ارزیابی بهشتی، باهنر و خامنه‌ای از علی شریعتی


ارزیابی بهشتی، باهنر و خامنه‌ای از علی شریعتینام شریعتی در بسیاری از راهپیمایی‌ها بر دستان مردم بود

یک چهره چند وجهی

29 خرداد سالروز درگذشت علی شریعتی است، نامی آشنا و در عین‌حال پرمناقشه؛ برای برخی معلم انقلاب، برای برخی روشنفکر دینی و برای گروهی دیگر چهره‌ای پرسش‌برانگیز در نسبت با سنت. زیستن او در مرز پرتنش سنت و تجدد و بازآفرینی مفهوم دینداری در سپهر مدرن، او را به یکی از تأثیرگذارترین چهره‌های فکری نیمه دوم قرن شمسی بدل کرده است. او افقی نو به‌سوی «اسلام اجتماعی» گشود. اما کمتر کسی چون شهید دکتر محمدجواد باهنر با چنین نگاهی درونی، دغدغه‌مند و متعادل، به بازخوانی جایگاه شریعتی پرداخته است.

همزمانی و همدلی

شهید باهنر، یکی از چهره‌هایی بود که با نگاهی همدلانه و درونی به جریان دینیِ نو، به نقد و تحلیل عملکرد شریعتی در حسینیه ارشاد پرداخت.

شهید دکتر محمدجواد باهنر در سخنرانی پیش از خطبه‌های نماز جمعه‌ای که به مناسبت سالگرد وفات دکتر شریعتی ایراد کرد، از او به عنوان نویسنده، محقق، متفکر و اسلام‌شناسی عزیز یاد کرد و گفت: «در مثل چنین روزی، از شرایط نامساعد محیطش، با تمام مقدمه‌چینی‌هایی که فراهم کرد، تا بتواند خود را از این محیط برهاند و در سرزمینی دیگر، در شرایطی مساعدتر، ایدئولوژی اسلام، رفتار اسلامی و حرکتی را که مردم این سرزمین و این سامان شروع کرده‌اند، به گوش دیگران برساند.»[1]

از نظر باهنر، شریعتی در بزنگاهی تاریخی و در شرایطی خاص به صحنه آمد؛ زمانی که بستر انقلاب و جنبش اسلامی درحال شکل‌گیری بود و جامعه، به‌ویژه جوانان و روشنفکران، آمادگی پذیرش پیام او را داشتند. باهنر معتقد بود که او از این فرصت مساعد به‌درستی بهره برد و توانست نسل جوان را با هوشیاری به‌سوی اسلام جذب کند.

بازگشت دکتر شریعتی از پاریس، با اندوخته‌ای از جامعه‌شناسی، روان‌شناسی، فلسفه و تاریخ، سرآغاز روایت تازه‌ای از اسلام انقلابی شد. شهید باهنر در خطبه‌های خود ضمن اشاره به آشنایی با شریعتی در زندان قزل‌قلعه، به دوره تدریس او در دانشگاه مشهد پرداخت؛ دوره‌ای که زمینه‌ساز طرح مفاهیم نوینی از «اسلام اجتماعی» بود. بااین‌حال، نقطه عطف در تثبیت جایگاه شریعتی در سپهر روشنفکری دینی، حضور تأثیرگذارش در حسینیه ارشاد به شمار می‌رفت. شهید باهنر همچنین از نگاه تحسین‌آمیز استاد مطهری به برخی مقالات شریعتی یاد می‌کند.[2]

 

در منظومه رهبری

اگر دکتر باهنر از تجربه نزدیک و همزمانی با شریعتی سخن می‌گوید، آیت‌الله خامنه‌ای، از پس قریب بیست سال رفاقت و بعد از آنکه یادآوری می‌کند که از سال 1336 با شریعتی دوست شده است، متذکر می‌شود: «در جوهر کار شریعتی یک تحرک انقلابی محسوسی بود. مطمئنا دکتر شریعتی پیروزی انقلاب اسلامی را به این نزدیکی و به این شکل نمی‌دید ... در مواقعی شریعتی اشتباهاتی داشت، اما این اشتباهات آنچنان عکس العملی را که دشمن از آن سود می برد ایجاد نمی کرد... نبایستی شریعتی را به عنوان یک وسیله اختلاف در جامعه مطرح کنیم... [هر کس چنین کند] یقینا حرکت او خائنانه است... شریعتی نسبت به روحانیت مبارز و مترقی شدیدا ارادت می‌ورزید، نسبت به امام ایشان به صورت عاشقانه‌ای اظهار علاقه می‌کرد ... »[3]

این دیدگاه، مسبوق به سابقه است. از جمله آن گونه که ساواک در سال 1351 گزارش کرده است، آیت‌الله خامنه‌ای از اینکه تعدادی از روحانیان وادار شده بودند علیه دکتر شریعتی اظهارنظر کنند، متأسف بود و همین را دست‌آویز حکومت برای جلوگیری از برنامه‌های او می‌دانست.[4]

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای درباره رایطه او با استاد مطهری تصریح کردند: «آیا شریعتی به‌راستی کسی بود که طرفدار ترور شخصیتی مثل شهید مطهری باشد؟ او که خودش را همواره علاقه‌مند به مرحوم مطهری و بلکه مرید او معرفی می‌کرد. من خودم از او این مطلب را شنیده‌ام.»[5]

ایشان در یک مصاحبه درباره رایطه او با استاد مطهری تصریح کردند: «یک زمانی در یک جلسه ای بودیم، استاد مطهری از قضایای حسینیه و جریاناتی که به خاطر دست اندرکاری بعضی از واسطه های ناباب پیش آمده، اظهار دلتنگی می‌کرد و می‌گفت می خواهم از حسینیه کنار بروم. تعبیر مرحوم شریعتی این بود؛ می گفت تا دیدم آقای مطهری می خواهند کنار بروند، من دیدم که همه چیز بر من تمام شد. اصلا همه چیز را من در وجود مطهری می دیدم. از حدود سال 51 یک مسائلی در حسینیه پیش آمد که بین این دو را یک مقداری جوناهماهنگی و عدم توافق ایجاد کرد... گمان می کنم آن کسانی که حسینیه را اداره می کردند، اگر در این میان نبودند، آن صمیمیتی که بین این دو نفر بود تا آخر هم ادامه داشت.»[6]

مدافع دینداری نو

شریعتی در دورانی پرآشوب، میان دو قطب مارکسیسم و لیبرالیسم، کوشید نسل جوان را به دینداری نو فراخواند. بی‌تردید، یکی از متوازن‌ترین برداشت‌ها از نسبت شریعتی و انقلاب اسلامی را شهید آیت‌الله دکتر بهشتی ارائه داده است.

 شهید بهشتی در سخنرانی‌ خود در مسجد امام آبادان، با تأکید بر تأثیرگذاری اندیشه‌های دکتر شریعتی در بیداری نسل جوان، جریان فکری او را زنده، صادق و برخاسته از ایمان دانسته بود. به‌رغم نقدهایی که به نحوه بیان یا برخی محتوای آثار شریعتی وارد می‌دانست، بر این باور بود که حضور او نقش مهمی در گسترش نهضت اسلامی میان دانشجویان و قشر تحصیل‌کرده داشته است. در دوره‌ای که برخی تلاش می‌کردند شریعتی را در تقابل با روحانیت یا سنت دینی نشان دهند، بهشتی باصراحت از او دفاع کرد و تأکید داشت که اختلاف‌نظر، نباید به بهانه‌ای برای اتهام بی‌دینی یا ضداسلام بودن تبدیل شود. بهشتی همچنین در تحلیلی جامعه‌شناسانه تصریح کرده بود که در غیاب شریعتی، شاید بخش قابل‌توجهی از نسل تحصیل‌کرده، دیگر هیچ پیوندی با اسلام نمی‌یافت.[7]

 

یک دغدغه، دو زبان

شریعتی اگرچه پیش از وقوع انقلاب اسلامی چشم بر جهان فروبست، اندیشه‌اش چون پلی، نسل‌های پس از او را به جوهره‌ای از ایمان، اعتراض و آگاهی پیوند زد.

شریعتی با نگارش مقاله «سیمای محمد» و ایراد نخستین سخنرانی‌اش در حسینیه ارشاد، در فضایی که شهید مطهری آن را سازمان داده بود، به چهره‌ای تأثیرگذار بدل شد. اگرچه بعدها فاصله‌هایی میان مطهری و شریعتی شکل گرفت، آنچه از اسناد تاریخی برمی‌آید، ناظر بر نوعی نقد درون‌خانوادگی میان دو اندیشمند متعهد است.

شهید مطهری نیز با وجود انتقادات صریح خود به برخی آثار و رویکردهای شریعتی، به نقش او در بیداری نسل جوان اذعان داشت. به تعبیر رهبر انقلاب: «دکتر علی شریعتی نخستین سخنرانی خود را در حسینیه ارشاد به درخواست آقای مرتضی مطهری ایراد کرده بود.»[8]

در اسناد ساواک آمده که جلسه‌ای در منزل عباس تحریریان با حضور آیت‌الله خامنه‌ای، شهید مطهری، دکتر شریعتی و چند تن دیگر از چهره‌های دینی و انقلابی برگزار شد. سند ساواک نسبت‌به این جلسه حساسیت نشان داده و تاکید کرده که مراقبت از چنین مجالسی لازم است، زیرا احتمال آغاز فعالیت‌های جدید وجود دارد.[9]

درسی که درگذشت شریعتی آموخت

اختلافات درباره شریعتی تا پس از انقلاب هم ادامه یافت؛ آیت‌الله خامنه‌ای در چنین فضایی، تلاش بر آن داشت که یادآوری کند که دشمن تلاش کرد با نام شریعتی اختلاف افکنی کند و اینک باید در کنار هم بود. «کسانی را به بهانه اشتباهات شریعتی آنچنان برانگیخته کرد که حاضر شدند بگویند این حتی دین ندارد ... متقابلا عده‌ای را وادار می‌کردند که بیایند به مردم و جوان‌ها بگویند بفرمایید اسلام یعنی این ... و بازی گرفت و به طور فاجعه‌آمیزی هم گرفت و آن کسانی که در این میانه می‌ایستادند و به دو طرف هشدار می‌دادند به یک طرف می‌گفتند بابا برای اشتباهات کوچک برای خطاها و لغزش‌های قابل اغماض اصالت‌ها و ارزش‌های بزرگ را فراموش نکنید و به قول خود شریعتی مجازات را به قدر گناه بدهید و نه بیشتر، او خودش هم می‌گفت من اشتباهاتی دارم اما مجازاتی که بعضی از آقایان برای من در نظر می‌گیرند صدبرابر بزرگتر از اشتباه من است.» و هشدار می‌داد:«در خط امروز بسیارند کسانی که از نام محبت‌انگیز و عطوفت‌انگیز مرحوم شریعتی می‌خواهند برای خودشان جلب عطوفت و محبتی بکند اما حقیقت روشن است ... روحانی و دانشگاهی هر دو با هم و در کنار هم بایستی کوشش کنند جریان روشنفکری مذهبی را هر چه بتوانند بیشتر و پیشتر ببرند.»[10]

 

[2]. همان

[3] دوهفته نامه سروش، 30/3/1360، ص 30 - 33

[4]. بهبود، هدایت‌الله (1391). شرح اسم: زندگی‌نامه آیت‌الله سیدعلی حسینی خامنه‌ای ( 1357 ش - 1318 ش). تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ص 471.

[5]. حقیقت، راضیه (1401). مبارزه به روایت مجتبی شاکری. تهران: انتشارات ایران‌‌‫، ص 72.

[6]. دوهفته نامه سروش، 30/3/1360، ص 35

[7]. روزنامه جمهوری اسلامی، 31/03/1359.

[8]. بهبودی، شرح اسم... . ص 471.

[9]. گزارش ساواک از جلسه سه‌جانبه آیت‌الله خامنه‌ای، شهید مطهری و دکتر شریعتی در ۱۰ دی‌ماه ۱۳۵۵.

https://farsi.khamenei.ir/others-report?id=50999

[10] روزنامه جمهوری اسلامی، 4/4/1359