6 روز پر التهاب
روز ۲۰ مرداد ۱۳۳1 مجلس سنا لایحه اختیارات ۶ ماهه دکتر محمد مصدق نخستوزیر را تصویب کرد.(1) این لایحه در حالی تصویب شد که یک ماه قبل از آن همین درخواست از سوی مصدق مطرح شده بود. در ۲۲ تیر مصدق از مجلس درخواست اختیارات شش ماهه و در 25 تیر از شاه درخواست عهدهداری مسئولیت وزارت جنگ را کرد. ولی شاه با آن مخالفت نمود.(2)
میان آن «رد» و این «تصویب»، ایران مقطعی نا آرام را پشت سر نهاد و دستکم شش روز از این دوران بسیار ملتهب و متشنج بود. مصدق که در آن ایام بحرانی پس از ملی شدن صنعت نفت، تنها به راههای افزایش قدرت خود در برابر شاه میاندیشید، پس از مخالفت شاه، بدون مشورت با آیتالله کاشانی از مقام نخستوزیری استعفا کرد.(3) محمدرضا پهلوی نیز بدیهی بود برای حفظ سلطه خود بر ارتش و از دست ندادن سایر پایگاههای اقتدار خود در برابر مصدق، با پیشنهاد وی مخالفت نماید.
بلافاصله پس از استعفای مصدق، شاه در روز 26 تیر طی حکمی احمد قوام (قوامالسلطنه) را با لقب «جناب اشرف» به نخستوزیری منصوب کرد.(4) احمد قوام مورد حمایت آمریکا و انگلیس بود. او حتی در ملاقاتی با هندرسن سفیر آمریکا در ایران قول دریافت کمک بلاعوض برای ترمیم کسری بودجه را پس از احراز مقام نخستوزیری گرفته بود.(5)
قوام که از حمایت بسیاری از درباریان از جمله اشرف پهلوی برخوردار بود، پس از دریافت حکم نخستوزیری، روز ۲۸ تیر برای آنچه که «اعاده امنیت» میخواند، از وی تقاضای اختیارات فوقالعاده کرد. شاه از یک سو برای جلوگیری از بروز عکسالعملی شبیه واکنش قهرآمیز مصدق، و از سوی دیگر به دلیل آگاهی از حمایت آمریکا و انگلیس از قوام، با این درخواست مخالفت صریح نکرد. شاه همزمان به فرمانداری نظامی دستور داد تا اقدامات لازم را معمول دارند و آنها هم با تانک و زره پوش در خیابان ها مستقر شدند و ساختمان مجلس شورای ملی را احاطه کردند.(6)
قوام همواره آیتالله کاشانی را عمدهترین مانع در مسیر برنامههای خود میدید. از این رو ابتدا علی امینی وزیر اقتصاد کابینه مصدق را با پیامی نزد وی فرستاد. اما آیتالله کاشانی به وی گفت: «به قوام بگو تا دکتر مصدق هست هیچ کس نمیتواند نخستوزیر شود.» (7)
قوامالسلطنه برای بار دوم ارسنجانی را برای به سازش کشاندن آیتالله کاشانی نزد وی فرستاد و اظهار کرد به شرط سکوت، انتخاب 6 وزیر کابینه را در اختیار آیتالله قرار خواهد داد.(8) اما مجددا جواب آیتالله کاشانی منفی بود و قاطعانه پیشنهاد قوامالسلطنه را رد کرد. شاه نیز این بار حسین علاء، وزیر دربار را از موضع قدرت نزد آیتالله کاشانی فرستاد تا وی نخستوزیری قوام را بپذیرد. آیتالله کاشانی نیز با صراحتی توام با اقتدار در پاسخ گفت: «به عرض اعلیحضرت برسانید اگر در بازگشت دولت مصدق تا فردا اقدام نفرمایند، دهانه تیز انقلاب را با جلوداری شخص خودم متوجه دربار خواهم کرد.»(9)
احمد قوام در ارزیابی نقش آیتالله کاشانی دچار اشتباه شده بود. او به تصور خود که با اولتیماتوم قادر به منزویساختن آیتالله کاشانی است با توپ و تشر پا به میدان نهاد. از این رو در 28 تیر در بیانیهای با عنوان «کشتیبان را سیاستی دگر آمد» تهدید کرد «محاکم انقلابی تشکیل خواهم داد و روزی صدها تبهکار را از هر طبقه به موجب حکم خشک و بی شفقت قانون، قرین تیرهروزی خواهم ساخت» (10)
آیتالله کاشانی در مقابل تهدیدات قوام مبارزه را با صدور دو اعلامیه تشدید ساخت :
1 - اعلامیهای اول خطاب به قوای انتظامی بود که در آن وضع موجود را برای آنان تشریح کرد و آنها را به مقاومت اسلامی در برابر دربار دعوت نمود. این درخواست البته با وجود آنکه شاه فرماندهی کل قوا را بر عهده داشت، توقع بزرگی بود. در شرایط آن روز، صدور آن اعلامیه از یک روحانی بسیار حیرتانگیز تلقی میشد.(11)
2 – اعلامیه دوم برای مردم بود که در آن اعلام کرد: «بر عموم برادران مسلمان لازم است در این در راه این جهاد اکبر کمر همت بسته و برای آخرین مرتبه به صاحبان سیاست استعمار ثابت کنند تلاش آنها در به دست آوردن قدرت و سیطره گذشت محال است و ملت مسلمان ایران به هیچیک از بیگانگان اجازه نخواهد داد که به دست مزدوران آزمایش شده، استقلال آن ها پایمال شود.»(12)
آیتالله کاشانی سپس در یک مصاحبه مطبوعاتی تهدید کرد «به خدای لایزال اگر قوام کنار نرود اعلام جهاد میکنم و خودم کفن پوشیده با ملت در پیکار شرکت میکنم»(13) وی در این مصاحبه تهدید کرد اگر پای یک انگلیسی به تأسیسات نفتی آبادان باز شود، من دستور خواهم داد تمامی تأسیسات نفتی و پالایشگاهها را آتش بزنند و نابود کنند.(14) آیتالله کاشانی سپس برای اینکه تمامی جهات را به سوی قوام مسدود نماید، تکتک و دسته دسته نمایندگان مجلس را به منزل خود فراخواند و از آنها قول گرفت تا رای عدم اعتماد به قوام بدهند. نتیجه این کوشش آن بود که در صبح روز ۲۹ تیر ۵۰ نفر از نمایندگان حاضر شده بودند نظر مخالف بدهند و از لحاظ پارلمانی هم پایداری قوام را غیرممکن بسازند.(15)
در اعتراض به تهدیدات قوام، روز ۲۹ تیر بازار تهران تعطیل شد و در خیابانها درگیریهایی میان پلیس با تظاهرکنندگان مخالف قوام به وقوع پیوست. به تدریج تهران و اغلب شهرها به صورت تعطیل عمومی درآمدند و همه جا شاهد موضعگیری عمومی مردم علیه اقوام گردید. (16)
قوام روز 29 تیر از شاه خواست تا فرمان انحلال مجلسین را صادر کند. شاه نیز متقابلا قول داد که در صورت وخامت اوضاع، فرمان انحلال مجلسین را صادر خواهد کرد و به وی پیشنهاد داد جهت برقراری نظم از نیروی انتظامی استفاده کند.(17)
این بحران سرانجام به قیام خونین 30 تیر انجامید و به عمر کابینه چند روزه قوام پایان داد و بار دیگر شاه را واداشت تا برای بازگرداندن آرامش به کشور از مصدق بخواهد که به منصب نخست وزیری بازگردد. مصدق که با رای بالای مجلس به نخست وزیری رسید، به تصور آنکه این بار از قدرت فراوانی برخوردار است، حملات شدیدی علیه شاه، ارتش، مجلس شورای ملی، مجلس سنا، و سرمایه داران زمیندار کشور به راه انداخت.(18)
طبعاً فضای کشوردر دور تازه نخستوزیری مصدق هیچگاه آرام نبود و وی در امتداد توطئه مشترک دربار و آمریکا و انگلیس، 13 ماه بعد در جریان کودتای 28 مرداد ساقط گردید.
پینوشت:
1 - روزنامه اطلاعات 20 مرداد 1331، ص اول
2 - همان، 26 تیر 1331، ص اول
3 - غلامرضا نجاتی، تاریخ بیست ساله ایران، انتشارات رسا، ج 1، ص 55
4 - روحالله حسینیان، درآمدی بر انقلاب اسلامی ایران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1388، ص 177
5 - مهندس وحید میرزاده، 30 تیر روز ایستادگی ، نشریه ایران فردا، سال هفتم، شماره 45، مرداد 1377، ص 28
6 – دکتر سیدجلالالدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، دفتر انتشارات اسلامی، ج 1، 1387، ص 448
7 – دکتر محمود شروین، دولت مستعجل، انتشارات علمی، 1374، ص 134
8 - حسین مکی، وقایع 30 تیر، انتشارات علمی، 1378، ص201
9 - روحانیت و اسرار فاش نشده از نهضت ملى شدن صنعت نفت، انتشارات دارالفکر، ص سند شماره 40، ص 155
10 - باقر عاقلی، روزشمار تاریخ ایران، نشر گفتار، ج 1، ص 467
11 – مدنی، همان، ص 452 و 453
12 - مدنی، همان، ص 454
13 - همان، ص 456
14 – روحالله حسینیان، همان، ص 180
15 – مدنی، همان، ص 454
16 - باقر عاقلی، همان، ص 468
17 – مدنی، همان، 448
18 – یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، صفحه ۳۳۶
نظرات