مقاومت خونین مردم قزوین در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی


مقاومت خونین مردم قزوین در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی14 دی‌ماه 1357، تشییع پیکر شهدای اخیر در واقعه حمله ارتش به شهر قزوین، با شکوه تمام در صحن امامزاده حسین(ع)

حادثه‌ی هفتم دی‌ماه ۱۳۵۷ در قزوین، به مثابه یکی از نقاط عطف خونین در ماه‌های پایانی حکومت پهلوی به شمار می‌رود. در پی موج گسترده‌ی اعتراضات مردمی پس از تاسوعا و عاشورا، این شهر نیز صحنه‌ای از تقابل آشکار بین ملت و دستگاه سرکوب شد. رویدادهای روزهای ششم و هفتم دی، با به‌کارگیری خشونت نظامی سازمان‌یافته و کشتار شهروندان بی‌دفاع همراه بود. این نوشتار، با تکیه بر اسناد تاریخی به بررسی ابعاد این واقعه، نقش رهبری روحانیت در سازمان‌دهی مقاومت و تأثیر آن بر روند عمومی انقلاب اسلامی می‌پردازد.

 

روز خونینِ مردم قزوین

قزوین در ماه‌های منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی، به یکی از کانون‌های سازمان‌یافته مبارزه تحت هدایت علما تبدیل شده بود. گزارش‌های ساواک حاکی از فعالیت گسترده و مؤثر روحانیونی چون آیت‌الله موسوی شالی و جمعی از خطبای انقلابی بود که مردم را در مسیر آگاهی و قیام رهبری می‌کردند.[1] همین عمق رهبری بود که خشم رژیم را برانگیخت.

بر اساس اسناد تاریخی، راهپیمایی‌های تاسوعا و عاشورای آذر ۱۳۵۷ به‌مثابه همه‌پرسی علنی برای پایان دادن به عمر نظام شاهنشاهی در ایران توصیف شده‌ است.[2] این اعتراض‌های مردمی نه‌تنها متوقف نشد، بلکه دامنه‌ی آن گسترش یافت؛ به‌گونه‌ای که تنها سه روز پس از عاشورا، تظاهرات و درگیری‌ها در ده‌ها شهر کشور ادامه داشت و گزارش‌ها از پیوستن بخشی از سربازان به مردم نیز حکایت می‌کرد.[3]

قزوین نیز همچون بسیاری از شهرهای دیگر، به یکی از کانون‌های اعتراض علیه حکومت پهلوی بدل شد. برگزاری تجمع‌های مستمر و حضور فعال مردم، بیانگر نارضایتی عمیق مردم از ساختار حاکم بود.

در روزهای ششم و هفتم دی‌ماه، تظاهرات در قزوین رنگ‌وبوی دیگری به خود گرفت. در برابر خشونت نظامیان - که با ضرب‌وجرح مردم، تخریب منازل و آتش‌سوزی‌های گسترده از سوی عوامل حکومت همراه بود - معترضان نه‌تنها عقب ننشستند، بلکه دامنه‌ی اعتراض‌ها را گسترش دادند. در نتیجه‌ی این رویارویی، شمار زیادی مجروح و چندین نفر از شهروندان قزوینی به شهادت رسیدند.[4]

در گزارش فرماندار قزوین به استاندار زنجان در مورخ ۱۲ دی ۱۳۵۷، تصویری روشن از ابعاد خشونت نظامیان ارائه شده است. بنا بر این گزارش، نیروهای نظامی در جریان عملیات خود، با شلیک مداوم تیر و مسلسل و با استفاده از تانک، زره‌پوش و نفربر، در سطح شهر حرکت کرده و ده‌ها دستگاه اتومبیل، مغازه، خانه و پاساژ عمومی را که به‌گفته‌ی فرماندار از پیش شناسایی شده بودند، به آتش کشیدند. هم‌زمان، ضرب‌وجرح و فحاشی به شهروندان ادامه یافت و از ساعت ۱۷ همان روز، عبور و مرور در شهر عملاً متوقف شد.[5]

در ادامه‌ی این گزارش تأکید شده است که بسیاری از خانه‌های افراد بی‌تقصیر دچار خسارت جدی شده و حضور یک فروند هلیکوپتر بر فراز شهر که احتمالاً هدایت آن را نیروهای زمینی بر عهده داشته، بر فضای رعب و وحشت افزوده است؛ به‌گونه‌ای که قزوین به‌مثابه یک شهر جنگ‌زده توصیف می‌شود و ترس فراگیر، مردم را به تخلیه‌ی مغازه‌ها و حتی ترک موقت شهر واداشته است.[6]

 

شهادت چهار دانش‌آموز

در جریان حوادث این روز، یکی از تلخ‌ترین صحنه‌های کشتار رقم خورد. بنا بر گزارش‌ها، راننده‌ی خودروی فرمانداری نظامی، با مشاهده‌ی شعارهای «مرگ بر شاه» و «درود بر خمینی» که از سوی کودکان و نوجوانان حاضر در صف خرید نفت در خیابان پادگان سر داده می‌شد، عامدانه خودرو را به سوی آنان هدایت کرد. این اقدام به شهادت چهار دانش‌آموز انجامید: حمید اعرابی، شش‌ساله و تنها پسر خانواده؛ امیر اره‌ساز، سیزده‌ساله و تنها پسر خانواده؛ زهرا کلانتری یکتا، ده‌ساله؛ و افسر عباسی، ده‌ساله. در پی این حادثه، شمار زیادی از شهروندان نیز مجروح شدند.[7]

 

ابعاد جنایت و آمار شهدا

این جنایت خونین، تنها به این صحنه‌ی دلخراش محدود نبود. بر اساس همان اسناد به‌جای‌مانده از دستگاه سرکوب رژیم، درگیری‌های ایجادشده توسط نیروهای نظامی در سطح شهر، علاوه بر کشته و زخمی کردن شمار زیادی از مردم، خسارات مالی گسترده‌ای نیز به همراه داشت. آمار دقیق شهدای آن روز، به دلیل پنهان‌کاری مقامات وقت، همواره محل تأمل بوده است. گزارش‌های اولیه‌ی رژیم از شش کشته سخن گفتند[8]، اما تشییع پیکر هشت شهید در روز بعد[9]، گواهی بر فراتر بودن شمار واقعی جانباختگان از آمار رسمی است. این تفاوت، خود نشان‌دهنده‌ی عمق فاجعه و تلاش نافرجام دستگاه پهلوی برای کوچک‌نمایی جنایاتش است.

 

گسترش اعتراضات مردم قزوین

در ادامه‌ی محکومیت کشتار مردم قزوین توسط رژیم پهلوی، علما، اصناف و اقشار مختلف مردم این شهر از مبارزه دست نکشیدند و دامنه‌ی تظاهرات را با شدت و گستردگی بیشتری پی گرفتند. این حرکت‌ها عمدتاً تحت رهبری آیت‌الله سید حسن موسوی شالی و همراهی سایر علمای قزوین سازمان‌دهی می‌شد. فعالیت‌های مستمر و اثرگذار آیت‌الله موسوی شالی موجب شد ساواک، وی را به‌عنوان یکی از عوامل اصلی تحرکات مردمی در قزوین شناسایی کند و از او در شمار علمای طراز اول و تأثیرگذار شهر یاد نماید.[10]

آیت‌الله موسوی‌شالی و هیئت علمیه‌ی قزوین و سایر اقشار مردم در پی جنایات رژیم در هتک حرمت مردم و کشتار بی‌رحمانه‌ی مردم قزوین، راهپیمایی‌ها را تشدید و گسترش دادند. در گزارش ساواک چنین آمده است: «برابر اعلام سازمان قزوین با راهپیمایی در شهر قزوین جناب آقای نخست‌وزیر موافقت و به دنبال آن عده‌ای در حدود دو هزار نفر که در مسجد شاه اجتماع داشتند ساعت ۱۱:۰۰ به خیابان بهار آمده و عده‌ی زیادی از محصلان و سایر طبقات به گروه مزبور ملحق و به عده‌ای در حدود سیزده هزار نفر بالغ گردیده و با دادن شعارهای علیه کد ۶۶ و دولت جدید و بر امام خمینی در خیابان‌های قزوین به راهپیمایی پرداختند...»[11]

نشریات آن روزها نیز از برگزاری مراسم و راهپیمایی‌های گسترده در قزوین به مناسبت بزرگداشت شهدای ششم و هفتم دی ۱۳۵۷ خبر داده‌اند. بر اساس این گزارش‌ها، بیش از ده هزار نفر از مردم قزوین در امامزاده سید محمد، واقع در انتهای خیابان تبریز، گرد آمدند و یاد شهدای هفته‌ی اخیر را گرامی داشتند. شرکت‌کنندگان سپس، در حالی که پرچم‌های سیاه و تصاویر حضرت آیت‌الله خمینی را در دست داشتند و شعار سر می‌دادند، مسیر خیابان‌های مولوی، کوروش، بازار، وزیر، عبید زاکانی، بوعلی، فردوسی، خیام، بلاغی و سپه را طی کردند. در طول مسیر، در چند نقطه سخنرانی‌هایی برگزار شد و سخنرانان ضمن محکوم کردن اقدامات نظامیان در روزهای گذشته، خواستار کناره‌گیری دولت بختیار از صحنه‌ی سیاسی کشور شدند. [12]

بنا بر همین گزارش‌ها، این راهپیمایی بدون هیچ‌گونه برخورد میان مأموران و مردم برگزار شد. همچنین در اقدامی نمادین، مردم با نصب تابلوهایی نام برخی خیابان‌های شهر را تغییر دادند؛ به‌گونه‌ای که خیابان پهلوی به «امام خمینی»، بلوار قزوین به «دکتر مصدق» و خیابان شاه به «دکتر شریعتی» تغییر نام یافت.[13]

همچنین حجت‌الاسلام سید مهدی طاهری خرم‌آبادی نیز در خاطرات خود از حضور خبرنگار بی‌بی‌سی در مراسم تشییع شهدا یاد کرده و اینگونه روایت می‌کند: «در مراسم تشییع جنازه‌ی شهدا، خبرنگار بی‌بی‌سی یک دفعه جنازه‌های بسیاری را روی دست مردم دیده بود که مردم با شعار مرگ بر شاه به سوی قبرستان در حال حرکت بودند و جنازه‌ها را می بردند. ناگهان آن خبرنگار متأثر و احساساتی شده و خودش را از بالا به میان مردم انداخته و گفته بود: من هم می گویم مرگ بر شاه.»[14] این صحنه، به‌گفته‌ی شاهدان، تأثیری عمیق بر افکار عمومی داخل و خارج از کشور گذاشت.

 

کادر رهبری روحانیت انقلابی

نقش کادر روحانیت انقلابی قزوین در سازمان‌دهی و تداوم این مبارزات مردمی چنان برجسته بود که حتی در اسناد ساواک نیز انعکاس یافته است. در یکی از این گزارش‌های محرمانه، از آیت‌الله سید حسن موسوی شالی به عنوان یکی از «عوامل اصلی تحرک مردم» نام برده شده و فهرستی از شخصیت‌های مؤثر روحانی شهر مانند حجت‌الاسلام میرزا عبدالله شهیدی (امام جمعه)، سید عباس ابوترابی و سیدجلیل زرآبادی ارائه گردیده است.[15] این امر، نه تنها گواه نفوذ و هدایتگری مراجع و علمای دینی، بلکه نشان از هراس رژیم از این نهاد ریشه‌دار مردمی است.

 

نشانه‌های فروپاشی رژیم

خشم مردمی و عزم آنان بر ادامه مبارزه، به حدی بود که رژیم را به وحشت انداخت. گزارش‌های ساواک حاکی از آن است که مردم با انتشار اعلامیه، به عوامل سرکوب هشدار دادند که در صورت تکرار جنایت، پاسخ سخت‌تری دریافت خواهند کرد.[16] این موضع قاطع، از رسیدن مبارزه به مرحله‌ای جدید حکایت می‌کرد.

شگفت‌آنکه موج این خشم به درون یکی از نهادهای سرکوبگر نیز منتهی شد. در مراسم صبحگاه لشکر ۱۹ قزوین، فرمانده لشکر سرتیپ نعمت‌الله معتمدی، نیروهای حاضر را به «قتل و غارت و کشتار مردم قزوین» متهم کرد. در پی این سخنان، افراد لشگر به عنوان اعتراض خطاب به وی اظهار داشتند، این شما بودید که دستور تیراندازی می‌دادید و در صورت سرپیچی ما را به گلوله می‌بستید. در پی این اتهام، جمعی از افراد لشکر به جایگاه هجوم برده و او را مورد ضرب و جرح قرار دادند. یکی از آنان گلوله‌ای به سر وی شلیک کرد که منجر به انتقال او به بیمارستان شد. فرمانده تیپ یک لشکر نیز در این حمله مجروح گردید.[17] این حادثه، شکاف عمیق در بدنه ارتش و نارضایتی میان نیروهای مسلح از دستورات سرکوب را به وضوح نشان می‌داد.

 

واکنش امام به کشتار مردم قزوین

در پی کشتار خونین، امام خمینی (ره) با صدور پیامی در تاریخ ۱۶ دی ۱۳۵۷، ضمن هشدار نسبت به تلاش‌های جدید رژیم و حامیان خارجی آن برای حفظ سلطنت پهلوی، این اقدامات را توطئه‌ای برای پایمال کردن خون شهیدان و بازگرداندن قدرت به شاه دانستند. ایشان با غیرقانونی خواندن نظام سلطنتی، مجالس و دولت وقت، اطاعت از حکومت را اطاعت از طاغوت و حرام اعلام کرده و ملت، کارمندان دولت، اصناف و سایر اقشار را به ادامه‌ی مبارزه، نافرمانی مدنی، خودداری از پرداخت مالیات و هرگونه همکاری با دولت غاصب فراخواندند. در پایان این پیام، ایشان روز دوشنبه نهم صفر ۱۳۹۹ قمری را به‌عنوان روز عزای عمومی برای شهدای مشهد، قزوین، کرمانشاه و دیگر شهرها اعلام کردند.[18]

حادثه‌ی هفتم دی‌ماه ۱۳۵۷ در قزوین را می‌توان نمایی کلیدی از روند عمومی ماه‌های پایانی حکومت پهلوی دانست. بررسی اسناد و گزارش‌ها نشان می‌دهد که رویکرد سرکوب نظامی و خشونت سازمان‌یافته، نه تنها نتوانست اعتراضات مردمی را خاموش کند، بلکه به عاملی برای تشدید و گسترش آنها تبدیل شد. پیامدهای این واقعه در سطوح مختلف قابل ردیابی است: تشدید مقاومت مردمی و نقش محوری روحانیت در قزوین، بازتاب گسترده در سطح ملی و بین‌المللی که مشروعیت رژیم را بیش از پیش مخدوش کرد، و همچنین بروز نشانه‌های اختلاف و نارضایتی در درون دستگاه‌های سرکوب. در مجموع، کشتار قزوین به‌وضوح نشان داد که بنیان‌های حکومت پهلوی به نقطه‌ای از فرسایش رسیده بود که حتی ابزار خشونت نیز قادر به حفظ آن نبود. این واقعه، سندی تاریخی بر ناکارآمدی سرکوب در مواجهه با جنبشی است که ریشه در باورها و اراده‌ی عمومی دارد.

 

 

[1] مرکز بررسی اسناد تاریخی(1393). «انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک؛ استان قزوین»، ج4، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی، ص 473.

[2] مرکز بررسی اسناد تاریخی(1384). «انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک»، ج16، تهران: مرکز اسناد تاریخی، سند شماره ۹۷۳۷۹ / ۲0 هـ.

[3] قاسم‌پور، داوود(1388). دهه‌ی سرنوشت ساز، تهران: انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص42.

[4] عاملی، محمد کاظم(1401). مجاهد پارسا: تاریخ شفاهی زندگی و مبارزات آیت‌الله سید حسن موسوی شالی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص228.

[5] انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک؛ استان قزوین، ج4، ص424.

[6] همان.

[7] شیرخانی، علی(1389)، انقلاب اسلامی در قزوین، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص284.

[8] انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک؛ استان قزوین، ج4، ص 409

[9] انقلاب اسلامی در قزوین، ص285.

[10] انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک؛ استان قزوین، ج4، ص 473.

[11] انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک؛ استان قزوین، ج4، ص 455.

[12] آیندگان، 18/10/1358، ص 9.

[13] کیهان، 19/10/1357، ص 5.

[14] قلی‌زاده علیار، مصطفی(1389)، خاطرات حجت‌اسلام و المسلمین سیدمهدی طاهری خرم‌آبادی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص264.

[15] انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک؛ استان قزوین، ج4، ص473.

[16] انقلاب اسلامی در قزوین، ص۲۸۵.

[17] اطلاعات، 28/11/1357، ص2.

[18] مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (۱۳۹۹). صحیفه امام خمینی، ج5، تهران: نشر عروج، ص350-351.



10 دی‌ماه 1357 آغاز راهپیمایی مردم پس از اجتماع در مسجد


برخی از شهدای کودک قیام قزوین

سه راه خیام قزوین، 11 دی‌ماه 1357، پاساژ زاهدی و هتل فوقانی آن در روز هجوم ماموران حکومت نظامی به مردم به آتش کشیده شد.فردای همان روز به جهت محکومیت این عمل فرمانداری نظامی، مردم دست به تظاهرات زدند.