رمان، صادق هدایت و فرهنگ سیاسى
بر گرفته از كتاب فرهنگ و سياست ايران در عصر تجدد (1300-1320ش) نوشته عليرضا ذاكر اصفهانى منتشره از سوي مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران
1492 بازدید
رمان جدید حماسه انسان مدرن است، در فضایى که خدا و جهان نیز تابعى از انسان مىباشد، و این انسان همان انسان منفرد است. به این دلیل، بنیاد رمان بر خیال مجرد است و چون برآمده از روح مدرنیسم غرب مىباشد در آن رویکردى زمینى را مىیابیم که با داستانهاى کهن متفاوت است. در داستانهاى کهن نویسنده موضوعیت آنچنانى نداشت. «من» در آن محو بود. هنر قبلى بر خلاف آن تقلیدى از «cosmos» بود چرا که خود در آن غرق بود.
در نگاه هستىشناسانه قدیم جهان پدیدهاى ثابت، لایتغیر و ایستا بود. برخلاف آن، در نگرش انسان جدید، چه عالم و چه آدم، حرکتى اساسى را در درون پدیدههاى عالم مشاهده مىکنیم. بدیهى است که این نوع نگاه در شئون مختلف ــ از جمله ادب، فرهنگ و هنر ــ تأثیر مىگذارد.
با تماس اهل ادب ایران با مدرنیسم غرب به تدریج این شاخه از فعالیت فرهنگى (: رماننویسى) نیز وارد ادبیات ایران شد و گرچه از پیشینهاى برخوردار نبود به سرعت رشد کرد و متون بسیارى را به خود اختصاص داد. گرچه رمان ارتباط بین نویسنده و مخاطب را برقرار مىسازد و به بخشى از نیازهاى اجتماعى، فرهنگى جامعه وقت پاسخ مىدهد، با این حال، از درون ادبیات جامعه ایرانى سر برنیاورده است. در سالهاى شکلگیرى انقلاب مشروطه بخشى از نواندیشان ایرانى در راستاى ترسیم اوضاع و احوال اجتماع و انتقاد از آن اوضاع نابسامان از این اسلوب استفاده نمودند و با دور شدن از شیوه قدیمى قصهنویسى، با الهام از روح رمان غربى، ادبیات داستانى جدیدى را خلق نمودند. آخوندزاده از جمله سرآمدان قصهنویسى و نمایشنامهنویسى بود که با الهام گرفتن از آثار آزادیخواهان، از جمله انقلابیون روس، افق جدیدى را در این راستا گشود.
احیاى فرهنگى ایران در دوره جدید در سایه مدرنیسم و در ارتباط مستقیم با ادبیات آن شکل گرفت. در این مقطع مدرنیسم غرب در حوزههاى مختلف اقتصاد، فرهنگ و هنر، سیاست و اجتماع مورد توجه جدى قرار گرفت. پس از رویارویى ایرانیان با تجدد، دیگر داستانسراییهاى سنتى قبلى نیز پا به پاى آثار فرهنگى دیگر از جمله تاریخنگارى سنتى الگوى مناسبى براى ارتباط مفاهیم با خواننده محسوب نمىشد. ماجرا از دوره انقلاب ادبى آغاز گردید و در تمام طول حکومت رضاشاه روشنفکران و نیز نظام سیاسى به پیگیرى آن پرداختند. در همین دوره بود که فرهنگستان واژه «art» را به هنر ترجمه کرد، مفهومى که قبلاً در متون سنتى ما حضور نداشت. قبلاً صنایع مستظرفه داشتیم که نه به زمین بلکه به آسمان نظر داشت و به همین دلیل در آن کمال بود. به دنبال آن دانشکده هنرهاى زیبا نیز با کنار گذاشتن هنر سنتى که در مدرسة صنایع مستظرفه کمالالملک ارائه مىشد به هنر مدرن روى آورد.
رمان یا داستان کوتاه[1]و[2] نیز در ادبیات معاصر ایران چنین سرنوشتى دارد. رمان به دودلیل در ایران شکل گرفت: از آن نظر که از میان انواع تولیدات ادبى، ادبیات داستانى به شدت متأثر از مناسبات سیاسى، اجتماعى، اقتصادى و فرهنگى مىباشد؛ و از سوى دیگر به تحول و دگرگونى آن مىانجامد. با پدید آمدن تحول در بستر روابط اجتماعى، ادبیات ایرانى نیز در این دوره بحرانى مانند سایر اشکال روابط اجتماعى و فرهنگى تردیدبرانگیز شد. چنین وضعیتى زمینه پذیرش شیوههاى جدید ادبى را به خوبى فراهم ساخت. از همه مهمتر، زبان آن بود که در تطابق با زبان ادب گذشته به فهم مردم نزدیک و بسیار عامهپسند بود.
ادبیات داستانى از سالهاى ابتدایى دهه دوم قرن بیستم میلادى وارد مرحله جدید مىشد و با انتشار آثار جمالزاده سبک جدید، یعنى داستان کوتاه، جاى خود را در ادبیات ایران باز کرد. در حقیقت رمانهاى این عصر بیشتر با مضامین اجتماعى و سیاسى توأم بود و بعداً در سالهاى حاکمیت اختناق و سانسور با روشى ناآشکار مشى فضاى حاکم را دنبال مىکرد. نویسندگان این سبک درصدد بودند آمال و آروزهاى خود را از لابهلاى خلق چنین آثارى تحقق بخشند، به همانگونه که شعراى وقت چنین مىکردند. به این ترتیب، مىتوان در این راستا شاهد دو مرحله بود: شروع ادبیات داستانى عصر مشروطه که بیشتر انتقادى و تا حدود زیادى واقعگرایانه بود و دنباله آن از ابتداى دهه دوم که بیشتر جنبه سوررئالیستى پیدا کرد. رمان را از جنبههاى مختلف بررسى مىنمایند. برخى به جنبه زیبایىشناسانه آن و به تعبیرى به لحاظ شکلى به مطالعه آن مىپردازند و بعضى دیگر مضمون آن را مورد مطالعه قرار مىدهند. نگاه ما در این نوشتار ناظر بر طبیعت سیاسى این دسته از آثار ادبى است.لذا، با صرفنظر کردن بخشى از آثار مهم ادبیات داستانى این دوره از قبیل نوشتههاى نویسندگانى مثل جمالزاده به رمانهاى تاریخى و اجتماعى نظر مىافکنیم.
اولین رمان تاریخى فارسى، رمان سه جلدى محمدباقر میرزا خسروى (1228 ـ 1229ه . ش ) با عنوان شمس و طغراست که در 1907م ـ 1327ه . ق منتشر شد. نویسنده از خانوادهاى اشرافى و شاهى و از طرفى در زمره مشروطهخواهان آزادیخواهان عصر مشروطه و عضو انجمن ولایتى کرمانشاه است.[3]
جالب آن است که بسیارى از مشروطهطلبان این دوره، مانند این نویسنده، از خاندان مستبد قاجارى، شاهزادگان و اشرافزادگان هستند. او به همین دلیل مجبور به اختفا و سپس تبعید مىشود. خسروى حقیقتاً تحت تأثیر آثار الکساندر دوما ( کنت دو مونت کریستو و سه تفنگدار، که در اواخر قرن 19 به فارسى ترجمه شده بودند) قرار دارد[4]». گرچه اثر فوق طرح ناسیونالیسم ایرانى با مضمون عشقى و این دنیایى (: مطابق ذات رمان) مىباشد، با این حال الهامبخش مشروطیت است.
رمان عشق و سلطنت یا فتوحات کورش کبیر اثر شیخ موسى کبودر آهنگى در سال 1297ه . ق اثرى سه جلدى است که بر بستر ناسیونالیسم آن دوره سرگذشت کوروش را روایت مىکند.
داستان باستان یا سرگذشت کوروش از میرزا حسنخان بدیع به سال 1299ه . ق و رمان دامگستران یا انتقامخواهان مزدک (1304 ـ 1299) تألیف عبدالحسین صنعتىزادهکرمانى که در آن حمله اعراب مسلمان به ایران و پایان سلسله ساسانى را شرح مىدهد[5] از جمله رمانهاى ابتدایى و با درونمایهاى تاریخى هستند. به همین سبب به رمانهاى تاریخى[6]معروفاند. این قصهها بر خلاف حکایات دوره قدیم که از روزگار خود بیگانه بودند نمایشدهندة مناسبات محیط خود مىباشند، به همین دلیل مورد توجه تودههاى مردم قرار مىگیرند.
لازیکا اثر حیدرعلى کمالى در سال 1309ه . ش و دلیران تنگستان نوشته رکنزاده آدمیت در سال 1312ه . ش از معروفترین رمانهاى تاریخى دوره رضاشاه هستند. «رمان کمالى، اگر شرحى درباره جنگهاى ساسانیان با روم است، با این وصف، مسائلى را که در دوره دو جنگ جهانى مطرح هستند و به ویژه مسئله استقلال سرزمین ایران و گرایشات عرفى را منعکس مىسازد.[7]» رکنزاده آدمیت ماجراى دفاع قهرمانانه شیوخ عرب در مقابل حمله انگلیسیها پس از جنگ اول جهانى را در قالب داستانى مستند با عنوان دلیران تنگستان به نمایش مىگذارد. «این اثر به منظور طرح سیاستهاى رضاخان و همچنین دستیابى دوباره به وحدت ایران نگاشته شده است، وحدتى که با تضعیف نظام قبیلهاى و طایفهاى و تقویت قدرت مرکزى در مقابل قدرتهاى محلى به دست آمد.»[8]
نکته قابل توجه آنکه رمانهاى این عصر نیز زیر تأثیر گفتمان حاکم (: ناسیونالیسم گذشتهگرا) در کنار مقالات تاریخى و نمایشنامههایى که مایه تاریخى دارند؛ ولى به تدریج در سالهاى آغازین حاکمیت پهلوى اول روند آنها کند مىگردد و به افول مىگرایند. در عوض، تحت تأثیر اوضاع زمانه و پا به پاى تغییر و تحولات اجتماعى جنبه اجتماعى پیدا کرده مناسبات اجتماعى وقت را به نمایش مىگذارند، مناسباتى که خود بسان وجه سیاست عمیقاً از مدرنیسم غرب مایه مىگیرد.
رمانهاى اجتماعى[9] بیشتر با الهام از آثار غربى، به ویژه فرانسوى، منتشر مىشوند.نویسندگان این قبیل آثار در این دوره با سبک داستانهاى غربى آشنا شدهاند و حتى برخى از آنها را ترجمه کردهاند. این دسته از مؤلفان نیز سعى مىکنند دردهاى اجتماعى این دوره را در آثار خود بازتاب دهند و با بازآفرینى مناسبات فردى و اخلاقى جامعه آن روز و زدن نیشتر به آنها به آسیبشناسى بپردازند و از این طریق پناهگاهى براى سختیها و ناملایمات زندگى اجتماعى بیابند. محقق تاریخ سیاسى ـ اجتماعى ایران مىتواند بازتاب بحرانهاى اخلاقى و فکرى دو دهه حکومت کودتا را از خلال آنها بیابد. به اعتقاد محققان تاریخ ادبیات ایران بیش از یکصد رمان در این دوره انتشار یافته است ولى تعداد محدودى از آنها به جاى مانده است که مىتواند مورد مطالعه دقیق در این زمینه قرار گیرد.
رمان اجتماعى روى دیگر سکه و مکمل رمان تاریخى بود. رمان اجتماعى از آسیبشناسى جامعه آن روز سخن مىراند ولى رمان تاریخى از اوضاع و احوال موجود گذر کرده و شکوه و عظمت جامعه را از اعماق تاریخ جویا مىشد. حال اگر نمىتوانیم خود را ثابت کنیم با یادآورى گذشتههاى دور ــ گرچه مجعول ــ آنچه را که نداریم و یا نیستیم جبران مىکنیم. چنین دید نوستالوژیکى را در عرصههاى دیگر نیز مشاهده مىکنیم.
اگرچه نوشتههاى قبل بیشتر حول مسائل کلان جامعه و به تعبیرى جامعه سیاسى بود و به واقعنگارى و، به علاوه، اسطورهسازى تاریخى مىپرداختند، در این دوره در حد معضلات اجتماعى مانند: فقر، خرافات مذهبى، رشوهخوارى، تملقگرایى، تنبلى، خودفروشى زنان و مفاسد عشرتکدهها و ... تقلیل مىیابند. گرچه این نیز بىتناسب با توجیه ساختار ناسالم اجتماعى ایران آن عصر نیست. آسیبشناسى از سوى متجددان و اصلاحطلبان وقت از آن جهت صورت مىپذیرد که علل توسعهنایافتگى ایران را بازگوید و از آن سنگ بنائى براى رشد و ترقى ایران در چارچوبه مدرنیزاسیون بسازد.
رماننویسان این دوره خود به چند گروه تقسیم مىگردند و داراى سبکهاى متفاوتاند. برخى به صورت واقعگرایانه ــ مانند جمالزاده ــ و بعضى دیگر به سبک رمانتیک مىنویسند. نویسندگان متأخر از قبیل رضا کمال شهرزاد[10] تحت تأثیر مکتب رمانتیک غرب مىنوشتند.
تهران مخوف اولین رمان اجتماعى و، در عین حال، واقعگراى ایران است. مشفق کاظمى از تجددگرایان و عضو جمعیت ایران در آلمان به نام «جمعیت امید ایران» این رمان را در سال 1304ه . ش انتشار داد. وى از مؤسسان مجله نوگراى نامه فرنگستان در سال 1303ه . ش و نویسنده اولین سرمقاله آن است. او روزنامهنگارى را با مجله ایران جوان ادامه داد و قلم تواناى خود را در ترسیم اوضاع و احوال دردناک تهران آن روز در خدمت داستان فوق قرار داد.
در میان نویسندگان این دوره محمد مسعود (م. دهاتى 1280 ـ 1326ه . ش) در نوشتههایش سعى مىکند به صورت عینى و واقعگرایانه مشکلات دو قشر را بازتاب دهد. این دو قشر عمدهترین شخصیتهاى رمانهاى این دوره هستند: قشر اول شامل کارمندان ادارى و بورکراتهاست که با توجه به شکلگیرى دیوانسالارى جدید به عنوان یک طیف مهم اجتماعى مطرح مىشوند. با تأسیس حکومت پهلوى دیوانسالارى جدید با خصائص ویژهاى پدید مىآید. بدیهى است این طیف از مشکلات خاصى رنج مىبرد که پرداختن به آنها مورد عنایت مخاطبین آثار ادبى است. قشر دوم زنان هستند که مسائل آنها مورد توجه جدى نویسندگان و خوانندگان است. عباس خلیلى نیز، در این دوره که فساد و تباهى اجتماعى را در رمانهاى خود انعکاس مىدهد، از این گروه نویسندگان است. توجه او به مسائل زنان وى را تا حد یک فمینیست مىرساند. داستان روزگار سیاه او در سال 1303ه . ش و اسرار شب در سال بعد از آن، مؤید این موضوع است. مسعود در کتاب در تلاش معاش نخستین اثرش در سال 1311ه . ش که در روزنامه شفق سرخ انتشار داد و آثار بعدىاش تفریحات شب در سال 1312ه . ش و اشرف مخلوقات به سال 1313ه . ش و گلهایى که در جهنم مىروید که پس از بازگشت از اروپا به سال 1314ه . ش انتشار داد، درصدد معنابخشى به این امور است. فساد و بدبختى، هرزگى، بىهویتى، ترس از آینده، تزلزل روحى زنان و مردان در قمارخانهها، فاحشهخانهها، و میخانهها نکات برجسته این دسته از رمانهاست.
کتاب گلهایى که در جهنم مىرویند در حقیقت سرگذشت خود اوست که بدان وسیله محیط فاسد و جهنمىاى که در آن به دنیا آمده را ترسیم مىکند؛ همچنین مبارزات خود با عوامل پست و تبهساز جامعهاش را به رشته تحریر درمىآورد. در حقیقت، تمام آثار او، حتى کتاب بهار عمر که در سال 1324ه . ش به دنبال توقیف روزنامهاش مرد امروز انتشار داد، شرح بدبختیها و محرومیتها و درد و رنجها و ناکامى خود او از دیدهها و شنیدههاى وى و وقایع دردناک زندگىاش مىباشد. محمد مسعود در کتاب بهار عمر، که سرنوشت خود او را در بردارد، پردههایى در مقابل چشم خواننده مىگستراند که هر یک در نوع خود قابل بحث است. مسعود در این کتاب، با قلم تواناى خود در زوایاى اجتماع وقت راه مىیابد و بهزعم خود به آسیبشناسى اجتماعى مىپردازد. به همین دلیل نصرالله شیفته مىنویسد: «هدف بزرگ محمد مسعود در بهار عمر مبارزه با خرافاتى است که دست و پاى ملت بیچاره را بسته و توده ما را از ترقى و پیشرفت باز داشته است.[11]»
علاوه بر مسعود، محمد حجازى متولد 1278 ه ش نیز به علت شیوه انتقادى در مورد سلوک فردى و اجتماعى جامعه آن روز از نویسندگان قابل توجه محسوب مىگردد. زیبا (1306ه . ش)، پریچهر (1307ه . ش) و هما (1311ه . ش) از آثار او مىباشند. حجازى دانشآموخته کالج سنلوئى تهران، فارغالتحصیل علوم سیاسى و ارتباطات پاریس است و در سال 1316ه . ش مدیر قسمت مطبوعات سازمان پرورش افکار و سردبیر مجله ایران امروز بود. این نویسنده، که خود از طبقه بورژواى شهرى و بوروکرات مىباشد، فساد اخلاقى جامعه را در قالب دسیسة عشقى و عرفى به نمایش مىگذارد، سنگ بنایى که در هر سه رمان حجازى و غالب رمانهاى یاد شده گذاشته شده است.
به نظر مىرسد تحولات اجتماعى در این دوره (: دوره گذار) بسیار سریع است و جامعه ایرانى پذیراى این تحول نیست. ناخرسندى نویسندگان این دوره حکایت از این دارد که زندگى شهرى و شبهمدرنیسم دولتى مشکلاتى را در قالب شهرنشینى عنانگسیخته، فساد ادارى، تنگناهاى شدید معیشتى و تضادهاى اجتماعى دامن زده است؛ به ویژه آنکه نویسندگان خود و سرزمین خود را در مقایسه با دنیاى غرب بسیار حقیر مىشمارند و بدون توجه به روح استعمار و تأثیر آن بر فرهنگ و اقتصاد و سیاست خود ارزشهاى آنان را انعکاس مىدهند. همانگونه که ادوارد سعید معتقد بود، اکثر رمانهاى جهان سومى بازتابى از تهاجم امپریالیستى را ارائه مىدهند، چرا که نویسندگان این داستانها با نگاه به الگوى غربى خود همواره درصددند از غرب جسارت و قدرت بسازند به صدور ارزشهاى مورد نظر آن بپردازند.
همواره نگاه شرقى به غربى با نوعى احساس حقارت توأم بوده است. وقتى شرقى به ترجمه رمانهاى غرب مىپردازد، در پى آن است که از شیوه زیست غربى تعلیم ببیند و اخلاق خود را در ذیل اخلاق آن بنیاد نهد.
به طور خلاصه ویژگیهاى اساسى آثار این دوران چنین است:
ــ رشد ناسیونالیسم باستانگرا؛
ــ اندیشه اخلاقگرایى و مصالحهجویى؛
ــ احتراز از مسلکهاى سیاسى بر اثر خفقان موجود؛
ــ احساساتگرایى و رمانتیسم[12]و[13]
[1]70. short story.
[2]. معمولاً در نسبتسنجى رمان و قصه، رمان را به عنوان داستان بلند یا داستان دراز و قصه کوتاه را معادل نوول ارزیابى مىکنند.
[3]. قبل از این، سفرنامههایى در عصر مشروطه و در قالب رمان نوشته شده بود. قبلاً از این دسته از رمانها نام بردهایم.
[4]. کریستف بالایى. پیدایش رمان فارسى. مترجمان مهوش قویمى و نسرین خطاط. تهران، انتشارات معین و انجمن ایرانشناسى فرانسه، 1377. ص 353.
5]. کریستف بالایى، با توجه به همزیستى صنعتىزاده با میرزا آقاخان و شیخ احمد روحى در استانبول و تمایلات ضدمذهبى آقاخان، نویسنده واقعى دامگستران را میرزا آقاخان مىداند. در عین حال، معتقد است این رمان مدتها قبل از این تاریخ و بنا بر انگیزههایى که کاملاً متفاوت با ملىگرایى است، نوشته شده است؛ زیرا انتخاب این موضوع تاریخى که غرور ملى ایرانیان را خدشهدار مىسازد و در نتیجه تا حدودى با زمینههاى اعتقادى ایران در سالهاى 1300 تا 1310، زمانى که ملىگرایى اوج مىگیرد، مغایرت دارد، مىتواند شگفتانگیز به نظر برسد. کریستف بالایى، همان، ص 381.
در حالى که با توجه به محتواى داستان و اشاره نویسنده به آتش زدن کتابخانه تیسفون به فرمان عمر و یا دستور به قتل و غارت از جانب سعد مىتوان به این نتیجه رسید که این داستان نیز در دنباله جریان تاریخسازى و اسطورهسازى همین دوره و با رویکردى ضد عربى : ضداسلامى نوشته شده است.
[6]71. historical novel.
[7]. کریستف بالائى، همان، ص 383.
[8]. همان، ص 388.
[9]72. sociological novel.
[10]. وى سرانجام در سال 1316ه . ش خودکشى کرد و از دنیا رفت.
[11]. نصرالله شیفته. زندگینامه و مبارزات سیاسى محمدمسعود. تهران، آفتاب حقیقت، 1363. ص 304.
[12]. محمدعلى سپانلو. نویسندگان پیشرو ایران. تهران، انتشارات نگاه، 1374. ص 51.
[13]. در این بخش از دادههاى خام و تحلیلى دو کتاب زیر بهره زیاد بردهام:
الف) محمد على سپانلو، همان. ب) فریدون اکبرى شلدرهاى. درآمدى بر ادبیات داستانى ـ پس از پیروزى انقلاب اسلامى. تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامى، 1382.
نظرات