید حسن صـدر مـشرف‌ شده و در ضمن صحبت اظهار نـموده کـه چـون‌ آیت‌ اللّه‌ خـالصی بـا بعضی از دول بر خلاف مـصالح حـکومتی‌ مکاتبه و مخابره داشته،لهذا ایشان‌ را‌ روانه نمودیم.»51

بر اساس گزارشهای بعدی تبعیدیها از بغداد بـه بـصره رفتند‌ و حداقل‌ تا‌ روز نهم تیرماه،در آنـجا بـودند.

آنان در ایـن مـدت در قـصر عبد الوهاب‌ پاشای‌ قـرطاس توقیف بودند.52

اما در عتبات،روز چهارشنبه پنجم تیر،کنسول ایران‌ در‌ نجف‌ با ارسال تلگرافی به‌ کـنسولگری ایـران در کربلا ورود«آیت اللّه آقای اصفهانی و آقای نـائینی‌»را‌ بـه کـربلا-در روز بـعد -اطـلاع می‌دهد.53

لیکن بـنا بـه دلایلی‌ نامعلوم‌ حرکت‌ علما از نجف به تأخیر افتاد.بلافاصله سرکنسول ایران در بغداد با ارسال تلگراف رمـزی‌ بـه‌ تـهران‌،ورود آقایان،به بغداد را-در روز جمعه هفتم تیرماه-خـبر داد‌.54‌احـتمالا آنـان،صـبح هـنگام روز هـفتم تیر،از نجف به سوی کربلا به راه افتادند و تا‌ قبل‌ از ظهر آن روز وارد آن شهر شدند.محمد حسین بدیع(نصرت‌ الوزاره‌)در گزارشی که برای تهران‌ ارسال کرد‌،نحوه‌ ورود‌ علما به کـربلا را چنین تشریع کرد‌:«چاکر‌ امروز صبح‌[جمعه هفتم تیر]به‌ پیشواز آقایان ناطویریج که سه فرسخی کربلا واقع است‌،رفته‌ و جناب آقا سید ابو الحسن‌ اصفهانی‌ و آقای‌ نائینی‌ و آقا‌ ضیأ‌ عراقی را بـا اتـومبیل قونسولگری وارد‌ کربلا‌ نموده و این اقدام چاکر خیلی بجا واقع و موجب امتنان عموم آقایان گردید‌.در‌ خارج شهر جمعیت زیادی از اهل‌ علم و اعیان و کسبه شهر‌ از‌ ایرانی‌ و عرب برای پذیره و استقبال‌ آمـده‌ بـودند و آقایان فوق المذکور را با سلام و صلوات و تجلیل و احترام وارد حرم مطهر‌ نمودند‌.»55

گروه دوم از مهاجرین‌ دو‌ ساعت‌ بعد از ظهر‌ همان‌ روز به کربلا رسیدند‌.از‌ جمله آنها«سـید مـحمد فیروزآبادی،میرزا مهدی آیت اللّهـ‌زاده خـراسانی و اخوی او میرزا احمد‌،شیخ‌ عبد الکریم‌ جزایری و شیخ جواد صاحب‌ جواهر‌ بودند.»56‌

پس‌ از‌ چند ساعت از ورود‌ علما به کربلا،نخستین ملاقات مقامات محلی با آنـان انـجام شد. به گزارش مـحمد حـسین‌ بدیع‌«فدوی غروب به دیدن جناب حجت‌ الاسلام‌ نائینی‌ رفته‌ و در‌ حضور چاکر،مدیر‌ تحریرات‌ حکومتی از جانب منصرف‌[حاکم‌]برای معظم الیه پیغام آورد که هروقت‌ خواستید حرکت نمایید حکومت مخارج شما‌ را‌ تا‌ حـدود[مرز]ایران خـواهد داد.

آقای نائینی فرمودند بعد‌ از‌ تبادل‌ نظر‌ با‌ سایر‌ آقایان به شما جواب می‌دهم.معنی پیام حکومت را آقایان‌ این‌طور تلقی کردند که حکومت از رفتن ایشان راضی است و به مسافرت ایشان بـه ایـران اهمیت‌ نـمی‌دهد‌.»57

بدیع در گزارشی دیگر،از ملاقات آن روز خود با آقایان علما سخن گفته و ما حصل اظهارات‌ آنان را در انتظارشان نسبت بـه مداخله سرکنسولگری ایران در بغداد برای‌ استخلاص‌ آیت اللّه‌ خالصی و دو پسر و بـرادرزاده‌هایش ذکـر مـی‌کند.58در روز هشتم تیرماه در شرایطی که اجازه سفر زوار به کربلا از دیگر شهرهای عراق داده نمی‌شد،«متصرف‌[حاکم‌]کربلا برای‌ آقایان‌ علما پیـغام‌ ‌ ‌فـرستاد که امروز پانزده اتومبیل حکومت برای شما می‌فرستد.باید عصری حرکت کنید.آقـایان عـلما چـون‌ وسایل مسافرتشان هنوز مهیا نبود‌ از‌ این تحکم و تضییق متأثّر شدند‌.جمعی‌ از علما و طلاب عرب در مـعیت آقایان حجج اسلام قصد مهاجرت به ایران داشتند ولی حکومت،ایشان را از مسافرت منع کـرد و اسامی مسافرین‌ را‌ قبلا از آقـایان عـلما‌ طلبیده‌ که از طرف آقای نائینی صورتی به قنسولگری ایران در کربلا داده شد که به متصرف داده شود.»59

نصرت الوزارة(محمد حسین بدیع)در ادامه گزارش خود از خواسته‌ نائینی‌ از او در مورد ملاقات سرکنسول با کمیسر عالی انـگلیس در بغداد سخن می‌گوید:«روز یکشنبه نهم سرطان آقای‌ حجت الاسلام نائینی محرمانه از چاکر خواهش کرد که به بغداد‌ بروم‌ و به اتفاق‌ کفیل جنرال کنسولگری از کمیسر عالی ملاقات و از طرف آقایان علما به مـشار الیـه پیغام بدهیم که‌ اگر آقا شیخ مهدی خالصی و بستگان ایشان را مرخص نم ایند‌،ممکن‌ است‌ یک التیامی حاصل شده و آقایان علما از مهاجرت به ایران‌ صرف نظر فرمایند.چاکر به هـنگام ظـهر‌ و ‌‌در‌ بحبحوحه گرما به سمت بغداد حرکت نمود و دو تصمیم را در نظر گرفته‌ بود‌.یکی‌ آنکه به اتفاق کفیل جنرال کنسولگری‌[رساندن‌]تبلیغ پیغام آقای نائینی به‌ کمیسر عالی و[دومی‌]سعی در اصلاح‌ ذات البین بود.زیـرا کـه مهاجرت آقایان علما به ایران اگرچه خالی‌ از‌ بعضی فواید نیست ولی‌ دو‌ ضرر در آن ملحوظ است:یکی تکالیفی که بر دولت از برای مخارج پذیرایی‌ و نگاهداری این قافله اهل علم وارد و تحمیلی بر بـودجه مـملکت مـی‌شود و دوم احتمال مداخله این‌ جماعت در‌ سـیاست مـملکت و مـزاحمت اولیای دولت می‌رود.هرچند چاکر به آقای میرزا مهدی‌ آیت اللّه‌زاده خراسانی و اخوی ایشان حاجی میرزا و احمد و بعضی از حواشی آقایان خیلی سـفارش و تـوصیه‌ نـمود که آقایان نزاکت‌ روحانیت‌ خود را در ایران حفظ فـرموده و در سـیاست مملکت مداخله نفرمایند و معایب این کار را برای ایشان مدلل نمود و همه عقیده چاکر را تصویب کردند.بالجمله تصویب‌[مقصد] دوم چاکر ایـن‌ بـود‌ در صـورتی که کمیسر عالی را رأی آقایان علما موافقت نکند و اصلاح ذات البین مـمکن‌ نشود از کمیسر عالی تقاضا کنیم که تضییق و بی‌احترامی به آقایان علما ننموده و بگذارند‌ به‌ آزادی از عراق‌ مهاجرت فرمایند.»60

گـزارش دیـگری از کـفیل سرکنسولگری ایران در بغداد حاکی از این است که در صبح روز نهم‌ تیر آقـایان عـلما،به‌ویژه نائینی،کفیل‌ مزبور‌(کیهان‌)را جهت انجام مذاکرات به‌ کربلا‌ طلبیده‌‌ بود.61ولی هنوز موضوع در بغداد مـورد پیـگیری جـدی قرار نگرفته،در هنگامی که‌ محمد حسین بدیع کنسول کربلا در‌ بغداد‌ بود‌،در عـصر روز نـهم تـیرماه(شانزدهم ذی قعده‌) علما‌ مجبور به ترک کربلا شدند.بنا به گزارشی در این خصوص،در آن هـنگام«هـشت یـا نه‌ اتومبیل در‌ میدان‌ خیمه‌گاه‌ حاضر نموده آن وقت اسماعیل افندی معاون مدیر پلیس و مدیر‌ تـحریرات‌ حـکومت وعثمان رئیس بلدیه کربلا به منزل آقایان علما رفته و به ایشان اخطار کـردند کـه مـهیای حرکت‌‌ باشند‌.آقایان‌ حجج اسلام آقا سید ابو الحسن اصفهانی و آقای نائینی و سایر مـسافرین‌ از‌ عـلمای اعلام و طلاب نجف و کربلا تماما وارد خیمه‌گاه و سوار اتومبیل شدند.اطراف میدان خیمه‌گاه را پلیـس‌ مـسلح‌‌ احـاطه‌ کرده و صالح افندی با مدیر پلیس کر و فری داشت.جمعیت زیادی از‌ اهالی‌ شهر‌ از ایران و عـرب و زن مـو مرد با دل شکسته و دیدهء گریان ایستاده بودند و هرکس‌ می‌خواست‌ نزدیک‌ شود و بـا آقـایان‌ عـلما وداع کند پلیس مانعش می‌شد و بعضی‌ها را با قنداق تفنگ‌ می‌زد‌.ساعت دو به غروب،اتومبیلهای‌ آقایان را حـرکت داده و مـقابل اداره مـرکزی پلیس‌ نگهداشتند‌ و متجاوز‌ از یک ساعت آن هیئت محترم را درب اداره پلیس به بهانه نوشتن جـواز‌ سـفر‌ معطل کردند و نیم ساعت به غروب مانده ایشان را حرکت‌ دادند.62در‌ صورتی‌ که‌ صدای ناله و فریاد مـردم شـهر بلند بود.شب این قافله محترم را در مسبّب نگهداشته‌ و صبح‌ از طریق دوره(حز)از نـزدیکی بـغداد عبور دادند.»63

اما صبح‌ روز‌ دهم‌ تیر(هـفدهم ذی قـعده)بـه گزارش محمد حسین بدیع«طرف صبح بـعضی از اهـالی شهر‌ با‌ تشویش‌ و اضطراب به جنرال قونسولگری‌[در بغداد]خبر دادند که آقایانعلما را تحت الحـفظ بـه‌ بغداد‌ آورده‌اند.به اصرار چـاکر مـأموری از طرف جـنرال قـونسولگری بـرای تحقیق این‌ مسئله به اداره سیاسی‌[وزارت‌ خـارجه‌ عـراق‌]فرستاده شد از آنجا خبر دادند که آقایان علما وارد شده‌اند و حالا‌ در‌(حز)،که در یـک فـرسخی بغداد واقع‌ است‌ در‌ چادر نشسته‌اند و هـرکس بخواهد از ایشان ملاقات‌‌ نـماید‌،مـانعی نیست.فورا چاکر به اتـفاق آقـای جلال الدین خان‌[کیهان‌]و رئیس تذکره‌[کنسولگری ایران‌‌ در‌ بغداد]سوار اتومبیل شده و به طرف‌[حز]حرکت‌ کردیم‌.کـسی در‌ آنـجا‌ نبود‌.از مأمورین گمرک که‌ سـر جـسر‌(حـز‌)بودند جویا شـدیم بـعضی اظهار بی‌اطلاعی نمودند و پارهـ‌ای مـحلی را که معروف‌ به‌(دوره) است نشان داده و گفتند آقایان‌ علما را از آنجا‌ برده‌اند‌ و به آن سمت حرکت کـردیم‌ و بـه‌ یک دست پلیس که‌ مستحفظ راه بـوده،رسـیدیم.از رئیس آنـکه احـمد نـام‌ داشت‌ جویا شدیم.گـفت آقایان علما‌ با‌ هشت‌ نه‌ اتومبیل از‌ اینجا‌ گذشتند ولی نمی‌دانم کجا‌ رفتند‌.قدری جلوتر رانده بـه قـهوه‌خانه رسیدیم.از شاگرد قهوه‌جی که عبد عـلی نـام داشـت‌ پرسـیدیم‌.گـفت آقایان علما بـا هـشت نه‌ اتومبیل‌ وارد شدند‌ و چهار‌ نفر‌ پلیس مسلح با ایشان‌ بود و یک عده پلیس سواره و پیاده در ایـنجا مـنتظر ایـشان بودند.لدی الورود،ایشان را‌ از‌ اتومبیل پایین آورده و پای پیاده تا‌ کـنار‌ دجـله‌ بـردند‌.حـتی‌ در مـیان ایـشان‌ یک‌ نفر پیرمرد عاجز بود(باید آقای نائینی باشد)گفت من نمی‌توانم پیاده راه بروم.یک نفر‌ از‌ پلیس‌ها‌ به نهیب گفته بود به جهنم که‌‌ نمی‌توانی‌.باری‌ آقـایان‌ علما‌ را‌ به خواری و خفت مانند اشخاص مقصر و محکوم از طرف دوره پیاده به‌ کنار دجله برده و از آنجا با کشتی بخاری به هنیدی(نام محلی است در جنوب‌ شرقی بغداد که اردوگاه‌ انگلیسیها اسـت)عـبور دادند.اظهارات بعضی از دهاتی‌ها که کنار دجله منزل داشتند با بیانات اهل‌ قهوه‌خانه مطابق بود.»64

گزارش دیگری از جلال الدین کیهان‌ کفیل‌ ژنرال کنسولگری وقت ایران در بغداد حاکی‌ است،پس از آنـکه عـلما را در دجله به کشتی نشاندند«از آن طریق تحت الحفظ به استاسیون‌ [ایستگاه‌]شمندوفر برده و آنها را‌ به‌ حدود ایران اعزام داشتند.»65

بنا به ترتیب فوق علما نـخست بـه خانقین و سپس به حوالی قـصرشیرین رسـیده بودند و به‌ احتمال بسیار زیاد‌ آنها‌ در هنگام غروب و یا شب‌هنگام‌ دهم‌ تیرماه وارد قصرشیرین شدند.66 روایت نقل‌شده از[احتمال قریب به یقین‌]آیت اللّه نائینی در هنگام حضور در کـرمانشاه نـیز با مفاد گزارشهای ارسـالی از‌ سـوی‌ کارکنان کنسولگری کربلا و کنسولگری‌ بغداد‌،مطابق‌ است.بنا به گزارش کارگزار کرمانشاه در ملاقات حضوری او با حضرات آیات در صبح روز پس از ورود آنان به کرمانشاه(شانزدهم تیر)،ایشان فرمودند:این تفصیل رمزا‌ عرض‌ شـود: «سـبب مهاجرت حضرات این است چون تمام غرض انگلیسیها این بودکه که مجلس را به دلخواه خودشان‌ منعقد نموده و معاهده دلخواهانه خودشان را از مجلس بگذرانند بعد از حکم‌ به‌ حرمت انتخاب‌،تقریبا وزرا آنچه در قـوه داشـتند به کـار برده و نتوانستند انتخاب اختیاری را از پیش ببرند.لهذا‌ حکومت عرب را اواسط شوال المکرم(اواسط خرداد)به اجرای قـهری‌ انتخاب‌ و در‌ کمال تشدد تحریک نموده و بعضی از رؤسای عشایر را هم محض تـخویف دیـگران تـبعید کردند.در چنین ‌‌موقع‌ سؤالات وارده از هالی که‌ متضمن کسب تکلیف بود،حضرتین را دچار مشکل‌ کرده‌،هیچ‌یک‌ از رخصت دادن بـه ‌ ‌انـتخاب یا باقی‌ گذاشتن تحریم آن و یا سکوت محض،امکان نداشت‌.خلاصی از این محاذیر را مـنحصر در انـتخاب در سـفر زیارت خراسان دانسته‌،لکن بنا نبود بدون‌ اعلام‌[به‌]حکومت‌ محلی اقدام شود.تبعید حجت الاسلام خـالصی باعث سرعت شده که شاید ایشان را نیز ترخیص نموده و با همراهان حرکت‌ بـدهند.بعد از خروج حضرتین آیـتین،حـوزه علمیه نجف اشرف به‌ هم خورده،حضرات کثیری از علما و طلاب عراق و عجم ملحق شدند و این حرکت تا کربلا آزادانه بود.بعد حکومت مداخله کرده هجرت‌ عموم علما و طلاب عراق را رسما و عـده زیادی از‌ ایرانی‌ها‌ را قهرا منع کرده و فقط حضرتین آیتین را با هشت نفر از علما و تعدادی از همراهان تحت المراقبه به کمال فوریت حرکت داده و در دو فرسخی بغداد از آب عبور‌ داده‌ و از بیراهه در عرض(12)ساعت فورا به سرحد رسـانیده‌اند.»67

هـمزمان با خروج علما از مرز،دو واقع دیگر نیز روی داد.نخست اینکه آیت اللّه خالصی نیز‌ از‌ بصره به سمت حجاز حرکت داده شده و به آنجا تبعید شد68و نیز در کاظمین نیز فعالیتهایی‌ علیه برخی از علما انـجام شـد.به گزارش جلال الدین کیهان«در‌ روز‌ یازدهم‌ سرطان راپورت دیگری‌ از ویس‌ قونسولگری‌ کاظمین‌ رسید که نوشته بود در همان روز[دهم سرطان‌]مقارن غروب حضرات‌ حجتی الاسلام آقای آقا سید محمد فیروزآبادی و آقا ضـیأ عـراقی که‌ از‌ آقایان‌ عظام نجف اشرف هستند با پنج،شش نفر‌ از‌ سادات و اهل علم که متصرف کربلا آنها را نیز جبرا حرکت داده بود.از کربلای معلی‌ وارد کاظمین شده‌ و روز‌ یازدهم‌ سرطان قبل از ظـهر کـدخدای مـحله با مأمور پلیس کاظمین‌ بـه مـنازل‌ مـعظم لهما رفته آنها را جلب و به آنها اخطار کرده‌اند که بدون اطلاع حکومت حرکت ننمایند‌.بعدا‌ راپورت‌ دیگری به تاریخ(13)سرطان از کـاظمین رسـیده کـه می‌نویسد:دیشب‌ که‌ شب پنجشنبه(13) سرطان بوده تـقریبا سـه ساعت از شب گذشته معاون پلیس کاظمین با یک‌ عده‌ پلیس‌ به منزل جناب آقای آقا سید ابو طالب آیـت اللّهـ‌زاده اصـفهانی رفته‌ و آقای‌ آقا‌ میرزا محمد حسن آیت اللّه‌زاده شیرازی را کـه از خویشان آقای آقا سید ابو‌ طالب‌ هستند‌ با آقا شیخ یحیی نام ایرانی مقیم کربلا و یکی دو نفر دیـگر کـه مـیهمان‌‌ ایشان‌ بوده‌اند دستگیر و به اداره پلیس جلب و بعد از مدتی از آنها ضامن گـرفته‌ و رهـا‌ کرده‌اند‌.»69

بدین‌ترتیب به نظر می‌رسد در مسیر حرکت علما از کربلا به بغداد و سپس‌ خانقین‌ و مرز قصر شـیرین،تـعدادی از آنـان از گروه اصلی جدا شده،به سوی‌ کاظمین‌ رفتند‌ و در آن شهر باقی ماندند و بـه ایـران مـهاجرت نکردند.در مجموع بنا به اعلام کنسول‌ ایران‌ در کربلا،چهل و چهار نفر از علما(اعم از مـراجع و هـمراهانشان)از‌ مـسیر‌ خانقین‌ وارد ایران شدند.70

واقعه مهاجرت یا تبعید علما در جراید عراقی،انعکاس جدی نیافت‌.وابـستگی‌ جـراید‌ مزبور به حکومت و تبعیت آنها از سیاست عمومی دولت عراق،از جمله‌ عوامل‌ چنین وضعیتی بـود. از آن جـمله در شـماره مورخ 11 تیر روزنامه العراق در مورد واقعه‌ مورد‌ بحث،گزارشی با عنوان‌ «سفر بعضی از عـلمای ایـرانی»چاپ شد که‌ در‌ بخشی از آن آمده است:«در بغداد‌ شیوع‌ یافت‌ که‌ بعضی از علمای مـجتهد نـجف اشـرف‌ به‌ ترک عراق عرب تصمیم گرفته‌اند.از اداره مطبوعات کیفیت را تحقیق کردیم و به‌ طور‌ رسمی به مـا خـبر داد‌ که‌ بعضی از‌ علمای‌ ایرانی‌ در تعقیب انتشار بیانیه حکومت‌ راجع‌ به‌ مداخلات اجـانب در امـور سـیاسی مملکت،میل و رغبت خود را در مراجعت‌ به‌ وطن خود ایران‌ ظاهر ساختند.متصرف‌ کربلا به نـام حـکومت‌ عـراقی‌ با علمای مزبور ملاقات و به‌ ایشان‌ حالی کرد که‌ حکومت هیچ نـو سـوء قصدی به ایشان ندارد و آقایان علما‌ مورد‌ توجه و احترام هستند؛در صورتی‌ که‌‌ مواظب‌ خدمت شرع و ارشـاد‌ مـردم‌ به مسائل مذهبی باشند‌.آقایان‌ علما اصرار در مراجعت به وطن خود نـمودند.بـنابراین حکومت تسهیلاتی که مقتضی بود‌ از‌ برای تـهیه راحـت و آسـایش ایشان در‌ این‌ مافرت‌ فراهم‌ آورد‌ و نه‌ نفر از آقـایان عـلما‌ مسافرت اختیار کردند و در معیت ایشان بیست و پنج نفر از اتباع ایشان‌ بودند که هـمه‌ ایـرانی‌ بودند.»71

مضمون اصلی گزارش فـوق‌،هـمان‌ خط‌ کـلی‌ سـیاست‌ کـمیسر عالی انگلیس‌ در‌ عراق و حکومت عراق در قـبال مـوضوع مهاجرت و تبعید علما از بین النهرین است.بر اساس سیاست‌‌ مزبور‌،نه‌ تـنها تـلاش شد موضوع از یک حالت‌ مذهبی‌ فـراگیر‌ به‌ یک‌ دعوای‌ مـلی بـین دو کشور (ایران،عراق)تبدیل شـود،بـلکه با تحریک حس ناسیونالیستی عربی در عراق،کوشیدند موضوع مهاجرت علما را به صورت یـک واقـعه جزئی و غیر‌ ملی جلوه دهـند.

امـا مـوضع‌گیری دولت ایران در حد فـاصل روزهـای سی‌ام خرداد تا یـازدهم تـیر،یعنی روز بحران آغاز شد و سپس با خروج تمامی علما و همراهان آنان،به پایان‌ رسـید‌.دولت ایـران(به‌ ویژه وزارت امور خارجه)از طریق کـنسولگری‌های ایـران در نجف،کـربلا،کـاظمین و بـه‌ویژه‌ سرکنسولگری ایران در بغداد از هـمان روزهای اول در جریان واقعه قرار داشت‌.قبلا‌ گفته شد که در روز چهارم تیرماه جلال الدین کیهان کـفیل سـرکنسول‌گری ایران در بغداد،با ارسال تلگراف‌ رمـزی بـه تـهران خـواهان صـدور‌ دستور‌ مقتضی از سـوی وزارت امـور‌ خارجه‌«قبل از بروز انعکاس»[نامطلوب وقایع در عراق‌]شد.72

بلاتکلیفی مأمورین سیاسی ایران در عراق در روزهای پس از چهارم تیر بـه اوج خـود‌ رسـید‌. کیهان بار دیگر در‌ هفتم‌ تیرماه طی تـلگرافی رمـزی بـه وزارت خـارجه بـیان مـی‌دارد:«اتباع در اینجا در فشار[ند]و به آنها تعدی می‌شود.آنها را به صبر و تحمل دعوت می‌کند.موقع است امر فرمایید از‌ حرکت‌ زوار جدا ممانعت شود.وصول از نمره(1)الی نمره(25)را اطلاع دهید.»73 یـک روز بعد در هشتم تیرماه محمد حسین بدیع کنسول ایران در کربلا هنگام حضور علما‌ در‌ آنجا،با‌ ارسال نامه‌ای به وزیر امور خارجه نوشت:«آقایان حجج اسلام انتظار دارند که از طرف‌ دولت اقدامی‌ در اسـتخلاص ایـشان‌[آیت اللّه خالصی‌]بشود.البته دولت در این موقع برای‌ جلب‌ توجه‌‌ عامه و حفظ حیثیات خود خیلی مناسب است که نفوذ خود را در استخلاص آقای خالصی و دو پسر‌ و ‌‌برادرزاده‌اش‌ اعمال بفرماید که این قضیه اثرات خـوبی در عـراق خواهد بخشید.»74

در‌ نامه‌ دیگری‌ که همان روز محمد حسین بدیع به کفیل سرکنسولگری ایران در بغداد نوشت‌ ضمن تذکر‌ موضوع فوق نوشت:«چون ایشان‌[علما]تمام از اتـباع دولت شـاهنشاهی ایران هستند جنرال قونسولگری‌ مـحترم حـق دارد در‌ این‌ قضیه مداخله و مخابرات رسمی نماید.»75ولی‌[کفیل‌] جنرال کنسولگری منتظر دستور العمل تهران بود.او در همان روز به فوریت تلگراف رمز دیگری‌ به وزیر خارجه ارسـال کـرد و پس از بیان‌ شرح ما وقـع و احـتمال بروز انقلاب در عراق گفت: «فدوی با عدم دستور العمل بلا تکلیف‌[و]با کمال بی‌صبری منتظر وصول دستور العمل و تعلیمات‌ است.»76

تا اینکه بالاخره در جلسه نهم‌ تیر‌ ما هیئت دولت در تهران تلگراف واصـله از عـراق(مورخ‌ چهارم تیرماه)«قرائت شده و هیئت وزرا مقرر فرمودند استفسار شود چه انعکاساتی ممکن است روی‌ دهد و چه اقدامی دولت باید‌ نماید‌.»77ولی ظاهرا این استفسار هم به عمل نیامد زیرا صبح روز دهـم‌ تـیرماه و قبل از رسـیدن خبر عبور علما از کنار بغداد به سمت ایران،سرکنسولگری ایران در‌ بغداد‌،جلال الدین کیهان،طی تلگراف رمـز دیگری خطاب به وزیر خارجه خواهان مشخص‌ شدن وظیفه خود شـد.او نـوشت:«بـا مراجعه به سابقه،تکلیف معین فرمایید.جنرال قونسولگری به‌‌ کلی‌ بی‌طرف‌ مانده.نصرت الوزاره‌[محمد حسین بدیع‌]را‌ بـه‌ ‌ ‌بـغداد[احضار‌ و]منتظر امر مرکز نموده‌ام. منتظر وصول دستور العمل می‌باشد.»78

ولی علما از عراق خارج شـدند و هـیچ دسـتور العملی به مأمورین‌ ایرانی‌ در‌ عراق نرسید و یک‌ روز پس از آن در‌ یازدهم‌ تیرماه جلال الدین کیهان طی یک تـلگراف رمز خطاب به وزیر خارجه‌ در تهران،نوشت:

«علمای جعفر عراق،مرکز‌ ثقل‌ مـسلمانان‌ شیعه‌[هستند ولی‌]فقط دولت علّیه حـامی آنـهاست.سه‌ ربع عراق شیعه‌ هستند و به واسطه اهانتی که به علما شده و خشونتی که حکومت محلی می‌کند همه‌ مشوش و متأثّر و منتظر هستند‌ ببینند‌ دولت‌[ایران‌]چگونه‌ جبران این اهانت را که به مذهب اسـلام و وم‌ شیعه شده‌ است‌،نموده و از چه راهی به آنها کمک می‌کند.با وجود قانون سخت جدید برای مهاجرت، خصوصا‌ ایرانی‌ و ترک‌ که در روزنامه رسمی وقایع،[دولت‌]عراق اعلان کرده و این اتفاقات اخـیر، اغـلب‌ اعراب‌ شیعه‌ هم مایل هستند به ایران مهاجرت کنند.دولت علّیه اگر در این باب حمایت‌ از‌ شیعه‌ها‌ نکرده و جبران اهانت بزرگ مذهبی را نخواهد،آسایش سیاسی چند صدساله و حیثیت خود را‌ از‌ دست‌ می‌دهد،زیـرا در واقـع محقق است هیچ دولتی به قدر دولت علّیه‌ علاقه‌ به‌ عراق نداشته و ذی حق‌ نیست.»79در همان روزها کنسول ایران در بصره در‌ گزارشی‌ در خصوص توقف آیت اللّه‌ خالصی در آن شهر هنگام تبعید به طـرف‌ حـجاز‌،نوشت‌:«این واقعه بر ایرانیان و عربهای شیعه‌ ساکنین بصره و ملحقاتش تأثیر بسیاری نموده است.»80

بالاخره‌ در‌ روز دوازدهم تیر،یعنی هنگامی که علما از عراق به طور کامل‌ خارج‌ شده‌ بودند، نـخستین مـراسله اعـتراضیه سرکنسولگری ایران در بغداد به کـمیسر عـالی انـگلیس در بین النهرین‌‌ نوشته‌ شد‌.در این مراسله جلال الدین کیهان پس از بیان اجحافات و تعدیات بر‌ علما‌ که از اتباع‌ ایران بودند،ذکر می‌کند:«ایـن مـوضوع جـسارت و حرکات و رفتار خلاف مأمورین حکومت عراق‌‌ نسبت‌ بـه پیـشوایان دین مبین اسلام-در صورتی که توقیر و احترام روحانیون هرقمی‌ بر‌ عموم اقوام و ملل‌ لازم و بلکه واجب است‌-حقیقتا‌ جالب‌ کـمال تـأسف دوسـتدار و تعجب و تأثر عمومی عنصر‌ شیعی‌ شده‌ است.دوستدار،مسئولیت کـلیه این واقعات ناگوار ودنباله و نتیجه آن را بر‌ عهده‌ فاعلین آن دانسته و به نام‌‌ دول‌ شاهنشاهی ایران‌ نسبت‌ به‌ این رفتار خـلاف عـدالت و تـوهین‌آور که‌ به‌ مقام روحانیت و نمایندگان دین‌ مبین اسلام عموما و فرقه شـیعه خـصوصا وارد آمده‌ است‌،جدا پروتست و مصرا جبران آن را‌ خواهان‌ است.»81

مراسله‌ کنسولگری‌،سرآغاز مبادله چند نام بین‌ سـرکنسولگری‌ مـزبور و دفـتر کمیسر عالی‌ انگلیس شد که نتیجه خاصی را به همراه نیاورد‌.در‌ مکاتبات مـزبور،مـقامات انـگلیسی مداخله‌‌ خود‌ را‌ در موضوع تکذیب‌ و ادعاهای‌ دولت عراق را تأیید‌ کردند‌.82

پانوشتها:
 

(1)-جویس،ان،ویـلی،نـهضت اسـلامی شیعیان عراق،مترجم مهوش غلامی،تـهران،انـتشارات اطلاعات،1373 ص 33.

(2)-شورای نویسندگان،تاریخ‌ سیاسی‌ عراق،تهران،مؤسسه انتشاراتی‌ نهضت‌ جهانی اسـلام،[بـی‌تا]صص 30-34.

(3)-همان،ص 35.

(4)-بیگدلی،علی،تاریخ سیاسی-اقـتصای عراق،تهران،مؤسسه مـطالعات و انـتشارات تاریخی میراث ملل،1368، ص 28.

(5)-خاطرات سـری ژنـرال آیرونساید،مترجم احمد تدین،تهران‌،موسسه‌ خدمات فرهنگی رسا،1373،صص‌ 240-264.

(6)-کمیج،جان،دومـین رسـتاخیز عرب،ترجمه رحمت اللّه صالحی،تـهران،مـرکز نـشر سپهر،1352،ص 130.

(7)-کینان،درکـه،کـردها و کردستان،ترجمه ابراهیم یـونسی،تـهران‌،مؤسسه‌ انتشارات نگاه‌،1372،ص 98.

(8)-احمدی،حمید،ریشه‌های بحران در خاورمیانه،تهران،انتشارات کیهان،بهار 1309،صص 173-174.

(9)-پیـ‌یر‌ دریـنیک،ژان،خاورمیانه در قرن بیستم،ترجمه فرنگیس اردلان،تـهران،سـازمان‌ انتشارات‌ جـاویدان‌،1368،ص 138.

(10)-مـرکز اسـناد تاریخی وزارت امور خارجه،پرونـده شماره 24-42-1303.

قبرای درک اهمیت ‌‌ماه‌ دوازدهم باید به این موضوع توجه داشت که در اواخر سال 1301 بـنا‌ بـه‌ روایت‌ گزارشگری‌ «مجتهدین و روحانیون کرمانشاه و حـوالی غـرب کـاملا از اقـدامات آمـریکاییهای مذهبی در آن صفحات و کـمک‌ بـه‌ آثوری‌ها و ایرانیان غیر مسلمان ناراضی هستند.»برای آگاهی بیشتر ر.ک:روزنامه پیکان،شماره‌ 4-19 حوث‌ 1301 ص 1.

 (11‌)-مرکز‌ اسناد تـاریخی وزارت امـور خـارجه،پرونده شماره 4-16-1340 قمری.

(12)-همان.

(13)-همان.

(14)-همان.

(15)-سـازمان اسـناد مـلی ایـران،شـماره 2-55-10-296.

(16)-بـرگرفته از مراسله اول مهر‌ 1301 سرپرسی لورن به قوام السلطنه،رئیس الوزرأ وقت،در باب توضیح علت حرکت‌ افراد مورد بحث به ایران.ر.ک:روزنامه ایران،شماره 1225-5 میزان 1301،ص 2.

(17)-هفته‌نامه آذر،سال اول،شماره‌،1-17‌ میزان 1301،ص 2.

(18)-هفته‌نامه آسـیا،سال اول،شماره 1-24 سنبله 1301،ص 1.

(19)-ر.ک:روزنامه ایران،شماره 1227-8 میزان 1301،ص 1.

(20)-روزنامه اتحاد،شماره 236-27 سنبله 1301،ص 3.

(21)-همان،ماره 238‌-اول‌ میزان 1301،صص 1 و 2.

(22)-همان،شماره 242-9 میزان 1301،ص 2.

(23)-هفته‌نامه آذر،همان.

(24)-روزنامه اتحاد،شماره 246-18 میزان 1301،ص 1.

(25)-روزنامه عمل،شماره 6-2 قرس 1301،ص 2.

(26)-روزنامه‌ اتـحاد‌،شـماره 258-23 عقرب 1301،ص 1؛در همین زمان علما در بین النهرین با صدور فتاوایی انجام‌ انتخابات مجلس مؤسسان را احرام اعلام کردند.ر.ک:عبد الهادی.حائری،تشیع و مشروطیت و نقش‌ ایرانیان‌ مقیم‌‌ عراق،تهران،مؤسسه انتشارات امـیرکبیر‌،1364‌،ص 174‌.

(27)-قـصیده مزبور به عربی بوده و ترجمه فارسی آن با این عبارات آغاز می‌شود:«ای امام هشتم،ای کسی که خاک‌ طوس‌‌ را‌ آرامگاه جد پاک خود قرار داده،من بـه‌ آسـتان‌ مقدس تو برای تظلم آمـده‌ام.»؛ر.ک:هـفته‌نامه نهضت اسلام، شماره 82-20 حوت 1301،ص 2.

(28)-روزنامه گلشن،شماره 406-4 دی‌ 1301‌،ص 2.

(29‌)-روزنامه اتحاد،شماره 279-14 جدی 1301؛ص 1.

در ذیل گزارش‌ مزبور نوشته شده است:«به قرار اطلاع موضوع مراجعت تـبعیدشدگان،بـه عراق یک امر حـتمی‌ اسـت.کسانی که‌ حکم‌،شامل‌ آنهاست عبارتند از:آیت اللّه‌زاده خالصی،حجت الاسلام‌زاده صدر و ابراهیم حلمی‌‌ افندی‌ مدیر روزنامه المفید.»

(30)-همان،شماره 276-7 جدی 1301،ص 3.

(31)-از آن جمله می‌توان به نطق‌ ابراهیم‌ حلمی‌ افندی در خانه سـفیر افـغانستان در تهران در توصیف وضعیت افغانستان و ذلت‌ مسلمانان‌ در‌ قطعات دیگر عالم(روزنامه اتحاد،شماره 277-10 جدی 1301،ص 1)و سرمقاله«ایران و کنفرانس لوزان‌»به‌ قلم‌ او(همان،شماره 284-26 جدی 1301،ص 1 و 2)اشاره کرد.

 (32)-در همان روزها بنا‌ به‌ گزارش مـسافری از کـاظمین:«آقا شـیخ مهدی خالصی که پسرش را چندی قبل‌ به‌ تهران‌ تبعید نمودند مجتهد معتبر کاظمین و عراق است و عموم اعـراب شیعه به وی تقلید می‌کنند‌ و میان‌ اعراب نفوذ کلمه دارد.»؛ ر.ک:روزنامه خاطرات عـین السـلطنه(قـهرمان میرزا سالور)،ج 8،به کوشش‌ مسعود‌ سالور‌ و ایرج افشار،تهران، انتشارات اساطیر،1379،ص 6587.

(33)-روزنامه کار،شماره 9-8 حمل 1302،ص 1.

(34)-هفته‌نامه‌ لوأ‌ بـین ‌ ‌النـهرین شماره 1-14 قوس 1302،ص 11.

(35)-روزنامه ایران نو،شماره‌ 5-30‌ ثور‌ 1302،ص 2.

(36)-روزنامه کار،شماره 30-13 جوزا 1302،ص 2.

(37)-روزنامه ایـران،شـماره 1397-7 سـرطان‌ 1302‌،ص 2.

(38‌)-دولتهای ایران از میرزا نصر اللّه خان مشیر الدوله تا میر حسین‌ موسوی‌،معاونت اداره کل آرشیو ریاست‌جمهوری، تـهران،سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی،1378،ص 131.

(39‌)-روزنامه‌ کار،شماره 47-6 سرطان 1302،ص 1.

(40)-مرکز اسناد تـاریخی وزارت امور خارجه‌،پرونده‌ شـماره 20-27-1302.

(41)-هـمان.

(42‌)-همان‌.

(43‌)-همان.

(44)-همان.

(45)-همان.

(46)-همان‌.

(47‌)-روزنامه ایران،شماره 1397-7 سرطان 1302،ص 2.

(48)-همان.

(49)-مرکز اسناد تاریخی وزارت‌ امور‌ خارجه،پرونده شماره 20-27‌-1302‌.

(50)-همان‌.

(51‌)-همان‌.

(52)-همان.

(53)-همان.

(54)-همان‌.

(55‌)-همان.

(56)-همان.

(57)-همان.

(58)-همان.

(59)-همان.

(60)-همان.

(61‌)-همان‌.

(62)-در گـزارش مزبور قید شده‌ است که حاجی میرزا‌ علی‌ شهرستانی هرچه عذر آورد که‌ نرود‌،پذیرفته نشد و او را با سایر آقایان حرکت دادند.همچنین آقا سید محمد‌ فیروزآبادی‌ را که از نجف به‌ عنوان‌ مشایعت‌ آقـایان عـلما آمده‌ بود‌، خواستند با آقایان حرکتش‌ بدهند‌،او را نیافتند؛ولی روز دیگر او و آقا ضیأ عراقی را حرکت دادند.

(63‌)-همان‌.

(64)-همان.

(65)-همان.

(66)-این‌ احتمال‌ مطابق با‌ خبری‌ است‌ که در روزنامه کار‌ مورخ 13 تیر چاپ شـد.ر.ک:روزنـامه کار،شماره 52-13 سرطان 1302،ص 1.

(67)-همان.

(68‌)-همان‌.

(69)-همان.

(70)-اسامی آنها به‌ اعلام‌ کنسول‌ فوق‌ بدین‌ شرح است:«حضرت‌ حجت‌ الاسلام آقا سید ابو الحسن اصفهانی،حضرت‌ حجت الاسلام آقا میرزا حـسین نـائینی،جناب مستطاب آقا‌ میرزا‌ مهدی‌ آیت اللّه‌زاده خراسانی،جناب مستطاب‌ حاجی میرزا‌ احمد‌ آیت‌ اللّه‌زاده‌ خراسانی‌،جناب‌ مستطاب آقا شیخ جواد صاحب جواهر،جناب شریعتمدار آقا سید عبد الحـسین حـجت طـباطبایی،جناب شریعتمدار حاجی میرزا عـلی شـهرستانی،جـناب شریعتمدار آقا سید حسن‌ حجت طباطبایی‌،جناب مستطاب آقا میرزا عبد الحسین آیت اللّه‌زاده شیرازی،آقا شیخ ابو القاسم رشتی،آقـا سـید مـحمد تقی طباطبایی،آقا سید مرتضی طباطبایی،شیخ مـحمد حـسین خراسانی،سید میری تبریزی‌،سید‌ جواد رشتی،میرزا جواد شیرازی،سید محمد علی طباطبایی،سید علی خلخالی،سید عـزیز اللّه اسـترآبادی،شـیخ حسین‌ شاهرودی،شیخ آقابزرگ شاهرودی،سید عبد اللّه شیرازی،شیخ مـحمد کرمانی‌،شیخ‌ هادی قزوینی،سید ابو القاسم شیرازی،شیخ مهدی یزدی،میرزا محمد رضا نائینی،میرزا علی نـائینی،سـید عـلی مدد نائینی،شیخ‌ محمد نائینی‌،حاجی‌ شیخ اسد اللّه زنجانی،آقا‌ شـیخ‌ مـحمد حسین سبزواری،سید محمد تقی تهرانی،شیخ حسین‌ علی بحرینی،سید محمد قزوینی،سید احمد خـراسانی،آقـا سـید حسن نائینی،آقا سید حسن‌ بحر‌ العلوم رشتی،شیخ‌ محمد‌ علی‌ خـراسانی،حـاجی مـحمد،سید احمد اصفهانی،شیخ عبد الحسین تربتی،شیخ عباس محرر،میرزا محمد محرر.»

(71)-هـمان.

(72)-هـمان.

(73)-هـمان.در حاشیه این تلگراف آمده است:«نمره(23‌)راجع‌ به حرکت آقایان آقا سید ابو الحـسن اصـفهانی و میرزا محمد حسین نائینی بوده است.»

(74)-همان.

(75)-همان.

(76)-همان.

(77)-همان.

(78)-همان.

(79)-همان.

(80)-هـمان.

(81)-هـمان‌.

(82‌)-روزنـامه ایران‌،شماره 1401-13 سرطان،ص 1.


مطالعات تاریخی-پاییز 1383 - شماره 4 -صفحه 9