نقش دیپلماسی کارتر در مشروعیتبخشی به سیاستهای شاه
دهم دیماه ۱۳۵۶، جیمیکارتر، رئیسجمهور وقت آمریکا، راهی ایران شد و در ضیافت کاخ نیاوران که مصادف با شب عید کریسمس بود، شرکت کرد. او در این دیدار، ایران را «جزیره ثبات» خواند. در واقع کارتر که خود را حامی حقوق بشر میخواند، به خاطر ملاحظات نفتی و همچنین اهمیت راهبردی ایران برای آمریکا، با شاه درباره حقوق بشر مسامحه کرده بود.
روایت این اتفاق در صفحات ۸۶ تا ۹۰ از کتاب «مأمور ما در تهران ـ پشت پرده عملیات مخفی فرار شش آمریکایی در بحران گروگانگیری در تهران» به رشته تحریر درآمده است. این کتاب به قلم رابرت رایت و با ترجمه محمد مظفرپور منتشر شده و خواندن آن خالی از لطف نیست.
سفر بیحاصل شاه به واشنگتن
شاه در ۱۵ نوامبر ۱۹۷۷ به واشنگتن سفر کرد. در ایران توقع این بود که کارتر از این دیدار استفاده کرده و لزوم بهبود وضع حقوق بشر در ایران را به شاه گوشزد نماید؛ اما کمکم معلوم شد که هیچ اتفاقی در این زمینه نیفتاده است. [...] ساعت ۱۰:۳۰ صبح، کارتر و شاه به همراه همسرانشان برای مراسم استقبال در محوطه چمن کاخ سفید دور هم گرد آمدند. در این میان، موافقان و مخالفان شاه در قسمت جنوبی کاخ سفید مشغول جنجال و داد و فریاد بودند. پلیس واشنگتن برای متفرق کردن تظاهرکنندگان از گاز اشکآور استفاده کرد که باعث شد دود سفید آن به محوطه چمن برسد. با چرخش دوربینها، دو رئیسجمهور و همسرانشان و همچنین مقامات مختلف به سرفه افتادند و چشمهای خود را مالیدند. [...]
دیدار خصوصی کارتر و شاه
کارتر و شاه در دیداری خصوصی که در اتاق مخصوص کابینه در کاخ سفید برگزار شد، با حضور ونس و برژینسکی، در فضایی دوستانه در مورد سیاست جهانی و بسیاری دیگر از مسائل پیچیده خاورمیانه به بحث و گفتوگو پرداختند. کارتر بعد از این دیدار خواستار دیداری خصوصی با شاه شد تا بتواند در آن و به دور از تعارف، نگرانیهای خود را درباره ایران با وی در میان بگذارد. او به شاه گفت: «شما حرفهای من درباره حقوق بشر را شنیدهاید. هر روز تعداد بیشتری از شهروندان شما ادعا میکنند که حقوقشان در ایران رعایت نمیشود». کارتر در ادامه بهصورت ویژه به اعتراضات فزاینده رهبران دینی و دانشجویان ایرانی اشاره کرد و گفت: «شهرت ایران در جهان با اعتراضات این افراد در حال آسیب دیدن است. آیا میتوان بهواسطه رایزنی بیشتر با گروههای مختلف و لغو برخی سختگیریهای پلیس، این مسئله را حل کرد؟»[1]
شاه تأملی کرد و پاسخی داد که به هیچیک از رؤسای جمهور پیشین آمریکا چنین جوابی نداده بود. او گفت: «نه! من هیچ کاری نمیتوانم بکنم. من باید قوانین ایران را اجرا کنم که برای مقابله با کمونیسم وضع شدهاند. این یک مشکل واقعی و خطرناک برای ایران و سایر کشورهای منطقه و همچنین کشورهای غربی است. شاید وقتی این تهدید جدی برطرف شد، بتوان قوانین را تغییر داد؛ اما این کار نیز زمان زیادی میبرد. باید توجه داشت که شکایتهایی و نیز اعتراضاتی که اخیراً صورت گرفتهاند، از کسانی ناشی میشود که دردسرساز هستند و قوانین نیز برای مراقبت از کشور در برابر آنان وضع شدهاند. آنان اقلیتی بیش نیستند و حامیان مردمی چندانی نیز ندارند».[2] برای کارتر نیز، مانند ونس، همین حد کافی بود. اعلام شد دیدار موفقیتآمیز بوده و به گفته کارتر، دو رئیسجمهور اوقات خوشی را با هم گذراندند.
تشدید سرکوب
مدت کوتاهی پس از این دیدار، تبعات شوم دیپلماسی شخصی کارتر، خود را در زندانهای تهران نشان داد. وقتی شاه از واشنگتن به تهران بازگشت، موضع تند قبلی را علیه مخالفان سیاسی خود تکرار کرد و ساواک را آزاد گذاشت تا بدترین اختناقی را که ایران به خود دیده بود، به بار آورد. از منظر کاخ سفید، دیدار رسمی شاه باعث آرام کردن یک متحد کلیدیاش شده بود. ونس بعدها با خوشحالی میگفت: «ما گزارشهای دلگرمکنندهای از سفارتمان در تهران دریافت میکردیم که نشان میداد شاه اعتمادبهنفسی دوچندان یافته است».[3]
نگاه غیرآمریکاییها به ماجرا
از منظر غیرآمریکاییها، اما مسئله اینگونه نبود. سفارت کانادا در گزارش خود به اوتاوا نوشت: «سرکوبی که بلافاصله پس از بازگشت شاه به تهران شروع شد، این گمانه را تقویت کرده که کارتر به خاطر ملاحظات نفتی و همچنین اهمیت راهبردی ایران برای آمریکا، در این سفر با شاه درباره حقوق بشر مسامحه کرده است».[4]
آیتالله خمینی نیز دقیقاً به همین نتیجه رسیده بود. او از مقر خود در اطراف پاریس فتوایی علیه شاه صادر کرد و او را غاصب نامید. [...]
سفر کارتر به تهران و «جزیره ثبات»
کارتر نیز چند ماه بعد، در آستانه سال نوی میلادی در ۱۹۷۸، از تهران دیدار کرد. او در سفر نهروزه خود به خاورمیانه، یک شب نیز در تهران ماند. منتقدین او دوست داشتند بگویند او استعداد خاصی در دردسر ساختن برای خود دارد و در این مورد حق کاملاً با آنها بود. شاه ضیافت تجملاتی برای کارتر ترتیب داده و با سخن گفتن درباره آرمانهای بزرگ آمریکاییها درباره عدالت و حق، و همچنین آموزههای اخلاقی مربوط به ارزشهای انسانی، او را معرفی کرد.[5]
کارتر با نادیده گرفتن توصیههای مشاوران خود مبنی بر اینکه زیاد از شاه تعریف و تمجید نکند، نسبتاً به تملق در برابر شاه پرداخت. او گفت: «ایران به خاطر رهبری قدرتمند شاه، جزیره ثبات در یکی از بحرانیترین مناطق جهان است». [...] این سخنان در ایران و سراسر جهان از تلویزیون پخش میشد. [...]
پیامدهای یک سخنرانی
از آن لحظه به بعد، انزجار ایرانیها از شاه تا حدودی با آمریکاستیزی نیز همراه شد. ویلیام دوئرتی در این باره مینویسد: «برای ایرانیهایی که در خیابان بودند، سخنرانی کارتر معادل یک امر جبرانناپذیر و تیر خلاصی بر امیدهای میلیونها ایرانی بود که انتظار داشتند رئیسجمهور آمریکا نقض حقوقشان را به شاه متذکر شود. ایرانیها که احساس میکردند از پشت خنجر خوردهاند، اعتمادشان را به کارتر از دست دادند و در واکنش به این خیانت رذیلانه، سعی کردند نفرت شخصی خود را از وی به نمایش بگذارند».[6]
از آن پس، «مرگ بر کارتر» نیز همراه با «مرگ بر شاه!» در شعارهای مردم شنیده میشد.
[1] iran: usa emb [1 of 5] lac rg 25 20 iran 1 4 (february 14 1979)
[2] iran: usa embassy [2 of 5] lac rg 25 20 iran 1 4 (february 14 1979)
[3] lucy letters from the iranian revolution 33.
[4] ken taylor interview with the author.
[5] harold h. saunders the crisis begins in warren christopher et al. ameri can hostages in iran: the conduct of a crisis (new haven: yale university press 1985) 54.
[6] turner terrorism and democracy 29


















نظرات