تقسیم فلسطین مردود است


1390 بازدید

تقسیم فلسطین مردود است

 

بیست و نهم نوامبر 1947سالروز تصویب طرح شوم تقسیم فلسطین به دو منطقه عربی و یهودی در سازمان ملل است .

بگزارش خبرگزاری قدس(قدسنا)سرزمین فلسطین که از ابتدا محل سکونت معتقدان به ادیان آسمانی بود اما به‌طور طبیعی، اکثر آن‌ها را مسلمانان تشکیل می‌‏دادند، در سال ۱۸۸۰میلادی تعداد یهودیان این منطقه ۲۴ هزار نفر بود که ۵ درصد کل جمعیت این سرزمین را شامل می شد اما صهیونیست‏‌ها در اواخر قرن نوزدهم میلادی با برگزاری کنگره‏‌ها و جلساتی به‌دنبال راه‏کاری جهت دستیابی بر فلسطین و سپس عملی نمودن شعار تسلط از نیل تا فرات بودند.

هدف مذکور باعث شد تا جمعیت یهودیان به ۸۵ هزار نفر در سال ۱۹۱۴میلادی برسد. این آمار تا سال ۱۹۳۸میلادی در حدود ۵۰۰ هزار نفر بالغ گردید که سی درصد جمعیت فلسطین را در بر می‏گرفت. درواقع، ظرف مدت کم‌تر از ۶ دهه، جمعیت یهودیان بیش از ۲۰ برابر شد. در آغاز سال ۱۹۴۷میلادی، جمعیت یهودیان فلسطین از مرز هفتصد هزار نفر گذشت و در فوریه همین سال، دولت انگلیس که قیمومیت فلسطین را بر عهده داشت، به‌عنوان این‏که دیگر قادر به ادامه قیمومیت بر فلسطین نیست، حل این مسئله را به سازمان ملل متحد ارجاع نمود.

سازمان ملل نیز یک کمیته ویژه برای حل مسئله فلسطین تشکیل داد و این کمیته پس از شش ماه مطالعه و اعزام هیأت‏هایى به فلسطین و اردوگاه‏های آوارگان یهودی در اروپا، بر سر دوراهی تقسیم فلسطین بین اعراب و یهود یا تشکیل یک حکومت فدرال در این سرزمین باقی ماند. اکثریت اعضای کمیته به تقسیم فلسطین و بین‏المللی شدن شهر بیت‌المقدس رأی دادند و اقلیت کمیته، تشکیل یک حکومت فدرال و محدودیت مهاجرت یهودیان را به فلسطین پیشنهاد کردند.

با ارائه گزارش کمیته در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، نهایتاً در تاریخ بیست و نهم نوامبر سال ۱۹۴۷ میلادی، این مجمع، تحت نفوذ دولت‏های غربی، به‌خصوص امریکا و هم‏چنین صهیونیست‏‌ها، با اکثریتی ضعیف به تقسیم سرزمین فلسطین میان دو دولت فلسطینی و یهودی رأی داد. براساس این مصوبه، بیت‏المقدس، منطقه‏ای بین‌المللی اعلام شد. این قطعنامه که به وجود یک دولت صهیونیستی در فلسطین اشغالی رسیمت بخشید، خشم اعراب و رضایت صهیونیست‏‌ها را در پی داشت.

در این میان، استعمار انگلیس به بهانه مخالفت با طرح سازمان ملل، اما در اصل به‌منظور آماده کردن شرایط برای تأسیس رژیم صهیونیستی، نیروهای خود را در ۱۳ مه ۱۹۴۸میلادی از فلسطین خارج کرد. بلافاصله پس از این اقدام انگلیس، صهیونیست‏‌ها در مراکز نظامی که انگلیسی‏‌ها تخلیه کرده بودند، مستقر شدند و تأسیس رژیم صهیونیستی را در ۲۴ مه آن سال اعلام کردند.

این توطئه بین‌المللی در سال‌های بعد هم استمرار پیدا کرد و بعدها هم به عنوان یک دستور کار برای رؤسای جمهوری آمریکا تبدیل شد که از جمله باید به کنفرانس آناپولیس اشاره کرد که در سال 2007 با مدیریت جورج بوش برگزار شد و رسما اعلام شد که تا پایان سال 2008 که مصادف با پایان دوره ریاست جمهوری جورج بوش بر آمریکا بود، مساله تقسیم فلسطین به انتها خواهد رسید که البته این کار عملی نشد. اوباما هم همین طرح را به نحو دیگری دنبال کرد و در نهایت او هم نتوانست این تقسیم را عملی کند. امروز نیز در مجمع عمومی سازمان ملل همان خط تقسیم فلسطین توسط قدرت‌های بزرگ به گونه‌ای دیگر و با روکشی از فریب دنبال می‌شود.

از منظر اسلامی واگذاری حتی یک وجب از سرزمین اسلام به کفار حرام است و مسلمانان به هیچ وجه حق ندارند کشور اسلامی را به کفار تسلیم کنند. مساله تقسیم فلسطین در واقع مقدمه از بین رفتن کامل آرمان فلسطین است. قطعا تقسیم فلسطین، فلسطینی را ایجاد نخواهد کرد، بلکه آرمان فلسطین را به محاق خواهد برد و در نهایت فلسطین در هاضمه اسرائیل از بین خواهد رفت.

از این روی آنچه رهبر معظم انقلاب اسلامی دهم مهرماه 1390 در مراسم افتتاحیه پنجمین کنفرانس بین المللی حمایت از انتفاضه فلسطین در جمع هیات‌های نمایندگی مجالس کشورهای اسلامی و شخصیت‌های مذهبی جهان ارائه کردند، بر مبنای یک حکم و فتوای شرعی بود که در عین حال با یافته‌های تاریخی هم تطبیق می‌کرد. حضرت آیت الله خامنه ای در بخش از سخنانشان در این مراسم فرمودند :

" امروز رژیم صهیونیستی از همیشه منفورتر و ضعیف تر و منزوی تر، و حامی اصلی اش امریکا از همیشه گرفتارتر و سردرگم تر است. اکنون صفحه کلی و اجمالی فلسطین در شصت و چند سال گذشته، پیش روی ما است. آینده را باید با نگاه به آن و درس گیری از آن تنظیم کرد. دو نکته را پیشاپیش باید روشن کرد :

اول : اینکه مدعای ما آزادی فلسطین است، نه آزادی بخشی از فلسطین. هر طرحی که بخواهد فلسطین را تقسیم کند، یکسره مردود است. طرح دو دولت که لباس حق به جانب «پذیرش دولت فلسطین به عضویت سازمان ملل» را بر آن پوشانده اند، چیزی جز تن دادن به خواسته صهیونیست ها یعنی «پذیرش دولت صهیونیستی در سرزمین فلسطین » نیست. این به معنی پایمال کردن حق ملت فلسطین، نادیده گرفتن حق تاریخی آوارگان فلسطینی و حتی تهدید حق فلسطینیان ساکن سرزمین های ١٩٤٨ است. به معنای باقی ماندن غده سرطانی و تهدید دائمی پیکره امت اسلامی، مخصوصاً ملت های منطقه است. به معنای تکرار رنج های ده ها ساله و پایمال کردن خون شهدا است.

هر طرح عملیاتی باید بر مبنای اصل : « همه فلسطین برای همه مردم فلسطین » باشد. فلسطین، فلسطین «از نهر تا بحر» است، نه حتی یک وجب کمتر. البته این نکته نباید نادیده بماند که ملت فلسطین همان طور که در غزه عمل کرده اند، هر بخش از خاک فلسطین را که بتوانند آزاد کنند، به وسیله دولت برگزیده خود، اداره امور آن را برعهده خواهند گرفت ولی هرگز هدف نهایی را از یاد نخواهند برد.

نکته دوم : آن است که برای دستیابی به این هدف والا، کار لازم است نه حرف؛ جدی بودن لازم است نه کارهای نمایشی؛ صبر و تدبیر لازم است نه رفتارهای بی صبرانه و دچار تلون. باید به افق های دور نگریست و قدم به قدم با عزم و توکل و امید به پیش رفت. دولت ها و ملت های مسلمان، گروه های مقاومت در فلسطین و لبنان و دیگر کشورها، هر یک می توانند نقش و سهم خود از این مجاهدتِ همگانی را بشناسند و باذن الله جدول مقاومت را پر کنند.

طرح جمهوری اسلامی برای حل قضیه فلسطین و التیام این زخم کهنه، طرحی روشن، منطقی و منطبق بر معارف سیاسی پذیرفته شده افکار عمومی جهانی است که قبلاً به تفصیل ارائه شده است. ما نه جنگ کلاسیک ارتش های کشورهای اسلامی را پیشنهاد می کنیم و نه به دریا ریختن یهودیان مهاجر را و نه البته حکمیت سازمان ملل و دیگر سازمان های بین المللی را.

ما همه پرسی از ملت فلسطین را پیشنهاد می کنیم. ملت فلسطین نیز مانند هر ملت دیگر حق دارد سرنوشت خود را تعیین کند و نظام حاکم بر کشورش را برگزیند. همه مردم اصلی فلسطین از مسلمان و مسیحی و یهودی ـ نه مهاجران بیگانه ـ در هر جا هستند؛در داخل فلسطین، در اردوگاه ها و در هر نقطه دیگر، در یک همه پرسی عمومی و منضبط، شرکت کنند و نظام آینده فلسطین را تعیین کنند. آن نظام و دولت برآمده از آن پس از استقرار، تکلیف مهاجران غیر فلسطینی را که در سالیان گذشته به این کشور کوچ کرده اند، معین خواهد کرد.

این یک طرح عادلانه و منطقی است که افکار عمومی جهانی آن را به درستی درک می کند و می تواند از حمایت ملت ها و دولت های مستقل برخوردار شود. البته انتظار نداریم که صهیونیست های غاصب به آسانی به آن تن در دهند و اینجا است که نقش دولت ها و ملت ها و سازمان های مقاومت شکل می گیرد و معنی می یابد. مهمترین رکن حمایت از ملت فلسطین، قطع پشتیبانی از دشمن غاصب است و این وظیفه بزرگ دولت های اسلامی است.

اکنون پس از به میدان آمدن ملت ها و شعارهای قدرتمندانه آنان بر ضد رژیم صهیونیست، دولت های مسلمان با چه منطقی روابط خود با رژیم غاصب را ادامه می دهند؟ سند صداقت دولت های مسلمان در جانبداری شان از ملت فلسطین، قطع روابط آشکار و پنهان سیاسی و اقتصادی با آن رژیم است. دولت هایی که میزبان سفارتخانه ها یا دفاتر اقتصادی صهیونیستهایند نمی توانند مدعی دفاع از فلسطین باشند و هیچ شعار ضد صهیونیستی از سوی آنان، جدی و واقعی تلقی نخواهد شد.

 


قدسنا