چرا امام خمینی به ترکیه تبعید شد؟


7090 بازدید

 چرا امام خمینی به ترکیه تبعید شد؟

در تاریخ ۲۱ مهر ماه سال ۱۳۴۲ ه .ش، دولت حسنعلی منصور لایحه مصونیت مستشاران آمریکایی را به مجلس فرستاد و مجلس آن را تصویب کرد.

● متن لایحه:

«ماده واحده با توجه به لایحهی شماره ی ۱۸-۲۲۹۱-۷-۲۱۵-۲۵-۱۱-۱۳۴۲ دولت وضمائم آن در تاریخ ۲۱/۱۱/۴۲ به مجلس سنا تقدیم شد. به دولت اجازه داده میشود که رئیس و اعضای هیئتهای مستشاری نظامی ایالات متحده را در ایران که به موجب موافقت نامه های مربوط در استخدام دولت شاهنشاهی می باشند، از مصونیت و معافیتهایی که شامل کارمندان اداری وقت موصوف در بند و ماده ی اول قرارداد وین که در تاریخ ۱۸ آوریل ۱۹۶۱ مطابق ۲۹فروردین ۱۳۴۰ به امضا رسیده است، می باشد، برخوردار نماید».

به دلیل ماهیت استعماری و ضدملی این لایحه، رژیم سعی کرد از انتشار خبرتصویب لایحه و بازتاب آن جلوگیری کند و سانسور شدیدی بر رسانه ها حاکم شد. امام خمینی از طریق بعضی افراد از کمّ و کیف لایحه باخبر شدند؛ شهید مهدی عراقی در اینباره میگوید:

«در اواخر شهریور بود که یکی از رفقایی که ما در مجلس داشتیم به ما اطلاع دادکه یک لایحه را دولت می خواهد بیاورد در مجلس و مصونیت بدهد به ۱۷۰۰مستشار امریکایی که بعداً به همین نام لایحه ی کاپیتولاسیون مشهور شد. این مسئله آمد با آقا [امام خمینی] مطرح شد. آقا این جوری قبول نکردند، گفتند تا مدرک نباشد ما نمیتوانیم روی آن حرفی بزنیم. شما اگر بتوانید مدرکش را تهیه بکنید.
تا این شد که لایحه آمد در مجلس و عده ای مخالفت کردند با لایحه؛ ما فرستادیم صورت جلسه ای که در مجلس بود از روی آن صورت جلسه فتوکپی کردند. متن صورت جلسه را خارج کردیم و هم از مجلس شورا و هم از مجلس سنا، جفت این صورت جلسه ها را در اختیار آقا گذاشتیم».

امام خمینی بعد از آگاهی از ماهیت لایحه و عواقب ننگین و اسارتبار آن، تصمیم گرفتند در یک سخنرانی در روز ۴ آبان ماه در روز تولد حضرت فاطمه (س) در منزل خویش علیه این اقدام اسارت بار سخنرانی کنند. همزمان نیز پیکهایی به شهرستانها اعزام کردند و تصمیم خود را مبنی بر سخنرانی به اطلاع علما و مردم رساندند و این اقدام امام واکنش رژیم را برانگیخت. حجةالاسلام سیداحمد خمینی درباره ی واکنش رژیم نسبت به این تصمیم این چنین میگویند:

«قرار شد این خبر برای مردم قم و دیگر شهرها اعلام شود. رژیم سراسیمه فردی را به قم میفرستد تا امام را با تهدید از این اقدام بازدارد؛ اما امام او را نمی پذیرد، وی در دیدار با برادر شهیدم، حاج آقا مصطفی صریحاً به عواقب وخیم هرگونه مواضع ضد امریکایی هشدار میدهد. این تهدیدها هیچ گونه تأثیری در عزم امام خمینی نداشت».

تصمیم امام خمینی مبنی بر ایراد سخنرانی در منزل، بیانگر هوشیاری امام خمینی درآن مقطع است. آیت الله طاهری خرم آبادی درباره ی این تصمیم هوشیارانه ی امام میگویند:

«امام تصمیم گرفتند که روزمیلاد حضرت زهرا (علیهالسلام) صحبت کنند؛ و این صحبت هم قرار بود که در منزلشان انجام گیرد. دلیلش را من الان نمیدانم شایداز نظر جنبه ی امنیتی بوده است. معمولاً صحبت امام در مسجد اعظم ایراد شده است... این بار هم اگر امام می خواست در سر درس صحبت بکنند، جمعیت زیادی جمع نمیشدند و جمعیت منحصر میشد به طلبه هایی که در درس امام شرکت میکردند؛ در حالی که امام میخواستند مردم در این سخنرانی حضورداشته باشند و قشرهای مختلف مردم نیز صحبتهای ایشان را بشنوند.
 اگر امام می خواستند این سخنرانی عمومی را در مسجد اعظم ایراد کنند شاید دولت ممانعت میکرد و مأمور میگذاشت و در مسجد را می بست و این خیلی خوب نبود. به نظر میرسید که امام در مورد محل و زمان سخنرانی بهترین انتخاب راکرده اند. چون سخنرانی در روز عید انجام میگرفت و این یک چیز طبیعی بود، مردم در روزهای عید به دیدن امام می آمدند؛ به مردم هم اطلاع دادند، البته نه به صورت اطلاعیه و یا مثلاً درج در جراید و روزنامه ها».

بنابراین امام خمینی در انبوه جمعیتی که از قم و سایر شهرستانها به منزل ایشان آمده بودند سخنرانی خویش را بر علیه اقدامات رژیم و اوضاع نابسامان مملکت ایراد فرمودند. سخنرانی امام به زبانی ساده و با دیدی کامل و همه جانبه ماهیت لایحه رامشخص کرد و ابعاد مختلف آن را مورد انتقاد قرار داد و بدون هیچ گونه ترس و واهمه ای از شاه و قدرتهای خارجی، به وظیفه ی شرعی خود عمل نمود.

«این اقدام امام تمامی محاسبات و تحلیلهای رژیم و آمریکا را بر هم زد، زیرا آنان انتظار نداشتند که حضرت امام (ره)؛ آمریکا و اسرائیل را مستقیماً محکوم کرده و خائن، جنایتکار و منفور بداند. با این نطق ملت ایران بطور مستقمی رودر روی آمریکا قرار گرفت.

سخنرانی امام حاوی یک مطلب معمولی و تکراری نبود، بلکه در واقع استراتژی بلند مدت مبارزات اسلامی را تبیین و پیوند سه عنصر اسلام، امام وامت را پایه گذاری کرد. این سخنرانی در واقع صریحاً، سقوط سلطنت تا پایه گذاری نظام اسلامی، قطع نفوذ آمریکا از ایران و در دراز مدت از کشورهای اسلامی، نابودی اسرائیل غاصب و ایجاد یک کشور فلسطینی را در برنامه ی مبارزات امام و پیروانش قرار داد. «به این دلیل اگر رژیم تاکنون امام را در مقابل سیاستهای داخلی خود میدید، اکنون او و مردم را علیه موجودیت شاه وآمریکا در ایران میبیند. اگر زندان و محدودیت، ممنوع المنبر کردن و جلوگیری از صدور اعلامیه تا این مرحله میتوانست کارساز باشد، از این به بعد نمیتواند تأثیر تعیین کننده ای در تغییر و نابودی این حرکت داشته باشد».

امام خمینی سخنان خویش را با آیه ی استرجاع آغاز کردند و هدفشان این بود که به مردم این پیام را بدهند که مصیبتی بزرگ بر کشور ایران وارد شده است و تأثر قلبی خویش را از این قانون اعلام و حضار تحت تأثیر سخنان ایشان شروع به گریه کردند. سپس امام به تشریح قانون «کاپیتولاسیون» پرداختند و درباره ی پیامدهای ننگین وحقارت آمیز این قانون هشدار دادند:

«... اینها از هر جنایتی که در ایران بکنند مصون هستند! اگر یک خادم آمریکایی، اگریک آشپز آمریکایی، مرجع تقلید شما را در وسط بازار ترورکند، زیر پا منکوب کند،پلیس ایران حق ندارد جلوی او را بگیرد، دادگاههای ایران حق ندارند محاکمه کنند، بازپرسی کنند، باید برود آمریکا، آن جا در آمریکا اربابها تکلیف را معین کنند». سپس امام به نحوه ی تصویب قانون در مجلس اشاره کردند و از دولت و مجلس به شدت انتقاد نمودند و در ادامه فرمودند:

ـ «مع ذلک ایران خودش را فروخت برای این دلارها! ایران استقلال ما را فروخت، ما را جزء دول مستعمره حساب کرد، ملت مسلم ایران را پست تر از وحشیها دردنیا معرفی کرد، در ازای دویست میلیون که سیصد میلیون دلار پس بدهند! ما بااین مصیبت چه بکنیم؟ روحانیون با این مطالب چه بکنند؟»

سپس امام خمینی دولت و مجلس را جدا از ملت معرفی و اعمال آنها را بی ارتباط بارأی و نظر ملت دانست و مجلس را «مجلس سر نیزه»، «مجلس غیر منتخب» معرفی کردند.

«سایر ممالک خیال میکنند که ملت ایران است، این ملت ایران است که این قدرخودش را پست کرده است. نمیدانند این دولت ایران است، این مجلس ایران است، این مجلس است که ارتباط به ملت ندارد. این مجلس، مجلس سر نیزه است. این مجلس چه ارتباطی به ملت ایران دارد. ملت ایران به اینها رأی ندادند. علمای طراز اول، مراجع بسیاری شان تحریم کردند انتخابات را؛ ملت تبعیت کرد از اینها، رأی نداد، لکن زور سر نیزه اینها را آورد بر این کرسی نشاند».

امام خمینی به توطئه ی رژیم برای قطع نفوذ روحانیت اشاره کردند و از نقش روحانیت در مبارزه با ظلم و فساد سخن گفتند و برای جلوگیری از سوءاستفاده ی رژیم وحفظ اتحاد روحانیت، با کمال تواضع فرمودند:

«روحانیون با هم هستند من باز تمام روحانیین را تعظیم میکنم. دست تمام روحانیین را میبوسم. آن روز اگر دست مراجع را بوسیدم، امروز دست طلاب را میبوسم[گریه ی حضار].» امام خمینی آنگاه قشرهای مختف ملت را مورد خطاب قرار دادند ونسبت به عواقب این مصوبه اعلام خطر کردند:

ـ «آقا من اعلام خطر میکنم! ای ارتش، من اعلام خطر میکنم، ای سیاسیون ایران،من اعلام خطر میکنم! ای بازرگانان ایران، من اعلام خطر میکنم! ای علمای ایران، ای مراجع اسلام ،من اعلام خطر میکنم! ای فضلا، ای طلاب، ای مراجع، ای آقایان، ای نجف، ای قم، ای مشهد، شیراز، من اعلام خطر میکنم! خطردار است. معلوم میشود زیر پرده ها چیزهایی است و ما نمیدانیم...»

امام خمینی با زیر سؤال بردن انقلاب سفید شاه، تصویب این قانون را مغایر با شعارهای مطرح شده از سوی رژیم برای پیشرفت و ترقی ملت معرفی کردند و مملکت را در اشغال آمریکا دانسته و از بدبختی مردم در شهرها سخن گفتند. سپس در جواب کسانی که مخالف مبارزه و خواهان سکوت بودند فرمود:

ـ «... آن آقایانی که میگویند باید خفه شد، این جا هم باید خفه شد! این جا هم خفه بشویم؟ ما را بفروشند و خفه بشویم؟ قرآن ما را بفروشند و خفه بشویم؟والله گناهکار است کسی که داد نزند، والله مرتکب کبیره است کسی که فریاد نکند[گریه ی شدید حضار]».

امام خمینی از علما و سران کشورهای اسلامی دعوت کردند به کمک ملت ایران بیایند و به شدت از ابرقدرتهای وقت انتقاد کردند:

ـ «آمریکا از انگلیس بدتر، انگلیس از آمریکا بدتر، شوروی از هر دو بدتر، همه ازهم بدتر، همه از هم پلیدتر؛ اما امروز سر و کار ما با این خبیث هاست! باآمریکاست! رئیس جمهور آمریکا بداند، بداند این معنا را که منفورترین افراد دنیاست پیش ملت ما!».

امام خمینی در ادامه، از وضعیت کشور انتقاد و اداره کنندگان را افرادی بی لیاقت معرفی کردند و از این که رجال وطنخواه در رأس کارها نیستند انتقاد نمودند و به ارتشیان هشدار دادند که با این اقدامات رژیم ارزش آنها بسیار پایین آمده: «یک آشپز آمریکایی بر یک ارتشبد ما مقدم میشود در ایران! دیگر برای شما آبرو باقی ماند؟ اگر من بودم استعفا میکردم، اگر من نظامی بودم استعفا میکردم؛ من این ننگ را قبول نمیکردم...»

امام خمینی سپس از اعمال رژیم در حبس روحانیون و علما سخن به میان آوردند و جرم آنها را دفاع از اسلام معرفی کردند و از توطئه ی رژیم برای از بین بردن اسلام سخن گفتند: «باید قطع ید رسول الله از این ملت بشود. اینها، این را میخواهند. این رامیخواهند.» سپس امام خمینی تمام گرفتاریهای مملکت را از آمریکا و اسرائیل دانستند و به نقش سید حسن مدرس در مبارزه با اولتیماتوم روسیه اشاره و برای رفع فسادی که مملکت را در برگرفته بر لزوم آگاهی مردم تأکید کردند:

ـ «آقایان موظف اند ملت را آگاه کنند، علما موظف اند ملت را آگاه کنند، ملت موظف اند که در این امر صدادربیاورد. با آرامش [به] عرض برساند، به مجلس اعتراض کند؛ به دولت اعتراض کند که چرا یک همچون کاری کردید؟ چرا ما را فروختید»؟

سپس امام، نمایندگان مجلس را خیانتکار و تمامی مصوبه های مجلس را از زمان مشروطه تا زمان حال زیر سؤال بردند و دلیل ایشان این بود که اصل دوم متمم قانون اساسی که باید پنج نفر از علمای طراز اول هر عصر بر مصوبات مجلس نظارت کنند رعایت نشده است. و در خاتمه فرمودند:

ـ «ما این قانونی که گذراندند ـ به اصطلاح خودشان ـ قانون نمیدانیم. ما این مجلس را مجلس نمیدانیم. ما این دولت را دولت نمیدانیم. اینها خائن اند به مملکت ایران! خائن اند».

علاوه بر این سخنرانی، امام در همان روز، اعلامیه ای خطاب به ملت صادر و از قانون کاپیتولاسیون و اعمال رژیم به شدت انتقاد کردند:

«بسم الله الرحمن الرحیم

لن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلا»

آیا ملت ایران میداند در این روزها در مجلس چه گذشت؟ میداند بدون اطلاع ملت و به طور قاچاق چه جنایتی واقع شد؟

می داند به پیشنهاد دولت، سند بردگی ملت ایران را امضا کرد، اقرار به مستعمره بودن ایران نمود؟ سند وحشی بودن ملت مسلمان را به آمریکا داد؟ قلم سیاه کشید به جمیع مفاخر اسلامی و ملی ما؟ قلم سرخ کشید بر تمام لاف وگزافهای چندین ساله ی سران قوم؟ ایران را از عقب افتاده ترین ممالک دنیا پست تر کرد؟ اهانت به ارتش محترم ایران و صاحب منصبان و درجه داران نمود؟ حیثیت دادگاههای ایران را پایمال کرد؟
 آیا ملت ایران می داند که افسران ارتش به جای سوگند به قرآن مجید «سوگند به کتاب آسمانی که به آن اعتقاد دارم» یاد کرده اند؟ این همان خطری است که کراراً تذکر داده ام، خطر برای قرآن مجید، برای اسلام عزیز، خطر برای مملکت اسلام، خطر برای استقلال کشور، من نمیدانم دستگاه جبار از قرآن کریم چه بدی دیده است، از پناه به اسلام و قرآن چه ضرری برده است که این قدر پافشاری برای محو اسم آن میکند...
اکنون من اعلام میکنم که این رأی ننگین مجلسین، مخالف اسلام و قرآن است و قانونیت ندارد، مخالف رأی ملت مسلمان است، وکلای مجلسین وکیل ملت نیستند، وکلای سرنیزه هستند، رأی آنها در برابر ملت و اسلام و قرآن هیچ ارزشی ندارد و اگر اجنبی ها بخواهند از این رأی کثیف سوء استفاده کنند تکلیف ملت تعیین خواهد شد...
 دنیا بداند که هر گرفتاری ای که ملت ایران و ملل مسلمین دارند، از اجانب است، از آمریکاست. ملل اسلام از اجانب عموماً از آمریکا متنفر است. بر ملت ایران است که این زنجیرها را پاره کند.

بر ارتش است که اجازه ندهد چنین کارهای ننگینی در ایران واقع شود...».

اعلامیه ی امام توسط اعضای هیئتهای مؤتلفه به سرعت در تهران پخش شد. و این سرعت عمل که خبر از تشکیلات مخفی و گسترده ای داشت رژیم را به وحشت انداخت. از طرف دیگر متن اعلامیه ی امام بسیار تند و افشاگرانه بود و پرده از خیانتهای رژیم برمیداشت و قشرهای مختلف را به مبارزه علیه رژیم فرا می خواند. از اینجاست که رژیم دیگر حضور امام خمینی را در ایران به صلاح ندانست و تصمیم گرفت برای جلوگیری از گسترش مبارزات و جدایی میان رهبری و ملت، ایشان را تبعید کند؛
بنابراین در ۱۳ آبان ۱۳۴۳ تحت تدابیر امنیتی بسیار شدید و محاصره ی مراکز حساس شهری در قم و تهران مثل بیوت علما، حرم مطهر حضرت معصومه (س)،مدرسه ی فیضیه، بازار؛ ایشان را دستگیر و به فرودگاه مهرآباد منتقل و به ترکیه تبعیدکرد.

در ضمن سعی کرد از بازتاب آن جلوگیری کند و آن را مسئله ای کم اهمیت جلوه دهد؛ بنابراین با تیتر کوچکی در روزنامه ها نوشتند:

ـ «طبق اطلاع موثق و شواهد و دلایل کافی، چون رویه ی آقای خمینی و تحریکات مشارالیه بر علیه منافع ملت و امنیت و استقلال ارضی کشور تشخیص داده شد، لذا در تاریخ ۱۳ آبان ماه ۱۳۴۳ از ایران تبعید گردید».
 آقای افضلی که از مأمورین رژیم و همراه امام در هواپیما بود در گزارش خود میگوید:

«نامبرده در هواپیما چنین اظهار داشت: «من برای دفاع از وطنم تبعید شدم...»

آیت الله صادق خلخالی درباره ی نقش آمریکا در تبعید امام خمینی میگوید: «این کار با مشورت آمریکاییها صورت گرفت. من به این مسئله قبلاً هم اشاره کردم. در اسناد لانه ی جاسوسی این تصمیم چنین منعکس شده است «این سید را فرستادیم که الان درترکیه آب خنک میخورد». به این ترتیب معلوم میشود که تبعید حضرت امام به دستور مستقیم آمریکا بوده است...»

فردوست، درباره ی دلایل تبعید امام خمینی و مسائل پشت پرده و دخالت قدرتهای خارجی در تبعید امام خمینی میگوید:

«منصور برنامه های مهمی به سود غرب داشت که یکی از آنها «کاپیتولاسیون» بود که با مقاومت جدی امام خمینی مواجه شد... همان طور که منصور به دستور آمریکا و با اختیارات ویژه به صدارت رسید، تبعید امام خمینی نیز دستور مستقیم آمریکا بود.
 تصور من این است که شخص محمدرضا شاه به اینکار تمایلی نداشت و بهتر است بگویم از آن واهمه داشت. شب قبل از تبعید، محمدرضا در کاخ میهمانی داشت و حدود ۲۰۰ نفر مدعو شرکت داشتند. منصور، نخست وزیر، نیز حضور داشت و حدود نیم ساعت با محمدرضا در وسط سالن قدم میزد و من متوجه آنها بودم استنباطم این بود که منصور در موضوعی پافشاری میکند و محمدرضا موافق نیست.
 یک بار نیز شنیدم که محمدرضا به منصور گفت: «چرا اصرار می دارید»؟ بالاخره محمدرضا مرا خواست و با بی میلی (چون با ژستهای او آشنا بودم) گفت: «ببینید نخست وزیر چه می خواهد؟»
 منصور مطرح کرد باید هرچه سریعتر آیت الله خمینی به ترکیه تبعید شود. گفتم باید به پاکروان (رئیس ساواک) گفته شود. گفت: «تلفن کنید» تلفن کردم. پاکروان گفت: «آیا میتوانم با شاه صحبت کنم؟» به محمدرضا گفتم. او به اتاق دیگری رفت و با وی صحبت کرد. دستور صادر شد و همان شب مولوی، رئیس ساواک تهران، به همراه نیروهایی از هوا برد، به قم رفت و ایشان را به تهران آورد و صبح روز بعد با هواپیما به ترکیه تبعید شدند».

دلایلی که باعث شد رژیم شاه امام خمینی را به کشور ترکیه تبعید نماید، میتوان اینگونه برشمرد:

۱) امام خمینی که مرجع و رهبری بزرگ و از شخصیتهای بلندپایه ی حوزه بودند و طرفداران زیادی داشتند، اگر به کشوری غیر وابسته به آمریکا تبعید میشد مورد استقبال قرار میگرفت. به همین دلیل به جایی تبعید شدند که رژیمش ضد مذهب و دین باشد.
 دولت ترکیه لائیک و شدیداً ضد مذهب بود. به راحتی میتوانست حرکتهای حضرت امام را در کشورش خنثی کند. همچنین دولت ترکیه در راستای اهداف ناتو وآمریکا حرکت میکرد و به شدت فضای خفقان و رعب و وحشت را بر مردم مسلمان ترکیه حاکم کرده بود؛ لذا هرگز اجازه نمی داد مردم ترکیه با امام ارتباط برقرار کنند.

۲) مردم ترکیه سنی بودند و از زمان شاه اسماعیل اول و تشکیل دولت صفوی، بامردم شیعه ی ایران اختلاف داشتند و با این پیشینه ی تاریخی، خطر حضور امام خمینی در ترکیه برای دولتهای ایران و آمریکا و خود ترکیه به حداقل میرسید.

۳) زندانی کردن امام در تبعیدگاه کار مشکلی بود که تنها، کشور ترکیه انجام داد. دولتهای ایران و ترکیه هر دو سرسپرده و مزدور آمریکا بودند و در مورد سرکوب حرکتهای اسلامی و اجرای سیاستهای غرب و آمریکا تفاهم کامل داشتند. دولتهای دیگر زیر بار خواست غیر بشری و غیر قانونی دولتین آمریکا و ایران مبنی برسلب آزادی از شخص تبعیدی نمی رفتند. هیچ کشوری قبول نمیکرد که بر خلاف اصول اخلاقی و انسانی و عرف بین المللی برای امام محدودیت تا سر حد یک اسیر و زندانی قایل شود.

با توجه به مباحث مطرح شده به صورت خلاصه میتوان دلایل تبعید امام خمینی را این چنین بیان کرد:

ـ اصلاحات به شیوه ی غرب رژیم شاه، که تحت فشارهای خارجی انجام داده شد، به دلیل ماهیت برونزا، صوری، عجولانه و ضد ارزشهای اسلامی حاکم بر جامعه ی ایران، واکنش علما و مردم را برانگیخت. از مهمترین دغدغه های علما از دست رفت استقلال کشور، تضعیف ارزشهای اسلامی و وابستگی به بیگانگان بود.


مرکز اسناد انقلاب اسلامی