ماجرای ایست قلبی امام خمینی در سال ۶۵


2278 بازدید

ماجرای ایست قلبی امام خمینی در سال ۶۵
 دکتر سید حسن عارفی پزشکی است که قبل از ورود امام خمینی به ایران در ۱۲ بهمن ماه ۱۳۵۷، توسط کمیتۀ استقبال به عنوان طبیب قلب امام تعیین شده بود. او هر چند در دوران حضور بنیانگذار جمهوری اسلامی در مدرسۀ علوی مکررا به حضور ایشان می‌رسید اما به گفتۀ خودش تا ۱۰ ماه بعد از پیروزی انقلاب و سفر امام به قم، کارش به چک‌آپ معمول محدود بوده و مراقبتی خاص از امام صورت نمی‌گرفته است. با این حال پس از آنکه در اواخر آبان ماه ۱۳۵۸، امام خمینی بنا به تشخیص پزشکان به تهران و بیمارستان قلب منتقل شد، مراقبت‌های پزشکی از ایشان شکلی دیگر به خود گرفت.

 بنیانگذار جمهوری اسلامی در این دوره یعنی از اواخر آبان تا ۲۸ دی‌ماه ۱۳۵۸ در بخش سی‌سی‌یو بیمارستان قلب بستری بود و در تمام این ۴۷ روز حسن عارفی بر بالین او حاضر می‌شد و بنا به تصمیم او قرار شد امام بعد از مرخص شدن از بیمارستان نیز تحت نظر پزشکان قرار داشته باشد. اینچنین بود که بعد از سکونت امام در منزلی که در ابتدای خیابان دربند (شمیران) قرار داشت تا چند روزی خود عارفی از ایشان مراقبت کرد اما چون مراقبت‌های پزشکی دقیق، محتاج به نیروی بیشتری بود، از گروه دیگری از پزشکان شامل آقایان پورمقدس، معتمدی، رنجبرنژاد، سهراب‌پور، نعیمی، اشرفی، حیدری، انصاری، نعمتی‌پور، طباطبایی، نوحی، صدرعاملی، محبی و صنعتی در ادوار مختلف دعوت به همکاری کرد.

 

کتاب «طبیب دل‌ها» روایتی از مراحل درمان و سیر معالجات بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران است؛ روایتی به قلم دکتر سید حسن عارفی، استاد قلب و عروق دانشگاه علوم پزشکی تهران و سرپرست تیم پزشکی امام خمینی. او در این کتاب با ارائه برگه‌های آزمایش ادواری و اسناد و مدارک پزشکی، روند درمان رهبر انقلاب را با جزئیات شرح می‌دهد. به گفتۀ او در شش سال اول حضور در کنار امام، چند تن از تکنسین‌های اورژانس تهران شامل آقایان چاپی، عزتی، شمشادمهر و تقوی نیز با پزشکان همکاری می‌کردند، به این شکل که «در طول ۲۴ ساعت، یک نفر پزشک به اتفاق یک تکنسین اورژانس تهران در نزدیکترین فاصله محل اقامت امام عزیز کشیک می‌دادند و در موارد ضرورت در اسرع وقت در خدمتشان حضور می‌یافتند.» اما از ششم فروردین‌ماه ۱۳۶۵ که امام خمینی به خاطر سکته قلبی دقایقی از دنیا رفت، اعضای تیم کشیک پزشکی شامل تخصص‌های قلب، داخلی و ریه افزایش یافتند به این ترتیب که «هر لحظه دو پزشک به همراه چند تن از پرستاران لیسانس و فوق لیسانس در نزدیکترین فاصله در خدمت حضرت امام بودند.»

 

به مناسبت سالروز رحلت امام خمینی(ره)، «تاریخ ایرانی» بخش‌هایی از کتاب «طبیب دل‌ها» را انتخاب کرده که به روایت برخی فرازهای مهم طول درمان بنیانگذار جمهوری اسلامی از جمله اتفاق ۶ فروردین ۱۳۶۵ می‌پردازد:

 

 

اولین علایم تنگی عروق قلب

 

در تاریخ ۵۸/۱۰/۲۸ در حالی که حضرت امام خمینی برای جوابگویی به احساسات پاک مردم از پله‌های منزل به پشت بام تشریف می‌بردند، در پشت جناغ سینه احساس درد و فشار کرده بودند. اطرافیان حضرت امام تلفنی با یکی از اطباء که متخصص قلب و عروق بود تماس گرفتند و ایشان را دعوت به عیادت از حضرت امام کردند.

 

از طرف دیگر موضوع با مسئولان و نزدیکان امام در تهران مطرح شده بود و وزیر محترم بهداری وقت جناب آقای دکتر زرگر را در جریان قرار دادند. آقای دکتر زرگر در صبح روز ۵۸/۱۰/۲۹ به من تلفن کرد و ساعتی بعد به اتفاق ایشان و دکتر معتمدی (متخصص قلب و عروق و معاون وزیر بهداری وقت) به قم رفتیم.

 

حضرت امام در منزل جناب آقای اشراقی (داماد حضرت امام) تشریف داشتند. طبق معمول بعد از دست‌بوسی از حال ایشان جویا شدم. حضرت امام فرمودند که در موقع بالا رفتن از پله‌ها احساس سنگینی و درد در پشت جناغ سینه نموده و با رسیدن به پشت بام و نشستن روی صندلی احساس ناراحتی به تدریج برطرف شده است. قبل از رسیدن ما (آقای دکتر زرگر، آقای دکتر معتمدی و اینجانب) از حضرت امام نوار قلبی گرفته شده و طبق نسخه‌ای که نوشته شده بود داروهایی نیز تجویز شده بود.

 

 

مرخص شدن حضرت امام از بیمارستان قلب

 

چند روز قبل از مرخص شدن حضرت امام از بیمارستان قلب در بین برادران دفتر ایشان مطرح بود که امام به قم تشریف ببرند یا در یکی از منازل تهران موقتا ساکن شوند. به هر جهت از نقطه نظر طبی توصیه کردیم که فعلا به قم تشریف نبرند، زیرا تنگی عروق قلب وجود داشت و باید مواظبت‌های دقیق‌تری از ایشان می‌شد.

 

برنامه‌ریزی شد تا حضرت امام بعد از نماز مغرب بیمارستان قلب را ترک کنند. بنابراین در صبح همان روز پرسنل بیمارستان در فضای سبز جلوی اتاق امام گرد آمدند و حضرت امام از پرسنل بیمارستان تشکر و قدردانی کردند. بعد از نماز مغرب، حضرت امام در حالی که خبرنگاران داخلی و خارجی حرکات ایشان را فیلمبرداری می‌کردند بیمارستان را ترک کردند و در آپارتمانی محقر در طبقه سوم ساختمانی در خیابان دربند کمی بالاتر از میدان قدس وارد شدند.

 

ابتدا حضرت امام خمینی مایل بودند سه طبقه پله‌های ساختمان را شخصا بالا بروند ولی صلاح ندیدم و ایشان را روی صندلی نشانده و چند نفر صندلی حامل امام را به طبقه سوم حمل کردند. محل سکونت جدید امام شامل یک اتاق نشیمن جنوبی بسیار ساده با یک آشپزخانه و دو اتاق کوچک جانبی بود.

 

 

ملاقات‌های بی‌موقع تیم پزشکی

 

از ۱۳۵۸ که ابتدا حقیر و بعدا به تدریج برادران پزشک و پرستار دیگر به صورت تیم پزشکی در خدمت حضرت امام بودیم، در موارد ضرورت و مواقعی که ایجاب می‌کرد فوری به محضر ایشان شرفیاب شویم، در ساعات مختلف در اتاق ایشان را می‌زدیم و بعد از گفتن یا الله حضورشان می‌رسیدیم.

 

در این اواخر گاهی در نیمه شب خیلی آهسته وارد اتاق ایشان می‌شدیم و وضع تنفس و حال عمومی ایشان را از دور تحت نظر داشتیم (در سه سال آخر ضربان قلب امام توسط دستگاهی از راه دور کنترل می‌شد و گاهی دستگاه مرکزی دچار اشکال می‌شد و یا اتصالات سینه حضرت امام قطع می‌شد و چون نمی‌خواستیم حضرت امام را از خواب بیدار کنیم، مجبور بودیم در حال خواب ایشان را تحت نظر داشته باشیم تا خودشان از خواب بلند شوند).

 

حضرت امام به ما اجازه داده بودند که در هر وقت شبانه‌روز که لازم بدانیم خدمتشان برسیم و این‌گونه ملاقات‌ها مکرر اتفاق می‌افتاد. نکاتی که در این عیادت‌ها و ملاقات‌ها قابل ذکر است عبارتند از:

 

گاهی حقیر وارد اتاق ایشان می‌شدم و حضرت امام در حال تلاوت قرآن کریم بودند. با ورود من به اتاق آیه را تمام می‌کردند و خواندن قرآن را قطع می‌کردند و سر بلند می‌کردند و سراپا گوش به عرایض من می‌شدند. چندین بار هم وقتی وارد اتاق ایشان شدم به اخبار رادیوها گوش می‌کردند که با ورود من رادیو را خاموش کردند.

 

گاهی مشغول ذکر گفتن بودند و با ورود من به اتاق دانه‌های تسبیح را در آن شماره‌ای که ذکر گفته بودند محکم نگه می‌داشتند و رو به حقیر می‌کردند و گوش می‌دادند تا معلوم شود عرایض بنده چیست. چند بار موقع مطالعه اخبار روزنامه‌ها و یا خبرگزاری‌ها خدمتشان رسیدم که روزنامه و جزوه مربوط به خبر را کنار می‌گذاشتند و با تمام وجود به سخنان اینجانب گوش می‌دادند.

 

حضرت امام عزیز به هیچ وجه در حالی که به سخنان دیگران گوش می‌کردند، ذکر نمی‌گفتند و مشغول خواندن چیزی نمی‌شدند.

 

حضرت امام با این برخوردهای حساب‌شدۀ تربیتی، به ما درس اخلاق و آمیزش با مردم و مردم‌داری و ارزش دادن به همنوع را می‌دادند.

 

 

مرگ ناگهانی حضرت امام به دنبال سکته قلبی

 

حضرت امام با وجود تمام مسائل سیاسی، اجتماعی، دستورات دارویی را ادامه می‌دادند و کم و بیش در وضع خوبی بودند. گاهگاهی مبتلا به دردهای قفسه صدری می‌شدند که با کم و زیاد کردن داروها و استراحت مطلق و نسبی و قطع ملاقات‌ها، بهبودی نسبی حاصل می‌شد و معظم له زندگی عادی خود را سپری می‌کردند.

 

حضرت امام روز ۱۳۶۵/۱/۴ ملاقات عمومی داشتند و سخنرانی نسبتا طولانی فرمودند که بدون هیچ مشکل طبی آن روز به پایان رسید. در روز ۱۳۶۵/۱/۵ مشکل طبی نداشتند و به فعالیت‌های عادی خود مشغول بودند. در روز ۱۳۶۵/۱/۶ ناهار را طبق معمول در ساعت یک بعدازظهر میل فرمودند و بعد از شنیدن اخبار ساعت دو بعدازظهر استراحت کردند. ایشان حدود ساعت ۴ بعدازظهر برای ریختن چای به آشپزخانه تشریف می‌برند، ولی در داخل آشپزخانه حس می‌کنند که حال عمومی‌شان خوب نیست و احساس ضعف شدید مانع ادامه فعالیت می‌شود. کلید زندگی را که در آشپزخانه وجود داشت فشار می‌دهند و به دنبال آن به علت سقوط فشار خون و وقفه قلبی، بر کف زمین آشپزخانه نقش زمین می‌شوند.

 

در آن لحظه، همسر و فرزند ارشد حاج احمدآقا (خانم فاطمه طباطبایی و حسن‌ آقا) در منزل تشریف داشتند. برادر بسیار عزیز و عاشق امام جناب آقای دکتر پورمقدس در اتاق پزشکان و آقای حاج عیسی در دفتر حضرت امام با شنیدن صدای زنگ خطر، هر یک به سرعت به طرف محل اقامت حضرت امام حرکت کردند، و حاج عیسی به سرعت آقای دکتر پورمقدس را آگاه می‌کند.

 

دکتر پورمقدس که امام را نقش زمین می‌بیند، تشخیص می‌دهد که حضرت امام علایم حیاتی مثل تنفس، نبض و ضربان قلب ندارد و به دلیل عدم ضربان قلب، خون به مغز نرسیده و بیهوش شده‌اند.

 

دکتر پورمقدس، بلافاصله شروع به ماساژ قلبی و تنفس دهان به دهان می‌کند ضمن اینکه برادران دیگر پرستار فرا می‌رسند و با تجویز اکسیژن و وصل کردن سرم به داخل ورید، موفق به کار انداختن مجدد قلب و تنفس می‌شوند.

 

در مدت چند لحظه امکانات طبی که از نوع پیشرفته‌ترین وسایل و تجهیزات است بر بالین حضرت امام حاضر و به کار گرفته می‌شود. نوار قلبی که گرفته شد نشان‌دهنده انفارکتوس حاد قسمت تحتانی قلب بود.

 

دکتر پورمقدس از آنکه حضرت امام عمر دوباره پیدا کرده و ضربان قلب و تنفس و هوش و حواس آن حضرت به حال طبیعی باز می‌گردد، بسیار خرسند و از شوق وافر خود خم می‌شود و بوسه‌ای بر رخسار ملکوتی امام عزیز می‌زند و شکر خالق منان می‌کند.

 

از طریق دفتر حضرت امام تلفنی به افراد دیگر تیم پزشکی خبر دادند و هر یک در مدت چند دقیقه به بالین حضرت امام حاضر شدند و در جمع، تصمیم‌های بعدی پزشکی گرفته شد.

 

 

ماجرای ساخت بیمارستان در جماران

 

با علم به اینکه حضرت امام مبتلا به تنگی عروق قلب بودند و در سنین بالا به زندگی خود ادامه می‌دادند احتمال آنکه یک بیماری وخیم مثل سکته یا سرطان یا خونریزی، یا شکستگی انتهای استخوان‌های ران به ایشان حمله کند زیاد بود، به همین دلیل چون امکان انتقال حضرت امام به بیمارستان مجهز در نقطه‌ای دیگر امکان‌پذیر نبود، احداث مرکزی در نزدیکترین فاصله محل سکونت ایشان یک وظیفه بود و بس. و اگر چنین مرکزی پیش‌بینی نمی‌شد دلیل کوتاه‌بینی و عدم دوراندیشی و ناسپاسی محسوب می‌شد. این منطق ما با مسئولان مملکت و دفتر حضرت امام مطرح و مورد قبول قرار گرفت.

 

حضرت امام خمینی عزیز دوباره حیات یافته به مرکز مذکور که در فاصله ۲۰ متری محل اقامت ایشان بود منتقل شدند و تحت مراقبت‌های ویژه قلبی قرار گرفتند.

 

حضرت امام وقتی متوجه شدند که محل درمان در فاصله ۲۰ متری محل سکونت واقع شده و امکان شایع شدن خبر بیماری ایشان در آن شرایط حساس جنگ و بهره‌برداری دشمنان نزدیک به صفر است، بسیار خوشحال شدند.

 

حضرت امام حقیر را صدا کردند و فرمودند به دیگران بگویید راجع به بیماری و بستری شدن و ناراحتی من با دیگران چیزی نگویید (چنین مضمونی).

 

بارها رادیوهای بیگانه در حالی که حضرت امام عزیز در سلامت نسبی یا کامل بودند با تبلیغ‌های سوء، حضرت ایشان را مریض و حتی فوت شده اعلان می‌کردند. ولی احداث این مرکز سبب شد تا آخرین روزی که مرخص شدند، هیچ رادیو و رسانه تبلیغاتی از بیماری حضرت امام عزیز مطلع نشد و این بزرگترین و بهترین ارزش در احداث این مرکز بود. حضرت امام عزیز [دچار] سکته قلبی در قسمت تحتانی [شده بودند] و دوران نقاهت را در (سی‌سی‌یو) سپری می‌کردند.

 

 

سفارش به مسئولان سه قوه در فروردین ۶۵

 

قبلا ذکر شد که در حدود ساعت ۵ بعدازظهر ۶ فروردین ۱۳۶۵ حضرت امام سکته قلبی کرده و اولین علامت بیماری ایشان مرگ ناگهانی بود.

 

صبح روز بعد که حال ایشان بهتر شد سروران ارجمند آقایان آیت‌الله خامنه‌ای، آیت‌الله موسوی اردبیلی، حجت‌الاسلام والمسلمین هاشمی رفسنجانی به عیادت و ملاقات حضرت امام آمدند و بعد از سلام و دست‌بوسی، حضرت امام که آگاه از وخامت حال خود بودند و اطلاع از یک سانحه وخیم و بیهوشی را داشتند و مسلما مرگ را در جلوی خود دیده و می‌دیدند، خطاب به مسئولان محترم جملاتی به این مضمون فرمودند:

ـ از هیچ قدرتی غیر از خدا نترسید.

ـ محکم و استوار در مقابل قدرت‌های بزرگ بایستید.

ـ اگر قدرت‌های بزرگ احساس کنند ضعیف هستید و احساس ضعف دارید بر شما بیشتر خواهند تاخت.

ـ پیروزی با شما و ملت است.

ـ موفق و پیروز باشید.

در حقیقت در آن لحظات حساس، حضرت امام در بستر بیماری به مسئولان محترم با جملات کوتاه فوق، وصیت کردند و خط مشی آینده را مشخص فرمودند.