واشنگتن‌پست: شاه راه را بلد است؛ او قبلاً یازده‌ بار اینجا بوده است

تاریخچه سفرهای شاه به آمریکا

سفر رسمی شاه و فرح به آمریکا؛ ۲۳ آبان ۱۳۵۶


تاریخچه سفرهای شاه به آمریکا

در عرض ۳۰ سال گذشته -برطبق روزنامه کریسشن ساینس مانیتور- شاه ۷۲ مسافرت به خارج از ایران کرده، و در طول همین دوره بیش از ۱۲۲ نخست‌وزیر و رؤسای کشورهای دیگر از طرف شاه به تهران دعوت شده‌اند. مسافرت اخیر شاه به آمریکا، یازدهمین سفر او به این کشور بود. یکی از روزنامه‌نگاران آمریکایی طی مقاله‌ای در روزنامه واشنگتن‌پست لیستی از مسافرت‌های شاه به آمریکا را عرضه کرده است. این مقاله تحت عنوان «شاه راه را بلد است، او قبلاً یازده بار اینجا بوده» به چاپ رسید. نام رؤسای جمهوری آمریکا که شاه تا به حال به دیدار آنها آمده و تاریخ این مسافرت‌ها، و هم‌چنین اغلب نقل‌قول‌ها از همین مقاله واشنگتن‌پست گرفته شده است.

امسال شاه روز ۱۵ نوامبر ۱۹۷۷، به واشنگتن وارد شد. این «شرفیابی شاهانه» با همه قبلی‌ها فرق می‌کند. فرقِ آن را هم می‌توان در انعکاس سفر او در مطبوعات، عکس‌العمل اذهان عمومی به این مسافرت و حساسیت افکار عمومی در رابطه با شرایط موجود در ایران، به خوبی دید. اولین سفر در سال ۱۹۴۹ بود. شاه در آن زمان ۳۰ سال داشت. یعنی شاه، شاهِ «جوان‌بخت» بود. مسافرتی ۲۸ روزه که برای آن ۱۴۰ صندوق لباس و آشغال[!] با خود آورده بود. در طول این مسافرت به علت «دل‌درد[آپاندیسیت] به بیمارستان نیویورک سری زد»، اما علیرغم دل‌دردش، شاهِ «جوان‌بخت» مهارت و توانایی خود را در راندن هواپیما به همه آمریکایی‌ها نشان داد؛ مطبوعات از این که شاه چه‌قدر خلبان خوبی است، سخن می‌گفتند. ترومن رئیس جمهور وقت، یک قالی ایرانی از شاه هدیه گرفت و شاه برای این که ارزش و خوب‌بودن قالی‌های ایرانی را ثابت کند، خودش روی قالی افتاده و تک تک گره‌های قالی را نشانِ خانم النور روزولت[همسر رئیس‌جمهور سابق آمریکا] داد. مطبوعات آمریکایی هم که قبلاً درباره تخصص شاه در «خلبانی» نوشته بودند، این‌بار درباره «قالی‌شناسی» او داد سخن دادند. این‌ها انعکاس سفر شاه در مطبوعات و محافل آمریکایی بود. در رابطه با محافل ایرانی همین‌قدر بس که فقط یکی از وابستگان دربار، جوانی که در رشته داروسازی در شهر کانزاس مشغول تحصیل بود، به واشنگتن آمد تا «احترامات فائقه» را به‌جا آورد. مهمترین انعکاس سفر شاه در مطبوعات آمریکایی این بود که همه روزنامه‌ها نوشتند که شاه «جوان‌بخت فریفته زیبایی زنان آمریکایی» شده و برخی دیگر از مطبوعات نوشتند «شاه به دنبال یک عروس آمریکایی می‌گردد».

مسافرت دوم در سال ۱۹۵۴ بود؛ حدود کمتر از یک سال بعد از کودتای ۲۸ مرداد؛ ملاقاتی «غیر رسمی» با آیزنهاور. ثریا شاه را در این سفر همراهی می‌کرد. محافل و مطبوعات و مقامات آمریکایی با دیدن جواهرات و الماس‌های خانم ثریا منگ شده بودند. آیزنهاور از این «زوج خوشبخت» دعوت کرد تا دوباره در سال ۱۹۵۸ به واشنگتن برگردند. تا آن موقع شاه و ثریا طلاق گرفته بودند و شاه با خواهرش[فاطمه پهلوی] به واشنگتن آمد. این سفر سوم شاه بود. در یکی از گران‌ترین هتل‌های آمریکا، یک میهمانی به خرج شاه برگزار گردید که در آن ۲۰ پوند خاویار در سینی‌های طلا میل شد. جشن کوچکی هم برای گروهی از ایرانیان درباری ترتیب داده شد. این‌بار مسأله میهمانیِ شاه و ثروت و زیبایی و الماس‌های خواهرِ شاه در مطبوعات آمریکا انعکاس یافت. سفر چهارم در ۱۹۶۲ برای ملاقات با کندی بود. فرح با لباس طلا و جواهرات و الماس‌هایش، واشنگتن را به «حیرت» انداخته بود. در این سال به موازات میهمانی‌ها و جواهرپراکنی‌ها و چاپلوسی‌ها، یک فاکتور جدید به صحنه وارد شد. ۳۸ دانشجوی ایرانی به عنوان اعتراض به شاه دست به تظاهرات زدند؛ و برنامه یک تظاهرات وسیع‌تر در جلوی کاخ سفید، «به خاطر ادای احترام به کندی» ملغی گشت.

سفر پنجم در سال ۱۹۶۴ اتفاق افتاد و «غیررسمی» بود. سفر ششم در اوت ۱۹۶۷ برای دیدار با جانسون بود. این‌‌بار ۲۶ دانشجوی ایرانی در واشنگتن تظاهرات برپا کردند. ۴ نفر به جرم «به‌هم‌زدن نظم» و یک نفر، وقتی که مقداری اعلامیه به روی شیشه ماشین شاه پرتاب کرد، دستگیر شدند. تظاهرات دیگری در شهرهای دیگر آمریکا برگزار شد. سفر هفتم، ژوئیه ۱۹۶۸، مصادف با مرگ رابرت کندی بود. اگرچه جشن و میهمانی به خاطر درگذشت کندی در کاخ سفید نبود، اما جانسون یک میهمانی خصوصی ترتیب داد. در این سال تظاهرات وسیع‌تری به عنوان اعتراض به شرایط ایران و روابط ایران و آمریکا، صورت گرفت. میهمانی و جشن‌های سرسام‌آور، بیشتر و بیشتر جنبه خصوصی به خود گرفتند. مطبوعات و محافل آمریکایی به این تظاهرات و نارضایتی‌ها اشاره کردند. اگرچه از زاویه پشتیبانی از شاه و ساواک و پیروزی انقلاب سفید به این‌گونه تظاهرات برخورد می‌شد و تظاهرکنندگان، «عوامل دُول خارجی و آلتِ دست بیگانگان» معرفی می‌شدند، لکن از این دوره به بعد، رفته رفته اتمسفر سیاسی شروع به تغییر کرد. لباس‌های طلا، جواهرات میلیون دلاری، «تبحّر» شاه در خلبانی و قالی‌شناسی و این‌جور خزعبلات دیگر کمتر در مطبوعات دیده می‌شد.

                                         

هشتمین بار یعنی در سال ۱۹۶۹، نیکسون شاه را به واشنگتن دعوت کرد. در سال ۱۹۷۳، نیکسون دوباره شاه را برای یک دیدار «دیدار رسمی» به واشنگتن خواند(سفر نهم). عده وسیع‌تری از دانشجویان و ایرانیان مقیم آمریکا در مقابل کاخ سفید تجمع کردند و با شعارهای «نیکسون اسلحه به شاه نده» و «خاورمیانه هندوچین بعدی است» و هم‌چنین تظاهرات در شهرهای دیگر آمریکا، به این «دیدار رسمی» اعتراض کردند. دهمین بار، فورد در سال ۱۹۷۵ شاه را به واشنگتن آورد. فرح که این‌بار جواهرات و الماس‌های گران‌بها به خود آویزان نکرده بود، به خبرنگاران گفت:«من در آمریکا یا در مسافرت جواهر به تن نمی‌کنم، اصلاً حال جواهرآلات را ندارم. آن‌قدر با مشکلات واقعیِ روزمره درگیرم که دیگر با جواهر به‌تن کردن جور در نمی‌آید؛ و تاج به سرگذاشتن در رسم و رسوم ما نیست.» در طول این سفر، تظاهرات ۵۰۰ نفری در جلوی کاخ سفید و تظاهرات مشابهی در شهرهای دیگر آمریکا در اعتراض به شرایط خفقان‌زای ایران برگزار شد. فرح و شاه هم، با چشم خود دیدند که دیگر اذهان عمومی در آمریکا با این جواهرات و الماس‌ها به «حیرت» نمی‌افتد و علت «خستگی» فرح از پوشیدن این جواهرات هم معلوم شد.

افشای اختناق در ایران، افشای جنایات شاه، فرح و ساواک، افشای کودتای سازمان سیا در ایران و فعالیت‌های غیرقانونی سیا در ایران و ساواک در آمریکا، همه و همه، خاندان پهلوی، ساواک و رؤسای جمهوری آمریکا را بیش از پیش در چشمان جهانیان به عنوان مسبّبان و گردانندگان این رژیم ترور و اختناق در ایران شناسانده است. شاه در یازدهمین سفرش به آمریکا هنگام روبوسی با کارتر در جلوی کاخ سفیدِ واشنگتن با تظاهرات چندهزار نفری مخالفان رژیم مواجه شد. رادیوها و تلویزیون‌های آمریکا و محافل مطبوعاتی، علت این تظاهرات را، اختناق شدید در ایران، وجود شکنجه، وجود ۱۰۰ هزار زندانی سیاسی در ایران اعلام کردند. اگر حتی چند سال پیش در صفحات روزنامه‌های آمریکایی و اروپایی ایران «مهد آزادی» معرفی می‌شد، امسال همان مطبوعات به شکرانه مبارزه پیگیری که از چند سال گذشته در افشای خفقان ایران در جریان بوده، ایران را «گورستان آزادی» نام نهاده‌اند. اگر شاه زمانی در چشم آمریکاییان «خلبان» ماهر و زبردست معرفی شده بود، او امسال(۱۹۷۷) به عنوان جلّاد -بر طبق روزنامه ویلج‌ویس- شناخته شده است.

فرق دیگر مسافرت اخیر شاه با مسافرت‌های قبلی‌اش این بود که امسال در کنار تظاهرات مخالفین شاه، تظاهرات ۲۰۰۰ نفری در طرفداری از او و ساواک برگزار شده بود. یعنی ساواک ۲۰۰۰ نفر «شاه‌دوست» و ساواکی را به واشنگتن آورد تا به جهانیان نشان دهد که اگر آبروی این رژیم در افکارعمومی رفته است، لااقل ۲۰۰۰ نفر در دنیا هستند که به چاپلوسی شاه بیایند. از این ۲۰۰۰ نفر، اکثریت اعظم آنان، ایرانیانی بودند که در آموزشگاه‌های نظامی آمریکا، تعلیمات نظامی می‌بینند. اگر در سال ۱۹۴۹ تنها یک نفر، آن هم همان دانشجوی شهر کانزاس برای ادای احترام به واشنگتن آمد، در سال ۱۹۷۷، باید تعداد بیشتری برای «طرفداری» شاه تجمع می‌کردند؛ و این دقیقاً امیدی بود که شاه و کارتر داشتند، یعنی با آوردن این «شاه‌دوستان» نشان دهند، که واقعاً همه مخالفین شاه نیستند؛ عده زیادی هم «موافقند»! ولی نقشه‌ها بر باد رفت. عده‌ای از «طرفداران» به مطبوعات خبر دادند که دولت ایران، خرج سفر آنها را داده است. یعنی بلیط هواپیما، پول هتل و حتی پول توجیبی هم به آنها داده شده است. مسلّماً به آنهایی که از آموزشگاه‌های نظامی آورده شده بودند، دستور داده شده بود که به تظاهرات بیایند. آبروی شاه و کارتر با این تظاهراتِ «طرفداران» بیشتر ریخت و بیشتر بی‌اعتبار شدند. شاه خیال می‌کرد که یازدهمین سفرش به آمریکا، مثل «سفر» او از کاخ صاحبقرانیه به کاخ گلستان است، و یا تهران به رامسر. چون همیشه در این مسافرت‌ها، شاه، هزاران نفر را مجبور می‌کرد که پرچم به دست در کنار خیابان «لبخند» بزنند و او را «بدرقه» کنند. «عضوبگیری» در حزب رستاخیز هم با همین سیاست تحمیل شد.

 

منبع: نشریه «پیام دانشجو»؛ دی‌ماه ۱۳۵۶