جنازه اسماعیل سیمیتقو
7965 بازدید
رهبر کردهای شورشی آذربایجان اسماعیل آقا شکاک ملقب به سردار نصرت، فرزند محمدآقا و نوة علی خان شکاک معروف به سمکو و مشهور به سمیتقو بود. سمکو در لهجة شکاک، مأخوذ از اسماعیل است و این ایل، اسماعیل را بیشتر سمکو می گویند، که در فارسی سمیتقو خوانده می شود. سمکو پس از کشته شدن برادرش جعفرآقا، به حکم والی آذربایجان (نظام السلطنه مافی) در 1323 ق به ریاست ایل شکاک رسید. این ایل از دو طایفة اصلی عبدوی و کاردار تشکیل می شود که در محال چهریق، صومای، برادوست و سنجی واقع در حوزة غربی دریاچه اورمیه ـ بین اورمیه و سلماس ـ سکونت دارند (احتسابیان، 119 و 120، مردوخ روحانی، 497 ـ 499).
سمکو نخست در سالهای مقارن با نهضت مشروطه و آشوب حاصل از تجاوزات مرزی عثمانیها، در 1325 ق با تاخت و تاز در سلماس و نواحی مجاور آن، نام گشود (کسروی، 466). در مراحل بعد که با اشغال نظامی آذربایجان به دست روسیه تزاری و اقتدار فزایندة روسها در این حوزه توأم شد، او در مقام فرماندة یک نیروی مرزی در سلماس، تحت حمایت مقامات محلی روسیه قرار گرفت (سازمان اسناد...، 1801/406). این رویه، یعنی همراهی با خطمشی محلی روسیه تا پیش آمد انقلاب 1917 م که به فروپاشی اقتدار روسها منجر شد، ادامه یافت (کتاب سبز، 12، 141 و 142، معتمدالوزاره، 182). در خلاء ناشی از عقب نشینی قوای روسیه از ایران، پاره ای از گروههای محلی ـ از جمله مهاجران مسیحی و کردهای غرب اورمیه که اینک کم و بیش تحت فرماندهی سمکو قرار داشتند ـ در تدارک توسعة دامنة نفوذ خود برآمدند. در آغاز بین این دو حرکت، یعنی قدرت طلبی مهاجران مسیحی از یک سو و افزایش اقتدار کردها از سوی دیگر که با هرج و مرج فزاینده در کل آن حوزه توأم شد، تنافری به چشم نمی آمد. تشکیلات باقیمانده از متفقین ضمن تسلیم و تجهیز مهاجران مسیحی و بویژه طوایف جُلو آشوری برای تشکیل نیرویی در جهت حفظ خطوط دفاعی در قبال قوای عثمانی، با سمکو و قوای تحت فرمان او نیز همان مناسبات پیشین را حفظ کردند. تا آن که در خلال ملاقاتی که در جمادی الثانی 1336 بین بنیامین مارشیمون، پیشوای دینی و عرفی آشوریها و سمکو در کهنه شهر سلماس صورت گرفت، مارشیمون و همراهانش به ناگاه هدف حملة کردها قرار گرفتند (توفیق، 14 ـ 36، معتمدالوزاره، 1 ـ 41).
در پی این واقعه که به قتل مارشیمون منجر شد در حالی که سمکو و نیروهای هوادار او به سمت خوی عقب نشستند، سلماس و اورمیه و بسیاری از روستاهای اطراف آن در آتش انتقام جویی مسیحیان سوخت (توفیق، 34 ـ 41، معتمدالوزاره، 41 ـ 56). با آن که پاره ای از منابع آشوری، مقامات محلی ایران از جمله تشکیلاتِ ولایتعهد را در تبریز زمینه ساز این دسیسه و محرک قتل مارشیمون دانسته اند، (نعیم، بخش سوم، وردا، 52 ـ 56، مارشیمون، 21). ولی در منابع ایرانی، سندی دال بر تایید این امر و اصولاً همراهی اسماعیل آقا با مقامات حکومتی در این دوره دیده نمی شود. در واقع در این مقطع با توجه به رنگ باختن تلاشهای نمایندگان متفقین برای تشکیل نیرویی محلّی برای پُر کردن جای خالی نیروهای روسیه و آمادگی تدریجی قوای عثمانی برای پیش روی به سوی آذربایجان، دگرگونی پیش آمده در تغییر مشی اسماعیل آقا را نیز باید در چارچوب چنین تحولاتی ارزیابی کرد.
با پیش روی قوای عثمانی و استقرار آنان در اورمیه در اواخر شوال 1336 که به هزیمت قوای مسیحیان و عقب نشینی بقایای آنان به سمت همدان و کرمانشاه منجر گشت، سمیتقو نیز به چهریق بازگشت (توفیق، 57 ـ 65، معتمدالوزاره، 184 ـ 212). با خاتمة جنگ اول جهانی در صفر 1337 که به مراجعت نیروهای عثمانی از خاک ایران منتهی گردید و همچنین با توجه به ناتوانی مقامات کشور در اعادة انتظام منطقه، عرصه بر اقتدار فزاینده سمیتقو گشوده شد. از این مرحله به بعد، علی رغم اتخاذ آمیزه ای از روشهای مسالمت آمیز چون مذاکره و مصالحه، و غیر مسالمت آمیز مانند عملیات نسبتاً موفق قوای قزاق در جمادی الثانی 1338 برضد او که در آستانة موفقیت نهایی از حرکت بازایستاد، قوای اسماعیل آقا به یک نیروی بلامنازع منطقه ای تبدیل شد. او در این مرحله علاوه بر طوایف شکاک، طیف وسیعی از دیگر عشایر کرد آن حدود را نیز در زمرة هواداران خود داشت.
در ربیع الثانی 1339 سمیتقو با استفاده از اختلافات سیاسی میان دسته های شهری ـ بنا به دعوت یکی از این گروهها ـ زمام اورمیه را نیز در دست گرفت. با این دگرگونی که از لحاظ قتل و غارت، برای ساکنان شهر و روستاهای اطراف آن، از دورة حکمروایی مسیحیان در ادوار گذشته هیچ کم نداشت، اقتدار سمیتقو به اوج رسید. چندی بعد در رأس نیرویی به سمت جنوب شتافت و در اواسط مهر 1300، ساوجبلاغ (مهاباد) را به تصرف در آورد و در سایر جبهه های جنگ نیز چندین حملة نیروهای دولتی را دفع کرد، از جمله در قزلجه (دی 1300) و میاندوآب (تیر 1301) که با ضایعات سنگینی بر قوای دولتی توأم بود (جهانبانی، 122 ـ 149).
در این میان با تشکیل قشون متحدالشکل ایران تحت سرپرستی رضاخان سردارسپه و همچنین فراغت نسبی این نیروی جدید از تحولات گیلان، مجموعه اقدامات جاری برای پایان دادن به غائلة سمیتقو صورت منسجمی یافت، در تدارک زمینه های سیاسی این امر، دولت برای متقاعد ساختن ملّیون ترک ـ تشکیلات مصطفی کمال در آنکارا ـ به سلب حمایت از سمیتقو، هیاتی را تحت سرپرستی ممتازالدوله به ترکیه روانه کرد. هم زمان با توافق تهران و آنکارا در این زمینه (اعتماد مقدم، 93 ـ 96) تجدید سازمان نیروهای موجود و استقرار واحدهای نظامی اعزامی در جبهة جنگ علیه سمیتقو، که اینک تحت فرماندهی امان الله میرزا جهانبانی (سرتیپ) قرار داشت، صورتی نهایی به خود گرفت و در اواسط مرداد 1301 حملة نیروهای دولتی آغاز شد.
در حالی که بخش اصلی نیروهای دولتی در شرفخانه تمرکز یافته بود و نیروهایی نیز در سمت خوی در شمال و میاندوآب در جنوب مستقر شده بودند، حملة اصلی در 12 تیر در جهت طسوج آغاز شد و به رغم مقاومت اولیة کردها، نیروهای دولتی به تدریج پیش رفته و با تصرف دیلمقان در 18 تیر، مقاومت قوای سمیتقو را در هم شکستند. چند روز بعد در 21 تیر نیز با تصرف چهریق ـ پایگاه اصلی اسماعیل آقا سمیتقو ـ جنگ به پایان رسید (جهانبانی، 185 ـ 262).
در حالی که با اعادة انتظام در اورمیه و سلماس و مضافات به یک دورة تقریباً ده ساله از قتل و غارت و آشوب خاتمه داده شد، باقیماندة قوای سمیتقو (حدود هزار نفر) که در ارتفاعات واقع در سرحدات ایران و ترکیه، تحت تعقیب قوای دولتی قرار داشتند، بالاخره در جریان یک درگیری با نیروهای مرزی ترکیه در مهر 1301 به کلی متلاشی شده و سمیتقو به سمت عراق گریخت (سازمان اسناد...، 34 و 21 و 18/1809، جهانبانی، 263 ـ 265).
از این پس به مدت چند سال فعالیتهای سمیتقو بیشتر تحت الشعاع تحولات جاری در مناطق کردنشین عراق و ترکیه قرار داشت تا رخدادهای ایران، در این سالها تا روشن شدن تکلیف مالکیت موصل، ترکها از یک سو و مقامات انگلیسی مستقر در بغداد از سوی دیگر سعی داشتند که با حمایت از گروهی از کردهای منطقه، تلاشهای طرف دیگر را برای چیرگی بر این حوزه خنثی کنند. سمیتقو نیز بر آن بود که در جریان این ائتلافهای زودگذر و سیال، جایگاهی برای خود تدارک کند (مک دوال، 115 ـ 181).
پس از تلاشهایی چند برای مذاکره با مقامات انگلیسی عراق در پاییز و زمستان 1301 که ظاهراً به دلیل امتناع مقامات مزبور از مذاکره با سمیتقو به نتیجه نرسید، در تابستان 1302 ش از حضور او در مناطق کردنشینِ تحت کنترل ترکها و تلاش آنها برای جلب همراهی او گزارشهایی منعکس شد (گزارشهای سیاسی...، 6/312، 446، 558 و 7/198).
گزارشهای موجود از تحولات مرزی در 1303 ش نیز از تداوم حضور سمیتقو در بخشهای جنوبی مرزهای ایران و ترکیه و ادامة مذاکرات مقامات ترک با او حکایت دارند (همان، 7/15، 65، 958 ـ 995) و احتمالاً به تبع این رخدادها بود که مقامات نظامی ایران بهتر آن دیدند که به سمیتقو تأمین داده و او را به اتفاق همراهانش در ایران تحت کنترل داشته باشند. در اواسط اردیبهشت 1304 سمیتقو پس از ملاقات با عبدالله خان امیرطهماسب در کهنه شهر سلماس به اتفاق دویست تن از اعضای خانواده و همراهانش در صومای برادوست مستقر شد (ایران، 16 اردیبهشت 1304، 3) و اندک زمانی بعد، در اواخر خرداد همان سال نیز در خلال سفر رضاخان سردارسپه به آذربایجان، شخصاً به دیدار او شتافت (مکی، 3/435 ـ 437).
با این حال دورة آرام و قرار سمیتقو به درازا نکشید، در پاییز 1305 ش در حالی که دور جدیدی از اختلافات مرزی ایران و ترکیه بروز کرده بود و هر دو طرف، مقابل را به تحریک کردها برضد دیگری متهم می کردند، اسماعیل آقا از نو وارد کار شد و در اوایل مهر ماه با گروهی از افرادش به شهر سلماس حمله بُرد. نظر به مقاومت پادگان نظامی شهر و اقدام سریع نیروهای اعزامی به سلماس، این تلاش سمیتقو نیز به نتیجه نرسید و نیروهای دولتی به سهولت او را تا مرزهای ترکیه عقب راندند، آنچه که از سوی مقامات ایران به کوتاهی واحدهای مرزی ترکیه در جلوگیری از فرار سمیتقو تعبیر شد، برای مدتی بر تنشهای مرزی و سیاسی ایران و ترکیه دامن زد (ایران، اول آبان 1305، 3، بیات، 66).
از این مرحله به بعد با توسعة مناسبات سیاسی بین کشورهای ایران و ترکیه و عراق و بویژه همگرایی بیشتر آنها در مقابله با تحرکات ناسیونالیستی در میان کردها، عرصه بر شورشیانی چون سمیتقو که تا پیش از این بیشتر از رقابت کشورهای منطقه بهره برداری می کردند، تنگ تر گردید، وی در بدو خروج از ایران به خاک عراق، گریخت و مدتی را در راوندِز بود. در این بین با وساطت مقامات عراق بار دیگر برای تأمین و مراجعت او به ایران مذاکراتی آغاز شد ولی از آنجایی که مقامات کشور بازگشت وی را به اقامت در یکی از نقاط مرکزی ایران منوط کرده بودند و سمیتقو این شرط را نمی پذیرفت، مذاکرات مزبور به جایی نرسید و با افزایش فشار ایران به مقامات عراق برای استرداد او، سمیتقو از نو در نقاط مرزی ترکیه و عراق، از جمله مدت زمانی هم نزد شیخ احمد بارزانی، سرگردان شد (گزارشهای سیاسی، 7/518، 8/98، 312). در اواخر تیر 1309 با گروهی از افرادش وارد اشنویه شد و در حین مذاکره با مقامات نظامی، در 27 تیر به خدعه کشته شد (اطلاعات، 2).
از آنجا که بخش مهمی از دوران فعالیتهای اسماعیل آقا شکاک (سمیتقو) با سرآغاز تکاپوی ملی در میان کردها هم زمان شد و در تاریخنگاری ناسیونالیستی کرد نیز جایگاهی به او اختصاص یافته است (سجادی، 239 ـ 259، کوچرا، 59 ـ 72)، عملکرد و جهان بینی ناظر بر عملکرد او اساساً ماهیتی عشایری و سنتی داشت، هرچند در این عرصه صرفاً سنتی نیز به دلیل بی رحمی و قساوت فوقالعاده، در قیاس با بسیاری از تحرکات عشایری مشابهِ آن ایام، وضعیتی یگانه و خاص داشت.
منابع: احتسابیان، احمد، جغرافیای ایران ـ مخصوص مدارس نظام، تهران، چ دوم، اطلاعات، شمـ (6 مرداد 1309)، 2، اعتماد مقدم، مهدی، یادی از گذشته، تجریش، 1354 ش، ایران (روزنامه)، شمـ (16 اردیبهشت 1304)، 3 و شمـ (1 آبان 1305)، 3، بیات، کاوه، شورش کردهای ترکیه و تاثیر آن بر روابط خارجی ایران، 1310 ـ 1307، تهران، نشر تاریخ ایران، 1374 ش، توفیق، رحمت الله، تاریخچة اورمیه ـ یادداشتهایی از سالهای جنگ اول جهانی و آشوب های بعد از آن، تهران، شیرازه، 1382 ش، جهانبانی، امان الله میرزا، خاطراتی از دوران درخشان رضاشاه کبیر، تهران، 1346 ش، سازمان اسناد ملی ایران، آرشیو، مرکز اسناد وزارت کشور، آرشیو، سجادی، علاءالدین، تاریخ جنبش های آزادی بخش ملت کرد، ترجمة احمد محمدی، سنندج، انتشارات کردستان، 1379 ش، کتاب سبز (بی طرفی ایران)، به کوشش رضاقلی نظام مافی، تهران، نشر تاریخ ایران، چ دوم، 1363 ش، کسروی، احمد، تاریخ مشروطه ایران، تهران، امیرکبیر، چ پانزدهم، 1369 ش، کوچرا، کریسن، جنبش ملی کرد، ترجمة ابراهیم یونسی، تهران، نگاه، 1373 ش، مردوخ روحانی، بابا، تاریخ مشاهیر کرد، بخش دوم، ج 3 (امراء و خاندانها)، تهران، سروش، 1371 ش، معتمدالوزاره، رحمت الله، اورمیه در محاربة عالم سوز، به کوشش اوه بیات، تهران، شیرازه، 1379 ش، مکی، حسین، تاریخ بیست سالة ایران، ج3، تهران،
امیرکبیر، 1357 ش.
Iran Political Diaries 1881 – 1965, General Editor R. M. Burrell, Vols 6 – 8, Archive Edition, 1997’ Marshimun, Surma D´Abait – assyrian Church Customs and the Murdes of Mar Shimun, 1920, Assyrian International News Agency Books Online; MC Dowall, David, A Modern History of the Kurds, London, I. B. tauris, 1996’ Nyem, Rev. Joseph, Shall this Nation Die?, 1920, Assyrian News Agency Books Online; Werda, Rev. Joel E. the Flickering light of Asia or the Assyrian Nation and Church, 1925, Assyrian International News Agency Books Online.
فرهنگ رجال-جلد2
نظرات