گزارشی از روند شکل گیری حوزه علمیه قم
«هر طلبه جوانی که وارد حوزه می شد، خود را در برابر قله با شکوه و چشمه هایی می دید که از دامنه آن فوران می زد. چنان جذب این شکوه و جمال می شد که هیچ صدا و فریادی نمی شنید و از هیچ هیاهوئی با خبر نمی شد. جمله چشم می شد و گوش و محو واله آن قله برافراشته و چشم نواز....»(1) این توصیف را در احوالات موسس حوزه گفته اند و بس توصیفی به حق است. در 17 ذی القعده مصادف با رحلت آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری، موسس حوزه علمیه قم، نگاهی دیگر به روند شکل گیری حوزه علمیه قم می اندازیم.
«شهر قم و حوزه علمیه آن، از دوران حیات امام صادق (ع) ـ اواسط قرن دوم هجری ـ تا کنون مرکز تجمع علما و محدثان بزرگ بوده است و فقها و دانشمندان شیعه پیوسته در این شهر اقامت داشتهاند. این شهر در هیچ دورهای از وجود فقها خالی نگشته و همیشه دانش پژوهان و طلاب علوم دینی در آن جمع بوده، به فراگیری احادیث و تحصیل فقه و سایر دانشهای مذهبی اشتغال ورزیدهاند. از این رو میتوان گفت حوزه قم قدیمیترین مرکز نشر علوم اسلامی در جهان اسلام میباشد که تاکنون باقی مانده است». 2 «در جلد اول کتاب گنجینه دانشمندان، اسامی 210 نفر از فقها، راویان، محدثان و دانشمندان نامی قم تا زمان شیخالطائفه طوسی، موسس حوزه نجف و 56 نفر از مشاهیر و بزرگان فقها و دانشمندان نامی قم از زمان شیخ الطائفه تا زمان ورود آیت الله حائری بر قم آمده است»3 این روند تا زمان میرزای قمی در 1231 هـ ق ادامه داشت تا آنکه با فوت وی، حوزه قم به ضعف گرایید. تا آنکه با هجرت آیت الله شیخ عبدالکریم حائری به این شهر، حوزه علمیه در قالب یک نهاد مستحکم حیاتی دوباره یافت.
نهادینه شدن حوزه علمیه قم پس از چند دهه رکود، به سال 1301 شمسی و ورود آیتالله شیخ عبدالکریم حائری بر قم بر میگردد. ایشان برای زیارت مشهد مقدس به ایران آمدند و در مسیر خود وارد اراک شدند. درخواست علمای این شهر را مبنی بر رحل اقامت اجابت کرده و به تدریس در حوزه اراک پرداختند. دیری نپائید که آوازه حضور آیت الله شیخ عبدالکریم حائری، علمای سایر بلاد را به این شهر جذب کرد و طی چند ماه، اراک مرکز تدریس و تحصیل علوم اسلامی در ایران گردید.
«آنچه میتوان درباره تشکیل این حوزه گفت این است که جامعه ایرانی آن زمان نیاز به یک پایگاه علوم دینی داشت، چیزی که خلاء آن در تشکیلات دینی به شدت احساس میشد، چرا که تا قبل از این تاریخ مراکز عمده تعلیم و تعلم علوم دینی در شهرهای عراق (کربلا، نجف، کاظمین، سامراء) قرار داشت و طلاب علوم دینی برای استفاده از محافل درسی روحانیون و علمای برجسته مجبور بودند که رنج سفر و مشکلات زندگی در دیار غربت را برخود هموار سازند. اما با توجه به تحولاتی که در این زمان در سطح منطقه بوجود آمد و بخصوص جنگ جهانی اول، این رفت و آمدها و ترددها به شهرهای عراق با دشواریهای مضاعفی همراه شد و به محض ورود شخصیت برجستهای همچون آیتالله حائری به ایران، مشتاقان علوم دینی از فرصت اندک ایشان استفاده کردند و جلسات درسی را بر پا نمودند و چه بسا آیتالله حائری که فقیهی دور اندیش و دلسوز بودند این اشتیاق و نیاز را عمیقاً درک کرده و ماندن و خدمت کردن در ایران را بر رفتن به عتبات ترجیح دادند. بنابراین میتوان تأسیس حوزه علمیه اراک را مقدمه و طلیعهای برای تأسیس حوزه علمیه در شهر قم تصور نمود». 4 ایشان پس از هشت سال اقامت در این شهر، در سال 1340 هـ ق 1300 هـ ش / برای تحویل سال نو به قصد زیارت حرم حضرت معصومه عازم شهر قم شدند.
ورودی تاریخی
با انتشار خبر حرکت آیتالله شیخ عبدالکریم به سوی قم، شور و شعف این شهر، بخصوص عالمان و طلاب علوم دینی را فرا گرفت. شهری که درگذشته مرکز شیعیان بود، اینک مدرسه فیضیهاش تبدیل به مسافرخانه و مریض خانه شده و عملاً عرصه را بر طالبان علم تنگتر مینمود. حضور عالمی چون آیت الله شیخ عبدالکریم حائری در این شهر میتوانست غبار سکون و رکود را چهره حوزه علمیه قم بزدایدو جانی تازه در کالبدش بدمد. علما به استقبال ایشان رفتند و در شامگاه 24 رجب وارد قم شدند. در واقع میتوان گفت هجرت آیت الله شیخ عبدالکریم حائری به قم آغاز تاریخ گشایش حوزه علمیه میباشد.
علماء قم اصرر خود را بر سکونت دائمی شیخ عبدالکریم در قم روز به روز میافزودند تا جائی که روزی سلطان الواعظین، یکی از وعاظ معروف و انقلابی (مشروطه خواه) بر بالای منبر به مردم گفت: «ای اهل قم! زمانی که دعبل خزاعی به قم آمد و پیراهن امام رضا را به همراه آورد، شما نگذاشتید که پیراهن امام رضا را از شهرتان بیرون ببرند. این شخص علم امام رضا را به همراه آورده است؛ نگذارید که او از این شهر برود»!5
«یکی دیگر از چهرههای موثر در تشویق و ترغیب آیت اله حائری برای سکنی گزیدن در قم و تأسیس حوزه علمیه، شیخ محمد تقی بافقی بود. وی از آنجائیکه با حاج شیخ، آشنایی و دوستی دیرینه داشت، اصرار و تلاش فراوانی در این راه نمود و وضعیت اسفناک مدارس قم را به ایشان گوشزد کرد و تأکید داشت چرا باید مرکز علوم دینی که زمانی جایگاه علمای بزرگی همچون ملا حسین فیض، صدرالامتألهین شیرازی و فیاض لاهیجی بود، به مرکز فقراو بیماران و دیوانگان تبدیل شود و مکرراً به آیت الله حائری پیشنهاد میکرد که پیشگام احیای مدارس علوم دینی قم شود و در این اصرارها ی پیدرپی آیت الله حائری را متوجه اخبار و روایات معصومین (ع) نمود که در آخر زمان قم، مرکز علم و دانش خواهد شد»6
«ایشان با مشاهده اوضاع، امر را به استخاره محول کردند و این آیه جواب آمد که: «اذهبوا بقمیصی هذا فالقوه علی وجه ابی یأت بصیراً و ائتونی باهلکم اجمعین» (اکنون پیراهن مرا نزد پدرم یعقوب برده، بروی افکنید، تا دیدگانش بینا شود، آنگاه او را با همه اهل بیت و خویشان از کنعان به مصر آرید) با آمدن چنین آیهای آیت الله حائری عزم خویش را جزم کرد و بنابر اقامت در قم نهادند». 7
آیت الله شیخ عبدالکریم با روحیهای مضاعف به بازسازی حوزه علمیه قم پرداختند. در ابتدا اقدام به تعمیر مدرسه فیضیه قم به عنوان مرکز اصلی این حوزه کردند. سروسامان دادن به وضعیت معیشت طلاب نیز از سایر اقدامات ایشان بود. «حوزه علمیه بر خلاف تشکیلات و سازمانهای روحانیت مسیحی و غیره بدون کمکهای دولتی و یا تأمین کمک اجباری افراد، فقط با وجوهات شرعی که طبق دستور اسلام، مردم متدین به مراجع دینی میپردازند، اداره میشد»8. «طلاب حوزه علمیه از نظر تأمین مخارج و تقسیم شهریه متفاوت بودند، گروهی مستقل بوده و کمکی دریافت نمیکردند، به برخی از آنها تجار و اعیان هر شهر کمک میکردند و گروهی تنها نیمی از هزینههای خود را از آیتالله حائری میگرفتند و سرانجام گروه آخر، تمام هزینهها و مخارجشان به عهده آیت الله حائری بود.»9
«حاشج شیخ عبدالکریم، با تجربههایی که از چگونگی اداره حوزه سامرا به دست توانای میرزای بزرگ آموخته و اندوخته بودند، برای ادارة حوزه، دیدگاههای ویژه و راهبردی داشت و اصرار میورزیدند که آن دیدگاهها و برنامهها اجرا شده و جامه عمل بپوشند وگرنه کامیابی حاصل نمیشود. ایشان بر این نظر تأکید داشتند که اداره حوزه باید زیر نظر یک نفر باشد و دیگران در هر مقام علمی، به او یار برسانند و با دیدگاههای روشن و کارگشای خود، راههای صحیح و روشن اداره حوزه را به روی او بگشایند. رمز توفیق ایشان هم در ادارة حوزه، همین بود. علمای بزرگ خیلی هماهنگ با او عمل کردندو به مدیریت و تدبیرهای او، خالصانه گردن نهادند وگرنه، حاج شیخ نمیتوانستند به این همه پیروزی دست یابند که هم بتوانند حوزه را اداره کنند، به درس و بحث طلاب برسند، نیازهای مادی طلاب را برآورند، معیشتها را سامان دهندو سطح علمی طالب را بالا ببردو هم به شبههها و استفتاءها پاسخ بگویند و کارهای علمی خود را پیش ببرند. درهر بخش از ادارة حوزه، تدبر و برنامه خردمندانه ایشان، جلوهگر بود و نمود داشت. هر ناظر بیرونی و داخلی، این تدبیرگری و حرکت خردمندانه را میدید؛ از این روی در گزارشهای کسانی که اوضاع حوزه را نگاشته اند، این مسأله دیده میشود»10.
«ایشان روی گزینش افراد دقت میکردند و کسانی را مأمور رسیدگی به وضع تازه واردان کرده بودند. کسی که وارد حوزه میشد، ارزیابی میگردید؛ اگر استعداد و توان و هوش لازم را داشت و برای فراگیری دانشهای حوزوی مناسب بود برگزیده میشد، وگرنه او را تشویق میکردند که به کاری دیگر بپردازد. حاج شیخ در برنامه تربیتی با عملکرد خود و الگوهای حوزه، درگام نخست فضاسازی میکردند و فضا را به گونهای میساختند که طلبه، رشد و کمال خود را در حرکت در این مدار و محور ببیند و دریابد راهی به سوی کمال جز این نیست و باید تلاش ورزد هم در مرحله تربیتی و حوزه اخلاقی بار خود را بگیرد و هم در حوزه دانش و هم در حوزه رساندن مفاهیم و معارف به دیگران». 11
«از جمله طرحهای ایشان تخصصی شدن فقه بود. برابر این طرح، طلبه پس از فراگِیری کلیات و رسیدن به مرحله اجتهاد، برای هرچه کاربردی شدن فقه و پاسخ گوئی به نیازهای روز، با برنامه ریزی، باب خاصی از فقه را که مورد نیاز جامعه است و او نیز توان درک و فهم آن را دارد و می تواتند در آن عرصه به شکوفائی برسد، برگزیند و تمام توان خود را در آن بخش و باب به کار بندد» 12
«آوازه حوزة قم، خیلی زود بلند شد و در کانون توجه اهل دانش و مردان بلند اندیشه قرار گرفت. افزون بر هجرت بسیاری از علما از سرتاسر کشور به قم، شماری از عالمان و مصلحان هم برای بیان احساسات خودو هم دیدن شکوفایی و بالندگی این حوزه به قم آمدند. از آن جمله: علامه سید محسن امین، سید شرفالدین عاملی، کاشف الغطاء، سید هبةالدین شهرستانی، علامه نجم الحسن موسس موسس مدرسه الواعظین هند و...»13 فضلای اراک، تهران، و دیگر شهرها گرد هم آمدند و به تدریج حوزه گسترش یافت، تا جائیکه بیش از هزار نفر طلبه ساکن قم شدند.
مواجهه حوزه با مسائل سیاسی و اجتماعی:
حوزه نوپای قم در بلوغ و رشد خود به معضل بسیار سختی برخورد که اگرچه مشکلات فراوانی را پیش روی موسس نهاد، اما علما و طلاب را آبدیده کرد و تجربهای بس ارزشمند را همراه ره توشه آنان ساخت. « فشار دستگاه رضاخان سبب گردیده بود، آنان که ضایعات بودند از حوزه جدا شوند و آنان که مانده بودند، با همه سختیها و رنجها، دربه دریها و ناکامیها، مخلص بودند و قصد قربت و تعبد داشتند و با تمام وجود میخواستند طلبه باشند و خدمت گزار دین. شماری در حد مرجعیت بودند، شماری مدرس و... و دیدم چیزی از دست نرفت است و حوزه بازدهی و برداشت خوبی داشته است.» این نظر آیت الله سیدعلی محقق داماد، نواده مرحوم شیخ عبدالکریم حائری را بسیاری نیز معتقدند.
«درست در سال ورود آیت الله حائری به قم و بنا نهادن پایههای حوزه، رضاخان با کودتای سیدضیاءالدین طباطبائی وارد تهران شد و اوضاع سیاسی و اجتماعی کشور، به یکباره تغییر کردو با گذشت اندک زمانی رضاخان با توسل به چند مانور سیاسی ماهرانه به سلطنت رسید. همزمانی دو واقعه مهم در کشور، یعنی تأسیس حوزه قم و گسترش حوزه دینی به منظور مستحکم نمودن پایههای دینی در کشور، توسط یکی از مراجع بزرگ و به قدرت رسیدن رضاخان و اعمال دیکتاتوری در کشور و برچیدن بساط مشروطیت از سوی دیگر، موجبات مقابله شدید نهاد حوزه (مرکز رهبری دینی) و نهاد دولت (مرکز قدرت و تصمیمگیری اجرایی) را فراهم ساخت. با استقرار و تثبیت سلطنت پهلوی، دوره اجرای سیاتهای نو استعمار انگلیس نیز فرا رسید و سیاست مذهب زدایی و استحاله فرهنگی از طریق اشاعه فرهنگ تجدد گرایی غربی، در دستور کار هیئت حاکمه قرار گرفت. به دلیل ریشه دار بودن تفکر دینی و ارزشها و سنتهای اسلامی، سیاست مذهب زدایی با مشکلات جدی و مقاومت اجتماعی مواجه گردیده بود، دولت مردان رژیم مبارزه بامذهب را از طرق دیگری آغاز کردند»14 که به اختصار به بیان و نوع تقابل موسس حوزه با آنها اشاره میکنیم.
یکی از این طرحها، «متحدالشکل نمودن البسه» بود که قانون آن دردهم دی 1307 به تصویب مجلس شورای ملی رسید. همزمان با اجرای قانون متحدالشکل نمودن البسه، دولت تلاش میکرد طرح «استفاده از عمامه، مستلزم داشتن تصدیق دولتی» را پیاده کند تا علاوه بر حملات روانی علیه روحانیت به وسیله صدور «جواز عمامه» یا «تصدیق طلبگی» نظارت و کنترل شدید پلیسی بر وضع روحانیت داشته و از شمار آنان بکاهند. « بر اساس مفاد قانون متحدالشکل از طرف وزارت معارف و بر طبق نظام نامه مخصوص، به آنها «تصدیق طلبگی» یا «جواز مدرس» اعطا شده باشد و مجتهد مجاز به کسانی اطلاق میشد که از یکی از مراجع تقلید، تصدیق و اجازه نامه اجتهاد دریافت کرده باشد. بدین ترتیب روحانیونی که تصدیق طلبگی نداشتند، الزاماً بایستی به لباس متحدالشکل در میآورند»15.
با گذشت مدت زمانی از اجرای طرح مزبور، گزارشهای واصله به مرکز، حاکی از افزایش معممان بود. بدین ترتیب حکومت به شدت به کنترل و نظارت خود در امر امتحانات و صدور تصدیق طلبگی حوزه افزود، به طوری که به صورت مکتوب، تعدادی از حضرات آیا عظام و مراجع تقلیدی را با ذکر نامشان از پوشیدن لباسی متحدالشکل معاف دانست، تا به عموم گوشزد نماید که حتی مراجع تقلید با اجازة دولت از قانون معاف گردیدهاند. درست درچنین اوضاع و احوالی آیت الله حائری کمرهمت برای حفظ و حراست از حوزههای علمیه بستند.
«بنا به سندی، امتحاناتی که از طرف وزارت معارف جهت طلاب قم برگزار میشد، به دستور آیت الله حائری تعطیل گردید. رئیس وزارت معارف و شهربانی مجبور شدند به حضور حاج شیخ بروند و علت موقوف داشتن امتحانات طلاب را که از سوی وزارت معارف برگزار میشد جویا شوند. حاج شیخ خیلی صریح جواب آنها را میدهند و به آنان اعلام میکنند که وزارت معارف به هیچ وجه حق دخالت در وظایف او را ندارد و اگر لازم بدانند خود به طلاب برنامه میدهد و از آنها امتحان خواهد گرفت و حتی زمانی که رئیس وزارت معارف نظر حاج شیخ را در مورد اصلاح امتحانات جویا شد، ایشان مجدداً بر عدم مداخله وزارت در امور طلاب تأکید ورزیدند». 16
سرانجام نیز پس از مذاکرات متعدد و تأمین نظرات حاج شیخ، ایشان با برگزاری امتحانات موافقت کرد. البته آیت الله حائری نسبت به برگزاری امتحانات نهائی طلاب در تهران به وسیله وزارت معارف اعتراض کرده و حاکم قم نیز گزارش این اعتراض را جهت کسب تکلیفی به ریاست وزراء ارسال داشت. آیت الله، حائری گفته بودند «اعزام طلبهها به تهران خیلی اشکال دارد وبه جای اعزام طلبهها به تهران، بایدهیئت ممتحنه به قم بیایند و امتحانات را در قم برگزار کنند. در جوابیه این گزارش نیز آمده است که ریاست وزراء مجبور شده که به وزارت معارف دستور دهد که امتحانات را در قم به عمل آورند». 17 علاوه بر این مسائل، دولت برنامه امتحانات و دروس مشخصی را تعیین کرده بود. در این باره آیت الله حائری خطاب به مسئولان دولتی گوشزد کردند: « اگر این مملکت روحانی میخواهد، برنامه امتحانیش را باید من تعیین کنم. این که شما برای ما مواد امتحانی تعیین کردهاید، مانند آن است که من بخواهم برای سربازخانههای شما افسر و فرمانده تعیین کنم». 18
«ایستادگی و مقاومت آیت الله حائری مانع آن شد که وزارت معارف بتواند تمام امور حوزه را به دست بگیرد. از این روی، ایشان در هنگام برگزاری امتحانات طلاب، به منظور جلوگیری از دخالت عمل دولت و در نتیجه خلع لباس نمودن روحانیون، به بهانه عدم موفقیت در امتحانات، به فضلای حوزه از جمله آیات عظام: حجت، صدر، خوانساری، امام خمینی، محمد باقر قزوینی، مرعشی نجفی، گلپایگانی و تعداد دیگری از مدرسان حوزه، مأموریت دادند که امتحانات را تحت نظر خود گرفته و به طلاب کمک کنند.»19
آنچه که از خاطرات طلاب بجای مانده، صحنهای بس تاریک و وضعیت طاقت فرسا برای روحانیون بود. «پس از صدور فرمان رضاخان مبنی بر متحدالشکل ساختن مردم، طلاب نیز تحت فشار قرار گرفتند. مأموران رضاخان در مدرسه فیضیه، طلبه ها را اذیت میکردند و عمامهها را از سرشان بر میداشتند؛ به این بهانه آنان را متحدالشکل سازند. هر روز صبح یکی از پاسبانان به مدرسه میآمد و طلبه ها را به شهربانی میبرد و از آنان التزام میگرفت که متحدالشکل شوند. یکی دو نفر از طلبهها التزام میدادند و آزاد میگشتند. آنها برای فرار از دست مأموران، از قم بیرون میرفتند. روزها در بیابانها و باغهای اطراف شهر زندگی میکردند و شب هنگام به مدرسه بر میگشتند20.
در یکی از اسناد اداره معارف و اوقات قم، اسامی 357 نفر از طلاب که در امتحانات طلبگی شرکت کرده و جواز طلبگیشان صادر گردیده است، به اداره حکومتی ارسال میگردد که در میان آنها نام مراجع بزرگی چون، آیت الله مرعشی نجفی، آیت الله گلپایگانی، آیت الله میرزاهاشم لاریجانی و آیات عظام دیگری که طی چند دهه اخیر پرچمدار حوزههای علمیه گشتند، میدرخشند. «این آمار از آن جهت که اسامی و مشخصات بسیاری از شاگردان و مدرسان فقه و اصول آن حوزه رانمایان میسازد، حائز اهمیت است. پرورش و عرضه جمع کثیری از فقهای دینی در سنگر دفاع از حریم اسلام، نشانگر آن است که آیت الله حائری در شکل عملی به مرافعه در برابر تهاجمات ضد دینی و متجددانه رضا شاه علیه روحانیت و حوزههای دینی پرداخت، لکن این عمل را در نهایت احتیاط انجام میداد، چرا که فشار دولت در محدود کردن تعداد روحانیون، به اندازهای شدید بود که دستور داده بودند در شهر قم، بیش از هفت نفر! معمم نباشد. بنابراین آیت الله حائری با توجه به حساسیت رژیم، معتقد به حفظ اسرار روحانیت بود و تلاش میکردند آمار طلاب را مکتوم کنند». 21
در همین باره ایوانف، مورخ چپگرا و کمونیست، با اشاره به کاهش مدارس و روحانیون مینویسد: «تعداد مدارس روحانی پیش از سلطنت رضاشاه 282 باب و محصلین آن 5984 نفر بوده که در پایان سلطنت او به 206 باب و 784 نفر تقلیل یافته است.»22
واقعة دیگری که نهاد روحانیت را در اوائل شکل گیری با خطر جدی روبرو ساخت، طرح «کشف حجاب» بود. رضاخان پس از بازگشت از سفر ترکیه، ابتدا دستور متحدالشکل ساختن لباسها را صادر کرد و سپس به شکل عملی از طریق زنان دربار، اقدام به پیاده کرده طرح کشف حجاب نمود. روحانیون و مردم در پی اقدامات رژیم به خصوص در شهرهای مذهبی دست به مقاومت شدید زدند. «آیت الله حائری از آن جا که این قضیه را زیر پانهادن اصل صریح اسلام میدانستند، مهمترین عکسالعمل خود را در برابر رژیم نشان دادند و زمانی که دو تن از علمای تهران و گروهی از مردم نزد او میروند و کسب تکلیف میکنند، ایشان به رگهای گلویشان اشاره میکنند که باید تا پای جان ایستاد و من ایستادهام. چرا که مسأله حجاب چیزی است که ضرورت دین و بنابه نص صریح قرآن واجب شمرده میشود.»23 ایشان در اقدامی مهم تلگرافی به رضاشاه ارسال کرده و تأکید کردند: «اوضاع حاضره که بر خلاف قوانین شرع مقدس و مذهب جعفری علیه السلام است، موجب نگرانی داعی و عموم مسملین است بر ذات ملوکانه که امروزه حامی و عهدهدار نوامیس اسلامیه هستید، حتم و لازم است که جلوگیری فرمائید»24.
پرداختن به این موضوع از آن جهت مهم است که هریک از این وقایع، مقدمه چینی برای برکندن ریشة حوزههای علمیه و به تبع آن دین مقدس اسلام بود. رضاشاه که در نهایت بی منطقی، همواره به دنبال بهانهای برای پوشیدن چکمهها و حمله بود، چون باروتی میمانند که با شعلهای منفجر میشد. رفتار شناسی سیاسی موسس حوزه علمیه به خوبی مینمایاند که رفتار مدبرانه و در عین حال با قاطعیت و بدون احساسات چقدر در حفظ و صیانت و پرورش حوزه نوپای قم مؤثر بود تا جائی که امام خمینی معتقد بودند: «اگر مرحوم حاج شیخ در حال حاضر بودند، کاری را انجام میدادند که من انجام دادم و تأسیس حوزه علمیه در آن روز، از جهت سیاسی، کمتر از تأسیس جمهوری اسلامی در ایران امروز نبود». 25
حرکتی آرام اما مؤثر:
در اوج ناملایمات، حوزة درسی قم با جدیت همچون نجف و سامرا، روز به روز شکوفا میشد. در خاطرات یکی از علما آمده است: «روزهای درسی را در قم اینگونه آغاز میکردم: هر روز تا طلوع آفتاب دو درس گفته بودم و تا غروب آفتاب جمعاً یازده درس و بحث داشتم. هفت نفر در یک حجره ساکن بودیم که این خود در نظر بدوی، مشکل بزرگی است که هفت نفر طلبه، هریک درس و بحث و مطالعه دارند، در یک حجره ساکن باشند، اما ما مشکلی نداشتیم و در کمال صفا و صمیمیت، هر یک مشغول امور خود بودیم و به درس و بحثمان میپرداختیم. هنگام نماز، یکی از ما هفت نفر جلو میایستاد و بقیه به او اقتدا میکردند. در مخارج روزانه هم اینگونه بود که هر هفت نفر شهریه خود را در اول ماه درون کیسهای می ریختیم و در طول ماه هرکسی، به مقداری که احتیاج داشت از آن برداشت میکرد....»26
همت آیت الله عبدالکریم حائری به مسئله تبلیغ و اخلاق، نشان از مدیریت قوی و از سوئی دیگر اهمیت این دو مسئله داشت. «شیخی از اهالی یزد، اصرار بسیار داشت که به تبلیغ برود و از مرحوم حاج شیخ اجازه میخواست. ایشان فرمودند: منبر بروید تا منبر شما را ببینم. وقتی حاج شیخ منبر او را دیدند فرمودند: خیر، تو به درد منبر نمیخوری و نباید تبلیغ بروی. ایشان همچنین چندان به تخلق روحانیون به اخلاق نیکو اهمیت میدادند که از مرحوم حاج میرزا علی آقا اصفهانی دعوت کردند یک دهه برای طلاب درس اخلاق بگوید و آنان را موعظه کند. این جلسه مخصوص طلاب بودو بر در مدرسه افرادی را گمارده بودند که از ورود غیر اهل علم جلوگیری کنند. این آقا تمام این ده روز را درباره اخلاق اهل علم صحبت میکرد.»27 برنامه آموزش زبان خارجی نیز از جمله امور موردنظر موسس حوزه بود. شهید مطهری در این باره میگوید: «موسس حوزه علمیه قم به فکر افتادند یک عده از طلاب را به زبان خارجی و بعضی علوم مقدماتی مجهز کنند تا بتوانند اسلام را در محیطهای تحصیل کردة جدید، بلکه در کشورهای خارجی تبلیغ نمایند. وقتی این خبر منتشر شد، گروهی از عوام و شبه عوام تهران به قم رفتند و هشدار دادند که این پولی که مردم به عنوان سهم امام میدهند، برای این نیست که طلاب زبان کفار را یاد بگیرند و ایشان هم از تصمیم خود منصرف شدند». 28
آیت الله حائری در مقام یک رهبر مذهبی و مرجع بزرگ، حوزه فعالیتهای خود را فقط محدود به امور مذهبی و دینی نمیکردند، بلکه بنا به احساس مسئولیتی که داشتند، در زمینة خدمات اجتماعی و رفع نیازمندیهای مردم اقبال نشان میدادند. در نتیجة همین روحیه بود که بسیاری از تربیت یافتگان مکتب شیخ عبدالکریم، همچون امام خمینی، آیت الله گلپایگانی و... همواره دید وسیع اجتماعی داشته و سر منشأ بسیاری از خدمات به مردم شدند. «در جریان سیل مهیب سال 1313 شمسی حاج شیخ شخصاً با علما و طلاب برای بستن سد حرکت کردند و با بیل و کلنگ به مهار سیل همت گماشتند. وقتی مردم و دولتیان این همت را دیدند، آنها هم جلو آمده و مشغول سدسازی شدند.»29ساخت بیمارستان، درالایتام و دارالطعام، مرمت و احیاء مدارس قدیمی، از جمله خدمات دیگر ایشان میباشد.
رحلت موسس حوزه:
آیت الله شیخ عبدالکریم حائری به عنوان موسس حوزه علمیه قم پس از تحمل تأملات فراوان اجتماعی و سیاسی در شب 17 ذیالقعده 1317 قمری مطابق با دهم بهمن ماه 1315 هـ ش و در سن 79 سالگی دارفانی را وداع گفت. حکومت رضاخانی که نتوانسته بود در زمان حیات ایشان حرکت موثری در جهت تضعیف و تحقیق روحانیت انجام دهد، برگزاری هرگونه مراسم عزاداری و فاتحه را ممنوع اعلام کرد. تشییع جنازه و مراسم تعزیه رحلت ایشان بیش نصف روز طول نکشید. «میرزا فخرالدین شیخ الاسلام قم بر پیکر ایشان نماز گذارد و پیکرشان در جوار حضرت معصومه (س) در مسجد بالاسر، همان جائی که نماز میخواندند و تدریس مینمودند دفن شدند». 30«حاج شیخ وقتی از دنیا رفتند هیچ چیز برای فرزندان نگذاشتند. بسیار ساده و بیتکلف بودند. به زر و زیور دنیا اهمیت نمیدادند. روزی یکی از زنهای قمی، یک قواره کرباس برای ایشان آورد که با آن قبا درست کنند. اما حاج شیخ از آن قبایی ندوختند و وقتی فوت کردند، همان پارچه کفن ایشان شد»31
آیت الله حائری با تلاشهای شبانه روزی در 15 سال، بنیان مستحکم حوزه علمیه قم را بنا نهادند. پس از رحلت ایشان مراجع ثلاثه (آیات عظام حجت، صدر و خوانساری) مشترکاً محوریت مدیریتی و فکری حوزه را عهدهدار شدند و این میراث گرانسنگ را با همه مشکلات به آیت الله العظمی بروجردی واگذار کردند. اینک پس از هشتاد و اندی سال از تلاشهای موسس حوزه علمیه قم، این پایگاه اصیل شیعی، منجی دنیای آشوب زده و حیران است.
پی نوشت:
- مجله حوزه ش 126 ص 10
2- موسس حوزه ص 179
3- گنجینه دانشمندان ج اول
4- حاج شیخ عبدالکریم حائری / عمادالدین فیاضی ص 58
5- تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی ـ ص 26 (خاطرات آیت الله اراکی)
6- حاج شیخ عبدالکریم حائری / ص 61
7- گنجینه دانشمندان ج 1 ص 288
8- تاریخ قم و زندگانی حضرت معصومه ـ مقدمه کتاب 4 ـ همان
9- آیینه دانشوران ـ ص 19
10- مجله حوزه ـ شماره 125 ص 207
11- همان
12- مجله حوزه ـ ش 26ـ ص 198
13- مجله حوزه ـ ش 125 ـ ص 196
14- موسس حوزه ص 187
15- سازمان اسناد ملی ایران ـ شماره 1424 ـ 291
15- سازمان اسناد ملی ایران ـ سند شماره 1 و 2و از آیت الله حائری
17- سازمان اسناد ملی ـسند شماره 3 و 4 از آیت الله حائری
18- مجله یاد ـ سال اول ـ ش ـ ص 25
19- مجله حوزه ـ شماره 62 ص 45
20- تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی ـ ص 58
21- علما و رژیم شاه ص 253.
22- تاریخ نوین ایران ص 87
23- آثار الحجه ص 50.
24- سازمان اسناد ملی ایران، پاکت شماره 198
25- امام و روحانیت ص 173
26- مجله حوزه. شماره 34 ـ ص 55
27- مجله حوزه شماره 58 ـ ص 55
28- مجله حوزه ـ ش 2 ـ ص 18
29- آثار الحجه ـ ص 44
30- آثار الحجه. ص 299
31- تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی ص 89
باشگاه اندیشه
نظرات