30
بهمن
1384
«گفتو گوهای انتقادی»میان ایران و اروپا
از نخستین روزهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی این تلقی در ایران به وجود آمد که میتوان با طرد و نفی روابط ناعادلانه دو قدرت امریکا و شوروی با ایران به عنوان روشنترین معنای سیاست «نهشرقی نه غربی»، رابطهای سالم و متوازن با اروپا را بنا نهاد. گرچه عواملی مانند سلطه طولانی و بدسابقه انگلیسیها بر ایران و یا اتحاد استراتژیک اروپا با امریکا عاملی بازدارنده در تحقق این هدف بود، ولی همواره این نگرش وجود داشت که نه اروپائیها خصومت امریکائیها را نسبت به انقلاب اسلامی دنبال میکنند و نه اتحاد آنان با واشنگتن پدیدهای یکپارچه و یکنواخت در اروپاست.
این باور زمینهساز گرایشی آرام و محتاطانه به سمت اروپا در نخستین سالهای پس از پیروزی انقلاب بود. اما تفاوت دیدگاههای دو طرف نسبت به مسائل جهانی، اختلاف آنها در سیاست خارجی و جدائی ارزشهای فرهنگی و اجتماعی یکدیگر، عاملی بود که از ابتدا زمینهساز فاصله گرفتن ایران از کشورهای غربی از جمله اروپائی شد. این حقیقت در کنار عواملی چون جنگ ایران و عراق و حمایت گسترده دولتهای اروپائی به ویژه فرانسه و انگلیس و آلمان از رژیم صدام، تلقی کشورهای اروپائی از بنیاد گرائی اسلامی و از ایده «صدور انقلاب»، گروگانگیری اتباع غربی در لبنان و تصرف سفارت امریکا درتهران، مانع از هرگونه نزدیک شدن ایران و اروپا به یکدیگر در سالهای آغازین انقلاب گردید. اقدام فرانسه در پناه دادن به بنیصدر و مسعود رجوی سرکرده سازمان مجاهدین خلق ـ منافقین ـ و حمایت ایران از مبارزین شیعهای که در لبنان با حملات شهادت طلبانه خود به انهدام مقرهای نظامیان انگلیسی، فرانسوی، ایتالیائی و امریکایی میپرداختند نیز رخدادهائی بودند که بر تیرگی موجود در روابط تهران با پایتختهای اروپائی در سالهای آغازین حیات سیاسی جمهوری اسلامی ایران افزودند.
موضوع «انتقاد» در روابط ایران و اروپا مسألهای یکجانبه نبود و حتی به جنبههای سیاسی و فرهنگی نیز محدود نمیشد. جمهوری اسلامی ایران هم نسبت به رفتار کشورهای اروپائی انتقاد داشت. نخریدن نفت از ایران، عدم توازن بازرگانی و پایبند نبودن اروپائیها به قراردادهای منعقده و تأثیرپذیری آنها از فشارهای امریکا همواره مورد انتقاد ایران بوده است.
با این همه، پایان جنگ تحمیلی، رویداد بزرگی بود که یخهای موجود در روابط ایران و اروپا را به تدریج آب کرد. «هانس دیتریش گنشر» وزیر خارجه آلمان فدرال در آبان 1367 و «رولان دوما»همتای فرانسوی او در بهمن همان سال به تهران آمدند. برای سفر سال بعد «میتران» رئیس جمهور فرانسه و «داگلاس هرد» وزیر خارجه انگلیس به ایران نیز برنامهریزیهائی صورت گرفت. اما یک رشته موضوعات جدید از جمله محکومیت سلمان رشدی ـ بهمن 1367 ـ ترور فراریان رژیم شاه در پاریس از جمله بختیار ـ 1370 ـ ، حادثه میکونوس ـ 1371ـ و نیز تأثیر فشارهای اعمال شده از سوی امریکا بر اروپا برای پیوستن به تحریمهای اقتصادی آن کشور علیه ایران، اختلال جدی در روند روابط اروپائیها با جمهوری اسلامی ایران پدید آورد. این مشکلات از یکسو و اعتقاد بسیاری از اروپائیها به لزوم حفظ مناسباتی متعادل و به دور از فشارهای امریکا با ایران پدیدههای متضادی بودند که زمینه شکلگیری طرح موسوم به «گفتو گوی انتقادی» با ایران را به وجود آوردند.
در چنین شرائطی در 20 آذر 1371 سران 12 کشور عضو اتحادیه اروپا نشست مشترک خود را در «ادینبورگ» انگلستان با هدف ایجاد هماهنگی در نوع روابط آتی با ایران تشکیل دادند. در پایان این نشست 2 روزه که در زمان ریاست دورهای انگلیس بر اتحادیه اروپا برگزار شد. بیانیهای انتشار یافت که در آن بر لزوم انجام یک رشته «گفتو گوهای انتقادی» مستمر با ایران تأکید شده بود. در این بیانیه چنین آمده است:
«با توجه به اهمیت ایران در منطقه، شورای اروپائی اعتقاد خود را بر لزوم حفظ یک گفتو گو با دولت ایران تأیید نمود. این گفت و گو باید انتقادی بوده و در برگیرنده نگرانیهای منبعث از رفتار ایران باشد. در این گفت و گو ما باید خواستار بهبود برخی از مسائل، خصوصاً مسائل مربوط به حقوق بشر، مجازات مرگ نویسنده سلمان رشدی که به دنبال فتوای آیتالله خمینی (ره) صادر شده و خلاف حقوق بینالملل میباشد و همچنین مسائل مربوط به تروریسم باشیم. بهبود در این زمینهها برای تعیین اینکه در چه مقیاسی روابط بسیار نزدیک و سرشار از اعتماد باید برقرار شود، دارای اهمیت است. شورای اروپایی میپذیرد که هر کشوری حق دستیابی به وسایل دفاع از خود را دارد، ولی مایل است که سلاحهای خریداری شده توسط ایران، ثبات منطقه را دچار تهدید ننماید. نظر به اهمیت اساسی روند صلح خاورمیانه، شورای اروپائی از ایران درخواست میکند رفتار سازندهای در این رابطه در پیش گیرد.»
در پاسخ به این بیانیه که اولین تقاضای رسمی برای انجام گفت و گوهای انتقادی بین ایران و اروپا بود، آقای هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور وقت ایران در تاریخ دوم اسفند 1371پیامی خطاب به یک یک سران کشورهای عضو اتحادیه اروپایی صادر نمود. در این پیام مشترک چنین آمده است: «در قطعنامه اخیر اجلاس سران جامعه اروپا، علاقمندی و اعتقاد شما بر ضرورت گفت و گو صریح و انتقادی با جمهوری اسلامی ایران تأکید گردیده بود. ما نیز آمادگی و تمایل به بحث و تبادل نظر جدی و صریح و انتقادی با جامعه اروپا و اعضای آن داریم و بر این باوریم که مشکلات و چالشهایی که در جهان و بویژه در منطقه شما و ما بروز مینماید ضرورت چنین تماسها و رایزنیها را افزایش داده است.»
در 17فروردین ماه 1372نخست وزیر دانمارک به عنوان رئیس دورهای اتحادیه اروپائی در جواب پیام آقای رفسنجانی نامهای ارسال داشت که توسط سفیر دانمارک در تهران تسلیم آقای حبیبی معاون اول ریاست جمهور شد. در این نامه ضمن استقبال از تبادل نظر طرفین چنین ابراز شد:
«جامعه و دولتهای عضو آن همچنان بیشترین اهمیت را به یک گفتو گوی سازنده و همه جانبه و عاری از هرگونه مجادله عمومی با جمهوری اسلامی ایران میدهند.»
اگر چه واکنش رئیس جمهور اسلامی ایران، تا حدی حق انحصاری کردن مذاکرات انتقادی را از اروپائیها گرفت و این شکل از مذاکرات را متقابل ساخت ولی اروپائیها سعی کردند در تمامی ادوار گفتوگوها، خود را جبههای یکدست و طلبکار نشان دهند. در چنین شرائطی 7 دوره مذاکره در سطح معاونین وزارت خارجه در پایتختهای اروپائی صورت گرفت. این مذاکرات، از ابتدا با ناخشنودی امریکائیها توأم بود.
روابط ایران و اروپا بعد از انقلاب تاکنون همواره موضوع مورد اختلاف امریکا و اروپا بوده است. وقتی «مارتین ایندایک» مشاورامنیت ملی امریکا در امور خاورمیانه در بحبوحه «گفت و گوهای انتقادی» سیاست «مهار دو جانبه» را به عنوان استراتژی جدید خود در قبال ایران و عراق مطرح کرد ـ 28 اردیبهشت 1372 ـ حکومت کلینتون از دولتهای اروپائی خواست تا در جهت اجرای مؤثر این سیاست، گفت و گوی انتقادی با ایران را رها کرده با ایالات متحده امریکا همکاری کنند. سپس در اجلاس شورای وزیران امور خارجه اتحادیه اروپائی در لوکزامبورگ در خرداد 1372 «وارن کریستوفر» وزیر امور خارجه امریکا از دولتهای عضو این اتحادیه تقاضا کرد که سیاست خارجی خود را در این زمینه با واشنگتن هماهنگ سازند. اما بر خلاف انتظار امریکا، وزیران اروپائی تصریح کردند که مایل نیستند ایران را به انزوا سوق دهند به همین دلیل به گفت و گو با ایران ادامه خواهند داد .
مذاکرات اروپائیها با ایران در سالهای نیمه اول دهه هفتاد با وجود مخالفت امریکائیها ادامه یافت تا اینکه صدور رأی سیاسی دادگاه برلین راجع به حادثه «میکونوس» ـ فروردین 1376 ـ و تیره شده روابط تهران و اتحادیه اروپا سبب قطع گفت و گوهای انتقادی شد. فراخوانی سفرای اروپائی از تهران و سفرای ایران از کشورهای اروپائی هفت ماه تیرگی را بر فضای روابط دو طرف حاکم کرد. با پیروزی آقای خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری خرداد 1376، و طرح موضوع تنش زدائی در مناسبات بینالمللی ایران، اروپائیها به بحران میکونوس خاتمه دادند و سفرای خود را در پائیز این سال به تهران باز گرداندند. این رویداد موانع از سرگیری گفت و گوهای دو طرف را رفع کرد. از تیر ماه1377 دور تازهای از مذاکرات ایران و اروپا آغاز شد که با گفت و گوهای قبلی سه تفاوت اساسی داشت.
1ـ عنوان «انتقادی» از گفت و گوها حذف شده بود و مذاکرات متقابل با عنوان «گفت و گوهای فراگیر» خوانده شد.
2ـ گفت و گوها بر خلاف گذشته به طور چرخشی در تهران و پایتختهای کشورهائی که ریاست دورهای اتحادیه اروپا را بر عهده داشتند برگزار گردید.
3ـ گفت و گوها صرفاً سیاسی نبود و طیفی از مسائل اقتصادی و تجاری، فرهنگی، مواد مخدر، مهاجرت، پناهندگان، انرژی، سرمایهگذاری و نیز همکاری منطقهای در تحولات خاورمیانه را در بر میگرفت و بر لزوم یافتن راهکارهای عملی برای به نتیجه رساندن آنها تأکید میکرد.
این دور از گفتو گوها در دوره ریاست اتریش بر اتحادیه اروپا در 1377 آغاز شد و تا سال 1380 به طور منظم هر شش ماه یکبار در تهران و پایتخت رئیس دورهای اتحادیه اروپائی برگزار گردید. در این دوره موضعگیری اتحادیه اروپا علیه قانون امریکائی داماتو که سرمایهگذاری بیش از 40 میلیون دلار در صنایع نفت و گاز ایران را ممنوع میکرد و مخالفت این اتحادیه با مقررات موسوم به «تحریم ثانویه» که از جانب واشنگتن علیه ایران وضع شده بود، را شاهد بودیم.
این مخالفتها اگر چه بیشتر با هدف تأمین منافع کشورهای اروپائی انجام میگرفت ولی در خروج ایران از فضای تحریمهای امریکا نقش به سزائی داشت.
اما از حادثه 11 سپتامبر 2001 اروپائیها تحت فشار بی سابقه امریکا گفت و گوهای عادی خود با ایران را «مشروط» کردند به پیشرفتهای ایران در زمینه مسائل مطروحه. به عبارت دیگر اتحادیه اروپائی که پس از «11 سپتامبر» قادر نبود مثل گذشته تحریمهای امریکا بر ضد ایران را نادیده بگیرد،همکاری های تجاری خود با ایران را به مسائل سیاسی گره زد. 15 کشور عضو اتحادیه اروپا در خرداد 1382 با صدور بیانیهای به ایران هشدار دادند که مذاکرات اتحادیه با ایران مشروط به پیشرفت این کشور در زمینه احترام به حقوق بشر، جلوگیری از گسترش سلاحهای هستهای، مبارزه با تروریسم و تغییر برخورد با روند صلح خاورمیانه است. این چرخش به روشنی نشان میداد که اتحادیه اروپا تحت تأثیر آموزههای جدید امریکا پس از 11 سپتامبر قرار دارد. اروپائیها این سیاست را کم و بیش تا پایان دوران ریاست جمهوری آقای سید محمد خاتمی ادامه دادند. هر چند که در دوره دوم ریاست جمهوری وی موضوع تکنولوژی هستهای ایران و اصرار اروپائیها بر خودداری جمهوری اسلامی از انجام تحقیقات هستهای، روند مذاکرات را کندتر و اوضاع را پیچیدهتر ساخت.
منابع و مآخذ:
1ـ گفت و گوهای ایران و اروپا، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی وزارت امور خارجه.
2ـ کتاب اروپا ـ ویژه روابط ایران و اتحادیه اروپا ـ مؤسسه مطالعات و تحقیقات بینالمللی ابرار معاصر، تهران، ج 2.
3ـ ایران و اتحادیه اروپا، فصلی نوین در روابط ، مهدی اسکندریان، مجله گزیده تحولات جهان.
4ـ روابط ایران و اتحادیه اروپا پس از 11 سپتامبر 2001، اصغر جعفری ولدانی، مجله اطلاعات سیاسی و اقتصادی، شمارههای 198 ـ 197.
5ـ آسیبشناسی روابط اقتصادی ایران و اتحادیه اروپا، موسسه تحقیقات تدبیر اقتصاد.
موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
این باور زمینهساز گرایشی آرام و محتاطانه به سمت اروپا در نخستین سالهای پس از پیروزی انقلاب بود. اما تفاوت دیدگاههای دو طرف نسبت به مسائل جهانی، اختلاف آنها در سیاست خارجی و جدائی ارزشهای فرهنگی و اجتماعی یکدیگر، عاملی بود که از ابتدا زمینهساز فاصله گرفتن ایران از کشورهای غربی از جمله اروپائی شد. این حقیقت در کنار عواملی چون جنگ ایران و عراق و حمایت گسترده دولتهای اروپائی به ویژه فرانسه و انگلیس و آلمان از رژیم صدام، تلقی کشورهای اروپائی از بنیاد گرائی اسلامی و از ایده «صدور انقلاب»، گروگانگیری اتباع غربی در لبنان و تصرف سفارت امریکا درتهران، مانع از هرگونه نزدیک شدن ایران و اروپا به یکدیگر در سالهای آغازین انقلاب گردید. اقدام فرانسه در پناه دادن به بنیصدر و مسعود رجوی سرکرده سازمان مجاهدین خلق ـ منافقین ـ و حمایت ایران از مبارزین شیعهای که در لبنان با حملات شهادت طلبانه خود به انهدام مقرهای نظامیان انگلیسی، فرانسوی، ایتالیائی و امریکایی میپرداختند نیز رخدادهائی بودند که بر تیرگی موجود در روابط تهران با پایتختهای اروپائی در سالهای آغازین حیات سیاسی جمهوری اسلامی ایران افزودند.
موضوع «انتقاد» در روابط ایران و اروپا مسألهای یکجانبه نبود و حتی به جنبههای سیاسی و فرهنگی نیز محدود نمیشد. جمهوری اسلامی ایران هم نسبت به رفتار کشورهای اروپائی انتقاد داشت. نخریدن نفت از ایران، عدم توازن بازرگانی و پایبند نبودن اروپائیها به قراردادهای منعقده و تأثیرپذیری آنها از فشارهای امریکا همواره مورد انتقاد ایران بوده است.
با این همه، پایان جنگ تحمیلی، رویداد بزرگی بود که یخهای موجود در روابط ایران و اروپا را به تدریج آب کرد. «هانس دیتریش گنشر» وزیر خارجه آلمان فدرال در آبان 1367 و «رولان دوما»همتای فرانسوی او در بهمن همان سال به تهران آمدند. برای سفر سال بعد «میتران» رئیس جمهور فرانسه و «داگلاس هرد» وزیر خارجه انگلیس به ایران نیز برنامهریزیهائی صورت گرفت. اما یک رشته موضوعات جدید از جمله محکومیت سلمان رشدی ـ بهمن 1367 ـ ترور فراریان رژیم شاه در پاریس از جمله بختیار ـ 1370 ـ ، حادثه میکونوس ـ 1371ـ و نیز تأثیر فشارهای اعمال شده از سوی امریکا بر اروپا برای پیوستن به تحریمهای اقتصادی آن کشور علیه ایران، اختلال جدی در روند روابط اروپائیها با جمهوری اسلامی ایران پدید آورد. این مشکلات از یکسو و اعتقاد بسیاری از اروپائیها به لزوم حفظ مناسباتی متعادل و به دور از فشارهای امریکا با ایران پدیدههای متضادی بودند که زمینه شکلگیری طرح موسوم به «گفتو گوی انتقادی» با ایران را به وجود آوردند.
در چنین شرائطی در 20 آذر 1371 سران 12 کشور عضو اتحادیه اروپا نشست مشترک خود را در «ادینبورگ» انگلستان با هدف ایجاد هماهنگی در نوع روابط آتی با ایران تشکیل دادند. در پایان این نشست 2 روزه که در زمان ریاست دورهای انگلیس بر اتحادیه اروپا برگزار شد. بیانیهای انتشار یافت که در آن بر لزوم انجام یک رشته «گفتو گوهای انتقادی» مستمر با ایران تأکید شده بود. در این بیانیه چنین آمده است:
«با توجه به اهمیت ایران در منطقه، شورای اروپائی اعتقاد خود را بر لزوم حفظ یک گفتو گو با دولت ایران تأیید نمود. این گفت و گو باید انتقادی بوده و در برگیرنده نگرانیهای منبعث از رفتار ایران باشد. در این گفت و گو ما باید خواستار بهبود برخی از مسائل، خصوصاً مسائل مربوط به حقوق بشر، مجازات مرگ نویسنده سلمان رشدی که به دنبال فتوای آیتالله خمینی (ره) صادر شده و خلاف حقوق بینالملل میباشد و همچنین مسائل مربوط به تروریسم باشیم. بهبود در این زمینهها برای تعیین اینکه در چه مقیاسی روابط بسیار نزدیک و سرشار از اعتماد باید برقرار شود، دارای اهمیت است. شورای اروپایی میپذیرد که هر کشوری حق دستیابی به وسایل دفاع از خود را دارد، ولی مایل است که سلاحهای خریداری شده توسط ایران، ثبات منطقه را دچار تهدید ننماید. نظر به اهمیت اساسی روند صلح خاورمیانه، شورای اروپائی از ایران درخواست میکند رفتار سازندهای در این رابطه در پیش گیرد.»
در پاسخ به این بیانیه که اولین تقاضای رسمی برای انجام گفت و گوهای انتقادی بین ایران و اروپا بود، آقای هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور وقت ایران در تاریخ دوم اسفند 1371پیامی خطاب به یک یک سران کشورهای عضو اتحادیه اروپایی صادر نمود. در این پیام مشترک چنین آمده است: «در قطعنامه اخیر اجلاس سران جامعه اروپا، علاقمندی و اعتقاد شما بر ضرورت گفت و گو صریح و انتقادی با جمهوری اسلامی ایران تأکید گردیده بود. ما نیز آمادگی و تمایل به بحث و تبادل نظر جدی و صریح و انتقادی با جامعه اروپا و اعضای آن داریم و بر این باوریم که مشکلات و چالشهایی که در جهان و بویژه در منطقه شما و ما بروز مینماید ضرورت چنین تماسها و رایزنیها را افزایش داده است.»
در 17فروردین ماه 1372نخست وزیر دانمارک به عنوان رئیس دورهای اتحادیه اروپائی در جواب پیام آقای رفسنجانی نامهای ارسال داشت که توسط سفیر دانمارک در تهران تسلیم آقای حبیبی معاون اول ریاست جمهور شد. در این نامه ضمن استقبال از تبادل نظر طرفین چنین ابراز شد:
«جامعه و دولتهای عضو آن همچنان بیشترین اهمیت را به یک گفتو گوی سازنده و همه جانبه و عاری از هرگونه مجادله عمومی با جمهوری اسلامی ایران میدهند.»
اگر چه واکنش رئیس جمهور اسلامی ایران، تا حدی حق انحصاری کردن مذاکرات انتقادی را از اروپائیها گرفت و این شکل از مذاکرات را متقابل ساخت ولی اروپائیها سعی کردند در تمامی ادوار گفتوگوها، خود را جبههای یکدست و طلبکار نشان دهند. در چنین شرائطی 7 دوره مذاکره در سطح معاونین وزارت خارجه در پایتختهای اروپائی صورت گرفت. این مذاکرات، از ابتدا با ناخشنودی امریکائیها توأم بود.
روابط ایران و اروپا بعد از انقلاب تاکنون همواره موضوع مورد اختلاف امریکا و اروپا بوده است. وقتی «مارتین ایندایک» مشاورامنیت ملی امریکا در امور خاورمیانه در بحبوحه «گفت و گوهای انتقادی» سیاست «مهار دو جانبه» را به عنوان استراتژی جدید خود در قبال ایران و عراق مطرح کرد ـ 28 اردیبهشت 1372 ـ حکومت کلینتون از دولتهای اروپائی خواست تا در جهت اجرای مؤثر این سیاست، گفت و گوی انتقادی با ایران را رها کرده با ایالات متحده امریکا همکاری کنند. سپس در اجلاس شورای وزیران امور خارجه اتحادیه اروپائی در لوکزامبورگ در خرداد 1372 «وارن کریستوفر» وزیر امور خارجه امریکا از دولتهای عضو این اتحادیه تقاضا کرد که سیاست خارجی خود را در این زمینه با واشنگتن هماهنگ سازند. اما بر خلاف انتظار امریکا، وزیران اروپائی تصریح کردند که مایل نیستند ایران را به انزوا سوق دهند به همین دلیل به گفت و گو با ایران ادامه خواهند داد .
مذاکرات اروپائیها با ایران در سالهای نیمه اول دهه هفتاد با وجود مخالفت امریکائیها ادامه یافت تا اینکه صدور رأی سیاسی دادگاه برلین راجع به حادثه «میکونوس» ـ فروردین 1376 ـ و تیره شده روابط تهران و اتحادیه اروپا سبب قطع گفت و گوهای انتقادی شد. فراخوانی سفرای اروپائی از تهران و سفرای ایران از کشورهای اروپائی هفت ماه تیرگی را بر فضای روابط دو طرف حاکم کرد. با پیروزی آقای خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری خرداد 1376، و طرح موضوع تنش زدائی در مناسبات بینالمللی ایران، اروپائیها به بحران میکونوس خاتمه دادند و سفرای خود را در پائیز این سال به تهران باز گرداندند. این رویداد موانع از سرگیری گفت و گوهای دو طرف را رفع کرد. از تیر ماه1377 دور تازهای از مذاکرات ایران و اروپا آغاز شد که با گفت و گوهای قبلی سه تفاوت اساسی داشت.
1ـ عنوان «انتقادی» از گفت و گوها حذف شده بود و مذاکرات متقابل با عنوان «گفت و گوهای فراگیر» خوانده شد.
2ـ گفت و گوها بر خلاف گذشته به طور چرخشی در تهران و پایتختهای کشورهائی که ریاست دورهای اتحادیه اروپا را بر عهده داشتند برگزار گردید.
3ـ گفت و گوها صرفاً سیاسی نبود و طیفی از مسائل اقتصادی و تجاری، فرهنگی، مواد مخدر، مهاجرت، پناهندگان، انرژی، سرمایهگذاری و نیز همکاری منطقهای در تحولات خاورمیانه را در بر میگرفت و بر لزوم یافتن راهکارهای عملی برای به نتیجه رساندن آنها تأکید میکرد.
این دور از گفتو گوها در دوره ریاست اتریش بر اتحادیه اروپا در 1377 آغاز شد و تا سال 1380 به طور منظم هر شش ماه یکبار در تهران و پایتخت رئیس دورهای اتحادیه اروپائی برگزار گردید. در این دوره موضعگیری اتحادیه اروپا علیه قانون امریکائی داماتو که سرمایهگذاری بیش از 40 میلیون دلار در صنایع نفت و گاز ایران را ممنوع میکرد و مخالفت این اتحادیه با مقررات موسوم به «تحریم ثانویه» که از جانب واشنگتن علیه ایران وضع شده بود، را شاهد بودیم.
این مخالفتها اگر چه بیشتر با هدف تأمین منافع کشورهای اروپائی انجام میگرفت ولی در خروج ایران از فضای تحریمهای امریکا نقش به سزائی داشت.
اما از حادثه 11 سپتامبر 2001 اروپائیها تحت فشار بی سابقه امریکا گفت و گوهای عادی خود با ایران را «مشروط» کردند به پیشرفتهای ایران در زمینه مسائل مطروحه. به عبارت دیگر اتحادیه اروپائی که پس از «11 سپتامبر» قادر نبود مثل گذشته تحریمهای امریکا بر ضد ایران را نادیده بگیرد،همکاری های تجاری خود با ایران را به مسائل سیاسی گره زد. 15 کشور عضو اتحادیه اروپا در خرداد 1382 با صدور بیانیهای به ایران هشدار دادند که مذاکرات اتحادیه با ایران مشروط به پیشرفت این کشور در زمینه احترام به حقوق بشر، جلوگیری از گسترش سلاحهای هستهای، مبارزه با تروریسم و تغییر برخورد با روند صلح خاورمیانه است. این چرخش به روشنی نشان میداد که اتحادیه اروپا تحت تأثیر آموزههای جدید امریکا پس از 11 سپتامبر قرار دارد. اروپائیها این سیاست را کم و بیش تا پایان دوران ریاست جمهوری آقای سید محمد خاتمی ادامه دادند. هر چند که در دوره دوم ریاست جمهوری وی موضوع تکنولوژی هستهای ایران و اصرار اروپائیها بر خودداری جمهوری اسلامی از انجام تحقیقات هستهای، روند مذاکرات را کندتر و اوضاع را پیچیدهتر ساخت.
منابع و مآخذ:
1ـ گفت و گوهای ایران و اروپا، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی وزارت امور خارجه.
2ـ کتاب اروپا ـ ویژه روابط ایران و اتحادیه اروپا ـ مؤسسه مطالعات و تحقیقات بینالمللی ابرار معاصر، تهران، ج 2.
3ـ ایران و اتحادیه اروپا، فصلی نوین در روابط ، مهدی اسکندریان، مجله گزیده تحولات جهان.
4ـ روابط ایران و اتحادیه اروپا پس از 11 سپتامبر 2001، اصغر جعفری ولدانی، مجله اطلاعات سیاسی و اقتصادی، شمارههای 198 ـ 197.
5ـ آسیبشناسی روابط اقتصادی ایران و اتحادیه اروپا، موسسه تحقیقات تدبیر اقتصاد.
موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
نظرات