اعدام انقلابی نخست وزیر شاه تا سرودن شعار انقلابی
به گزارش خبرنگار تاریخ حبرگزاری فارس، عاشورای سال 42 با عاشورای سال های دیگر متفاوت بود. مردم با رهنمودهای امام خمینی(ره) به دنبال فرود آوردن ضربهای دیگر بر رژیم شاه بودند.
صبح عاشورا سیل جمعیت در تهران با شعارهایی که توسط شهید حاج صادق امانی سروده شده بود از مبدأ راهپیمایی یعنی مسجد حاج ابوالفتح در میدان قیام حرکت کردند.
پلیس از ابتدا صبح مسجد را در محاصره گرفته بود، اما سیل جمعیت آنان را به وحشت انداخت و نتوانستند مقاومتی بکنند.
پس از هماهنگی های لازم جمعیت به طرف دانشگاه تهران به حرکت درآمد. شهید محمد صادق اسلامی یکی دیگر از یاران امام دراین باره می گوید:
«از کارهای مهم این جمعیت مؤتلفه اسلامی ترتیب یک راهپیمایی بزرگ در عاشورای قبل از 15 خرداد بود که از همه دستجات مذهبی دعوت کردیم که دراین راهپیمایی شرکت کنند و امام هم تأیید کردند و مخصوصا یکی از شعارهای ما را اصلاح کردند. این راهپیمایی اثر به سزایی در برخورد با رژیم داشت و شعارها عموماً ضدرژیم بود. شعاری که دراین راهپیمایی داده می شد. به وسیله مرحوم صادق امانی ساخته شده بود.
گفت عزیز فاطمه نیست ز مرگ واهمه،
تا به تنم روان بود، زیر ستم نمی روم.
خمینی خمینی خدا نگهدارتو،
بمیرد بمیرد دشمن خونخوار تو
جمعیت نزدیک کاخ که رسید بازهم شعار عوض شد. مردم با کوبیدن پا به زمین و با مشت گره کرده فریاد می زدند «تا مرگ دیکتاتورها نهضت ادامه دارد.»
شهید اسلامی پس از طی دوره محکومیتش به خاطر اعدام انقلابی حسنعلی منصور در 5/12/45 از زندان آزاد شد.
اداره کل سوم ساواک طی نامه ای به ساواک تهران چنین اعلام کرد.
«نامبرده بالا محمدصادق اسلامی از اعضاء سازمان مرکزی و فعالین سرسخت هیئت مؤتلفه اسلامی بوده که به همین اتهام دستگیر و به دوسال حبس تأدیبی محکوم شده است.
اینک طبق اعلام شهربانی کل کشور مدت محکومیت مشارالیه در تاریخ 5/12/45 خاتمه و از زندان آزاد شده است.
وی در نقل خاطراتش می گوید: «پس از پایان دوره زندان از ما تعهد گرفتند که دیگر فعالیت سیاسی نداشته باشم. اما هرگز به این تعهد پایبند نبودم و از همان سال بعد، فعالیت های اجتماعی خود را شروع کردیم.
با وجود همه خطراتی که ارتباط با زندانیان سیاسی درپی داشت او از آنان به گرمی استقبال و مشکلات آنها را برطرف میکرد.
احمد احمد در نقل خاطراتش می گوید: حدود شش ماه از شروع کار من با او گذشت. «روزی سرزده وارد اتاق کار شهید اسلامی شدم. کسی در اتاق نبود و او پشت به در روبه دیوار با تلفن صحبت می کرد»... چرا فحش می دهید؟ آقا! مؤدب باشید! هرکاری که می خواهید بکنید. ولی من او را اخراج نمی کنم. او تازه ازدواج کرده از نان خوردن می افتد، او یک انسان است و باید چرخ زندگیش را بگرداند. او اصلا در اینجا کاری به مسائل سیاسی ندارد. چرا اذیتش می کنید؟ بگذارید راحت باشد.
حاج آقا اسلامی این جواب ها را با عصبانیت و ناراحتی می گفت: پیدا بود که کسی در آن سوی خط به او پرخاش می کند و ناسزا می گوید: فهمیدم که موضوع صحبت آنها من هستم. او به محض آنکه گوشی را گذاشت، برگشت و مرا دید. ابتدا جاخورده و بعد پرسید: «کی آمدی؟» گفتم: «چند دقیقه است!» سرجایش نشست. جلو رفتم و گفتم: «ببین حاج آقا، ما با هم برادریم، دوستیم، نمی دانم، رفیقیم، هرچه هستیم از برادر هم نزدیکتریم.
ولی بدان که من دیگر اینجا نمی مانم. می دانستم که از بحث نتیجه نمی گیرم و اسلامی سرحرفش می ماند. از این رو به کار خود تا پایان ماه ادامه دادم و پس از گرفتن حقوق آن ماه دیگر به کارخانه نرفتم.»
در یکی از اسناد ساواک درباره وی آمده
نامبرده فوق تا قبل از تعطیل شدن مسجد هدایت در جلسات مذهبی متشکله درآن مسجد حضور مییافته و با بعضی از افراد حاضر در جلسه و از جمله سید محمود طالقانی صحبت می کرد.
و همان طور که طی گزارش خبر شماره 14167/20هـ3- 23/12/49 به استحضار رسیده است در یکی از این جلسات مبلغ 5 هزار تومان پول ظاهراً به منظور کمک به آوارگان فلسطین در اختیار طالقانی گذاشته است و به جز موارد فوق فعالیت دیگری از وی به نفع جمعیت نهضت به اصطلاح آزادی مشاهده نشده ولی برابر سوابق موجود یاد شده یکی از متعصبین حاد مذهبی است که در گذشته به اتهام فعالیت ضدامنیتی همراه چندتن از اعضای هیئت مؤتلفه اسلامی دستگیر و مدتی زندانی شده و درحال حاضر نیز به اقتضای شغلش با عده ای از افراد سابق حزب به اصطلاح ملل اسلامی که در کارخانه پارس متال مشغول کار هستند و نیز با بعضی از روحانیون افراطی منجمله شیخ علی اکبر هاشمی رفسنجانی ارتباط دارد و بعضاً در جلسات مذهبی انصارالحسین که از عده ای از طرفداران خمینی متشکل گردیده شرکت می نماید.
ضمناً جهت تعیین اینکه آیا مشارالیه کماکان نیز در نشانیهای قبلی اقامت دارد یا خیر اقدام شده و همچنین به منابع مربوطه برای کنترل اعمال و رفتار او آموزش لازم داده شده است و نتیجه متعاقباً به استحضار می رسد.
رئیس ساواک تهران- نواب از طرف برومند
لطفا ارائه شود 23/10
فعلا بایگانی شود (5)
شهید اسلامی می گوید: «انقلاب ما در شرایطی به سر می برد که نیاز شدید به شهیدان و خون های پاک دارد. بگذار ما ناقابلها برویم و فدای اسلام بشویم تا آنها که در تداوم نهضت مؤثرترند باقی بمانند و این بارگران را به سرمنزل مقصود رسانند.» (6)
این جملات را شهید اسلامی در آخرین روزهای زندگانی اش
(5/4/1360) بیان کرده بود و دو روز بعد به آن جامه عمل پوشاند. تقدیر چنین رقم خورده بود که وی به همراه دوست و مرادش شهید مظلوم بهشتی در هفتم تیرسال 1360 در انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری توسط منافقین کوردل به شهادت برسد.
فارس
نظرات