پیآمدهای مثبت و منفی اجرای قانون اصلاحات ارضی در ایران
اشاره:در شمارههای اخیر ماهنامههای حافظ مطالبی راجع به علل و عوامل و سود و زیان«اصلاحات ارضی»که مهمترین برنامهی«انقلاب سفید»محمد رضا شاه بود،چاپ کردیم که آخرین آنها مقالهی دکتر سعید سادات با عنوان «اصلاحات ارضی،نقشهی آمریکا بود،نه شاه»در بخش برخورد آراء و اندیشههای حافظ شمارهی 53(مرداد 1387) بود.جبههی ملی نیز به گزارش ضیاء مصباح در حافظ 53 (مرداد 87)به«انقلاب سفید»روی خوش نشان نداد.
مقالهی حاضر به قلم جناب دکتر حسین تجدد مستقل از نوشتههای قبلی،تحریر شده است و ما باز هم،همچنان که در پایان نوشتار دکتر کاظم ودیعی در این باب در صفحهی 78 حافظ 51 نوشتیم،اگر مطالب مستند دیگری دربارهی «انقلاب سفید»شاه سابق یا 15 خرداد 1342 به دستمان برسد،چاپ خواهیم کرد تا این بخش از تاریخ سیاسی/ اجتماعی/اقتصادی معاصر،روشنتر شود.
*در کشورهای در حال پیشرفت بویژه ایران که بخش اعظم انرژی جمعیتی،اشتغال و فعالیت های اقتصادی جامعه در کشاورزی متمرکز بود،اصلاحات ارضی بهعنوان شالودهی اصلاحات اجتماعی- اقتصادی جامعه بهشمار میرفت.یک نظام زمینداری متحجر که هنوز ساحت اجتماعی خود را به دست نیاورده،اقتصاد کشور را دچار عدم توازن مینماید و پیشرفت اقتصادی را با کندی حرکت مواجه میسازد و در چنین شرایطی وجود عدالت اجتماعی نیز کمتر تحقق مییابد.در نتیجه کشورهای بسیاری پس از دهههای 1950 و 1960 این ضرورت را درک کرده و نسبت به تغییرات بنیادین در این زمینه قدمهای جدی و موثری برداشتند.
اصلاحات ارضی در بسیاری از کشورهای مختلف متناسب با ساختار سیاسی،اجتماعی و اقتصادی آنها تحقق یافت از جمله کشورهای سرمایهداری غربی در روند تکامل سرمایهداری،دو راه را برگزیدند.کشورهایی نظیر فرانسه،انگلستان،و امریکا به شیوهی کلاسیک،انقلاب بورژوازی را تجربه نمودند و کشورهایی نظیر آلمان و ایتالیا در اروپا و ژاپن در آسیا به شیوهی«انقلاب از بالا»گذر از فئودالیسم به سرمایهداری را تجربه کردند.درواقع،در کشورهایی که به دلیل حاکمیت نظام سلطنتی،نهادها و ساختار مالکیت ارضی دست نخورده باقی مانده بود،برای تبدیل فئودالیسم به سرمایهداری این نظامها،دست به تغییرات اجتماعی-اقتصادی بنیادین از بالا به پایین زدند.یعنی روش انقلاب از بالا را برگزیدند.در ایران نیز این تغییرات به دلیل ساختار سیاسی و اقتصادی نظام شاهنشاهی دیرینهی حاکم بر ایران،تغییرات از بالا به پایین رقم خورد و شاه ایران خود تصمیم به انجام این تغییرات بنیادین گرفت.اما عوامل بین المللی بر روی این تحولات نیز تاثیر بسزایی داشت.
در عرصه بین المللی دو عامل سیاسی و اقتصادی بر روی تحولات کشورهای جهان تاثیر عمدهیی داشت:
الف.عامل اول اینکه کشورهای بلوک شرق همواره در تکاپو بودند تا سهم بیشتری از رقابتهای موجود با جبههی غرب به دست آورند. درواقع این کشورها همواره بهعنوان کانون خطری برای کشورهای سرمایهداری به حساب میآمدند.بهخصوص آنکه ایران نیز در همسایگی ابرقدرت شرق یعنی شوروی قرار داشت و عاملان این کشور نیز همواره در ایران بسیار فعال بودند.شعارهای بهظاهر رضایتبخشی که کمونیستها برای دهقانان کلیهی کشورها از جمله ایران سر میدادند،آنها را فریب میداد.بنابراین ساختار سنّتی حاکم بر کشاورزی ایران فضای بسیار مستعدی برای پذیرش این شعارها فراهم مینمود و سکوت در مقابل این موضوع میتوانست ایران را از گردونهی متحدین جبههی غرب خارج نماید.پیشتر این تجربهی مأیوسکننده در کشورهای چین،ویتنام،الجزایر و کوبا به وقوع پیوسته بود.
ب.عامل دوم،اینکه،اصلاحات ارضی میتوانست امکان تبدیل روابط تولیدی کار و روابط کشاورزی سنّتی(فئودالیسم)را با روابط صنعتی(شهری)فراهم آورد.
در بعد داخلی نیز علاوهبراین که نوسازی و مدرنیزاسیون نیاز به تغییر ترکیب نظام عقبافتادهی ارباب رعیتی را ایجاب مینمود، اصلاحات ارضی میتوانست به درهم شکستن قدرت مالکان بزرگ بیانجامد و آنها را در جریان صنعتی کردن کشور به خدمت گیرد و ضمنا پتانسیلهای بالقوه در جامعهی روستایی ایران را از فکر شورش و انقلاب باز دارد.بنابراین اصلاحات ارضی در بعد اقتصادی و سیاسی اهمیت خاص خود را پیدا کرده بود،هرچند که در گذشته نیز گامهای ناقص و بسیار اندکی نیز در این راه برداشته شده بود که نقطهی عزیمت تاریخی آن را میتوان پس از جنبش مشروطه بیان نمود.در واقع مجلس شورای ملی در اولین دورهی خود تصمیماتی دربارهی لغو تیولداری گرفت.پس از آن نیز اقداماتی توسط رضا شاه انجام گرفت که مهمترین آن فروش املاک خالصهی سلطنتی بود.اما کلیهی این اقدامات دارای جنبههای محافظهکارانهیی بود که نتوانست این رفورم را در سطحی گسترده در ایران به انجام رساند.
دکتر حسین عظیمی در این باره میگوید:«کشاورزی تا سالهای 1340 کاملا سنّتی باقی مانده و تغییرات زیادی نکرده بود.البته کشاورزی ایران راهی جز این نیز نداشته است.زیرا کشور دائما درگیر تبوتاب تحولات سیاسی بوده است...در دورهی بیستم(مجلس شورای ملی)که مربوط به سالهای 1339-1340 میشود،55 درصد نمایندگان مجلس را زمینداران بزرگ تشکیل میدادند.»1 سرانجام محمد رضا شاه در تعامل با جبههی سرمایهداری غرب تصمیم به انجام اصلاحات ارضی گرفت که در سه مرحله به وقوع پیوست.مرحلهی اول آن از سال 1341،مرحلهی دوم از سال 1343 و مرحلهی سوم از سال 1346 آغاز گردید و تا سال 1351 ادامه یافت.
هدف مرحلهی اول،محدود نمودن اراضی مالکان عمده بود که در چارچوب قوانین اصلاحات ارضی،زمینهای تحت مالکیت زمینداران بزرگ،به میزان یک ده شش دانگ کاهش مییافت.
بهترین بخش قانون اصلاحات ارضی،مادهی 2 و تبصرههای آن بود که به موجب آن حد اکثر مالکیت،یک ده شش دانگ تعیین شده بود.مالکین میتوانستند ما زاد بر شش دانگ را به خواست خود انتخاب نموده و براساس مقررات به دولت و سپس زارعین واگذار نمایند.حتا انتخاب شش دانگ میتوانست از اراضی متفاوت (پراکنده)صورت گیرد.
برطبق مادهی 3،استثنائات مالکیتها مشتمل باغها و بیشهزارها بود.همچنین اراضی مکانیزه که بدون شرکت زارع،به وسیلهی کارگر کشاورزی مورد بهرهبرداری قرار میگرفت،مستثنی از مادهی 2 بود و میتوانست بدون محدودیت در تصرف مالک باقی بماند.
براساس آمار منتشره از سوی سازمان اصلاحات ارضی کل کشور در اجرای مرحلهی اول قانون،جمعا21643 ده و مزرعهی شش دانگی و کمتر از شش دانگ(17143 ده و 4500 مزرعهی شش دانگ و کمتر از شش دانگ)از مالکین خریداری و به زارعین مربوط واگذار شد.
همچنین تعداد 1891 ده و 117 مزرعه شش دانگ و 331 ده و مزرعهی کمتر از شش دانگ از املاک خالصه به زارعین مربوط واگذار گردید.بدینترتیب تعداد کل مالکان مشمول و داوطلب مرحلهی اول قانون،32278 نفر و میزان اراضی واگذار شده به زارعان در سطوح کشور حدود 4326 هزار هکتار تا 4435 هزار هکتار برآورد شده است.
با اجرای مرحلهی اول حدود 296 هزار خانوار در سطح کشور کلی یا جزیی از نسق زراعتی را مالک شدند.از طرف دیگر حدود 850 هزار خانوار کشاورز نیز در اجرای قوانین اصلاحات ارضی مشمول قانون مزبور نشدند و اراضی مزروعی متعلق به خودشان بود و شخصا و با کمک خانوار از زمین بهرهبرداری میکردند،در نتیجه خردهمالکی و مالکیت دهقانی(شخصیکار)در سطح کشور به میزان زیاد افزایش یافت.
لازم به بیان است که اجرای اصلاحات ارضی در مناطق مختلف به صورت همسان نبود.این امر بیشتر به علت شیوههای گوناگون زمینداری بود که در استانهای ایران وجود داشته است.از لحاظ سرعت در ماههای اولیه تقسیم اراضی بیشترین دهات(روستاها)در خراسان تقسیم شد و در سیستان و بلوچستان اساسا در مرحلهی اول اصلاحات صورت نگرفت.
همچنین چند اقدام مالکان بزرگ بر سر راه اجرای تقسیم اراضی بهگونهی صحیح،موانع عمدهیی ایجاد نمودند.یکی اینکه به دلیل عدم تعریف صحیح از زمینهای مکانیزه،زمینهای قابل توجهی صرفا با قرار دادن یک تراکتور به مکانیزه تغییر مییافت و از شمول قانون اصلاحات ارضی خارج میشد.در واقع در این مرحله حد اقل 1180 روستا بهعنوان روستای مکانیزه از تقسیم شدن معاف شدند. علاوهبراین بسیاری از مالکین،مقادیر بسیاری از زمینهای خود را بهنام فرزندان و همسران خود میکردند.به این موارد اگر بحث فساد اداری و مستثنی شدن مقداری از اراضی را در نتیجهی رشوه دادنها درنظر آوریم،نقصهای بیشتری از طرح و اجرای اصلاحات ارضی به چشم میخورد.
مرحلهی دوم اصلاحات ارضی پس از تصویب لایحهیی در تاریخ 3/5/1343 آغاز گردید.براساس آن مالکان مجاز بودند با توجه به عرف محل حد اکثر 30 تا 150 هکتار از اراضی مکانیزه را برای خود نگاه دارند و در مورد بقیهی زمینها به یکی از شیوههای زیر عمل نمایند:
1-اجارهی زمین به زارع:اجاره به صورت نقدی بود و براساس متوسط در آمد 30 ساله(قبل از اجرای قانون)صورت میگرفت.مدت اجارهی 30 سال و میزان اجاره هر 5 سال قابل تمدید بود.
2-فروش اراضی به زارعین:که بهای آن به صورت توافقی تعیین میگردید.
3-تقسیم بهنسبت بهرهی مالکانه:که براساس نسبت عوامل پنجگانهی تولید(زمین،آب،بذر،کار و وسیلهی شخم)بین مالک و زارع تقسیم میشد.در این شیوه مالک مجبور بود زمینهایی که به او میرسد از وسایل مدرن کشاورزی استفاده نماید.
4-تشکیل واحد سهامی زراعی:برایناساس،مالک و زراع یک واحد سهامی زراعی تشکیل داده و سهم هریک از دو طرف،براساس میزان دارایی به کار برده شده در واحد زراعی تعیین میگردید.
5-خرید حق ریشهی زارع:مالکانی که زمینهایشان از حد نصاب نمیگذشت میتوانستند حق ریشهی زارع را بخرند.در این مرحله به زمینهای وقفی توجه بیشتری شد.برطبق قوانین این مرحله دهات موقوفهی عام میبایست براساس اجارهی 99 ساله در اختیار کشاورزان قرار گیرد و موقوفات خاص نیز میبایست توسط زارعین خریداری میشد و یا به اجارهی 30 سالهی آنان درمیآمد.
در این مرحله که به نسبت مرحلهی اول محافظهکارانه عمل میشد،مجموعا بیش از 80 درصد از مالکان،اراضی خود را به اجارهی زارعان واگذار کردند.ظاهرا حدود 54032 دهکده که 16000 روستای (به تصویر صفحه مراجعه شود) آنها در مرحلهی اول اصلاحات ارضی بخشی از زمینهایشان تقسیم شده بود تحت تاثیر مرحلهی دوم قرار گرفتند،حدود 206841 مالک،اراضی خود را به 1272552 رعیت به اجاره واگذار کردند.با اجرای شق دوم(فروش زمین به رعیت)حدود 57164 رعیت توانستند زمینهایی را که روی آن کار میکردند از مالکانشان خریداری کنند.تقریبا 156279 رعیت بر اثر شق سوم از مرحلهی دوم (تقسیم به نسبت زمین،بهرهی مالکانه)قطعات کوچکی از اراضی مالکانشان را به دست آوردند و حدود 18000 زارع نیز حق ریشهی خود را به فروش رساندند.در مجموع حدود 210000 رعیت در مرحلهی دوم اصلاحات ارضی صاحب زمین شدند که در مقایسه با رقم 700000 نفری کشاورزان در مرحلهی اول رقم ناچیزی بود.
مرحلهی سوم اصلاحات ارضی که از سال 1346 آغاز گردید با هدف بهرهبرداری کامل از منابع کشاورزی و برطرف کردن اختلافات ناشی از اجرای دو مرحلهی قبلی بهوجود آمد.تاسیس شرکتهای سهامی زراعی مصوب 27/10/1346،خانههای فرهنگ روستایی، ایجاد شرکتهای تعاونی در سطوح کشوری و اجرای یک نظام بیمههای اجتماعی که کشاورزان و خانوادههایشان مشمول آن میشدند،از جمله تحولات این دوره بود.همچنین بانک تعاون روستایی به وجود آمد و به منظور اجرای این مقررات،وزارت اصلاحات ارضی و تعاون روستاها در سال 1346 تشکیل شد.
اجرای مرحلهی سوم رسما در تاریخ 1351 خاتمه یافت.در این مرحله تعداد 738119 کشاورز(رعیت)زمینهای تحت اجارهی خود را خریدند.حدود 61805 کشاورز(رعیت)دیگر بر اثر تقسیم زمین بین مالک و رعیت صاحب زمین شدند.در رابطه با این قانون میبایستی گفته شود تمام کشاورزان در آن زمینهایی که میبایست تقسیم میشد،کشت میکردند،صاحب زمین میشدند.در این مرحله دولت نقش چندانی در تقسیم زمین بازی نکرد،در نتیجه مالکین زمینها را با همان قیمتهایی که خودشان میخواستند فروختند.در شق تقسیم زمین بین مالک و رعیت بسیاری از مالکین با نفوذ زمینهای مرغوب را برای خود نگه داشتند و زمینهای نامرغوب و ضعیف را به رعایا دادند.
در رابطه با اجرای این قانون شرکتهای سهامی زراعی، شرکتهای کشت و صنعت،شرکتهای تعاونی به وجود آمدند.اولین شرکت سهامی زراعی در سال 1347 در تخت جمشید شیراز به وجود آمد.در پایان سال 1348 حدود 140 شرکت سهامی زراعی و در پایان سال 1356 شرکتهای زراعی زیادی در دورترین نقاط ایران تشکیل شده بودند.شرکتهای کشت و صنعت تا سال 1357 حدود 15 شرکت تشکیل شد که میزان زیر کشت هرکدام 5000 تا 25000 هکتار بود.این شرکتها در اجرای سیاست یکپارچهسازی زمینهای کشاورزی سازمان یافته بودند.
پیش از الغای رژیم ارباب رعیتی اگرچه اربابان ظلمهایی میکردند،ولی در عین حال از قدرت و مدیریت لازم برای ادارهی امور دهات(روستاها)بهرهمند بودند.با الغای رژیم ارباب رعیتی و خلع ید از اربابان خلاء قدرت و مدیریت به وجود آمد.زمینهای کشاورزی بین رعایای بیسرمایه و فاقد وسایل کشاورزی و اکثرا فاقد مدیریت تقسیم شد.برای جبران این کاستیها کشاورزان به عضویت شرکتهای یادشده درآمدند تا این نهادهای مدنی و اجتماعی کشاورزان را یاری نمایند و زمینهای آنها بویژه زمینهای کوچک در محدودهی شرکتهای سهامی زراعی قرار گرفت تا به بهترین صورت ممکن مدیریت شود و به دور از ظلم و جور و بیعدالتی مورد بهرهبرداری قرار گیرند و کشاورزان نیز در همین شرکتها کار میکردند.کشاورزانی که صاحب زمین شده بودند،مقدار زمین آنها کم بود و زمین زیر کشت 40 درصد از زارعین از دو هکتار تجاوز نمیکرد و بعضیها کمتر از این حد زمین داشتند و همانگونه که گفتیم هیچگونه امکانات کشاورزی و مخصوصا وسایل مکانیزه در اختیار نداشتند.
متاسفانه مدیران و مسوولانی که برای ادارهی شرکتها گماشته بودند به علت سوء مدیریت نتوانستند و یا نخواستند و یا در راه سودجویی افتادند و کشاورزان بیسواد و ناآگاه و ستمکشیده را چون اربابان سابق آزرده ساختند و آنها هم زمینهای خود را رها کرده و به دنبال سرنوشت و تامین شغلی دیگر روانهی شهرها شدند و روستاها را خالی کردند و در نتیجه سطح تولیدات کشاورزی به میزان چشمگیری کاهش یافت. برای تحقق توسعهی اقتصادی و صنعتی،هماهنگی و توازن میان رشد صنایع و پیشرفت در زمینهی کشاورزی یکی از ضروریات میباشد.این توازن میبایست در چارچوب استانداردهای کلان و دقیق تعیین شود.در صورت چشمپوشی نسبت به این امر،فراگرد توسعه به صورت ناکارآمد و متناقض تحقق میپذیرد و به نتایج مورد انتظار نخواهد انجامید.
برای عبور از نظام اقتصادی مبتنیبر کشاورزی معیشتی میبایست الزاما به اصلاحات ارضی روی آورد،اما بخش عمدهی منتج شدن اصلاحات ارضی به رشد و توسعهی اقتصادی،مدیون کیفیت طراحی واقعبینانه و نیز اجرای اصولی آن میباشد.در این راه به کارگیری کلیهی امکانات و نیروها،شرط لازم برای کسب دستآوردهای مثبت میباشد.همانطور که در سایر کشورها نیز به صرف انجام اصلاحات ارضی موفقیتی به دست نیامد.بهعنوان نمونه در عراق(بعد از کودتا) تولید محصولات کشاورزی کاهش یافت و تا چند سال در همان سطح پایین خود باقی ماند.اما(بنابه گزارش کریستین سن 1970)اصلاحات ارضی تایوان در ازدیاد تولیدات و بازدهی کشاورزی به چند دلیل موفقیتآمیز بود.شاید مهمترین علت این بود که سرویسهای مکمل مانند اشاعهی آموزشوپرورش،خدمات بازاریابی،تامین اعتبار و وسایل و تسهیلات لازم برای تولید قبلا فراهم شده بود.بهعلاوه، کشاورزان مستاجر که بر اثر رفورم ارضی،صاحب زمین شدند،مدیران ورزیدهی باتجربهی کشاورزی به شمار میرفتند.و در اخذ تصمیمات مدیریتی متبحر بودند.
ماهیت و سرشت هر برنامهی اصلاحی،الگوهای حاکم بر آن اصلاحات را تبیین مینماید.اصلاحات ارضی در ایران بیشتر ماهیتی سیاسی داشت که در دو سطح بین المللی و ملی،لزوم رفورم ارضی را به سبک و سیاق خاصی مطرح نمود.به همین دلیل کمتر نسبت به تناقضها و تضادهای موجود در ساختار اجتماعی و روستایی ایران توجه داشت.
ماهیت سیاسی و در عینحال محافظهکارانهی حاکم بر اصلاحات، بزرگترین دستاوردش حذف نظام ارباب و رعیتی بود.اما اقتدارگرایان مجری اصلاحات باعث بروز یک استحالهی قدرت در روستاها گردید. بدین ترتیب حکومت مرکزی با تقویت دستگاه بورکراتیک و ایجاد موسسههای جدید در روستاها،هدف عمدهی خود یعنی بسط قدرت و نفوذ در روستاها را بهعنوان بهترین اولویت دنبال مینمود.
اولین ابزار مداخلهی دولت در امور روستاها استفاده از پست قدیمی کدخدا و ژاندارمری بوده است.علاوهبراین حفظ و کنترل روستاها از طریق مباشرت مستقیم نهادهای دیگر نظیر انجمن ده، تعاونیها و دادگاههای انصاف نیز صورت میگرفت...کدخدا وظیفه داشت که بر رفتار و اعمال موسسات ده نظارت کلی نموده و هرگونه رفتار سیاسی غیر معمول را به مقامات صالحه گزارش نماید.
دهیاران نیز معمولا وظیفه داشتند که با کمک رهبران محلی به تمشیت امور بپردازند.آنها معمولا از طرف وزارت کشور تعیین شده و بر فعالیتهای کدخدایان،انتخابات انجمن ده و دادگاههای انصاف بهطور مستقیم نظارت داشتند.
مالکان قدیمی نیز موفق شده بودند تا از طریق شرکتهای سهامی زراعی مجددا قدرت از دست رفتهی خود را تا حد زیادی به دست آورند.همچنین بعد از اصلاحات ارضی چهارچوب قدیم جامعه(نظام ارباب و رعیتی)در معرض فروپاشی قرار گرفت.این فروپاشی نخست کشاورزان را منسجم ساخت و به دنبال آن اثرات اجتماعی،سیاسی و انقلابی زیادی به وجود آمد که نتیجهی مهاجرت و هجوم روستاییان به شهرها بود.
یکیدیگر از کاستیهای مترتب بر اصلاحات ارضی،شیوهی اجرای توزیع ناعادلانهی زمین بود عمدتا پس از اصلاحات ارضی، روند تغییرات در مسیری نبود که به توزیع عادلانهی زمین و بهطور عامتر به تحقق عدالت اجتماعی منتهی شود.این مساله دلایل مختلفی داشت.در وهلهی نخست طراحان اصلاحات ارضی چندان پیچیدگی حاکم بر ساخت روستاهای ایران را در نظر نگرفته بودند و عمدهترین دغدغهی آنها(بهخصوص اقتصادی)،جایگزینی توسعهی صنعتی بهجای کشاورزی بود.در مرحلهی بعدی،اربابان قدرت خود را بهطور کامل در روستاها از دست ندادند.ضمنه اینکه نفوذ از دست رفتهی آنان نیز در نهایت به نفع دولت و قدرت مرکزی تمام شد.در وهلهی بعدی،براساس قوانین اصلاحات ارضی،تقدم به افرادی داده میشد که اصطلاحا صاحب نسق بودند و این مساله میتوانست به محرومیت عدهی کثیری از روستاییان در به دست آوردن اراضی منجر شود.بهعلاوه اینکه،روند تقسیم اراضی نیز به لحاظ کمی،تکافوی نیازهای زارعان را نمیداد و در اکثر موارد حتا برای گذران زندگی بخور و نمیر کافی نبود.زمین زیر کشت بیش از 40 درصد از زارعان از دو هکتار تجاوز نمیکرد،درحالیکه متوسط زمین برای امرار معاش یک خانوادهی روستایی غیر از مناطق شمالی ایران حدود 10 هکتار است.
ضعف حاکم بر دستگاه بورکراتیک همواره حتا بهترین قوانین را در عمل و اجرا تحت الشعاع قرار میدهد و حال اگر قوانین مذکور نیز دارای ضعفهای اصولی از لحاظ نظری میبودند،این مشکل تشدید میگردید.
طراحان اصلاحات ارضی آشنایی کمی نسبت به تقاضاها و خواستهای دهقانان داشتند.در مرحلهی اول روی پافشاری حسن ارسنجانی(وزیر کشاورزی وقت)کموبیش اقداماتی در جهت بخشهایی از روستاییان انجام شد.اگرچه سیر کاهش شاغلین در بخش کشاورزی به نفع بخشهای صنعتی و خدماتی یک امر اجتنابناپذیر برای گام نهادن به سمت توسعهی صنعتی در نهایت اقتصادیست.اما کاهش تقریبا 11 درصدی شاغلین بخش کشاورزی از یک سو و افزایش پرشتاب جمعیت از سوی دیگر باعث بالا رفتن میزان بیکاری و مهاجرت شد،بخشی از این افراد در کارخانهها جذب شدند و بخشی دیگر با اتکا به درآمدهای نفتی با استخدام در ادارات، بدنهی اداری دولت را فربه کردند.
البته تعامل بین بخشهای اقتصادی کشورهای در حال رشد یک امر اجتنابناپذیر است،اما باید کوشش شود که از افزایش تقاضا برای واردات محصولات کشاورزی جلوگیری شود و با افزایش قدرت تولید از طریق بهرهمندی از سرمایههای خارجی و تغییر روشهای کشاورزی، استفاده از کودهای مختلف و بذرهای جدید و بهینه کردن کشاورزی در کنار کاستن از نسبت جمعیت کشاورز،به تولیدات کشاورزی را افزایش دهیم.این مساله در ایران صرفا توانست به افزایش معادل 1 تا 3 درصد محصولات کشاورزی منجر شود که این میزان حتا از ضریب رشد جمعیت بیش از 3 درصدی ایران نیز کمتر بود.البته جای هیچ تعجبی نیست که در ابتدای اجرای اصلاحات ارضی از تولیدات کشاورزی کاسته شد.زیرا چنین مسالهیی همواره پس از هر اصلاح ارضی مشاهده شده است.بهطور مثال در چین میزان مواد غذایی موجود در جریان سال بعد از اشتراکی کردن مزارع در حدود 33 درصد کاهش یافت.اما در ایران این ضعف همچنان تا مدتها پس از رفع موانع کوتاهمدت معلول اصلاحات ارضی ادامه یافت.
در مقابل کمبود تولیدات کشاورزی دولت میبایست یا عرضه را محدود نماید و در نتیجه میان طبقهی متوسط مردم ایران ایجاد نارضایتی کند و یا برای این تقاضاهای تازه،از کشورهای خارجی مواد غذایی وارد نماید که دولت ایران سیاست دوم را پیش گرفت.بنابراین واردات مواد غذایی به نحو قابل ملاحظهیی از زمان اصلاحات ارضی افزایش یافت.
دولت که درصدد جلوگیری از نارضایتیها بود در سال 1354- 1353 یک برنامهی کمک به فراهم نمودن مواد غذایی اجرا کرد که سه میلیارد دلار هزینه در برداشت.واردات مواد غذایی در سال 1356 به 6/2 میلیارد دلار بالغ شد که البته نفت پول لازم را برای این واردات تامین مینمود و این موضوع به وابستگی بیشتر کشاورزی به سوبسید نفت منتهی گردید.
یکی دیگر از پیامدهای اصلاحات ارضی به تغییر شیوهی زندگی و افزایش روحیهی مصرفگرایی در روستاها بازمیگردد.این مساله معلول افزایش تولیدات کشاورزی نبود،بلکه عموما ناشی از دریافت وامهایی بود که بهجای مصرف در بخش کشاورزی و افزایش محصولات،به مصرف کارهای غیر زراعی میرسید که باز هم این اعتبارات از طریق فروش نفت تامین میگردید.
افزایش قیمت نفت طی سالهای 1352 به بعد،سبب افزایش و رشد تولید ناخالص ملی گردید،برطبق آمار،میزان رشد تولید ناخالص ملی طی برنامهی پنجم عمرانی(1357-1352)درصد کل تولید ناخالص ملی از 26 میلیارد دلار در سال 1353 به 53 میلیارد دلار در سال 1357 افزایش یافت.سایر بخشهای اقتصادی به استثنای نفت نیز افزایش نشان میدهند.بخش صنعت افزایش نسبی و بخش خدمات رشد سریعتری داشته است.برعکس، کشاورزی تنزل سریعی را نشان میدهد.بین سالهای(56-1351) سهم بخش کشاورزی در تولید ناخالص ملی از 23 درصد به 14 درصد (بدون محاسبهی درآمد نفت)کاهش داشته است.
درآمدهای نفتی بهعنوان منبع و پایهی استقلال اقتصادی کشور بود.اما این استقلال اقتصادی و سیاسی که عواید آن به صورت یک منبع نامریی رفاه فزاینده را به وجود میآورد،خود میتواند به تضادهای پیچیدهیی منتهی گردد.از جمله به همان میزانی که نفت دولت را از ابزار تولید داخلی و طبقات اجتماعی مستقل میکند،در بسیاری از موارد خود این طبقات به دولت وابسته میشوند و این مهم خود به ظهور نوع جدیدی از قشربندی اجتماعی نفتی میانجامد و مسیر اصلاحات را در تمامی زمینهها(از جمله اصلاحات ارضی)از خود به شدت متاثر میسازد و این تاثیرگذاری کمتر به نفع یک اقدام رفورمیستی مستقل،پویا و کارآمد عمل مینماید.هرچند که انجام آن برای عبور از وضعیت رقتانگیز کشاورزی معیشتی(تا قبل از اصلاحات ارضی)یک امر اجتنابناپذیر میباشد.
تا قبل از اجرای قانون اصلاحات ارضی در ایران زندگی اکثر مردم این سرزمین از طریق کشاورزی سپری میشد.زندگی کشاورزان در ایران آن دوره دارای مناسبات خاص زمان خود بود.انسانی بهنام رعیت سهم چندانی از محصول نداشت.کشاورزان دارای زمینی نبودند و همه چیز به مالک یا ارباب تعلق داشت.و هنگام برداشت درصدی از محصول از سوی ارباب به رعیت یا کشاورز داده میشد. با انجام قانون اصلاحات ارضی،زمینهای کشاورزی به قطعات کوچکتری تبدیل شد و محصولات کشاورزی از نظر کمی و کیفی کاهش یافت و در پارهیی موارد اصلا کشاورزی بهصرفه و صلاح کشاورز نبود.از سوی دیگر در اثر درآمدهای فراوان نفت،کشور دارای ثروت هنگفتی شده بود و زمامداران ایران درصدد بودند برای صنعتی کردن کشور به ایجاد صنایع و کارخانهها دست بزنند.
در نتیجه در اطراف شهرهای بزرگ مانند تهران،اصفهان و دیگر نقاط کارخانهها و مراکز صنعتی بزرگی تاسیس شد و به این ترتیب زمینههای لازم برای مهاجرت روستاییان به شهرها فراهم گردید.این روستاییان به شهرهای بسیار دورتری از روستاهای محل زندگیشان مهاجرت کردند تا بتوانند شرایط بهتری برای زندگی به دست آورند.
همانگونه که قبلا نیز بیان شد هدف اصلاحات ارضی تبدیل ایران از یک کشور کشاورزی و سنّتی به یک کشور صنعتی و از سوی دیگر رهایی کشاورزان از نفوذ کمونیسم و تبلیغات گمراهکننده و فریبندهی طرفداران شوروی سابق در ایران بود.پس از آغاز اصلاحات ارضی در سال 1342 خورشیدی زمینهای کافی به همهی دهقانان نرسید و در سه مرحلهی واگذاری زمین حدود 63/1 میلیون از خانوارهای روستایی ایران که نیمی از جمعیت خانوارهای ایرانی را شامل میشوند،به شهرها مهاجرت کردند.در این میان روستاییانی هم که زمینهای آنها کوچک و نامرغوب بودند و درآمدی نداشتند، ناگزیر به مهاجرت شدند.
پس از انجام اصلاحات ارضی رشد سرمایهداری با سرعت و شتاب بیشتری به حرکت در آمد اما این رشد نتوانست موجبات توسعهی اقتصادی در بخشهای گوناگون بویژه بخش کشاورزی را به بار آورد.
با اجرای اصلاحات ارضی،وضعیت جامعهی ایران به گونهیی دیگر شد.شهرها گسترش فراوان یافتند.روستاهای زیادی از سکنهی خالی و بسیاری نابود شدند.در این رهگذر فشار زیادی بر جامعهی ایرانی وارد شد،در نتیجه هنوز دو دهه از این اصلاحات نگذشته بود که ما شاهد بحرانهای سیاسی متعددی در کشور بودیم. شهرهایی مانند تهران در سالهای دههی پنجاه خورشیدی بیش از سه میلیون جمعیت داشت که امروزه میزان آن به 14 میلیون نفر رسیده است.این جمعیت از شهرها و روستاهای دور و نزدیک به تهران مهاجرت کردند.
از سوی دیگر نحوهی زندگی در این شهر را نمیدانستند.یعنی درحقیقت شهروند نبودند و فقط ساکن بودند و برهمیناساس هم شاهد ناآرامیهای اجتماعی ناشی از برخورد خردهفرهنگها بودیم. البته میباید گفت که روند مهاجرت در سالهای اولیهی اصلاحات ارضی دارای سرعت بالایی نبود.بهگونهیی که نرخ مهاجرت در دورهی 1354-1342 خورشیدی حدود 6/1 درصد بوده است.یعنی سالیانه حدود 270000 نفر از روستاها به شهرها مهاجرت میکردند و درعینحال هر سال 300000 نفر در اثر زادوولد بر جمعیت روستاها افزوده میشد.
جالب است بدانیم که بیشترین میزان مهاجرتها در کل جابهجایی که صورت گرفته است تا سال 1343 حدود 6/1 میلیون نفر (38 درصد از کل مهاجرین و تا سال 1356 حدود 50 درصد کل مهاجرین کشور جذب تهران و استان مرکزی شدهاند.)2
برنامههای اصلاحات ارضی،کشور را از نظر خدمات اجتماعی و بهداشتی دچار تحول کرد و سبب افزایش جمعیت به طرز چشمگیری شد.میزان مرگومیر کاهش یافت و امید به زندگی که از شاخصهای میزان سلامتی است افزایش یافت.نرخ زادوولد هم که در گذشته در روستاها و شهرها بالا بود.همهی این عوامل سبب افزایش جمعیت گردید.درحالیکه میزان زمین کشاورزی محدود بود.
از سوی دیگر کشاورزی روزبهروز به سوی مکانیزه شدن بیشتر پیش میرفت و این امر باعث افزایش بیکاری در روستاها و شهرهای کوچک گردید که نتیجهی آن مهاجرت به شهرهای بزرگ بود. مهاجرتهای بیرویه در حالی صورت میگرفت که هیچیک از شهرهای ایران دارای زیرساختهای مدرن و کارآمد شهری مناسب نبودند و توان پذیرش این حجم از جمعیت را نداشتند و مشکلات و معضلات عدیدهیی چون ترافیک و آلودگی محیط زیست و...در شهرها به وجود آمد که همچنان روزافزون است و دولتمردان نمیتوانند برای رفع آنها چارهاندیشی کنند.
یکی دیگر از دلایل مهاجرت به شهرها اختلاف فاحش سطح زندگی در شهر و روستا یعنی وجود امکانات اولیهی رفاهی،بهداشتی، آموزشی،تفریحی و بهطور کلی زرقوبرق زندگی میباشد.چون با افزایش درآمدهای نفتی کشور بیشتر سرمایهگذاریهای دولت در شهرها صورت گرفت و شاید بتوان گفت که این سرمایهگذاریها به نوعی صرف ظاهرسازی در شهرها شد تا ایجاد بنیادهای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی.
امروز هم در بیشتر شهرهای بزرگ بویژه شهر عظیم تهران هر گام که برمیداریم با خیابانهای جدید و آسمانخراشهای سر به فلک کشیده،اتومبیلهای مدل بالا،هتلها،رستورانها و تریاهای فوق العاده زیبا و خیرهکننده،آپارتمانهای لوکس که قیمت برخی از آنها هر متر بین 5 تا 10 میلیون تومان است و مردمی با لباسهای مد روز و شیک و گرانقیمت و...روبهرو میشویم،ولی با صرف این پولهای هنگفت و به وجود آوردن جلوههای رویایی هرگز نمیتوانیم ذهن و اندیشه و فرهنگ آنها را عوض کنیم.رعایت قانون،حفظ حرمت دیگران،رعایت حقوق شهروندی و...مسائلی هستند که هنوز آنها را درنیافتهایم و یا خود را نسبت به آنها بیعلاقه و بیتفاوت نشان میدهیم.
هنوز زبالهیی را که در دست داریم وسط خیابان و یا جوی آب میاندازیم و یا آن را از پنجرهی اتومبیل به خارج پرتاب میکنیم. هنوز در جاهای پرترافیک شهر بدون اینکه کار ضروری و اورژانسی داشته باشیم،سبقت میگیریم.از لابهلای اتومبیلها به صورت مارپیچ با سرعت رانندگی میکنیم.هنوز کمربند ایمنی را برای خود به جای یک وسیلهی نجات،یک مزاحم میدانیم و آن را نمیبندیم و از ترس جریمهی پلیس آن را روی پا و بدن خود میاندازیم.هنوز هنگام سوار شدن تاکسی یا اتوبوس همشهری خود را پس میزنیم. هنوز اگزوز اتومبیل خود را دستکاری میکنیم تا صدای شدید و وحشتناک از آن خارج شود و ساکنان معابر و خانهها ناراحت شوند و از این کار زشت لذت میبریم.کتاب نمیخوانیم،مطالعه نمیکنیم، اگر ناشری دو هزار جلد کتاب پرارزشی را چاپ کند،سالها هزار جلد از آن روی دستش میماند.از جهان پرآشوب خبری نداریم و فقط در اندیشهی معیشت روزانه هستیم.
باری،کسانیکه به شهرها مهاجرت کردند،آداب و رسمها و فرهنگ شهروندی را بلد نبودند و این امر نیاز به گذشت زمان بس طولانی داشت.با مهاجرت مردم به شهرها و ساکن شدن در آن نمیتوان کسی را شهروند کرد.مهمترین اقدام در این زمینه ظرفیتسازی است متاسفانه برای ظرفیتسازی این تازهواردان و آموزش آنها در هیچیک از موارد کاری صورت نگرفته بود.افرادی یکباره تحت تاثیر عوامل گوناگون که آنها را بیان کردیم وارد شهرها شدند و خود را شهرنشین یافتند،بدون اینکه از زندگی و نظامات شهرنشینی چیزی بدانند.اینان به دو گروه تقسیم شدند: گروهی که خود را تسلیم فرهنگ شهری وارداتی غربی کردند،حتا در مواردی پیروی در کارها و رفتارهایی که در غرب هم قابل اجرا نبود. گروهی دیگر بسیار از نمادهای شهر و مدرنیسم و غربگرایی افراطی را برنتابیده با آنها به مخالفت برخاستند و در نتیجه ناآرامیها و ناهنجاریهای اجتماعی و به دنبال آنها ناآرامیهای سیاسی را شاهد بودیم.
بههرحال با اجرای قانون اصلاحات ارضی واژههای«ارباب»و «رعیت»،برای همیشه از فرهنگ ایران رخت بربست و رعیتها جای خود را به«دهقان آزاد»و ارباب جای خود را به«کارفرما»داد. و امروز دیگر آن روابط ظالمانه و غیر انسانی بین دهقان و کارفرما وجود ندارد.دهقان و کشاورز دیگر مانند رعیت و بندهی دیروز در زیر سلطهی ارباب به سر نمیبرد.دهقانان به حقوق خود آشنا شدهاند و زیر بار تحکمهای ظالمانه و غیر انسانی نمیروند.حقوق و مزایای قانونی و حقهی خود را طلب میکنند.بیش از 7 تا 5/7 ساعت در روز تن به کار کردن نمیدهند و اگر از بعضی کاستیها که در مورد همهی قشرهای اجتماعی دیده میشود،چشمپوشی کنیم،وضع زندگیشان خیلی بهبود یافته است.
پیرامون قانون اصلاحات ارضی مطالب بسیاری نوشته شده است که بعضی از آنها خالی از بغضهای سیاسی نیست.اما بهراستی مهمترین تاثیر اجرای قانون اصلاحات ارضی در ایران فرو ریختن نظام ظالمانه و غیر انسانی ارباب و رعیتی و شکسته شدن این دژ چند هزار ساله بود.
اصلاحات ارضی در وهلهی اول هدفش تغییر چهرهی ایران از یک کشور عقبماندهی کشاورزی به یک کشور پیشرفتهی صنعتی بود.اصلاحات ارضی نه تنها تغییر ساختار اقتصادی کشور را هدف خود قرار داد،بلکه ساختار اجتماعی ایران را نیز متحول کرد.به وجود آمدن مسائلی مانند تغییر الگوی خانواده،رشد مهاجرت به شهرها، کنترل افزایش زادوولد و کاهش مرگومیر و...را میتوان از پیآمدهای اصلاحات ارضی برشمرد.به راستی اصلاحات ارضی نوعی تغییر یکبارهی ایران در کلیهی زمینهها بود ولی در این میان تغییرات انسانی و جمعیتی از نمود بیشتری برخوردار است و نوعی جهش در این زمینه به حساب میآید.*
فریاد پنهان در گلو
علیرضا تبریزی- تهران
چه میپرسی ز فریادی که پنهان در گلو دارم که مهر خامشی بر لب ز بیم آبرو دارم وفای اشک را نازم که در شبهای تنهایی گشاید عقدههایی را که پنهان در گلو دارم من آن پروردهی دردم که در گهواره هستی به خون خوردن ز پستان غم ایام خو دارم من آن داغ جوانی دیدهام،دیگرچه میپرسی ز شیونها که شبها بر مزار آرزو دارم میان گریه میخندم،میان خنده میگریم خدا را با خیال خویش اینسان گفتوگو دارم چه آفت زد به بستان امیدم کز سر حسرت به عمری آرزوی یک گل خوشرنگ و بو دارم من آن مرغ پریشانم که در کنج قفس،از دل هزاران نالهی شبگیر دور از هایوهوی دارم گر از سنگ جفا بال و پرم بشکسته غم نبود که با بشکسته بالی باز پای جستوجو دارم
منابع
1 - حسین عظیمی،مدارهای توسعهنیافتگی در اقتصاد ایران،تهران،نشر نی، 1374.
2 - وزارت کشاورزی،معاونت امور واحدهای تولید و کشت و صنعت،سیمای مالکیت اراضی مزروعی ایران.
3 - مصطفی ازکیا،جامعهشناسی توسعه و توسعهنیافتگی روستایی ایران، تهران،اطلاعات،1374،ص 112.
4 - عبد العلی مهستانیزاده،تحولات اجتماعی در روستاهای ایران،شیراز،نوید شیراز،1369،ص 161.
5 - محمد رضا سوداگر،بررسی اصلاحات ار1ی(50-1340)،تهران،موسسهی تحقیقات اقتصادی و اجتماعی،1358،ص 17.
6 - یرواند ابراهیمیان،ایران بین دو انقلاب،ترجمهی احمد گلمحمدی،و محمد ابراهیمی فتاحی،تهران،نشر نی،1377.
7 - محمد علی(همایون)کاتوزیان،اقتصاد سیاسی ایران،ترجمهی احمد نفیسی و کامبیز عزیزی،تهران،نشر مرکز،1373.
8 - فرخ حسامیان،شهروندی در ایران،صص 83 و 84.
مجله حافظ - شهریور 1387 - شماره 54
نظرات