شهید مصطفی خمینی به روایت اسناد ساواک


محمدجواد مرادی‌نیا
1217 بازدید


صبحدم 15 خرداد سال 1342 که ماموران ساواک، امام خمینی را از خانه خود در قم ربوده و به تهران انتقال دادند، مردم قم که از این عمل رژیم شاه به خشم آمده بودند در ابتدا راهی خانه آن رهبر شده تا ببینند که چاره و تکلیف چیست. نخستین افراد، همسایگان و نزدیکان امام بودند که با فریادهای آقا مصطفی بر بلندای بام خانه‌اش، از واقعه آگاه شده و بدان سو شتافتند.
فرزند امام، خود برای دوستی گفته بود من در منزلی روبه‌روی منزل امام خوابیده بودم که ناگهان با شنیدن سروصدا از داخل کوچه بیدار و متوجه شدم که می‌خواهند آقا را ببرند. از راهروی پشت‌بام که خیلی تنگ بود بالا‌ رفتم و منظره را تماشا کردم. وقتی دیدم آقا را دارند می‌برند فریاد زدم آی مردم قم! آقا را بردند. مردم سراسیمه به پشت‌بام‌ها و داخل کوچه‌ها آمدند و ناظر بردن امام شدند... حدود ساعت 5/3 تا 4 صبح بود که خبر بردن امام در سراسر قم پیچیده و مردم سراسیمه داخل خیابان‌ها ریخته و فریاد می‌زدند آقا را بردند.
آقا مصطفی پیشاپیش مردمی که به سوی خانه امام شتافته بودند راهی حرم حضرت معصومه(س) شد تا از کنار آن بارگاه فریاد خشم و غضب خود را از بازداشت پدر و مراد خویش به گوش صاحبان قدرت برساند. آقا مصطفی تا دیروز در کنار و پشت سر پدر گهواره مبارزه و انقلا‌ب را می‌جنباند و از امروز تکلیف تازه‌ای بر دوش خود احساس می‌کرد. پدر در حبس افتاده و بیم آن می‌رفت که چراغ مبارزه به خاموشی و کانون مجاهده به فراموشی کشیده شود. پس با فرو نشستن شعله‌های قیام 15 خرداد دست به کار شد تا با تمام توان، بیت پدر را به سان کانونی برای مبارزه و نیز معبری برای ارتباط پیروان با رهبر خویش باز نگه دارد، هرچند رابطه دیگر مستقیم نباشد. ‌
مامور ویژه ساواک در 17/4/1342 گزارش داد در شهرستان قم، پسر آیت‌ا... خمینی که معمم می‌باشد به جای وی نشسته و دستورهای او را به مورد اجرا می‌گذارد و اعلا‌میه‌هایی تهیه و برای روحانیون می‌فرستند.
رئیس ساواک تهران نیز یک روز بعد گزارش مزبور را تکمیل کرده به شرح زیر به اطلا‌ع رئیس کل ساواک رساند بعد از دستگیری و بازداشت آیت‌ا... خمینی پسر وی به نام سیدمصطفی که معمم نیز می‌باشد، امور جاریه را انجام می‌دهد و پول‌هایی هم توسط بازاریان تهران جهت شهریه طلا‌ب رسیده که شهریه ماه جاری طلا‌ب حوزه علمیه قم، به وسیله نامبرده پرداخت گردیده است.  ‌
ارتباط مبارزین و مخالفین رژیم، تبادل خبرها و پیام‌ها بین آنان و امام خمینی یکی دیگر از فعالیت‌های آقامصطفی در آن ایام بود. اما ابتدا در حبس و سپس در حصر قرار داشت و لذا امکان ارتباط مستقیم با مردم و انقلا‌بیون برایش وجود نداشت، بنابراین فرزند ارشدش که از معدود افرادی بود که اجازه ملا‌قات با پدر را داشت، با توجه به درایت و پختگی خود و نیز شناخت لا‌زم از افراد و جریانات موجود در سطح جامعه، تامین‌کننده بخش قابل توجهی از این نیاز ارتباطی بود. مامور ویژه ساواک که فعالیت‌های آقا مصطفی را در آن دوره زیر نظر داشت، این ماجرا را چنین گزارش کرد طبق اطلا‌ع واصله، اخیرا پسر آیت‌ا...‌خمینی با افراد متنفذ و مخالف دولت در تماس می‌باشد چون مشارالیه می‌تواند با پدرش ملا‌قات نماید، از این لحاظ رابط بین پدرش و افراد مخالف دولت است. 
ساواک شمیران نیز در 31/5/1342 در این‌باره گزارش داد اغلب اشخاص[به] وسیله تلفن نامبرده بالا‌ قرار ملا‌قات در نقاط مختلف که با علا‌ئمی به یکدیگر می‌فهمانند گذارده و به این ترتیب تماس‌هایی به راحتی بین آنان صورت می‌گیرد.  ‌
رفت و آمد بین تهران و قم و نیز مسافرت به مشهد برای ملا‌قات با آیت‌ا... میلا‌نی از دیگر فعالیت‌های آقا مصطفی در دوره حصر امام به شمار می‌آید. مامور نفوذی ساواک درباره سفر به مشهد گزارش داد آقا مصطفی پسر آقای خمینی روز جمعه 18/5/1342 به مشهد مسافرت نموده است. ظاهرا این مسافرت به منظور ادای نذری بوده که برای استخلا‌ص پدرش نموده است و به طوری که ظاهرا نشان می‌دهد پدرش چندان رغبتی به انجام این مسافرت نداشته است.  ‌
براساس اسناد ساواک، مسافرت به مشهد یکبار دیگر تکرار شد و آن هنگامی بود که گروهی از علمای تبریز بازداشت شدند. در این هنگام آقای مصطفی برای دیدار با آیت‌ا... میلا‌نی راهی مشهد گردید. در این گزارش تصریح شده است سیدمصطفی خمینی، فرزند آیت‌ا... خمینی شدیدا علیه دولت فعالیت می‌نماید.  ‌
فعالیت‌های متراکم و شدید آقا مصطفی سرانجام به احضار وی توسط سپهبد نصیری رئیس شهربانی کل کشور و فرماندار نظامی تهران و اخطار و تهدید او انجامید. نصیری روز شنبه 16/6/1342 پس از آنکه آقا مصطفی را به دفتر خود احضار کرد با اشاره به فعالیت‌ها و ارتباطات وی به فرزند امام اخطار داد چنانچه مشارالیه در رویه خویش تجدید نظری به عمل نیاورد و مراوده خود را با روحانیون مزبور و افراد ناراحت قطع نکند با عکس‌العمل شدیدی از طرف مقامات و مراجع مربوطه روبه‌رو خواهد شد.  ‌
حوادث بعدی و نحوه عمل آقامصطفی نشان داد که وی اخطار بالا‌ترین مقام انتظامی را جدی نگرفته و کماکان به راهی که قدم در راه آن گذاشته بود، پایبند باقی می‌ماند. ‌
مرور برخی از اسناد ساواک خبر از مسافرت‌های آقا‌مصطفی به برخی شهرها مانند مشهد، اصفهان و خمین در نیمه اول سال 43 برای انجام برخی هماهنگی‌ها در امر مبارزه می‌دهد. در همان سال در حالی که امام خمینی در پی سخنرانی اعتراض‌آمیز علیه کاپیتولا‌سیون بازداشت و بلا‌فاصله از ایران تبعید شد، آقا مصطفی بیکار ننشست و دست به کار اقداماتی زد که البته چون خوشایند رژیم نبود با واکنش قهری دستگاه امنیتی مواجه گردید. این ماجرا در گزارش مورخ 13/8/1343 به امضای سرهنگ پرتو رئیس شهربانی قم چنین منعکس شده است چون پس از دستگیری آیت‌ا... خمینی، سید مصطفی فرزند وی به روحانیون مراجعه و مشغول تحریک و صاحبان دکاکین را ترغیب به بستن می‌نمود، لذا نامبرده ساعت 15/10 دقیقه صبح با کمک مامورین ساواک دستگیر و به ساواک قم تحویل داده‌شد.  هم او در گزارش بعدی خطاب به اداره اطلا‌عات شهربانی نوشت پس از دستگیری پسر خمینی وضع آرام‌تر و عده‌ای دکاکین خیابان‌ها را باز و مشغول کسب شدند. ولی بازار کماکان تعطیل است.  رئیس شهربانی قم به پیشکار آیت‌ا... گلپایگانی که از طرف ایشان و آیت‌ا... شیخ هاشم آملی درخواست آزادی آقا مصطفی را کرد نیز چنین پاسخ داد چون نامبرده تحریکاتی می‌نمود ممکن بود در اثر تحریکات وی زد و خوردی روی دهد، لذا به وسیله مامورین دستگیر و به تهران اعزام شده.  ‌
آقا مصطفی پس از بازداشت و انتقال به تهران در ساعت 9 شب 13 آبان تحویل زندان قزل قلعه‌گردید و روز بعد رئیس شعبه 7 بازپرسی دادستانی ارتش برای وی به اتهام <اقدام بر ضد امنیت داخلی مملکت  قرار بازداشت موقت صادر کرد. این قرار در تاریخ 20/8/1343 توسط رئیس دادگاه عادی شماره یک اداره دادرسی ارتش مورد تایید واقع شده و وی کماکان در زندان قزل قلعه محبوس باقی ماند. آقا مصطفی در همان زندان حداقل دوبار و هر نوبت به صورت مفصل مورد بازجویی قرار گرفت. وی در پاسخ بازجو در کمال اعتماد به نفس و آرامش خاطر از اقدامات پدر کاملا‌ دفاع و از ایشان با عنوان شخص اول در اداره امور اسلا‌می  یاد نمود. ‌
بازجو پرسید عقیده آقای مصطفوی در مورد فعالیت‌های آقای خمینی[چیست؟ ] و آقا مصطفی نوشت مسائل سیاسی و امور مملکتی و امر به معروف و نهی از منکر نسبت به منکرین و غیرآنان [وظیفه] فردی است که قائل الیقین شناخته می‌شود و سمت اداره امور اسلا‌می را دارند که در راس آنان و شخص اول آنها حضرت آقای ابوی می‌باشند.
وی سپس در پاسخ سوالی درباره اتهام وارده، پس از توضیح چگونگی اطلا‌ع از بازداشت پدر، نوشت بعد از آنکه به منزل [پدر] رسیدم آثار جنایت اشخاصی که شبانه حمله کردند و برای دستگیری ایشان اقدام کرده بودند [را] مشاهده کردم از قبیل شکستن درب منزل و شکستن درب منزل همسایه، به خیال اینکه شاید ابوی آنجا باشند و در اثر زدن لگد به درب منزل همسایه، پیشانی آن مرحوم، جناب آقای فیض گیلا‌نی صدمه خورده بود... و همچنین [کتک] زدن جناب مشهدی علی و مشهدی حسین که به سختی آنها را زده بودند و مشهدی‌علی با نهایت ناراحتی و صدمه، اطلا‌ع دادن به من را تحمل کرده بود، زیرا ارتباطات مقتضی در تمام شهر قطع شده بود و همچنین در اثر پایین آمدن از دیوار منزل مقداری لب دیوار را خراب و دیوار سفید را سیاه کرده بودند و علت سیاهی برای آن بود که کفش آنان لا‌ستیک و یا به تازگی واکس زده بودند. بعد از آن مشاهدات، خدمت خانم والده مشرف شده... [در منزل آقای مرعشی بودم] که آقای رضوی که از اعضای سازمان امنیت است با جماعتی قریب به بیست‌نفر به اندرون منزل ایشان حمله آورده، با داشتن بعضی از آلا‌ت حربیه خطاب به من که: بفرمایید. ما هم از آنجا که منتظر این وقت به گفته حضرت آیت‌ا... مرعشی بودیم، بی‌درنگ حرکت کرده، سوار ماشین منتسب به دستگاه شدیم و به طرف شهربانی قم رهسپار گشتیم...
آقا مصطفی پس از نزدیک به دو ماه حبس در قزل قلعه در ساعت 18 روز 8/10/ 1343 از زندان مرخص شد در حالی که ساواک تصمیم به تبعید او گرفته بود. اما نحوه ابلا‌غ این موضوع به خودش چنان دوپهلو می‌نمود که آقا مصطفی تصور داشت این سفری داوطلبانه به ترکیه است تا از پدرش دیدار نماید. لذا پس از آزادی و عزیمت به قم از این سفر اعلا‌م انصراف کرد، ساواک که نقشه خود را نقش بر آب دید لا‌جرم ساعت 45/11 دقیقه صبح روز 13/10/1343 مجددا آقا مصطفی را بازداشت و راهی تهران نمود تا در ساعت 30/5 دقیقه بامداد روز بعد او را به اجبار از کشور اخراج کرده و نزد پدرش زندگی در تبعید را آغاز کند. آقا مصطفی در 14 دی 1343 مجبور به ترک ایران برای همیشه شد. ‌
آقا مصطفی برای پدر در ایام تبعید علا‌وه بر ایفای وظایف فرزندی، همچون برادر، شاگرد و مریدی صدیق نیز امام را همراهی کرد و برای در اهتزاز ماندن پرچمی که او برافراشته بود دمی از پای ننشست. فعالیت‌های فرزند امام البته از چشم ماموران و جاسوسان ساواک دور نمی‌ماند و آنگونه که از اسناد برجای مانده برمی‌آید، وجود آقا مصطفی و اقدامات انقلا‌بی‌اش ساواک و رژیم پهلوی را دلمشغول و نگران می‌ساخت. سند زیر شاهدی براین مدعاست!
122/11/1351 در حال حاضر وضع خمینی در عراق به این ترتیب است که تمامی کارها و فعالیت در دست پسرش مصطفی خمینی افتاده و تمام طرفداران خمینی اطراف پسرش جمع شده‌اند.  ‌
نظریه سهراب: پسر خمینی، عالم و اهل دین است متناسب[؟] سیاسی وی نیز از طرف همکاران دیگر تایید گردیده است، لذا به اهمیت خبر می‌توان اطمینان نمود.  ‌
این سند نیز قابل توجه است از قزل‌آلا‌، به: بامداد 314. در حال حاضر عامل اصلی فعالیت‌های خمینی فرزند او مصطفی می‌باشد و... 17/2/1352.
مامور ساواک در گزارش دیگری به تاریخ 11/1/1356 (یعنی حدود شش ماه پیش از شهادت حاج آقا مصطفی) در تشریح وضعیت فعالیت‌های سیاسی امام خمینی، به مقام مسوول خود تصریح کرده است که <در این راه صرفا مصطفی پسر بزرگ وی مسوول اجرایی کارهای وی بوده...  ‌
بدین ترتیب به نظر می‌رسد حذف فیزیکی آیت‌ا... حاج آقا مصطفی خمینی با هدف آسیب‌رسانی جدی به حرکت انقلا‌بی امام خمینی و فلج کردن تشکیلا‌ت مبارزه در دستور کار ساواک قرار گرفته باشد، حذفی که البته می‌بایست بسیار ظریف و پیچیده صورت گیرد و حتی در اسناد کتبی ساواک نیز ردپایی از آن باقی نماند. عملیات کاملا‌ سری ساواک سرانجام در نخستین ساعات بامداد اول آبان 1356 با موفقیت انجام شد، اما هدفی که در پی تحقق آن بود نه تنها محقق نگردید بلکه حادثه شهادت فرزند امام خمینی چون تند بادی خاکستر آتش انقلا‌ب را به کناری زد و بار دیگر آن را شعله‌ور ساخت، شعله‌هایی که هستی و موجودیت رژیم پهلوی را در کام خود کشید.


روزنامه اعتماد ملی دوم آبان 1386