میراث ساسونها؛قسمت چهارم
ساسونها و امپراتوری بریتانیا
راث تجارت تریاک با چین را «نقطهعطف» در تاریخ بنیاد ساسون میداند. دیوید ساسون هشت پسر و شش دختر داشت. او از سال 1844 بهتدریج هفت پسرش را در بنادر مهم تجاری چین مستقر کرد. ساسونها از بندر کانتون شروع کردند، که در زمان خود مهمترین مرکز قاچاق تریاک به چین بهشمار میرفت، سپس در هنگکنگ، که بهتازگی به امپراتوری بریتانیا منضم شده بود، و سرانجام در شانگهای مستقر شدند. راث میافزاید: به دلیل تلاش و ابتکار برادران ساسون «پرسودترین بخش تجارت هند بریتانیا با چین و سرزمینهای ماوراء چین و سپس بخش مهمی از تجارت مستقیم انگلستان با خاوردور» در دست کمپانی «دیوید ساسون، پسران و شرکا» [55] قرار گرفت. این کالاهای پرسود شامل تریاک، منسوجات و الیاف پنبهای بود. بنیاد ساسون چنان گسترده شد که علاوه بر شعبههای شانگهای، کانتون و هنگکنگ نمایندگیهایی در یوکوهاما، ناکازاکی و سایر شهرهای ژاپن دائر کرد. این شعب و نمایندگیها را اعضای خانواده یا وابستگان آنها اداره میکردند. شعبه دیگری نیز در کلکته تأسیس شد که به تجارت با شرق هندوستان و چین اختصاص داشت. سِر سیسیل راث معترف است که این تجارت تریاک با چین بود که بنیاد ساسون را به مقام یکی از بزرگترین کمپانیهای هند بریتانیا ارتقاء داد. در سال 1854 دیوید ساسون «میلیونر» بهشمار میرفت و در زمان مرگ (1864) ثروتش بسیار فراتر از آن زمان بود. [56] بهنوشته الفری، دیوید ساسون در زمان مرگ پنج میلیون پوند ثروت بر جای نهاد. [57] برای درک اهمیت این ثروت، توجه کنیم که ده سال بعد، در زمان صدارت دیزرائیلی، دولت بریتانیا با دریافت چهار میلیون پوند وام از لرد روچیلد سهام کمپانی کانال سوئز را خرید.
با مرگ دیوید، ریاست بنیاد ساسون به پسر بزرگش عبدالله رسید که بعداً نام انگلیسی «آلبرت» را بر خود نهاد و به سِر آلبرت ساسون [58] معروف شد. همسر وی از خاندان یهودی بغدادی موشه (موسی) بود. آلبرت، برخلاف پدر سنتی و شرقیاش، اروپاییمنش بود. او فعالیتهای بنیاد ساسون را در دو بازار اصلی آن، چین و ایران، توسعه داد. بهنوشته راث، در دوران سی ساله ریاست آلبرت بر بنیاد ساسون، «رشد این فعالیتها به بالاترین حد و نام بنیاد ساسون به اوج شهرت رسید.» [59]
نام سِر آلبرت (عبدالله) ساسون با نام میرزا حسین خان سپهسالار، کارگزار بزرگ ساسونها و زرسالاران پارسی، و تحولات «دوران سپهسالار» و پس از آن در ایران، پیوند ژرف دارد. حکومت هند بریتانیا در سال 1867 به عبدالله ساسون نشان «ستاره هند» را اعطا شد و چهار سال بعد، در زمان صدارت میرزا حسین خان سپهسالار، ناصرالدین شاه «نشان شیر و خورشید» را «به پاس فعالیت او در ایران و خدماتش به گسترش تجارت ایران» به آلبرت ساسون اعطا نمود. از سال 1872، سِر آلبرت ساسون بیشتر اوقات خود را در انگلستان میگذرانید که از این زمان مرکز بنیاد ساسون بهشمار میرفت. [60] آلبرت ساسون در سال 1872 «شهسوار امپراتوری بریتانیا» (شوالیه) شد و در سال 1880 عنوان موروثی «بارونت کنزینگتون گور» را دریافت نمود. در سال 1909، در مراسم پنجاهمین سال انضمام رسمی حکومت هند به سلطنت بریتانیا، عنوان موروثی «بارونت بمبئی» به یعقوب الیاس ساسون اعطا شد. [61]
در این زمان ساسونها به یکی از خاندانهای درجه اوّل «الیگارشی جهانی» بدل شده و با خاندان سلطنتی و آریستوکراسی بریتانیا و خاندانهای زرسالار یهودی غرب، بهویژه با خاندان روچیلد، پیوند نزدیک داشتند. ادوارد، ولیعهد ملکه ویکتوریا که بعداً با نام ادوارد هفتم پادشاه بریتانیا شد، در سفر سال 1875 به هندوستان، در کاخ سِر آلبرت ساسون در بمبئی، موسوم به «سانس سوچی»، میهمان وی شد. این در حالی است که ملکه ویکتوریا، مادر ادوارد، و لرد سالیسبوری، وزیر امور خارجه، به دلیل عدم معاشرت ادوارد با هندیان در جریان این سفر به شدت به وی معترض بودند. در سال بعد، سِر آلبرت ساسون در کاخ فوق از لرد نورثبروک، نایبالسلطنه هند، پذیرایی «افسانهای» کرد. در این میهمانی 1400 نفر، از جمله تمامی مهاراجههای هند، حضور داشتند. [62]
این لرد نورثبروک کسی نیست جز توماس بارینگ [63] بانکدار نامدار بریتانیا، شریک روچیلدها و از بزرگترین سرمایهگذاران در تجارت جهانی تریاک. او از مه 1872 تا آوریل 1876 فرمانفرمای کل و نایبالسلطنه هندوستان بود و در دوران حکومت او بود که، اندکی پس از قحطی بزرگ 1288 ق./ 1871 م. در ایران، [64] قحطی بزرگ سال 1874 در بنگال رخ داد. این دو قحطی، که به بهای جان میلیونها انسان، از جمله سه میلیون نفر یعنی یک سوّم جمعیت ایران، تمام شد، حلقههای بزرگ از سلسله قحطیهایی است که به دلیل سیاست گسترش کشت تریاک رخ داد. بهنوشته مارگارت گلداسمیت، کشت تریاک در هند با اعمال قهر رواج یافت و کمپانی هند شرقی، حتی در زمان قحطی، کشاورزان فقیری را که غله کاشته بودند مجبور میکرد اراضی کشت شده را شخم زنند و به جای آن خشخاش بکارند. [65] باکلند مینویسد: لرد نورثبروک در زمان قحطی بنگال حاضر نشد صادرات گندم از هند را متوقف کند ولی در عوض مقادیر عظیمی برنج از چین برای قحطیزدگان وارد کرد. [66]
آنتونی الفری سفر ادوارد به هند را سرآغاز ورود ساسونها به «حلقه خصوصی» او میداند. مینویسد: در سال 1875 ادوارد 35 ساله راهی هند شد و در آنجا با «خانواده عجیب و مرموز ساسون» آشنا شد که به «روچیلدهای شرق» شهرت داشتند. با گشایش کانال سوئز، دولت بریتانیا با اهداء عنوان شوالیهگری و شهروندی افتخاری لندن به آنها سیطره ایشان را بر شرق به رسمیت شناخت. سِر آلبرت عبدالله ساسون با پذیرایی مجلل از ادوارد در بمبئی، ولیعهد را به خود علاقمند کرد. برادران او، آرتور و روبن، در این زمان در لندن بودند. آلبرت نیز پس از مدتی به آنها پیوست. الفری میافزاید:
«جامعه اشرافی لندن باحیرت، و در مواردی با نفرت، این زرسالاران را که بوی تند شرقی میدادند به درون خود پذیرفت و مشارکت آنان در تجارت پرسود تریاک برایشان هیچ تحقیری به همراه نیاورد.»
آرتور طاس و سیهچرده، به همراه همسر زیبایش لوئیز، خواهر زن لئوپولد روچیلد، در اسکاتلند به پرورش گوزن و باقرقره سرگرم بود. روبن ساسون، که اهدای گرانبهاترین هدایا به ادوارد تفریح سادهاش بود، تا زمانی که به دلیل بیماری نقرس خانهنشین شد، یکی از همراهان دائم ادوارد بود. پسر سِر آلبرت ساسون، که به افتخار ادوارد «ادوارد آلبرت» نامیده شد، در سال 1887 با دختر بارون گوستاو روچیلد و نوه بارون جیمز یاکوب روچیلد فرانسه، ازدواج کرد. از این پس این دو نیز از نزدیکان ادوارد بودند. [67] رابطه روبن ساسون با ادوارد ولیعهد، که «پرنس ولز» لقب داشت، چنان صمیمانه بود که در زمان بازی بریج ادوارد را چنین خطاب میکرد: «ولز، نوبت تو است!» [68] بهنوشته سِر سیسیل راث، ادوارد از طریق روچیلدها هرگونه اطلاعاتی که میخواست از مسایل مالی و سیاسی و بینالمللی کسب میکرد و از طریق ساسونها میتوانست منبعی غنی از اطلاعات درباره مسایل هند و خاوردور به دست آورد. [69] باید سخن راث را کامل کنم و ایران را به «حوزه اطلاعاتی ساسونها» بیفزایم.
جایگاه رفیع ساسونها در ساختار امپراتوری بریتانیا طبعاً اقتدار سیاسی کمنظیر نیز به همراه داشت تا بدانجا که آنان را به تکیهگاه رجال سیاسی و در مواردی حتی سلاطین منطقه بدل کرد. صرفنظر از نقش ساسونها و شرکای پارسی ایشان در برکشیدن میرزا حسین خان سپهسالار به صدارت در ایران (1288 ق./ 1871 م.)، باید به ماجرای صعود ترکی بن سعید، سلطان آل بوسعیدی و نیای قابوس، سلطان کنونی عمان، [70] اشاره کرد. بهنوشته سِر سیسیل راث، ترکی [71] سالها در هند تبعید بود. او برای جلب حمایت به خاندان ساسون روی آورد که در عمان فعالیت تجاری گسترده داشتند. ساسونها نه تنها همدردی نشان دادند بلکه به حمایتش برخاستند. او به سلطنت رسید و کوشید تا کشور خود را تحت قیمومیت بریتانیا قرار دهد. برای این منظور به انگلیس رفت و در لندن و برایتون میهمان ساسونها شد. [72]
ماجرا به آن سادگی که سِر سیسیل راث بیان کرده نیست. در سال 1285 ق. در عمان شورشی رخ داد و سلطان ثوینی بن سعید بن سلطان، برادر بزرگ ترکی، به قتل رسید. شورشیان با یکی از اعضای شاخه دیگر از عشیره آل بوسعیدی بهنام عزّان بن قیس بن عزّان بیعت کردند و او با نام «امام عزّان» حکومت را به دست گرفت. در این زمان، ترکی بن سعید، به دلیل مخالفت با برادرش، سلطان ثوینی بن سعید، و سپس برادرزادهاش، سلطان سالم بن ثوینی، در بندر عباس و بوشهر و سپس هند به سر میبرد. [73] استعمار بریتانیا حکومت امام عزّان را با منافع خود در منطقه مغایر میدید و با آن مخالف بود. با سرمایهگذاری و حمایت خاندان ساسون، آنگونه که راث نگاشته، ترکی به عمان بازگشت و جنگ با عزّان را آغاز کرد. سرانجام، عزّان به قتل رسید و ترکی سلطان شد. [74] بدینسان، با چهرهای اقتدارآمیز از خاندان ساسون مواجه میشویم؛ امپراتوری مالی که اینک حکومت تعیین میکند. قتل امام عزّان و صعود سلطان ترکی در عمان مقارن با صعود میرزا حسین خان سپهسالار در ایران است. [75]
با توجه به این پیوندهای دیرین و عمیق خاندان سلطان قابوس، سفر دریایی او به ایران، با کشتی شخصی ، و ورود او به ایران چند ساعت پس از مراسم تنفیذ احمدینژاد بهعنوان دهمین رئیس جمهور ایران (13/ 5/ 1388)، عادی نمینماید. توجه کنیم که این اوّلین سفر سلطان عمان به جمهوری اسلامی ایران در سی ساله پس از انقلاب بود. در آن زمان، برخی تحلیلگران سیاسی به این امر توجه کردند. [76]
ساسونها به گذشته تعلق ندارند. از تبار ساسونها، و سایر خاندانهای زرسالار یهودی بغدادی، شبکهای گسترده و جهانشمول بر جای مانده که امروز نیز بر سرنوشت جهان و ایران مؤثرند.
برای نمونه، خاندان کدوری، که در عراق و جهان عرب خضوری خوانده میشوند، از بزرگترین سرمایهداران خاوردور در عرصههای بانکداری، حمل و نقل و عملیات ساختمانی است. مرکز فعالیتهای مالی و اقتصادی آنان همان بانک هنگکنگ شانگهای HSBC است که بنیانگذاران و سهامداران عمده آن بودهاند. بانک HSBC و کمپانیهای متعلق به خاندان کدوری و سایر زرسالاران یهودی بغدادی و الیگارشی پارسی از شرکای بزرگ اقتصادی چین بهشمار میروند.
سِر الیس کدوری [77] و برادرش سِر الی کدوری [78] سرمایهداران بزرگ خاوردور در نیمه اوّل سده بیستم بودند. پسر سِر الی کدوری بهنام لرد لارنس کدوری، [79] متوفی 1993، از سرمایهداران بزرگ خاوردور در نیمه دوّم سده بیستم بود. او با دختر دیوید گبای، یهودی بغدادی و سرمایهدار بزرگ هنگکنگ، ازدواج کرد. برج سن جرج در هنگکنگ و کمپانیهای متعدد از داراییهای او و برادرش، سِر هوراس کدوری، [80] متوفی 1995، است. هم اکنون، سِر مایکل کدوری 62 ساله، تنها پسر لرد لارنس کدوری، ریاست کمپانیهای پدر را به دست دارد.
اسحاق کدوری، [81] متوفی 2006، خاخام و کابالیست نامدار اسرائیل، و الی کدوری، [82] متوفی 1992، مورخ و اسلامشناس بریتانیا، از این خانداناند.
بارون درک عزرا، [83] پسر سِر دیوید عزرا، از شخصیتهای مهم سیاسی و اقتصادی انگلیس و عضو مجلس لردهاست. او در سال 1919 به دنیا آمد، تحصیلاتش را در دانشگاه کمبریج به پایان برد و در سالهای 1939- 1947 در سرویسهای نظامی و اطلاعاتی بریتانیا شاغل بود. درک عزرا در سال 1974 شوالیه و در سال 1983 بارون شد و به مجلس لردهای بریتانیا راه یافت. مجموعه کمپانیها و مؤسساتی که لرد عزرا ریاست آن را به دست دارد یا از گردانندگان آن است فهرستی طویل را شامل میشود. این فهرست بیانگر حجم عظیم سرمایهگذاریهای بنیاد عزرا است و پیوند آن با دو مجتمع پنهان روچیلد و مورگان و جایگاه برجسته آن در شبکه جهانی زرسالاری معاصر. [84]
خاندانهای ساسون، کدوری، عزرا، گبای، و سایر خاندانهای زرسالار یهودی بغدادی، از بنیانگذاران و رهبران صهیونیسم بهشمار میروند. بهنوشته سِر سیسیل راث، آرتور جیمز بالفور با تمامی اعضای خاندان ساسون دوست صمیمی بود و گاه برای اقامت در نزد آنها به برایتون میرفت. او چند هفته پیش از مرگش نیز در برایتون میهمان ساسونها بود. [85]
برای مطالعه قسمت اول اینجا را کلیک کنید.
برای مطالعه قسمت دوم اینجا را کلیک کنید.
برای مطالعه قسمت سوم اینجا را کلیک کنید.
پی نوشتها:
55. David Sassoon, Sons, & Co.
56. Roth, ibid, pp. 47-49.
57. Allfrey, ibid, p. 52.
58. Sir Albert (Abdullah) Sassoon (1818-1896)
59. Roth, ibid, p. 75.
60. ibid, pp. 88-90.
61. ibid, pp. 105-106.
62. Allfrey, ibid, p. 52; Roth, ibid, pp. 84-85.
63. Thomas George Baring, 1st Earl of Northbrook (1826–1904)
64. تأثیر بنیادین قحطی 1288 ق. بر ساختار اقتصادی و سیاسی و فرهنگی ایران تاکنون مورد مطالعه جدّی قرار نگرفته. در «ساسونها، سپهسالار و تریاک ایران» و سرآغاز رساله «زندگی و زمانه شیخ ابراهیم زنجانی» و «نظریه توطئه» درباره این قحطی سخن گفتهام. پژوهش کامل من در این زمینه هنوز منتشر نشده. برای آشنایی بیشتر بنگرید به: شوکو اوکازاکی، «قحطی بزرگ سال 1288 در ایران»، ترجمه هاشم رجبزاده، آینده، سال دوازدهم (1365)، شماره 1-3، صص 28-41؛ احمد سیف، اقتصاد ایران در قرن نوزدهم، تهران: نشر چشمه، 1373، صص 254-271. در بررسی علل قحطی بزرگ، اوکازاکی اهمیت کشت تریاک را نادیده میگیرد و سیف بر آن تأکید میکند. ولی هر دو در زمینه پیامدهای فاجعهآمیز و منحصربهفرد این قحطی اشتراک نظر دارند.
65. Margaret Goldsmith, The Trail of Opium, The Eleventh Plague, London: Robert Hale, 1939, p. 50.
66. C. E. Buckland, Dictionary of Indian Biography, London: Swan Sonnenschein & Co, 1906, p. 318.
67. Allfrey, ibid, pp. 10-11.
68. Roth, ibid, p. 154.
69. ibid, p. 148.
70. سلطان قابوس یازدهمین فرد از خاندان آل سعید، یا آل بوسعیدی، است که بر عمان حکومت میکند. حکومت آل بوسعیدی در سال 1741 م. پس از جنگهای طولانی به دست امام احمد بن سعید تأسیس شد. تبارنامه سلطان قابوس به شرح زیر است: قابوس بن سعید بن تیمور بن فیصل بن ترکی بن سعید بن سلطان بن احمد.
71. سِر سیسیل راث به اشتباه نام این فرد را «برغش بن سعید» نوشته. برغش، دوّمین سلطان آل بوسعید زنگبار، در هند تبعید نبود و این فرد ترکی بن سعید، برادر برغش و نیای سلطان قابوس، است.
72. Roth, ibid, pp. 131-132.
73. J. B. Kelly, Britain and the Persian Gulf, 1795-1880, Oxford: Clarendon Press, 1968, pp. 539-540, 552-553, 650-651, 658, 703-708.
74. بنگرید به مقالات زیر:
http://wapedia.mobi/fa/سعید_بن_سلطان_بن_احمد
http://fa.wikipedia.org/wiki/ثوینی_بن_سعید_بن_سلطان
http://fa.wikipedia.org/wiki/سالم_بن_ثوینی_بن_سعید
http://fa.wikipedia.org/wiki/عزان_بن_قیس_بن_عزان
http://fa.wikipedia.org/wiki/ترکی_بن_سعید_بن_سلطان
http://wapedia.mobi/fa/برغش_بن_سعید_بن_سلطان
75. پیشتر نوشتم: «بهمن جی مانکجی داروخاناوالا و برادرش، سهرابجی، در سال 1875 در زنگبار مستقر شدند و در دربار برغش بن سعید، دوّمین سلطان آل بوسعیدی، و سپس در دربار فیصل، سلطان بعدی، نفوذ فراوان یافتند. در آن زمان زنگبار در قلمرو عمان و حکومت آل بوسعیدی بود. برادران پارسی فوق در استیلای بریتانیا بر زنگبار (1891) نقش مؤثر داشتند. بهمن جی به مدت 32 سال در زنگبار زیست و پس از استیلای بریتانیا عضو شورای دولتی زنگبار شد. پستانجی فرامرزجی دکتر، پارسی دیگر، نیز بنیانگذار لژ ماسونی شرق آفریقا در زنگبار بود.»
«پارسیان و سازمان اطلاعاتی بریتانیا» در:
http://www.shahbazi.org/pages/Reporter_Ardeshirji2.htm
76. «چراغ سبزهای دولت انگلیس به دولت احمدینژاد»، وبگاه «آینده نیوز»، 21 مرداد 1388.
http://www.ayandenews.com/fa/pages/?cid=10937
پی نوشت 10 آذر 1388: «پایگاه خبری- تحلیلی دلیل»، که از وبگاههای هوادار دولت احمدینژاد است، نیز یادداشت فوق را نقل کرده. در این مطلب آمده است: «علت اصلی سفر سلطان قابوس پادشاه عمان به تهران، ابلاغ پیام محرمانه بریتانیا به جمهوری اسلامی برای آمادگی بر تنشزدایی و تعمیق روابط میان دولتها بوده است. سفر غیرمنتظره و بیسابقه سلطان قابوس به تهران همزمان با برگزاری مراسم تحلیف دکتر احمدینژاد که به رغم حسنه بودن همیشگی روابط دوطرف پس از 35 سال انجام شد، موجب بروز پرسشهایی در افکار عمومی گردید. در این شرایط، رابطه بسیار نزدیک پادشاهی عمان و دولت انگلیس که پادشاهی عمان را به عنوان قویترین کانال و رابط دولت انگلیس در جهان اسلام محسوب میشود موجب شد تا علت این سفر مورد بررسی قرار گیرد...»
http://www.dalil.ir/?id=719
سلطاننشین عمان هنوز نیز در سیاست منطقهای بریتانیا دارای جایگاه ویژه است. کسانی که در نشستهای رسمی دیپلماتیک در مسائل مربوط به منطقه خاورمیانه و شبه قاره هند شرکت کردهاند، دیدهاند که هماره یک عمانی و یک پارسی هندی در هیئت نمایندگی بریتانیا حضور دارند. این قاعده دیپلماتیک بریتانیاست. در نشست مناسبات تاریخی ایران و بریتانیا که یکشنبه 20 خرداد 1380، به دعوت وزارت امور خارجه ایران، در دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی (نیاوران) برگزار شد، و من به عنوان عضو هیئت ایرانی حضور داشتم، با این قاعده آشنا شدم. در آن زمان سید صادق خرازی معاون پژوهشی وزارت خارجه و میزبان بود. پارسی عضو هیئت بریتانیا در سخنان خود از اردشیر ریپورتر به شدت تجلیل کرد. این سخنان در دقایق پایانی نشست بیان شد به نحوی که مجالی برای پاسخگویی نبود. در واقع، میخواستند با این سخنان نشست را به پایان برند. معهذا، من به سرعت واکنش نشان دادم و نقش مخرب اردشیر ریپورتر پارسی را به عنوان رئیس شبکههای اطلاعاتی بریتانیا در ایران بیان کردم. به عنوان اوّلین سخنران هیئت ایرانی، به لودگیهای نیک براون، سفیر وقت بریتانیا، درباره «توهّم توطئه انگلیس» در فرهنگ سیاسی ایران، نیز پاسخ داده بودم. نتیجه این شد که وزارت امور خارجه ایران، نه بریتانیا، مرا به دور بعدی نشست، که به دعوت وزارت امور خارجه بریتانیا و انجمن پادشاهی آسیایی در لندن برگزار شد، دعوت نکرد.
سخنان من در نشست فوق، و واکنش من به سخنان نیک براون، در روزنامه صدای عدالت (یکشنبه 27 خرداد 1380، ص 6) بازتاب یافته است. بنگرید به:
http://www.shahbazi.org/Articles/Jenkinson.pdf
77. http://en.wikipedia.org/wiki/Ellis_Kadoorie
78. http://en.wikipedia.org/wiki/Elly_Kadoorie
79. http://en.wikipedia.org/wiki/Lawrence_Kadoorie,_Baron_Kadoorie
80. http://en.wikipedia.org/wiki/Horace_Kadoorie
81. http://en.wikipedia.org/wiki/Yitzchak_Kaduri
82. http://en.wikipedia.org/wiki/Elie_Kedourie
83. http://www.spock.com/Derek-Ezra,-Baron-Ezra
84. بنگرید به:
Who's Who 1993; An Annual Biographical Dictionary, London: A & C Black, 1993, p. 604.
85. Roth, ibid, p. 151.
نظرات