تعامل مذهب و سیاست در ملی شدن صنعت نفت
یکی از نمونه های بارز روحانیت روشنفکر که به تلاش گسترده ای در مبارزه با استبداد داخلی و استعمار خارجی در طول دهه 20 دست زد آیت الله کاشانی بود. در این مقاله ابتدا مختصری از زندگینامه علمی آیت الله کاشانی ذکر شده و سپس به فعالیت های سیاسی او بویژه در ارتباط با ملی شدن صنعت نفت اشاره شده که به مناسبت سالروز 29 اسفند روز ملی شدن صنعت نفت ایران تقدیم خوانندگان عزیز می شود.
آیت الله کاشانی سال 1264 هجری شمسی در تهران در خانواده ای مذهبی و محب اهل بیت (ع) به دنیا آمد و او را ابوالقاسم نامیدند. پدرش آیت الله حاج سید مصطفی کاشانی از علمای بزرگ شیعه در عصر خویش بود که در سال 1280 هجری شمسی از ایران همراه خانواده به نجف اشرف هجرت کرد و به تحقیق و تدریس پرداخت.
سید ابوالقاسم که در این هنگام 16 ساله بود علاوه بر استفاده از حلقه درس پدر و دیگر استادان دوره سطح را به پایان برد و سپس در درس آیت الله میرزا محمد تقی شیرازی و آیت الله آخوند خراسانی شرکت جست. او از همان آغاز جوانی به نکته سنجی و دقت نظر مشهور شد و در دانش سرآمد طوری که در 25 سالگی به درجه اجتهاد رسید و بزرگانی مانند آیت الله شیخ الشریعه اصفهانی آیت الله آقا ضیا الدین عراقی و آیت الله صدر در نوشته های خود مقام علمی اش را ستودند و آیت الله میرزا محمد تقی شیرازی تقلید از وی را تایید می کرد. او از جوانی دارای افکار آزادیخواه و ستم ستیز بود و از این رو در منطقه ای به وسعت جهان اسلام با استعمار و استبداد وارد مبارزه شد. آیت الله کاشانی در نهضت مشروطه مشاور شخصیتی مهم چون آیت الله آخوند خراسانی (از رهبران اصلی نهضت) بود و او را در تصمیم گیری ها و تنظیم اعلامیه ها یاری می داد.
از موارد دیگر جنبه های مبارزاتی آیت الله کاشانی می توان به نقش او در جنگ جهانی اول اشاره کرد. وی هنگام اشغال شهرهای عراق از جمله فاو و بصره در صف اول نبرد علمای شیعه بر ضد نیروهای انگلیسی قرار داشت. آیت الله کاشانی به همراه دیگر همرزمان با جنگ های چریکی و پی در پی نیروهای دشمن را در منطقه کوت العماره زمینگیر کردند و سرانجام پس از 18 ماه جنگ و مقاومت به کمک دولت عثمانی نیروهای انگلیسی را وادار به تسلیم کردند.
آیت الله کاشانی فکر جدایی دین از سیاست را بیش از هر چیز دیگر ساخته تبلیغات استعمارگران می دانست زیرا آنها با کناره گیری دین و روحانیت از امور اجتماعی و سیاسی براحتی می توانستند حکومت های استبدادی را برای حفظ منافع خویش در کشورهای اسلامی بر منصب قدرت بنشانند.
از نظر آیت الله کاشانی مقابله با استعمار انگلستان که سفارتش در ایران مرکز تخریب دسیسه و جاسوسی علیه ملت ایران بود و نفت را براحتی به یغما می برد و در کلیه شوون اجتماعی و سیاسی ایران دخالت می کرد یک وظیفه شرعی و ملی محسوب می شد. به دلیل مخالفت های آیت الله کاشانی با غارت ثروت ملی ایران یعنی نفت و اعلامیه های ضدانگلیسی او دولت وقت به اشاره انگلیسی ها وی را به مدت 28 ماه در زندان متفقین در شهرهای اراک و کرمانشاه به حبس کشیدند.
پس از آزادی با گذشت حدود یک سال، بار دیگر به وسیله دولت در تیر 1325 دستگیر و به مدت یکسال دیگر تبعید شد که در نهایت در سال 1326 آزاد گردید. ایشان سپس به تهران مراجعه و رهبری دینی مبارزات سیاسی را برای بیرون کردن انگلیسی ها از ایران به عهده گرفت. به خاطر روحیه استقلال طلبی و بیگانه ستیزی آیت الله کاشانی سال ها پیش از فعالیت ملی گرایانه به فکر قطع دست انگلیسی ها از نفت ایران افتاد و آن را شرط لازم و مقدمه استقلال سیاسی و اقتصادی کشور می دانست. از نظر او انگلیسی ها به خاطر نفت با روی کار آمدن هیات حاکمه های فاسد و اعمال نفوذهای مختلف عملا استقلال سیاسی و اقتصادی ایران را نقض کردند.
بهمن 1327 به دلیل اعلامیه ای شدیداللحن علیه انگلیس و به بهانه تیر اندازی به شاه، آیت الله کاشانی بار دیگر دستگیر و بعد از چند روز به لبنان تبعید شد; اما پس از انتخاب شدن به عنوان نماینده مجلس شانزدهم از سوی مردم دولت مجبور شد طی تلگرافی بازگشت او را به ایران بدون اشکال اعلام کند.
با بازگشت آیت الله کاشانی به تهران و استقبال با شکوه مردم و چهره های سیاسی از ایشان فصل دیگری از مبارزه با انگلیس با محوریت ایشان آغاز شد. صدور اطلاعیه و اعلامیه در مواقع و مناسبت های مختلف و دعوت از مردم برای پشتیبانی و حمایت از ملی شدن صنعت نفت ایشان را به چهره اصلی مبارزه با انگلیس بدل کرد.
در اولین روزهای بازگشت آیت الله کاشانی از تبعید در یکی از نخستین جلسات مجلس شانزدهم دکتر مصدق پیام تاریخی ایشان را درباره تفکر ملی شدن صنعت نفت و اعتراض به تبعید غیر قانونی خود و بی اعتباری مصوبات مجلس موحسسان در صحن مجلس قرائت کرد. در بخشی از این پیام آمده بود:
«... وظیفه دینی و ملی دانستم که نظر ملت ایران را در باب مظالم شرکت نفت و حقوق مغضوبه ملت ایران در طی اعلامیه ای منتشر کنم و جدا استیفای حقوق از دست رفته آنها را بخواهم و مخالفت مردم را با هر قرار داد یا عملی که مشعر بر تثبیت و تایید عمل اکراهی غیر نافذ سنه 1312 شمسی مطابق با سال 1933 میلادی باشد اظهار نمایم. نفت ایران متعلق به ملت ایران است و به هر ترتیبی که بخواهد نسبت به آن رفتار می کند و قرارداد قانونی که به اکراه و اجبار تحمیل شود هیچ نوع ارزش قضایی ندارد و نمی تواند ملت ایران را از حقوق مسلمه خود محروم کند». با اعلام نخست وزیری رزم آرا در تیر ماه 1329 که برای تصویب قرارداد نفت و حل آن به روش نظامی به صحنه آمده بود آیت الله کاشانی مبارزه شدیدی را با او شروع کرد و با صادر کردن اعلامیه ای تند مردم را به مقاومت در مقابل حکومت او فراخواند. دکتر مصدق هم با صدور فرمان نخست وزیری رزم آرا اعلامیه آیت الله کاشانی علیه رزم آرا در مجلس قرائت کرد که در آن مخالفت شدید و قطعی با حکومت رزم آرا که برخلاف افکار عمومی و به کمک و تحریک بیگانگان بر سر کار آمده بود بیان شده بود.
ترور رزم آرا به وسیله خلیل طهماسبی (عبدالله رستگار) که یکی از اعضای فدائیان اسلام بود باعث شد او نتواند در هدف خود یعنی تصویب لایحه الحاقی نفت موفق شود. حمایت از قاتل رزم آرا و آزادی او بر این اساس که او در راه خدمت به ملت ایران و برادران مسلمانش رزم آرا را به قتل رسانده و حکم اعدام او توسط ملت صادر شده است نشان از جدیت و اهمیت قائل شدن آیت الله کاشانی برای مساله نفت و مقابله با انگلیس می داد. اعلامیه ها و مصاحبه آیت الله کاشانی با خبرنگاران داخلی و خارجی در بازگرداندن مصدق به قدرت در واقعه 1331 اساسی ترین نقش را داشت بویژه آن که ایشان در مصاحبه با خبرنگاران سوگند یاد کرده بود که اگر قوام نرود علیه دولت اعلام جهاد می کند و خود کفن می پوشد مردم را در مقابله با حکومت همراهی می کند. پیروی و اطاعت مردم از آیت الله کاشانی به عنوان یک پیشوای روحانی باعث شد اراده مردم بر تحمیل آشکار خارجی و شاه پیروز شود. دعوت از تمامی احزاب گروه ها شخصیت ها و مردم به وسیله آیت الله کاشانی که همه آنها را حزب خود می دانست و همکاری همگان را در مبارزه با انگلستان با آغوش باز می پذیرفت باعث می شد رهبر روحانی نهضت نفت مهمترین نقش را در بسیج توده ها و تحولات سیاسی جامعه داشته باشد. پس از حادثه 30 تیر 1331 که دکتر مصدق با قدرت به صحنه سیاسی کشور بازگشت اختلاف رهبر مذهبی نهضت بویژه درباره تقاضای دکتر مصدق برای گرفتن امتیازات ویژه انتصاب افراد مشکوک به کارهای حساس و اجرای همه پرسی برای منحل کردن مجلس به مراحل حساسی رسید. آیت الله کاشانی درخواست محمد مصدق را برای کسب اختیارات ویژه خلاف قانون اساسی و عملی غیر دموکراتیک می دانست که پیش از هر چیز بازگشت مجدد استبداد و استعمار را فراهم می کرد.
سرانجام رزم آرا به دست کسی که می گفت «من یک فدایی دین اسلام بودم وظیفه من این بود که در این راه و در راه خدمت به دین و ملت مسلمان ایران فداکاری کنم» ترور شد. خلیل طهماسبی با آن که ارتباط خود را با آیت الله کاشانی و نواب صفوی انکار نکرد گفت: «در هیچ دسته و جمعیتی عضو نبودم بلکه با همه مسلمانان فداکار و وطن دوست همکاری می کردم». او نخست وزیر مقتول را مخالف ملی شدن نفت و بی اعتنا به افکار عمومی و نمایندگان حقیقی ملت معرفی کرد.
آیت الله کاشانی که بی پروا از خلیل طهماسبی به عنوان نجات دهنده ملت ایران حمایت کرد در پاسخ به شاه که خواهان جلوگیری از تندروی های فداییان اسلام شده بود گفت: شاه اگر بخواهد محبوب باشد باید با ملت همصدایی کند. پس از ترور رزم آرا گذشته از برخی مراجع بزرگ قم مواضع بسیاری از علمای شیعه در حمایت از نهضت ملی شدن نفت کاملا آشکار شد و بسیاری از آنها تا آخر به آرمان ملی شدن صنعت نفت وفادار ماندند. در میان علمای قم نیز آیت الله صدر و آیت الله خوانساری از نهضت ملی شدن صنعت نفت استقبال کردند به این ترتیب بار دیگر پس از گذشت چند دهه از نهضت مشروطیت بخش مهمی از علمای شیعه توانستند از یکسو دیدگاه های متفاوت خود را در مسیر یک هدف مشخص سامان بخشند و از سوی دیگر با درک جریان های سیاسی روز به هماهنگ کردن آنها در راه یک آرمان مشخص یاری رسانند. نتیجه این آگاهی نیز استفاده صحیح و مناسب از امتیاز سنتی خود یعنی پیشوایی جامعه مذهبی ایران بود. نقطه اوج این حرکت را در قیام 30 تیر 1331 شمسی و نقطه کانونی این فرایند را در شخص آیت الله کاشانی که مبارزه سیاسی را با وفاداری به آرمان های مذهبی جمع کرده می توان مشاهده کرد.
پس از استعفای دکتر مصدق و اعلام نخست وزیری قوام السلطنه و پس از آن که دستور قوام برای دستگیری آیت الله کاشانی ناکام ماند آیت الله کاشانی دست به انقلابی ترین اقدامی زد که یک رهبر برجسته شیعه می توانست انجام دهد ; یعنی اعلام جهاد داد و حتی شاه را تهدید کرد که اگر در بازگشت دولت مصدق اقدام نکند «دهانه تیز انقلاب را با جلوداری شخص خود متوجه دربار خواهم کرد».
آیت الله کاشانی آمدن قوام را یک تحمیل آشکار بر اراده مردم و بر باد دهنده همه دستاوردهای نهضت ملی در مبارزه با استعمار انگلیس می دانست از این رو معتقد بود: اگر ملتی او را نخواهد فرمان شاه یا رای تمایل مجلس اگر بالا تفاق هم باشد اثری ندارد و اگر از پی چنین تحمیلی پای یک انگلیسی به موسسات نفتی آبادان برسد «دستور خواهم داد تمام تاسیسات نفتی و پالایشگاه ها را آتش بزنند».
این گونه بود که آیت الله کاشانی همه جریان های سیاسی را به یک حرکت هماهنگ فراخواند یا آن گونه که خود می گفت «همه مردم حزب من هستند ما در مبارزه با استعمار انگلیس همکاری همه را با آغوش باز می پذیریم». چنین دیدگاهی نمایانگر اوج گیری حرکتی از سوی علمای شیعه بود اما در حقیقت کار فرپاشی نهضت ملی از شامگاه همان 30 تیر 1331 شمسی و بازگشت دکتر مصدق آغاز شد.
مجموعه نیروهایی که به نوعی در قیام 30 تیر 1331 همدلی نشان دادند و به میدان آمدند از این پس به کلی از هم پاشیدند و از پی آن سرنوشت این دولت قانونی نیز همانند نخستین مجلس قانونی این مرز و بوم شدبدون تردید دکتر مصدق که از یک سو در چنگال مشکلات خارجی و از سوی دیگر در مرکز انتظارات فراوان و برآورده نشده مجموعه جناح های سیاسی داخلی قرار داشت و همچنین با بی اعتنایی هایی که به خواسته های برخی روحانیون نشان می داد نتوانست به سود نهضت در سامان بخشی به جریان های متفاوت و متضاد موجود توفیقی به دست آورد و نتیجه چنین شد که رقیب اصلی با یک کودتا همه را از صحنه حذف کرد.
روزنامه جمهوری اسلامی ۱۳۸۷/۱۲/۲۸
نظرات