تاریخ شاهنشاهی
در بیست و چهارم اسفند 1354، هم زمان با سالروز تولد رضا شاه، اعلام شد که تاریخ رسمی کشور تغییر کرده و تاریخ هجری شمسی تبدیل به تاریخ شاهنشاهی شده است. روزنامهها نوشتند که از ابتدای سال 1355 شمسی به کارگیری این تاریخ اجباری است بدین معنی که به جای 1355 شمسی باید 2535 شاهنشاهی نوشته شود؛ نوزدانی که در این سال به دنیا بیایند تاریخ تولدشان 2535 شاهنشاهی و کسانی که در این سال بمیرند، سال مرگشان 2535 شاهنشاهی است.
سال 1355 را میتوان اوج قدرت حکومت شاه نامید. در این سال بیشتر گروههای مخالف مسلح از بین رفته بودند . قیمت نفت به بالاترین حد خود رسیده بود و کشور با فراوانی منابع ارزی روبه رو بود. صدای بلند اعتراضی به گوش نمیرسید، چرا که صاحبان این صداها یا در زندان بودند و یا در تبعید. ایده سیاسی شاه در تک حزبی کردن کشور، ظاهراً موفق شده بود و حزب رستاخیز اهرمهای قدرت را به دست داشت. محمد رضا پهلوی به ارتش قدرتمندی تکیه کرده بود که با سلاحهای امریکایی کاملاً تجهیز شده بود. در چنین شرایطی که حکومت شاه در آسودگی اقتصادی، نظامی و سیاسی به سر میبرد، میتوانست به دگرگونیهای فرهنگی هم بیندیشد. شاه اعتقاد داشت که باید «تمام آثار انحطاط و ضعف و فساد و زبونی گذشته را به دست فراموشی بسپاریم و ارزشهای مثبت و جاودانگی فرهنگ ایرانی را از همه آلودگیهایی که ممکن است به دست عوامل بیگانه در این فرهنگ راه یافته باشد، دور سازیم.» با اینکه او از آیین اسلام به عنوان یکی از این عوامل بیگانه یاد نکرد، اما اقدامات فرهنگی او و پدرش (رضا شاه) همواره در جهت به سایه کشاندن دین اسلام و خارج کردن آن از تار و پود اجتماع بود. شاه همه ارزشهای فرهنگی حکومت پهلوی را به ایران باستان و شاهان آن دوره نسبت میداد. به همین دلیل وقتی تصمیم گرفته شد مبدأ تاریخ رسمی ایران ـ که هجرت پیامبر از مکه به مدینه بود ـ تغییر کند، سال تاجگذاری و به حکومت رسیدن کوروش هخامنشی به عنوان مبدأ تاریخ ایران برگزیده شد.
در توجیه این کار گفته شد که تاریخ شاهنشاهی، ما را به تمدن دیرینه سال ایرانی باز میگرداند و به یادمان میآورد که پیش از اسلام دوازده قرن تمدن داشتهایم. دیگر آنکه این تاریخ نشانگر تداوم نظام شاهنشاهی در همه زمانهاست.
این توجیهها نتوانست اندیشمندان و مردم را قانع کند. همان زمان محققانی چون مرحوم محیط طباطبایی (پژوهشگر تاریخ و ادبیات ایران ) در اشتباه بودن این تاریخ مقالههایی نوشتند و آن را از نظر علمی رد کردند. عامه مردم نیز غیر از سرگردانی در محاسبه تاریخ، میگفتند یک شبه از غرب و شرق پیش افتادیم؛ آنها 1976 سال تمدن دارند و ما 2535 سال!
سالها بعد آگاهان سیاسی و پژوهشگران، وقتی به علل فروپاشی سلطنت شاه و نظام شاهنشاهی در ایران پرداختند، یکی از عوامل آن را تغییر تاریخ دانستند.
سرآنتونی پارسونز سفیر وقت انگلستان در تهران در کتاب غرور و سقوط از این اقدام شاه با این جمله یاد کرد «اقدام نامعقول و سبکسرانه دیگری علیه معتقدات مذهبی مردم کشورش» نیکی آر. کدی کارشناس تاریخ معاصر ایران نیز در کتاب ریشههای انقلاب ایران نوشت «شاه تقریباً همه مردم را مجاب کرد که هدفش کندن ریشه اسلامی است.» یرواند آبراهامیان، مورخ در کتاب ایران بین دو انقلاب چنین نظری دارد که «در دوران معاصر کمتر رژیمی در سرتاسر عالم آنقدر احمق بوده است که تقویم مذهبی خود را دور افکند. » دکتر احسان نراقی، جامعه شناس و مشاور یونسکو، نیز درباره این اقدام شاه مینویسد «اقدام دیگری که به شدت به شاه صدمه زد، تغییر تقویم بود ... شاه همیشه تمایل داشت که به دوران پیش از اسلام رجوع کند. او میخواست تا با نسبت دادن و مرتبط کردن خود به کوروش از جهان عرب ممتاز گردد و مسلمان بودن ملت ایران را کم رنگ جلوه دهد.»
آیتالله سید محمد رضا گلپایگانی نخستین مرجع تقلیدی بود که فردای اعلام این خبر موضعگیری کرد . ایشان در نامهای به جعفر شریف امامی ـ که در آن زمان رئیس مجلس سنا بود ـ اقدام ناگهانی دو مجلس شورای ملی و سنا را در تصویب این موضوع توهین بزرگ به اسلام دانست. امام خمینی هم بعدها از این اقدام، تلاشی برای تضعیف اسلام یاد کردند و کاربرد تاریخ شاهنشاهی را تحریم نمودند. سال 1357 ش که تظاهرات و اعتراضات مردم علیه حکومت سلطنتی محمد رضا پهلوی رو به فزونی گذاشت و شاه مجبور شد جعفر شریف امامی را به جای جمشید آموزگار نخست وزیر کند، اقداماتی برای جلب رضایت مردم صورت گرفت. از آن جمله در پنجم شهریور ماه1357 این تغییر را رسماً اعلام کرد و تاریخ شاهنشاهی را لغو نمود. با این همه، شاه در آخرین روزهای زندگیاش از تاریخ شاهنشاهی استفاده میکرد. شاه در حاشیه عکس خودشان، که در نوروز 1359 به اطرافیانش هدیه کرده بود، زیر امضاءاش نوشت: اول فروردین 2539»!
موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
نظرات