بازخوانی زندگی سیاسی ـ اجتماعی آیت الله العظمی گلپایگانی


رشید داودی
6851 بازدید

آیت الله العظمی سید محمدرضا گلپایگانی (۱۳۱۶هـ.ق ـ1414هـ.ق) از علمای بزرگوار شیعه بود که پس از درگذشت آیت الله العظمی بروجردی، به مقام مرجعیت و زعامت رسیدند؛ ایشان از زمره مخالفین رژیم پهلوی و از همراهان مرحوم امام خمینی(س) و حامیان نهضت اسلامی مردم بود که پس از تبعید امام به عراق، بر دامنه واکنش هایش در برابر حکومت افزود، و با بیانیه ها، اعلامیه ها، تلگراف ها و سخنرانی ها روشنگرانه خود نقشی اساسی در مدیریت بحران های مختلف سیاسی و اجتماعی، داشتند و دلگرمی نیروهای انقلابی بودند.

آیت الله العظمی سید محمدرضا گلپایگانی (۱۳۱۶هـ.ق ـ1414هـ.ق) از علمای بزرگوار شیعه بود که پس از درگذشت آیت الله العظمی بروجردی، به مقام مرجعیت و زعامت رسیدند؛ ایشان از زمره مخالفین رژیم پهلوی و از همراهان مرحوم امام خمینی(س) و حامیان نهضت اسلامی مردم بود که پس از تبعید امام به عراق، بر دامنه واکنش‌هایش در برابر حکومت افزود، و با بیانیه ها، اعلامیه ها، تلگراف ها و سخنرانی ها روشنگرانه خود نقشی اساسی در مدیریت بحران های مختلف سیاسی و اجتماعی، داشتند و دلگرمی نیروهای انقلابی بودند؛ در این نوشتار به گوشه ای از مبارزات سیاسی و همراهی ایشان با امام و نهضت اسلامی و همچنین مدیریت ایشان در بحران های مختلف، اشاره می شود.

لایحه اصلاحات ارضی

رژیم شاه که تحت فشار دولت آمریکا مجبور به اجرای برنامه­ی اصلاحات ارضی شده بود،[روحانی، سیدحمید؛ بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1361، صص 121-122] برای اینکه اصلاحات غیرقانونی و نمایشی خود را مردمی، قانونی و اسلامی جلوه دهد، سخت تلاش داشت که از جایگاه علمای اسلامی در میان توده ها، در راه عوام فریبی بهره برداری کند و اصلاحات ارضی شاهانه را به امضای مراجع اسلام برساند. از اینرو شاه و ارسنجانی [وزیر کشاورزی دولت عَلَم] با مخابره ی تلگرام های تبریک به مناسبت عید سعید فطر سال 1341 به علمای قم و نجف، از موافقت آنان با اصلاحات ارضی سپاسگذاری کردند. رژیم بدین وسیله می خواست مراجع و علمای اسلام را پشتیبان شاه معرفی کند.

در اینجا نقش آیت الله گلپایگانی به خوبی در خنثی کردن این توطئه نمایان است چرا که ایشان به همراه آیات عظام دیگری همچون خوانساری، حکیم، مرعشی نجفی و... به مخالفت با آن قد علم کردند.[فوران، جان؛ مقاومت شکننده؛ ترجمه احمد تدین، موسسه خدمات فرهنگی رسا،  1383، ص538] ایشان طی تلگرافی در اعتراض به تصویب این لایحه صادر کرده بود ضمن رد هرگونه موافقت علما با این لایحه، آنرا غیرقانونی و بی اثر دانسته و نسبت دادن چنین اموری را به علما، نامطلوب عنوان کرد.[آیت الله العظمی حاج سیدمحمدرضا گلپایگانی (به روایت اسناد ساواک)، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، وزارت اطلاعات، ج 1، 1385، ص 25]

لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی

به موجب این لایحه واژه اسلام از شرایط انتخاب‌کنندگان و انتخاب‌شوندگان حذف می‌گردید. انتخاب‌شوندگان نیز به جای اینکه مراسم تحلیف را با قرآن کریم به جای آورند، از این پس آن را با هر کتاب آسمانی می‌توانستند انجام دهند و... ؛

تصویب‌ لایحه‌ی‌ انجمن‌های‌ ایالتی‌ و ولایتی‌ در مهر ۱۳۴۱ و زیر پا گذاشتن‌ بعضی‌ از اصول‌ اسلامی‌، موجب‌ اعتراض‌ مراجع‌ گردید. ایشان در کنار سایر مراجع‌ طی‌ تلگراف‌هایی‌ به‌ شاه‌ و اسدالله علم‌، نخست‌وزیر وقت‌، مخالفت‌ این‌ اقدام‌ را با قوانین‌ اسلامی‌ ابراز داشت‌. [میلانی توانی، علیرضا؛ نهضت امام خمینی: از لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی تا تبعید به ترکیه، به اهتمام مجتبی مقصودی، تهران، روزنه، 1380، ص359]

ایشان در مورد حق رأی برای زنان چنین می نویسد: «آیا در مملکتی که هنوز به مردها حق شرکت در انتخابات آزاد داده نشده‌، دادن چنین حقی به زور و ارعاب به بانوان یادآور اعصار توحش حکومتهای فردی و توهین به جامعه زنان نیست». [اسناد انقلاب اسلامی، ج 1، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1374، ص 117]

کما اینکه امام خمینی نیز در مقام مقابله با این حربه رژیم بیان داشتند: « ما با ترقى زنان مخالف نیستیم، با این فحشا مخالفیم، با این کارهاى غلط مخالفیم‏. مگر مردها آزادند که زنها مى‏خواهند آزاد باشند؟ "آزادْ مرد" و "آزادْ زن" با لفظ درست مى‏شود؟» [صحیفه امام؛ ج1، ص305]

با مخالفت‌ سراسری‌ علما و مراجع‌ کشور از جمله امام خمینی و آیت الله گلپایگانی و حمایت مردم از آنان رژیم‌ ناگزیر به‌ عقب‌نشینی‌ شد؛ اسدالله علم طی تلگرافی به آیت‌الله گلپایگانی‌، عدم اجرای تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایی را اعلام نمود. اما معظم‌له با هماهنگی با مراجع وقت ضمن ناکافی دانستن این اقدام خواستار لغو رسمی آن در هیئت دولت شدند. متعاقب آن نخست‌وزیر دو روز پس از تلگراف اول‌، در تلگراف دیگری رسماً لغو مصوبه فوق را اعلام داشت‌؛

«حضور مبارک حضرت آیت‌الله آقای گلپایگانی متع‌الله المسلمین بطول بقائه‌. در پاسخ پیغام حضرت آیت‌الله راجع به توضیح بیشتر در خصوص تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی به استحضار عالی می‌رساند همانطور که طی تلگراف شماره 41582 مورخ 5/9/41 اطلاع داده شد موضوع در جلسه هیئت دولت مطرح و تصویب شد که تصویبنامه مورخ 14/41 قابل اجرا نخواهد بود.شماره 41776 ـ 7/9/41».

انقلاب سفید؛

بدنبال عقب‌نشینی رژیم شاه از اجرای تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی [و لایحه اصلاحات ارضی] در 19 دی ماه 1341 و در سالروز اصلاحات ارضی اعلام کرد قصد دارد اصول ششگانه‌ای (که بعدها آنرا انقلاب سفید نامید،) را به رفراندوم بگذارد. این اصول ششگانه از نظر ماهیت همان لوایحی بود که در قالب اصلاحات ارضی و تصویب نامه انجمنهای ایالتی و ولایتی قبلاً طرح شده بود و با وجود مخالفت علما لغو گردیده بود منتها با این تفاوت که این بار خود شاه شخصاً اجرای این مأموریت را بر عهده گرفته بود و تأکید کرده بود که «اگر آسمان به زمین بیاید و زمین به آسمان برود من باید این برنامه را اجرا کنم». [میلانی توانی، علیرضا؛ همان، ص 363] این اصول‌ ششگانه‌ی‌ انقلاب‌ شاه‌ و مردم‌ (یا انقلاب‌ سفید) بایستی‌ از طریق‌ رفراندوم‌ به‌ تصویب‌ می‌رسید؛ از سوی‌ مراجع‌ و علما اعتراض‌ گسترده‌ای‌ با این‌ اقدام‌ صورت‌ گرفت‌. آیت‌الله گلپایگانی نیز طی بیانیه‌ای شرکت در رفراندوم را تحریم کرده و آن را غیرقانونی دانست‌.[همان]

در پی نزدیک شدن به زمان رفراندوم‌، شاه با سفر به قم خواست‌، علما و مراجع را به موافقت با طرح رفراندوم تشویق و ترغیب نماید ولی این اقدام با عدم استقبال علما از وی و تحریم خروج مردم از خانه‌هایشان در روز سفر او به قم ناکام ماند. به جز عده معدودی بازار قم یکپارچه تعطیل شد؛ شاه در این سفر با سخنرانی تند و خشمگینانه علیه روحانیت‌، بر تصمیم خویش دایر بر اجرای انقلاب سفید تأکید نمود. متعاقب این فراخوان آیت‌الله گلپایگانی (ره‌) طی اعلامیه‌ای در 24 شعبان سال 1382هـ.ق، بار دیگر بر مخالفت خود با رفراندوم شاهانه تأکید فرموده و این بار نیز اساس آن را غیرقانونی دانست‌ و خطاب به مردم چنین نوشت:

«مراجعه به آراء عمومی در قبال احکام شرعیه بی‌مورد و موجب نگرانی علما اعلام و عموم مسلمین و مضر به استقلال و مصالح مملکت است و این گونه عملیات غیرقانونی‌، به دلایل متعدده صحیح نیست».[ اسناد انقلاب اسلامی، پیشین، ص 57]

علی‌‌رغم‌ این مخالفت‌ ها و تحریم ها‌، رفراندوم‌ در ۶ بهمن‌ برگزار شد. پافشاری‌ رژیم‌ در مخالفت‌ با موازین‌ شرعی‌ باعث‌ شد تا مراجع‌ تقلید با تشکیل‌ جلساتی‌ به‌ تبادل‌ نظر بپردازند. وی‌ در جلسه‌ای‌ که‌ به‌ تاریخ‌ ۲۱/۱۲/۱۳۴۱ در منزل‌ امام‌ خمینی‌ درباره‌ی‌ همین‌ موضوع‌ برگزار شده‌ بود، شرکت‌ داشت. [آرشیو مرکز اسناد انقلاب‌ اسلامی‌، شماره‌ بازیابی‌ ۲۰۲/۵۱-۵۰].

حمله به مدرسه فیضیه

پس از برگزاری رفراندوم، امام(ره) آن را غیرقانونی و فاقد مشروعیت اعلام کردند[میلانی توانی، علیرضا؛ پیشین، ص 366] و در راستای مبارزه با رژیم جلساتی را به­صورت هفتگی با مقامات روحانی قم برگزار می کرد. ایشان در آخرین نشست هفتگی در اسفند 41، عید نوروز 42 را عزای عمومی اعلام کرد که این پیشنهاد با استقبال علما مواجه شد.[ همان، ص 367]

روز دوم‌ فروردین‌ مصادف‌ با سالروز شهادت امام‌ صادق علیه السلام از سوی‌ آیت الله گلپایگانی در مدرسه‌ فیضیه‌ی‌ قم‌ مجلس‌ سوگواری برگزار شده‌ بود؛ جمعیت بسیار زیادی در آن حضور داشتند. بخشی از این جمعیت‌، مزدوران پهلوی کوچک بودند که برای سرکوب و قلع و قمع روحانیت آمده بودند.نزدیکان ایشان که از وضعیت غیرعادی مدرسه فیضیه آگاه شده بودند مراتب را به استحضار ایشان رسانده بودند و درخواست کرده بودند که در مجلس شرکت نکند با این وصف فرموده بود: «ما مردم را دعوت کرده‌ایم‌. باید خودمان هم برویم‌... هر طور می‌خواهد بشود».[ کریمی جهرمی، علی؛ پیشین، ص 82.] این مراسم با اغتشاش نیروهای لباس شخصی و سپس یورش‌ نیروهای‌ نظامی‌ و انتظامی‌ رژیم‌ به عزاداران، به‌ خاک‌ و خون‌ کشیده‌ شد. [ر.ک: خاطرات‌ و مبارزات‌ شهید محلاتی‌، ۴۷] در پی‌ این‌ حادثه‌، آیت‌الله گلپایگانی‌ با صدور اعلامیه‌ها و پاسخ‌ به‌ تلگرام‌ تسلیت‌ علما‌، به‌ شدت‌ به‌ این‌ اقدام‌ اعتراض‌ کرد. و به‌ همین‌ منظور پس‌ از ملاقات‌ و دیدار با امام‌ خمینی‌ دروس‌ خود را تعطیل‌ کرد. [آرشیو مرکز اسناد، ش‌. ب‌ ۲۰۲/۱۰۶]

قیام پانزده خرداد

دستگیری‌ و بازداشت‌ امام‌ خمینی‌ در نیمه‌ شب‌ ۱۵ خرداد باعث‌ قیام‌ عمومی‌ مردم‌ گردید. با اطلاع‌ مراجع‌ تقلید و علما از دستگیری‌ امام‌، در منزل‌ آیت‌الله گلپایگانی‌ تشکیل‌ جلسه‌ دادند و ضمن‌ تقبیح‌ این‌ عمل‌ خواستار آزادی‌ امام‌ شدند. [روحانی، سیدحمید؛ پیشین، ص 475] وی‌ با صدور اعلامیه هایی‌ به‌ بازداشت‌ امام‌ خمینی و سایر علما‌ اعتراض‌ می کند.

آیت‌الله گلپایگانی در اعلامیه‌ای به مناسبت دستگیری علما و قیام 15 خرداد، بر نافذ و واجب الاتباع بودن فتاوا و احکام علما و مراجع و اعتراض به کشتن و ارعاب مردم، در پاسخ به ادعای رژیم که قیام علما و مخالفت آنها با برنامه‌های هیئت حاکمه را ناشی از تحریکات دول خارجی و بیگانه خوانده بود، می‌فرمایند:

«این رجالی که در بازداشتند کسانی نیستند که از تهمت ارتباط با اجنبی و هر افترای دیگر دامان قدس و تقوایشان آلوده گردد. مردم اجنبی‌پرستها را می‌شناسند. آنها که شب و روز با اجانب در تماس هستند و از پشتیبانی بیگانه برخوردارند علما نیستند. علما در مقام و منصبی که هستند به کمک اجنبی حاجت ندارند. ... در خاتمه اعلام می‌کنم ما برای حفظ استقلال مملکت شیعه و حمایت از دین همه گونه مصیبت را استقبال می‌کنیم و به آنها که می‌گویند روحانیت نباید در سیاست دخالت کند اعلام می‌کنم دین ما اسلام و سیاست ما سیاست اسلامی است و مسلمان از سیاست و نظارت در امور کشور نمی‌تواند برکنار بماند تا چه رسد به فقها و مجتهدین که دارای مقام زعامت شیعه و نیابت عامه هستند».

ایشان در بخش دیگری از این اعلامیه می‌فرماید:

«بالاخره به حریم مقدس روحانیت عملاً تجاوز کردند. حضرات آیات‌الله آقای خمینی‌، آقای قمی و آقای محلاتی و سایر علما و وعاظ را دستگیر و آن حوادث اسفناک و قتل مسلمانان بیگناه را که از فرط علاقه به دین تحریک و تهییج شده بودند به وجود آوردند و تظاهرات عمیق و بی‌شائبه مردم نشان داد که کاسه صبر و تحملشان لبریز شده است‌. در این فاجعه ملت ایران در دریای مصیبت غرق شد و اگر چه عمال دستگاهها خواستند با اعمال وحشیانه خود تظاهرات واقعی ملت را لکه‌دار کنند و مسلمانان را به خرابکاری و اخلالگری متهم نمایند. اما ملت ایران هوشیار و از حقایق امور و صحنه‌هایی که به دست دشمنان مملکت ایجاد می‌شود آگاه است». [اسناد انقلاب اسلامی، پیشین، صص 133-137]

آیت الله گلپایگانی شانزده روز پس بازداشت علما مجددا اعلامیه ای صادر و چنین می‌فرمایند:

«... ما می‌دانیم این اهانتها موجب تحقیر رجال روحانی نمی‌شود و برای ما باعث افتخار می‌باشد که به جرم دفاع از حریم احکام قرآن زندانی و به ائمه طاهرین تأسی داشته باشیم‌. تاریخ مذهب شیعه برای اولیاء دین از اینگونه حوادث و حبسها بسیار دیده است‌. چیزی که شدیداً اسباب تأسف می‌باشد این است که حکومتی که خود را شیعه معرفی می‌کند به چنین اقداماتی دست زده است...».

ایشان در ادامه این اعلامیه می‌فرمایند:

« ... بازداشت حضرت آیت‌الله خمینی‌، آیت‌الله قمی و آیت‌الله محلاتی و سایر علما و مبلغین، بازداشت ملت شیعه و اهانت به مذهب و دین اسلام است‌... مراجع شیعه در مورد مخالفت مقررات اخیره با احکام شرعیه اتفاق رأی داشته و دارند و ان شاءالله مقالی با تشریک مساعی و همقدمی و اتحاد کلیه مقاصد مشروعه خود را تعقیب خواهند نمود و فتاوی و احکام ایشان واجب‌الاتباع است»‌. [ر.ک: مرکز مطالعات و پژوهش های سیاسی؛ مقاله: آیت الله العظمی گلپایگانی به روایت اسناد ساواک ، مرکز بررسی اسناد تاریخی]

کاپیتولاسیون، اعتراض امام و تبعید ایشان

پس سخنرانی‌ روشنگرانه و شدیداللحن‌ امام‌ خمینی‌ در آبان‌ ۱۳۴۳ بر علیه‌ طرح ننگین کاپیتولاسیون‌، ساواک‌ ایشان را دستگیر و به‌ ترکیه‌ تبعید نمود. بدنبال تبعید امام خمینی به ترکیه‌، آیت‌الله گلپایگانی بی‌درنگ وزیر دربار شاهنشاهی را به قم احضار و مراتب اعتراض خود را نسبت به این موضوع به وی ابلاغ کردند.[ر.ک: همان] ایشان همچنین با ایراد سخنان شدیداللحنی در مسجد اعظم‌، خواستار بازگشت ایشان به کشور شدند و سخنان خویش را با آیه شریفه «الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیَارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ یَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ» آغاز کردند و در حالیکه بر فراز منبر اشک می ریختند و حاضران نیز تحت تأثیر ایشان گریه می‌کردند، فرمودند: «اگر نبود محذور متلاشی شدن حوزه‌، جا داشت مدتهای بسیار طولانی حوزه تعطیل باشد. لکن مثل حوزه در اینجا مثل این است که اگر جنگی پیش آید بسیاری از شغلها باید تعطیل شود اما نانوائیها تعطیل نمی‌شود چون باید تغذیه جنگجویان تأمین شود». [همان]

آیت‌الله گلپایگانی‌ ضمن‌ سخنرانی‌ مفصلی‌ پیرامون‌ تبعید امام‌ انزجار خود را از این‌ اقدام‌ اعلام‌ کرد. وی‌ پس‌ از تبعید نامه‌هایی‌ هم‌ به‌ امام‌ در ترکیه‌ ارسال‌ داشت‌. [اسناد انقلاب‌ اسلامی‌، ص۲۶۹ و ۲۸۴]

در یکی از این نامه چنین به امام می نویسند: «در کشوری که بر حسب عقیده اکثر ملت آن تنها مرجع صلاحیت دار، روحانیت است و حتی در نقض و ابرام قوانین نظر آنها قاطع است‌، جای کمال تأسف است که به علمای اسلام‌، جسارت نموده و اشخاصی که فقط با پیروی از تعالیم عالیه اسلام‌، صلاحیت اشغال مقامات را دارند، ایشان را ستون پنجم خوانده و با تعبیرات زننده مورد تعرض قرار دهند». [همان]

با تلاش‌ مراجع‌ جهت‌ اطلاع‌ از وضعیت‌ رهبر نهضت‌، ساواک‌ مجبور شد نمایندگانی‌ از سوی‌ علما و مراجع‌ به‌ ترکیه‌ جهت‌ دیدار با وی‌ اعزام‌ کند. از طرف‌ آیت‌الله گلپایگانی‌ فرزندش‌ سیدمهدی‌ گلپایگانی‌ عازم‌ ترکیه‌ شد. [آرشیو مرکز اسناد انقلاب‌ اسلامی‌، ش‌ ب‌ ۶۰۶ ۵۵-۵۴] پس‌ از انتقال‌ امام‌ خمینی‌ از ترکیه‌ به‌ عراق طی‌ نامه‌ای‌ این‌ انتقال‌ را به‌ امام‌ تبریک‌ گفت. [روحانی‌، نهضت‌ امام‌ خمینی‌، تهران‌، مرکز اسناد انقلاب‌ اسلامی‌، ۱۳۷۶ ، ج2،ص۲۳۱]

حفاظت از استقلال حوزه علمیه

پس از تبعید امام راحل به ترکیه در 13 آبان 1343 اهمیت نقش آیت‌الله گلپایگانی به عنوان زعیم حوزه علمیه قم در حیات سیاسی این حوزه بیشتر می‌شود و رهبری و جهت دهی بسیاری از جریانات سیاسی و مدیریت بحران های مختلف به دست ایشان صورت می‌پذیرد. مقام معظم رهبری درباره نقش آیت‌الله گلپایگانی در آن دوران می‌فرمایند:

«آن بزرگوار یکی از استوانه‌های انقلاب و نظام جمهوری اسلامی به شمار می‌آمد. در دوران اختناق و در مقابله با حوادث سهمگین سالهای تبعید امام خمینی (قدس الله نفسه الزکیه‌) مواردی پیش آمد که صدای این مرد بزرگ تنها صدای تهدید کننده‌ای بود که از حوزه علمیه قم برخواست و به نهضت شور و توان بخشید».[کریمی جهرمی، علی؛ خورشید آسمان فقاهت و مرجعیت، قم، انتشارات دارالقرآن، 1373، صص 216-217]

آیت الله العظمی جوادی آملی نیز چنین می فرمایند: «آن زمان ازهاری که فردی ارتشی و مقید به کشتار مردم بود در منصب نخست وزیر قرار داشت و در آن شرایط بحرانی که کشور دچار تلاطم بود این فقیه آگاه با صدور اطلاعیه‌ای وضعیت کشور را آرام کردند... اداره کشور در آن زمان که امام خمینی(ره) هم در ایران حضور نداشتند کار آسانی نبود بنابراین بنده هر وقت یاد آن دوران و مدیریت این عالم وارسته می‌افتم از خدا می‌خواهم تا او را با انبیاء محشور کند».[در دیدار با اعضای ستاد کنگره بزرگداشت آیت الله گلپایگانی؛ آبان ماه 1391]

ایجاد سازمان اوقاف؛ رژیم پهلوی برای اجرای برنامه‌های خود به ایجاد یک نهاد موازی دولتی با همان کارکردهای نهاد روحانیت در برابر حوزه علمیه قم و مرجعیت شیعه افتاد تا کلیه امور دینی و مذهبی در جامعه را به سیاست دلخواه خود هدایت کند و ابتکار عمل در خصوص مسائل مذهبی را از دست مرجعیت و روحانیت شیعه خارج سازد. این نهاد، «سازمان اوقاف بود» که نهادی صد در صد دولتی بود و ریاست آن در حکم معاون نخست‌وزیر و از سوی وی تعیین می‌شد. در پی طرح سازمان اوقاف برای امتحان‌گیری از طلاب آیت‌الله گلپایگانی از همان ابتدا به مخالفت با طرح مزبور پرداختند و تصریح کردند:

«اینها می‌خواهند روحانیت شیعه را مثل روحانیت سنی کنند که علمأ شیعه مثل علمأ سنی تابع دولت باشند».[ر.ک: مرکز مطالعات و پژوهش های سیاسی؛ مقاله: آیت الله العظمی گلپایگانی به روایت اسناد ساواک ، مرکز بررسی اسناد تاریخی]

در جایی دیگر می‌فرمایند:

«آنان صلاحیت امتحان کردن طلاب و محصلین را ندارند. اینکار بر عهده مراجع و زعماء حوزه است و شما آقایان طلاب هم امتحان آنها را نپذیرند و حتی اگر شما را به سربازی هم بردند مقاومت کنید و امتحان را قبول نکنید و بروید به سربازی‌ این دوره دو ساله را طی کنید و دوباره به حوزه بازگردید. من شهریه شما را قطع نخواهم کرد و حتی اگر زن و فرزند دارید مخارج آنان را متحمل می‌شوم». [همان]

ایجاد دانشگاه اسلامی؛ رژیم که طرح خود در امتحان‌گیری از طلاب را شکست خورده می‌دید به فکر ایجاد نهادی موازی در حوزه علمیه قم تحت عنوان دانشگاه اسلامی افتاد و در همین رابطه اقدام به تصاحب زمینی وسیع در اطراف مسجد جمکران نمود.

آیت‌الله گلپایگانی ضمن مخالفت شدید با تأسیس این دانشگاه که هدف آن تربیت آخوندهای درباری و مشروعیت بخشیدن به اقدامات خلاف شرع رژیم شاه بود متقابلاً با خرید زمین تکه تولیت به مساحت چهار هزار متر مربع و در جوار حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام‌الله علیها هدف از این اقدام را تأسیس دانشگاه اسلامی حوزه علمیه قم قلمداد کرده و فرمودند : «منظور از خرید این زمین برای ساختمان دانشگاه اسلامی است که بایستی در آن مدرسین درجه یک تدریس کنند و شاگردانی تربیت نمایند که همگی به درجه اجتهاد برسند و بعد به منظور تبلیغ به شهرهای اسلامی اعزام شوند. این مبلغین در شهرهایی که اعزام می‌شوند حق پول گرفتن از افراد را ندارند، زیرا مخارجشان کلاً و کاملاً از ناحیه ما تأمین خواهد شد. کوشش می‌کنیم از این دانشگاه شخصیتهایی امثال آیت‌الله بروجردی و سایر آیات تحویل جامعه مسلمین بدهیم». [همان]

در گزارش ساواک در این باره آمده است:

«با توجه به روحیات و خصوصیات اخلاقی وی (آیت‌الله گلپایگانی‌) و سابقه‌ای که در دست است هر زمانی که سازمان اوقاف قصد کوچکترین مداخله‌ای در امور روحانیت داشته با مخالفت شدید از ناحیه گلپایگانی روبرو شده است و اکنون که شایعه ایجاد دانشگاه اسلامی از طرف سازمان مذکور در جنب مسجد جمکران قم اشاعه یافته است گلپایگانی نیز به مقابله پرداخته است».[همان]

جنگ اعراب و اسرائیل

با آغاز جنگ‌ شش‌ روزه‌ی‌ اعراب‌ و اسرائیل‌ وی‌ ضمن‌ صدور اعلامیه‌ای‌ به‌ حمایت‌ از مسلمانان‌ پرداخت‌. [اسناد انقلاب‌ اسلامی‌، ج۱،ص۳۱۶] وی‌ در جریان‌ آتش‌سوزی‌ مسجدالاقصی‌ در تابستان‌ ۱۳۴۸ از سوی‌ نیروهای‌ اسرائیلی‌، ضمن‌ صدور اعلامیه‌ی‌ شدیداللحن‌ و ایراد سخنرانی‌ در مسجد اعظم‌ قم‌ به‌ این‌ اقدام‌ اعتراض‌ نمود. [همان‌، ۴۷-۴۹] با آغاز جنگ‌ رمضان‌ بین‌ اعراب‌ و اسرائیل‌، وی‌ با صدور اعلامیه‌هایی‌ ضمن‌ محکوم‌ نمودن‌ اسرائیل‌ مردم‌ مسلمان‌ ایران‌ را به‌ کمک‌ مالی‌ به‌ آسیب‌ دیدگان‌ جنگ‌ تشویق‌ می‌کرد. [اسناد انقلاب‌ اسلامی‌، ج‌۱، ص۳۶۴- ۳۶۲] به‌ دعوت‌ وی‌ مجلس‌ دعا و نیایش‌ در مسجد امام‌ شهر قم‌ برای‌ پیروزی‌ اعراب‌ تشکیل‌ شد که‌ در این‌ مجلس‌ فرزند وی‌ به‌ ایراد سخنرانی‌ پرداخت. [همان‌، ۵۰-۵۱ش‌. ب‌ ۶۰۸]

در آذر ۱۳۵۴ از طرف‌ وی‌ نامه‌هایی‌ به‌ امام‌ موسی‌ صدر، علامه‌ محمد حسین‌ فضل‌الله و شیخ‌ محمد مهدی‌ شمس‌ الدین‌ در پشتیبانی‌ از مبارزات‌ مردم‌ مسلمان‌ لبنان‌ ارسال‌ شد. [اسناد انقلاب‌ اسلامی‌، ج۱، ص۳۹۴-۳۹۶] علاوه‌ بر این‌ در بهمن‌ همان‌ سال‌ با صدور اعلامیه‌ای‌ از مردم‌ مسلمان‌ ایران‌ تقاضا کرد تا به‌ مردم‌ جنگ‌زده‌ی‌ لبنان‌ کمک‌ کنند. [همان‌۷۴-۷۹ش‌ب‌ ۶۰۸]

اواخر اسفند ۱۳۵۶ اسرائیل‌ مجدداً به‌ جنوب‌ لبنان‌ حمله‌ کرد. طلاب‌ حوزه‌ی‌ علمیه‌ی‌ قم‌ به‌ همین‌ مناسبت‌ به‌ منازل‌ مراجع‌ رفته‌ و خواستار اقدامی‌ از سوی‌ آنان‌ علیه‌ اسرائیل‌ شدند. در همین‌ راستا آیت‌الله گلپایگانی‌ با صدور اعلامیه‌هایی‌ به‌ زبان‌ فارسی‌ و عربی‌ ملت‌ ایران‌ را برای‌ به‌ کمک‌ مالی‌ به‌ مردم‌ لبنان‌ تشویق‌ نمود. [همان‌،۴۳۷-۴۴۲-۴۴۵].

تحریم عضویت در حزب رستاخیز

رژیم شاه به منظور پیشبرد اهداف سیاسی خود و با عوام‌فریبی اقدام به تأسیس حزب فرمایشی به نام حزب رستاخیز نمود جهت تحکیم پایه‌های سلطنت استبدادی پهلوی‌ کرد و حتی شخص شاه نیز با حمایت صریح از آن همگان را به عضویت در آن فرا می‌خواند. آیت‌الله گلپایگانی که به خوبی از دسیسه شاه در ترویج حزب رستاخیز آگاه بود با درایت و شجاعتی استوار عضویت در آن را تحریم نمود. اقدام ایشان در تحریم حزب رستاخیز که مخالفت با شخص شاه تلقی می‌گردید در دوران خفقان اوائل دهه پنجاه‌، بسیار مهم و حائز اهمیت بود. ساواک در گزارش 9/1/54 گفته است:

«گلپایگانی و اطرافیان وی در جواب بر مسائلی اظهار می‌دارند که شرکت در این حزب جائز نیست». [ر.ک: مرکز مطالعات و پژوهش های سیاسی؛ مقاله: آیت الله العظمی گلپایگانی به روایت اسناد ساواک ، مرکز بررسی اسناد تاریخی]

مخالفت معظم‌له با حزب فرمایشی رستاخیز به همینجا ختم نگردید بلکه طی پیامی با تأکید بر غیر مشروع بودن آن‌، اقدامات حزب مزبور در استحکام پایه‌های رژیم استبدادی را محکوم نموده و رسماً خواستار انحلال آن شدند. [همان]

10. حمله مجدد به فیضیه در سالگرد قیام 15 خرداد

اقدامات آیت‌الله گلپایگانی در خصوص دومین حمله رژیم طاغوت در پی حمله رژیم شاهنشاهی در خرداد ماه سال 54 در سالگرد قیام 15 خرداد 42،  به مدرسه فیضیه حمله و عده ای از طلاب را مجروح و مضروب کردند. حضرت آیت‌الله گلپایگانی با تعطیل کردن نماز جماعت به این امر اعتراض نمودند و در شکوانامه‌ای خطاب به آیت‌الله سید احمد خوانساری شدیداً به دستگاه اعتراض کردند که آن نامه به صورت اعلامیه منتشر شد. در بخشی از این نامه چنین آمده: « ... مداخلات غیر مشروعه اوقاف در امور مذهبی و روحانیت‌، دخالت سازمان در حوزه علمیه قم که یگانه پایگاه بزرگ شیعه می‌باشد، حمله شبانه به مدرسه فیضیه و برکنار کردن متصدی آن و دستگیری جمعی از فضلاء و نویسندگان معروف حوزه و بالاخره حمله دسته جمعی (روز گذشته‌) ژاندارمها و پاسبانها و عمال سازمان در خیابان و ملأعام به طلاب علوم دینیه و دستگیر ساختن صدها نفر از آنها و اخراج عده‌ای به اسم مشمول و الزام دسته دیگر به ترک حوزه محور اموری است که به هیچ وجه جای خوش‌بینی به اوضاع را باقی نگذارده».[همان]

شب هنگام پس از انتشار نامه مزبور از سوی ساواک به منزل یکی از بستگان معظم‌له تلفن شد که الآن از تهران‌، دستور داده شد که در همین وقت شب‌، آقای گلپایگانی در هر حالی که هست ولو در لحاف خواب‌، باید این نامه را تکذیب کنند. ایشان در جواب گفته بود:

«چیزی را که یک مرجع تقلید بنویسد عدول کردنی نیست و از آن برنخواهد گشت». بالاخره ایشان گفتند من می‌توانم به آقا عرض کنم که چنین جریانی بوده و چنین تلفنی شده است‌. بعد ایشان برخاسته و پیغام را به آیت‌الله گلپایگانی می‌رساند. ایشان در پاسخ فرموده بودند: «من آن نامه را نوشته‌ام و تکذیب هم نمی‌کنم و شما هر کاری می‌خواهید بکنید». [همان]

11. تغییر تاریخ هجری به شاهنشاهی

به‌ دنبال‌ تغییر تاریخ‌ هجری‌ شمسی‌ به‌ شاهنشاهی‌ در سال‌ ۱۳۵۵ طی‌ تلگرافی‌ به‌ شریف‌ امامی‌، رئیس‌ وقت‌ مجلس‌ سنا و مهندس‌ ریاضی‌ رئیس‌ شورای‌ ملی‌، این‌ اقدام‌ را محکوم‌ نمود. [ساواک‌ و روحانیت‌، بولتن‌های‌ نو برای‌ ساواک‌، تهران‌، دفتر ادبیات‌ انقلاب‌ اسلامی‌، ۱۳۷۱، ص۱۵۳-۱۵۴]

12. مرگ مشکوک آیت الله مصطفی خمینی

در پی رحلت مشکوک فرزند بزرگوار حضرت امام خمینی‌، مرحوم حاج آقامصطفی خمینی(ره‌) در شرایطی که ساواک حتی بردن نام امام خمینی را ممنوع کرده بود، آیت الله گلپایگانی با انعقاد مجلس ترحیم در مسجد اعظم قم در آن جو خفقان‌آور و پلیسی ساواک‌، رعب اقامه مجلس ترحیم را شکستند.[ر.ک: مرکز مطالعات و پژوهش های سیاسی؛ مقاله: آیت الله العظمی گلپایگانی به روایت اسناد ساواک ، مرکز بررسی اسناد تاریخی] ضمن‌ آنکه‌ طی‌ تلگرافی‌ به‌ امام‌ خمینی‌ این‌ فقدان‌ را تسلیت‌ گفتند.

13. از مقاله روزنامه اطلاعات تا قیام 19 دی

شنبه 17 دی ماه 1356 بود که روزنامه اطلاعات مقاله ای تحت عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه»، به مقام شامخ حضرت امام خمینی (س) جسارت نمود و علما را به موافقت با قوانین ضد اسلامی شاه متهم کرد، طلاب در مدرسه آیت‌الله بروجردی‌، تجمع کرده‌، از آنجا با جمعیت عظیم به سوی منزل آیت‌الله گلپایگانی به راه افتادند.

ایشان در سخنانشان در اجتماع آن روز طلاب با تشکر از وحدت و اتحاد آنان در قبال اهانت به ساحت مرجعیت‌، آنان را به ادامه اعتراض ترغیب نموده و فرمودند: «اینها دروغ می‌گویند که ما با کارهای آنان موافقیم‌. علما همه مخالفند».[ کریمی جهرمی، علی؛ همان، ص125] ساواک در گزارش 28/12/36 در خصوص تجمع طلاب در بیت آیت‌الله گلپایگانی و سخنرانی معظم‌له گزارش کرده:

«... جمعیت از مدرسه خان بیرون آمدند و قصد داشتند به صحن وارد شوند که فراشها فوراً دربهای صحنه را بستند و طلبه‌ها مقداری جلو صحن شعار دادن و گفتند منزل آیت‌العظمی گلپایگانی‌. طلاب همگی به منزل گلپایگانی رفتند و به طوری که منزل مذکور پر از طلبه و افراد مشخص شد». آیت‌الله گلپایگانی پشت میکروفن رفتند و ده دقیقه سخنرانی کرده و گفت : «دیشب روزنامه را برایم خواندند خیلی ناراحت شدم مدتی است که به دین و روحانیت جسارت می‌کنند دستگاه می‌گوید روحانیت با ما بودند در صورتی که همه مراجع با برنامه آنها مخالف هستند و این را همه می‌دانند و حالا هم مخالف هستیم و بعداً هم مخالف خواهیم بود و تلگرافاتی که ما برای آنها کردیم الآن رو نوشتش در تلگرافخانه موجود است‌. بعد طلبه‌ها را نصیحت کرد که باید متحد باشید اختلاف را کنار بگذارید... درسها را تعطیل کردیم ولی نباید به همین جا اکتفا کنیم‌. باید با آقایان دیگر هم صحبت کنیم تا آنها هم اقدام کنند».

در 19 دی سال 56 در قم مزدوران شاه، طلاب مبارز را در خیابان به رگبار بستند جمع زیادی را مجروح و عده‌ای را به شهادت رساندند در اعتراض به این درنده‌خویی رژیم پهلوی مدت یک هفته درسهای حوزه به طور کلی تعطیل شد. پس از یک هفته آیت‌الله گلپایگانی به منظور انسجام هر چه بیشتر حوزه علمیه قم و جلوگیری از تفرقه طلاب (که از جمله آرزوها و اهداف رژیم بود) ‌، درس خود را آغاز کردند و در اولین روز افتتاح درس مطالب جالبی خطاب به طلاب و مردم مبارز فرمودند؛

«شما اکنون مظلوم هستید ولی مغلوب نیستید و چقدر فرق است بین اینکه انسان مظلوم باشد تا آنکه مغلوب باشد». [ کریمی جهرمی، علی؛ همان، ص 126]

چهلم شهدای 19 دی و قیام مردم تبریز؛ سیل‌ تلگراف‌ و نامه‌ی‌ تسلیت‌ و اعتراض‌ به‌ این‌ اقدام‌ حکومت‌ به‌ سوی‌ مراجع‌ تقلید سرازیر بود و نامه‌های‌ متعدد وی‌ در جواب‌ به‌ این‌ ابراز تسلیت‌ها، در سراسر ایران‌ بازتاب‌ وسیعی‌ به‌ این‌ حادثه‌ می‌داد.. [اسناد انقلاب‌ اسلامی‌، ج۱، ص۴۱۱-۴۲۳]. از سوی‌ مراجع‌ تقلید مراسم‌ چهلم‌ شهدای‌ قیام‌ ۱۹ دی‌ قم‌ در مسجد اعظم‌ برگزار شد که‌ مأموران‌ ساواک‌ گزارش‌ دقیقی‌ از آن‌ به‌ اداره‌ی‌ کل‌ سوم‌ ساواک‌ ارسال‌ کردند. [انقلاب‌ اسلامی‌ به‌ روایت‌ اسناد ساواک‌، ج۳، ص۴۸]. در این‌ روز مردم‌ تبریز با تظاهرات‌ گسترده‌ و بی‌سابقه‌ی‌ خود قیامی‌ دیگر آفریدند و شهادت‌ عده‌ای‌ دیگر، ایران‌ را سوگوارتر نمود.

چهلم شهدای تبریز و قیام مردم یزد؛ پس‌ از انتشار اخبار تبریز، از طرف‌ مراجع‌ تقلید مجلس‌ ختمی‌ در سوم‌ اسفند برای‌ شهدای‌ روز ۲۹ بهمن‌ در مسجد اعظم‌ قم‌ برگزار شد [همان‌، ص۹۲]. آیت‌الله گلپایگانی‌ با ارسال‌ نامه‌ای‌ به‌ علمای‌ تبریز جنایات‌ رژیم‌ را در این‌ شهر محکوم‌ کرد. [اسناد انقلاب‌ اسلامی‌، ج‌۱، ص۴۳۱] دهم‌ فروردین‌ به‌ مناسبت‌ چهلم‌ شهدای‌ مردم‌ تبریز نیز از سوی‌ مراجع‌ عزای‌ عمومی‌ اعلام‌ و مجالس‌ متعددی‌ در سراسر کشور به‌ همین‌ مناسبت‌ برگزار شد. در مراسم‌ ختم‌، در مسجد اعظم‌ قم‌ فرزند وی‌ سید مهدی‌ گلپایگانی‌ به‌ سخنرانی‌ پرداخت‌. [انقلاب‌ اسلامی‌ به‌ روایت‌ اسناد ساواک‌، ج‌۴، صص۱۱۱ و ۱۲۰] در این‌ روز ـ چهلم‌ شهدای‌ قیام‌ ۲۹ بهمن‌ تبریز ـ شهر یزد شاهد حوادث‌ خونبار دیگری‌ بود. در فروردین‌ ۱۳۵۷ هیئتی‌ از طرف‌ او به‌ سرپرستی‌ فرزندش‌ همراه‌ کمک‌های‌ مالی‌ جهت‌ آوارگان‌ به‌ لبنان‌ اعزام‌ شد. [انقلاب‌ اسلامی‌ به‌ روایت‌ اسناد ساواک‌، ج۵، ص۱۴]

حمله به بیوت مراجع عظام گلپایگانی و شریعتمداری؛ چهلم‌ شهدای‌ قیام‌ مردم‌ یزد نزدیک‌ بود. پس‌ از مشورت‌ مراجع‌ در تاریخ‌ ۱۶/۲/۱۳۵۷ اعلامیه‌ی‌ مشترکی‌ به‌ امضای‌ مراجع‌ تقلید سه‌گانه‌ی‌ قم‌: مرعشی‌نجفی‌، شریعتمداری‌ و گلپایگانی‌ صادر شد که‌ روز ۱۹ اردیبهشت‌ را عزای‌ عمومی‌ اعلام‌ کرد. [همان‌، صص۱۰۰ و ۲۴۱] در همین‌ روز نیروهای‌ کماندو برای‌ زهرچشم‌ گرفتن‌ از مراجع‌ و طلاب‌، منزل‌ آیت‌الله شریعتمداری‌ و آیت‌الله گلپایگانی‌ را مورد حمله‌ قرار دادند که‌ به‌ شهادت‌ دو نفر انجامید. در این‌ حادثه‌ آیت‌الله گلپایگانی‌ دچار حمله‌ی‌ قلبی‌ شده‌ و در بیمارستان‌ بستری‌ گردید. [همان‌، ص۳۹۵] این‌ اقدام‌ موج‌ خشم‌ و انزجار سراسری‌ علیه‌ حکومت‌ را گسترده‌تر کرد.

به‌ همین‌ مناسبت‌ تلگرام‌ تسلیتی‌ از سوی‌ امام‌ خمینی‌ به‌ ایشان‌ مخابره‌ شد؛ [اسناد انقلاب‌ اسلامی‌، ج۱، ص۴۶۷]. وی‌ در تاریخ‌ ۱۷/۳/۱۳۵۷ اعلامیه‌ای‌ منتشر و ضمن‌ آن‌ با تشکر از کسانی‌ که‌ ابراز همدردی‌ کرده‌ بودند، دولت‌ و مأموران‌ آن‌ را به‌ خاطر حوادث‌ ۱۹ و ۲۰ اردیبهشت‌ شدیداً مورد حمله‌ قرار داد. [ساواک‌ و روحانیت، ص۲۰۸]

14. نیمه شعبان سال 57

پس‌ از تحریم‌ برگزاری‌ جشن‌های‌ نیمه‌ی‌ شعبان‌ از سوی‌ امام‌ خمینی‌ به‌ دلیل‌ جنایت‌های‌ رژیم‌، وی‌ نیز با صدور اعلامیه‌ آن‌ را تحریم‌ کرد. [اسناد انقلاب‌ اسلامی‌، ج۱، ص۴۸۸]

15. واقعه 17 شهریور

در پی کشتار وسیع مردم بیگناه در روز 17 شهریور، آیت‌الله گلپایگانی تلگرام‌ اعتراض‌آمیزی‌ به‌ جعفر شریف‌ امامی‌ نخست‌وزیر وقت‌ ارسال‌ کرد؛ ایشان همچنین طی اعلامیه‌ای خطاب به عموم ملت ایران این فاجعه بزرگ را تسلیت گفتند. از سوی دیگر دو روز بعد طی نامه تاریخی خطاب به رئیس مجلس شورای ملی خواستار رأی عدم اعتماد به دولت شدند.

در بخشی از نامه آمده است:

«لازم است به جنابعالی و نمایندگان (به اصطلاح مجلسین‌) اعلام کنم پس از جنایات وحشیانه و کشتار فجیع مردم بی دفاع تهران‌، رأی دادن به این دولت و حکومت نظامی و این اختناق بی سابقه‌، خیانت به ملت و موجب سرافکندگی بیشتر در برابر خدا و ملت مسلمان و تاریخ است‌. اگر ده میلیون هم از این مردم بکشند روی مساعد به حکومت فعلی نشان نخواهند داد و توسل به اسلحه و قتل عام جز اینکه مملکت را در ورطه خطرات غرق بنماید فایده‌ای ندارد».

16. جریان ولیعهدی فرزند شاه

فرستاده رژیم خدمت آیت‌الله گلپایگانی آمده و با کمال وقاحت خواهش می کند که ایشان ولیعهدی فرزند محمدرضا شاه را تبریک بگویند. ایشان در پاسخ می فرمایند: «خواسته شما درست بدان می‌ماند که یزید به امام زین‌العابدین‌(ع‌) بگوید: اکنون که پدرت امام حسین‌(ع‌) را کشتم بیا و برای این جریان تبریک بگو؛

این جواب کوبنده چنان آن شخص را ناراحت کرده بود که گفته بود همینطور به ایشان ـ شاه ـ بگویم‌؟ فرموده بودند. بگو».[ر.ک: مرکز مطالعات و پژوهش های سیاسی؛ مقاله: آیت الله العظمی گلپایگانی به روایت اسناد ساواک ، مرکز بررسی اسناد تاریخی]

17. همراه امام و نهضت و هادی مردم

آیت الله گلپایگانی با شدت‌ گرفتن‌ اعتراضات‌ مردمی‌، به‌ تبعیت‌ از خط‌ سیر کلی‌ نهضت‌ با صدور اعلامیه‌ها و بیانیه‌های‌ مختلف‌ در صحنه‌ حضور فعال‌ داشت‌. برخی از اقدامات ایشان در این برهه:

1)     در پی‌ محاصره‌ی‌ منزل‌ امام‌ خمینی‌ در نجف‌ از سوی‌ نیروهای‌ امنیتی‌ عراق، وی‌ تلگرافی‌ در اعتراض‌ به‌ این‌ اقدام‌ به‌ آیت‌الله سید محمدباقر صدر مخابره‌ نمود و پس‌ از استقرار امام‌ در فرانسه‌ همراه‌ مراجع‌ دیگر طی‌ اعلامیه‌ای‌ بر حمایت‌ و پشتیبانی‌ خود از نهضت‌ تأکید کردند. [روزشمار انقلاب‌ اسلامی‌، ۶۶۰/۲۱۰]

2)  در پی‌ فاجعه‌ مسجد جامع‌ کرمان‌ وی‌ همراه‌ سایر مراجع‌ هیئتی‌ برای‌ بررسی‌ این‌ واقعه‌ به‌ کرمان‌ اعزام‌ کرد. [همان‌، ۴۱۱]

3)  ارسال‌ تلگراف‌ شدیداللحن‌ و اعتراضی به‌ ارتشبد غلامرضا ازهاری‌ درباره‌ی‌ کشتار مردم‌. [اسناد انقلاب‌ اسلامی‌، ۱/۵۷۳]

4)  هرچه‌ به‌ پیروزی‌ انقلاب‌ اسلامی‌ نزدیک‌تر می‌شد، اقدامات‌ رژیم‌ جهت‌ بر هم‌زدن‌ اتحاد مردم‌ با توسل‌ به‌ شیوه‌های‌ قومی‌ و مذهبی‌ شدت‌ می‌گرفت‌. در این‌ برهه‌ وی‌ با صدور اعلامیه‌های‌ متعدد اقشار مختلف‌ را به‌ هشیاری‌ در برابر نقشه‌ها و دسیسه‌ها دعوت‌ می‌کرد. [همان‌، ۵۸۵ و ۶۰۶]

5)  با روی‌ کار آمدن‌ دولت‌ شاهپور بختیار، آن‌ را غیرقانونی‌ اعلام‌ کرد و در اعلامیه‌ای‌ دیگر نمایندگان‌ مجلسین‌ و هیئت‌ دولت‌ و درجه‌داران‌ و افسران‌ ارتش‌ را برای‌ پیوستن‌ به‌ صفوف‌ ملت‌ و کناره‌گیری‌ از دولت‌ فراخواند (اسناد انقلاب‌ اسلامی‌، ۱/۶۴۵].

آیت‌الله گلپایگانی‌ همان گونه که در دوران مبارزه و قبل از پیروزی انقلاب اسلامی به عنوان حامی نهضت و همراه امام در صحنه حضور داشتند، پس‌ از پیروزی‌ انقلاب‌ اسلامی‌ نیز همواره امور مختلف حکومت را رصد و نظرات خویش را به امام خمینی و دیگر مسؤولان منعکس می کردند؛ [ر.ک: صحیفه امام، ج13، ص215. و ج17، ص508] حضرت امام نیز در بسیاری از امور خصوصا امور حوزه علمیه را به ایشان ارجاع می دادند.[ر.ک: صحیفه امام، ج 14، ص 160]

آیت الله العظمی سید محمدرضا موسوی گلپایگانی، پس از عمری مجاهدت در راه علم و تقوا و مبارزه خستگی ناپذیر با مظاهر ظلم و نفاق دستگاه پهلوی و دفاع از حریم مرجعیت و کیان حوزه های علمیه، سرانجام در سن 98 سالگی‌ در شب‌ جمعه‌، ۱۸ آذر ۱۳۷۲ دعوت حق را لبیک گفتند و در حرم‌ مطهر کریمه اهل بیت حضرت‌ معصومه‌ سلام الله علیها در خاک آرمیدند.


پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران - تهران