تعامل علمای تهران با علمای نجف درنهضت مشروطه
مقدمه :
پیشینه حوزه علمیه نجف اشرف به هزار سال پیش از این دوره می رسد. بدون شک با توجه به قرابت فرهنگی عراق و ایران به عنوان دو کشورمسلمان و همسایه که روزگار طولانی را جزء امپراطوری اسلامی بوده اند، پیشینه ارتباطات و تعاملات بین علمای ساکن در این دو منطقه ، قدمتی به تاریخ حوزه علمیه نجف اشرف دارد.
براساس مطالعات منابع تاریخی، بیشترین حجم ارتباطات و تعاملات علمای این دو ناحیه در دوره قاجاریه بوده است. در دوره مورد بحث ما که زمان قاجار است، بیشترین تعاملات بین این دو حوزه جغرافیایی، از زمان ناصرالدین شاه به بعد صورت گرفته است. به عنوان مثال در جنبش تنباکو تعامل بین علمای ایرانی ساکن در عتبات عالیات و ایران متفقا منجر به شکل گیری جنبش اجتماعی شد که برای اولین بار حکومت مطلقه را وادار به پذیرش نظر مردم کرد. این جنبش به لحاظ اهمیتی که داشت، اندیشه سنتی شکست ناپذیری سلطنت مطلقه را خدشه دار کرد. جنبش تنباکو به لحاظ روانی زمینه را برای جنبش سیاسی اجتماعی دیگری در سطح وسیع تر ، یعنی جنبش مشروطیت به وجود آورد که بررسی تعاملات علمای ایرانی ساکن در این دو مکان (تهران و نجف اشرف)،در این دوره، از اهداف این پژوهش بوده است.
از بررسی اجمالی منابع تاریخ مشروطیت ، چنین بر می آید که دو دسته از علماء در این جنبش ایفای نقش کردند . بر اساس مبانی نظری و اندیشه سیاسی آنان ، گروهی از مشروطیت حمایت کردند و گروهی نیز نسبت به آن انتقادهای تندی داشتند و تا حد مخالفت با آن نیز برآمدند. این دو گروه از علماء هم در تهران و هم در نجف اشرف حضور داشتند و در وقایع مشروطیت هر دو گروه سهم عمده ای داشتند .
در رویارویی با پدیده مشروطه ، علماء سه نوع تعامل با یکدیگر داشتند 1- تعامل علمای موافق مشروطه با یکدیگر در مواردی مانند مهاجرت کبری، استحکام مجلس و غیره 2- تعامل علمای مخالف مشروطه با یکدیگر در مواردی مانند شبهه در مساله حریت ، تحصن در حرم عبدالعظیم وغیره 3- تعامل علمای موافق و مخالف مشروطه با یکدیگر در مواردی مانند مساله نظارت علماء بر قانون اساسی و غیره.
1 - مفهوم مشروطیت و مبانی آن:
در نوشته های محققین تاریخ جدید ایران و ترکیه واژه مشروطه به عنوان معادلی برای لغت انگلیسی constitutionalism و یا حکومتی که بر اساس یک قانون اساسی و سیستم پارلمانی تشکیل یافته باشد، به کار برده شده است. در ایران دو واژه مشروطه و مشروطیت به آن سیستمی اطلاق می شود که پس از انقلاب 1324ق به وجود آمد. همزمان با به کار بردن این واژه، واژه های مترادف دیگری نیز در نوشته های نویسندگان زمان به عنوان صفت برای یک حکومت قانونی غیر استبدادی نیز به کار برده شده است. چند نمونه از این واژه ها عبارتند از: مقیّده، معتدله یا معتدل، محدوده و کنستیتوسیون.1
به نظر می رسد که این میرزا حسین خان سپهسالار بود که برای اولین بار در سال 1285ق هنگامی که سفیر ایران در دربار امپراطوری عثمانی بوده، واژه ی مشروطه را در خلال بعضی از گزارشهای خود به معنی مورد بحث کنونی ما به ایرانیان معرفی کرد. در مورد ریشه لغوی واژه مشروطه اختلاف نظر در میان دانشمندان علاقه مند به تاریخ مشروطه ایران وجود دارد. تقریباً کلیه نویسندگان ایرانی دوره انقلاب مشروطه، واژه مشروطه را از ریشه عربی شرط گرفته بدون در نظر گرفتن ریشه واقعی آن، آن را بدان معنی به کار برده اند. از میان این قبیل نویسندگان شمس کاشمری، شیخ اسماعیل محلاتی و ادیب الحکماء قراباغی را می توان به عنوان نمونه یاد کرد.
واژه مشروطه برای اولین بار در یک فرمان رسمی صادره از جانب محمد علی شاه زیر فشار آزادیخواهان به کار برده شد. چون در فرمانهای پیشین مظفرالدین شاه لغت مشروطه یاد نشده بود. شاه جدید مجبور شد که تغییر رژیم ایران را از استبدادی به مشروطیت با ذکر کلمه مشروطه تأیید بکند.2
از جمله مبانی نظری مهم انقلاب مشروطه، پیوند دین و سیاست است. علمای مشروطه با مفروض داشتن این امر، خواستار مشروطه ای سازگار با آموزه های اسلامی بودند و اساساً خاستگاه مشروطه را آموزه های دینی می دانستند. در این رابطه می توان به تعریفی که آخوند خراسانی از مشروطه ارائه دادند، اشاره کرد. ایشان در این باره می نویسند: «مشروطیت هر مملکت، عبارت از مشروط و محدود بودن ادارات سلطنتی و دوایر دولتی است به عدم تخطی از حدود و قوانین موضوعه بر طبق مذهب رسمی آن مملکت ... و چون مذهب رسمی ایران، همان دین قویم اسلام و طریقه حقه اثناعشریه، صلوات الله علیهم اجمعین است، پس حقیقتا مشروطیت و آزادی در ایران، عبارت از عدم تجاوز دولت و ملت از قوانین منطبقه بر احکام خاصه و عامه مستفاد از مذهب است....»3
ایشان در اندرزنامه ای که به محمدعلی شاه قاجار می نویسد، ذیل بند ششم عنوان می کند که: « کوشش کنید برای بسط عدالت و مساوات واقعی به صورتی که شخص شاه با ضعیف ترین افراد ملت از لحاظ حقوق برابر باشند و احکام شرعی اسلامی بر جمیع افراد بدون استثناء حاکم باشد و هرگاه شخص شاه در این راه ثابت قدم باشد و در راه اجرای این تکلیف بکوشد، مسلما معاندین سرشکسته خواهند شد و اساس عدالت مستحکم خواهد گردید.»4
نمونه دیگر این پیوند را می توان در آراء شیخ محمد اسماعیل محلاتی مشاهده کرد. ایشان سلطنت مشروطه را «منضبط کردن خیالات شاه و حواشی وی بر اساس قانون» تعریف می کنند و معتقدند که در مملکت اسلامی، انضباط کار دولتمردان، باید برابر قانونها و آئینهای اسلام و احکام قرآن باشد.5
در پایان این مبحث می توان گفت که اندیشه مشروطه خواهی در ایران هر چند قدمت و پیشینه ای همانند غرب ندارد؛ اما از زمان شکل گیری اولین اندیشه اصلاحات تا زمانی که در میان متنفذترین قشر جامعه ایران یعنی روحانیون پذیرفته شده، دوره پرفراز و نشیب تقریباً صدساله ای را گذراند. در واقع این مسیر ناهمواری که گذر از هر مقطع آن حکم حلقه های زنجیری را داشت که به یکدیگر می پیوست، در نهایت به نهضت مشروطه منتهی شد. نقطه اتصال این حلقه های زنجیر را روشنفکران بر عهده داشتند؛ تا جایی که آخرین حلقه را به دست کسانی دادند که قدرت کاریزمای آنان می توانست تحول ایجاد کند. آری؛ علما به عنوان مهمترین قشر تأثیرگذار در جنبشهای اجتماعی تاریخ معاصر ایران در جنبش مشروطه خواهی نقش مهمی داشتند.
2 - بررسی تعاملات علمای « مشروطه خواه» تهران با علمای « مشروطه خواه» نجف اشرف :
در این قسمت سعی بر این است که مهمترین موارد و مسائلی که علمای مشروطه خواه تهران و علمای مشروطه خواه نجف اشرف در مورد آن ها با هم تعامل و تفاهم داشته اند و در جهت پیشبرد اهداف خود دست به اقداماتی زده اند، بررسی شود. بدیهی است که نحوه رویارویی و عکس العمل آنان با موارد و حوادثی که ذکر خواهد شد در واقع بخش مهمی از مصادیق مبانی فکری و نظری علمای مشروطه خواه را روشن خواهد کرد. برای این منظور مهمترین مواردی که این علما با هم تعامل و تفاهم داشته اند، به صورت موردی بیان می گردد و سپس به تحلیل آنان پرداخته خواهد شد تا در پایان بتوان نتیجه مطلوبی از آن استخراج نمود.
2-1- خلع امین السلطان
امین السلطان شخصیتی مستبد و خود رأی داشت که با روی کار آمدن شاه جدید، مظفرالدین شاه، قصد داشت که چهره مستبد خود را بیشتر آشکار کند و تقریباً به غیراز خود و شاه به گروه یا قشر یا افراد دیگری توجه نداشت این گروه ها یا اقشار، خواه از شاهزادگان بودند خواه از روحانیون، و یا از تجار و بازرگانان در نظر وی تفاوتی نداشت. بنابراین با روی کار آمدن ، سیاست دلخواه خود را دنبال کرد که باعث نارضایتی بسیاری شد. نویسنده « تاریخ بیداری ایرانیان » اشاره کرده که هنگامی که امین السلطان بر مسند صدارت ایران تکیه زد، چون دربار ایران را به خود محتاج می دید و می دانست که از رجال درباری کسی نیست که بتواند از عهده امور براید بنابراین مغرورانه با عامه علمای اعلام و رجال بزرگ و شاهزادگان و اشراف و کسبه ، بنای بد سلوکی و بد رفتاری را می گذارد.6
این شیوه رفتاری امین السلطان باعث شد که با رفتن شاه به فرنگ فرصت به دست دشمنان وی بیفتد و در بین اقشار متنفذ جامعه و روحانیون این گونه پراکنده کردند که امین السطان با فرستادن شاه به فرنگ در واقع قصد بر باد دادن سرمایه مملکت را دارد. البته در آن زمان در میان خود روحانیون افرادی بودند که نسبتاً مسائل جهان را درک می کردند و دارای بینش سیاسی بودند و عملکرد سوء سیاست اتابک را درک می کردند. کسروی به این نکته اشاره می کند که در میان روحانیون کسانی پیدا شده بودند که از چگونگی جهان آگاه بودند و زیان های کارهای اتابک را به خوبی درک می کردند و از دلسوزی و غیرتمندی باز نمی ایستادند به عنوان مثال در تهران ، طباطبائی همچنان با اتابک مخالف بود.7
از طرفی در عتبات عالیات به خصوص در نجف اشرف علمایی بودند که مورد توجه ایرانیان و شیعیان جهان بودند و اینان چون ایرانی بودند و از طرفی در یک فضای بازتری از لحاظ سیاسی زندگی می کردند لذا مسائل ایران را پی گیری می کردند، و نسبت به مساله اتابک ، آنان نیز از خود عکس العمل نشان دادند. حامدالگار اشاره کرده که در میان رویدادهایی که منجر به سقوط امین السلطان شد نفوذ عتبات آشکارتر بود ، از طرفی حکومت عثمانی تا سال 1904 که حکومت روسیه آن را زیر فشار گذاشت بود ، بر طبق سیاست گسترش پان اسلام خود ، ادامه نفوذ عتبات را کاملاً آزاد گذاشته بود درنتیجه هماهنگی سیاسی علمای ایران و عتبات دست کم به اندازه هماهنگی سیاسی آنان درهیجان امتیاز تنباکو مؤثر واقع شد.8
نتیجه مخالفت های علمای نجف، با اتابک که در جهت تعامل با علمای تهران صورت گرفت منجر به دادن فتوی مبنی بر کفر امین السلطان گردید. کسروی می نویسد: «سرانجام ناخشنودی علمای نجف کار خود را کرد و در همه جا پراکنده شد که علمای نجف میرزا علی اصغر خان اتابک راتکفیر کرده اند و این به دلیری مردم افزود.»9
سرانجام تعامل علمای تهران و نجف در جهت برکنار ی اتابک نتیجه داد و منجر به عزل وی شد. که این مساله نشان می دهد که در صورتی که علمای نجف و علمای تهران در مورد مساله ای با هم توافق و تعامل داشتند می توانستند دست به اقدامات بزرگی همچون برکناری صدراعظم بزنند و این مساله قدرت و میزان نفوذ روحانیون را در دوره قاجار و به خصوص مقارن با مشروطه نشان می دهد.
2 – 2 - خلع نوز بلژیکی
مساله دیگری که موجبات نارضایتی علما و مردم را فراهم کرد ، عملکرد نوز بلژیکی و همکارانش در گمرکات ایران بود . نوز و همکارانش سیاست های تجاری و بازرگانی را طوری تنظیم کرده بودند که عملا به ضرر بازرگانان ایرانی و به نفع بازرگانی خارجی بخصوص روسیه تمام می شد . با توجه به همکاری دیرینه تجار و بازرگانان با علما در عصر قاجار، بازرگانان ایرانی دست به دامن علما شدند و از نوز و همکارانش شکایت کردند . عبدالله بهبهانی مجتهد تهران در همکاری با بازرگانان ایرانی و علیه نوز و همکارانش عملا وارد عمل شد .
دامنه اعتراضات علیه نوز بلژیکی مختص به ایران و علمای ساکن ایران نبود؛ بلکه این اعتراضات به عتبات عالیات هم رسید و باعث شد که آنان در تعامل با علمای تهران ، در جهت برکناری نوز و همکارانش اقدام کنند . تلگرافی در 8 ربیع الاول 1323که بوسیله علمای ثلاثه نجف به عبدالله بهبهانی رسید ، حاکی از تعامل آنان در مخالفت و برکناری نوز بلژیکی است :
« حجت الاسلام آقای آقا سید عبدالله مجتهد بهبهانی ، تظلم و شکایت اهالی از تعدیات مسیو نوز مسیحی به حدی رسیده که دیگر اغماض نتوان کرد . وجود شریف امروزه ، حامی اسلام و خیرخواه مسلمین است . لازم است محظ حفظ اعراض و اموال و نفوس مسلمین ، رفع و دفع ید آن ظالم را با تمام اجزاء او از بلاد مسلمین نموده ، تکلیف عموم همین است . هر کس هم به هر لباس ، حمایت از او بنماید ، فاسق و حالش ، حال اوست . » محمد کاظم خراسانی ، عبدالله مازندرانی ، نجل المرحوم حاج میرزا خلیل .10
تعامل علمای نجف اشرف با علمای تهران در مخالفت با نوز بلژیکی ، باعث شد که علما در واقعه مهاجرت صغری ، یکی از مهمترین درخواست های خود را از شاه ، خلع مسیو نوز بلژیکی و همکارانش قرار دهند که سرانجام باعث خلع وی شد . واقعیت این است که نوز بلژیکی عرصه را به لحاظ اقتصادی بر تجاّر ایرانی تنگ کرده بود و چون شرایط آن زمان طوری نبود که تجّار بتوانند با شکایت از دربار از سیاستهای اقتصادی وی انتقاد کنند و عملاً سخنان آنان مسموع نمی شد، لذا دست به دامان علما شدند و در واقع یافتن مستمسک مذهبی جهت برکناری وی بود که نتیجه داد.
2-3- مهاجرت به قم یا مهاجرت کبری
به دنبال عدم توجه و بی اعتنایی عین الدوله صدراعظم وقت به وعده هایی که به متحصنین و مهاجرین به حرم حضرت عبدالعظیم داده بود که در رأس آنها تأسیس عدالتخانه بود و از طرفی کشته شدن یک طلبه به نام عبدالحمید بدست ایادی عین الدوله، باعث تجمع روحانیون و مردم در مسجد جامع گردید که بعد از به وجود آمدن درگیری هایی با نصرالسلطنه نهایتاً شاه حکم به خروج روحانیون از تهران داد و علماء نیز آماده حرکت به طرف عتبات عالیات شدند که بعداً در قم متحصن شدند . این جریانات به اطلاع علمای مقیم در نجف رسید و باعث عکس العمل خاص آنان پیرامون این مساله شد. در کتاب «نهضت مشروطه ایران بر پایه اسناد وزارت امور خارجه» اشاره شده که به دنبال تحصن علماء و مردم در مسجد جامع، به دستور دولت ، مسجد جامع و مسجد شاه و بازار بین الحرمین به وسیله سربازان محاصره می شود و نصرالسلطنه فرمانده توپخانه و وزیر تلگراف مامور می شود که علماء را عنفاً از مسجد جامع بیرون کنند، در این میان همسر سید عبدالله بهبهانی تلگرافی به حاجی میرزا حسین تهرانی، یکی از مراجع بزرگ نجف، مخابره می کند و متذکر می شود که عموم علماء در مسجد جامع محصور شده اند و حدود چهار هزار سرباز آنان را در محاصره دارند و راه آب و نان مسدود است و نزدیک است که تلف شوند.11
این تلگراف حمایت مراجع نجف را از حرکت ضد استبدادی که در تهران شروع شده بود بر انگیخت و چندتلگراف به شاه و صدراعظم مخابره نمودند.
حرکت عظیم علمای تهران در مهاجرت کبری و آگاهی علمای نجف از جریانات تهران باعث شد که پشتیبانی و تعامل خود را با علمای تهران از طریق تلگراف هایی که فرستادند اعلام کنند متن تلگرافی که در کتاب « تاریخ بیداری ایرانیان » و «واقعات اتفاقیه در روزگار» نیز آمده است بدین شرح است: «حجج ااسلام دامت بر کاتهم، تلگراف اخبار موحش از تهران رسید موجب پریشانی فوق العاده گردید. مطالب چیست؟ عاجلاً اطلاع دهید تا اقدامات لازمه بنمائیم (الاحقر عبداله مازندارانی، الاحقر محمد کاظم خراسانی، حاجی میرزا حسین نجل مرحوم حاج میرزا خلیل » 13 جمادی الثانی 1324. 12
این گونه تلگراف ها حاکی از همدردی و تفاهم و در نتیجه تعامل علمای تهران با علمای نجف است که تأثیر خود را در پیروزی جنبش و کوتاه آمدن شاه در برابر خواسته های علماء و مردم نشان داد.
2-4- حمایت از مجلس و مشروطیت
به نظر می رسد که یکی از مواردی که علمای اعلام تهران و نجف بیشترین تعامل و تفاهم را در مورد آن داشته اند و در جهت آن تا حد امکان سعی خود را کرده اند حمایت از استحکام و دوام مجلس شورای ملی بوده است . البته آنچه که تقریباً در همه تلگرافات علمای عتبات عالیات دیده می شود تکیه بر این نکته است که چون مجلس شورا در جهت اجرای احکام شریعت و حفظ دین و صیانت قلمرو اسلام است لذا تلاش در جهت حفظ آن از اهم واجبات است و دعاوی مخالفان را مردود می دانستند. آخوند خراسانی در تلگرافی به علمای تهران می نویسد: «حجج اسلام ، با مجلس ایران بی درنگ باید همراهی کرد.حرفهای مخالفین ابداً مسموع نیست و دعاویشان مزخرف است».13
همراهی علمای نجف در حمایت از مشروطه و استحکام مجلس بسیار مهم و قابل توجه بوده و از اهمیت زیادی برخوردار می باشد به طوری که علمای تهران نیز به این مهم اعتراف کرده اند. آقا سید عبدالله مجتهد بهبهانی در خصوص پشتیبانی های علمای نجف از مشروطیت و مجلس اظهار می داشت:
« در حقیقت دعای وجود مبارک ایشان بر عموم مسلمین لازم است و خیلی لطف و همراهی و مساعدت درباب استحکام مجلس فرموده اند و همراهی ایشان غیر از همراهی حجج اسلامی است که در اینجا (تهران) حضور دارند و از کم و کیف مسبوقند و آقایان حجج عراق عرب با وجود اینکه اینجا حضور ندارند طوری اظهار مساعدت و همراهی می فرمایند که گویا اینجا تشریف داشته و از تمام کیفیات مطلب خاطر مبارکشان مستحضر است .»14
دامنه تعامل علمای نجف پیرامون استحکام و حفظ مجلس و مشروطیت تا حدی بود که فتوا بر وجوب حفظ این نظام (مشروطیت) و حرمت معاندت و دشمنی با آن را صادر کردند.«... بر هر مسلمی سعی در اهتمام و استحکام و تشیید این اساس قویم لازم و اقدام در موجبات اختلال آن محاوره و معانده، با صاحب شریعت مطهره و خیانت به دولت است ..... » محرم 1325. 15
تلگرافی درصفر 1325 بین عبدالله مازندرانی از علمای نجف و مصطفی آشتیانی از علمای تهران مخابره شده است که حاکی از تعامل آن دو مجتهد در اهتمام بر استحکام اساس مجلس و مشروطیت است:
« تلگراف از نجف اشرف به توسط جناب مستطاب آقای آقا میرزا مصطفی آشتیانی سلمه الله به مجلس شورای ملی ؛ معروض می شود اگرچه بحمدالله فوائد عظیم مترقبه براین مجلس محترم برای دین و دولت و مملکت اجمالا مکشوف بود ولی بیانات شفاهی جناب مستطاب شیخ مرتضی مجتهد آشتیانی به منزله تفصیل این اجمال است و اهتمام در استحکام اساس آن از اهم وظایف و ارکان دین پروری و فرط معدلت کامله ذات اقدس ملوکانه است که ان شاءالله در تشیید و استحکام اساس این امر بذل عنایت ملوکانه فرموده این نیک نامی بزرگ و عدالت انوشیروانی را به نام مبارک خود برقرار و عموم علما و قاطبه رعیت را دعاگو و امیدوار خواهند فرمود . ان شاء الله تعالی ( الاحقر عبدالله مازندرانی )» 16
تلگراف دیگری بین دو تن از علمای مشروطه خواه نجف اشرف ( آخوند خراسانی و عبدالله مازندرانی ) با دو تن از علمای تهران ، ( سید محمد امام زاده و صدرالعلما ) مخابره شده است که علاوه بر اینکه نشان از تعامل آنان بر وجوب اهتمام در مشروطیت و تشکیل مجلس شورای ملی است ، حاکی از دقت و توجه آنان در شفاف سازی فضای سیاسی جامعه و کمک به درک مردم از مشروطیت است و به همین دلیل اگر احیانا فتوی یا حکمی به دروغ به آنان نسبت داده شده باشد که به منظور انحراف افکار عمومی جامعه بوده ، آنان در جهت شفاف سازی این فضا اقدام کرده اند .
« تهران دهم شهر ذی الحجه الحرام 1326 – خدمت جنابان ... آقای حاجی سید محمد امام زاده و آقای صدرالعلما دامت برکاته ، احکام صادره از این خدام شرع انور بر وجوب اهتمام در مشروطیت دولت ایران و تشکیل مجلس شورای ملی عمومی و... جمیعا صحیح و صادر از داعیان است و نسبت صدور ناسخ احکام مزبوره از مرحوم آیه الله حاجی قدس سره و این خادمان شریعت مطهره کذب محض ، چگونه رفع ید و اعراض از چنین نعمت عظمی که موجب قطع تعدی و ارتکاب های دلخواهانه ظالمین و مقدمه حفظ بیضه اسلام است ممکن ، و صدور ناسخ در چنین امر واضحی که از اظهر ضروریات دین مبین است ، محتمل الصدور می باشد . شرح مراتب معروفه را به عموم مسلمین ابلاغ فرموده با کمال اتحاد و اتفاق کلمه در انفاذ احکام الهیه عزاسمه بذل جهد نمایید تا اعراض مسلمین بیش از این تلف نشود . الاحقر عبداله مازندرانی ، الاحقر محمد کاظم خراسانی . » . 17
تلگراف دیگری بین دو تن از علمای مشروطه خواه تهران ، ( سید جعفر شیرازی و آقا شیخ حسین یزدی ) با علمای ثلاثه نجف اشرف مخابره شده است که علاوه بر اینکه نشان دهنده تعامل آنان در اهتمام بر امر مجلس و مشروطیت است برخی دیدگاهها و نظرات و انتظارات آنان را از مجلس شورای ملی روشن می کند. در این تلگراف اشاره شده است که مجلس شورای ملی تضمین کننده نظم و انتظام امور مسلمین ، همچنین تقویت دین و دولت و باعث جلوگیری از نفوذ بیگانگان در کشور است ، بعلاوه مجلس را باعث مجری شدن احکام اسلامی و امر به معروف ونهی از منکر و جلوگیری از ظلم و ستم مستبدین می دانستند ؛
« از قصر به تهران ، 15 شعبان ، جنابان آقا سید جعفر شیرازی و آقا شیخ حسین یزدی سلمه الله تعالی : تلگراف شریف واصل بحمدالله مجلس شورا متکفل انتظام امور مسلمین و اعلا کلمه حقه و تقویت دین و دولت و قطع نفوذ خارجه و اجرای احکام شریعت و صدور امر به معروف و نهی از منکر و عدم تعدی و رفع ظلم و تعدیات مستبدانه که سالها داشتیم برپا شده ، در حصول این تمنی و موهبت عظمی مسروریم و گمان نمی رفت احدی از مسلمین مخالف این اساس شود خاصه بعد از تطبیق نظامنامه بر قوانین شرعیه و ضم فصول ابدی برای اینکه مجال هیچ گونه تشتت و جای هیچ سخن مغرضانه باقی نمانده ، در هر صورت بر قاطبه مسلمین اهتمام در امر چنین مجلس واجب و اعراض از وسواس واهیه مطبوعه و غیر مطبوعه مخالفین که جز اغراض شخصیه و آثار فتنه و فساد قصدی ندارند لازم است و احدی تخلف نخواهد نمود. حاج میرزا خلیل ، محمد کاظم خراسانی ، عبدالله مازندرانی . » . 18
2-5- مبارزه با استبداد
از جمله مواردی که علمای تهران و علمای نجف در مورد آن با هم تفاهم و تعامل داشتند مبارزه با استبداد بود اصولاً ماهیت مشروطیت و مشروطه خواهی مبارزه با استبداد و خود رأی بودن حاکمان می باشد بنابراین علما با آگاه بودن از این نیاز جامعه و این امر مهم با تعامل و همکاری در استحکام مشروطیت عملاً در جهت مخالفت با استبداد نیز گام برداشتند. به دنبال تلاش محمد علی شاه که سعی در فریب علمای نجف داشت و خود را حامی مشروطه و اسلام نشان می داد، علمای نجف در تعامل با علمای تهران، ضمن فرستادن تلگرافی موضع ضد استبدادی خود را به اطلاع وی رسانیدند :
« تهران توسط جنابان حجج الاسلام بهبهانی و طباطبای و افجه ای دامت برکاتهم، حضور مبارک شاهنشاه عرضه می داریم پر واضح است که اقدامات مجدانه داعیان محض حفظ دین بوده مکررا هم این معنی را تلگرافا و کتبا به عرض رسانیده و به جواب مساعد نائل شده حالا دستخط تلگرافی زیارت و موجب کمال تاسف و حیرت گردید زیرا که معلوم شد باز انفاس خائنین اثر سمیت خود را بخشیده لزوماً خالصانه عرض می داریم اگر اظهارات ملوکانه همان قسم که معمول است مبتنی بر واقعیت و بر مضمون قول حضرت شاه هماهنگی داشت چنین روزگار سیاه برای این دولت و ملت دست نمی داد و اتلاف نفوس و اعراض مسلمین به این حد منتهی نمی شد... در تهران با آن امنیت به چنین هیئت موحش تشکیل اردو نمی فرمودید .... علی ای حال بدیهی است حفظ دین مبین و استقلال دولت بر عدم تخطی از قوانین مشروطیت متوقف و التزام آن برقاطبه مسلمین خصوصاً شخص شاه از اهم واجبات است.» محمد کاظم خراسانی ، عبدالله مازندرانی 21 جمادی الاول 1326. 19
به دنبال به توپ بسته شدن مجلس شورای ملی و آغاز دوران استبداد صغیر، به همان اندازه که در نتیجه استبداد خشن و اختناق شدید حاکم بر ایران، از اهمیت و دامنه فعالیت علمای مشروطه طلب مقیم تهران کاسته شد، اهمیت نقش مراجع مشروطه طلب ایرانی مقیم نجف در حمایت از مشروطیت و تعامل با علمای تهران و مقابله با حکومت استبدادی قاجاریه افزایش یافت. ضدیت و مخالفت های علمایی چون میرزا خلیل تهرانی ،ملاعبدالله مازندرانی،آخوندخراسانی با شاه و اقدامات استبدادی او،محمدعلی شاه را واداشت تا با ارسال تلگرافی به نجف و تظاهر به اسلام خواهی اقدامات خود و کارگزارانش را در به توپ بستن مجلس و سرکوبی مخالفان ، کوشش برای بقای اسلام و محو افکار مخالف اسلام معرفی کند. اما مراجع مشروطه طلب نجف با ارسال پاسخ شدید اللحنی در ماه رمضان 1326 ه.ق متن تلگراف شاه راالفاظ بی معنی و سراپا مخالف با قواعد مسلمانی توصیف کرده و شاه قاجار را به پیروی از چنگیز متهم کردند.20
عبدالله بهبهانی که به دنبال به توپ بسته شدن مجلس به نجف اشرف رفته بود و جزء هیات رؤسای روحانی شده بود مصمم شده بودند که با دیگر افراد هیات روحانی به تهران بروند و برای مبارزه با استبداد ، مجاهدان ایرانی را ترغیب کنند.21
تلگرافی بین سه تن از علمای مشروطه خواه ایران ( عبدالله بهبهانی و محمد ابن صادق طباطبای و افجه ای ) و علمای مشروطه خواه نجف اشرف در جمادی الاول 1326 مخابره شده است که حاکی از تعامل آنان در مبارزه با استبداد و عوامل آن است ، در این تلگراف به اعمال نظامی شاه ، اوضاع آشفته اجتماعی مردم از قبیل ترس از قتل نفس ، وحشت عمومی و تعطیلی عمومی اشاره شده و خواهان اقدمات مجدانه از علمای نجف می شوند . صورت جواب تلگراف از نجف به تهران :
« حجت الاسلام آقای بهبهانی و آقای طباطبای و افجه ، دامت برکاتهم ، تلگراف موحش موجب ملاطت فوق العاده گردید، با اقدامات غیر مترقبه ، آنچه متوقف علیه حفظ اسلام است معمول فرمایید ، عموم مسلمین اطاعت نموده نتیجه را سریعا اطلاع دهید . نجل مرحوم میرزا خلیل ، الاحقر محمد کاظم الخراسانی ، الاحقر عبدالله مازندرانی .» 22
2-6- حفظ قلمرو اسلام و حرمت دادن مالیات به حکام ظالم
یکی از مواردی که علمای تهران و علمای نجف همواره مد نظر داشته اند و در فتاوی خود که به وسیله تلگراف صادر می شد همواره ذکر کرده اند اهمیت حفظ قلمرو اسلام است.
در واقع یکی از مبانی مشروعیت نظام مشروطه ، در ایران از نظر علمای مشروطه خواه چه علمای نجف وچه علمای تهران، حفظ قلمرو اسلام و جلوگیری از دخالت بیگانگان در امور است و این بدان دلیل می باشد که ایران تجربه تجاوزات بیگانگانی چون روس و نفوذو دخالت های کشورهای چون انگلیس را داشته است بنابراین این علما چنین می پنداشتند که با تشکیل مجلس و نظام مشروطیت ، صیانت دین و مرزها و در واقع قلمرو اسلام بهتر از گذشته حفظ خواهد شد.
در تلگرافی در ربیع الاول 1327 که آخوند خراسانی برای شیخ اسماعیل محلاتی که مدتی درتهران بودند، فرستاده است آشکار است که هر دو حفظ قلمرو اسلام را ضروری دانسته و در این جهت با هم تعامل داشته اند و مردم را ترغیب به حفظ قلمرو اسلام از طریق حفظ نظام مشروطیت می کنند :
«ان شاء الله عموم اسلامیان این مرقومه شریفه و لایحه صادره از جناب ... شیخ اسماعیل مجتهد محلاتی را برای فهمیدن تکالیفی که در حفظ بیضه (قلمرو) اسلام به عهده دارند مغتنم شمارند و حقیقت احکام ماها را که مخالفت اساس مشروطیت را به منزله محاربه با امام زمان دانستیم از بیانات واضحه ایشان استفاده کنند/....» 23
همچنین در تلگرافی که دو تن از علمای نجف یعنی عبدالله مازندرانی و محمد کاظم خراسانی به دو تن از علمای تهران ، محمد امام زاده و صدر العلما فرستادند بر حفظ بیضه (قلمرو) اسلام تأکید کرده اند. 24
از جمله موارد دیگری که علما نجف و ایران بر آن تأکید داشتند و در مورد آن با هم تعامل داشتند مسأله عدم پرداخت مالیات از طرف مردم به دولت حاکمه بود که این تصمیم به دنبال تخریب مجلس از سوی محمدعلی شاه صورت گرفت. علماء به منظور اینکه بتوانند از این طریق محمد علی شاه را در مضیقه اقتصادی قرار دهند و بر آن فشار وارد کنند حکم بر حرمت دادن مالیات را صادر کردند که البته این حکم در شکست محمد علی شاه بسیار کارآمد بود زیرا، با ضعیف شدن بنیه مالی و اقتصادی وی، توان نظامی وی هم کاهش یافت که سرانجام نتوانست در مقابل نیروهای مجاهدین مقاومت کند و تهران به دست مردم افتاد و دوران استبداد صغیر به پایان رسید و در واقع علما به نتیجه تعامل و همکاری خود در جهت مبارزه با استبداد محمد علی شاهی دست یافتند :
«به عموم ملت حکم خدا را اعلام می داریم الیوم همت در دفع این سفاک جبار و دفاع از نفوس و اعراض و اموال مسلمین از اهم واجبات است و دادن مالیات به گماشتگان او از اعظم محرمات و بذل و جهد در استحکام و استقرار مشروطیت به منزله جهاد در رکاب امام زمان و سرمویی مخالفت و مسامحه به منزله خذلان و محاربه با آن حضرت است. الاحقر نجل میرزا خلیل، محمد کاظم خراسانی، عبدالله مازندرانی». 25
این حکم که توسط علمای نجف در1326 ق بعد از بمباران مجلس صادر و به علمای تهران فرستاده شده است به طور کامل دادن مالیات را به ایادی محمد علی شاه حرام کرده و تعامل علما در این مورد باعث شد که محمدعلی شاه به طور جدی دچار مشکل شود.
2 – 7 - حرمت قتل مشروطه خواهان
یکی از مواردی که علمای مشروطه خواه نجف اشرف و تهران در تعامل با یکدیگر بر آن تاکید داشتند ، حفظ جان و مال و ناموس مشروطه خواهان در برابر مخالفان آنان بود .
آنان بخوبی می دانستند کسانی می توانند احیانا دست به چنین اقداماتی بزنند که دارای قدرت و توان نظامی هستند به همین دلیل با مورد خطاب قرار دادن نیروهای لشکری و توپخانه ، قزاق ، روسای عشایر و ایلات ، امرا و صاحب منصبان و نوکرهای نظام ، در جهت حفظ جان و مال و ناموس و حمایت از مشروطه خواهان بر آمدند و اقدام به چنین اعمالی را مخالف شرع اعلام کردند .
« عموم صاحب منصبان و امرا و قزاق و نوکرهای نظام و سرحدداران ایران ، ایدهم الله تعالی را به سلام وافر مخصوص می داریم ، همواره حفظ حدود و نفوس و اعراض و اموال مسلمین در عهده آن برادران محترم بوده و هست ، همگی بدانند که همراهی با مخالفین اساس قویم مشروطیت هر که باشد و ادنی تعرض به مسلمانان حامیان این اساس قویم ، محاربه با امام عصر (عج) است البته باید همگی بر ضد مشروطیت اقدامی ننمایند . تهرانی ، خراسانی ، مازندرانی .» 26
تلگراف دیگری در شعبان 1326 با همین مضمون بین علمای ثلاثه نجف و علمای تهران در تعامل با یکدیگر مخابره شده است :
« ایضا تهران توسط حجج الاسلام بهبهانی و طباطبایی و افجه دامت برکاتهم ، عموم برادران لشکری و توپخانه و قزاق و روسای عشایر و ایلات و قاطبه عساکر اسلامیه دامت تائیداتهم بدانند سابقا با آن برادران گرامی تلگراف کردیم که حفظ و حراست نفوس و اعراض و اموال مسلمین در عهده کفایت شماهاست حال هم صریحا می گوییم همه بدانند همراهی و اطاعت ، حکم شلیک بر ملت و قتل مجلس خواهان در حکم اطاعت یزید ابن معاویه و با مسلمانی منافی است . تهرانی ، خراسانی ، مازندرانی .»27
2 – 8 - حمایت از متحصنین در حرم عبدالعظیم و سفارت عثمانی
بعد از واقعه به توپ بسته شدن مجلس و آغاز دوران استبداد صغیر ، چون عرصه بر مشروطه خواهان تنگ شده بود بنابراین علما و مشروطه خواهان برای رسیدن به بعضی از خواسته های خود و نشان دادن اعتراض به محمد علیشاه ، در حرم عبدالعظیم و سفارت عثمانی متحصن شدند . این حوادث به اطلاع علمای مشروطه خواه نجف می رسید و در جهت تعامل و همکاری با علمای متحصن و مشروطه خواهان ، اقدام به صدور احکامی کردند که حاکی از تعامل آنان با یکدیگر است :
« خدمت عموم برادران ایمانی و احباب دینی ، وفقهم الله ، زحمت می دهد در این موقع که جمع کثیر از علماء اعلام و غیر ایشان در زاویه مقدس حضرت عبدالعظیم و سفارت عثمانی برای خیرخواهی ملت ، متحصن هستند و مردم غیور در اطراف و بلاد همت بر قلع ریشه استبداد و رفع ظلم و فساد گماشته و علم فتوت برافراشته اند ، برعموم خلق لازم و واجب است که هر قسم اعانت و همراهی که ممکن است از ایشان بنمایند ، تا به عون الله و تاییده ، و توجهات حضرت ولی عصر (عج) ، ریشه ظلم و استبداد قطع شده ، ملت مظلوم به حقوق خود نائل گردند . 9 شهر صفر 1327 ، الاحقر عبدالله مازندرانی ، الاحقر محمد کاظم خراسانی .» 28
سید احمد تفرشی حسینی نیز ضمن اشاره به این تحصن می نویسد که کاغذی از نجف به مهر آخوند ملا کاظم و ملاعبدالله رسیده بود که همراهی با اشخاص متحصنین درسفارت و حضرت عبدالعظیم ، را معاونت با امام زمان و مخالفت با اینها را ، محاربه با امام زمان اعلام کرده بودند .29
آنچه که از بررسی تعاملات علمای مشروطه خواه نجف و علمای مشروطه خواه تهران برداشت می شود این است که حمایت آنان از مشروطیت نشان دهنده اجرای عملی اندیشه آنان است که بیش از هر چیز بیانگر فقه پویای شیعی است . بنابراین مواردی مثل حفظ بیضه(قلمرو) اسلام ، استحکام مجلس، حرمت دادن مالیات ، حرمت قتل مجلس خواهان، همه حاکی از پویایی فکری این علما بوده که تلاش می کرده اند احکام اسلام را همگام با مسائل جدید مطابقت دهند تا بتوانند نتیجه مطلوب تری حاصل نمایند.
3 - تعامل علمای« مخالف مشروطه» تهران با علمای« مخالف مشروطه» نجف اشرف
در این قسمت به بررسی مواردی که علمای مخالف مشروطه تهران و علمای مخالف مشروطه نجف اشرف ، با هم تعامل داشتند و در جهت نیل به اهداف خویش دست به اقداماتی زده اند می پردازیم . از طرفی بررسی این تعاملات به درک برخی از زیر بناها و مبانی فکری این علما نیز کمک خواهد کرد
3-1- مساله حریت
یکی از مبانی حکومت مشروطه، آزادی خواهی و حریت است . محدوده آزادی در اسلام ، چهارچو قوانین اسلامی است اما در غرب تا جایی که منجر به سلب آزادی دیگران نشود ، توسعه می یابد . در عصر مشروطه، حریت و آزادی در مبادی فکری هیچ کدام از اقشاری که در این دوران حضور داشتند و در آن نقش ایفا می کردند به معنی بی قید و بندی و هرج و مرج نبوده است . تعریفی که روشنفکران از حریت داشتند با تعریفی که علما چه مشروطه خواه و چه مخالف مشروطه از آن داشتند تفاوت داشت . علمای مشروطه خواه حریت و آزادی را به معنی آزادی افراد یک جامعه از رقیت و بندگی سلطان می دانستند و با نظر روشنفکران که علاوه بر آن به معنی آزادی بیان و قلم و مطبوعات می دانستند تفاوت ماهوی داشت.
گروه دیگری که در مساله مشروطیت دخالت داشتند گروهی از علماء بودند حال چه درتهران و چه در نجف اشرف که آنان با مشروطه و مشروطیت مخالف بودندو یکی از مواردی را که بر آن تکیه کردند و آن را مصداق کفر و باعث رواج فحشا و بی بند و باری در جامعه می دانستند مساله حریت و آزادی بود که در این مورد، هم علماء حاضر در نجف و هم بعضی علماء حاضر درتهران در مخالفت خود با آن پافشاری می کردند و با هم تعامل داشتند و آزادی را پدیدهای موهوم می دانستند. در تلگرافی که سید محمد کاظم طباطبائی یزدی در جمادی الاول 1325 از نجف اشرف برای آخوند آملی از علمای تهران فرستاده چنین آمده است:
«جناب ثقه الاسلام آملی دامه برکاته از تجری مبتدعین و اشاعه کفریات ملحدین که نتیجه حریت موهومه است قرار مسلوب تلگراف مزید تشویش، به عون الله متمنیات ایشان شدنی نیست البته دفع کفریات و حفظ عقیده و اجراء قوانین محکمه قرآنیه و شریعت ابدیه اهم فرایض ربانیین علماء با ملاحظه جهات موجبات صلاح و صیانت دین و دماء مسلمین، منظور اطلاع داده بذل مجهود شود.» 30
در این تلگراف آنچه که باعث بدعت و اشاعه کفریات گشته را نتیجه حریت می داند و با قرار دادن حریت در ردیف کفر، وظیفه مسلمین را در جهت حفظ اسلام و اعتقادات اسلام و حفظ دماء مسلمین لازم می داند و این نگرشی بود که در بین علمای مخالف مشروطه در دوران مشروطیت جاری بود.
علمای مخالف مشروطه با مبحث آزادی و حرّیت که مشروطه خواهان مدعی آن بودند، مخالف بودند. در آن زمان روزنامه هایی بودند که از نوشتن هر مطلبی ابایی نداشتند. چه مسائل اسلامی و سیاسی و ... لذا این دسته از روحانیون آزادی بی قید و بند را به عنوان حرّیت و آزادی به ضرر کیان و مبانی اسلامی می دانستند و با آن مخالفت می کردند.
3-2- تحصن در حرم عبدالعظیم
یکی از حوادثی که در تاریخ دوران مشروطیت توسط علمای مخالف مشروطه و سایر افراد مخالف مشروطه صورت گرفت تجمع در حرم عبدالعظیم بود که البته نباید آن را با تحصن در حرم عبدالعظیم در ابتدای جنبش مشروطه که به مهاجرت صغری نیز معروف است اشتباه گرفت. این تحصن که به ریاست شیخ فضل الله نوری صورت گرفت در اعتراض به بعضی از اصول و مبانی مشروطیت و عملکرد مشروطه خواهان بود که البته یکی از علمای نجف ، سیدکاظم طباطبایی یزدی نیز با وی موافق بود و در این مورد با ایشان و سایر علمای حاضر در تحصن تعامل داشت.
در تلگراف هایی که این علما برای یکدیگر می فرستادند به نکاتی از جمله طغیان زنادقه و دعوت مردم به الحاد توسط آنان اشاره شده است و همه این موارد را ناشی از حریت می دانستند که از آن به حریت موهومه یاد می کردند و دفع این مسائل که از نظر آنان در حد کفر بود را لازم بلکه واجب می دانستند.
بعد از تحصن شیخ فضل الله و همدستان او در حرم عبدالظیم روز سوم تیر(13 جمادی الاولی 1325 ) ملامحمد آملی تلگراف زیر را برای علمای نجف فرستاد که حکایت از تعامل آنان در این رابطه دارد:
«به واسطه طغیان زنادقه و دعوت آن ها به الحاد وزندقه در منابر و مجالس علناً، جهراً و عدم رادعی تمام علما الا دو نفر سه شب است در زاویه حضرت عبدالعظیم مقیم، الله، الله فی حفظ الاسلام. جانی محمد آملی .»31
سید کاظم یزدی که در نجف اشرف بود در تعامل با متحصنین در حرم عبدالعظیم از آنان حمایت کرد و اشاعه کفریات ملحدین را نتیجه حریت موهومه دانست و دفع کفریات آنان را ضروری خواند32 .تحصن شیخ فضل الله و همراهانش در زاویه عبدالعظیم، واکنش های مختلفی را برانگیخت بعضی از مردم و علمای تهران و سایر بلاد ایران وسیدکاظم یزدی که یکی از مراجع بزرگ ایرانی مقیم نجف بود، به حمایت از مواضع شیخ فضل الله پرداختند . 33
این موارد نشان می دهد که برداشت هایی که از مفاهیم مشروطیت صورت می گرفت در بین روحانیون و علما با هم تفاوت داشته و عکس العمل ،و نوع تعاملات آنان نیز ناشی از برداشت ها و نگرش آنان نسبت به این مسائل بوده است.
علمای مخالف مشروطه که در حرم حضرت عبدالعظیم حسنی تحصن کرده بودند، به مسئله آزادی و حرّیت همواره با شک و تردید می نگریستند و به این دلیل از آن به حرّیت موهومه یاد می کردند. دلایل آنان نیز بیشتر نوشته ها و گفته هایی بود که برخی افراد ناآگاه و غیر متخصص در امور اسلامی و مبانی آن بر سر زبانها و قلمها می آوردند.
4 - تعامل علمای« موافق» مشروطه با علمای« مخالف» مشروطه در نجف اشرف و تهران
بررسی تاریخ مشروطه و نقش علما در آن نشان می دهد که همواره چنین نبوده است که علمای موافق مشروطه به طور کاملاً مجزا در یک گروه ، و علمای مخالف مشروطه در گروه مجزای دیگری قرار گیرند به طوری که آنان فقط با گروه هم سوی خود تعامل داشته و با گروه مخالف تعاملی نداشته باشند. مطالعه اجمالی منابع تاریخ مشروطه حاکی از آن است که بعضاً توافقات و تعاملاتی حتی بین گروههای موافق و مخالف نیز صورت می گرفته است .برای مثال به چند مورد اشاره می کنیم :
4-1- خلع اتابک
همانطور که قبلا گفته شد در خلع اتابک علما نقش مهمی را ایفا کردند و هم علمای مشروطه خواه و هم علمای مخالف مشروطه در این مساله شرکت داشتند. در تهران علمای مشروطه خواه و مخالف مشروطه از جمله سید محمد طباطبایی و شیخ فضل اله نوری در این مساله شرکت داشتند .به لحاظ زمانی درآن دوره ، شیخ فضل الله نوری مخالف مشروطه نبود ولی چون به طورکلی مخالفت وی با مشروطه نسبت به همکاریش با آن بیشتر است ، در اینجا نیز به عنوان مخالف مشروطه بررسی می شود . نکته دیگر این که انگیزه های محمد طباطبایی و شیخ فضل الله نوری در خلع اتابک تفاوت داشت . به هر حال عملکرد طباطبایی و شیخ فضل الله نوری به هر انگیزه ای که بود ، نتیجه واحدی داد و آن خلع اتابک بود .
در نجف نیز علمای سه گانه، آخوند خراسانی، میرزا خلیل محمد حسین تهرانی و عبدالله مازندرانی در تعامل با هر دو گروه حاضر در تهران چه مشروطه خواه و چه مخالف مشروطه شرکت کردند و در واقع یک همکاری و تعامل آنچنان هماهنگی بود که منجر به خلع صدراعظم گردید و در غیر این صورت امکان خلع وی از مقام صدارت با توجه به قدرت ونفوذی که امین السلطان داشت بسیار ضعیف بود. هر چند که علما نتوانستند از پرداخت وام روسیه به ایران جلوگیری کنند اما وقتی که شاه از اروپا بازگشت مخالفت آنان نسبت به امین السلطان و سیاستهایش افزایش یافت. در تهران آقای سید علی اکبر تفرشی، سید محمد طباطبایی، میرزا ابوالقاسم طباطبایی برای سرنگون کردن وی متحد شدند اندکی بعد شیخ فصل الله نوری هم علیه امین السلطان به ائتلاف روحانیون پیوست.34
از آن سوی در نجف آخوند ملا محمد کاظم خراسانی و حاجی میرزا حسین تهرانی نیز از کارهای اتابک رنجبدگی نشان دادند و به کسانی در ایران نامه نوشتند که سرانجام ناخشنودی علمای نجف کار خود را کرد و در همه جا پراکنده شد که علمای نجف میرزا علی اصغر خان را تکفیر کرده اند. 35
آنچه که گفته شد به خوبی حاکی ازتعامل علمای مشروطه خواه نجف با بعضی از علمای مخالف مشروطه تهران مانند شیخ فضل الله نوری بود.
4-2- نظارت علما بر قانون اساسی
یکی از مواردی که علمای مخالف مشروطه به شدت بر قانونی شدن و تصویب آن در قانون اساسی تأکید داشتند اصل نظارت علماء بر قوانین مصوبه مجلس ملی بود که بر اساس این اصل علماء ناظر بر مصوبات مجلس خواهند بود تا مبادا قانونی بر خلاف شرع مقدس تصویب شود. این اصل که مبتکر آن شیخ فضل اله نوری بود بالاخره، به تصویب مجلس شورای ملی رسید و علمای مشروطه خواه با آن توافق کردند. علمای نجف نیز از این اصل استقبال کردند و ضمن داشتن تعامل با شیخ فضل الله در این مورد عملاً موافقت خود را نشان دادند و خواستار مجازات کسانیکه مخالف این اصل می باشند شدند.
علمای نجف در7 جمادی الاول 1325 تلگراف ذیل را توسط شیخ فضل الله به مجلس اعلام داشتند:
«از نجف اشرف توسط جناب حجت الاسلام نوری دامت برکاته، مجلس محترم شورای ملی، ماده شریفه ابدیه که به موجب اخبار واصله در نظام نامه اساسی درج و قانونیت مواد سیاسیه و نحوها من الشرعیات را به موافقت با شریعت مطهره منوط نموده اند از اهم مواد لازمه و حافظ اسلامیت این اساس است و چون زناذقه عصر به گمان فاسد حریت این موقع را برای نشر زندقه و الحاد مغتنم و این اساس قویم را بد نام نموده لازم است ماده ابدیه دیگر در دفع این زنادقه و اجرا احکام الهیه و عدم شیوع منکرات درج شود . الحقر محمد کاظم خراسانی- الاحقر عبدالله مازندانی » 36
این تلگراف به خوبی تعامل علمای موافق مشروطه نجف با شیخ فضل اله نوری که از مخالفین مشروطیت بود را در اصل فوق آشکار می سازد و حاکی از آن است که نه تنها اصل نظارت علماء مورد تأییداست بلکه باید اصلی نیز ضمیمه شود که با زنادقه عصر که با این اساس مخالف هستند نیز برخوردار شود.
4 – 3 - مساله مجلس شورای ملی
تلگرافی بوسیله جمعی از علمای مخالف مشروطه تهران در مورد مجلس شورای ملی به علمای مشروطه خواه نجف اشرف مخابره شده است که نمایانگر تعامل آنان در برخی کارکردهای مجلس مانند امر به معروف و نهی از منکر ، رفع ظلم و حفظ قلمرو اسلام و رفاه عامه است :
« نجف اشرف – محضر مسعود حضرات آقایان حجج اسلام دامت برکاته ، اجزا مجلس شورا ، صورت تلگرافی از آن حضرات ابراز نمودند دائر بر تمجید مجلسی که اساس آن بر امر به معروف و نهی از منکر و رفع ظلم و حفظ بیضه اسلام و امت و رفاه عامه باشد ، این فرمایش تلگرافی عین مقصود و کمال اطاعت از آن داریم چنانچه در ضمن تلگرافی اشاره فرموده بودید هیچ عاقلی حسن چنین مجلس را نتواند انکار کند بلکه حرف در سر همین قیودات مزبور است که مجلس شورا دارای نقیض تمام آنهاست مع ذلک تلگراف مزبور را بر وجود چنین مجلس صحت گرفته و عوام بی فهم و سواد را اضلال می کنند . استدعا آنکه توضیح فرمایید مجلسی که منشا شیوع منکرات و رواج کفریات است و... چه حکمی دارد ؟ الداعی فضل الله نوری ، احمدالحسینی طباطبایی ، مجتهد تبریزی و ...» 37
این تلگراف به خوبی می رساند که هر دو گروه علما بر سر مسائل مهم اسلامی ، مانند امر به معروف و نهی از منکر ، دفع ظلم و ستم ، پاسداری از مرزها و حفظ قلمرو اسلامی و توجه به رفاه و آسایش مردم ، متفقا توجه ویژه و با یکدیگر تعامل داشته اند.
4 – 4 - برائت از اشغالگران
مبارزه با محمدعلی شاه محدود به علمای مشروطه خواه نجف اشرف نبود ، چون مساله مهم این بود که محمدعلی شاه که فرمان قتل مسلمانان را می دهد و نیروی نظامی خارجی که از وی حمایت می کند باید از ایران خارج شوند ، بنابراین علماء دیگر نیز در این مبارزه شرکت کردند.
شخصیت های روحانی مانند سید اسماعیل صدر و میرزا محمد تقی شیرازی که پیش از این با همقطاران مشروطه خواه خود همراهی نکرده بودند ، اکنون بر ضد سیاست محمد علی شاه برخاستند ، حتی سید کاظم طباطبایی یزدی که همواره می کوشید از سیاست دور بماند ولی فعالیت های شیخ فضل الله نوری را تایید می کرد ، نیز در تعامل با علمای مشروطه خواه ایران ، بر ضد وجود نیروهای نظامی بیگانه برخاست .
حائری به نقل از لاثر (lawther) وزیر مختار انگلیس در استانبول در این زمینه می نویسد : «می شنوم که سید کاظم یزدی ، که تا کنون کاری با سیاست نداشته است و بطوریکه همکار روسی من می گوید نفوذ قابل ملاحضه ای در قفقاز دارد ، تلگرافی به شاه مخابره و از اشغال نظامی خاک ایران بوسیله ارتش بیگانه ابراز نگرانی کرده است . » 38
4 – 5 – توجه به حقوق اقلیت ها
شکل گیری مشروطیت باعث شد که به اقلیت های مذهبی توجه بیشتری شود؛ تا جایی که ابتدا مشروطه خواهان می خواستند با تصویب قانون برابری همه اقشار جامعه در برابر قانون ، حقوق آنان و مسلمانان برابر شود که این مسئله اعتراضات علمای مخالف مشروطه از جمله شیخ فضل الله نوری رابه دنبال داشت .البته تفاوت دیدگاه بر برابری حقوق شهروندان در برابر قانون که معتقد به حفظ حقوق اقلیت های دینی بود؛ اما آن را با شهروندان مسلمان برابر می دانست وجود داشت. منتها به وجود آمدن مسائل مشروطیت و تقابل و تعامل و مباحث پیش آمده بین دو گروه علما عملاً موجب شده بود که با دید ملایمتری به حقوق اقلیتها توجه شود. این نظر در تلگراف میرزا حسن مجتهد تبریزی به خوبی نمایان است. تلگرافی که میرزاحسن مجتهد تبریزی از علمای مخالف مشروطه به علمای مشروطه خواه نجف مخابره کرده است، حاکی از تعامل آنان درحفظ حقوق اقلیت های مذهبی و جلوگیری از ایذا و اذیت آنان است:
« چه می فرمایند در مساله اذیت و تحقیر کردن طایفه زردشتیه که در حمایت اسلام و مطیع اسلامند ؟ استدعا از حضور مقدس ، آنکه جواب مساله را با خط شریف درحاشیه مرقوم و با مهر مبارک ممهور فرمایند تا عندالحاجه حجت بود ، .واسلام علیکم و رحمته الله و برکاته ، حاجی شیخ حسن تبریزی ، دهم شهر صفرالمظفر سنه 1327 ه.ق . » جواب تلگراف :
«ایذاء و تحقیر طایفه زردشتیه و سایر اهل ذمه که در حمایت اسلامند ، حرام ، و بر تمام مسلمین واجب است که وصایای حضرت خاتم النبیین (ص) را در حسن سلوک و تالیف قلوب و حفظ نفوس و اعراض و اموال ایشان را کما ینبغی رعایت نمایند و سر مویی تخلف نکنند ، ان شاء الله تعالی . من الاحقر محمد کاظم خراسانی ، بسمه تعالی الامر کما رغم ، عبدالله مازندرانی .»39
بنابراین می توان گفت که هر دو گروه علماء ، بر سر مسائلی چون حرمت ایذاء و آزار اهل ذمه که در حمایت اسلامند ، داشتن حسن سلوک و تالیف قلوب و توجه به آنان و حفظ نفوس و آبرو و اموال آنان با هم تعامل داشته اند .
5- دیدگاه شیخ فضل الله نوری در مورد مشروطه مشروعه:
پس از مخالفت شیخ فضل الله با مشروطیت غربی، مطرح شدن بحث آزادی مطبوعات دستاویزی برای حمله به مقدسات دینی و مذهبی شد. مثلاً روزنامه کوکب دری در شماره 13 سال اول خود نوشت: « شما مردم نادان چرا اینقدر اعتقاد به این اشخاص دارید که در هزار و سیصد سال قبل به یزید بن معاویه یاغی شد و قشون فرستاد، خود و همراهانش را کشتند. حالا این مردم روضه خوانی می نمایند، خرج می دهند و مال خود را بی جهت تفریط می نمایند. یک جماعتی به خاک کربلا اعتقاد دارند، این خاک چه مزیت و برتری با خاک های دیگر دارد! 40
هر چند که با تلاش شیخ و حمایت علمای نجف اصل نظارت فقها با تغییراتی به عنوان اصل دوم متمم قانون اساسی تصویب شد، شیخ فضل الله که شاهد توهین روزنامه ها به دین و ائمه ی معصومین علیهم السلام بود، دریافت که هیچ تضمینی برای اصل نظارت فقها و تطبیق قوانین با شریعت اسلام وجود ندارد و اگر اکنون فکری اساسی برای این کار نشود، فردا بسیار دیر خواهد بود. وی با حکومت مشروطه هیچ مخالفتی نداشت. بحث او در کیفیت این نوع از حکومت در جامعه اسلامی ایران بود. او معتقد بود که قانون اساسی و دیگر قوانین حقوقی و جزایی باید مطابق قوانین اسلام باشد؛ زیرا مردم ایران مسلمان و پیرو این دین هستند و به همین دلیل پیشنهاد کرد تا عنوان حکومت "مشروطه مشروعه" باشد. وی بارها گفت:«من والله با مشروطه مخالفتی ندارم، با اشخاص بی دین و فرقه ضاله و مضله مخالفم که می خواهند به مذهب اسلام لطمه بیاورند. روزنامه ها را که لابد خوانده اید که به انبیا و اولیا توهین می کنند.» 41
اعلامیه هایی که حاوی قویترین استدلال شیخ فضل الله بر ضد مشروطه خواهان است، مشروطیت را تأسیس نهادی می داند که هیچگونه مبنایی در قانون شرع ندارد و این گونه آن تعارض در منابع مرجعیت شرعی ایجاد می شود. 42
شیخ فضل الله مشروطه خواهان را به دلیل تلاش برای انقلاب در شریعت و تغییر آن بر طبق "قوانین پارلمان های پاریس و انگلیس" متهم می کرد و می گفت مشروطه خواهان در تلاش برای معرفی قانون پارلمان های اروپایی، این حقیقت را که مردم ایران خود دارای شریعتند، نادیده می گیرند. شیخ فضل الله در این باره می گوید: « حال آنکه مجلس برای مطالب دولتی تأسیس شده نه برای امور دینی و اگر راست می گویند، چرا راضی شدند که سه چهار فقره مطالب شرعیه... در نظامنامه اساسی درج شود... مجلس باید از روی قانون محمدی باشد... اما هم اکنون وضعی شده که مردم قانون پیامبر صلّی الله علیه و آله و السلم را کنار گذاشته و در عوض مطابق قانون خود عمل می کنند.» 43
مشروعه خواهان و به ویژه شیخ فضل الله به شدت استدلال مشروطه خواهان را مبنی بر اینکه قانون اساسی می بایست مطابق مقتضیات زمان تغییر کند، رد می کردند. آنها می گفتند که قانون خداوند غیر قابل تغییر است: «خدا هرگز زمین را از حجت خالی نگذاشته و آن حجت انبیا بود یا اوصیاء و به هر پیغمبری از برای امور معاد و معاش امت قانونی در کتب آسمانی فرستاده و به پیغمبر ما که اکمل جمیع انبیا بوده است، از برای امتش که اکمل امم سابق بوده اند، قوانینی در قرآن فرستاده که اکمل جمیع قوانین سابقه بوده است که تا روز قیلامت بماند و حاجتی به قانون اروپا و آلمان مثلاً نداشته باشد و اگر قانون این پیغمبر خاتم صلی الله علیه و آله و السلم ناقص بود بر خدا لازم بود که بعد از آن حضرت پیغمبری بیاورد و قانون عطا نماید تا حجتش بر خلق ناقص نماند.» 44
شیخ فضل اله، اصطلاح مشروطه را به معنی مشروطیت به کار می برد که بگوید، مشروطیت شکلی از حکومت اسلامی است که مرجعیتش از نمایندگی اراده ی اکثر مردم است، همراه حق قانونگذاری که ناشی از همان منبع اقتدار است. اصطلاح مشروعه را نیز به معنای مطابقت با شریعت به کار می برد و منظورش نظام حقوقی بود که در نهایت بر وحی و اراده الهی مبتنی بود. شیخ فضل الله احتمالاً بیش از دیگر هم عصرانش به درستی فهمیده بود که این دو نظام حقوقی نمی توانند به صورت واحد با همدیگر ترکیب شوند. شیخ فضل اله در پاسخ به اینکه چرا ابتدا با مشروطیت همکاری داشته و سپس مخالف گشته می نویسد:
« منشأ این فتنه فرق جدیده و طبیعی مشربها بودند که از همسایه ها اکتساب نمودند و به صورت بسیار خوشی اظهار داشتند که قهراً هر کس فرفته این عنوان و طالب آن می شد، خود داعی هم اقدام در این امر نموده و متحمل زحمات سفر و حضر شدم و اسباب هم مساعدت نمود. وقتی شروع به اجراء این مقصود شد دیدم دسته ای از مردم که همه وقت مردمی به بعضی انحرافات بودند، وارد بر کار شدند. کم کم کلمات موهومه از ایشان شنیده شد که حمل بر صحت می شد تا آنکه یک درجه پرده از آن برداشتند و بنای انتخاب وکلا و مبعوثین و اعتماد بر اکثریت آراء گذاردند. باز هم اغماض شد که دین ما برای انتظام امور و بسط عدالت است تا رفته رفته بنای نظام نامه و قانون نویسی شد. چنین می نماید که جعل بدعتی و احداث ضلالت می خواهند بکنند و الا وکالت چه معنی دارد؟اعتبار به اکثریت آراء به مذهب امامیه غلط است. قانون نویسی چه معنی دارد؟ قانون مساوات مخالف قوانین اسلام است و حقوق مسلم با مجوس و یهود و مسیحی نمی تواند برابر و یکسان باشد. آزادی قلم و آزادی مطبوعات ظلالت نامه است.» 45
در این پاسخ شیخ فضل الله، به خوبی مخالفت وی با مبانی و مبادی مشروطیت که همان حریّت [که ترجمان آن آزادی، آزادی مطلق، تساوی در برابر عدالت و قانون و دموکراسی غربی] و مساوات و قانونگذاری و اعتبار به اکثریت آراء است، آشکار است.یحیی دولت آبادی نیز به این مطلب (مخالفت شیخ با مشروطه) به گونه ای دیگر اشاره می کند. وی می نویسد: «شیخ فضل اله و همراهان او به شاه اطمینان دادند که چون بخواهد بر ضد مجلس قیام کند، آنها هم مجلسیان را تکفیر کرده و به حرمت مجلس فتوا می دهند.» 46
شیخ در جهت اجرای قانون اساسی تلاش می کرد و منظور از آن اجرای قوانین و احکام شرعی در جامعه به شمار می رفت.در جایی نوشته است که اگر منظور از تأسیس مجلس، اصلاحات دولتی و مملکتی است، علما با آن مشکلی ندارند؛ لیکن اگر بنا باشد قانون اساسی فرانسه ترجمه گردد، باید برای حفظ اسلام ترتیباتی اندیشیده شود و این هم از طریق حضور علما در مجلس میّسر است. 47
رویهمرفته از بررسی اجمالی منابع مشروطیت و عملکرد شیخ فضل الله نوری که مواردی از آن به عنوان نمونه در فوق آورده شد، چنین برداشت می شود که شیخ فضل الله به عنوان بزرگترین مخالف فکری مشروطیت در میان علما، اندیشه و جبهه گیری وی در این مقام یعنی مخالفت با مشروطیت، گسترده، مدّون و عاری از هر گونه تناقض و ابهام است. بنابراین می توان گفت بین نظر و عمل شیخ در این مقام، انطباق کاملی وجود دارد.
6- دیدگاه مراجع و آیات عظام تقلید در مورد مشروطه:
از جمله مبانی مشروطیت که مراجع و آیات عظام تقلید بر آن تکیه داشتند، سازگار کردن مشروطه با مبانی اسلامی بود. این سازگاری تا جایی مورد توجه قرار می گرفت که به قول کسروی اگر تلاش علما برای سازگار کردن مشروطه با مبانی اسلامی نبود، مشروطه مورد استقبال مردم ایران قرار نمی گرفت و «آن همه مجاهدتهایی که مردم برای استقرار نظام مشروطه و مبارزه با استبداد انجام دادند رخ نمی داد.» 48
آخوند خراسانی در جایگاه یک فقیه و اصولی برجسته با مبنا قرار دادن نظریه غاصبیت سلطنت شیعه در زمان غیبت و با بهره گیری از قواعد فقهی و اصولی همچون «دفع افسد به فاسد» و «حفظ کیان اسلام» به این مهم پرداخته اند.ایشان با شناسایی مؤلفه های حکومت مشروطه در غرب، سازگار بودن هر کدام از این مؤلفه ها را با مبانی اسلامی – بر خلاف شیخ فضل الله- اثبات نموده، همچنین مشروطه شدن حکومت را تنها راه نجات کشور از سلطه اجانب و مصداق «حفظ کیان اسلام» می دانسته اند. رویکرد آخوند خراسانی به مشروطیت و مفاهیم مرتبط با آن از حد تقوا و مجوز شرعی بسیار فراتر رفته است.ایشان با توجه به ناآشنا بودن جامعه مذهبی در ایران در آغاز قرن بیستم و یک سده پیش از زمان حاضر با این گونه مفاهیم، به تبیین این آموزه ها با رویکرد دینی پرداخته اند.
علمای عتبات پس از به توپ بسته شدن مجلس و انهدام مشروطه توسط محمد علی شاه با احساس مسئولیت نسبت به سرنوشت مشروطه وارد میدان مبارزه جهت اعاده مشروطیت شدند.آنان علاوه بر مبارزات قلمی، در بعد قدمی نیز مبارزات شایان توجهی را از خود نشان دادند. این مبارزات اشکال مختلفی چون حضور در کانون های حساس مبارزه، جمع آوری کمک های مالی، مکاتبه با مشروطه خواهان مؤثر و کار به دست و دادن رهنمود به آنها، مکاتبه با سفارتخانه های خارجی برای کمک به مشروطه خواهان و ... را شامل می شود.
در واقع ریشه اختلاف نظر بین علمای مخالف مشروطه که شیخ فضل الله نماد آن بود و علمای موافق که آخوند خراسانی در رأس آن بود به مبانی فکری آن دو بر می گشت. به عنوان مثال اگرچه شیخ فضل الله نوری تأکید داشت که عنوان مشروعه باید به مشروطه اضافه شود؛ ولی آخوند خراسانی اگرچه حکومت مشروطه را خلاف شرع نمی دانست؛اما با الحاق عنوان مشروعه به آن مخالف بود؛ چرا که او حکومت مشروعه را منحصر به حاکمیت معصوم می دانست و هر حکومتی با زمامداری غیر معصوم غیر مشروعه بود؛ اما حکومت مشروطه عادله را به لحاظ شرعی مجاز و ممکن می دانست.
نتیجه گیری
در جریان مشروطیت ، دو دسته از علماء که اکثرا در تهران و نجف اشرف بودند، با گرایش های فکری مختلف شرکت داشتند. آنان بر اساس مبانی فکری و اندیشه سیاسی خود، برخی با مشروطیت موافق و برخی منتقد و یا مخالف آن بودند و با این پشتوانه فکری در جنبش مشروطه شرکت کردند. بر این اساس،گروهی که موافق مشروطه بودند و هم در تهران و نجف اشرف حضور داشتند، ( مانند محمد طباطبایی ، آخوند خراسانی ) در مورد مسائل مورد توافق خود، مانند خلع امین السلطان ، خلع نوز بلژیکی ، مهاجرت کبری ، حمایت از مجلس و مبارزه با استبداد و غیره با یکدیگر به تعامل پرداختند .
گروه دیگری از علماء که اصول و مبانی مشروطیت را با مبانی فکری خود همسو نمی دیدند، منتقد و یا مخالف آن بودند. این دسته از علماء( مانند شیخ فضل الله نوری ، سیدکاظم یزدی ) نیز هم در تهران و هم در نجف اشرف حضور داشتند و در مورد مسائل مورد توافق خود مانند مساله حریت، تحصن در حرم عبدالعظیم و غیره با یکدیگر به تعامل پرداختند.
آنچه که از مطالعه اجمالی منابع مشروطیت به دست می آید، حاکی از این است که همواره چنین نبوده که علمای موافق مشروطه صرفا با یکدیگر و علمای مخالف مشروطه نیز فقط با یکدیگر تفاهم و تعامل داشته باشند. چه بسا در مواردی آن دو گروه نیز با یکدیگر تفاهم و تعاملاتی داشته اند؛ مانند مساله خلع اتابک، مساله نظارت علماء بر قانون اساسی، مساله مجلس شورای ملی و غیره .
بنابراین می توان گفت که برخی از علماء در زمان مشروطیت چه علمای حاضر در تهران و چه علمای حاضر در نجف اشرف با هر گرایش فکری و سیاسی نقش مؤثری در این جنبش داشته اند و علاوه بر تعامل و همکاری با گروه همسوی خود در برخی موارد با گروه غیر همسو نیز تفاهم و تعامل داشته اند.
.
برای دیدن اسناد به اینجا مراجعه کنید
پانوشتها:
حائری، عبدالهادی، «سخنی پیرامون واژه مشروطه»، مجله وحید، شماره 127، تیر 1353،ص 287.
همان، ص 287 و ص 292.
زرگری نژاد، غلامحسین، رسائل مشروطیت،تهران، انتشارات کویر، 1374، ص 485.
احمدی، مجتبی، مشروطیت در اندیشه های تابناک حوزه نجف (مجموعه مقالات روحانیت و انقلاب مشروطه)، تهران، نشر بوستان کتاب، ص 269.
زرگری نژاد، پیشین، ص 475.
کرمانی، ناظم الاسلام، تاریخ بیداری ایرانیان،ج 1،چاپ سوم، تهران، انتشارات آگاه، 1361 ص 209.
کسروی، احمد، تاریخ مشروطه ایران،چاپ شانزدهم، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1370، ص 32.
الگار، حامد، دین و دولت در ایران، ترجمه ابوالقاسم سری، چاپ اول، تهران، انتشارات توس، 1356،ص 321.
کسروی، پیشین، ص 32.
شریف کاشانی، محمد مهدی، واقعات اتفاقیه در روزگار، ج1،چاپ اول، تهران، نشر تاریخ ایران، 1362، ص 22.
واحد نشر اسناد، نهضت مشروطه ایران بر پایه اسناد وزارت امور خارجه،چاپ اول، تهرات، انتشارات دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، 1374،ص 135 پیوست 1.
کرمانی، ناظم الاسلام، تاریخ بیداری ایرانیان،ج 1،ص 549؛ شریف کاشانی،ج1، ص 83.
حبل المتین، سال اول، 1325ق،شماره 68؛ ترکمان، محمد،مجموعه ای از مکتوبات،رسائل و اعلامیه های شهید شیخ فضل الله نوری، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا،ج 2، 1362، ص 187.
مجید کفایی، عبدالحسین، مرگی در نور،چاپ اول، تهران،زوار، 1353، ص 194.
کرمانی، ناظم الاسلام، تاریخ بیداری ایرانیان، ج 2،چاپ چهارم، تهران، انتشارات نوین و آگته، 1362، ص 88.
همان منبع، ص 123.
همان منبع، ص 293.
ترکمان، محمد، مجموعه ای از مکتوبات،رسائل و اعلامیه های شهید شیخ فضل الله نوری، تهرا، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا،ج 2، 1362،ص 279.
کسروی، پیشین، ص 617.
آجدانی، لطف الله،علما و انقلاب مشروطیت ایران،چاپ دوم، تهران، اختران، 1385،ص 88.
دولت آبادی، یحیی، حیات یحیی،ج 2، چاپ دوم، تهران، انتشارات عطار و فردوسی،1361، ص 102.
شریف کاشانیف پیشین، ج 1، ص 181؛ کسروی، پیشین،ص 614.
ناظم الاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، ج 2، چاپ چهارم، تهران، نوین و آگاه، 1362، ص 1367.
همان منبع، ص 293 پیوست 2.
کسروی، پیشین، ص 730.
دولت آبادی،پیشین، ج 2، ص 367.
همان منبع، ص 367؛ ناظم الاسلام کرمانی، ج 2، ص 214.
شریف کاشانی، پیشین، ج 1، ص 263.
تفرشی حسینی، سید احمد، روزنامه اخبار مشروطیت و انقلاب ایران، تهران، امیرکبیر، 1351، ص 172-171.
کسروی، پیشین، ص 376؛ رضوانی، محمد اسماعیل، انقلاب مشروطت ایران، چاپ اول، تهران، ابن سینا، 1345، ص 42؛افشار، ایرج،قباله تاریخ، چاپ اول، تهران، طلایه، 1368، ص 114.
کسروی، پیشین، ص 376
همان منبع، ص 377.
آجدانی، پیشین، ص 84.
الگار، پیشین، ص 322.
کسروی، پیشین، ص 31؛ ناظم الاسلام کرمانی، پیشین، ج1، ص 29.
کسروی، پیشین، ص 411؛ رضوانی،هما،لوایح آقا شیخ فضل الله نوری، چاپ اول، تهران، نشر تاریخ ایران، 1362، ص 47.
ترکمان، محمد، پیشین، ج2، ص 44.
حائری، عبدالهادی، تشیع و مشروطیت در ایران، چاپ دوم، تهران، انتشارات امیرکبیر، ص 12 و 13.
شریف کاشانی، پیشین، ج 1، ص 355.
کوکب دری،سال اول، شماره 13، به نقل از ترکمان، 1362، ص 130.
ادیب هروی خراسانی، محمد حسن، تاریخ پیدایش مشروطیت،تهران، انتشارات علمی، 1331،ص 58.
کرمانی، مجد الاسلام،تاریخ انقلاب مشروطیت ایران،اصفهان، انتشارات دانشگاه اصفهان،1351، ص 129.
ترکمان،پیشین،ص 131.
مارتین،ونسا. ای، شیخ فضل الله نوری و مشروطیت، ترجمه نورالله قیصری، مجله متین، شماره9، 1389، ص 96.
زرگری نژاد، پیشین، ص 154-153.
دولت آبادی، یحیی، پیشین، ج 2، ص 161.
رضوانی، هما، پیشین، ص 66.
کسروی، پیشین، ص 73.
Abstract
THE INTERACTION BETWEEN TEHRAN’S RELIGIOUS SCIENTISTS (ULAMA) AND NAJAf,S IN THE CONSTITUTIONAL MOVEMENT.(1905-1909A.D/1323-1327A.H)
In the constitutional period stir in Iran heavens had an effective impression .Most of the effective heavens were in Tehran and Najaf. According to their political thoughts they impressed in two way of amicable and opponent .According this ,the heveans who agreed constitutional period had a sympathy in some cases like naught of trusty king(Amin ol Soltan)and Atabak, battling with autarchy and … .The heveans opponent to constitutional period and the critics had a sympathy in some cases like war and refuge in Abdol Azim holy place. The amicable and opponents had a sympathy in some cases like surveillance of heveans to the laws, hatred of occupiers and … .Their sympathy in verdicts and juridical problems were in telegraphy way.
Keywords: constitutional period, heveans ,sympathy of heveans
از آن پس مطرح شدن بحث آزادی مطبوعات دستاویزی برای حمله به مقدسات دینی و مذهبی شد. روزنامه کوکب دری در شماره 13 سال اول خود نوشت : ((شما مردم نادان چرا این قدر اعتقاد به این اشخاص دارید که در هزار و سیصد سال قبل به یزید بن معاویه یاغی شد و قشون فرستاد، خود (و) همراهانش را کشتند. حالا این مردم روضه خوانی می نمایند، خرج می دهند و مال خود را بی جهت تفریط می نمایند. یک جماعتی به خاک کربلا اعتقاد دارند، این خاک چه مزیت و برتری با خاکهای دیگر دارد.))(1324)
مخالفت با مشروطه
هر چند که با تلاش شیخ و حمایت عالمان نجف اصل نظارت فقها با تغییراتی به عنوان اصل دوم متمم قانون اساسی تصویب شد،(1325) شیخ فضل الله که شاهد توهین روزنامه ها به دین و ائمه معصومین علیهم السلام بود، دریافت که هیچ تضمینی برای اصل نظارت فقها و تطبیق قوانین با شریعت اسلام وجود ندارد و اگر اکنون فکری اساسی برای این کار نشود فردا بسیار دیر خواهد بود. وی با حکومت مشروطه مخالفتی نداشت ، بحث او در کیفیت این نوع از حکومت در جامعه اسلامی ایران بود. او معتقد بود که قانون اساسی و دیگر قوانین حقوقی و جزایی باید مطابق قوانین اسلام باشد، زیرا مردم ایران مسلمان و پیرو این دین هستند و به همین دلیل پیشنهاد کرد تا عنوان حکومت ، مشروطه مشروعه باشد. وی بارها گفت : ((من والله با مشروطه مخالفت ندارم ، با اشخاص بی دین و فرقه ضاله و مضله مخالفم که می خواهند به مذهب اسلام لطمه وارد بیاورند. روزنامه ها را که لابد خوانده اید که به انبیا و اولیا توهین می کنند.))(1326
اعلامیه هایی که حاوی قویترین استدلال شیخ فضل الله بر ضد مشروطه خواهان است، مشروطیت را تاسیس نهادی می داند که هیچ گونه مبنایی در قانون شرع ندارد و اینگونه آن تعارض در منابع مرجعیت شرعی (5) ایجاد می شود. او مشروطه خواهان را به دلیل تلاش برای انقلاب در شریعت و تغییر آن بر طبق «قوانین پارلمانهای پاریس و انگلستان » متهم می کرد (ترکمان: 241 - 242، 244) [و می گفت] مشروطه خواهان در تلاش برای معرفی قانون پارلمانهای اروپایی، این حقیقت را که مردم ایران خود دارای شریعتند، نادیده می گیرند. شیخ فضل الله در این باره می گوید:
حال آنکه مجلس برای مطالب دولتی تاسیس شده نه برای امور دینی و اگر راست می گویند چرا راضی شدند که سه چهار فقره مطالب شرعیه... در نظامنامه اساسی درج شود... مجلس باید از روی قانون محمدی باشد... [اما هم اکنون وضعی شده که مردم قانون پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم را کنار گذاشته و در عوض مطابق قانون خود عمل می کنند].
به عبارت دیگر شیخ فضل الله، اصطلاح مشروطه را به معنی مشروطیت (9) به کار می برد که بگوید، مشروطیت شکلی از حکومت اسلامی است که مرجعیتش (10) از نمایندگی اراده اکثر مردم است، همراه حق قانونگذاری که ناشی از همان منبع اقتدار است. اصطلاح مشروعه را نیز به معنای مطابقت با شریعت به کار می برد و منظورش، نظامی حقوقی بود که در نهایت بر وحی و اراده الهی مبتنی بود. شیخ فضل الله احتمالا بیش از دیگر هم عصرانش به درستی فهمیده بود که این دو نظام حقوقی نمی توانند به صورت واحد با همدیگر ترکیب شوند.
پیوند دین و سیاست:
از جمله مبانی نظری مهم انقلاب مشروطه، پیوند دین و سیاست است. علمای مشروطه با مفروض داشتن این امر، خواستار مشروطه ای سازگار با آموزه های اسلامی بودند و اساسا خاستگاه مشروطه را آموزه های دینی می دانستند. در این رابطه می توان به تعریفی که آخوند خراسانی از مشروطه ارائه دادند اشاره کرد.
ایشان در این باره می نویسند: «مشروطیت هر مملکت، عبارت از مشروط و محدود بودن ادارات سلطنتی و دوایر دولتی است به عدم تخطی از حدود و قوانین موضوعه بر طبق مذهب رسمی آن مملکت ... و چون مذهب رسمی ایران، همان دین قویم اسلام و طریقه حقه اثناعشریه، صلوات الله علیهم اجمعین است، پس حقیقتا مشروطیت و آزادی در ایران، عبارت از عدم تجاوز دولت و ملت از قوانین منطبقه بر احکام خاصه و عامه مستفاد از مذهب است....»[1]
ایشان در اندرزنامه ای که به محمدعلی شاه قاجار می نویسد، ذیل بند ششم عنوان می کند که: « کوشش کنید برای بسط عدالت و مساوات واقعی به صورتی که شخص شاه با ضعیف ترین افراد ملت از لحاظ حقوق برابر باشند و احکام شرعی اسلامی بر جمیع افراد بدون استثناء حاکم باشد و هرگاه شخص شاه در این راه ثابت قدم باشد و در راه اجرای این تکلیف بکوشد، مسلما معاندین سرشکسته خواهند شد و اساس عدالت مستحکم خواهد گردید.»[2]
نمونه دیگری از این پیوند را می توان در آراء شیخ محمد اسماعیل محلاتی مشاهده کرد. ایشان سلطنت مشروطه را «منضبط کردن خیالات شاه و حواشی وی بر اساس قانون» تعریف می کنند و معتقدند که در مملکت اسلامی، انضباط کار دولتمردان، برابر قانونها و آئینهای اسلام و احکام قرآن باشد.[3]
نظرات