فاجعه حمله به فیضیه چگونه رویداد تاثیرش بر انقلاب چه بود؟


محمد حسن رجبی
4983 بازدید

فاجعه حمله به فیضیه چگونه رویداد تاثیرش بر انقلاب چه بود؟

حمله به فیضیه به روایت محمد حسن رجبی

شاه که از مخالفت‌های امام به شدت برآشفته بود در صدد رویارویی مستقیم با روحانیت‌برآمد تا آنها را مرعوب و وادار به سکوت کند.در روز 2 فروردین ماه 1342 که مصادف با وفات امام جعفر صادق (ع) بود مجالس متعدد عزاداری و روضه خوانی در شهر قم برپا شد و سخنرانان مذهبی به سخنرانی و روضه خوانی پرداختند.یکی از این مجالس در منزل امام بود.آن روز گروهی از سربازان گارد شاهنشاهی (گارد جاویدان) که به طور ناشناس و با لباس مبدل و کفش‌های سربازی با اتوبوس وارد قم شده بودند به‌مجلس روضه خوانی امام آمدند و سعی کردند با حرکات بی‌ادبانه‌ای مجلس را به هم ریخته و اغتشاش ایجاد کنند.امام به محض مشاهده این حرکات فورا توسط آقای شیخ صادق خلخالی به اطلاع حاضران رساند که چنانکه افرادی بخواهند اخلالگری نمایند، ایشان فورا به حرم مطهر خواهد رفت و مسائلی را که لازم بداند به اطلاع مردم خواهد رساند.با تهدید امام توطئه ماموران ناکام ماند; اما آنها بعد از ظهر آن روز در مجلس روضه خوانی و عزاداری که توسط آیت الله گلپایگانی در مدرسه فیضیه برگزار شده بود همان حرکات را انجام دادند و پس از برهم زدن مجلس به ضرب و شتم طلاب و مردم شرکت کننده در مجلس پرداختند.طلبه‌ها نیز با استفاده از سنگ و آجر و چوب به مقابله با کماندوها برخاستند.اما نیروهای مسلح که از قبل، مدرسه را در محاصره خود داشتند به کمک کماندوها شتافتند و طلاب و جمع کثیری از مردم بی‌گناه را به سختی مضروب و مجروح کردند و از هیچ گونه هتاکی به مقدسات اسلامی خودداری ننمودند.کماندوها پس از پایان ماموریت‌به صف ایستاده و شعار «جاوید شاه‌» - که شعار سربازان گارد بود - سر دادند. (1)
این درگیری تا ساعت 7 بعد از ظهر آن روز ادامه داشت و در پایان ماموران، لباسها، کتابها و بسیاری از لوازم و اثاثیه طلبه‌ها را در وسط صحن مدرسه به آتش کشیدند و سپس محل را ترک کردند.نظیر همین جنایت نیز در مدرسه علمیه طالبیه تبریز در همان روز صورت گرفت و بر اثر آن دهها نفر از طلاب، مضروب و مجروح شدند.
وقتی خبر جنایت ماموران شاه را به امام رساندند ایشان بلافاصله تصمیم گرفت‌به طرف مدرسه فیضیه حرکت کند.روحانیون و مردم حاضر در منزل که از احتمال گزند به ایشان نگران بودند با قسم دادن، مانع خروج ایشان از منزل شدند.برخی نیز که تصور می‌کردند ماموران به زودی به منزل امام حمله خواهند کرد در منزل امام را بستند.وقتی که ایشان متوجه شد با لحن تندی از آنها پرسید که «به اجازه چه کسی در را بسته‌اید؟» و سپس با ایراد سخنانی در آن شرایط وحشتزا، ضمن افشای ماهیت ددمنشانه رژیم شاه به مردم حاضر اعتماد به نفس داده و فرمود: ...ناراحت و نگران نشوید، مضطرب نگردید.ترس و هراس را از خود دور کنید.شما پیرو پیشوایانی هستید که در برابر مصائب و فجایعی صبر و استقامت کردند که آنچه امروز می‌بینیم نسبت‌به آن چیزی نیست. پیشوایان بزرگ ما حوادثی چون روز عاشورا و شب یازدهم محرم را پشت‌سر گذاشته‌اند.و در راه دین خدا یک چنان مصائبی را تحمل کرده‌اند.شما امروز چه می‌گویید؟ از چه می‌ترسید؟ برای چه مضطربید؟ عیب است‌برای کسانی که ادعای پیروی از حضرت امیر (ع) و امام حسین (ع) را دارند در برابر این نوع اعمال رسوا و فضاحت آمیز دستگاه حاکمه، خود را ببازند.دستگاه حاکمه با ارتکاب این جنایت، خود را رسوا و مفتضح ساخت و ماهیت چنگیزی خود را به خوبی نشان داد.دستگاه جبار با دست زدن به این فاجعه، شکست و نابودی خود را حتمی ساخت.ما پیروز شدیم.ما از خدا می‌خواستیم که این دستگاه ماهیت‌خود را بروز دهد و خود را رسوا کند.بزرگان اسلام، در راه حفظ اسلام و احکام قرآن کریم کشته شدند، زندان رفتند، فداکاری‌ها کردند تا توانستند اسلام را تا به امروز حفظ کنند و به دست ما برسانند.امروز وظیفه ماست در برابر خطراتی که متوجه اسلام و مسلمین می‌باشد برای تحمل هرگونه ناملایمت آماده باشیم تا بتوانیم دست‌خائنین به اسلام را قطع نماییم و جلو اغراض و مطامع آنها را بگیریم... (2)
روز بعد نیز امام در دیدار با جمعی از مردم که در منزل ایشان اجتماع کرده بودند از آنان خواست تا «از مدرسه فیضیه دیدن نمایند و جنایات غیر انسانی دستگاه حاکمه را از نزدیک ببینند و نیز به بیمارستان‌ها سرکشی کنند و از روحانیان مجروح و مصدوم عیادت به عمل آورند تا دریابند که دستگاه حاکمه با روحانیت چه کرده است‌» . (3)
شاه تصور می‌کرد با دست زدن به چنین جنایتی، مراجع - و در راس آنها امام - و روحانیت ترسیده و صحنه سیاست را ترک خواهند کرد و یا خواهد توانست که دست کم گروه بزرگی از علما و روحانیون را به انزوا کشانده و در میان آنها دو دستگی به وجودآورد.همچنین برای ایجاد وحشت‌بیشتر و جلوگیری از هرگونه واکنش مخالف و فریاد اعتراض آمیز علیه فاجعه فیضیه، رئیس شهربانی را نزد مراجع قم فرستاد و به آنان اخطار نمود که در صورت اظهار هرگونه مخالفتی کشته خواهند شد و منازلشان ویران و به نوامیسشان تجاوز خواهد گردید.ولی امام وی را نپذیرفت (4) و از این تهدیدها و وحشیگریها نهراسید بلکه با ایمان و اطمینان کامل به حقانیت مبارزه با شاه، همدلی و همدردی روحانیون را افزون ساخت.سخنان کوبنده امام در همان روز فاجعه فیضیه و نیز فردای آن، طلسم وحشت را در دلهای مضطرب شکست.
اقدام رژیم شاه در حمله به مدرسه فیضیه و طالبیه، در روز وفات حضرت صادق (ع)، موجی از خشم و انزجار و نفرت نسبت‌به رژیم در میان بسیاری از مردم متدین قم، تهران و سایر شهرها پدید آورد.نماز جماعت در مساجد تهران و بسیاری دیگر از شهرها به مدت یک هفته تعطیل شد (5) و مراجع نجف، کربلا و مشهد، و علما و جامعه روحانیت تهران و سایر شهرها و طلاب حوزه‌های علمیه سراسر کشور با صدور تلگرام‌هایی به مراجع قم، به ویژه امام، حمله به فیضیه را محکوم و رژیم را مسئول مستقیم و اصلی آن دانستند.مراجع نجف، آیات عظام: خویی و شیرازی، شاه را عامل اصلی آن جنایت قلمداد کردند (6) و آیت الله حکیم نیز طی تلگرامهای جداگانه به سی و دو نفر از مراجع و علمای ایران، ضمن ابراز تاثر شدید از واقعه پیش آمده، از آنان خواست تا دسته جمعی به عتبات عالیات مهاجرت کرده و از آن طریق رژیم را تحت فشار قرار دهند.اما مراجع قم: امام خمینی، آیت الله شریعتمداری و آیت الله گلپایگانی طی تلگرام‌های جداگانه به آیت الله حکیم مهاجرت را در آن شرایط به مصلحت ندانسته و موجب اضمحلال حوزه علمیه قم و دیگر حوزه‌های علمیه ایران و نابودی استقلال کشور دانستند (7) .واقعه فیضیه بیش از پیش درستی روش انعطاف ناپذیر و انقلابی امام را در برابر رژیم شاه به اثبات رساند.پس از حمله به مدارس فیضیه و طالبیه، رژیم شاه کوشید تا دست‌خود را در آن واقعه پنهان کند; لذا اعلام داشت که درگیری قم به واسطه نزاع میان گروهی از دهقانان موافق اصلاحات ارضی و گروهی از روحانیون مخالف اصلاحات روی داده که به فوت یکی از دهقانان منجر شده است! همچنین واقعه مدرسه طالبیه را به دلیل مخالفت گروهی از طلاب با حق رای به زنان دانست که موجب ناراحتی روشنفکران و بانوان شد و منجر به درگیری شدید با طلاب گردید که بر اثر آن دو نفر از عابران کشته و عده‌ای مجروح شدند! (8)
علی رغم این سرکوبی و تبلیغات وسیع و پردامنه علیه روحانیت و مراجع و در راس آنها امام، گزارش‌های متعدد رسیده به ساواک حکایت از بی‌اعتمادی روز افزون مردم به رژیم و محبوبیت فزاینده روحانیون، به ویژه امام در میان گروه‌های مختلف جامعه داشت. بر اساس این گزارش‌ها با وجود کنترل فراوان نیروهای ساواک و شهربانی (9) ، اعلامیه‌های امام و دیگر مراجع به تعداد فراوان در بسیاری از شهرها و روستاها منتشر می‌شد، دهها هزار قطعه از عکس امام پشت پنجره‌های اتوبوس‌های شرکت واحد و ویترین‌های مغازه‌های تهران و شهرستانها نصب گردید (10) ، وجوهات زیادی توسط مردم‌به امام داده شد که به طلاب پرداخت گردید و بیشتر از وجوهات سایر مراجع بود، (11) و بالاخره افراد سرشناس متعددی از اقشار و گروه‌های مختلف اجتماعی به دیدار امام و سایر مراجع آمده و با آنان اعلام بیعت و وفاداری می‌کردند که تا آن زمان بی سابقه بود.در میان این افراد تعدادی از پرسنل ارتش بودند که با وجود احتمال فراوان خطر جانی و از دست دادن موقعیت‌شغلی به دیدار امام شتافتند (12) .
رژیم برای تضعیف موقعیت امام دست‌به یک سلسله اقدامات وسیع زد.از اینرو شاه که پس از حمله به فیضیه از سوی بسیاری از مراجع، علما، روحانیون و مردم، مسئول اصلی شناخته می‌شد، بیش از پیش در صدد بر آمد تا ضمن تهدید و تحقیر مراجع و علما، اقدامات به اصطلاح اصلاحی خویش را که از سال گذشته آغاز شده بود، مطابق موازین شرع وانمود کرده و خود را فردی متدین و معتقد به دیانت اسلام نشان دهد (13) .شاه برای تحقیر و توهین روحانیون، دستور داد تا آنها را به سربازی ببرند (14) تعویض لباس و خدمت در ارتش شاهنشاهی برای بسیاری از طلبه‌ها گران بود ولی امام پیکی به سرباز خانه‌ها فرستاد و به طلبه‌ها پیغام داد که تزلزل به خود راه ندهید، شما سربازان امام زمان هستید، سربازان و درجه داران را نسبت‌به مظالم رژیم آگاه نمایید، خودتان را از نظر روحی و جسمی تقویت نموده و تعلیمات نظامی را با جدیت فراگیرید... (15)
به مناسبت فرارسیدن چهلمین روز فاجعه فیضیه، امام طی اعلامیه‌ای خطاب به مردم ایران، مراتب اندوه و تاثر خود را از هتک حرمت روحانیون و حوزه‌های علمیه چنین ابراز داشت:
...جرم ما حمایت از اسلام و استقلال ایران است.ما برای اسلام این همه اهانت‌شده و می‌شویم.ما در انتظار حبس و زجر و اعدام نشسته‌ایم.بگذار دستگاه جبار هر عمل غیر انسانی که می‌خواهد بکند، دست و پای جوانان ما را بشکند، مریض‌های ما را از مریضخانه بیرون بکند، ما را تهدید به قتل و هتک اعراض کند، مدارس علم و دین را خراب کند، کبوتران حرم اسلام را از آشیانه خود آواره کند...
امام در ادامه این اعلامیه، با اشاره به این مطلب که از سربازی روحانیون ترسی نداریم، اعلام داشت که دست‌برادری به سوی پرسنل نجیب ارتش ایران دراز می‌کند.ما از سربازی فرزندان اسلام هراسی نداریم.بگذار جوانان ما به سربازخانه بروند و سربازان را تربیت کنند و سطح افکار آنان را بالا برند.بگذار در بین سربازان، افراد روشن ضمیر و آزادمنشی باشند تا بلکه به خواست‌خداوند متعال، ایران به آزادی و سربلندی نائل شود.ما می‌دانیم که صاحب منصبان معظم ایران، درجه داران محترم، افراد نجیب ارتش با ما در این مقاصد همراه و برای سرافرازی ایران، فداکار هستند.من می‌دانم درجه داران با وجدان، راضی به این جنایات و وحشیگری‌ها نیستند.من از فشارهایی که بر آنها وارد می‌شود مطلع و متاسفم.من به آنها برای نجات ایران و اسلام دست‌برادری می‌دهم.من می‌دانم قلب آنها از تسلیم در مقابل اسرائیل مضطر است و راضی نمی‌شوند ایران در زیر چکمه یهود پایمال شود...
در پایان نیز آمده بود:
مناسب است ملت مسلمان در ایران و غیر ایران در روز چهلم فاجعه بزرگ اسلام، یادی از مصیبت‌های وارده بر اسلام و حوزه‌های اسلامی بکنند و در صورتی که عمال دولت مانع نشوند مجالس سوگواری داشته باشند و بر مسببین این فجایع نفرین کنند (16) .
متعاقب آن به مناسبت چهلم فاجعه فیضیه به دعوت امام مجلس ختمی در مسجد اعظم قم تشکیل شد و بسیاری از مردم و روحانیون در آن شرکت کردند.ولی رژیم از تشکیل مجلس ختم در تهران جلوگیری کرد; زیرا بیم آن داشت که وعاظ در این مجلس، شاه را به عنوان مسبب فاجعه، فیضیه معرفی و محکوم کنند.یک روز بعد و به مناسبت‌شروع دروس حوزه، امام بیانات مهمی ایراد کرد (17)
امام در سخنان خود سال پیش را هم سال بد و هم سال خوبی دانست.سال بد، زیرا که به اسلام و قرآن و حوزه‌های علمیه حمله شد و هیات حاکمه «مفتضح‌» گردید و نیزسال خوب «برای اینکه روحانیت ارزش خود را به دنیا اعلام کرد» .ایشان تضعیف و نابودی حوزه‌های علمیه و انتقال مرجعیت از ایران به عراق را نقشه قدیمی رژیم، و ایجاد فاجعه فیضیه را تلویحا به دستور شاه دانست.
دستگاه شهربانی می‌گوید که سازمان امنیت; سازمان امنیت می‌گوید شهربانی; دوتایشان می‌گویند امر اعلیحضرت [است] .راست می‌گویند که امر اعلیحضرت است؟ اعلیحضرت با دیانت اسلام مخالف است؟ ...اگر مخالف است آن همه کسب و کرامت کجاست؟ اگر مخالف نیستند پس چرا جلوگیری نمی‌کنند از این وحشیگریها؟
سپس همکاری نزدیک ایران و اسرائیل را محکوم نمود و از تسهیلاتی که رژیم در اختیار چند هزار بهایی جهت‌شرکت در کنگره جهانی بهائیان در لندن قرار داده بود به شدت انتقاد کرد (18) و از این خیانت آشکار و ننگ بزرگ، و سکوت و بی تفاوتی مراجع و علمای ایران و عراق در برابر آن فریاد برآورد:
وای بر این مملکت، وای بر این هیات حاکمه، وای بر این دنیا، وای بر ما، وای بر این علمای ساکت، وای بر این نجف ساکت، این قم ساکت، این تهران ساکت، این مشهد ساکت.این سکوت مرگبار اسباب این می‌شود که زیر چکمه اسرائیل به دست همین بهایی‌ها، این مملکت ما، این نوامیس ما پایمال بشود.وای بر این اسلام، وای بر این مسلمین، ای علما! ساکت ننشینید، نگویید الان مسلک شیخ [عبد الکریم حائری] (رضوان الله علیه) [است]، و الله شیخ اگر حالابود تکلیفش این بود.امروز سکوت، همراهی با دستگاه جبار است...
در پایان خطاب به مراجع و علما فرمود:
اگر آقایان علمای اعلام، خطباء، طلاب، همه با هم همصدا بگویند که آقا ما نمی‌خواهیم که یهود بر مقدرات مملکت ما حکومت کند، ما نمی‌خواهیم که مملکت ما با مملکت‌یهود هم پیمان شود در مقابل پیمان اسلامی [رژیم چه می‌کند؟ ] ...مسلمین [ کشورهای عرب مسلمان منطقه] باهم هم پیمان می‌شوند آقایان [ رژیم شاه] با یهود هم پیمان می‌شوند! چه وضعی است این مملکت؟ اگر نوکر هستید چرا این قدر نوکر؟ (19)
امام در نامه‌ای خطاب به علمای تهران، ابعاد دیگری از جنایات شاه را برشمرد و وظایف آنان را خاطر نشان ساخت.
حمله کماندوها و مامورین انتظامی دولت‌با لباس مبدل و به معیت و پشتیبانی پاسبانها به مراکز روحانیت، خاطرات مغول را تجدید کرد، با این تفاوت که آن‌ها به مملکت اجنبی حمله کردند و اینها به ملت مسلمان خود و روحانیون و طلاب بی‌پناه...اینان با شعار شاه دوستی به مقدسات مذهبی اهانت می‌کنند.شاه دوستی یعنی غارتگری، هتک اسلام، تجاوز به حقوق مسلمین، تجاوز به مراکز علم و دانش، شاه دوستی یعنی ضربه زدن به پیکر قرآن و اسلام...شاه دوستی یعنی تجاوز به احکام اسلام و تبدیل احکام قرآن کریم، شاه دوستی یعنی کوبیدن روحانیت و اضمحلال آثار رسالت.
حضرت آقایان توجه دارند اصل اسلام در معرض خطر است، قرآن و مذهب‌در مخاطره است.با این احتمال تقیه حرام است و اظهار حقایق، واجب «و لو بلغ ما بلغ‌» .
سپس جنایات و آدم کشیهای ماموران شاه را به شدت تقبیح نمود و به نام ملت ایران، علم را استیضاح کرد و ضمن پیش بینی آینده شوم کشور، تصمیم خود را بر ادامه مبارزه تا نیل به شهادت اعلام داشت. (20)
از سوی دیگر ساواک مرکز طی نامه «خیلی فوری‌» و «خیلی محرمانه‌» ای به ساواک قم دستور داد تا برای خنثی کردن فعالیت‌های امام «یک سلسله اقدامات و عملیات اساسی بدون تظاهر» به عمل آید تا طرفداران امام از اطراف ایشان پراکنده شوند (21) .
چنانکه خواهد آمد ساواک قم مدتی بعد دست‌به اقداماتی زد که همگی به شکست انجامید.
همزمان با این دستور، تبلیغات علیه امام و مراجع بار دیگر از طریق رسانه‌ها شدت یافت.در اخبار و تفاسیر خبری رادیو صریحا به امام توهین شد که البته بدون واکنش نماند (22) .شاه و رسانه‌های ارتباطی با رهنمود ساواک می‌کوشیدند تا مالکان را محرک علما معرفی نموده و انگیزه علما را مخالفت‌با اصلاحات ارضی و اصلاحات اجتماعی شاه و در یک جمله: مخالفت‌با ترقی و پیشرفت‌به رهبری شاه و دفاع از فئودالیسم و ارتجاع معرفی نمایند (23) .بدین منظور برخی از اصناف به دستور ساواک اعلامیه‌هایی به‌طرفدارای از شاه و لوایح ششگانه و علیه «مخالفین اصلاحات ارضی‌» صادر کردند. (24)
با وجود این کوشش‌ها نظر سنجی ساواک در پایان فروردین ماه 42، حاکی از نفوذ و قدرت سیاسی چشمگیر امام در مجامع روحانی بود.در این گزارش آمده است: «اقدامات مخالفت آمیز چند ماه اخیر آیت الله خمینی و پیشقدمی مشار الیه در مخالفت‌با عملیات اصلاحی اعلیحضرت همایونی و دولت، موجب تمرکز قدرت‌های روحانی در اطراف وی گردیده و به خاطر همین مرکزیت هم اکنون حوزه‌های علمی مذهبی خارج از ایران نیز نامبرده را مشخص‌ترین رکن جامعه روحانیت می‌شناسند.تلگراف تسلی آمیز واقعه اخیر [ فاجعه فیضیه] از جانب آیت الله حکیم خطاب به وی، نتیجه همین شاخصیت اوست و خود وی نیز عملا داعیه مرجعیت دارد [! ]» . (25)
سخنان و اعلامیه‌های آتشین امام پس از فاجعه فیضیه نشان داد که امام نه تنها مرعوب اعمال رژیم شاه نشده بلکه مصمم تر از گذشته به مبارزه با رژیم ادامه داده و مستقیم و غیر مستقیم، شخص شاه را نشانه رفته است.صراحت گفتار، شجاعت‌بی‌نظیر و مواضع انقلابی امام سبب محبوبیت روز افزون امام در جامعه می‌گردید و اقشار و گروه‌های مختلف مذهبی از ایشان به عنوان مرجع مذهبی - سیاسی، تقلید و تبعیت نموده و مواضع و اقداماتشان را تایید می‌کردند (26) همین امر موجب گردید تا برخی از مراجع و علما که با روش امام باطنا موافقت نداشتند برای حفظ حیثیت‌سیاسی واجتماعی خود ناگزیر به پیروی از روش امام در مبارزه با رژیم شوند. (27)
رژیم شاه می‌دانست که در صورت کوتاه آمدن امام، سایر علما نیز از ادامه مبارزه دست‌خواهند کشید، ولی چون امام حاضر به هیچگونه آشتی نبود لذا در صدد برآمد تا با یک «سلسله اقدامات و عملیات اساسی بدون تظاهر» ایشان را بتدریج منزوی و وادار به ترک مبارزه نماید (28) از اینرو ساواک با همه امکانات وارد عمل گردید (29) و از طرق مختلف هرگونه تماس امام را زیر نظر گرفت و در صدد اطلاع از برنامه‌ها و اقدامات آتی ایشان برآمد تا بتواند به موقع آنرا خنثی و یا مقابله نماید همچنین برای تضعیف و منزوی نمودن امام در کوتاه مدت دست‌به اقدامات زیر زد:
اول; چنانکه انتظار می‌رفت.ایجاد شکاف در میان امام و سایر مراجع و علما بود (30) امام که اجمالا از ترفند رژیم آگاه بود کوشید تا با تشکیل جلساتی با مراجع قم و نیز ارسال نامه‌هایی برای مراجع تهران و نجف، آنان را نسبت‌به نقشه‌های ضد اسلامی شاه‌آگاه و هشیار نماید و آنان را به مبارزه‌ای گسترده با رژیم در ایام محرم دعوت کرد (31)
دوم; انتشار اعلامیه‌هایی علیه امام توسط برخی از روحانیون وابسته به رژیم بود. (32)
سوم; بررسی ابعاد موقعیت امام و در حوزه و تبلیغ برای مراجع اعلم غیر سیاسی حوزه به جای امام بود (33) ضمنا رژیم، پنج روز قبل از ماه محرم توسط دادسرای قم پرونده‌ای علیه امام به اتهام «اخلال در نظم عمومی‌» تشکیل داد و ایشان را برای ادای توضیحات احضارنمود که با بی اعتنایی امام و خشم بیشتر مردم و روحانیون نسبت‌به رژیم روبرو شد (34)
در همان ایام امام اعلامیه‌ای صادر کرد که در آن ضمن محکوم نمودن قوانین ضد اسلامی رژیم، از تسهیلاتی که برای دو هزار نفر از افراد فرقه بهایی برای مسافرت به لندن قائل شده و از کارشکنی‌هایی که در امور حجاج به وجود آورده بودند به شدت انتقاد نمود و بار دیگر خطر نزدیکی دولت ایران و اسرائیل را یاد آوری کرد و از همه مردم خواست از آن کار جلوگیری نمایند.در پایان نیز ضمن اعلام این مطلب که «امروز روزی نیست که به سیره سلف صالح بتوان رفتار کرد» تاکید نمود:
من مصمم هستم که از پا ننشینم تا دستگاه فاسد را به جای خود بنشانم و یا در پیشگاه مقدس حق تعالی با عذر وفود کنم.شما هم ای علمای اسلام مصمم شوید و بدانید پیروزی با شماست... (35)
با نزدیک شدن ماه محرم، رویارویی میان امام و شاه حتمی می‌نمود; زیرا ایام محرم و بویژه دهه اول آن، بهترین فرصت‌برای افشای جنایت رژیم و برنامه‌های ضد اسلامی او بود.از سوی دیگر پس از واقعه فیضیه تا ماه محرم، به مدت دو ماه، به دلیل کنترل شدید ساواک و شهربانی، بسیاری از وعاظ و گویندگان امکان نیافتند تا در منابر، جنایات رژیم را در واقعه فیضیه افشا کرده و از برنامه‌های ضد اسلامی او پرده بردارند. (36)
در همین مدت نیز شاه، نخست وزیر، مطبوعات، رادیو و تلویزیون گستاخانه به مراجع و روحانیون توهین می‌کردند; حتی شاه نسبت‌به یک سرکوب شدید و خونین هشدار داد (37)
پیش از آغاز محرم، امام خطاب به برخی از وعاظ خاطر نشان ساخت که بدون بیم و هراس از ماموران امنیتی و انتظامی از سیاست‌های ضد اسلامی رژیم شاه و همدستی آن‌با اسرائیل انتقاد نمایند و اظهار داشت که به دلیل حساسیت این ایام در صورتی که رژیم بخواهد از منابر وعاظ جلوگیری کند، وی و دیگر مراجع به شدت واکنش نشان داده و مردم را به قیامی عمومی علیه رژیم دعوت خواهند کرد که به نابودی رژیم خواهد انجامید (38) .امام ضمنا تاکید نمود که تا روز هفتم محرم مجالس وعظ و مراسم عزاداری به طور عادی برگزار شود و اگر تا آن روز دولت تسلیم نظرات مراجع نگردید و در خواست‌های آنان را اجابت ننمود در منابر و مجالس به شدت از رژیم انتقاد کرده و در مراسم عزاداری، نوحه‌ها و مرثیه‌ها را طوری سروده و بخوانند که خاطره فاجعه مسجد گوهرشاد و مدرسه فیضیه در اذهان مردم زنده شود. (39)
شهربانی کل کشور به مناسبت فرا رسیدن ماه محرم طی اطلاعیه‌ای ضمن تاکید بر «رعایت نظم و ترتیب کامل‌» در مراسم سوگواری، خاطر نشان ساخت که «...اعمال و تظاهراتی که شرع مقدس نیز آنها را تجویز نفرموده است‌به کلی ممنوع است و اگر اشخاصی مراسم مذهبی را وسیله اغراض شخصی قرار دهند شدیدا مجازات خواهند شد» . (40)
ساواک نیز متقابلا پیش از آغاز این ماه، عده‌ای از وعاظ را احضار نمود (41) و آنان را ملزم کرد در محافل و مجالس عزاداری از بیان سه مطلب خودداری کنند: 1- علیه شخص اول مملکت‌سخن نگویند; 2- علیه اسرائیل مطلبی گفته نشود; 3- مرتب به مردم نگویند که اسلام در خطر است ولی در بیان سایر مطالب آزادند!
امام پس از اطلاع از این حرکت مذبوحانه، اعلامیه‌ای «خطاب به وعاظ و گویندگان وهیات مذهبی‌» صادر کرد.در این اعلامیه التزامات ساواک را غیر قانونی و بی اثر و التزام گیرندگان را مجرم و قابل تعقیب دانست و با اشاره به گفته شاه که اکثریت قاطع مردم را پشتیبان اصول ششگانه خود می‌دانست، نوشت:
اگر این ادعا صحیح است ملت را این چند روز به حال خود واگذارند تا از پشتیبانی مردم متمتع شده، موافقت‌شش میلیونی به همه ملل جهان ظاهر شود، و الا اشاعه اکاذیب برای تشویق افکار عامه بر خلاف مصالح اسلام و مملکت، جرم و قابل تعقیب است.
همچنین بار دیگر خطر نفوذ اسرائیل و عمال آنها (بهایی‌ها) را در ارگانهای لشکری و کشوری یادآور شدند.
دستگاه جبار با تمام قوا با اسرائیل و عمال آنها (فرقه ضال و مضله) همراهی می‌کند.دستگاه تبلیغات را به دست آنها سپرده و در دربار دست آنها باز است (42)
در ارتش و فرهنگ و سایر وزارتخانه‌ها برای آنها جا باز نموده و شغل‌های حساس به آنها داده‌اند.
در پایان از وعاظ خواست که علی رغم میل رژیم، «خطر اسرائیل و عمال آن را» به مردم تذکر دهند و اظهار حقایق نمایند; زیرا «سکوت در این ایام، تایید دستگاه جبار و کمک به دشمنان اسلام است‌» . (43)
امام که از تهدید و ارعاب وعاظ توسط ساواک اطلاع داشت، طی نامه‌ای خطاب به واعظ شهیر آقای فلسفی، وظیفه سنگین الهی وعاظ را در آن روزهای حساس برشمرد.در بخشی از این نامه آمده است:
...امروز روزی است که حضرات مبلغین محترم و خطباء معظم، دین خود را به دین اثبات فرمایند.امروز روزی است که یا باید رضایت‌خداوند غفور را جلب نمایند یا خدای نخواسته به سخط ذات مقدسش مبتلا شوند.امروز روزی‌است که نظر مبارک امام زمان صلوات الله علیه به حضرات مبلغین اسلام دوخته شده است و ملاحظه می‌فرمایند که آقایان به چه نحو خدمت‌خود را به شرع مقدس ابراز و دین خود را ادا می‌فرمایند...
در پایان درخواست‌شده بود که برای تجدید ساختمان و تعمیرات مدرسه فیضیه علاقمندان کمک‌های نقدی خود را به حساب ویژه واریز نمایند (44) ضمنا امام از آغاز دهه اول محرم در منزل خود مجلس روضه خوانی منعقد کرد که جمعیت انبوهی در آن شرکت می‌کردند.علاوه بر آن هر شب نیز به یکی از مجالس سوگواری محله‌های قم می‌رفت که با استقبال شایان مردم هر محل روبرو می‌شد.در این مجالس یکی از همراهان امام سخنرانی می‌کرد تا حضار را از جریانات و حوادث سیاسی که بر کشور و مردم می‌گذرد آگاه سازد.اقدام امام که تا آن زمان بی‌سابقه بود، موجب استحکام روابط عاطفی بیشتر مردم و ایشان گردید و به صورت پشتوانه مردمی نیرومندی برای ایشان در آمد.


زندگینامه سیاسی امام خمینی (ره)، ج 1، ص 248