نقش عزل بنی صدر در آزاد سازی خرمشهر


نقش عزل بنی صدر در آزاد سازی خرمشهر

شاداب عسگری[1]- بزرگداشت آزادسازی خرمشهر (سوم خرداد) از اهمیت بالایی برخوردار است، زیرا این رویداد نمادی از مقاومت، ایثار و شجاعت ملت ایران در دفاع مقدس است. این پیروزی نشان داد که ایران با وجود فشارها و تهدیدات، تسلیم نمی‌شود و توانست از خاک خود دفاع کند. آزادی خرمشهر، حادثه‌ای بی‌نظیر در تاریخ جهان است. آن چه حماسه عظیم خرمشهر را مادر حماسه‌ها ساخت، اوج ایثارها، فداکاری‌ها، شجاعت‌ها، شهادت‌ها، مقاومت‌ها، رنج‌ها و مظلومیت‌ها بوده است. از این‌رو، خرمشهر، به پرچم سرافرازی و پایداری ملت ایران مبدل شده و می‌بایست جای خود را در دنیا پیدا کند.

به واقعه آزادی خرمشهر، نمی‌بایست به عنوان یک حادثه تاریخی که برای ملت ایران هیجان‌آور و افتخارآمیز است، نگاه کرد چرا که، از نزدیک این قضیه شبیه یک معجزه بزرگ الهی بود. اما، این معجزه چگونه محقق شد.

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، به سرعت تمامی اقدامات لازم در راستای ایجاد و تثبیت یک حکومت قانونی و مشروع از طریق برگزاری‌های انتخابات متعدد، آغاز شد. در همین ارتباط، نخستین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران در ۵ بهمن ۱۳۵۸ برگزار شده و ابوالحسن بنی‌صدر به عنوان اولین رئیس جمهور کشور ایران انتخاب گردید.

او متولد 1320 در همدان است. در ابتدای دوران جوانی به خارج از کشور عزیمت و در چند کنگره‌ بین‌المللی در ارتباط با جوانان شرکت می‌کند، سپس با دریافت پیشنهاد همکاری از سوی وزارت امور خارجه به ایران باز می‌گردد. در سال 1342 و پس از مدتی حضور در ایران، برای تکمیل تحصیلات دانشگاهی خود عازم فرانسه می‌شود. مطابق آنچه خود در خاطراتش می‌نویسد، در پاریس بیشتر به‌کار تحقیق می‌پرداخته و زندگی بسته و تنهایی داشته و کمتر از خانه خارج می‌شده است. در دوازدهم بهمن 1357 پس از پانزده سال اقامت در پاریس به ایران بازگشت. در پانزدهم بهمن 1358 حکم تنفیذ ریاست جمهوری را از دست امام(ره) دریافت کرد. وی، در 31 خرداد 1360 از ریاست جمهوری عزل گردیده و در ششم مردادماه 1360 از ترس خشم ملت و در حالی که از لباس مبدل و آرایش زنانه استفاده کرده بود، از ایران به پاریس گریخت.

بنی‌صدر از همان ابتدای حضور مجددش در کشور، مستقیم و غیرمستقیم با حضرت امام خمینی(ره) و یاران و طرفداران خط امام(ره) و عناصر خدوم و مبارزان حزب‌اللهی به مخالفت برخاست. امام خمینی(ره) در مراسم تنفیذ حکم ریاست جمهوری فرمود: «من یک کلمه به آقای بنی‌صدر تذکر می‌دهم. این کلمه تذکر برای همه است: «حُبُّ الدُّنیَا رَأس کُلّ خطیئه». امام خمینی(ره)، به واسطه تقویت جایگاه بنی‌صدر، در تاریخ 30 بهمن 1358، او را به سمت فرمانده کل قوا نیز منصوب کردند.

نفوذ جریان لیبرالیسم در نظام اسلامی و حاکمیت بنی‌صدر بر کشور موجب خسارت‌های جبران‌ناپذیری شد که جبران آن به سادگی میسر نیست‌. در یکی از ملاقات‌هایی که شورای عالی سپاه با بنی‌صدر در زمان فرماندهی کل قوائی او و بستری شدن حضرت امام(ره ) در بیمارستان داشتند، یکی از اعضای شورای عالی سپاه از بنی‌صدر می‌پرسد: «چرا هر وقت ما می‌خواهیم با شما ملاقات کنیم باید روزها منتظر بمانیم؛ ولی آقای مسعود رجوی(سرکرده منافقین) هر وقت اراده کند، می‌تواند با شما ملاقات کند؟!» بنی‌صدر پاسخ می‌دهد: «من باید این گروه‌ها را داشته باشم؛ زیرا وقتی که ما از دولت آلمان علت شرکتشان در تحریم اقتصادی نسبت به ایران را پرسیدیم، به ما گفتند ما با مطالعه‌ بولتن‌های پزشکی امام(ره) به این نتیجه رسیده‌ایم که امام(ره) بیش از سه ماه دیگر زنده نیست. بنابراین، امام(ره) سه ماه دیگر فوت می‌کند و روحانیت دسته دسته می‌شوند. تنها این گروه‌ها هستندکه به علّت داشتن تشکیلات در ایران باقی می‌مانند و قدرت را در دست می‌گیرند. من باید این گروه‌ها را داشته باشم».

بنی‌صدر که خود را کارشناس بزرگ جنگ معرفی می‌کرد و پیوسته می‌گفت: «از وقتی که من به خوزستان رفته‌ام، دشمن در هیچکدام از حمله‌های خود موفق نبوده است و هر بار تلفات سنگینی را تحمل کرده و عقب نشسته است»؛ تلاش بسیار زیادی برای ایجاد درگیری و اختلاف بین نیروهای ارتش و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در شرایطی که رژیم بعث عراق در تدارک حمله به ایران بود، را انجام می‌داد.

هاشمی رفسنجانی نیز حضور اختلاف‌انگیز و چنبره‌ جریان انحرافی بنی‌صدر را در نهاد ریاست جمهوری و دستگاه‌های اجرایی کشور را مهم‌ترین چالش آغازین دفاع مقدس برشمرده و چنین عنوان می‌دارد: «بنی‌صدر با بخل سیاسی، اولاً گزارش‌های دلبخواه می‌داد و ثانیاً در دادن امکانات محدود نظامی به سپاه پاسداران و نیروهای مردمی دریغ می‌کرد. به‌یاد دارم که در یکی از پرمخاطره‌ترین سفرها به آبادان، در زمان محاصره، یکی از فرماندهان سپاه با حالتی بغض کرده از شلیک نشدن گلوله‌های توپ توسط ارتش گله کرد و وقتی علّت را از فرماندهان ارتش حاضر در آبادان پرسیدم، اشاره به دستور اکید سرفرماندهی نیروهای مسلح مبنی بر منع شلیک کردند. موضوع را با امام(ره) مطرح کردم و وقتی امام(ره) از بنی‌صدر پرسیدند، در جواب گفت: «اولاً از این نوع گلوله‌ها خیلی محدود داریم و ثانیاً قیمت هر گلوله فلان مبلغ است».

در همان ایام در آستانه‌ یک سفر در فرودگاه تهران، یکی از فرماندهان ارتش با واهمه و دلهره‌ فراوان خود را به حضرت آقای خامنه‌ای رساند و گفت: «نه تنها قیمت این گلوله‌ها زیاد نیست، بلکه در زرّادخانه‌ها و حتّی در مناطق جنگی از این گلوله‌ها فراوان داریم». موضوع طی یک یادداشت کوتاه جهت پیگیری توسّط آقای خامنه‌ای که آن روزها نماینده‌ امام(ره) در شورای عالی دفاع بودند، نوشته شد و پس از آن بود که با شلیک مستمر آن نوع گلوله‌ها، جلوی پیشروی ارتش بعث گرفته شد.

با این توضیحات می‌شود علت خیانت‌ها و دلیل همکاری نکردن بنی‌صدر با سپاه و نیروهای مؤمن ارتش و انقلاب اسلامی را فهمید. گویا همه‌ این طرح‌ها با تلاش سازمان منافقین و همکاری آمریکا انجام می‌شده است. گذشت روزها و مشخص شدن واقعیت‌ها اثبات نمود مطالبی که بنی‌صدر در ارتباط با ارتش و حمایت از آنها عنوان می‌کرد نیز ظاهری بوده است و فقط برای این‌که به‌طور هم‌زمان در دو جبهه‌ سیاسی(در حوزة نیروهای مسلح) درگیر نشود، چنین وانمود می‌کرد که به ارتشی‌ها ایمان و باور دارد. سرانجام آن‌که، شاید برخی تصوّر کنند بنی‌صدر با سپاه بد بود. اگر در ارتش هم کسی به سپاه اسلحه می‌داد یا به مقابله با دشمن برمی‌خاست، بنی‌صدر با او هم برخورد می‌کرد.

شهید کاظمی که زمانی فرمانده‌ سپاه و فرماندار پاوه بود، می‌گوید: «از لحاظ مهمات جنگی در زمانی که بنی‌صدر فرماندهی کل قوا را برعهده داشت، مشکلات ما بسیار زیاد بود. من خودم نامه ‌آقای بنی‌صدر را دیدم که نوشته بود «به سپاه مهمات ندهید.» حتّی یک روز که آقای ظهیرنژاد آمد و نوشت که به سپاه مهمات بدهید، فردای همان روز یک نامه به آن ضمیمه شد که به سپاه مهمات ندهید». در جایی خلبان شهید علی‌اکبر قربان شیرودی پس از نخستین روز جنگ رسمی با بعثیون عراق، اواخر شب در جلسه‌ مشورتی محرمانه‌ای که با چند برادر روحانی، سپاه و بسیج تشکیل داد، از آنان تقاضا کرد چون خودش نمی‌تواند میدان نبرد را خالی بگذارد، اگر آنها نیز صلاح می‌دانند، نماینده‌ای به تهران بفرستند تا کارشکنی‌های بنی‌صدر را در مرحلةاول به عرض امام خمینی(ره) برسانند و اگر مقدور نشد، با سایر روحانیون مورد اعتماد تماس بگیرند.

مشابه این موضوع را آقای هاشمی رفسنجانی نیز طی نامه‌ای به ‌امام خمینی(ره) تقدیم داشته و گفته‌های خلبان شیرودی را مورد تأئید قرار داده است. در قسمتی از آن نامه آمده است: «در خصوص جنگ و فرماندهی ارتش، مطالب و احتمالات زیادی داریم. بنی‌صدر به‌عنوان فرمانده و به خاطر ناهماهنگی و وحشت از نیروهای خالص اسلامی مایل است نیروهای غیراسلامی را در ارتش حاکم کند که منافع مشترک پیدا کرده‌اند و نیروهای خالص دینی را یا منزوی یا منفصل نماید. خلبان شیرودی که سمبل ایمان و شجاعت و تلاش است، در پادگان ابوذر به من می‌گفت که امروز ایمان می‌جنگد نه تخصص و می‌خواهند دست مؤمنان را کوتاه کنند، ایشان همراه و هم‌رزم خلبان شهید کشوری و خلبان شهید آشوری است. وحشت داشت و به‌من گفت پیامش را به شما بگویم و ضبط هم شده است».

هاشمی رفسنجانی در قسمت دیگری از نامه نوشته است: «احتمالاً آقای بنی‌صدر- شاید بعضی دیگر هم باشند- به‌منظور تضعیف دولت و شاید برای اجرای منویّات آمریکا و...  به‌خصوص کمبود مهمات و اسلحه که قابل‌توجه است، در این مورد لازم است جناب‌عالی سریعاً فکری بفرمایید و بهتر است در یک جلسه طولانی و محرمانه با دوستان مورد اعتماد ارتشی نظیر صیادشیرازی، نامجو، سلیمی، شیرودی و... با حضور ماها در خدمت‌تان بحث و تصمیم‌گیری شود».

پیش از تهاجم سنگین عراق علیه ایران، تحرکات رژیم بعثی از قبیل نقل و انتقال نیرو، سنگرسازی و حرکات ایذایی دشمن بر همه آشکار بود، فرماندهان عالی رتبه بارها از بنی‌صدر درخواست تشکیل یک جلسه‌ اضطراری برای مقابله با هرگونه تهدید خارجی کرده بودند که هر بار از سوی بنی‌صدر رد می‌شد تا سرانجام در تاریخ 31 مرداد 1359 این جلسه در کرمانشاه تشکیل گردید. سردار شهید حاج احمد متوسلیان درباره‌ آن نشست چنین گفته است: «یک ماه قبل از شروع جنگ جلسه‌ای در اتاق جنگ لشکر81 زرهی کرمانشاه به ریاست بنی‌صدر تشکیل شد، در این جلسه آقایان ظهیرنژاد و صیادشیرازی به‌همراه فرماندهان ارتشی 30 منطقه نظامی از استان‌های آذربایجان‌غربی، کردستان، کرمانشاه و نیز برادران محسن رضایی و محمد بروجردی به اتفاق مسئولان سپاه در کل منطقه‌ غرب حضور داشتند.

در این جلسه، غلامرضا آذربون (سروان ارتش که در سپاه ادامه خدمت می‌داد) به‌عنوان فرمانده‌ سپاه قصر شیرین اظهار داشت: «دشمن در این منطقه از خیلی وقت پیش شروع به ساختن استحکامات نظامی کرده است و ما کمترین آمادگی رزمی را نداریم». در نهایت از بنی‌صدر سؤال شد که اگر به احتمال یک درصد، عراق به ایران حمله کند، شما چه تدبیری برای دفاع دارید؟ بنی‌صدر گفت: «عراق هرگز جرأت چنین کاری را ندارد». در ادامه، شهید بروجردی سؤال می‌نماید که اگر به احتمال یک در هزار بخواهد در غرب از طریق قصرشیرین حمله کند، شما برای مقابله با چنین مسأله‌ای چه تدبیری دارید؟ بنی‌صدر مجدداً پاسخ می‌دهد: «عراق هیچ وقت چنین غلطی نمی‌کند، برای این‌که هم در سطح بین‌المللی و سیاست جهان محکوم می‌شود و هم امنیت داخلی خودش به‌خطر می‌افتد، مطمئن باشید که صدّام کشورش را به‌خطر نمی‌اندازد!»

یکی دیگر از سرداران سپاه اسلام درباره‌ تحریم تسلیحاتی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی می‌گوید: «بچه‌های سپاه در جبهه با هماهنگی ارتش مقداری سلاح و مهمات تحویل گرفتند تا این‌که بنی‌صدر متوجه این قضیه شد. او که نمی‌توانست وحدت سپاهی و ارتشی را تحمل کند، بعد از گذشت سه ماه از شروع جنگ تحمیلی با ابلاغ دستوری به ارتش فرمان داد که حتی یک فشنگ هم به سپاه تحویل داده نشود».

محسن رضایی نیز راجع به مشکلات و درگیری‌های سپاه با بنی‌صدر، هنگامی که وی فرمانده‌ی کل قوا بود، چنین عنوان داشت: «به تعبیری می‌توان گفت که بنی‌صدر به‌عنوان فرمانده‌ کل قوا، سدی در راه رشد و توسعه‌ سپاه بود. او با دوره‌های آموزشی که ما می‌خواستیم با کمک برادران ارتش بگذاریم، مخالفت می‌کرد. همچنین می‌کوشید بین سپاه و ارتش اختلاف بیندازد. گفتنی است که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، بعد از تشکیل در اردیبهشت سال 1358، با کمک نیروهای انقلابی ارتش همچون شهیدان کلاهدوز، نامجو، صیادشیرازی، اقارب‌پرست، علی غیوراصلی، ایرج رستمی و دیگر شهدای بزرگوار ارتش ج.ا.ا و سپاه پاسداران فعال شده بود.

در روزهای اول جنگ، جلسه‌ای در اهواز تشکیل و از بنی‌صدر سؤال می‌شود چرا از نیروهای مردمی، بسیج و سپاه استفاده نمی‌شود؟ وی پاسخ می‌دهد: «اینها تخصص لازم را ندارند و هیچ آموزش نظامی ندیده‌اند». و در ادامه نیز به‌عنوان فرمانده‌ کل قوا اجازه نمی‌دهد سلاح از ارتش به سپاه منتقل شود. همان زمان، فرماندهان سپاه خدمت آقای خامنه‌ای که نماینده‌ امام(ره) در شورای عالی دفاع بودند، می‌رسند و از طریق ایشان مقادیری سلاح از ارتش به سپاه منتقل می‌شود.

سوء مدیریت بنی‌صدر در بسیاری از رویدادهای آن مقطع زمانی همچون سقوط خرمشهر، محاصره‌ آبادان، سقوط پادگان‌ها و مقرهای نظامی، سقوط بخش‌های مهم و مناطق حساس از خاک ایران از سوی عراقی‌ها، تضعیف سپاه و ایجاد اختلاف بین سپاه و ارتش، جلوگیری از حضور نیروهای مردمی در جبهه‌ها و ایجاد جوّ التهاب سیاسی، اجتماعی و نظامی در طول مدّت ریاست جمهوری‌اش، کاملاً محسوس و قابل توجه است.

جمع‌بندی مسائل این‌چنینی، باعث شد حضرت امام(ره) او را در تاریخ 20 خرداد 1360 از فرماندهی کل قوا عزل نمایند. بلافاصله بعد از عزل بنی‌صدر از فرماندهی کل قوا، ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران در اطلاعیه‌ شماره‌ 530 خود به تبعیت محض تمامی کارکنان ارتش از حضرت امام خمینی(ره) و وفاداری به آرمان‌های انقلاب اسلامی و شهدا تأکید کرد. در قسمتی از این اعلامیه آمده است: «نیروهای زمینی، هوایی و دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران مأموریت‌های خود را تحت رهنمودهای امام خمینی(ره) رهبر کبیر انقلاب اسلامی بر پایه‌ قانون اساسی و نظام جمهوری اسلامی ایران با تمام توانایی انجام خواهند داد».

در اولین نماز جمعه‌ تهران، بعد از این تحولات که در تاریخ 29 خرداد1360 و به امامت آقای خامنه‌ای که در آن زمان نماینده حضرت امام(ره) در شورای عالی دفاع بودند، برگزار گردید، ایشان درباره‌ خیانت‌ها و بحران‌های ایجاد شده توسط بنی‌صدر و هوادارانش، مطالبی بیان فرمودند که قسمتی از آن به این شرح است:

«نزدیک به هفت ماه قبل از جنگ، شما فرمانده‌ کل قوا بودید. چرا نیروهای نظامی ما هنگام شروع جنگ نتوانست مقاومت کند؟ حضرت امام(ره) شما را در اول اسفند 1358 به فرماندهی کل قوا برگزیدند. در اول مهر 1359، یعنی هفت ماه تمام بعد از فرماندهی کل قوای شما، جنگ شروع شد. در این هفت ماه شما چه کردید؟ چرا ارتش را مرمت نکردید؟ چرا نظامی‌ها را آموزش ندادید؟ اینها را چه کسی ‌باید انجام می‌داد؟ چرا شما وقتی جنگ شروع شد و خرابی کار شما در هفت ماه گذشته آشکار می‌شود، تقصیرها را به گردن این و آن می‌اندازید؟ وقتی از ایشان می‌پرسند چرا ارتش را سر و سامان نداده‌اید، می‌گوید چون کسانی دیگر در ارتش دخالت کرده‌اند. منظور ایشان دادگاه‌های انقلاب در ارتش است. چون افراد متهم به کودتا را دستگیر کرده بودند. آقای بنی‌صدر توقع داشتند در ارتش، علیه جمهوری اسلامی کودتا بشود و کودتاچیان آزاد گردند و دستگیر نشوند».

شاید یکی از نعمت‌های بزرگ جنگ این بود که اختلاف بین سپاه و ارتش به‌کلی از بین رفت. در جبهه بحث بر سر اختلاف سپاه و ارتش نیست، بحث این است که چگونه پاسدار و ارتشی این دشمنی را که روبه‌روی خود دارند، از بین ببرند. همین زمینه باعث شد که برادران ارتشی تجارب خود را به برادران سپاهی منتقل کنند و ما توانستیم در جنوب آموزشهای خوبی را با کمک امکانات برادران ارتشی به برادران سپاهی بدهیم.

اوضاع جبهه و عملکرد خیانت‌آمیز بنی‌صدر، ضربه بزرگ و غم‌انگیزی برای رزمندگان اسلام بود، اما بعد از برکناری بنی‌صدر وضعیت جبهه‌ها خوب پیش رفت. شهید باهنر، نخست‌وزیر دولت مکتبی شهید رجایی، وضعیت جبهه‌ها را بعد از فرار بنی‌صدر این‌گونه شرح می‌دهد: «ما از همان آغاز برکناری بنی‌صدر آثار مثبتی را دیدیم و احساس کردیم جبهه‌ها فعّال‌تر شده، آن روحیه‌ سلحشوری اسلامی که همراه با نوعی صداقت، خلوص، شهادت‌طلبی و ایثار می‌باشد، سایه افکنده است. چون جوّ سیاست‌کاری و فرصت‌طلبی و بهره‌برداری غیرمنصفانه از فداکاری برادران ایثارگرمان که توسط بنی‌صدر انجام می‌شد، از بین رفت.»

واضح است که فرماندهان عمده ارتش جمهوری اسلامی ایران نیز گرفتار بی‌سیاستی و بی‌کفایتی آقای بنی‌صدر شده بودند. این در وضعیتی بود که آنان و مجموعه ارتش، متهم به‌ طرفداری از بنی‌صدر نیز شده بودند. تردیدی وجود ندارد که بنی‌صدر توانسته بود تنی چند از مسئولان درجه‌ 2 و 3 ارتش را به‌خود نزدیک کند، اما در ارتباط با فرماندهان یگان‌های عمده و آحاد کارکنان ارتش هرگز موفق به چنین کاری نگردیده و فارغ از چند ده نفر در سطح کل ارتش، نتوانسته بود افرادی را با خود همراه سازد. مهم‌ترین دلیل بر این ادعا، ابقای فرماندهان نیروهای ارتش از سوی حضرت امام(ره) در مشاغل خویش، آن هم بعد از عزل بنی‌صدر از فرماندهی کل قواست.

با عزل بنی‌صدر، تحول بزرگی در جبهه‌ها پدیدار گشت که اولین نتیجه آن، وحدت ارتش و سپاه بود. سردار شهید حاج حسین همدانی، در بخشی از خاطرات خود درباره نتایج عزل بنی‌صدر از فرماندهی کل قوا می‌گوید: وقتی بنی‌صدر عزل شد وضعیت جبهه‌ها تغییر کرد و بین ارتش و سپاه یک وحدتی به‌وجود آمد، یعنی فرمانده سپاه محسن رضایی و فرمانده‌ ارتش علی صیاد شیرازی، شروع به همکاری کردند. صیاد شیرازی از ضربه‌خورده‌های بنی‌صدر بود زیرا بنی‌صدر او را خلع درجه و برکنار کرده بود. عملیات‌های مشترک سپاه و ارتش شروع شد؛ حصر آبادان شکسته شد و عملیات‌های بستان، بیت المقدس را داشتیم که موفق بودند و به اهدافشان رسیدند.

در یک جمع‌بندی این موفقیت‌ها به فرماندهان و رزمندگان جرأت داد که طراحی عملیات‌های بزرگ را در دستور کار قرار دهند و تهاجم گسترده خود را آغاز نمایند. تا دیروز در سنگرهای خودمان مخفی شده بودیم و آنها [بعثی‌ها] به ما شلیک می‌کردند و منتظر بودیم که یک عراقی از سنگرش بیرون بیاید و تا ما هم به او شلیک کنیم، اما از این زمان [بعد از عزل بنی‌صدر] ما از سنگرهایمان بیرون آمدیم و حملات خود را آغاز کردیم؛ از جمله عملیات فتح‌المبین ـ‌که عملیات بزرگی بودـ از این زاویه و نگاه در نوع خودش بی‌نظیر است چون به همه‌ فرماندهان نظامی و مسئولین نظام جرأت داد و فهمیدند که ما می‌توانیم عملیاتی با این وسعت انجام دهیم و دشمن را به سرعت از خاکمان بیرون کنیم. منطقه‌ وسیعی ازسرزمین‌مان را آزاد کنیم و اسرا و غنایم زیادی بگیریم.

این عملیات‌ها بعد ازعزل بنی‌صدر انجام شد، ما بعد ازعملیات مطلع‌الفجر و قبل از عملیات فتح‌المبین ازغرب به منطقه‌ جنوب انتقال پیدا کردیم. سرانجام، با فتح خرمشهر، تاریخ ورق خورد و دنیا تغییر حالت و ارکان تفکر استعماری قدرت‌های جهانی که تا آن روز نیروی عظیم انقلاب و حرکت عمیق اسلامی مردم ما را باور نداشتند، متزلزل شد.

 

 

1. نویسنده و پژوهشگر تاریخ معاصر و دفاع مقدس.