معرفی نسخه‌ی خطی «فواید مریضخانه دولتی»


2054 بازدید

معرفی نسخه‌ی خطی «فواید مریضخانه دولتی»

ناصر الدین شاه بعد از تاجگذاری به جهت توجه ای که به حال مردم خود داشت دستور داد مریضخانه ای با تمام آن ویژگی های که در مغرب زمین وجود دارد تاسیس شود و اکنون ساخت این بیمارستان به اتمام رسید و با تجهیزات کامل در حال مداوای افراد مریض می باشد

 

در ابتدای نسخه آمده است:«ناصر الدین شاه بعد از تاجگذاری به جهت توجه ای که به حال مردم خود داشت دستور داد مریضخانه ای با تمام آن ویژگی های که در مغرب زمین وجود دارد تاسیس شود و اکنون ساخت این بیمارستان به اتمام رسید و با تجهیزات کامل در حال مداوای افراد مریض می باشد». نویسنده نسخه(نامی از وی در نسخه وجود ندارد) یکی از اهداف اصلی شاه در توجه و ساخت مریضخانه را بحث سلامتی سپاهیان و لشکریان می داند، با این حال ازساخت مریضخانه با عنوان صالحات و باقیات نام می برد؛ چرا که با سلامت جسمانی انسان در ارتباط بوده و اقدامی است که مورد تایید شرع و مورد تایید ملت ها و دولت ها قرار می گیرد. در همین قسمت برای تکمیل صحبت های خود گریزی هم به مغرب زمین می اندازد و می گوید«در جمیع ممالک و مسالک و مداین و امصار و قراء و دهکده ها مریضخانه های بزرگ اساس برافراشته و از برای هر یک موقوفات و خزاین و منقولات و دفاین فرو گذاشته اند…». در ادامه می افزاید که شاه از وی خواسته است که درباره فواید بیمارستان دولتی و مباحث مرتبط با آن رساله کوچکی را به نگارش در آورد.با این حال نویسنده این نسخه، نه در مقدمه و نه در هیچ جای دیگری از متن نامی از خود نمی برد از اینرو نام نویسنده این نسخه خطی برای ما مشخص نمی باشد.

 پیشینه بیمارستان در ایران:
نویسنده رساله در خصوص تاسیس بیمارستان و پیشینه آن در ایران می نویسد:«از عهد پیشدادیان تا استیلای اسکندر بر ایران همیشه امصار و بلدین و بلکه و در دهات و سایر ممالک ایران بیمارستانهای کوچک و بزرگ برافراشته بوده…»وی همچنین از بیمارستان های متحرک و به اصطلاح امروزی بیمارستان های صحرایی نام می برد که در هنگام جابجایی لشگریان و یا هنگام جنگ در کنار سپاهیان قرار می گرفت و برای این کار چادرهای بزرگی را برپا می کردند. در این باره مثالی را هم از شاهنامه می آورد که در هنگامی که «دارا» به جنگ اسکندر می رفت ۳۶۶ باب بیمارستان متحرک همراه وی بود که تمام مخارج آن از خزانه شاهی پرداخت می شد. در تمام عهد قدیم وضعیت بیمارستان در ایران به اینگونه بوده و یا تا جایی که من(نویسنده نسخه) سراغ دارم اینگونه بوده است. با این حال بعد از استیلای اسکند بر ایران تا حدودی این وضعیت از رونق افتاد. وقتی هم که اعراب به ایران حمله کردند«در زمان استیلای عرب بر عجم با آنکه سیرت ملوک کیان به طور کلی فرسوده گشت باز در اکثر ممالک این رسم ستوده متداول بود».
درباره اهمیت و جایگاه مریضخانه در عهد اسلامی، از «تذکره الاطبا» مثالی را بیان می کند: هنگامی که «المعتصم بالله»-خلیفه عباسی-تصمیم گرفت سفری به مغرب زمین داشته باشد، بختیشوع-بزرگ اطباء- به علت پیری نتوانست در رکاب خلیفه باشد از اینرو یکی از شاگردان زبده خود یعنی«ابوسعید» را همراه چند تن از اطبای دیگر همراه وی ساخت. بعدها خلیفه از وی می پرسد چرا فرزند خود جبرئیل را همراه من نفرستادی و ابوسعید را فرستادی؟ بختیشوع گفت:«بیمارستان جندیشابور بر چون جبرئیلی زیاد محتاجست» و این نشان دهنده جایگاه مریضخانه و سلامت مردم و حتی افضلیت آن بر سلامت پادشاه می باشد. در مصداق دیگر می گوید در دوره عباسیان، بیمارستان ری یکی از بزرگترین بیمارستان ها بود که در حدود ۴۰ طبیب در آنجا مشغول بکار بودند که بدنبال مرگ رئیس الاطبای آن، به علت اهمیت و سنگینی مسئولیت کسی در قلمرو اسلامی پیدا نمی شد که چنان مسئولیتی را بر عهده بگیرد.
نویسنده در پایان مقدمه یک نکته ی مهم را هم متذکر می شود که ایرانیان-عهد قاجار- از صرف خیرات غفلت می ورزند. در این باره می نویسد در عید« اضحی» در حدود ۲۰۰ هزار سر گوسفند در دارالخلافه بریده می شود و نصف بیشتر گوشت آنها به علت عدم استفاده بیرون ریخته می شود. در چنین روزی به مریضخانه رفتم و از یکی از کارگزاران آنجا شنیدم که امروز در بازار گوشتی نبود تا مایحتاج بیمارستان را تامین کنیم. تعجب کردم از ادراک مردم که چرا کسی به این فکر نیست که از باب صدقه و نذورات گوسفندی بفرست مریضخانه تا سوای نیاز سربازها، نیاز فقرا، غربا، بیچارگان، تهیدستان و کسانی که از وطن خود دور هستند تامین شود.
نویسنده هدف خود از نگارش این رساله را خواست شاه برای بیان منافع مریضخانه دولتی بیان می کند.از نظر وی مریضخانه دولتی دو فایده دارد:«یکی بسرباز و نوکر و غربا و بیچارگان عاید است و دومی بدولت عاید است لهذا آنرا ایراد در دو فصل می کنیم»
فصل اول: در بیان منافع بسرباز و نوکر و غربا و بیچارگان
از نظر نویسنده نسخه، امروزه(دوره قاجار) اهمیت طبیب و طبابت بر کسی پوشیده نیست و کسی که سخن خلاف این واقع گوید وی را جز نابخرادان می شمارند. همچنانکه پادشاه و اولیای دولت در هنگام بیماری فردی از خانواده خود سعی وافر می کنند که حاذق ترین طبیب را بر بالین بیمار خود ببرند. از اینرو از آنان به عنوان ولینعمت سپاه و نگهبان رعیت همین انتظار می رود. در همین راستا توصیه می کند دولت در تربیت اطباء و تامین منابع زندگی و رفاه آنان نهایت بذل و بخشش را داشته باشد.
دوم:اطبای تخصص یافته را به دو گروه تقسیم کنند و گروهی را بر مراقبت سلامت سپاه و گروه دیگر را برای نظارت بر سلامت رعیت بگمارند.
سوم: اشخاص مجهول و فاقد مهارت طبابت را از این کار منع کنند چرا که بر جان و مال سپاه و رعیت صدمه می زنند.
منفعت اول مریضخانه : طبیب ماهر و حاذق بسیار کم است. طبیبی که علت بیماری شناخته و آن را مداوا کند. از اینرو نمی توان در همه ممالک و مسالک و بلدین به اطبای حاذق و ماهر دسترسی پیدا کرد. این در حالی است که در مریضخانه سلطانی، اطبای ماهر و حاذق حضور دارند. در بین آنها نظم و سلسله مراتب حاکم است و هرکسی بر اساس تخصص خود کار می کند. اگر در تشخیص بیماری به مشکل بربخورند با هم به شور می نشینند. در مریضخانه سلطانی، پرستاران شب و روز مراقب بیماران هستند.
منفعت دوم: به فرض اینکه در مناطق مختلف، ما به طبیب ماهر هم دسترسی پیدا کردیم به چندین دلیل طبابت خوب صورت نمی پذیرد:
اول اینکه به علت گرانی دوا، طبیب نمی تواند از نزد خود دوای تجویز کند، دوم مگر رعیت توان خرید دوای کمیاب و گرانباه را دارند، تازه اگر هم داشته باشند از کجا بدست بیاورند و تازه از کجا معلوم دوای مورد نظر بدست بیمار برسد یا نه؛ چرا که احتمال دارد دوایی بدست بیمار برسد که بیماری وی را تشدید کند. چرا که «دوا فروشهای دارالخلافه چنان بی مبالات و حریصند که دواهای پوسیده فاسد شده را بلا تحاشی بمردم می دهند و از این واقعه معارف شهر هم بر کران نیستند و اطبای ما بهیچگونه در اندیشه آن نیستند که که لااقل قراری در امر دواهای خودشان بدهند».این در حالی است که در مریضخانه های دولتی از این اتفاقات پیش نمی آید.
منفعت سوم: همانگونه که اشاره شد بیشتر بیماری ها نیازمند دوای خاص و گرانباه می باشد که در نزد طبیب موجود نمی باشد و از طرف دیگر فرد قادر به تهیه آن نیست. بنابراین این عامل باعث می شود بیماری حتی اگر جزئی هم باشد برای زمان طولانی مداوا نشود و رفته رفته بر شدت بیماری افزوده شده فرد ضعیف شود و در نهایت در دام مرگ گرفتار افتد.این در حالیست که در مریضخانه دولتی انواع دواها موجود بوده و در زمان لازم به بیمار تزریق می شود.
منفعت چهارم: گاهی فرد به طبیب خود اعتماد نمی کند از اینرو دنبال طبیب دیگری می رود و از این مسیر زیان های بسیاری به او می رسد؛ از جمله اینکه به دام «جاهلان طبیب»گرفتار می شود. از این راه خسارت مالی و جانی حاصل می شود.اطبای مریضخانه سلطانی همه تاییده شده می باشند.
منفعت پنجم: از آنجایی که سربازان بسیار سبک سفر می کنند در هنگام بیماری نیاز به غذا های تقویتی دارند که تهیه این غذاها نیازمند ظروف خاص و مواد غذایی خاص می باشد که در دسترس آنها قرار ندارد. در حالیکه در دارالشفاء همه اینها موجود بوده و در زمان لازم به آنها خورانده می شود.
منفعت ششم: سربازان معمولا به علت سبکباری، لوازم استراحت از قبیل رختخواب و …همراه ندارند. از اینرو هنگامی که دچار بیماری می شوند علاوه بر درد بیماری، بدنشان هم ضعیف می شود. بنابراین استراحت برای حفاظت بدنشان بسیار ضروری می باشد.چرا که گاهی بدن آنقدر ضعیف می شود که نباید با هوای آزاد در ارتباط باشد و یا گاهی برخی از بیماری ها که با یک کاسه آش و یک ساعت عرق کردن رفع می شود چنان مستحکم می شود که به هیچ گونه علاج نمی گردد. برای مثال در سنه ۱۲۶۸ در ایلات قزوین مردم در اثر بیماری «ذوسنطاریا» روزی دویست نفر فوت می کردند«چند تن آنها بجهت نبودن رخت خواب و اقتضای مرض در بیرون مانده بتصرف هوا در حالت ضعف قوت ذات الجنب گرفته، ضعف قوت مانع از خون گرفتن بود به هیچ وجه  اقدام بر معالجه نشد و کار بر آن بیچاره گان تباه گشته».این در حالی است که در مریضخانه همه امکانات رفاهی موجود می باشد.
منفعت هفتم: توجه به بهداشت تن و لباس از دیگر نکاتی مهم است که فرد بیمار از جمله سرباز بر اساس شرایط و موقعیت کاری توان رعایت آن را ندارد. در حالیکه از جانب اولیای دولت لباس به آنها داده می شود که بر حسب تجویز اطبا و اقتضای قانون بیمارستان در تنظیف و تبدیل لباس آنها سعی خواهد شد.
منفعت هشتم: مناسب نبودن تغذیه همواره یکی از علل اصلی امراض و بیماری ها می باشد. از اینرو کسانی چون سربازها هیچ گونه مراعاتی در غذا های خود نمی نمایند و حتی جالب است که همقطارانشان در هنگامی بیماری برای دلجویی از فرد مریض، غذاهای مختلفی برای وی درست می کنند که گاهی این غذا ها نه تنها سودی ندارد بلکه ضرر هم می رساند. ولی در بیمارستانی سلطانی اینگونه خطا ها هرگز رخ نمی دهد
منفعت نهم: برخی از بیماری ها آنقدر خطرناک هستند و چنان بر بیمار فشار می آورد که فرد را به حالت مردگان در می آورد و علائم مردگان بر وی ظاهر می شود که بلافاصله اگر برای نجات وی اقدام نشود مریض از دست خواهد رفت. از آنجایی که معمولا طبیب در برخی مناطق وجود ندارد و مردم عملا به طبیب دسترسی ندارند با دیدن این علائم از بیمار، وی را مرده فرض کرده و دفن می کنند. در حالیکه در مریضخانه سلطانی طبیب شب و روز در مریضخانه حضور دارد و اوضاع مریض را رصد می کند.
منفعت دهم:این فاید مریضخانه عموم جامعه را شامل می شود. در برخی از فصول امراض مسری، معدی و وافده مانند:«جرب و مطبقه و اسهال…»در دارالخلافه شایعه می شود که از یک نفر به ده نفر از ده نفر به گروهی و از گروهی به کل اجتماع سرایت می کند یا گاهی مواقع، فرماندهان لشگریان هر صبح  که از لشگریان خود بازدید می کنند اگر علائم ضعف و یا بیماری را مشاهده کنند، بلافاصله وی را نزد طبیب می فرستند. اینگونه هم جان وی را نجات داده و هم از سرایت به دیگران جلوگیری می کنند.
منفعت یازدهم:برای کسانی که ساکن دارالخلافه هستند و یا کسانی که رهگذر هستند گاهی اتفاق می افتد که در میان آنها بیماری با وضعیت بسیار وخیم وجود دارد که قدرت حرکت ندارد و اگر حرکت داده شود در میانه راه تلف خواهد شد. بیمارستان امثال این طایفه را مامن و پناهگاهی مناسب خواهد بود.
منفعت دوازدهم: در فصل بهار و تابستان مردم فقیر و بیچاره برای کار و عملگی و سایر کسب کار به دارالخلافه می آیند. در اثر کار زیاد و در زمان استیلای گرما و شدت حرارت اکثر اوقات بیمار می شوند و در سایه دیوارهای شکسته، درمانده و خسته و بی کس و بی پرستار می مانند.چنانکه سالی دویست یا سیصد نفر از اینها در مارستان یا مریضخانه سلطانی پرستاری شده و بهبودی می یابند.
فصل دوم: منافع به دولت عالیه
فواید بیمارستان دولتی به دولت عالیه بسیار زیاد می باشد که به اختصار نمونه های را بیان می کینم:
منفعت اول: آنکه در بین تمام دول روی کره زمین خواه بزرگ و خواه کوچک خواه با دین و خواه بی دین، امروزه وجود سه علت را عامل ترقی و تربیت دولت به حساب می آورند و هر دولتی که به سوی این سه عامل حرکت نکند آن دولت عقب مانده شمرده می شود و این سه عمل عبارتند از: دارالفنون-بیمارستان و کتابخانه.
دولت های که از این سه عامل برخوردار هستند به داشتن آنها فخر و مباهات می کنند پس لازم است که دولت عالیه و کارگزاران دولت ما هم به این عوامل توجه کرده و در استحکام بنیان آنها بکوشند.
منفعت دوم: بر کسی پوشیده نیست که که فرنگیان به کلی به حسن ظاهر توجه زیادی دارند. تلاش برای رشد و گسترش مریضخانه را در نتیجه توجه به حسن حال و خیر مال و محل اجابت دعا می شمارند و به حقیقت استجابت دعای مریض قابل مشاهده و محسوس است، جنانکه احادیث صحیحه بر آن دلالت دارد. وقتی سربازی با خیال آسوده و راحت در مریضخانه سلطانی باشد برای اقبال و سعادت روزافزون دولت اعلیحضرت دعا خواهد کرد و آثار آن در دولت مشخص خواهد شد.
منفعت سوم: از آنجایی که دستورات شاهانه درباره مریض و مریضخانه صادره شده است وقتی رعیت نهایت لطف و عنایت شاه را درباره مریض مشاهد کنند که چگونه در اتاق های تمییز و بر روی تخت های پاکیزه و با لباس های پاکیزه و آسوده استراحت می کنند و اطبا و پرستاران و کارپردازان مارستان-بیمارستان- چون برادر در اطراف مریض ها مشاهده کنند به عنایت خسروانی پی خواهند برد. از اینرو سربازی و جان نثاری در راه چنین شاهنشاهی بزرگ را کوچک خواهند شمرد و در انجام خدمات دیوانی و جانی و جاویدانی بجای خواهند آورد.
منفعت چهارم: کاملا واضح و مشخص است که اگر نیازهای مهم و ضروری مریضخانه تامین شود و اطبا با دقت و بیشتری به بیماران خود رسیدگی کنند سربازهای کمتری در اثر امراض تلف خواهند شد و این باعث خواهد شد روز به روز بر قوت و عدت پادشاه افزوده شود و در این صورت منافعی هم بر رعیت می رسد که در عوض از تعداد سربازان کاسته نمی شود.
منفعت پنجم:اگر قانون توجه به حفظ سلامت مردم و دفع امراض جدی گرفته شود و کارگزاران مریضخانه جایگاه واقعی خود را بدست بیارند،اطبا از صبح تا شب در مداوا و معالجه بیماران اهتمام جدی داشته باشند و با بصیرت و آگاهی به تشخیص بیماری ها و علل آنها بپردازند و در صورت مشاهده امراض مشابه با علائم متناظره، با سایر اطبا به مشورت و گفتگو بپردازند و به اندازه علم و دانش خود درباره آن بیماری ها تفکر کنند، در چنین صورتی روز به روز بر بصیرت طبیبان افزوده خواهد شد و برطبیبان نکته بین و کشف کننده دلایل بیماری افزوده خواهد شد. چرا که ایرانیان در علوم طب همانند نمایندگان دانشمندان یونان می باشند. چگونه است که اطبای فرنگ امروزه با اختراع قواعد و ابتکارات جدید توانسته به راه های جدیدی در درمان دست پیدا کرده و بدان مباهات کند و اطبای ما«در سر تقلید اولین بجای بمانند».
بنابراین اگر از طرف اولیای دولت اندک التفاتی شامل اطبا شود مطئمن هستم طب ایران به مقام رفیع دست خواهد یافت و هنرهای طبیبان ایرانی مشهور خاص و عام و مشهور سنن روزگار خواهد شد.فایده های بی شمار دیگری در این امر وجود دارد که تفصیل آنها سخن را طولانی خواهد کرد.
تعیین  کارفرمای صحت گرای حفظ صحت رعیت و سپاهی:
کاملا واضح و مشخص است که آبادی مملکت و افزایش سپاهیان بر نظم و انضباط و حفظ صحت و تندرستی و به قانون دفع بیماری مربوط است. هر چقدر در شناخت بیماری و درمان آنها تلاش بیشتری انجام شود آسودگی بیشتری حاصل خواهد شد. بنابراین برای انجام شدن این کارها نیازمند فردی «کفیلی کافی و مشیری اشارت جوی و بشارت گوی»شایسته ای هستیم که به مقتضای فطرت پاک در این شغل بنگرد وبقدر توان در تمام ممالک و ایلات و بلدین اطبای درست کار و متبحر برای درمان بیماری های رعیت بگمارد.
در نظام: کارفرمای و نگاهدارنده صحت و سلامتی لشکریان بر عهده صاحب منصبی است که وی در سلک وزارء و سرداران محسوب می شود. وی باید فردی دانا، آگاه، بصیر بر رسوم انسانیت…باشد. وی همچنین باید زیردستان خود را از مردم نیکوکار و نیک کردار و افرادی با اخلاق پسندیده انتخاب کند و بداند که بالاترین درجه خدمت به رعیت و خلق خدا می باشد. وی باید توجه داشته باشد که اگر گروهی از لشکریان برای مدتی در یکجا استقرار دارند بیمارستان شایسته مقام آن ها آنجا تاسیس گردد و در اردوها و لشگرکشی ها، بیمارستان روان-صحرایی-هم از لوازم صحت می باشد.
با نگاهی به ممالک و بلدین کشور به نظر می رسد شایسته است در مناطق: دارالخلافه طهران، دارالسطنه تبریز، دارالدوله کرمانشاهان، دارالسطنه اصفاهان، دارالعلم شیراز، ابوشهر، مشهد مقدس، کلات، کرمان، سرحد رشت، سرحد عربستان و سرحد ذهاب در هر یک از این مناطق بیمارستانی ساخته شود چنانکه رای و نظر سپهسالار لشکر باشد که مرضای سپاه در آنجا آسوده باشد. از جمله مناطقی که ساختن بیمارستان موجب اجر جزیل و نام زیبا می شود عتبات عالیات مانند مشهد و کربلای معلی می باشد…
کارفرمای عافیت رعیت؛ وی باید فردی دانا و زیرک و فارغ از هوای نفسانی، درست کردار، راست گفتار، امین و با دیانت، جامع آداب ریاست و جری احکام سیاست…این چنین فردی را دولت علیه بر جان بیماران امین می نماید و اما تکالیف وی از این قرار است:
تکلیف اول این است که در فراهم آوردن همکاران و زیردستان خود نهایت دقت را بجای بیاورد و افراد جاهل و گزاف کار و دروغ گوی و هوس پیشه…را داخل صاحب منصبان عافیت وارد نکند. همچنین به این نکته توجه کند که گرچه امور بیمارستان را به رئیس معالجه خواهد سپرد و لکن هیچ گاه نباید از مراقبت بیماران و کارگزاران غفلت نماید. دوم: اینکه سعی کند نظم در بیمارستان برقرار گردد و هر کس در جایگاه خود قرار بگیرد و هرگاه از کارگزاران بیمارستان تخلفی را مشاهده کرد مخصوصا اگر آن تخلف در ارتباط با سلامت مردم باشد و به عافیت آنها صدمه بزند از این تخلف نگذرد. سوم: هر روز ساعتی را به بازدید از بیمارستان اختصاص داده و بر کار کارگزاران نظارت کند. چهارم: هر روز گزارش اتفاقات روز گذشته را گرفته و بایگانی کند و در مواقع ضروری از آن بهره جوید. پنجم: رسیدگی به مخارج روزانه بیمارستان را به فردی دیگری که همواره در کنار خودش است بسپارد. ششم: تمام دخل و خرج های بیمارستان…به اطلاع وی باید برسد. هفتم:اگر در هنگام مشاهد تخلف مجازات می کند باید در هنگام مشاهده خدمات نیکو، از احسان و انعام نیکو از قبل اولیای دولت دریغ نکند.هشتم: مقرری و مواجب کارگزاران طبق قانون مقرر دولتی وصول شود و باید نیازهای آنها برطرف شود تا با خیال راحت و آسوده مشغول خدمت باشند. نهم: رسیدگی به خرابی های بیمارستان از جمله تعمیر حجره ها و اتاق های بیمارستان. دهم: گاهی سرزده در سر دوا و غذا حاضر شود و بدین طریق زمینه های سوء استفاده و یا کم کاری را از بین ببرد. یازدهم: در هنگام پدیدار شدن امراض سخت و صعب العلاج به شورای اطبا وارد شود و آنها را مورد لطف و عنایت خود قرار داده و از آنها بخواهد که موجبات حفظ صحت رعیت و سربازها بحکم ایشان می باشد. دوازدهم:هر وقت لازم باشد در سربازخانه سرکشی نماید. سیزدهم: در هنگام حدوث امراض مسریه و معدیه در تنظیم قوانین عافیت در میان مردم اهتمام درست و جدی داشته باشد…

کار پردازان بیمارستان:
کارفرمای عافیت                                                   رئیس جمله صاحب منصبان عافیت
رئیس معالجه                                                        حکیم باشی و جمله امور علاجیه با اوست
طبیب اول                                                           امراض مزاجیه به ایشان سپرده می شود
طبیب دوم                                                           به نوبت در مریضخانه می ماند
طبیب سوم                                                          معاون اطبا است در اجراء معالجات
جراح اول                                                           اعمال ید به او سپرده شده است
جراح دوم                                                           معاون جراح اول می باشد
جراح سوم                                                          بستن و شستن زخم با اوست
دواساز اول                                                          دواخانه بدو سپرده می شود
دواساز دوم                                                          معاون بر جمیع دواخانه و ساختن ادویه می باشد
دواساز سوم                                                         توزیع و تقسیم دوا با اوست
میرزای اول                                                          دفترهای مریضخانه به او سپرده می شود
میرزای دوم                                                           ناظر مریضخانه است که لوازم غذا بدو سپرده می شود
میرزای سوم                                                         تحویلدار جزء و معاون ناظر است
پرستار اول                                                          حافظ لوحهای شماره می باشد
پرستاری مرتبه دوم                                                مسئول تقسیم دوا و غذا
پرستار مرتبه سوم                                                  مسئول مراقب از بیمارها و کارهای آنها را انجام می دهد
در ادامه همین رساله به اخلاق، رفتار و تکالیف تک تک کارپردازان مارستان-بیمارستان- می پردازد. که بحث بسیار مفصلی می باشد و در مجال نوشتار حاضر نمی گنجد و بیان ویژگی و تکالیف آنها را به نوشتاری دیگری در آینده موکول می کنیم.

bima2

 صفحه ی نخست فصل دوم نسخه


ical.ir