از عبرتهای تاریخ
شوروی در زمان «میخاییل گورباچف» نیروهای خود را پس از یک دهه اشغالگری از افغانستان بیرون کشید و دولت شرقگرا و کمونیستی محمد نجیبالله را به حال خود رها کرد. نجیبالله پس از یک رشته تحولات، مغلوب قوای طالبان شد و به دفتر سازمان ملل در کابل پناه برد. نیروهای طالبان پس از تصرف کابل، نجیبالله را از دفتر سازمان ملل بیرون کشیده او را اعدام کردند. سپس جسدش را برای ارعاب مردم در چهارراهی در ملاء عام آویزان نمودند.
سالها پس از آن ماجرا، تاریخ دوباره تکرار شده است. این بار، آمریکا در زمان «جو بایدن» نیروهایش را پس از دو دهه اشغالگری از افغانستان بیرون کشید و دولت غربگرای اشرفغنی را به حال خود رها کرد. اشرف غنی نیز پس از یک رشته تحولات، مغلوب قوای طالبان شد و مجبور شد از کشور فرار کند. طالبان نیز دوباره بر افغانستان مسلط شد.
افغانستان در قرن 19 به اشغال نظامیان انگلیسی، در قرن 20 به اشغال نظامیان روسی و در قرن 21 به اشغال نظامیان آمریکایی درآمد. هر سه قدرت مداخلهگر، تلاش کردند تا این اشغالگری را زیر پوشش یک شعار واحد توجیه کنند: «برقراری امنیت و ثبات در افغانستان» اما در هر سه مورد، هرج و مرج و کشتار و بی ثباتی و بی قانونی، دستاورد اشغالگران بود و شرایط پیش آمده در هر سه مورد، اشغالگران را وادار به فرار از افغانستان کرد.
رحمت خداوند بر امام خمینی (ره) که مفهوم «نه شرقی نه غربی» را برایمان جا انداخت تا بدانیم هیچ اجنبی دلش برای ملت دیگری نمیسوزد. و رحمت خدا بر او که بهتر از هرکس، این سه قدرت اشغالگر را شناخته بود:
«امریکا از انگلیس بدتر، انگلیس از امریکا بدتر، شوروی از هر دو بدتر. همه از هم بدتر؛ همه از هم پلیدتر.» / صحیفه امام، ج 1، ص 420
نظرات