فعالیت مهاجرین در عثمانی و نقش آلمانها در این دوران
1277 بازدید
1. مذاکرات انورپاشا با نظامالسلطنه
پس از ورود مهاجرین به عثمانی، در بغداد ملاقاتی بین نظامالسلطنه و انور پاشا صورت گرفت. براساس پیشنهاد نظامالسلطنه قرارشد که ایرانیان مقیم استانبول را مسلح کنند و به بغداد بفرستند. انور پاشا نیز تحت عنوان «اتحاد اسلام» دستور داد که همه ایرانیان استانبول را بگیرند و تعلیم نظامی دهند. از ثروتمندان نیز مبالغ هنگفتی به عنوان بدل عسکری گرفته آنها را رها کردند. در روزنامههای استانبول نیز اعلامیهای به چاپ رسید حاکی از اینکه ایرانیهای 20 تا 25 ساله باید برای خدمت نظامی حاضر شوند. بدین ترتیب، در استانبول و آناتولی پنج هزار نفر و در عراق چهارهزار نفر به خدمت برده شدند. انورپاشا در بغداد تلاش کرد تا با نظامالسلطنه قراردادی منعقد سازد؛ نکته مهم این بود که آلمانیها نهتنها در این قرارداد سهمی نداشتند بلکه از چگونگی آن نیز آگاه نبودند. حسن اعظام قدسی به نقل از یکی از مهاجرین بعضی از قسمتهای معاهده سری
نظامالسلطنه و انورپاشا را به این شرح ذکر کرده است: 1. تضمین استقلال ایران؛ 2. تهیه لوازم جنگی؛ 3. شرکت ایرانیها در جنگ با روسها؛ 4. رسانیدن حقوق به مهاجرین و مجاهدین. از دیگر شرایط این معاهده یکی این بود که دولت ایران حق نخواهد داشت بدون اجازه عثمانی امتیازی به دولتهای دیگر بدهد، و دیگر اینکه دولت ایران خلیفه اعظم بودن سلطان عثمانی را قبول نماید.
یکی دیگر از نتایج همکاری نظامالسلطنه و عثمانیها این بود که دموکراتها به وسیله پلیس عثمانی تحت نظر قرار گرفتند و اعتدالیون نیز خود را بیشتر از قبل به نظامالسلطنه وابسته ساختند. عثمانیها نیز از این امر راضی به نظر میرسیدند؛ زیرا از نظر آنها فقط نظامالسلطنه و اعتدالیون برای مذاکرات شایستگی لازم را داشتند.
2. مناسبات بین مهاجرین و آلمانیها در بغداد
اولین مسئله بین مهاجرین و مقامات آلمانی، مسئله دریافت 360هزار تومان وجه ماهانه بود که برای مخارج نگهداری چریکهای مسلح و مهاجرین مورد نیاز بود؛ زیرا افسران سوئدی، که قبلا در ایران از آلمانیها پول میگرفتند و نیروهای ژاندارم را زیر نظر مستشاران آلمانی اداره میکردند، در خاک عراق ترک خدمت کرده بودند و ستاد سرهنگ بوپ مایل بود حقوق ژاندارمها را مستقیمآ بپردازد تا کنترل آنها در اختیار صاحبمنصبان آلمانی باشد؛ اما نظامالسلطنه مایل بود که این هزینهها به توسط شخص خودش پرداخت شود. مسئله دیگر، تعقیب مذاکرات در مورد تعهدات مربوط به پیمان اتحاد بین ایران و آلمان بود که دکتر واسل، با وجود تأئید قرارداد رویس و مستوفی، به علت عدم امکان کمک به ایران چنین عنوان میکرد که حکومت موقت فعلا در ایران فعالیتی ندارد؛ درحالی که نظامالسلطنه مدعی بود شرط ایران در جنگ برضد روس و انگلیس تحقق یافته است. مسئله سوم وجود ناراضیان و مخالفان در بغداد بود که در رأس آنها سلیمان میرزا ]رهبر دموکراتها[ قرار داشت و پیوسته نزد آلمانیها از نظامالسلطنه بدگویی مینمود و مایل بود که کمک مالی و سرپرستی مهاجرین به دموکراتها واگذار شود. دکتر واسل نیز ترجیح میداد واسطهای در این میان باشد تا در مذاکرات حضوری با مهاجرین دچار مشکل نشود. به همین دلیل او از دیوانبیگی که در شمار مهاجرین بود تقاضا نمود که به عنوان رابط مذاکرات بین آلمانیها و مهاجرین قرار بگیرد و نظامالسلطنه نیز با بیمیلی این درخواست را پذیرفت.
دیوانبیگی در مورد روابط بین آلمانیها و نظامالسلطنه مینویسد: آلمانیها از جنبه دیگری نیز به دوستی نظامالسلطنه نیاز داشتند؛ زیرا او مدعی بود که با اعزام مأموران مخفی و ابلاغ دستورهای محرمانه به مباشران املاکش در خوزستان و فارس میتواند از درآمد آن املاک مبالغی را به واسموس برساند؛ چون واسموس در این زمان شدیدآ به پول نیاز داشت و آلمانیها نیز قادر نبودند تا با او تماس بگیرند و به او از نظر مالی کمک کنند. در عوض نظامالسلطنه مایل بود که در بغداد به حساب خودش از آلمانیها پول بگیرد.
3. پیروزی متحدین در جبهه بینالنهرین و پیشروی عثمانیها به سوی ایران
پس از عقبنشینی مهاجرین از قصرشیرین و رفتن آنها به خاک عثمانی، روسها خانقین را اشغال کردند و تا بعقوبه پیش رفتند. اما تحولات جنگ در جبهه بینالنهرین به سود عثمانیها تغییر یافت؛ زیرا از دسامبر 1916 نیروهای انگلیسی در کوتالعماره به توسط ارتش ششم عثمانی تحت فرمان فیلد مارشال گلتس محاصره شده بودند و در فوریه نیروهای جدیدی به قوای عثمانی ملحق شدند. سرانجام، پس از اینکه ژنرال باراتوف توانست در جبهه ایران به پیروزیهایی دست یابد در 29 آوریل 1916/26 جمادیالثانی 1334 ژنرال تاونزند (Townsend) فرمانده نیروهای انگلیسی با سیزده هزار نفر از افرادش تسلیم نیروهای ترک شد. اکثر مفسران نظامی و سیاسی در آن زمان معتقد بودند که انگلیسیها توانایی مدافعه با ترکها را داشتند اما چون مایل نبودند روسها بغداد را تصرف کنند خود را تسلیم نیروهای ترک کردند پس از شکست قوای انگلیس
در کوتالعماره، ترکها توانستند قوای خود را از این جبهه آزاد کنند و برای مقابله با روسها در خانقین اعزام دارند.
پس از فتح کوتالعماره به توسط قوای عثمانی، در مورد پیشروی به سوی ایران مذاکراتی بین مقامات آلمانی و عثمانی صورت گرفت. در مه 1916/ رجب 1334 ژنرال فن لوسو افسر تامالاختیار آلمانی که همراه انور پاشا بود به فالکنهاین اطلاع داد که در اواسط ژوئن 1916 بخشی از نیروهای عثمانی پیشروی خود را به سوی ایران آغاز خواهند کرد. فالکنهاین، براساس اظهارات سرفرماندهی ارتش عثمانی و مشاوران آلمانی آن، با این پیشروی موافقت نمود. اما سرهنگ گلایش (نماینده آلمان در ارتش ششم عثمانی و مسئول عملیات در ایران) طی اولتیماتومی اعلام نمود که اگر آلمان از عملیات نظامی در ایران کناره نگیرد و مسئولیتها را به عثمانیها واگذار نکند او نیز از سمت خود استعفا خواهد داد؛ اما فالکنهاین و لوسو از او خواستند که در عملیات آینده ایران حضور داشته باشد. لیمان فن ساندرز (Liman Von Sanders) سرپرست هیئت نظامی آلمان در عثمانی معتقد بود این حمله تأثیر چندانی در مسیر جنگ نخواهد داشت. نادولنی سرپرست بخش سیاسی ستاد ارتش آلمان نیز طرفدار ادامه عملیات در ایران بود. سرانجام، فالکنهاین پیشنهاد کرد قراردادی میان آلمان و عثمانی در مورد همکاری در ایران منعقد شود؛ لوسو و انور پاشا به نمایندگی از طرف ارتشهای آلمان و عثمانی در 19 اوت 1916/19 شوال 1334 قرارداد را امضاء کردند. براساس این قرارداد دو طرف متعهد شدند که در اقدامات خود بر ضد روس و انگلیس در ایران همکاری داشته باشند. عملیات نظامی برعهده عثمانیها باشد و نیروهای آلمانی نیز به عنوان «واحدهای نظامی آلمان در عثمانی» به ارتش ششم عثمانی ملحق شوند. همچنین ژنرال گرسمان (Gressmann) به عنوان نماینده تامالاختیار آلمان در این واحدها تعیین شد. مقارن این توافق نظامی، در 21 اوت 1916/1334 بین مترنیخ (Metternich) سفیر آلمان در عثمانی و خلیل پاشا نمایندگان آلمان و عثمانی یک پیمان سیاسی نیز منعقد گردید که تا زمان پیمان صلح اعتبار داشت. براساس این توافقنامه قرار شد هر دو کشور به سفیران خود دستور دهند تا با مقامات نظامی محل مأموریت خود همکاری داشته باشند. پس از این توافقنامههای سیاسی و نظامی، بین سرگرد کنت ویلامویتس مولندورف (Willamowits Mollendorf) وابسته نظامی جدید آلمان و سرگرد کیسلینگ رئیس هیئت نظامی آلمان ـ ایران و نظامالسلطنه به عنوان فرمانده نیروهای ملی ایران پیمانی بسته شد و براساس آن سرگرد فن لوبن (Loeben) مأمور شد نیروهای ژاندارمری را سازمان دهد. تقسیم پول و مهمات نیز به ستاد نظامالسلطنه واگذار شد. همچنین انتصابات جدیدی نیز از سوی آلمانیها صورت گرفت. پس از کنارهگیری دکتر واسل به علت بیماری، نادولنی (Nadolny) رئیس بخش سیاسی ستاد ارتش آلمان به عنوان کاردار به جای او به ایران فرستاده شد. نادولنی در 22 ژوئیه 1916/21 رمضان 1334 وارد قسطنطنیه شد و بلوشر را، که قصد داشت به آلمان بازگردد، به عنوان منشی سفارت آلمان با خود همراه نمود. کنت ویلامویتس وابسته نظامی آلمان در ایران نیز در ژوئیه
1916 درگذشت و سرگرد ساره، که قبل از آن در سمت افسر ارتباطی خدمت میکرد، به جای او منصوب شد.
در پی طرح جدیدی که بین انورپاشا، خلیل پاشا ]فرمانده سپاه ششم عثمانی[ و فن لوسو در طی مذاکرات در بغداد در مه 1916 دربارهاش توافق شد، قوای ترک در پایان ماه مه آماده حمله به ایران شد. این نیروها تحت فرمان علیاحسان پاشا قرار داشتند. گروهی از کردهای حمیدیه و دستههایی از داوطلبان و ملیون ایرانی نیز این نیروها را تقویت مینمودند. البته پیشروی نیروهای عثمانی براساس قولهایی بود که انورپاشا در مذاکرات خود با نظامالسلطنه متعهد شده بود و هدف آن اخراج روسها از غرب ایران بود. در هشتم شعبان 1334 نیروهای عثمانی وارد قصرشیرین شدند و در اول رمضان کرمانشاه به اشغال نیروهای ترک درآمد. در 23 رمضان قوای عثمانی روسها را به سوی صحنه عقب راندند و در 10 شوال 1334 نیروهای ترک به همدان رسیدند. در هشتم ذیالقعده 1334 عثمانیها، پس از تصرف دولتآباد، به سوی گروس و کردستان پیشروی نمودند و سرانجام بیجار را اشغال کردند.
در 11 شوال 1334/11 اوت 1916 نیروهای عثمانی پس از ورود به همدان مورد استقبال اهالی قرار گرفتند و فرمانده قشون عثمانی علیاحسان پاشا به افراد خود توصیه کرد با مردم رفتار دوستانهای داشته باشند و اعلام نمود که امیرافخم حکمران همدان بدون جهت از شهر خارج شده است و حکومت شهر در غیاب او برعهده رؤسای ادارات دولتی خواهد بود. در 13 شوال 1334 رئیس نظمیه همدان ]انتظامالممالک[ طی اعلامیهای از مردم خواست که هرچه از اموال بانک استقراضی و شاهنشاهی بردهاند باید دوباره برگردانند و همچنین از طرف علی احسان پاشا به افراد اردو دستور داده شد تا هیچگونه تعرضی نسبت به اموال مردم صورت نگیرد. عثمانیها در زمان توقف خود در همدان سعی در جذب اهالی داشتند. در یکی از اعیاد مذهبی، علی احسان پاشا فرمانده قوای عثمانی همراه با عدهای از افسران ترک در مراسم قرائت قران در مسجد جامع شرکت کرد و برهانالمتکلمین، که یکی از وعاظ معرف بود، مردم را با خطابههای شورانگیز خود به مقاومت در برابر متفقین دعوت نمود. در 23 شوال 1334/23 اوت 1916 از طرف علیاحسان پاشا، بیانیه دیگری منتشر شد و طی آن ضمن ارائه گزارشی از فتوحات عثمانیها در بینالنهرین و ایران، از مردم ایران خواست تا در جهاد برضد کفار شرکت کنند و با اردوی او در این راه همراهی نمایند. در هنگام حرکت نیروهای عثمانی به سوی همدان، سپهدار از مقام ریاست وزرایی استعفا داد وثوقالدوله جای او را گرفت. طرفداران روس و عثمانی و ارمنیان نیز از تهران بیرون رفتند و به سوی مناطق شمالی و شرقی رهسپار شدند. همچنین سفیران روس و انگلیس نزد شاه رفتند و از او خواستند تا همراه با آنها تهران را ترک گوید و شاه فرصتی خواست تا مشورت کند.
چنین مقرر شد که در نهم شوال 1334 جلسهای با شرکت علما، شاهزادگان و اعیان در دربار تشکیل شود و در مورد حرکت شاه نظرخواهی صورت بگیرد. در این جلسه 33 نفر رأی به ماندن شاه دادند. و موضوع مسافرت او منتفی شد. همچنین احمدشاه به محتشمالسلطنه و قوامالسلطنه و مشاورالممالک مأموریت داد تا به کرمانشاه بروند، با فرمانده نیروهای عثمانی که به ایران اعزام شده ملاقات و درباره برگرداندن قوای عثمانی مذاکره کنند. منصوره اتحادیه در مقاله خود درباره مهاجرت مینویسد: به تقاضای احمدشاه، نظامالسلطنه با این کار مخالفت نمود و برای جلوگیری از آن به انورپاشا وزیر جنگ عثمانی متوسل شد و از او تقاضا کرد جلوی اجرای این نقشه را بگیرد.
یحیی دولتآبادی نیز، که در شمار مهاجرین به عثمانی بوده، در مورد پیشروی قوای عثمانی به سوی تهران مذاکراتی با مقامات برجسته عثمانی انجام میدهد. او پس از ملاقات با طلعت پاشا وزیر داخله عثمانی به او یادآوری میکند که در صورت پیشروی به سوی پایتخت امکان دارد روس و انگلیس شاه را نیز با خود ببرند و دیگر اینکه اگر بغداد در محاصره قرار بگیرد نیروهای عثمانی از همدان زودتر میتوانند برگردند تا از تهران و ادامه پیشروی آنها به سوی پایتخت خطر محاصره آنها را در پی خواهد داشت. همچنین در ملاقات دیگری که دولت آبادی با انور پاشا وزیرجنگ عثمانی انجام میدهد همین مطالب را متذکر میشود و او را متقاعد میسازد که پیشروی به سوی تهران عواقب خطرناکی برای عثمانیها خواهد داشت. قوای عثمانی تا اواسط سال 1335 در نواحی غرب ایران بودند، تا اینکه قوای تازه انگلیس برای جبران شکست کوتالعماره به سوی بغداد حمله کردند و ژنرال مود (Maude) بغداد را تصرف نمود و ترکها نیز مجبور به عقبنشینی شدند.
موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
نظرات