بررسی جنبش فدائیان اسلام با تکیه بر الگوهای تطبیقی
این مقاله از مقالات برگزیده در همایش بزرگداشت پنجاهمین سالگرد فدائیان اسلام می باشد که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی برگزار گردیده است.
بی تردید در تاریخ معاصر ایران، دوره تاریخی ( شهریور 1320 تا کودتای 28 مرداد 1332 ) از اهمیت ویژه ای برخوردار است و آنرا دوره تنویر و تنوع افکار سیاسی تلقی می کنند که بسیاری از حرکتها و اندیشه ها از چپ و لیبرال دموکراسی گرفته تا اسلامی و بنیادگرا، فرصتی برای اظهار وجود پیدا کردند.
بی تردید یکی از مهمترین حرکتها و جنبشهای اسلامی در تاریخ معاصر ایران، جنبش فدائیان اسلام است. چراکه تا قبل از پیدایش این جنبش در سال 1324، حرکتها و جنبشهای اسلامی از انسجام، هماهنگی و هم آوایی برخوردار نبودند و علما و روحانیت در رأس جریانها، براساس مقتضای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی موجود، واکنشهای اعتراض آمیزی از خودشان نشان می دادند و توده ها و اقشار مختلف مردم را به صحنه سیاسی فرا می خواندند که ساختاری ناپایدار داشت و پس از مدتی فروکش می نمود. در چنین فضایی، فدائیان اسلام را می توان پیشگام عینیت بخشیدن به جنبشهای متشکل اسلامی در تاریخ معاصر ایران قلمداد کرد که روند تکاملی آن شکل گیری احزابی چون (حزب ملل اسلامی) را دربرداشت. اما براساس کهن الگوها و معیارهای کلی بررسی جنبشها، هر جنبش یا حرکت سیاسی پس از تکوین مبانی فکری برای گسترش پایگاه ونفوذ اجتماعی _ سیاسی خود جهت پیروزی در عرصه های گوناگون نیازمند برخورداری از : سازماندهی، انسجام تشکیلاتی، رهبری و نیز ساختاری متشکل و قدرتمند است. لذا نگارنده برآن است تا با در نظر گرفتن فرآیندهای فوق الذکر به بررسی تطبیقی و آسیب شناسی جنبش فدائیان اسلام بپردازد.
الف ) سازماندهی
فقدان الگوهای موفق پیشین و عدم برخورداری از اساسنامه و مرامنامه مدون، جمعیت فدائیان اسلام را در عرصه سازمانی به شدت آسیب پذیر می نمود و آنرا از سازماندهی عالی فردی محروم می کرد. فدائیان اسلام در حقیقت چیزی بنام تشکیلات نداشت و به صورت ( گروهی و هیأتی ) که ترکیب اجرایی آن _ به استناد مواردی مشخص _ همواره حالتی سیال داشت اداره می شد. و لذا هیچ کس حتی رهبران این جنبش نمی توانستند ارزیابی واقع بینانه ایی از میزان توانمندی جمعیت و حتی تعداد اعضای رسمی و سازمانی خود ارائه دهند. این امر مانع ارتباط مؤثر و مداوم فدائیان اسلام با جنبشهای همعصرشان، از قبیل اخوان المسلمین می شد و آنرا در سطح مبادله، ترجمه و انتشار آثار و نظریات رهبران و رایزنیهای ناپایدار خلاصه می نمود. هرگاه افرادی ازنقاط مختلف کشور برای عضویت در این جمعیت تلاش می کردند، پاسخ نواب چنین بود :
(فدائیان اسلام دفتر ندارد، اسم نویس هم ندارد، هر مسلمان حقیقی که حاضر به همکاری باشد عضو فدائیان اسلام است.)
بنا برهمین مقدمات، نیروهایی که عضو جمعیت محسوب می شدند، اغلب مجذوب قدرت روحی و خصائل کاریزماتیک نواب بودند و به لحاظ سازمانی جایگاه تعریف شده و مشخصی نداشتند. این عدم سازماندهی، آموزش و تربیت سیاسی _ فکری و دینی هوادران و اعضاء آنرا همواره در آستانه فروپاشی قرار می داد، زیرا عدم رشد فکری و بلوغ سیاسی لازم که از خصوصیات مهم مبارزات سازمان یافته است، در این حوزه دیده نمی شد. از آنجا که مجموعه اعضای گردانندگان فدائیان اسلام با هم تعاملات فکری _ سازمانی و سیاسی نداشتند، اغلب در تحلیل شرایط پیچیده اجتماعی _ سیاسی زمان و جایگاه این جمعیت دچار اشتباه می شدند و این ویژگی سوء استفاده ابزاری از اعضای این جمعیت را بوسیله جریانها و گروههای رقیب فراهم می ساخت و آنان را به عرصه تناقضات فکری و عملی و پارادوکسیها ی منطقی وارد می کرد، که از آن نمونه می توان به تعاملات با جبهه ملی، ملی شدن صنعت نفت وتلاش نواب برای نمایندگی مجلس در سالهای پس از کودتای 28 مرداد اشاره کرد. درپی مداخله درباردرانتخابات مجلس شانزدهم که به پایه گذاری هسته اصلی جبهه ملی منجر شد ، به دعوت مصدق تعدادی از فدائیان اسلام نیز حضور داشتند. نتایج انتخابات آشکارا به سود جبهه ملی و آیت الله کاشانی بود و بی تردید جمعیت فدائیان اسلام در این پیروزی نقش بسزایی ایفا نمود. در ادامه ودرپی کارشکنیهای فزاینده دربار و انگلستان در قضایای ملی شدن صنعت نفت و مخالفتهای رزم آرا، به دعوت نواب نمایندگان جبهه ملی در منزل یکی از تجار تهران گردآمدند که منجر به اتخاذ تصمیمات مهمی از جمله از سر راه برداشتن مخالف اصلی و داخلی یعنی رزم آرا شد که مورد تصویب و حمایت آیت الله کاشانی نیز واقع شد و با ترور رزم آرا توسط خلیل طهماسبی از اعضای فعال فدائیان اسلام، روند ملی شدن صنعت نفت تسریع شد. اما با همه نقش آفرینی ها، فدائیان اسلام درپروسه های فوق بیشتر به مثابه ی یک ابزار به خدمت درآمد و با به قدرت رسیدن جبهه ملی زمانی که بهترین فرصت برای نهادینه شدن جمعیت فدائیان پدید آمد، اختلافات و شقاق میان فدائیان و جبهه ملی حتی به مانعی برای گسترش آن بدل شد و حتی یک ماه پس از نخست وزیری مصدق، نواب دستگیر و روانه زندان شد که این امر نیز وقایع بعدی را رقم زد. در مجلس هفدهم نواب به پیشنهاد «عبدالحسین واحدی» تصمیم می گیرد وارد مجلس شورای ملی شود و برخی از علمای قم نیز از جمله آیت الله صدر، نواب را در این راه تشویق نمودند و پس از اعلام کاندیداتوری وی و آغاز تبلیغات، حاج رضا فقیهزاده کاندید نمایندگی مجلس از شهر قم به نفع وی کناره گیری کرد. اما در همین هنگام نواب طی اعلامیهای انصراف خود را اعلام میکند و دلیل آنرا ایستادگی رژیم در مقابل کاندیداتوری وی واختلاف بین مبارزین و گرفتاری برای فداییان دانست، زیرا بعضی از فداییان با کاندید شدن نواب مخالفت کرده و آن را کار اشتباهی میدانستند. 2 اگر چه در صورت موفقیت _ که البته باشرایط آن روزگارمحال به نظر می رسید _ او می توانست با استفاده از مصونیت پارلمانی از تعقیب دولتی رهایی یابد و تریبونی برای نطقهای خود پیدا کند، اما اصل این عمل با اندیشه او که مجموعه نظام را غاصب تلقی می کرد و حتی عضویت در مجلس و همین طورعبوراز مقابل درب مجلس را خلاف شرع شمرده بود3، آشکارا تضاد داشت.
ب) انسجام پس از سازماندهی جنبشها، انسجام و اتحادهای تاکتیکی و استراتژیکی از مهمترین شاخصه های بررسی قلمداد می شوند. ضعفهای سازمانی به عنوان پیش نیاز اساسی انسجام نیروها ، همواره مانع از توده ای شدن حرکت فدائیان بود. فدائیان در مواضع ضد امپریالیستی مخاطبانی فراگیر می یافتند، اما عمدتا آنان را در سطح گروهی کوچک و از جان گذشته که در راه پیگیری آرمانهایشان خود را به آب و آتش می زنند، تنزل می داد و سبب می شد بدلیل برخی اختلافات ایدئولوژیک، از همراهی با یک حرکت توده ای مانند قیام 30 تیر 1331 که در آن توده های وسیع مردم مشارکت داشتند، باز بمانند4 وازحرکت مردمی فاصله بگیرند. از طرفی عدم اتحاد با دیگر گروههای مخالف رژیم پهلوی که ریشه درپافشاری فدائیان بر مبانی نظری داشت آنها را در انزوا قرار داد ودست رژیم را در برخورد و سرکوبی جنبش باز گذاشت. محمد مهدی عبدخدائی از فعالان فدائیان در کتاب خاطراتش چنین می نویسد :
(تابستان سال 1333 هجری شمسی پس از بازگشت نواب از مصر, جلسهای با حضور مخالفین رژیم برگزار شد که رهبر فداییان نیز در آن شرکت کرد. در پایان جلسه نواب به یارانش گفت: «به توافق نرسیدیم. آقایان در این فکر هستند که آیت الله کاشانی سال 28-1327 بشوند و من نیز نواب صفوی سال 28-1327 بشوم. آنها میخواهند به عنوان یک روحانی با سواد و من نیز به عنوان یک طلبه مرید و علاقمند به آنها کار کنم. در حالیکه من برای خودم برنامه دارم. برنامه من حکومت اسلامی است. من زمانی سقوط دولت را میخواهم که حکومت اسلامی جایگزین آن بشود. من با اصلاح ظاهری کاری ندارم و به مبارزه قانونی در چهارچوب قانون اعتقاد ندارم. من حکومت را قانونی نمیدانم که در چهارچوب قانون مبارزه کنم. اینها وقتی میگویند مبارزه در چهارچوب قانون, یعنی که قوانین حاکمیت را قبول دارند. ما شاه را غاصب میدانیم ما حکومت مشروطه را مشروعه نمیدانیم. ما دو نوع اندیشه داریم به همین جهت این ارتباط و تقاضای همکاری به نتیجه نمیرسد.» (5)
ج) رهبری
در زمینه رهبری نیز این جمعیت با کاستیهای جبران ناپذیری دست به گریبان بود. نواب صفوی به رغم خصایل ستودنی و شور و جذبه مثال زدنی اش هیچ گاه رهبری فرهمند و دارای منش سیاسی یا فضل و دانش ونفوذ اجتماعی در سطح ابوالاعلی مودودی، یا سید قطب و حسن البنا باشد، نبود و در نتیجه آنان نمی توانستند به چالش یا دیالوگ با جریانهای معارض وموازی زمانه ی خود بپردازند، لذا شهرت آنان بیشتر مرهون رویارویی فیزیکی شان بود تا همکاری در مباحثات دینی و سیاسی. البته نباید فراموش کرد که تعدد قطبهای رهبری شیعه و بروز انواع فراوان تجارب دینی و سیاسی، امکان پدیدار شدن حرکتی واحد را درآن فضا بسیار دشوار می ساخت. بی تردید برای ایجاد وفاق دینی و ملی در آن شرایط به رهبری کاریزماتیک و معتبر با منزلت خدشه ناپذیر دینی و نفوذ فوق العاده در کلام سیاسی نیاز بود تا سایر رهبران دینی و حوزه های سیاسی رقیب یا موازی را تحت الشعاع قرار دهد. شاخصه هایی که پس از قیام 15 خرداد 1342 حول محور شخصیت امام خمینی (ره)، نهضت مبارزات مردمی را تا پیروزی انقلاب اسلامی پیش برد. به جهت عدم برخورداری فدائیان اسلام از چنین امتیاز یا امکانی، آنان هرگاه در کانون توجه ملی قرار می گرفتند ناچار بودند ذیل حمایت رهبران دینی و ملی قرارگیرند تا از فشار و اختناق مقامات حکومت در امان بمانند. عدم سیطره سیاسی و فکری نواب بر نیروهای بلندپایه فدائیان اسلام مانند عبدالحسین واحدی که خود را همطراز نواب و گاه بالاتر از آن می یافت، از فقدان انسجام سازمانی و ضعف رهبری این جمعیت حکایت داشت. وی اغلب بدون رضایت کامل و حتی اطلاع نواب به یک رشته اقدامات یا اتخاذ اعمال (از قبیل برخی فرمانهای ترور) دست می زد که عمدتا مورد تأیید رهبر فدائیان نبود و استمرار این حالت سرانجام بر شکاف و حتی انشعاب در این جمعیت منتهی گردید و آنرا بیش از پیش ناتوان ساخت.
د) ساختار قدرتمند
عدم کادر سازی و آموزش نیروها در هرحرکت و جنبش مبارزاتی سبب می شود تا آن جنبش صرفاً به جمعی از نخبگان رهبری کننده متکی باشد. جنبش فدائیان اسلام نیز با توجه به ضعفهای سازمانی و مدیریتی، از این امر مستثنی نمی بود واز همین رو با دستگیری یا شهادت کادر رهبری، این جمعیت از زایش و تکاپو بازماند وبسوی اضمحلال و انهدام گرایید، بگونه ای که هیچکس نتواند بر جایگاه رهبری آنها تکیه بزند. از این رو فدائیان اسلام فاقد ساختاری قدرمتند و مقاوم بودند. البته آنچه این سازمان را تا حدی از خطر شقاق داخلی از نظر فکری حفظ کرد، از این واقعیت ریشه می گرفت که فدائیان اسلام به معنای وسیع کلمه غیر روشنفکر بودند. پرهیز از نواندیشی به فدائیان اسلام در تاریخ گروههای مسلمان مبارز، مقام ویژهای بخشیده است و این نه از روی عناد عامدانهً با تأمل، بلکه پیامد منطقی معطوف شدن تمامی توجه خود به عمل سیاسی در قالبی دینی بود. 6
اما ضعف عمده این رویکرد منفعلانه آن بود که امکان دستیابی یا راهیابی به کانونهای فراتر از محافل دینی نظیر کانونهای فعال فکری و جریانهای سیاسی رقیب و موازی را از آن سلب می کرد و مانع از نقد و آزمون پذیری دیدگاههای آنان می گردید، در نتیجه آنان را بسوی انزوای فکری و عملی سوق می داد و ادامه حیات فدائیان اسلام را با چالشهای اساسی روبرو ساخت.
نتیجه
بی تردید فرآیندهای سازماندهی، انسجام، رهبری و برخورداری از ساختار متشکل و قدرتمند، با گستردگی، نهادینه شدن و ادامه حیات هر حرکت و جنبش ارتباط معناداری دارد. در این راستا فدائیان اسلام نیز به عنوان جنبشی مبارزاتی که در فضای خفقان رژیم پهلوی پابرعرصه مبارزاتی گذاشت، از این امر مستثنی نبود. همانطوری که تبیین شد، جمعیت فدائیان اسلام در 4 شاخصه فوق با ضعفهای اساسی روبرو بود که این جنبش را در انزوا و ورطه نابودی قرار داد و مانع از تبدیل شدن آن به نهضتی فراگیر شد.
یادداشتها:
1 - علی اکبر محتشمی، خاطرات حجت الاسلام سید علی اکبر محتشمی، تهران، حوزه هنری، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی،
1376، ص 57.
2 - حسین خوش نیت، نواب صفوی و اندیشه ها و مبارزات او،
3 - علی اکبر محتشمی، همان، ص 56.
4 - مهدی عراقی، ناگفته ها (خاطرات شهید حاج مهدی عراقی)، به کوشش محمود مقدس و دیگران، تهران، 1370، صص 121-146.
5 - کتاب خاطرات محمد مهدی عبدخدائی
6 - حمید عنایت، اندیشه های سیاسی در اسلام معاصر، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، تهران، خوارزمی، چاپ سوم، تیرماه 1372، ص 170.
سایت باشگاه اندیشه
نظرات