13
تیر
1393
ملاقات استاندار تهران با مراجع اعظم قم
درباره : گزارش استاندار تهران
شماره : 4627/322 تاریخ 18/11/50
از : اداره دوم عملیات و بررسى (322)
به : اداره یکم عملیات و بررسى 312
به پیوست هشت برگ نسخهاى از گزارش شادمان استاندار استان مرکز به آقاى نخستوزیر در مورد مسافرت به قم و ملاقات با بعضى از روحانیون که بعرض ریاست ساواک رسیده جهت بهرهبردارى ایفاد میگردد.
از طرف رئیس اداره دوم عملیات و بررسى
اصل در 161132 است
در پرونده 9292 بایگانى شود. 15/12/50
آقاى وثوقى، خلاصهاى تهیه تا به عرض برسد.
جناب آقاى نخستوزیر
احتراما باستحضار میرساند : باتوجه بمذاکراتیکه شد از آقاى فرماندار قم خواسته شد که به تهران بیاید تا از آخرین تحولات آن منطقه اطلاع حاصل شود.
روز سهشنبه ساعت 11 صبح به قم وارد شدم و پس از زیارت حرم مطهر از اردوى راندهشدگان بازدید کردم که خوب بود. بعد از این بازدید اظهار تمایل کردم که از آقایان حجج اسلام ملاقات نمایم. مستمسک ملاقات را تشکر از همکارى در کار معاودین قرار دادم تا باین وسیله گفتنیها را با آنها در میان گذارم. میبایست با سه نفر از آقایان ملاقات میکردم آقاى شریعتمدارى ـ آقاى نجفى مرعشى ـ آقاى گلپایگانى. همه جا مىگفتم که یک نفر مسلمان هستم که وظیفه شرعیم ایجاب مىکند که امر بمعروف و نهى از منکر کنم قصدم از این صحبت کردن این بود که اگر توفیق ملاقات دست نداد در شهر تعبیرهائى نشود. مطلب دیگر این بود که در ملاقات با آقاى شریعتمدارى رئیس شیروخورشید و نماینده روزنامه اطلاعات که هر روز در تمام محافل رفتوآمد دارند و تقریبا فضولباشى شهر هستند شرکت داشتند در ملاقات با نماینده آقاى گلپایگانى فرماندار و نماینده روزنامه اطلاعات شرکت داشت در موقع صحبت با نماینده نجفى کسى نبوده منظورم این بود که بعدها آقایان بتوانند صحبتى را تحریف یا مطالبى را بنفع خود منتشر نمایند. باتوجه باین اصول اقدامات لازم براى ملاقات با سه نفر نامبرده آغاز شد : آقاى شریعتمدارى: قرار گذاشته شد که ساعت یک بعدازظهر در منزل با ایشان ملاقات کنم بمنزل ایشان رفتم و در جلسه علاوه بر همراهان من داماد آقاى شریعتمدارى و نماینده ایشان حضور داشتند. بعد از تعارفات و تشکرات همکارى در کار معاودین اوضاع آرام ایران و گرفتاریهاى همسایگان و اینکه افغانستان رو به کمونیستى میرود را به تفصیل بیان نمودم. بعدا صحبت را به مسئله روز کشاندم و وظیفه دولت را در حفظ نظم گفتم. متذکر شدم که اگر چند نفر پلیس به لباس روحانیت باعث شوند که حوزه درس آقایان تعطیل شود اگر دولت مسلط بر اوضاع نبود اصولاً مخالفین فرصت نمیدادند که حوزه درس تشکیل شود تا عده معدود آنرا تعطیل کنند اگر مىخواهند که اوضاع آرام فعلى که بنفع همه است محفوظ بماند باید وحدت کلمه و وحدت عمل داشته باشیم.
این قابل قبول نیست که عده خود را فارغ از هرگونه مسئولیت بدانند ولکن از حداکثر نعم برخوردار باشند. گفتم آقایان چرا اجازه میدهند که هرکس از هر کجا که رسید بدون گذراندن مدارج لباس روحانیت بر تن کنند و باد در گلو بیاندازد و حتى خود آقایان را هم قبول نداشته باشد. اینکار ضابطه و ملاک مخصوص باید داشته باشد. آقاى شریعتمدارى که روشنبینتر از دیگران هستند ضمن تایید مطالب گفت حوزه قم از اوضاعى که پیش آمد متأسف است و براى استفاده از لباس هم طرحى دارند.
گفتم که بسیار بجا خواهد بود که اعلام نظر کنند تا از این نابسامانى جلوگیرى شود. چون مذاکرات بطول انجامید ناچار ناهار را هم در منزل ایشان خوردم و این کمتر اتفاق میافتد.
در طول 2 ساعت که مذاکرات انجام گرفت همه گفتها باتوجه به ادب و نزاکت ولکن در نهایت صراحت بیان کردید و بسیار مؤثر بود.
آقاى نجفى مرعشى : در بدو ورود به کسانیکه با ایشان مراوده دارند اطلاع دادم که مىخواهم ایشان را ملاقات کنم. قرار شد روز سهشنبه ساعت 30ـ3 در محل درسشان ملاقات دست دهد. ساعت مقرر به محل درس باتفاق همراهان رفتم. ملاحظه شد که مجلس ختم است. من بروى خود نیاوردم و وارد مجلس شدم. معلوم شد که ایشان به مجلس آمدهاند ولیکن قبل از ساعت 3ـ3 از جلسه خارج شدهاند. چون این وضع پیش آمده بود صلاح ندیدم که بلافاصله از جلسه خارج شوم ناچار تا پایان مجلس ختم در مجلس باقى ماندم و در موقع خروج به فرزند ایشان گفتم که ضرورت دارد پدرشان را ببینم. قرار شد که ساعت 6 بعدازظهر همان روز این ملاقات دست دهد متأسفانه ساعت شش اطلاع دادند که فرصتى براى اینکار نیست. من باصطلاح پرروئى کردم و گفتم باید فرزندان ایشان را ملاقات کنم قرار شد فرد انهار بمنزل فرماندار قم بیایند و مذاکره شود. فردا نزدیک ظهر اطلاع دادند که چون در بیمارستان گرفتارند نمىتوانند به آنجا بیایند. براى من روشن شد که نه آقاى نجفى و نه فرزندشان حاضر بملاقات نیستند لذا بعد از تحقیق لازم برادر خانم آقاى نجفى که یک نفر روحانى بنام آقاى فقیه است براى ساعت 4 بعدازظهر روز چهارشنبه بمنزل فرماندار دعوت شد که ایشان آمدند مطالب فوق را البته بسیار شدیدتر با ایشان در میان گذاشته. گفتم مرجع تقلیدى که نه وعده مىشناسد و وفاى بعهد را قبول دارد چطور مىخواهد مردم از او تمکین کنند. بایشان گفتم از قرار آقایان از اینکه بعقیده آنها به خمینى توهین شده است متأثر هستند. آیا واقعا این حرف را میزنند یا مانور میکنند. همانطور که خمینى در باطن به سادهدلى و بىخبرى این آقایان مىخندد. خمینى معتقد است که همه باید فدا شوند چنانکه هملباسان و همحجرههاى او را از عراق اخراج کردند کوچکترین عکسالعمل نشان داد.
او عرق نه روحانى بودن دارد نه عرق وطنخواهى. آخر آقایان بخود نمىآیند و درک مطلب نمىکنند. آقاى فقیه فردا در جوابم گفت که آقاى نجفى معتقدند که سیدى هستند گوشهگیر و کارى بکار کسى ندارند و میگویند دیگران هم از من جلوتر هستند و هم مریدان بیشتر دارند. بطور خلاصه کارى نمىکند.
آقاى گلپایگانى: براى ملاقات آقاى گلپایگانى هم از بدو ورود اقدام لازم شد خودشان که روى نشان نمیدادند بوسیله یکى از محرمان ایشان مذاکراتى شد که تا ساعت 9 شب ادامه داشت و چهارشنبه نیز که منظور ملاقات بود توفیق حاصل نشد. صبح روز چهارشنبه یکى دیگر از نزدیکان آقاى گلپایگانى که روحانى است و بنام آقاى یثربى است در منزل فرماندار ملاقات کردم و چون میدانستم که شاید فرصت دیگرى براى گفتن مطالب نداشته باشم خیلى شدید با او مطالب را در میان گذاشتم. گفتم چرا آقایان را خواب غفلت گرفته است اجتماع و مردم ایران خمینى را فاسد و فاجر و خائن میداند. آقایان معترض هستند که چرا به شخصى که لباس روحانى به تن دارد توهین شده است. آقایان توقع دارند که نام یک نفر خائن به دین و مملکت را باسلام و صلواة بیاورند. همچنین گفتم که دولت ناچار است براى حفظ امنیت که بیشتر از هرکس این آقایان از آن بهره میبرند هر اقدامى که ضرورى میداند بجا آورد. من از آنروز مىترسم که حضرات حتى نتوانند از منزل خارج شوند و بمحل درس و مسجد براى اداء فرائض دینى بروند. این دولت است که این تأمینات را براى آنها بوجود آورده است. آقایان که قدرت ندارند جلوى چهار تا مکلایا روحانىنما را بگیرند باید شاگرد دولت باشند که از همه نعم برخوردارند. شنیدهام که آقایان گفتهاند ما با دولت کارى نداریم. چطور میشود قبول کرد که این حرف را آقایان زده باشند. دولت نان، آب، برق، تلفن و پست و از همه مهمتر امنیت را براى آنها فراهم میکند بعد آنها میگویند ما با دولت کارى نداریم. چطور میشود با عاملیکه این همه کار را انجام میدهد کارى نداشت. من باید بگویم که دولت با آقایان کار دارد. حضرات باید دست از مجامله بردارند و تقیه نکنند. اگر مىخواهند از مزایاى بى حد و حصر که از آن متنعم هستند برخوردار باشند باید در جهت منافع مردم که دولت حافظ آنست قدم بردارند. اگر صرفه و صلاح ایشان در انتخاب راه دیگرى است البته آزاد هستند ولکن آنوقت جاى هیچ توقعى باقى نخواهد ماند. آقاى یثربى گفت که درک مطلب کرده است میرود و با آقاى گلپایگانى صحبت میکند اگر موافقت کرد بنام نماینده ایشان باز با من ملاقات میکنند و اگر نکردند بنام یک روحانى معمولى. ایشان رفتند و ساعت 4 بعدازظهر اطلاع دادند که آقاى گلپایگانى اجازه ندادهاند که بنام نماینده ایشان با من ملاقات داشته باشند و شخص ایشان را هم معاف دارم. در ضمن آقاى گلپایگانى هم گفته بودند که حتما آقاى شریعتمدارى مذاکراتیکه با ایشان داشتهاند با ما در میان خواهند گذاشت و از جواب صریح دادن طفره رفته بود.
آقاى خوانسارى : روز شنبه با تماس با آقاى حاج عباسعلى اسلامى ترتیب ملاقات با آقاى خوانسارى در منزل ایشان براى ساعت 4 بعدازظهر داده شد.
در ساعت مقرر بمنزل ایشان رفتم و ضمن تشکر از همکاریهاى ایشان در کار معاودین اوضاع آرام ایران و روبه کمونیست رفتن افغانستان و وضع همسایگان ایران را به تفصیل بیان داشتم. بعد از رویه جمعى از روحانیون که ندانسته باعث ناراحتى میشوند صحبت بمیان آمد. باتوجه به اینکه آقاى خوانسارى بیشتر در جهت منافع حقیقى مردم هستند البته با لحنى ملایمتر ولکن همه مطالب ذکر شده بیان شد. ایشان نه نفیا و نه اثباتا صحبتى نکردند ولکن از اینکه کار معاودین بطرز مطلوبى برگذار شده است اظهار امتنان داشتند. مسئله افغانستان نیز در ذهن ایشان اثر مطلوبى داشت باین معنى که متأسف شدند چرا یک کشور مسلمان دارد رو به کمونیستى میرود. این ملاقات در حدود نیم ساعت طول کشید. در موقع خروج فرزند ایشان گفتند اگر آقاى خوانسارى اظهار عقیده نمیکنند چون بیم دارند که در موقع نقلوقول اشتباهى رخ دهد و پیام یا1 چیزى را بر آن اضافه یا کم کند. گفتم اطمینان داشته باشند اگر مطلبى را بیان دارند با صداقت صددرصد بهر مقامى که بخواهند بازگو خواهد شد.
نتیجهگیرى :
[1)] آنچه که باید براى تفهیم و روشن شدن مطلب باشد بزبان خود آقایان در نهایت ادب و لکن با کمال صراحت گفته شده است. اگر بخواهند تجاهل العارف کنند آن امرى است جداگانه.
2) باستثناى آقاى شریعتمدارى و نسبتا آقاى خوانسارى که نسبتا روشنبینتر هستند بقیه آقایان اصولاً نمیخواهند با عوامل دولتى تماس داشته باشند و دولتیان را مثل جذامیان از خود دور میکنند. نمونه ملاقات خود من با آنها بود که ملاحظه فرمودند ناچار وضع و سیاستى انجام شد.
3) توقع آنکه این حضرات خود جلسه تشکیل دهند یا در جلسه حضور داشته باشند که حقایق کار خمینى بازگو شود خیالى است عبث البته در شرایط موجود.
4) ضمن آنکه همه آقایان باطنا دل خوشى از خمینى ندارند «چون رقیب آنها است» ولکن جرأت اظهار آنرا ندارند و هرکدام منتظر میمانند که دیگرى قدم اول را بردارد.
پیشنهاد میشود :
1)ـ در مورد آقاى گلپایگانى و نجفى مرعشى باید تضییقات فراهم شود و خواستههاى آنها را بهیچوجه نبایستى بنام دوستى که مورد توجه قرار دارند برآورده نماید.
2) در صورتیکه صلاح باشد حتى کلاس درس آنها را بوسیله عوامل و طلاب مغشوش نمود که قدر عافیت بدانند و دست از این کنارهگیرى مضر بردارند.
3) در مورد آقاى خوانسارى که ایشان هم نه نفیا و اثباتا اظهار عقیده نمىکنند باید تکلیف را روشن کنند، این بىتوجهى نمیتواند معنائى داشته باشد. درباره ایشان هم رویه قاطعتر و جدىتر باید عملى شود. تا تکلیفشان مثل آقاى گلپایگانى و نجفى که بهیچوجه در جهت منافع مملکت اقدام نمیکنند روشن گردد.
4) از فحواى کلام مراجعى که با خود آنها صحبت کردم و کسانیکه پیغامبر بودند معلوم شد که حضرات بنوشته روزنامهها خیلى اهمیت مىگزارند مىتوان به این وسیله آنچه را که صلاح مملکت است در روزنامه درج کرد و من غیرمستقیم آنها را تحت تأثیر قرار داد. با این ترتیب هم موضوع مورد نظر بآنها تفهیم میشود و هم نمیدانند از کجا سرچشمه گرفته است.
5) باتوجه به گفته آقاى شریعتمدارى که گفت براى لباس روحانیت طرحى دارد شاید بتوان از فرصت استفاده نمود و بدست ایشان و دیگران ضابطه ممکن براى این کار بوجود آورد.
6) با انجام خواستههاى مشروح و عمومى آقاى شریعتمدارى وجهه ایشان را بیشتر کرد و 2 نفر بقیه در قم را من غیرمستقیم تحت تأثیر بیشتر ایشان قرار داد. این بود که خلاصه اقدامات و منتظر دستور هستم.
تذکر این نکته براى مزید استحضارتان ضرورى است. براى اینکه در شهر شایعاتى در مورد مسافرتم پیش نیاید علاوه بر بازدید از اردوى معاودین مشکل قیمت بلیط اتوبوسرانى شهر قم با حضور دادستان قم و رئیس سازمان امنیت رسیدگى کردم و باتفاق رئیس شهربانى و رئیس سازمان امنیت و شهردارى و فرماندار قم از یک مغازه فرش هم بازدید کردم و یک تخته قالى هم خریدم که بشرط مورد پسند بودن آن، آنانرا نگاهدارم وگرنه برگردانم به صاحب مغازه. در ضمن آقاى شریعتمدارى این تقاضاها را داشتند :
1) ـ ترن مسافربرى قم که هر روز به قم رفته و آمد میکرده است از مدتى پیش تعطیل شده است و این باعث ناراحتى مردم شده است. باتوجه بخطرات جاده قم بسیار بموقع است که جناب نخستوزیر دستور لازم نسبت به برقرارى مجددترین مزبور صادر فرمایند.
2)ـ در کار معاودین تسهیلات لازم بعمل آید. مثلاً نسبت به نظام وظیفه آنها. اگر مشغول کار شدند معافى نظام وظیفه خواسته شود، راجع به مالیات آنها قوانین مخصوصى وضع شود. باین ترتیب امنیت فوقالعاده براى این راندهشدگان دولت قائل میشود که هم در داخل و هم خارج از مملکت اثر مطلوبى خواهد داشت.
با تقدیم احترام ـ سیدضیاءالدین شادمان
نظرات