دیدگاه امام خمینی در باره شهیدان رجایی و باهنر
امام خمینی در سخنرانی به مناسبت شهادت محمدعلی رجایی (رئیس جمهور) و محمدجواد باهنر (نخست وزیر) در تاریخ ۹ شهریور ۶۰ در جمع اقشار مختلف مردم می فرمایند:
«منطق ملت ما، منطق مؤمنین، منطق قرآن است: انا للَّهِ وَ انّا الَیْهِ راجِعُونَ. (۱) با این منطق، هیچ قدرتی نمیتواند مقابله کند. جمعیتی که – ملتی که – خود را از خدا میدانند و همه چیز خود را از خدا میدانند و رفتن از اینجا را به سوی محبوب خود، مطلوب خود میدانند، با این ملت نمیتوانند مقابله کنند. آن که شهادت را در آغوش، همچون عزیزی میپذیرد، آن کوردلان نمیتوانند مقابله کنند. اینها یک اشتباه دارند و آن اینکه شناخت از اسلام و شناخت از ایمان و شناخت از ملت اسلامی ما ندارند. آنها گمان میکنند که با ترور شخصیتها، ترور اشخاص، میتوانند با این ملت مقابله کنند؛ و ندیدند و کور بودند که ببینند که در هر موقعی که ما شهید دادیم ملت ما منسجمتر شد. ملتی که قیام کرده است. در مقابل همه قدرتهای عالم، ملتی که برای اسلام قیام کرده است، برای خدا قیام کرده است، برای پیشرفت احکام قرآن قیام کرده است، این ملت را با ترور نمیشود عقب راند. آنها گمان میکنند که افکار مؤمنین و ملت بپا خاسته ما همچون افکار غربزدهها و غرب است که جز به دنیا فکری نمیکنند و جز متاع دنیا را نمیبینند، آنها هم آن طورند.»
و درباره شهیدان رجایی و باهنر می فرمایند:
«ملت ما چون علی بن ابی طالب را فدا کرده است از برای اسلام، فدا کردن امثال این شهدا برای ملت ما یک مسئله مهم نیست، گرچه خود واقعه و خود این افرادی که شهید شدهاند در نظر همه ما عزیز و ارجمندند؛ و آقای رجایی و آقای باهنر هر دو شهیدی که باهم در جبهههای نبرد با قدرتهای فاسد همجنگ و همرزم بودند. و مرحوم شهید رجایی به من گفتند که من بیست سال است که با آقای باهنر همراه بودهام و خداوند خواست که باهم از دنیا هجرت کنند و به سوی او هجرت کنند.»
«کشوری از رفتن شخصیتهای خود تزلزل پیدا میکند که ملت او و افراد آن ملت دل به شخص بسته باشند، دل به اشخاص بسته باشند. اما کشوری که دل او به خدا پیوسته است و برای خدا قیام کرده است و از اول، «نه شرقی و نه غربی و جمهوری اسلامی» را ندا داده است و با بانگ «الله اکبر»، صغیر و کبیر و زن و مردش در صحنه حاضر شدهاند و این نهضت را و این انقلاب را بپا کردهاند، همین ملت هستند؛ برای اینکه خدا هست. رجایی و دیگران اگر نیستند، خدا هست.»
ایشان در سخنرانی در آستانه اولین سالگرد شهادت شهیدان رجائی و باهنر و گرامیداشت هفته دولت (۷ شهریور ۱۳۶۱) در حضور نخست وزیر و اعضای هیأت دولت درباره مردمی بودن مسئولان در نظام اسلامی و لزوم خدمت نمودن آنان به مردم (صحیفه امام، جلد ۱۶، صفحات ۴۴۲ تا ۴۵۴) می فرمایند:
«من فیلمی که دیشب از مرحوم رجایی[۱] گذاشته بودند و منزلش را نشان میدادند – یک دفعه دیگر هم مثل اینکه دیدم این را – بعضی از اشخاصی که پیش من بودند، میگفتند: ما رفتیم منزل آقای رجایی، این خوب نشان میداد، آنجا به این اندازه نیست؛ واقع مطلب اینطور نیست. این یک چیز بزرگی کانّه نشان دارد میدهد و حال آنکه ما که رفتیم منزلشان دیدیم که، مسئله اینطور هم نیست. وقتی بنا شد که یک نفر رئیس جمهور شده یا یک نفر نخست وزیر است، آقا منزلش آنطوری است و وضع عادیاش این طوری است، این دیگر نمیشود که از یک قدرت بزرگی بترسد. برای چه بترسد؟ این را که از او نمیگیرند. آن باید بترسد که میخواهد چپاول کند و میخواهد یک حکومت کذایی بکند، آن باید بترسد. اما رجایی – خدا رحمتش کند – و امثال اینها و باهنر[۲] و اینهایی که ما از دست دادیم، که اینطور نبودند که زندگیشان جوری باشد که مبادا یک وقتی از دست ما برود؛ خاضع بشوند پیش دیگران و برای اینکه زندگی را بیشترش بکنند زورگویی کنند به مردم.این یک عنایتی است که خدای تبارک و تعالی به این ملت کرد، و از خود مردم، از خود این تودهها، از بازار – نمیدانم – از کوچهها و خانهها، افراد منبعث شدند و حکومت تشکیل دادند. وقتی از بازار، مردم حکومت را تشکیل دادند، میدانند که بازار وضعش چه جوری است. وقتی که از بین خود مردمی که مرفه نیستند، اینها آمدند و خودشان هم نظیر آنها هستند، اینها به درد دل مردم میتوانند برسند….»
«برای خدا، برای اسلام، برای حیثیت خودتان، برای حیثیت کشورتان، باید این سر و پا برهنهها را نگهشان دارید؛ اینهایی که بعد از همین که هر شهیدی شما پیدا میکنید، آنطور برایش تظاهرات میکنند، آنطور برایش – عرض بکنم – به سر و سینه خودشان میزنند، که میبینید نشان میدهند. یک همچو ملتی را باید با همین وضع نگه داشت و این به دست امثال شماست که اینطور باقی بماند. اگر یک وقت سر خورده بشوند از دولت و خیال کنند که دولت دارد برای خودش یک کارهایی انجام میدهد و برای ما نیست و چطور، آن وقت هست که شما هر کدامتان – خدای نخواسته – از بین بروید، یک کسی برایتان فاتحه نمیخواند. شما کاری بکنید که بعد از مردنتان هم اینطور وضع مردم باشد با شما؛ بعد از شهادت هم – اگر نصیبتان شد – مردم با شما اینجور باشند. پیش خدا، این ارزش دارد. وقتی خدای تبارک و تعالی دید که یک جمعیتی ایستادهاند و فریاد میزنند، توی سرشان میزنند که رجایی چه، خدا به رجایی رحم خواهد کرد. اگر – خدای نخواسته – هم آن یک اشکالاتی در آن باشد، به همین، خدا رحم میکند. خوب، مؤمن، چهل تا مؤمن شهادت بدهند به خوبی یک کسی، خدا قبول میکند این را؛ برای اینکه یک آدمی است که چهل نفر مؤمن این را به خوبی شناختهاند، وقتی به خوبی شناختند، خداوند عفو میکند؛ فرضاً از اینکه یک جمعیتهایی این طوری بریزند در خیابان و آنطور و به سر و سینهشان بزنند برای آنها. ارزش آقای رجایی، ارزش آقای باهنر، ارزش آقای بهشتی[۳]و ارزش این ائمه جمعه مظلوم ما[۴] به این نبود که یک – مثلاً – دستگاهی دارد، ارزششان به این بود که «خودی» بودند، با مردم بودند، برای مردم خدمت میکردند، مردم احساس کرده بودند که اینها برای آنها دارند خدمت میکنند ولهذا آن همه تبلیغاتی که با دستهای فاسد بر ضد مرحوم بهشتی – بالخصوص – آنقدر کارها کردند و نسبت به مرحوم رجایی هم، آن آدم فاسد[۵] آنقدر پافشاری کرد و اذیت کرد، مردم اعتنایی هیچ به او نکردند و همانطور با آنها رفتار کردند. مردم همانطور آن تلافیهایی که در آن وقت سر آن مظلوم در آمد، مردم درست کردند، بعد از فوت ایشان آنطور کردند. و همه شما باید وضعتان یک همچو وضعی باشد. و من امیدوارم که همه این وضع را توجه به آن بکنید و حفظش بکنید. بخواهید اسلام حفظ بشود. این وضع را باید حفظ بکنید. بخواهید که ایران حفظ بشود. همین را باید حفظش کنید. بخواهید خودتان محفوظ بمانید. همین را باید حفظ کنید.»
«مادامی که شما این ارزش را حفظ بکنید، ارزش اسلامی و انسانی را حفظ کردهاید. و اگر از این، انحراف حاصل بشود، شما هر مقامی پیدا کنید؛ در علم بشوید بالاترین علما، در زهد هم هرچه میشوید، بشوید، اما ارزش را از دست داده باشید، شما نه پیش خدا دیگر ارزش دارید، نه پیش خلق خدا. باید فکر این معنا [را] بکنید که خدمت کنید به کشور، خدمت کنید به ملت که بعد از خود شما – که ان شاء الله – حالا طولانی باقی میمانید – مثل مرحوم رجایی که مردم اینطور برایش به سر و سینه میزنند، مردم شهادت فعلی و عملی بدهند بر اینکه شما خوبید تا خدای تبارک وتعالی در محضرش شما را قبول کند؛ برای اینکه آدمی بوده است که یک عدهای شهادت دارند میدهند، عملاً توی سرشان میزنند از رفتن او. این شهادت فعلی است بر اینکه این آدم مقبول است و خدای تبارک و تعالی همینطور قبول میکند و اگر گناهی هم داشته باشید، به همین میگذرد خدای تبارک و تعالی.»
«ان شاء الله خداوند همه شما را موفق کند، مؤید کند و همه آن اشخاصی [را] که به شهادت رسیدند و برای این ملت خدمت کردند [رحمت کند؛] مثل مرحوم رجایی که این روز، این روزها سالش است؛ مرحوم باهنر و دیگر اشخاصی که از همین قبیل بودند و رفتند از دست ما. و البته ما خیلی ضرر دیدیم، لکن باز همان مسئله است. جانشین آنها برای این بود که ملت بود، مردم بودند، اعیان و اشراف نبودند. آن وقت اگر یک نخست وزیر را میکشتند، یک بساطی میشد؛ شاه مردگی همان و به هم ریختن سر تا سر ایران [همان] اینطور بود. تا شاه مردگی میشد، سر تا سر ایران به هم میخورد. حالا رئیس جمهورش نباشد، خوب، نبود، یکی دیگر بسم الله …: «همه ایران بهشتی است».[۶] خوب، مردم طرحشان این است که بهشتی از خود ماست، یک چیز خارجی نیست، از خارج یک چیزی صادر نکردهایم، وارد نکردهایم؛ از خود ما هست خود ما یکیمان رفت، یکی دیگر میآید. رجایی رفت، یکی دیگر میآید؛ آن هم برود، یکی دیگر میآید. هر کدام از ماها و شماها بروند، یکی دیگر میآید. اینجوری است وضع ایران امروز. و این وضع را باید ما حفظ کنیم، دعا کنیم که خداوند این وضع را برای ما حفظ کند. و با حفظ این، هر یک از ما از بین برویم، جا داریم. و عوض داریم؛ میآیند جایش را پر میکنند. و اگر اینطور نباشد، یک وقتی بهطور سابق بشود، دیگر آنجا جوری است که وقتی یکی رفت، به هم میخورد اوضاع.»
و نیز در سخنرانی در جمع رئیس جمهور، نخست وزیر و اعضای هیئت دولت (مورخ ۸ شهریور ۱۳۶۵) به مناسبت سالگرد انفجار دفتر نخست وزیری (صحیفه امام، جلد ۲۰، صفحه ۱۲۴ و ۱۲۵) می فرمایند:
«لازم است که در این روزی که فاجعه نخست وزیری رخ داد یک یا چند کلمهای یادی از این دو نفر شهید بزرگوار و همینطور آقای عراقی[۷] که من سابقه طولانی با ایشان داشتم، بشود. من از خصوصیاتی که در این آقایان بود، آقای رجایی، آقای باهنر، آقای عراقی، آنی که به نظرم خیلی بزرگ است، این است کهآقای رجایی یک نفر آدمی بود که دستفروشی [میکرد] در بازار از قراری که گفتند. من در مطالعاتی که در ایشان کردم به نظرم آمد که از حال دستفروشیاش تا حال ریاست جمهوری، در روح او تأثیری حاصل نشد. چه بسا اشخاصی هستند که اگر کدخدای ده بشوند، تغییر میکنند به واسطه ضعفی که در نفسشان هست، تحت تأثیر آن مقامی که پیدا میکنند واقع میشوند، و اشخاصی هستند که مقام تحت تأثیر آنهاست از باب قوّت نفسی که دارند. و آقای رجایی، آقای باهنر در عین حالی که خوب، یکیشان رئیس جمهور بود، یکیشان نخست وزیر بود، اینطور نبود که ریاست در آنها تأثیر کرده باشد، آنها در ریاست تأثیر کرده بودند؛ یعنی، آنها ریاست را آورده بودند زیر چنگ خودشان، ریاست آنها را نبرده بود تحت لوای خودش. و این یک درسی است که انسان باید از اینها یاد بگیرد و الحمدللَّه در این جمهوری بسیارند همچو اشخاص که تفاوتی به حالشان نکرده است. آن وقتی که در طلبگی بودند یا در بازار بودند با وقتی که مقام پیدا کردند فرقی نکرده است که انسان ببیند که خیر حالا یک بادی به غبغب بیندازد و یک هیاهویی به جا بیاورد و اینها نشده است و این مسئلهای است که اهمیت دارد. آنکه تحت تأثیر مقام میرود، نه این است که یک مقامی دارد. این از باب اینکه بسیار آدم ضعیفی است، مقام به او تسلط پیدا میکند و دنبال او هم میرود آن وقت و این دنبال رفتنِ مقام بسیار ضرر دارد، برای خود انسان و برای کسانی که در کار هستند برای کشورشان، از آن طرف اگر چنانچه عکس شد، تأثیر خوب دارد، هم برای خودشان و هم برای کشور. و لهذا، من با این که ما ابَرّئُ نَفْسی انَّ النَّفْسَ لَامَّارَةٌ بِالسُّوء[۸] به شما آقایان عرض میکنم که توجه به این معنا داشته باشید، این مقامات بعد از چند روزی دیگر تمام میشود. آنهایی که در اریکه قدرتهای بزرگ بودند بعد از چند روز تمام شد. آنهایی هم که به درویشی و به قناعت زندگی کردند آنها هم تمام شد. این امور تمام میشود، آن چیزی که هست، ما در حضور حق تعالی هستیم و ثبت است در نامه اعمال ما همه امور، همه خلجانات نفسانی و ما باید فکر آنجا باشیم. این راجع به این آقایان که واقعاً اسباب تأسف شد که یک همچو اشخاصی را اشخاص فاسد از بین بردند. ولی بحمدالله اینها در مماتشان هم تقویت کردند این جمهوری اسلامی را.»
________________________________________
[۱]- اشاره است به فیلمی که از خانه محقر شهید رجایی تهیه کرده بودند. این فیلم چند روز قبل از شهادتش – زمانی که رئیس جمهور ایران بود در تلویزیون به نمایش در آمد.
[۲]- شهید محمدجواد باهنر
[۳]- شهید سید محمد حسینی بهشتی.
[۴]- شهیدان: قاضی طباطبایی، مدنی، صدوقی، دستغیب و اشرفی اصفهانی.
[۵]- ابوالحسن بنی صدر.
[۶]- اشاره است به شعار مردم در تشییع پیکرهای شهید بهشتی و یارانش: امریکا در چه فکریه ایران پر از بهشتیه.
[۷]- آقای مهدی عراقی که با فرزندش حسام عراقی به دست گروهک تروریستی فرقان به شهادت رسید.
[۸]- سوره یوسف، آیه ۵۳: «من خویشتن را بیگناه نمیدانم؛ زیرا نفس، آدمی را به بدی فرمان میدهد».
(صحیفه امام، جلد ۱۵، صفحه ۱۳۴- ۱۴۰)
نظرات