کودتای ۷۵ هزار دلاری


4930 بازدید

کودتای ۷۵ هزار دلاری

روزنامه کیهان در تاریخ ۲۱ و ۲۶ فروردین ۱۳۵۸ متن مصاحبه کرمیت روزولت طراح کودتای ۲۸ مرداد با ‏روزنامه «لوس‌آنجلس تایمز» چاپ آمریکا را به چاپ رساند. وی در این مصاحبه برای اولین بار پرده از ‏جزئیاتی راجع به این کودتا برداشته است. با هم این گزارش را می‌خوانیم: ‏
 در سال ۱۹۵۳ آیزنهاور، رئیس‌جمهوری آمریکا طرح رهبری و هزینه کودتایی که منجر به سقوط دولت ‏دکتر مصدق گردید فراهم کرد. اینک عامل و اجراکننده طرح کودتای «سیا» که عملیات مربوطه را به طور ‏سری در ایران انجام داده است، از این راز پرده برمی‌دارد: ‏
 کرمیت روزولت، رئیس اسبق «سیا» در خاورمیانه، طی یک مصاحبه اختصاصی با خبرنگار روزنامه ‏لوس‌آنجلس تایمز، برای نخستین بار، نقش «سیا» را در کودتایی که به منظور بازگرداندن قدرت به ‏محمدرضا پهلوی (شاه مخلوع) انجام گرفته است شرح می‌دهد. کرمیت روزولت می‌گوید: کودتای ایران ‏نخستین عملیات مخفی علیه یک دولت خارجی بود که به وسیله «سیا» در ماه‌های آخر حکومت ترومن ‏تنظیم شده بود. ‏با اجرای این طرح موفقیت‌آمیز در ایران، که «سیا» آن را طرح «آجاکس» نامگذاری کرده بود، جان فاستر ‏دالس، وزیر خارجه دولت آیزنهاور، به حدی خشنود گردید که در نظر داشت نظیر کودتای ایران را در ‏کنگو، گواتمالا، اندونزی انجام دهد و در مصر نیز حکومت عبدالناصر را ساقط کند. ‏
 روزولت مدعی است که در برابر این پیشنهادات ایستادگی کرده و به همین علت از خدمت در سازمان ‏‏ «سیا» کناره‌گیری کرده است. تابستان سال ۱۹۵۳ مدت سه هفته در ایران اقامت داشته و کودتای علیه دولت ‏دکتر مصدق را، به طور پنهانی رهبری کرده است. روزولت اقرار می‌کند که مبلغ یک میلیون دلار ‏آمریکایی، برای هزینه ایجاد بلوا و اغتشاش‌های خیابانی که ۳۰۰ کشته به جای گذاشت و دولت ملی ‏مصدق را ساقط کرد، در اختیار داشته ولی فقط ۷۵۰۰۰ دلار آن را خرج کرده است. ‏
روزولت می‌گوید: پرزیدنت آیزنهاور، از چگونگی عملیات مربوط به کودتا از آغاز تا پایان آن آگاه بود و ‏دستور اجرای کودتا، به وسیله دالس، وزیر امور خارجه، به برادرش آلن دالس، رئیس سابق «سیا» و ‏همچنین والتر بیدل اسمیت، معاون وزارت امور خارجه صادر شد. ‏«من دستورات صریحی از این سه شخصیت برای اجرای این مأموریت دریافت کردم و انتخاب من برای ‏انجام این کار بدین دلیل بود که مدتی مهم‌ترین مقام را، از طرف «سیا» در خاورمیانه به عهده داشتم.» ‏
 روزولت، نوه تئودور روزولت رئیس‌جمهوری اسبق آمریکا می‌گوید: «سه تن از همکاران رئیس‌جمهوری ‏آمریکا، در زمینه ضرورت انجام این مأموریت مرا متقاعد ساختند. این سه شخصیت، فاستر دالس، آلن ‏دالس و ژنرال بیدل اسمیت بودند.» ‏سال‌هاست یاران مصدق «سیا» را متهم به انجام کودتا، در ایران می‌کنند. برخی از این افراد، مانند مهدی ‏بازرگان نخست‌وزیر هم‌اکنون در حکومت جدید ایران عضویت دارند، ولی دولت آمریکا هیچ‌گاه اتهام آن‌ها ‏را تأیید نکرد. ‏
 روزولت داستان چگونگی کودتا و سقوط حکومت دکتر مصدق را به طور مشروح توضیح می‌دهد و ‏می‌گوید: «سیا» پس از تبادل‌نظر با انگلیسی‌ها، تصمیم به سرنگون کردن دولت مصدق گرفت. ما، اوضاع ‏ایران را از سال ۱۹۵۲ مورد بررسی قرار داده بودیم و انگلیسی‌ها از مدتی پیش از آن تاریخ، در زمینه ‏پیشنهاد کودتا در ایران با ما وارد گفتگو شده بودند... یعنی در سال ۱۹۵۲، موقعی که سفیرکبیر انگلستان از ‏ایران اخراج شد، در آن موقع در حدود دو سال بود که مصدق حکومت می‌کرد. وی طی این مدت موقع ‏خود را در پارلمان مستحکم کرده بود و به تدریج قدرت و نفوذ شاه را تضعیف می‌کرد. مصدق با ملی ‏کردن یک میلیارد دلار، دارایی شرکت نفت ایران و انگلیس، خشم و غضب قدرت‌های غرب را برانگیخته ‏بود. دولت‌های انگلیس و آمریکا توافق کردند که مانع صدور نفت ایران شوند. بررسی درباره تهیه و ‏اجرای طرح کودتا، زمانی آغاز شد که نمایندگان شرکت نفت ایران - انگلیس با توافق دولت انگلستان با ‏ما، تماس گرفتند. آن‌ها در لندن در زمینه بحث درباره طرح کودتا، با من وارد گفتگو شدند. من به آن‌ها گفتم ‏آقایان من نمی‌توانم در این مورد با شما مذاکره کنم... من اجازه ندارم، ولی آن‌ها طرح خود را به طور ‏مشروح، که موجب اتلاف وقتم شد، برای من توضیح دادند. طرح جالبی بود... با جزئیات و خصوصیات ‏نظامی و غیرنظامی و جدول‌بندی و برنامه اجرا... درست مانند یک طرح نظامی و عملیات زیرزمینی، ولی ‏به نظر من طرح قابل اجرا نبود. ‏
روزولت به سخنان خود ادامه می‌دهد: «من به واشنگتن برگشتم و در مورد تماس با انگلیسی‌ها با آلن ‏دالس و معاون او، مشورت و گفتگو کردیم. ماه دسامبر ۱۹۵۲ فرارسید. آیزنهاور، در انتخابات ‏ریاست‌جمهوری پیروز شد، ولی تا ژانویه ۱۹۵۳ دموکرات‌ها به حکومت لرزان خود ادامه می‌دادند.» ‏
 در این دوران دالس، رئیس «سیا» و کرومیت روزولت، طرح کودتای آمریکا را برای سقوط دکتر مصدق ‏تنظیم و تکمیل می‌کنند. روزولت در این مورد می‌گوید: «دالس اصرار داشت هاری ترومن و دین آچسن، ‏وزیر خارجه او که نسبت به دکتر مصدق «سمپاتی» دارد، از موضوع طرح آگاه نشوند. آچسن کاملاً ‏مجذوب دکتر مصدق بود به همین دلیل من هم مایل نبودم موضوع طرح کودتا را با او در میان بگذارم. من ‏و آلن دالس می‌دانستیم که جان فاستر دالس، در حکومت آیزنهاور، جانشین آچسن خواهد بود و ‏نمی‌خواستیم دولتی را که روزهای آخر حکومت خود را طی می‌کند، درگیر موضوعی کنیم که کمتر از ‏جمهوری‌خواهان نسبت به آن موضوع علاقه‌مند بود. آلن دالس می‌گفت بهتر است تا برادرم کارش را ‏تحویل نگرفته، موضوع را مطرح نکنیم و به همین نحو عمل کردیم.» ‏
 ‏«قبل از اینکه آیزنهاور، به طور رسمی عهده‌دار مسئولیت شود، نامه مشروحی از مصدق دریافت کرده بود. ‏نخست‌وزیر ایران از رئیس‌جمهوری جدید آمریکا خواستار بود از او حمایت کند و به تحریم خرید نفت ‏ایران پایان داده شود.» روزولت فاش می‌کند که چون جان فاستر دالس در جریان طرح کودتا قرار داشت، ‏در نتیجه پاسخ آیزنهاور به مصدق با لحن ملایمی «منفی» بود. در ژانویه ۱۹۵۳، پس از اینکه آیزنهاور در ‏کاخ سفید مستقر شد، فاستر دالس، بیمناک از اینکه مصدق زیر نفوذ شوروی‌ها قرار گیرد، به روزولت ‏دستور داد طرح کودتا را تکمیل و آماده اجرا کند. این تصمیم به عنوان پایان سیاست ترومن تلقی گردید. ‏
 گزارشی که به وسیله منابع اطلاعاتی تهیه شده بود و در ژانویه ۱۹۵۳ به وسیله دولت ترومن انتشار یافته ‏بود و شش ماه قبل از طبقه‌بندی محرمانه، خارج شده بود، حکایت می‌کرد که اقدام دکتر مصدق در ملی ‏کردن صنعت نفت، «تقریباً با حمایت کامل مردم» ایران روبرو شده است. همچنین مصدق یک ‏ضدکمونیست سرسخت شناخته شده بود و در پایان این طور نتیجه‌گیری به عمل آمده بود که حزب ‏کمونیست توده، مخالف مصدق است و اقدام برای سقوط دولت او را، بر خود فرض می‌داند. ‏
 روزولت درباره ارزیابی اوضاع سیاسی ایران در زمان حکومت ترومن به مخبر روزنامه لوس‌آنجلس تایمز ‏می‌گوید: «من در این مورد چیزی نمی‌دانم. آنچه من از آن دوران به خاطر دارم، این است که ما در «سیا» ‏می‌خواستیم بدانیم لویی هندرسون، سفیر ایالات متحده در ایران، چه نظریه‌ای دارد... او (هندرسون) عقیده ‏داشت که ادامه زمامداری مصدق، خطر جدی به بار خواهد آورد و ایران را زیر سلطه شوروی‌ها خواهد ‏کشاند» با این حال روزولت اظهار عقیده می‌کند که دکتر مصدق اصولاً طرفدار کمونیست‌ها نبود و طرفدار ‏کمونیست‌ها هم نمی‌گردید... انگلیسی‌ها درباره ایران اشتباه کردند. من معتقدم که انگلیسی‌ها در مذاکرات با ‏مصدق بسیار گیج بودند... آن‌ها هیچ نوع پیشنهاد قابل قبولی ارائه نکردند و این، به نظر من احمقانه بود. من ‏فکر می‌کنم این امکان وجود داشت که پیشنهاد قابل پذیرشی ارائه کرد و اگر با ایران کنار می‌آمدند، ‏عملیات پر سر و صدای کودتا انجام نمی‌گرفت. اگر آن‌ها به موافقت می‌رسیدند، ما نرخ نفت را بالا ‏می‌بردیم و به آن‌ها یک پورسانتاژ، به عنوان حق مالکیت می‌دادیم، این عاقلانه‌ترین کاری بود که آن‌ها ‏می‌توانستند انجام دهند.
 روزولت، نظر دولت ترومن را دایر بر اینکه دکتر مصدق مورد حمایت مردم وطنش بود، تأکید می‌کند ولی ‏در عین حال عقیده دارد که این حمایت را به سرعت از دست داده زیرا قدرت‌های غربی، خرید نفت را ‏تحریم کردند. ‏روزولت درباره کودتا علیه دولت دکتر مصدق می‌گوید: «این اقدام مهم، با سرعت و به موقع، با سازمان ‏دادن نیروهای مخالف مصدق و در محیطی بسیار تهدیدآمیز انجام گرفت... اجرای کودتا برای «سیا» ‏ضرورت داشت زیرا «عوامل دیگری» قصد کودتا داشتند. ایرانیان طرفدار شاه، چندان زیاد و سازمان‌یافته ‏نبودند. انگلیسی‌ها نیز از انجام کودتا، غافل نبودند، هر چند مصدق آن‌ها را از ایران اخراج کرده بود.» ‏
 روزولت برای سازمان دادن به کودتا در آخرین روزهای زمستان ۱۹۵۳ مخفیانه وارد ایران می‌شود. سپس ‏در ژوئیه‌‌ همان سال، بار دیگر به ایران می‌آید. در این سفر، با یک اتومبیل آمریکایی، همراه یکی از ‏دوستانش از بغداد عازم ایران می‌شود و با یک گذرنامه جعلی از مرز عبور می‌کند: «در آن روز‌ها که وارد ‏ایران شدم، وضع ارتباطات بین مرز‌ها و مرکز، بسیار بد بود، حتی اگر اسم واقعی مرا می‌دانستند، مشکلی ‏فراهم نمی‌گردید. مأمور گارد مرزی، مرد بسیار کودنی بود و خوب نمی‌توانست انگلیسی بخواند و صحت ‏و سقم گذرنامه مرا تشخیص دهد...»
 ‏«پس از ورود به ایران، به منزلی در نواحی کوهستانی تهران، که دور از عبور و مرور مردم بود رفتم و به ‏تنظیم کار‌هایم پرداختم. ما یک میلیون دلار داشتیم و کمتر از ۷۵۰۰۰ دلار آن را برای به راه انداختن ‏دمونستراسیون خرج کردیم. بقیه پول را در یک محل مطمئن در سفارت گذاشتیم و چندی بعد آن را به ‏شاه دادیم.» ‏روزولت اعتراف می‌کند که ۷۵۰۰۰ دلار به یک شبکه که شامل سه نفر آمریکایی و پنج نفر ایرانی بود برای ‏تجهیز دمونستراسیون پرداخت شد. عوامل ایرانی در این شبکه، با صد‌ها تن مردم محلی ارتباط داشتند. آن‌ها ‏یک گروه را سازمان داده بودند و از طریق آن گروه پول‌ها را بین مردم تقسیم می‌کردند. ‏
 روزولت می‌گوید: «من با نام جعلی «لاکریج» وارد ایران شدم و تنها سه نفر از هویت واقعی من اطلاع ‏داشتند، یکی از این سه تن، شاه بود. من به دیدن او رفتم و به او گفتم مصدق را عزل کند و سرلشکر ‏فضل‌الله زاهدی را به نخست‌وزیری بگمارد. شاه این پیشنهاد را با مسرت استقبال کرد. فقط می‌خواست ‏اطمینان حاصل کند که از او پشتیبانی خواهد شد. با توجه به احترام و پذیرایی که ترومن و آچسن در ‏ایالات متحده از دکتر مصدق به عمل آورده بودند، اکنون می‌خواست مطمئن شود که دیگر از مصدق ‏حمایت نخواهد شد.» ‏
 ‏«طی ملاقات کوتاهی که با او داشتم، متقاعد شد که ما ترتیبات لازم را برای انجام کارمان داده‌ایم (ایالات ‏متحده آمریکا و انگلستان با کودتا موافقت کرده‌اند) و این توافق با اظهارات وینستون چرچیل و آیزنهاور، ‏تأکید شده است. نشانه توافق چرچیل تغییر لحن او در سخنرانی رادیو بی‌بی‌سی و همچنین نطق آیزنهاور ‏که در غرب آمریکا بود که از شاه حمایت کرد.» ‏
 روزولت اظهار داشت که اقدام آمریکا در انجام کودتای ایران کاملاً محرمانه بود و جز چند تن از افسران ‏ارتش ایران که با آن‌ها مذاکره کردیم، هیچ‌کس از جریان کار اطلاع نداشت. ما توافق کرده بودیم که ‏‏ «هندرسون» سفیر ایالات متحده در مخفی‌گاه خود واقع در ناحیه کوهستانی تهران، با افسران طرفدار شاه و ‏همینطور با کسی که با استفاده از بودجه «سیا» گروهی را برای تظاهرات جمع‌آوری کرده بود تماس برقرار ‏کرد. دو هفته پس از ورود روزولت به ایران، همانطور که قبلاً پیشنهاد کرده بودم، شاه مصدق را عزل کرد ‏و زاهدی را به نخست‌وزیری برگزید. ولی مصدق حاضر به کناره‌گیری نشد و علیه شاه و طرفداران او به ‏مقابله پرداخت. روزولت که احتمال این واقعه را پیش‌بینی کرده بود می‌گوید: «عده‌ای از افسران طرفدار ‏شاه در محلی که «سیا» تعیین کرده بود - مجاور سفارت آمریکا در تهران - مخفی شدند و شاه نیز از ‏کشور خارج شد. ‏
 ‏«... من به شاه گفتم: اگر برخی از کار‌ها موفقیت‌آمیز نبود، شما با هواپیمای خودتان به بغداد پرواز کنید. ‏ولی چون سفیر ایران در بغداد، از طرفداران مصدق بود، شاه، ناگزیر به طرف رم پرواز کرد. روزولت می‌گوید: به دنبال تظاهرات خیابانی و پس از اینکه نظامیان قدرت را به دست گرفتند، من و زاهدی به شاه تلگراف کردیم به ایران برگردد. شاه به ‏تهران برگشت. مصدق نخست مخفی شد و روز بعد، ‏خود را معرفی کرد. سپس بازداشت و محاکمه شد و سه سال در زندان ماند. ‏
 هنگامی که شاه به ایران بازگشت و بار دیگر قدرت را به دست گرفت، معامله نفت با کشورهای غربی به ‏سهولت انجام گرفت. به موجب آن قرارداد شرکت‌های آمریکایی ۴۵ درصد محصول نفت ایران را به خود ‏اختصاص دادند به کنسرسیوم انگلیسی نیز اجازه داده شد به ایران مراجعت کند و سهم قابل توجهی از ‏نفت ایران را به دست آورد. اجرای عملیات مربوط به کودتا، از آغاز تا پایان، فقط سه هفته طول کشید، ‏سپس من از ایران خارج شدم. ‏آنچه روی داد، به وسیله گروه کوچکی از افسران ارتش بود که در مقامات بالا بودند و مصدق آن‌ها را به ‏کار گمارده بود و همه کار‌ها ظرف سه روز به نتیجه رسید. ‏
 روزولت پس از مراجعت به آمریکا مورد تقدیر رئیس‌جمهوری قرار می‌گیرد و به دریافت نشان «امنیت ‏ملی» نائل می‌شود. وی در این مورد می‌گوید: «برای اهمیت این نشان کافی است بگویم که پیش از من ‏فقط یک تن، یعنی ادگار موور، رئیس مقتدر «اف‌بی‌‌آی» به دریافت چنین نشانی نائل شده بود.» ‏
 جان فاستر دالس که از موفقیت در این عمل بسیار خوشحال شده بود عقیده داشت که در آینده این نوع ‏اقدامات وسیله‌ای برای مواجه شدن با مسائل دشوار خارجی خواهد بود. من نیز خاطرنشان ساختم که ما ‏پیش از انجام کار، اوضاع را به دقت مطالعه کردیم و خوشحال شدیم که ارتش، به استثنای چند مورد ‏معدود از افسران که مصدق آن‌ها را به کار گمارده بود، همگی طرفدار شاه بودند... ‏هنگامی که از ایران مراجعت کردم و برای تسلیم گزارش خود به کاخ سفید رفتم، احساس کردم وزیر ‏خارجه مایل است عملیات دیگری نظیر آنچه انجام شده بود، در برخی از کشورهای خارجی صورت ‏گیرد. من به فاستر دالس گفتم: آقای محترم، به خاطر داشته باش که این اقدام به دنبال یک سلسله ‏بررسی‌های دقیق انجام گرفت و شما نمی‌توانید در نقاط دیگری از جهان، این برنامه را پیاده کنید... من ‏سعی کردم وزیر خارجه را متقاعد سازم که عملیات ایران نمی‌تواند به عنوان یک نمونه و مدل، در نقاط ‏دیگر تکرار شود، ولی فاستر دالس نمی‌خواست این نظریه را قبول کند و سعی داشت مرا درگیر «گواتمالا» ‏کند. ‏دالس برای به کرسی نشاندن حرف خود این طور استدلال می‌کرد: «شما با استفاده از همکاری و حمایت ‏پنهانی گروهی که انتخاب می‌کنید می‌توانید در هر کشوری که بخواهید عمل کنید.» من در پاسخ نظریه او ‏که به عقیده خودم «چرند» و بی‌معنی بود گفتم: «شما با موفقیت در یک عمل، تصور می‌کنید می‌توانید این ‏برنامه را در هر محلی که دلخواه‌تان باشد، اجرا کنید؟ شما تجزیه و تحلیل دقیق این موضوع که چرا ‏نخستین اقدام ما (در ایران) موفقیت‌آمیز بود را به خاطر ندارید. ‏
 روزولت، به اختلاف‌نظر خود با فاستر دالس در مورد مصر اشاره می‌کند و می‌گوید: «من یقین داشتم که ‏ناصر برای تهیه اسلحه با اتحاد جماهیر شوروی وارد معامله خواهد شد ولی دالس مخالف این نظر بود و ‏می‌گفت «وقتی که از کنفرانس ژنو برمی‌گشتیم در آنجا روس‌ها به من اطمینان دادند که چنین معامله‌ای ‏صورت نخواهد گرفت.» ‏
 هنگامی که وزیر خارجه آمریکا از خبر امضای قرارداد خرید اسلحه، بین مصر و شوروی آگاه شد، از من ‏خواست به مصر بروم و نظیر مأموریت ایران را در مصر انجام دهم و حکومت ناصر را ساقط کنم. من به ‏او گفتم انجام این کار امکان ندارد... و چون شخص دیگری را در اختیار نداشت که بتواند مأموریت مرا ‏انجام دهد، از این فکر منصرف شد. ‏
 چهار سال بعد از کودتای ایران فاستر دالس بار دیگر پیشنهاد کرد در چند کشور موردنظر ایالات متحده ‏آمریکا مداخله شود، ولی من نپذیرفتم و سرانجام سماجت دالس، در سال ۱۹۵۸ از خدمت در «سیا» ‏کناره‌گیری کردم. ‏کرمیت روزولت پس از کناره‌گیری از «سیا» با عنوان معاون کمپانی «گلف» در آن شرکت مشغول کار ‏می‌شود. وی درباره شغل و عنوان جدید خود می‌گوید: «من عهده‌دار امور روابط دولتی آن شرکت با دولت ‏ایالات متحده و همچنین با دیگر کشورهای خارجی بودم و در این سمت با شاه ایران ملاقات‌ها و مذاکراتی ‏داشتم ولی این تماس‌ها کوتاه و محدود بود. ‏
 گلف از شرکت‌هایی است که پس از بازگشت شاه و اعاده قدرت به او، به وسیله کودتای «سیا» در استفاده ‏از محصول نفت ایران ذینفع شده است. ‏روزولت منکر این موضوع است که تسهیلات و منافعی که کمپانی گلف از نفت ایران کسب کرده، مقارن ‏دورانی است که او در «سیا» اشتغال داشته است. همچنین روزولت از بحث درباره تسهیلات و کمک‌هایی ‏که در دوران معاونت در آن شرکت به نفع گلف انجام داده است طفره می‌رود ولی اعتراف می‌کند که در ‏زمینه ایجاد ارتباط میان شرکت گلف و شاه سابق ایران، کمک‌هایی کرده است. ‏
در ماه ژوئن ۱۹۷۵ کمیسیون سنای آمریکا در امور مربوط به فعالیت شرکت‌های خارجی مدارکی به دست ‏آورد که نشان می‌داد که روزولت از حقوق‌بگیران شرکت نورتروپ است (شرکت مذکور که دفتر مرکزی ‏آن در لوس‌آنجلس قرار دارد، و در داد و ستد و معاملات هواپیما، به مقداری وسیع با کشورهای خاورمیانه ‏معروف است) کمیسیون سنا به ریاست سناتور فرانک چرچ مدعی است که روزولت سالانه ۷۵۰۰۰ دلار به ‏خاطر بازاریابی و کمک به فروش‌های شرکت نورتروپ به ایران، عربستان سعودی و چند کشور دیگر، ‏دریافت کرده است. روزولت هنوز یکی از مشاوران و بازاریاب‌های شرکت مزبور است. ‏
 طبق مدارک به دست آمده، روزولت با عنوان مشاور به استخدام شرکت «نورتروپ» درآمده است، زیرا با ‏مقامات عالی‌رتبه کشورهای خاورمیانه، همچنین با شاه (مخلوع) ایران مربوط بوده است و این ارتباط در ‏دورانی که روزولت در «سیا» خدمت می‌کرد، توسعه یافته است. در یکی از اسناد اداری «نورتروپ» ‏روزولت بدین نحو معرفی شده است: «او مدیر و شخصیت عالی‌مقامی است که با رؤسا و شخصیت‌های ‏مهم و برجسته بسیاری از کشورهای خاورمیانه هم بستگی دارد و در این سند، شاه (مخلوع) به عنوان یکی ‏از این رهبران معرفی گردیده است. ‏
 در سال ۱۹۶۸ در دادگستری آمریکا از روزولت به عنوان یکی از نمایندگان خارجی دولت ایران و ‏همچنین دولت اردن و لبنان نامبرده است و پرونده دادگستری او تأیید می‌کند که او در تنظیم برنامه‌های ‏سفرهای شاه سابق به ایالات متحده و ایجاد شهرت برای او، همچنین ایجاد تسهیلات لازم در زمینه ‏مسافرت روزنامه‌نگاران و بازرگانان آمریکایی به ایران اقدام کرده و مشاور سفیر ایران در آمریکا بوده است. ‏طی سال‌های ۱۹۶۷ تا ۱۹۷۰ شرکت روزولت، به نام «دان‌اند روزولت» سالانه مبلغ ۱۱۶۰۰۰ دلار، به اضافه ‏هزینه‌هایی که طی انجام کارهای خود، برای ایران مصرف کرده از دولت ایران دریافت داشته است. ‏
 روزولت در حال حاضر مشاور شرکت‌های آمریکایی که در صدد سرمایه‌گذاری در نقاط مختلف جهان ‏هستند می‌باشد، هر چند تأیید می‌کند که با خلع شاه نفوذ او در ایران بسیار تنزل کرده است. ‏
روزولت می‌گوید تصمیم گرفته است پس از ۲۵ سال به سکوت خود، درباره کودتای ایران پایان دهد و ‏پس از مشاوره‌ای که سه سال پیش با شاه (مخلوع) ایران در تهران به عمل آورده است، مطالبی در این ‏زمینه بنویسد. وی مدعی است که شاه (مخلوع) را متقاعد ساخته که درباره مطالب نادرستی که درباره ‏کودتا انتشار یافته است باید در مقام پاسخگویی برآید. ‏
 ‏«من به شاه گفتم: اطلاع دارید که مطالب زشت بی‌شماری درباره شما نوشته و منتشر شده است. هیچ‌یک ‏از این‌ها درست نیست و هیچ‌کس نیز در صدد پاسخگویی برنیامده است. نظرتان درباره اینکه من حقیقت را ‏بنویسم چیست؟ شاه کمی فکر کرد و گفت: «آری فکر خوبی است از طرف دیگر «سیا» نیز در معرض ‏حملات بی‌شماری قرار گرفته است و من فکر می‌کنم اقدامات خوب گذشته «سیا» باید منتشر و اعلام ‏شود... بروید و بنویسید.» ‏
 روزولت پس از جلب موافقت شاه و همچنین مشورت با «سیا» کار نوشتن کتاب مورد نظر را که قرار ‏است در اواخر تابستان امسال (1358)منتشر شود، شروع کرد. ‏
روزولت سقوط رژیم شاه را با شگفتی تلقی می‌کند و می‌گوید: ‏«من از آنچه در ایران گذشت، یعنی از آغاز اکتبر به بعد، اطلاع درستی ندارم. در آن دوران اردشیر زاهدی ‏در آمریکا بود و در صدد عزیمت به ایران بود تا اوضاع را سر و سامان دهد، ولی دیگر دیر شده بود» ‏روزولت می‌گوید: «از یک سال و نیم قبل به این طرف، معتقد شده بود که قدرت و توانایی شاه پایان یافته ‏است و با اطلاعاتی که به وسیله چند تن از ایرانیان "که در جریان اوضاع قرار داشتند" کسب کرده بود، ‏متوجه شده بود که شاه دچار یک بیماری است، احتمالاً وجود یک لخته خود در مغزش.» ‏
 «شاه با اعمال توصیه‌های نادرست در زمینه مصرف همه پول‌ها برای خرید وسایل نظامی و همچنین ‏تحت تأثیر تشویق‌های برخی از آمریکایی‌ها، مانند ریچارد نیکسون - دایر بر اینکه به صورت حامی و سنگر ‏نیرومند غرب در خاورمیانه در خواهد آمد و پرچمدار استواری در برابر اتحاد جماهیر شوروی و دیگر ‏دشمنان خواهد بود - مرتکب اشتباه شد... ‏من عقیده دارم که این افکار و نظریات، نا‌به جا و ناصواب بودند. ولی شاه به طور یقین به این اندیشه‌ها ‏اعتقاد داشت، همچنان که نیکسون به آن‌ها معتقد بود و تصور می‌کنم کیسینجر نیز همینطور فکر می‌کرد . ولی ‏با گذشت زمان کار مؤثری صورت نگرفت و برای جبران غفلت‌ها، دیگر دیر شده بود.» ‏
روزولت معتقد است که استراتژی نیکسون - کیسینجر درباره خلیج فارس، شاه را درباره قدرت و قابلیت ‏خودش به اشتباه انداخت. اشتباه دیگر شاه این بود که باید در بهبود وضع اقتصادی مردم کشورش کوشش ‏می‌کرد و به این موضوع توجه می‌کرد که تمایلات سیاسی آن‌ها به تدریج و به ‏آرامی رشد می‌کند، ولی این کار را به موقع انجام نداد... ‏


روزنامه کیهان در تاریخ ۲۱ و ۲۶ فروردین ۱۳۵۸