30 ‌تیر ؛ اوج تجلی اراده ملت


1317 بازدید

30 ‌تیر ؛ اوج تجلی اراده ملت

جنبش سیاسی اجتماعی 30 تیر از زمانی آغاز شد که پس از انتخابات دوره هفدهم مجلس شورای ملی و بازگشایی مجلس و همزمان با بازگشت دکتر مصدق از دادگاه لاهه که برای اعاده حقوق از دست رفته مردم ایران در دعوای شرکت نفت ایران و انگلستان به آنجا رفته بود. از طرف دیگر ایران در تب و تاب ملی کردن صنعت نفت بود، با وجود این که مجلس به اتفاق و اکثریت نمایندگان رای به نخست‌وزیری دوباره مصدق داده بود، اما وی ناگهان از سمت خود استعفا کرد، زیرا گروه اقلیت مجلس به ریاست سیدحسن امامی با او سر سازگاری نداشتند .از طرفی دکتر مصدق به عنوان رئیس مجلس سنا به دنبال افزایش اختیارات خودش بود؛ چیزی که مورد مخالفت مجلس و شاه بود. از این رو حسن امامی به عنوان رئیس‌مجلس شورای ملی برگزیده شد. طبق قوانین سنتی حاکم بر مجلس، پس از گزینش هیات رئیسه مجلس، نخست‌وزیر پیشین باید از سمت خود کناره‌گیری می‌کرد که مجلس جدید رای تمایل خود را در حفظ دولت پیشین یا معرفی دولت جدید اعلام کند. علی‌رغم مخالفت گروهی از نمایندگان، اکثریت مجلس ـ 52 نفر از 65 نماینده حاضر در آن جلسه ـ روز 15 تیرماه 1331 مجلس به نخست‌وزیری مصدق ابراز تمایل کرد، لیکن مجلس سنا 2 روز بعد، از موافقت خودداری و آن را به ارائه برنامه‌های دولت و بررسی آن موکول کرد. روز 16 تیر، مصدق به علت مخالفت سنا با نخست‌وزیری‌اش، از قبول آن خودداری کرد.

روز 18 تیر از میان نمایندگان حاضر در مجلس سنا، 14 نفر به زمامداری مصدق رای دادند. کاشانی در واکنش به این رویداد، اعلامیه‌ تندی صادر کرد. همزمان از سوی احزاب و گروه‌های سیاسی و بازار، نامه و تلگراف‌های فراوان در حمایت از مصدق به مرکز فرستاده شد. در نتیجه با فشار احزاب و گروه‌ها و مردم و همچنین تمایل مجلس شورای ملی با نخست‌وزیری مصدق و با وجود مخالفت سنا، شاه حکم مصدق را امضا کرد. منتها مصدق نخست‌وزیری را به شرط افزایش اختیاراتش از 6 ماه و همچنین اعطای پست وزارت جنگ به او، پذیرفت.

شاه، پست وزارت جنگ را به مصدق نداد و او نیز طی نامه‌ای در روز 25 تیر به شاه استعفای خود را اعلام کرد و نوشت: «چون در نتیجه تجربیاتی که در دولت سابق پدید آمده، پیشرفت کار در این موقع حساس ایجاب می‌کند که پست وزارت جنگ را فدوی شخصا عهده‌دار شود و این کار مورد تصویب شاهانه واقع نشد، البته بهتر آن است که دولت آینده را کسی تشکیل دهد که کاملا مورد اعتماد باشد و بتواند منویات شاهانه را اجرا کند؛ با وضع فعلی ممکن نیست مبارزاتی را که ملت ایران شروع کرده است پیروزمندانه خاتمه دهد.»‌

پس از استعفای مصدق، در جلسه غیرعلنی، اکثریت مجلس به احمد قوام ابراز تمایل کرد و شاه فرمان نخست‌وزیری را به نام قوام‌السلطنه صادر کرد و این موضوع از رادیو پخش شد. اما مردم خواهان برکناری قوام و روی کار آمدن مصدق شدند.

به دنبال اختلاف‌نظر شاه و مصدق و عدم توافق شاه با واگذاری پست مهم و حساس وزارت جنگ و نیروهای مسلح به مصدق که در اختیار شاه بود در روز 26 تیر ماه سال 1331 و بدون حضور نمایندگان طرفدار دولت وقت، شاه مصدق را برکنار و حکم نخست‌وزیری را به نام احمد قوام (قوام‌السلطنه)‌ البته با اشاره قدرت‌های بیگانه امضا کرد.

همزمان با احراز پست نخست‌وزیری، قوام‌السلطنه طی نطق شدیدالحنی اعلام داشت: «... ایران به دردی عمیق دچار شده است که با داروهای مخدر درمان‌پذیر نیست... من از عوام‌فریبی و ریا و سالوس در دین و مذهب و سیاست به یک اندازه متنفرم... وای به حال کسانی که در اقدامات مصلحانه من اخلال کنند... به عموم اخطار می‌کنم که دوره عصیان سپری شده و روز اطاعت از اوامر و نواهی حکومت فرا رسیده است. کشتی سیاست کشور را کشتیبانی دیگر آمد...»‌

آیت‌الله کاشانی در پاسخ قوام به دنبال یک مصاحبه مطبوعاتی و انتشار اعلامیه‌ای در پایان این گفت‌وگو خطاب به مردم چنین گفت: «... برادران عزیزم... کوشش ما برادران مسلمان برای قطع ریشه استعمار و برانداختن آثار استثمار می‌رفت تا به عنایت پروردگار نتیجه قطعی خود را نمایان سازد و شر اجانب را برای همیشه از ایران براندازد ولی سیاست استعماری که قرون متمادی مصدق را مانع خود می‌دانست (اشاره به استعمار انگلستان)‌ آن دولت را برکنار و یک دیکتاتوری و استبدادی پرورش یافته (اشاره به قوام که آزموده و پیرو استعمار بریتانیا و آمریکا معرفی شده است)‌ را که تاریخ زندگی او پر از خیانت و ستم و جور است و بارها امتحان خود را پس داده و دولت ملی حکم مرگ او را صادر نموده است مجددا به راس قدرت دولت قرار گرفته... قوام بداند که در سرزمین مردم محنت کشیده ایران که پس از سال‌ها تلاش پیگیر اندکی از زیر بار دیکتاتوری بیرون آمده، نباید به خود اجازه دهد که حکم اعدام دسته‌جمعی مردم را صادر کند و تهدید به مرگ نماید... من صریحا در این راه اعلان جهاد نموده و کمر همت را بسته‌ام و به صاحبان استعمار می‌گویم که به دست آوردن قدرت و سیطره بر ملت و احیای گذشته محال است و ملت ایران به هیچ کدام از قدرت‌های بیگانه آزموده شده اجازه نخواهد داد تا دوباره استقلال و عظمت آنان پایمال گردد و سرشکسته شوند...»‌

روز 29 تیر ماه جمعیت ملی مبارزه با استعمار (I.W.N.P) متشکل از نمایندگان جبهه ملی صرف‌نظر از اختلاف میان مصدق و کاشانی و با نادیده گرفتن آن مردم را زیر این سه شعار متحد ساختند: 1ـ سقوط دولت قوام 2ـ تامین حداقل آزادی در کشور 3ـ اخراج کارشناسان آمریکایی.

دولت به نیروهای مسلح شهربانی و ارتش دستور سرکوب مردم را داد. اما با وجود سرکوب شدید، نارضایتی از قوام و حمایت از مصدق شدت گرفت و به اوج رسید. مردم و احزاب و گروه‌های سیاسی و اصناف و بازار روز30 تیر را تعطیل اعلام کردند و این امر حمایت از مصدق را بیشتر کرد و سرانجام دولت قوام در غروب روز 30 تیر سقوط کرد و شاه ناچار شد همان روز با آرای 61 نماینده از 64 نفر به نخست‌وزیری مصدق تن دهد و خواست مردم را اجرا کند.

به دنبال اعتصاب مردمی و پایداری عمومی، سرانجام قوام‌‌السلطنه پس از 6 روز نخست‌وزیری، در روز 31 تیرماه مجبور به استعفا شد. مجلس شورای ملی، آیت‌الله کاشانی را به جای امام جمعه وقت تهران (که گفته می‌شد وابسته به استعمار انگلستان بوده) به ریاست مجلس برگزید.

پیروزی مردم به رهبری کاشانی دیری نپایید، زیرا جبهه ملی که متشکل از افراد فرصت‌طلب و وابسته به غرب بود همانند مظفر بقایی، حائری زاده و دیگران، فورا بیرق مخالفت با مصدق را برافراشتند. حسین مکی که در این گیر و دار سودای نخست‌وزیری داشت به این اختلاف بیشتر دامن می‌زد و آن را تسریع می‌ساخت. کاشانی هم به جبهه مخالفان مصدق پیوسته بود. گروه‌های اخیر ـ بجز گروه مذهبی به رهبری کاشانی ـ که زیر نام حزب ایران گردهم آمده بودند دچار اختلاف آراء و انشعاب شدند و در حالی که پیشتر به هدف توسعه حزب با اعضای گروه نهضتی به نام حزب میهن به رهبری محمد نخشب و رازی ائتلاف کرده بودند، با تشدید اختلاف میان کاشانی و مصدق دچار اختلافات درونی شدند و به این ترتیب گروه نهضت که خود را پیرو کاشانی می‌دانست، رهبری سابق حزب را کنار گذاشته و خود زمام آن را در دست گرفت.

در این زمان، دکتر مصدق که در پی تمدید اختیارات خود به مدت یک سال دیگر ـ پس از پایان دوره 6 ماهه از مجلس شورای ملی بود. کاشانی با اطلاع از این موضوع بر شدت مخالفت خود با مصدق افزود و در نامه ای به مجلس شورای ملی نوشت: تا زمانی که من ریاست مجلس را برعهده دارم اجازه طرح هیچ لایحه مخالف قانون اساسی را در مجلس نمی‌دهم و قدغن می‌نمایم.

به طور کلی ریشه اصلی اختلاف و سپس جدایی کاشانی از مصدق یا به عبارت دیگر نیروهای مذهبی از ملی را می‌توان در برخورد مغرورانه و بی‌مهر نخست وزیرنسبت به گروه مذهبی و به آیین و موازین اسلام و شیوه اجرای آنها دید اگرنه نیروهای مذهبی اگر بیشتر از ملیون نسبت به منافع ملی و تمامیت سرزمین حساسیت نشان نمی‌دادند، کمتر از آنها هم نبودند، برعکس، مذهبیون نفی هرگونه استعمار و استبداد و وابستگی به بیگانگان را برخلاف ملیون وجهه همت خود ساخته بودند.

اگر مصدق به گفته خودش با اتکا و پشتگرمی به حمایت مردمی و سوار شدن بر موج احساسات ملی‌گرایانه ایرانیان، دست استعمار انگلستان را از منابع ملی و ثروت‌های کشور و سرنوشت مردم کوتاه کرد و آن را بیرون انداخت این البته کاری بسیار ارزشمند و در خور تحسین برای همه تاریخ ایران است اما این نباید به قیمت تخریب جبهه مخالف یعنی کاشانی و مذهبیون تمام شود و اتهام وابستگی به دربار به کاشانی زده شود. وانگهی، در آن مقطع زمانی و به هدف حفظ انسجام و وحدت ملی و استقلال سیاسی و تمامیت سرزمین‌ ایران و به منظور حاکمیت دوباره بریتانیا و شوروی بر سرنوشت مردم حمایت ضمنی کاشانی از شاه مبنی بر ماندن در کشور و راس هرم قدرت چندان در خور نکوهش نیست.

اگر جنبش تنباکو زمینه‌ساز انقلاب مشروطیت شد قیام 30 تیر1331 زمینه را برای ملی شدن صنعت نفت ایران در 29 اسفند ماه 1332 آماده کرد. این قیام نیز یکی از خیزش‌های اصیل مردمی است که دگرگونی اجتماعی و سیاسی در خور توجهی در جامعه ایران آن سال‌ها ایجاد کرد و به اصطلاح «نقطه اوج تجلی اراده مستقیم مردم در تاسیس دولتی مبتنی بر خواست ملت بود.»

قاسم آخته

منابع:

1 ـ بیل جیمز، عقاب و شیر، ترجمه مهوش غلامی، نشر کوبه، چاپ اول، تهران 1371 .

2 ـ همایون کاتوزیان محمدعلی، اقتصاد سیاسی ایران، نشر پاپیروس، 2 جلد، تهران 1368، ترجمه کامبیز عزیزی، محمدرضا نفیسی.

3 ـ مکی حسین، وقایع سی‌ام تیر.

4 ـ نیکی، آزکندی، ریشه‌های انقلاب ایران، ترجمه عبدالرحیم گواهی، نشر قلم، تهران 1369 .

5 ـ گاز یوروسکی، مارک، جی، سیاست خارجی آمریکا و شاه، ترجمه فریدون فاطمی، نشر مرکز، تهران 1371 .

6 ـ تحلیلی بر انقلاب اسلامی، محمدی منوچهر.

7 ـ مایکل لدین، ویلیام لوییس، سقوط ناگهانی به نقل از اعترافات شاه، ترجمه منوچهر مهرجو، نشر هفته.

8 ـ سوتون الون، نفت ایران، ترجمه رضا رئیسی طوسی، نشر صابرین، تهران 1372 .

9 ـ ازغندی علیرضا، تاریخ روابط خارجی ایران 1357 ـ 1320، 2 جلد، نشر قومس چاپ دوم تهران، 1380 .

10 ـ فولوگراهام، قبله عالم ژئوپلتیک ایران، ترجمه عباس مخبر، نشر مرکز، تهران 1373 .

11 ـ مدنی جلال‌الدین، تاریخ تحولات سیاسی معاصر ایران، 2 جلد، نشر اسلامی، تهران 1361 .

12 ـ حدیث مقاومت، انتشارات نهضت آزادی ایران، تهران 1365 .

13 ـ گذشته چراغ راه آینده است، پژوهش گروهی جامی، انتشارات ققنوس چاپ پنجم تهران، 1367


جام جم آنلاین