بررسی عملکرد و نگاه آیت‌الله شریعتمداری بر اساس اسناد ساواک


بررسی عملکرد و نگاه آیت‌الله شریعتمداری بر اساس اسناد ساواک

کتاب «آیت الله شریعتمداری به روایت اسناد» که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده، با استناد به اسناد به‌جای‌مانده از ساواک، شهربانی و سازمان اوقاف دوران پهلوی، تصویری مستند و پیچیده از زندگی و مواضع سیاسی آیت الله سید کاظم شریعتمداری ارائه می‌دهد. در میان ابعاد مختلف زندگی سیاسی او، دو محور «دشمنی و رقابت با امام خمینی» و «همکاری با نظام پهلوی و ساواک» به‌عنوان موضوعاتی حیاتی و تأثیرگذار بر تاریخ معاصر ایران خودنمایی می‌کنند. در این نوشتار به بخشی از این دو محور بر اساس مستندات کتاب می‌پردازیم.

 

در مقابل امام

از اختلاف نظر تا تقابل آشکار

اسناد موجود به وضوح نشان می‌دهند که آیت الله شریعتمداری از همان ابتدای نهضت اسلامی در اوایل دهه 1340، رویکردی محافظه‌کارانه و متفاوت از امام خمینی داشت. اگرچه در ابتدا و در حوادثی مانند مبارزه با لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی و اصول شش‌گانه شاه، همراهی‌هایی نشان داد، اما به تدریج و به ویژه پس از حادثه فیضیه در سال 1342، مسیر خود را از امام جدا کرد.

 

ترس از مبارزه و تمایل به مصالحه

پس از حمله به فیضیه، شریعتمداری در ملاقات با رئیس شهربانی قم قول داد که در آینده هیچ‌گونه فعالیتی علیه دولت انجام ندهد و حتی امام خمینی را به عقب‌نشینی ترغیب کند. وقتی در این امر ناکام ماند، به‌طور رسمی از ادامه مبارزه کنار کشید. سند شماره 2 [1] کتاب به صراحت به این موضوع اشاره دارد.

حسادت به محبوبیت امام

اسناد متعدد، از زبان نزدیکان و حتی خود شریعتمداری، به حسادت او نسبت به مقبولیت روزافزون امام خمینی در میان مردم و روحانیون اشاره می‌کنند. برای مثال، در سند شماره 36 [2] کتاب آمده که او به آیت الله شیخ مجتبی قزوینی گلایه کرده بود: «ما دو نفر بودیم که مبارزه می‌کردیم... ولی در بهره‌برداری متأسفانه همه بهره‌ها مال ایشان است.»

 

مخالفت‌های علنی و جدل   

اختلاف‌نظرها به زودی به مجادلات لفظی کشید. در سند شماره 34[3] کتاب آمده که شریعتمداری در سال 1343 به امام پرخاش کرد که سخنانش درباره اتحاد مسلمانان و حمله به اسرائیل «سیاسی است نه دینی» و اینکه مخالفت با دولت، مخالفت با شاه است و به ضرر دین تمام می‌شود. مشاجره لفظی دیگری در سال 1353 بین آنان گزارش شده است (سند شماره 97). [4]

کارشکنی در معرفی مرجعیت امام: در مقطعی که رژیم قصد محاکمه و حتی اعدام امام را داشت، علما برای نجات ایشان اقدام به انتشار اعلامیه‌هایی در مورد مرجعیت امام کردند. اگرچه شریعتمداری بعدها ادعا کرد که در آزادی امام نقش داشته، اما اسناد (مانند سند شماره 18)[5] نشان می‌دهد طرفداران او شایع کرده بودند که این اقدام به دستور و فشار شریعتمداری انجام شده است. همچنین، پس از تبعید امام، او هرگونه اقدام حاد مانند اعلام عزا را رد کرد و تقصیر تنش‌ها را متوجه امام و هوادارانش دانست (سند شماره 81). [6]

 

تأسیس دارالتبلیغ برای رقابت  

تأسیس دارالتبلیغ اسلامی توسط شریعتمداری در سال 1344، توسط بسیاری از نیروهای انقلابی و حتی برخی مراجع، حرکتی در جهت ایجاد جبهه‌ای رقیب برای نهضت امام خمینی و سوق دادن طلاب به فعالیت‌های فرهنگی بی‌خطر تفسیر شد. امام خمینی به‌طور غیرمستقیم با این مؤسسه مخالفت کرد و زمانی که پیشکار شریعتمداری برای کمک مالی به ساخت آن به نزد امام رفت، با مخالفت صریح ایشان مواجه شد (سند شماره 65).[7]

 

ارتباط و همکاری با ساواک

از مدارا تا همکاری راهبردی

همکاری آیت الله شریعتمداری با نهادهای امنیتی رژیم پهلوی، به ویژه ساواک، یکی از تاریک‌ترین و مستندترین بخش‌های زندگی سیاسی اوست. این ارتباط تنها به یک همکاری غیرفعال و محدود نبود، بلکه در بسیاری موارد فعال و استراتژیک بود.

 

ارتباط مستقیم با مقامات امنیتی

اسناد متعددی به ملاقات‌های مکرر شریعتمداری با روسای ساواک (مانند نصیری)، روسای شهربانی، وزرا و حتی شخص شاه اشاره دارند. ادبیات او در این مکاتبات کاملا حامیانه است. برای مثال، او در سال 1346 پس از سوءقصد به شاه، در نامه‌ای به «پیشگاه مبارک اعلیحضرت همایون شاهنشاه»! با ابراز نگرانی از «سوء قصد به ذات همایونی»، او را «پادشاه اسلام» خواند و برایش آرزو کرد «از جمیع عوارض و گزندها در حفظ و حمایت» خداوند باشد. (سند شماره 85).[8]

 

 حلقه ارتباطی با ساواک

شیخ غلامرضا زنجانی، پیشکار شریعتمداری، نقش اصلی را در ارتباط با ساواک ایفا می‌کرد. او نه‌تنها پیام‌ها را منتقل می‌کرد، بلکه گاه تا حد جاسوسی برای ساواک در داخل بیت شریعتمداری پیش می‌رفت. سند شماره 26[9] نشان می‌دهد که او حتی از ساواک خواست تا برای شنیدن مذاکرات طرفداران امام که به منزل شریعتمداری آمده بودند، افرادش را بفرستد.

 

همکاری برای تثبیت مرجعیت خود 

رژیم پهلوی به‌طور سیستماتیک از شریعتمداری به عنوان «مرجع میانه‌رو» در مقابل امام خمینی که «تندرو» خوانده می‌شد، حمایت می‌کرد. ساواک در اجرای این سیاست با او همکاری نزدیک داشت. پس از درگذشت آیت الله حکیم در سال 1349، ساواک به‌صورت فعالی از شریعتمداری برای جانشینی وی و جلوگیری از مرجعیت امام حمایت کرد. این حمایت شامل جلوگیری از ارسال تلگراف‌های تسلیت برای دیگر مراجع، پخش رساله عملیه او در کشورهای همسایه، و حتی اعزام مبلغ به خارج از کشور با همکاری سفارتخانه‌های ایران بود (اسناد فصل سوم). [10]

 

درخواست برای سرکوب مخالفان

شریعتمداری بارها از ساواک خواست تا به فعالیت روحانیون طرفدار امام خمینی، مانند آیت الله‌های سید اسدالله مدنی و سید محمدعلی قاضی طباطبایی، پایان دهد و آنان را از شهرهای مختلف تبعید کند. برای نمونه، او مخالفت خود با سخنرانی آیت الله مدنی در آذرشهر را به ساواک اطلاع داد و خواستار جلوگیری از آن شد. (سند شماره 319). [11]

 

ترجمه و انتشار رساله به زبان ترکی

نمونه‌ای بارز از این همکاری، پروژه ترجمه و انتشار رساله عملیه شریعتمداری به زبان ترکی استانبولی بود. این پروژه که با هزینه شخصی او و هماهنگی کامل سازمان اوقاف، وزارت خارجه و ساواک انجام شد، هدفی جز جلوگیری از انتشار رساله امام خمینی و نفوذ ایشان در میان شیعیان ترکیه نداشت (اسناد شماره 360 به بعد).

 

موضع‌گیری در آستانه پیروزی انقلاب

اسناد ملاقات‌های محرمانه وی با مقامات ساواک و آمریکایی (مانند سولیوان، سفیر آمریکا) نشان می‌دهد حتی در سال‌های اوج‌گیری انقلاب (۵۶-۵۷)، مواضع آیت‌الله شریعتمداری بر حفظ نظام سلطنت و قانون اساسی مشروطه متمرکز بود. به عنوان نمونه در 16 بهمن 1356 در ملاقاتی دو ساعته با یکی از مقامات ارشد ساواک، امام خمینی را «عنصری که به حال مملکت و ملت مضر است» می‌خواند و «موجودیت خود و مذهب شیعه را ملزوم بقای مقام شامخ سلطنت می‌داند».[12] از جمله اقدامات این مقطع، تحت خدمت قراردادن «عبدالعظیم قائمی فرد» مسئول دفتر آیت‌الله زیر نظر سرلشکر «قاجار» رئیس اداره دوم ستاد مشترک بود. در گزارشی از همکاری پنج‌ماهه وی آمده است: «سردفتر شریعتمداری نامه چهار صفحه‌ای خطاب به [امام] خمینی تهیه کرده و در آن موارد مؤثری جهت بی اعتبار کردن [امام] خمینی عنوان و درج کرده است. او نامه را با همکاری تعدادی از اطرافیان شریعتمداری تهیه و با استفاده از امکانات دارالتبلیغ چاپ و تکثیر نموده است. بهتر است از این نامه چندین هزار نسخه چاپ و در تمام نقاط کشور منتشر شود.»[13]

 

 

حفاظت از مقام با تضعیف نهضت

بر پایه اسناد منتشرشده، می‌توان دریافت که آیت الله شریعتمداری به دلایلی از جمله روحیه محافظه‌کاری، ترس از عواقب مبارزه، جاه‌طلبی شخصی و حسادت به محبوبیت امام خمینی، به‌تدریج مسیری کاملاً متفاوت و در نهایت متضاد با نهضت اسلامی در پیش گرفت. این مسیر، او را به سمت همکاری عملی با رژیم پهلوی سوق داد؛ همکاری‌ای که تنها به‌منظور حفظ موقعیت خود نبود، بلکه در بسیاری موارد به‌صورت فعالانه و در جهت تضعیف جنبش امام خمینی و حذف فیزیکی یا اجتماعی رقبای درون حوزه عمل می‌کرد. بررسی این اسناد نه‌تنها زوایای پنهان زندگی یک چهره تاریخی را روشن می‌کند، بلکه بر اهمیت «الگوی حسنه» و لزوم شناخت دقیق انگیزه‌ها و عملکرد افراد در بزنگاه‌های تاریخی تأکید می‌ورزد.

 


[1]. حیدری، اصغر(۱۳۸۸) آیت الله شریعتمداری به روایت اسناد ، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص ۱۹۱

[2]. همان، ص ۲۵۵

[3]. همان، ص ۲۵۳

[4]. همان، ص ۳۳۵

[5]. همان، ص ۲۰۸

[6]. همان، ص ۳۱۸

[7]. همان، ص ۲۹۵

[8] همان، ص 322

[9]. همان، ص ۲۲۵

[10]. همان، ص ۴۹تا۹۴

[11]. همان، ص ۶۲۰

[12]. همان، ص 104

[13] همان، ص 130