ساواک، کا.گ.ب و بلوک شرق


2988 بازدید

از همان نخستین سالهای پیروزی انقلاب کمونیستی در روسیه شوروی که تقریباً با پایان تدریجی کار سلسله قاجار و صعود رضاخان به سریر قدرت و سپس سلطنت او همراه بود، دستگاه اطلاعاتی و امنیتی روسیه تحرکات جاسوسی و اطلاعاتی خود را در قلمروهای شمالی ایران آغاز کرد. به دلیل فقدان دستگاه اطلاعاتی و امنیتی قابل اعتنا در ایران دوره رضاشاه که بتواند فعالیتها و ارتباطات دستگاههای امنیتی خارجی را کنترل کند، مأموران شوروی در انجام مقاصد اطلاعاتی و جاسوسی خود در ایران کمتر دچار مشکل می‌شدند. پس از حمله متفقین به ایران و سقوط رضاشاه و سپس حضور طولانی ارتش متفقین و به‌ویژه ارتش شوروی در ایران، فعالیت و حضور مأموران اطلاعاتی و امنیتی شوروی در ایران افزایش یافت. با تأسیس و فعالیت احزاب و گروههای چپ (به‌ویژه حزب توده) در کشور که عمدتاً از اهداف شوروی در ایران حمایت می‌کردند، سپر امنیتی قابل‌توجهی در مقابل فعالیت دستگاه اطلاعاتی و جاسوسی شوروی در ایران ایجاد شد. این روند در دهة 1320 و اوایل دهة 1330 با نوساناتی ادامه یافت، زیرا به رغم وجود رقابتهای گسترده بین شوروی، امریکا و انگلیس، شرایط اجتماعی و سیاسی ایران هنوز دوران گذار را سپری می‌کرد و برای یکه‌تازی غرب و امریکا در عرصه ایران چند سالی زمان لازم بود. وقوع کودتای 28 مرداد 1332 و متعاقب آن قلع و قمع طرفداران و اعضای حزب توده، نشان ‌داد که در روابط سیاسی ایران با شوروی و در واقع غرب با بلوک شرق تحولات اساسی رخ داده است. در این میان رژیم وابسته کودتا که محور مهمی از کمربند امنیتی امریکا در منطقه بود، ضرورتاً باید سیاست موردنظر امریکا را در رابطه با شوروی و جهان کمونیسم در پیش می‌گرفت. بدین ترتیب با آغاز جنگ سرد، در چگونگی فعالیت دستگاه اطلاعاتی و جاسوسی شوروی در ایران نیز تغییرات جدی به وجود آمد. به عبارت دیگر به دنبال حضور مأموران سیا و MI6 در ایران پس از کودتا، که استیلاجویی بر ایران با شدت بیشتری پی گرفته شد، موضوع کنترل اطلاعاتی ـ جاسوسی و امنیتی شوروی در سراسر قلمرو ایران با اجرای طرحهای نوینی مورد توجه قرار گرفت. در این شرایط، کا.گ.ب، دیگر نمی‌توانست از مزایایی همچون مزایای دهة 1320 و اوایل دهة 1330 بهره‌‌مند شود؛ بدین ترتیب رقابت سرویسهای اطلاعاتی شرق و غرب در قلمروهای ایران به طور جدی آغاز شد. با این احوال کا.گ.ب مأموران خود را در پوششهای مختلف سیاسی، دیپلماتیک، اقتصادی، بازرگانی و غیره به ایران اعزام می‌کرد و سفارتخانه و نمایندگیهای سیاسی، بازرگانی و کنسولی شوروی در شهرهای مختلف کشور، همواره پذیرای تعداد قابل توجهی از مأموران ریز و درشت کا.گ.ب بودند. البته شوروی تلاش می‌کرد تا روابط سیاسی و اقتصادی‌اش با ایران تیره نشود، همچنین مانع از نفوذ، حضور و تسلط همه‌جانبه امریکا در ایران بود. برخلاف خواسته شوروی، حکومت ایران سلطه‌پذیری مطلقی از امریکا و غرب در پیش گرفته بود و در پی عقد قراردادهای همکاری دوجانبه نظامی و اقتصادی با امریکا بود.  عضویت ایران در پیمان بغداد (سنتو بعدی) و سپس عقد قراردادهای همکاری نظامی و دفاعی با امریکا، بیش از پیش موجب سردی روابط ایران و شوروی و گسترش فعالیت خصمانه امنیتی ـ اطلاعاتی و جاسوسی کا.گ.ب در ایران و منطقه شد.  به تبع آن تلاشهای بسیاری از سوی این سازمان برای عقیم گذاردن فعالیت پیمان سنتو و همکاریهای منطقه‌ای کشورهای عضو این پیمان به عمل آمد.
شوروی، به کمک کا.گ.ب، برای گسترش روابط با کشورهای عرب منطقه تلاش می‌کرد.  پس ازکودتای 28 مرداد 1332 سخت‌گیریهای گسترده‌ای از جانب حکومت ایران درباره شوروی، فعالیت کا. گ. ب در ایران و طرفداران سیاسی شوروی در ایران (به‌ویژه حزب توده) ایجاد شد؛  این روند با تشکیل ساواک که توسط سیا هدایت می‌شد، تشدید گردید. محوری‌ترین وظیفه ساواک، مبارزه با نفوذ و حضور کا.گ.ب و احزاب و گروههای سیاسی طرفدار این کشور تعیین شده بود.  در تمام سالهای نیمه دوم دهه 1330 بحران سیاسی بین ایران و شوروی ادامه یافت و حملات تبلیغاتی طرفین به رغم برخی تلاشهایی که برای کاهش بحران صورت می‌گرفت، ادامه یافت.  ساواک تحرکات سیاسی، تبلیغاتی و جاسوسی شوروی را بر ضد رژیم پهلوی و هم‌پیمانان خارجی آن، با حساسیت پی می‌گرفت و نسبت به تبعات سوء احتمالی تأثیرگذاری تبلیغات شوروی در بین مردم ایران هشدار می‌داد.  ساواک گزارشاتی در اختیار داشت که نشان می‌داد شوروی از نفوذ اطلاعاتی و جاسوسی امریکا و سیا در ایران نگران است و برای ردیابی حیطه‌های جغرافیایی نفوذ و فعالیت سیا در ایران تمهیداتی اندیشیده است. مأموران اطلاعاتی این کشور درباره ماهیت ضدشوروی فعالیت امریکا و سیا در ایران، به اخبار و اطلاعاتی دست یافته بودند.  در همین راستا تلاش می‌شد برخی تحولات و ناآرامیهای سیاسی ایران در آن مقطع به تحریکات عوامل شوروی و کا.گ.ب در ایران نسبت داده شود.  ساواک همچنین برای جلوگیری از ارتباط اتباع ایرانی با مقامات سیاسی و امنیتی شوروی در ایران تمهیدات امنیتی و جاسوسی گسترده‌ای اندیشیده، آمد و شد اجزای سفارت و نمایندگیهای شوروی را کنترل می‌کرد.  اسناد و مدارک موجود نشان می‌دهد که ساواک عوامل تنش‌زا در روابط ایران و شوروی را شناسایی می‌کرد تا درباره چگونگی حل و فصل مشکلات فیمابین چاره‌اندیشی شود.  به رغم تنشهای سیاسی بین ایران و شوروی در دهة 1330، با آغاز دهة 1340 تلاشهایی از سوی طرفین صورت گرفت تا در روابط دو کشور بهبود حاصل شود. با مسافرت رهبران و رجال سیاسی، دیپلماتیک و آمد و شد هیئتهای تجاری و بازرگانی دو کشور، رفتار سیاسی طرفین نسبت به یکدیگر، روند مطلوب‌تری یافت. از اوایل دهة 1340 سیاست هم‌زیستی مسالمت‌آمیز بین دو کشور در پیش گرفته شد که متأثر از رویکرد امریکا در قبال بلوک شرق به رهبری شوروی بود. در این حال فعالیتهای اطلاعاتی ـ امنیتی و جاسوسی ساواک و کا.گ.ب در ایران در جوّ آرام‌تری پی‌گیری می‌شد. به نظر می‌رسید تحولات جاری موجب شد هم شوروی رابطه مسالمت‌آمیز با حکومت پهلوی را به صلاح خود بداند و هم رژیم پهلوی روابط سیاسی رسمی به دور از تنش با شوروی را برگزیند. هر دو کشور پذیرفته بودند که رقابت اطلاعاتی و جاسوسی‌شان در فضایی علی‌الظاهر آرام و بدون سر و صدا ادامه یابد.
سرویس اطلاعاتی و امنیتی شوروی اولین بار در دسامبر 1917 و با نام چکا فعالیت خود را آغاز کرد. در سال 1922 این سازمان منحل شد و «گ.پ.او» جای آن را گرفت؛ نهایتاً نیز در 1954 به کا.گ.ب تغییر نام یافت. کا.گ.ب شامل 4 اداره کل، 7 اداره مستقل و 6 بخش کوچک‌تر می‌شد و هر یک از این ادارات زیرمجموعه‌های متعددی داشتند. اداره کل یکم کا.گ.ب عهده‌‌دار عملیات برون‌مرزی این سازمان در کشورهای خارجی بود و 5 اداره کوچک‌‌تر داشت: 1ـ اداره غیرقانونیها، 2ـ اداره علمی و فنی، 3ـ اداره طرح‌ریزی و تجزیه و تحلیل، 4ـ اداره انحراف افکار عمومی، و 5ـ اداره عملیات اجرایی.
ایران، مهمترین متحد غرب و امریکا در جوار قلمرو جنوبی شوروی، در عملیات برون‌مرزی کا.گ.ب نقش قابل‌توجهی داشت. کا.گ.ب در فعالیت برون‌مرزی خود در ایران از وجود و نفوذ صدها نفر از مأموران و خبرچینان خود بهره‌ می‌برد. در سفارتخانه و نمایندگیهای سیاسی و کنسولی شوروی در شهرهای مختلف ایران، بیش از یکصد نفر از اتباع شوروی فعالیت می‌کردند که بسیاری از آنان اعضای کا.گ.ب بودند. همزمان با افزایش همکاریهای اقتصادی، تجاری و تکنولوژیکی شوروی با ایران، چندین هزار نفر از متخصصین این کشوردر شهرهای مختلف ایران به کار گمارده شدند که تعداد قابل توجهی از این نیرو، وظیفه جاسوسی و کسب خبر را برای کا.گ.ب برعهده داشتند. شوروی تعداد قابل توجهی سازمان، انجمن و مجموعه فرهنگی، بیمارستانی، انتشاراتی، بازرگانی و غیره داشت که در بین اعضای این مراکز هم مأموران کا.گ.ب جاخوش کرده بودند. از سوی دیگر در سراسر قلمرو شمالی ایران، تعداد قابل توجهی از اتباع شوروی زندگی می‌‌کردند که با آن سوی مرزها نیز ارتباطاتی داشتند. در شهرهای مختلف ایران هزاران نفر از اتباع افغانستان زندگی می‌‌کردند که به دنبال استقرار رژیم کمونیستی در این کشور، تأمین کننده بخش دیگری از نیازهای اطلاعاتی و جاسوسی کا.گ.ب در ایران شدند. همچنین کا.گ.ب در مواردی می‌توانست از همکاری اطلاعاتی برخی سرویسهای امنیتی بلوک شرق در ایران نیز بهره‌‌مند شود. برخی از اعضای بلندپایه حزب توده و دیگر گروههای چپ نظیر چریکهای فدایی خلق، سازمان مجاهدین خلق و غیره که با محافل وابسته به شوروی در داخل و خارج کشور ارتباط داشتند، نیز، از دیگر منابع اطلاعاتی و خبری کا.گ.ب در ایران به شمار می‌رفتند. همچنین کا.گ.ب در بین اتباع معمولی ایران نفوذیها و جاسوسانی نشان کرده و خبرچینان و جاسوسانی نیز در محافل مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و غیره در اختیار داشت. از دیگر محافل مهم نفوذ کا.گ.ب در ایران، ارتش و نیروهای نظامی بود. اسناد و مدارک موجود نشان می‌دهد که این سازمان در به خدمت گرفتن برخی از بلندپایه‌ترین افسران و امیران ارتش به موفقیتهای قابل‌توجهی دست یافته بود.  بدین ترتیب کا.گ.ب که برای فعالیت برون‌مرزی‌اش در ایران اهمیت قابل‌توجهی قائل بود، مسئولیت نفوذ و حضور فعال در ایران را به افسران برجسته و درجه اول خود واگذار می‌کرد.  ولادیمیر کوزیچکین از مجرب‌ترین افسران اطلاعاتی کا.گ.ب که در دوره پهلوی چند سالی نمایندگی این سازمان را در ایران اداره می‌کرد، در خاطرات خود به چگونگی استقرار و اقامت مأموران کا.گ.ب در سفارت شوروی در تهران و دیگر نمایندگیهای سیاسی و کنسولی این کشور و نیز شیوة عمل کا.گ.ب در ایران اشارات جالبی کرده است.
رهبران و کادر مرکزی حزب توده از همان نخستین سالهای فعالیت با دستگاههای اطلاعاتی شوروی و نهایتاً با کا.گ.ب مرتبط بودند. همکاری این عده با کا.گ.ب، پس از مهاجرت و اقامت در شوروی و سایر کشورهای اروپای شرقی، افزایش یافت. رهبران حزب توده در طول سالیان طولانی همکاری با شوروی به تدریج محور اصلی شبکه جاسوسی کا.گ.ب را در ایران تشکیل دادند که تا روزهای پایانی حکومت پهلوی و حتی مدت کوتاهی پس از آن ادامه داشت.
کا.گ.ب نفوذ قابل‌توجهی بر رهبران حزب توده و سایر اعضای گروههای چپ داشت و برای جاسوسی در ایران از آنها استفاده می‌کرد. در همان حال رهبران حزب توده درجه موفقیت فعالیتهای خود را با میزان رضایت‌ کا.گ.ب از عملکرد خودشان محک می‌زدند.
هم‌زمان با گسترش ناآرامیهای سیاسی دوران انقلاب، رهبران حزب توده با مصلحت‌اندیشی کا.گ.ب و رهبری شوروی، به ظاهر در صف انقلابیون قرار گرفته و پس از پیروزی انقلاب اسلامی هم تا مدتها از جناحهای انقلابی حمایت می‌کردند. اما تحولات بعد نشان داد که این گروه کماکان به جاسوسی برای کا.گ.ب ادامه داده و همراهی آنان با جریانات انقلاب هم در درجه اول برای تقویت موقعیت شوروی در بین رهبران حکومت انقلابی ایران بود. کا.گ.ب تلاش می‌کرد با یاری حزب توده و سایر گروههای چپ، علاوه بر حفظ پایگاههای اطلاعاتی و جاسوسی پیشین خود، اهداف اطلاعاتی، امنیتی و جاسوسی نوینی در مجموعه حاکمیت جدید، به دست آورد. خط‌مشی سیاسی و فعالیت حزب توده و سایر گروههای چپ توسط کا.گ.ب و تصمیم‌گیرندگان سیاسی شوروی ترسیم می‌شد.  کا.گ.ب که در دستگاه رهبری حزب توده نفوذ گسترده‌ای داشت، در دهه‌های 1340 و 1350 همواره نگران نفوذ ساواک در بین کادر رهبری و اعضای فعال این حزب و سایر گروههای چپ بود.  پس از پیروزی انقلاب اسلامی، شوروی می‌دانست موقعیتش نزد رهبران انقلاب اسلامی (به‌ویژه امام خمینی) تا مدتها مطلوب نخواهد بود. بر این اساس مدت کوتاهی پس از پیروزی انقلاب اسلامی کادر رهبری حزب توده را به ایران فرستاد و به نمایندگی کا.گ.ب در تهران دستور داد از حزب توده و دستگاه رهبری این حزب برای گسترش نفوذ و بهبود موقعیت شوروی در نزد رهبران انقلابی کشور بهره برد. منابع موجود نشان می‌دهد کادر رهبری حزب توده به‌ سان پیشین، برای ادامه همکاری با کا.گ.ب در ایران کاملاً آماده بودند. این حزب در چند سال نخست تشکیل جمهوری اسلامی، قواعد تعیین شده توسط کا.گ.ب را در روابط خود با انقلاب و رهبران آن به کار بست.  حزب توده، در تأمین نیازهای مالی، اقتصادی و غیره خود به کا.گ.ب وابسته بود و تا پایان فعالیت این حزب در اوایل دهة 1360، این قاعده بازی ناسالم حزبی ـ جاسوسی کماکان ادامه یافت.
علاوه بر رهبران حزب توده، بسیاری از اعضای آن هم پس از کودتای 28 مرداد 1332 متواری شده و به شوروی رفته بودند. در سالهای پایانی دهة 1340 علاوه بر اعضای حزب توده، طرفداران سایر گروههای چپ نظیر چریکهای فدایی خلق نیز به شوروی مهاجرت کردند. فشار مضاعف ساواک و حکومت پهلوی بر اعضای حزب توده و سایر گروههای چپ، موجبات پناهندگی آنان را به شوروی فراهم ‌آورد و آنها را به سرعت به دام مأموران کا.گ.ب کشاند.  این گروه پناهندگان بسیار و عمدتاً بدفرجام، پس از ورود به شوروی با فقر و خفقان مواجه ‌شدند.  پس از گذشت چند ماه آزار، شکنجه‌، زندان و اطمینان کا.گ.ب از جاسوسی نکردن این عده برای ساواک، آرام آرام زندگی عادی را در شوروی پی گرفتند؛ بدین ترتیب بسیاری از پناهندگان ایرانی در شوروی چاره‌ای جز همکاری با کا.گ.ب نداشتند.  کا.گ.ب حتی از ملاقات گروههای چپ ایرانی در شوروی با یکدیگر جلوگیری می‌کرد و جو مملو از بدبینی، کینه و جاسوس‌پروری در بین آنها به وجود آورده بود. کا.گ.ب که نگران نفوذ عوامل ساواک در شوروی بود، ناگزیر تنها پس از اعمال شکنجه، بازجویی و زندانهای تقریباً طولانی و اثبات عدم همکاری آنان با ساواک و حکومت پهلوی، اجازه می‌داد زندگی عادی خود را در شوروی پی گیرند. این در حالی بود که بسیاری از این پناهندگان بالاجبار برای ادامه زندگی در شوروی ناگزیر به جاسوسی برای کا.گ.ب می‌شدند.  در موارد متعددی نیز کا.گ.ب در معامله پایاپای، برخی از همین مهاجرین چپ ایرانی را در قبال تحویل گرفتن جاسوسان و نفوذیهای شوروی در ایران که به چنگ ساواک افتاده بودند، به ایران مسترد می‌کرد. همچنین بسیاری از این مهاجرین چپ ایرانی که پس از مدتی زندگی در شوروی از کمونیسم و جامعه و نظام سیاسی حاکم بر شوروی ابراز انزجار کرده،‌ قصد بازگشت به ایران را داشتند، هنگام عبور از مرز دو کشور توسط ساواک دستگیر می‌شدند. در این میان برخی رهبران حزب توده و نیز گروههای چپ که با کا.گ.ب همکاری داشتند، در آزار، شکنجه و حتی قتل و سر به نیست شدن هم مسلکان سیاسی ایرانی‌شان، مساعدتهای بسیاری به کا.گ.ب می‌‌کردند.
کا.گ.ب علاوه بر ایران، برخی جاسوسان ایرانی خود را به سایر کشورها از جمله اروپا و خاورمیانه اعزام می‌کرد.  کا.گ.ب از جاسوسان چپ ایرانی خود تعهد می‌گرفت که به خدمت‌رسانی و همکاری با کا.گ.ب وفادار باشند.  جاسوسی گروههای مختلف چپ برای کا.گ.ب، علاوه بر دوران پهلوی، پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز ادامه یافت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی به دلیل جوّ سیاسی، اجتماعی که در کشور به وجود آمده و نظام خشن تحت کنترل ساواک از هم پاشیده بود، جاسوسان ایرانی کا.گ.ب اهداف شوروی را با فراغ بال بیشتری در ایران دنبال می‌‌کردند. روند جاسوسی حزب توده و سایر عوامل چپ برای کا.گ.ب، پس از بازگشت از شوروی، تا اوایل دهة 1360 که نهایتاً به انحلال و پایان رسمی کار حزب توده و سایر گروههای چپ انجامید، ادامه یافت.
کا.گ.ب برای جذب جاسوس‌ بین مقامات بلندپایه سیاسی اداری و نظامی حکومت پهلوی در داخل ایران نیز تلاشهایی داشت. اسناد و مدارک موجود نشان می‌دهد که طی دوران سلطنت پهلوی دهها نفر از رجال برجسته کشوری و لشکری برای شوروی و کا.گ.ب در ایران جاسوسی می‌کردند. برخی از رجال برجسته نظیر تیمورتاش وزیر دربار رضاشاه با دستیابی به آخرین اطلاعات محرمانه حکومت، مدتها با دستگاه اطلاعاتی و امنیتی شوروی همکاری می‌کردند. روند جذب جاسوس‌ در بین رجال حکومت طی سالهای دهة 1320 با شدت بیشتری ادامه یافت. تلاش کا.گ.ب برای نفوذ در ارکان حاکمیت حکومت پهلوی از این هم فراتر رفت و نمایندگی این سازمان در ایران طرحهایی برای نفوذ در ساواک و سایر دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی کشور (نظیر رکن 2، ضداطلاعات ارتش و اطلاعات شهربانی) در دست اقدام داشت. همچنین کا.گ.ب در تلاش بود در میان مأموران سیا در ایران و جاسوسان و نفوذیهای آن در گوشه و کنار کشور هم نفوذ کرده و مأمورانی به استخدام درآورد.
در این میان کا.گ.ب برای نفوذ در ارتش و نیروهای نظامی حکومت پهلوی جایگاه ویژه‌ای قائل بود. اسناد و مدارک موجود هم نشان می‌دهد که طی سالهای دهة 1320 تا 1350 دهها نفر از اعضای ارتش و نیروهای نظامی حکومت پهلوی در رده‌های مختلف برای کا.گ.ب جاسوسی می‌کردند. ساواک در مقاطع مختلف تعداد قابل توجهی از این جاسوسان را شناسایی، دستگیر و مجازات می‌کرد.  نفوذ کا.گ.ب در بین نیروهای نظامی قابل‌توجه بود، تا جایی که حتی برخی از افسران بلندپایه دستگاههای اطلاعاتی و ضدجاسوسی ارتش و سایر نیروهای نظامی نیز با کا.گ.ب همکاری می‌‌کردند؛ ساواک موفق شد برخی از این عناصر را شناسایی و دستگیر کند.  از جمله مهمترین و دیرپاترین جاسوسان کا.گ.ب در ایران، سرتیپ علی‌اکبر درخشانی بود که در دوران جنگ جهانی دوم توسط دستگاه اطلاعاتی و امنیتی شوروی جذب شده و تا فروردین سال 1357 که مأموران ضدجاسوسی ساواک توانستند روابط او را با مأموران کا.گ.ب کشف کنند، کماکان ادامه یافت. منابع در دسترس درباره چند و چون و ماهیت جاسوسی و همکاری درخشانی با کا.گ.ب در ایران، چندان صراحتی نشان نمی‌دهند، با این وجود مشخص شده که او در قبال دریافت مبالغی ماهیانه، با کا.گ.ب همکاری می‌‌کرد. درخشانی در 7 فروردین 1357 توسط مأموران ساواک دستگیر شد و در 18 فروردین همان سال نشریات درباره همکاری دیرپای او با کا.گ.ب جزئیات بیشتری منتشر کردند. درخشانی که از همان نخستین لحظات پس از دستگیری به روابط پنهانی خود با کا.گ.ب اعتراف کرده بود، هنگام محاکمه دچار سکته مغزی شد و در جلسه دادگاه درگذشت. وی هنگام مرگ، 85 سال داشت.  اما از جاسوسان مهم کا.گ.ب در بین ارتش پهلوی، سرلشکر احمد مقربی است که هنگام دستگیری ـ آذر 1356 ـ از امیران بلندپایه ارتش محسوب می‌شد و در ستاد ارتش پست مهمی داشت. وی درباره بسیاری از وقایع درون ارتش و نیروهای نظامی و انتظامی و اطلاعاتی، روابط آن با مقامات اطلاعاتی و نظامی امریکا، و تحولات درون ارتش، تجهیزات نظامی و همکاریهای نظامی حکومت با امریکا و سایر کشورها، اطلاعات بسیاری داشت. احمد مقربی نیز همکاری خود را مانند علی‌‌اکبر درخشانی، از دوران جنگ جهانی دوم با کا.گ.ب آغاز کرده و سالیانی طولانی در قبال دریافت پول، اطلاعات لازم را در اختیار کا.گ.ب قرار می‌داد. از سال 1355 و به دنبال دستور شاه به ساواک مبنی بر این‌که بسیاری از اطلاعات محرمانه و حساس ارتش و نیروهای نظامی در اختیار کا.گ.ب و عراقیها قرار می‌گیرد، اداره کل هشتم (ضدجاسوسی) ساواک فعالیت خود را برای شناسایی و دستگیری عامل و یا عاملین کا.گ.ب در ارتش آغاز کرد. پس از ماهها فعالیت، نهایتاً‌ در آذر 1356 سرلشکر احمد مقربی به جرم همکاری با کا.گ.ب دستگیر شد. در منابع موجود درباره ماهیت و چگونگی همکاری سرلشکر احمد مقربی با کا.گ.ب و روند دستگیری و محاکمه او، که نهایتاً به اعدامش در 14 دی 1356 انجامید، اطلاعات مبسوطی وجود دارد.
شواهد و قراین موجود نشان می‌دهد که سازمان مجاهدین خلق و چریکهای فدایی خلق در دهة 1340 و 1350 تلاشهایی برای ارتباط با سفارت شوروی در تهران و مأموران کا.گ.ب در ایران انجام داده و به برخی موفقیتها نیز دست یافته بودند. البته سفارت شوروی و نمایندگی کا.گ.ب در ایران، در ایجاد ارتباط با گروههای چریکی و مسلح محتاطانه رفتار می‌کرد و از گسترش بدون محابای روابطش با آنها خودداری می‌‌کرد. علی‌الظاهر مأموران کا.گ.ب نگران اثرات سوء روابط خود با این دو سازمان چریکی بودند. مقامات سیاسی شوروی همواره به نمایندگی کا.گ.ب در ایران و سفارتشان در تهران هشدار می‌دادند که با گسترش روابط خود با این سازمانها، موجبات خشم حکومت پهلوی را که می‌توانست اثرات سوئی در روابط سیاسی و اقتصادی دو کشور بر جای گذارد، به وجود نیاورند. با این احوال هر دو سازمان (مجاهدین خلق ایران ـ چریکهای فدایی خلق) در تمام سالهای فعالیت خود، بارها با مقامات سیاسی و امنیتی شوروی در ایران تماس برقرار کرده و برای به دست آوردن اسلحه و سایر امکانات مالی آنان را به کمک طلبیده‌اند.  با آغاز جریانات دوران انقلاب، نمایندگی کا.گ.ب در تهران به تماسهایش با سازمان مجاهدین خلق و چریکهای فدایی خلق افزود. از آنجا که تصور می‌شد با پیروزی انقلاب اسلامی این گروهها در ارکان حاکمیت، موقعیت و جایگاه قابل اعتنایی کسب کنند، نمایندگی کا.گ.ب امیدوار بود از طریق آنان به مقاصد اطلاعاتی خود دست یابد. اولین خواست مهم کا.گ.ب از سازمان مجاهدین خلق و چریکهای فدایی خلق برداشتن پست نگهبانی و بازرسی از مقابل ساختمان سفارت شوروی در تهران بود، که با هوشیاری رهبران و مسئولان نظام اسلامی نتیجه مطلوبی برای آنان نداشت. اما منابع موجود نشان می‌دهد که رابطه نمایندگی کا.گ.ب در تهران، به‌ویژه با سازمان مجاهدین خلق به رغم دشواریهای پیش رو همچنان ادامه یافت.  مهمترین همکاری سازمان مجاهدین خلق با نمایندگی کا.گ.ب در ایران، در جریان تسلیم پرونده سرلشکر احمد مقربی جاسوس دیرپای کا.گ.ب در ارتش پهلوی است. نمایندگی کا.گ.ب در تهران از طریق محمدرضا سعادتی ـ رابط سازمان مجاهدین خلق ـ موفق شد پرونده قطور سرلشکر مقربی را که در بایگانی ساواک بود به دست آورده و از ایران خارج کند. محمدرضا سعادتی با همکاری اجزایی از اداره کل هشتم (ضدجاسوسی) ساواک که پس از پیروزی انقلاب اسلامی هنوز دستگیر نشده بودند، این اسناد را در اختیار کا.گ.ب قرار دادند. در نهایت سعادتی و این افراد شناسایی شده و به جرم جاسوسی برای کا.گ.ب دستگیر شدند. بدین ترتیب موضوع تسلیم پرونده سرلشکر مقربی توسط محمدرضا سعادتی به عوامل کا.گ.ب در تهران، تماسهای سازمان مجاهدین خلق را با کا.گ.ب و سفارت شوروی در تهران شکننده کرد. نمایندگی کا.گ.ب از همان آغاز پیروزی انقلاب اسلامی امیدوار بود با دست‌یابی سازمان مجاهدین خلق بر مجموعه بایگانی و پرونده‌های ساواک، اطلاعات موردنیاز خود را از آنان اخذ و به پرونده‌ها و اسناد موردنظر دست یابد. اما این روند دوام چندانی نیافت و دستگاه اطلاعاتی و امنیتی نظام اسلامی به تدریج مجموعه فعالیتهای اطلاعاتی ـ جاسوسی نمایندگی کا.گ.ب و دیگرسرویسهای اطلاعاتی خارجی فعال در ایران را تحت کنترل درآوردند. البته در چند ساله نخست پس از پیروزی انقلاب اسلامی، دستگاه اطلاعاتی ـ امنیتی کشور هنوز در برخورد با عوامل اطلاعاتی و جاسوسی سرویسهای امنیتی خارجی در ایران، چنان که باید، کنترل نداشت.
از جمله مهمترین روشهای کا.گ.ب برای کسب اطلاعات، ترتیب دادن میهمانیها و یا شرکت در میهمانی و مجالس جشن بود. در این میان حضور هنرمندان، خوانندگان و رقاصان روسی در میهمانیهای سوژه‌های ایرانی، از دیگر جذابیتهای ایجاد شده کا.گ.ب برای کسب خبر به شمار می‌رفت.  ضمن این‌که ساواک هم برای کسب خبر از منابع شوروی در ایران از این‌گونه ابزارها بهره می‌جست.  روزنامه‌نگاران، خبرنگاران و گزارشگران روزنامه و نشریات مختلف شوروی که در مقاطع مختلف وارد ایران می‌شدند از دیگر منابع اطلاعاتی و جاسوسی کا.گ.ب در ایران به شمار می‌رفتند. به همین دلیل ساواک این گروه را هنگام حضور در ایران، تحت کنترل داشت و آمد و شدها و ارتباطات آنان را با شهروندان ایرانی ردیابی می‌‌کرد.
از دیگر مراکز اطلاعاتی و جاسوسی کا.گ.ب در ایران بیمارستان شوروی در تهران و برخی مراکز درمانی این کشور در ایران بود؛ شماری از مأموران کا.گ.ب در این مکانها مشغول به کار بودند.  دفتر هواپیمایی شوروی در ایران نیز از دیگر منابع اطلاعاتی، جاسوسی کا.گ.ب در ایران به شمار می‌رفت که در آن عواملی از کا.گ.ب حضور داشتند.  البته برخی از همین دفاتر و نمایندگیهای اقتصادی، هواپیمایی، فرهنگی و غیره شوروی در ایران، به دلیل مطامع و چشم‌داشتهای مالی در معرض یارگیریهای ساواک قرار داشتند و یکی از نگرانیها و اقدامات دائمی کا.گ.ب در ایران جلوگیری از نفوذ ساواک در این مراکز بود.
علاوه بر مأموران بسیاری از کا.گ.ب که در پوششهای دیپلماتیک و اقتصادی و با گذرنامه‌های دارای مصونیت سیاسی وارد ایران شده و اصطلاحاً مقیمین قانونی نامیده می‌شدند، گروهی دیگر از مأموران کا.گ.ب مقیمین غیرقانونی نامیده می‌شدند. این عده با گذرنامه‌های جعلی و یا به عنوان اتباع کشورهای دیگر (غیر از شوروی) و در پوشش مشاغل و فعالیتهای اقتصادی، فرهنگی و غیره وارد ایران شده و در اختیار اهداف اطلاعاتی ـ جاسوسی سازمان متبوعه خود ـ کا.گ.ب ـ قرار می‌گرفتند. این گروه معمولاً با فرهنگ، آداب و زبان کشور ثالثی که با گذرنامه جعلی آن کشور وارد ایران می‌شدند، آشنایی داشتند و کلیه مدارک شناسایی، حسابهای بانکی، بیمه، دانشنامه و غیره متعلق به کشور ثالث را در اختیار داشتند. مقیمین غیرقانونی به ندرت با مقیمین قانونی کشور خود (شوروی) تماس می‌گرفتند و عمدتاً در آموزش، هدایت و راهبری جاسوسان و نفوذیهای بومی کا.گ.ب در ایران نقش برجسته‌ای ایفا می‌کردند. هر چند شناسایی و دست‌یابی به هویت واقعی این‌گونه افراد بسیار مشکل می‌نمود، با این احوال ساواک طی سالهای دهة 1340 و 1350 موفق شده بود تعدادی از این جاسوسان را شناسایی و دستگیر کند. کا.گ.ب همچنین در طول سالها فعالیت در ایران، برخی از شهروندان ایرانی را برای امور جاسوسی و اطلاعاتی به خدمت گرفته بود. گاه هویت برخی از این افراد برای ساواک آشکار می‌شد و این سازمان از وجود آنان به صورت مأموران دوجانبه «دوبل» بهره می‌برد. کا.گ.ب در طول مرزهای طولانی ایران با شوروی، تعداد قابل‌توجهی از مرزنشینان ایرانی را به خدمت گرفته بود. ضمن این‌که کا.گ.ب در موارد متعددی، تعدادی از مأمورانش را به طور پنهانی از مرزهای شمالی ایران عبور داده و برای انجام مأموریتهای مخفی در قلمرو ایران، گسیل می‌داشت. کا.گ.ب همچنین برای انجام امور اطلاعاتی و جاسوسی خود در ایران از وجود اتباع برخی کشورهای دیگر نظیر افغانها، پاکستانیها، اتباع اروپای شرقی و غیره بهره می‌برد.  ساواک طی سالهای طولانی فعالیت خود تعداد قابل توجهی از مأموران و عوامل کا.گ.ب را در ایران شناسایی، دستگیر و یا اخراج کرد.
از جمله اقدامات ساواک برای کنترل سفارت شوروی در تهران، بهره‌گیری از تجهیزات مخابراتی و دستگاههای فرستنده و گیرنده‌های قوی و مدرن بود که توسط سرویسهای اطلاعاتی غرب و اسرائیل در اختیار آن قرار می‌گرفت.  در مواردی ساواک برای آگاهی از مسائل داخلی سفارت شوروی، اتباعی از ایران و یا کسانی را که به رغم زندگی در ایران در شوروی هم اقوامی داشتند به بهانه دریافت روادید به سفارت می‌فرستاد.  علاوه بر این، ساواک به طور دائم از طریق پستهای مراقبتی که در ساختمانهای مقابل و یا مجاور سفارت شوروی قرار داشت، رفت و آمدها را کنترل می‌کرد. چندین تیم تعقیب و مراقبت ساواک هم که در اتومبیلهای مختلفی در اطراف سفارت شوروی موضع گرفته بودند؛ کلیه رفت و آمدها و تماسهای سفارتخانه را کنترل می‌کردند. هرگاه افرادی از اجزای سفارت و یا مأموران کا.گ.ب از سفارت خارج می‌شدند، یک یا چند اتومبیل تعقیب و مراقبت ساواک که در منطقه حضور دائم داشتند، آنان را تعقیب می‌کردند.
در شناسایی، کنترل و تعقیب مأموران کا.گ.ب، همکاری نزدیکی بین ساواک و سیا وجود داشت. اسناد بر جای مانده از سفارت امریکا در تهران نشان می‌دهد که مأموران سیا اطلاعات با ارزشی درباره مشخصات فردی، سیاسی، اجتماعی و اطلاعاتی نمایندگان و مأموران سیاسی و اطلاعاتی شوروی در ایران در اختیار ساواک قرار می‌دادند و برای تکمیل اطلاعات خود با همتایانشان در این سازمان مذاکره می‌کردند.  ساواک درباره فعالیتهای سیاسی گروههای چپ و کمونیستی طرفدار شوروی در ایران هم اطلاعات قابل‌توجهی در اختیار سیا قرار می‌داد.
ساواک، کا.گ.ب را بزرگترین سرویس اطلاعاتی جهان می‌دانست و به همین دلیل برای کنترل فعالیتهای آن در ایران اهمیت قابل‌توجهی قائل بود. تمامی اتباع شوروی و سایر کشورهای بلوک شرق در ایران توسط ساواک کنترل می‌شدند. ساواک مراقب نفوذ عوامل و عناصر کا.گ.ب در بین اقلیتهای قومی و ناراضیان فراوان بود. ساواک هر از گاه شماره تلفنهایی را از رسانه‌های گروهی اعلام کرده و یا در روزنامه‌ها چاپ می‌کرد و از مردم می‌خواست هرگونه تحرک مشکوکی را که حاکی از فعالیت جاسوسی سرویسهای اطلاعاتی خارجی است، به این سازمان اطلاع دهند.  منابع موجود نشان می‌دهد که ساواک موفق شده بود از میان شهروندان ایرانی و خارجی، مأموران دوجانبه موفقی را دربارة کا.گ.ب به خدمت درآورد که سالها بدون این‌که سوءظن کا.گ.ب را برانگیزند، با ساواک همکاری می‌کردند.
ساواک و کا.گ.ب در ایران و سایر کشورهای خاورمیانه، فعالیتهای تبلیغاتی، رسانه‌ای و مطبوعاتی نیز بر ضد دیگری سازماندهی می‌کردند. ساواک هر از گاه گزارشاتی از منابع مختلف دریافت می‌کرد که نشان می‌‌داد سفارت شوروی در برخی کشورهای همسایه، با کمک مأموران کا.گ.ب، نشریات و بولتنهایی بر ضد فعالیت ساواک و حکومت پهلوی منتشر می‌کند.  در مقاطعی که روابط سیاسی ایران و شوروی به سردی می‌گرایید، تبلیغات رسانه‌ای و مطبوعاتی کا.گ.ب و سایر مراجع حکومتی شوروی، بر ضد فعالیتهای ساواک و نیز نظام حاکم بر ایران گسترش می‌یافت.  ساواک نیز از تبلیغات رسانه‌ای و مطبوعاتی بر ضد کمونیسم، احزاب و گروههای چپ و نیز شوروی و دستگاه اطلاعاتی آن استفاده می‌کرد.  در سالهای دهة 1340 و 1350 کتابها، مقالات و آثار متعددی توسط ساواک چاپ و در سطح وسیعی منتشر شد که دربرگیرنده مسائل و مطالب بسیاری در تقبیح کمونیسم و انتقاد از نظامهای سیاسی، اجتماعی و معیشتی حاکم بر کشورهای کمونیستی بود. در این آثار به رعب و وحشتی که توسط دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی بر مردم این کشورها سایه افکنده بود اشاره شده و درباره جنایاتی که در شوروی بر مردم این کشور رفته، مطالبی آمده بود.
ساواک نسبت به ایرانیانی که از مسافرت به کشورهای کمونیستی بازمی‌گشتند سوءظن داشت. این عده پس از ورود به کشور مدتی در قرنطینه بازجویان ساواک سپری می‌کردند. علاوه بر آن، ساواک هنگام برگزاری مراسم جشن در سفارت شوروی در تهران که اتباعی از ایران (نظیر رجال سیاسی، اداری، خبرنگاران و غیره) در آن شرکت می‌کردند، نیز تمهیدات قابل توجهی می‌اندیشید و با نفوذ مأمورانش در این‌ مجالس، رفتار میهمانان ایرانی را کنترل می‌کرد. 
با تمام این احوال ساواک و کا.گ.ب در برخی موارد و به حسب ضرورت همکاریهایی با هم داشتند. با توافق دو سرویس، گاه فعالان سیاسی مخالف حکومت پهلوی از شوروی اخراج شده و در مرزهای دو کشور به چنگ ساواک می‌افتادند. ساواک هم در اقداماتی مشابه، برخی فراریان اتباع شوروی را به خواست کا.گ.ب به این کشور تسلیم می‌کرد.  اما این گونه همکاریها همواره تحت‌الشعاع رقابت دو سرویس در داخل و خارج از ایران قرار داشت و ساواک به عنوان یکی از مهمترین سرویسهای اطلاعاتی هم پیمان سیا در خاورمیانه، نقش قابل‌توجهی در برخورد اطلاعاتی و امنیتی با کا.گ.ب ایفا می‌‌کرد.  شواهد و قراینی وجود دارد که نشان می‌دهد دامنه رقابت ساواک و کا.گ.ب علاوه بر ایران و کشورهای خاورمیانه، تا برخی کشورهای افریقایی نیز کشیده شده بود.  این رقابتها عمدتاً در راستای اختلافات و رقابتهای دو بلوک شرق و غرب در دستیابی به سرپلهای سیاسی و اقتصادی در خاورمیانه، افریقا و سایر نقاط جهان صورت می‌گرفت.
ساواک علاوه بر کنترل نمایندگیهای سیاسی، سفارتخانه و سایر مراکز شوروی و کا.گ.ب در ایران، فعالیت سرویسهای اطلاعاتی و نمایندگیهای سیاسی، بازرگانی و فرهنگی سایر کشورهای اروپای شرقی را نیز کنترل می‌ کرد.
از شواهد و قراین موجود برمی‌آید که ساواک برخلاف دستگاه اطلاعاتی شوروی و سایر کشورهای اروپای شرقی، با سرویس اطلاعاتی جمهوری خلق چین (بزرگترین کشور کمونیستی جهان که با شوروی اختلاف داشت) درگیری اطلاعاتی و جاسوسی چندان قابل‌توجهی نداشت. هر چند در مقاطعی از سالهای دهة 1340 و 1350 برخی از گروههای مائوئیست برای گذراندن دوره‌های آموزشی و یا به دست آوردن امکاناتی نظیر اسلحه به جمهوری خلق چین هم مسافرتهای پنهانی داشتند، اما دامنه این تحرکات و کمک حکومت چین به این گروهها، بسیار کمتر از آنی بود که مشکل جدی برای ساواک و حکومت پهلوی ایجاد کند. با این احوال تا اوایل دهة 1350، حکومت پهلوی عمدتاً به تبعیت از امریکا روابط سیاسی رسمی‌ با جمهوری خلق چین نداشت و هر دو کشور حملات اندک تبلیغاتی و رسانه‌ای متوجه یکدیگر می‌کردند. در این میان دولت چین تمایل چندانی به گسترش اختلافاتش با ایران نشان نمی‌داد. به دنبال ایجاد روابط سیاسی رسمی بین دو کشور در 1350 نیز، روابط طرفین به سرعت بهبود یافت و این روند تا واپسین روزهای حکومت پهلوی ادامه پیدا کرد.
در این میان، اقمار شوروی در اروپای شرقی نیز که روابط سیاسی و اقتصادی قابل‌توجهی با حکومت پهلوی داشته و سفارت و نمایندگیهای سیاسی و اقتصادی آنان در ایران فعال بود، در مسائل اطلاعاتی و امنیتی دردسر چندانی برای مأموران ساواک ایجاد نکردند. هر چند مأموران ضدجاسوسی (اداره کل هشتم) ساواک برای کنترل رفتار اهالی سفارت و سایر اتباع کشورهای اروپای شرقی در ایران تمهیداتی اندیشیده بود، اما برخورد اطلاعاتی و امنیتی قابل اعتنایی بین ساواک با مأموران اطلاعاتی این کشورها روی نداد. رومانی، چک اسلواکی، آلمان شرقی،‌ لهستان، بلغارستان و مجارستان از مهمترین کشورهای اروپای شرقی بودند که نمایندگیهای سیاسی و اقتصادی فعالی در ایران داشتند. اما چنان‌که معمول آن دوره بود، در سفارتخانه‌ها و احیاناً نمایندگیهای سیاسی و اقتصادی ایران در کشورهای اروپای شرقی، مأمورینی از ساواک حاضر بودند که ضمن کسب اطلاعات، گروههای چپ ایرانی را که در برخی از این کشورها اقامت داشتند و یا از طریق مرزهای این کشورها با اروپای غربی و فعالان سیاسی و دانشجویی ایرانی در اروپا و جهان غرب مرتبط می‌شدند، مراقبت می‌کردند.
در برخی منابع و از جمله در صحبتهای شاه در واپسین روزهای حکومت پهلوی، اشاراتی به نقش کا.گ.ب در ناآرامیهای سیاسی دوران انقلاب شده است. شاه معتقد بود که تحولات دوران انقلاب نمی‌توانست جز با هدایت‌ دستگاه اطلاعاتی قدرتمندی نظیر کا.گ.ب صورت پذیرد. اما این مدعای شاه هیچ‌گاه توسط محققان و مورخان جدی گرفته نشد. در واقع نه تنها کا.گ.ب، بلکه گروههای سیاسی چپ وابسته و یا متمایل به شوروی نیز در ایران هیچ‌گاه توان آن را نداشتند که بتوانند در مجموعه تحولات سیاسی، اجتماعی جامعه ایران تأثیر جدی داشته باشند. در تمام حوادث دوران انقلاب هم که ابتکار عمل در اختیار گروههای مذهبی و مسلمان به رهبری امام خمینی بود، حزب توده و سایر گروههای چپ بسیار با تأخیر و آن هم با اشاره شوروی، خود را در تحولات سیاسی موجود سهیم کردند و تا پیروزی نهایی انقلاب اسلامی هم نتوانستند نقش قابل‌ اعتنایی در تحولات سیاسی، اجتماعی کشور برعهده گیرند. از سوی دیگر دولت شوروی و به تبع آن کا.گ.ب هم بسیار دیر در جریان واقعی حوادثی که در ایران در حال تکوین، شکل‌گیری و گسترش بود، قرار گرفتند و تا ماههای پایانی حکومت پهلوی (آذر ـ دی 1357) تصور نمی‌‌کردند این حوادث خطر جدی برای ارکان حکومت پهلوی داشته باشد. از این مقطع به بعد بود که به تدریج مطبوعات و رسانه‌های گروهی شوروی، آن هم با احتیاط، انتقاد و حملاتی متوجه رژیم پهلوی کردند. ضمن این‌که بدون توجه به جایگاه درجه اول روحانیون در هدایت و شکل‌‌دهی تحولات انقلابی مردم ایران بر ضد حکومت پهلوی، کا.گ.ب و دولتمردان شوروی تلاش می‌کردند از احزاب و گروههای چپ وابسته و وفادار به ایده‌ها و خواستهای مسکو در ایران حمایت کنند و نقش آنان را در تحولات سیاسی، اجتماعی کشور عمده نشان دهند. در نهایت هم کا.گ.ب و حکومت شوروی در برابر تحولات انقلابی واپسین روزهای حکومت پهلوی عمدتاً روشی منفعلانه و محتاطانه در پیش گرفته و در سقوط نهایی رژیم پهلوی، هیچ‌ نقشی نداشتند.


کتاب ساواک ، سازمان اطلاعات و امنیت کشور ، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی