نقاشی بعد از انقلاب ادامه جریان سقاخانه است/ خلق آثاری انقلابی در پاسخ به ندای حضرت امام(ره)
ایرج اسکندری پیشهاش نقاشی است اما روحیه انقلابی و مبارزاتی اش را از پدرش به ارث برده و در زمانهای که به بروز انقلاب اسلامی منجر میشد، او هم نمی توانست بی تفاوت باشد تا اندازه ای که پیش از انقلاب، پروژه پایاننامه خود را بر اساس داستان یک جوان مبارز و انقلابی به نام «کوراوغلو» خلق کرد.
ایرج اسکندری جوان، بعدها با پیوستن به هنرمندانی که در حوزه هنری گرد هم جمع شده بودند،آثار بسیاری با مضامین انقلابی آفرید و حالا نزدیک به 30 سال است که به کار معلمی در دانشگاه مشغول است.
«سیری در هنر معاصر ایران» عنوان نمایشگاهی مشترک از آثار این هنرمند نقاش و کاظم چلیپاست که در بخش جنبی ششمین جشنواره هنرهای تجسمی فجر روی دیوار موزه هنرهای معاصر تهران رفته است.
بخش اول گفتوگوی ما با ایرج اسکندری با عنوان «ایدههای یک نقاش از رنگهای قالی تا تابلو جکسون پولاک» منتشر شد و اکنون بخش دوم و پایانی آن را پیش رو دارید:
* قصه سرو کاشمر
چند تابلو با عنوان «سرو کاشمر» در این نمایشگاه دارید که قطعاً داستان و روایتی از زادگاهتان را در دل خود دارد، اهمیت این سرو کاشمر برای شما چه بوده است که یکی از مجموعه آثارتان را به آن اختصاص دادهاید؟
سال 88 مجموعه ای را کار کردم با عنوان قصه سرو کاشمر. این تابلوها شامل 10 تابلو میشد که سال 88 در گالری هما به نمایش گذاشتم. سرو کاشمر اشاره به واقعه ای در تاریخ بیهقی دارد با این مضمون که « خلیفه عباسی در بغداد خبردار میشود که درخت سروی در کاشمر وجود دارد که چوب بسیار خوب و مرغوبی دارد. دستور می دهد که این سرو را ببرند تا برای ساخت کاخ خود در بغداد استفاده کند. سربازان با وجود مقاومت مردم کاشمر،سرو را می برند و تکه تکه می کنند و به بغداد می برند اما زمانی که به دروازه بغداد می رسند، خبر میرسد که خلیفه عباسی توسط نگهبانانش کشته شده است.»
* سربند کوراوغلو ایدهای برای سربندهای رزمندگان در جنگ تحمیلی
تابلو پروژه پایان نامه شما در دوران کارشناسی، بزرگترین تابلو شما در این نمایشگاه است که نشانههایی از روحیه انقلابی شما در روزهای انقلاب ایران را در خود دارد که به گفته خودتان تأثیرات فرهنگی هم بر جنگ تحمیلی به جا گذاشته است؟
این اثر را سال 56 شروع کردم و سال 57 ارائه کردم و بعد از 35 سال که لوله شده نگهداری کردم، قبل از این نمایشگاه آن را قاب گرفتم و برای ارائه آماده کردم. اوایل انقلاب حدود سالهای 59 یا 60 یک بار در موزه هنرهای معاصر تهران به نمایش درآمد و امروز بعد از 35 سال برای دومین بار به نمایش عموم درآمده است.
نکته جالب این تابلو این است که اول بار اوایل انقلاب که در موزه هنرهای معاصر تهران به نمایش درآمد، بچه های تبلیغات سپاه این تابلو را دیدند و از پیشانی بند سفیدی که شخصیت کوراوغلو در تابلو به سرش بسته بود، بسیار خوششان آمد و فکر کردند که خوب است برای بچه های جبهه هم از این سربندها با شعارنویسیهای مناسب تهیه کنند که بعد از آن استفاده از سربند در جبههها مرسوم شد.
سربند کوراوغلو هویت ایرانی دارد؟
خیر. این سربند اصلاً ایرانی نیست و من قبلاً آن را جایی دیده بودم و از این نماد در نقاشیام روی پیشانی کوراوغلو استفاده کردم که بعد از آن که این تابلو اوایل جنگ تحمیلی در موزه به نمایش درآمد، برادرانی که از ستاد تبلیغات جنگ به دیدن نمایشگاه آمده بودند، از این ایده خوششان آمد.
* انجام وظیفهای در پاسخ به ندای امام خمینی (ره)
رابطه شما با هنر انقلابی و دوران جنگ چگونه شکل گرفت؟ چگونه یک هنرمند انقلابی لقب گرفتید؟
یادم هست که سالهای 65- 66 امام خمینی (ره) بیانیه ای در رادیو دادند با این مضمون که هنرمندان موظفند نسبت به وقایع جنگ بی تفاوت نباشند. من هم بر اساس همین احساس وظیفه بود که دست به کار شدم و ابتدا یک نقاشی دیواری را در خیابان صبا با مضامین جنگ و دفاع مقدس کار کردم که بعدها از بین رفت اما خوشبختانه بعدها در حوزه هنری همین اثر را روی بوم پیاده کردم که حالا در این نمایشگاه شاهد آن هستید.سال 67 هم در خانه سوره آثاری با موضوع جنگ تحمیلی کار کردم.
در دوران انقلاب هم آثاری را با این مضامین انقلابی کار کردهام به طور مثال یکی از آثار این نمایشگاه اتودی است که برای واقعه 15 خرداد سال 42 کار کردم که بعدها این طرح را تبدیل به تابلو کردم . این اثر مربوط به زمانی است که امام را در قم دستگیر کردند و در واقع آغاز نهضت بود.
شما با این روحیه انقلابی و فعال سابقه حضور در جبهه را هم دارید؟
من سال 60 به قصد حضور در جبهه مراجعه کردم و قصد داشتم دوران سربازیام را در جبهه بگذرانم. اما ارتش من را برای تبلیغات سازمان عقیدتی سیاسی نیروی زمینی به کار گرفت و از من خواست که آن جا کار نقاشی کنیم. آن جا کارهای تبلیغاتی تهیه پلاکارد، پوستر، نقاشی و... را انجام می دادم.
* هنر را نباید به هنر انقلاب محدود کرد
شما با تقسیم بندی هنر به هنر انقلابی و غیر انقلابی موافقید؟
هنر به نظر من در یک تعریف کلی امری مستقل است که در دل آن انقلاب، جنگ ، تعهد و هم ارزش های انسانی و معنوی نهفته است و معتقدم که اگر آن را به هنر جنگ،هنر انقلاب و...تقسیم بندی کنیم در واقع ارزش هنر را تقلیل داده ایم. هنر به صورت مستقل همه چیز را در درون خود دارد و در هر دوره ای شکلی پیدا می کند. من معتقدم که هنر به سیاست، جنگ و انقلاب و...مربوط نیست ولی در عین به همه چیز هم مربوط است.
* هنر بعد از انقلاب ادامه جریان هنر سقاخانه است
از این که به شما عنوان هنرمند انقلابی اطلاق میشود چه احساسی دارید؟
هر کسی می تواند هر اسم و عنوانی را برای ما برگزیند، شاید کسی بخواهد به من فحش بدهد، چه اشکالی دارد، شاید هم کسی از ما تقدیر کند، اما مهم این است که ما وظیفه خودمان را انجام می دهیم. اما باید دید که هر کس با چه پشتوانه و دریافت و یا قصد و غرضی این عناوین را به کار میگیرد.
با این حال دوست دارم که آثارم آگاهانه نقد و بررسی شود. یعنی کسی که آگاه به مسائل تاریخ و اجتماع است بتواند نقد درستی داشته باشد.
به هر حال هنرمندان انقلابی هم بخشی از تاریخ هنر ایران سرزمین را تشکیل می دهند که در دوران انقلاب به اقتضای احساس یک وظیفه و یا نیاز اجتماعی آن زمان دست به خلق آثار هنری با مضامین انقلابی زدند وامروز به شکل دیگری به کارشان ادامه میدهند.
بله ولی من با تقسیم بندی هنرمند انقلابی و غیر انقلابی مخالفم چون احساس می کنم این نوع تقسیم بندی نوعی وابستگی را به دنبال دارد.
تاریخ نقاشی ایران بعد از انقلاب با هنرمندانی رقم میخورد که پس از این دوره فعالیت داشته اند و هنر نقاشی که بعد از انقلاب در ایران شکل گرفت، ادامه همان نگاه هویتی به هنر سقاخانه است که در تاریخ نقاشی ایران نیز ثبت خواهد شد. با این وجود بسیاری دوست دارند که هنرمندان دوره قبل از انقلاب (با وجود همه تلاشهایی که داشتند و احترامی که برای آنها قائلم)، همچنان در این دوره نیز در رأس باشند و به همین دلیل به نظر میرسد که در دوران پس از انقلاب چیزی به نام هنرمندان بعد از انقلاب که بروز و ظهور یافته باشند نداریم.
از شما به عنوان نسل سوم هنرمندان مدرنیست ایرانی هم یاد می شود نظرتان دراین باره چیست؟
این را تاریخ قضاوت خواهد کرد. اما اگر بخواهیم نگاهی به تاریخ بیاندازیم. در سال 1320 تعدادی از فارغ التحصیلان دانشکده هنرهای زیبا برای تحصیل به اروپا رفتند و به عنوان پیشگامان هنر مدرن ایران مطرح شدند از جمله جلیل ضیاء پور، محمود جوادی پور، احمد اسفندیاری، حمیدی و ... که به عنوان نسل اول مدرنیست های ایرانی شناخته می شوند. نسل دوم که شاگردان آنها بودند مثل ابراهیم جعفری، غلامحسین نامی، زنده رودی و...که جریان سقاخانه را پدید آورند و ما هم شاگردان نسل دوم هنرمندان مدرنیست ایران بودیم. من خودم شاگردی آقای ابراهیم جعفری و بهمن بروجنی و ...را کردهام که از ما به عنوان شاگردان شاگردان نسل اول یاد می شود و تجربیات ما هم می تواند در ادامه نسل اول و دوم باشد.
* خروج از حوزه هنری
شما در دورهای به عنوان یکی از هنرمندان حوزه هنری شناخته میشدید، چه شد که از حوزه خارج شدید؟
من سال 64 وارد حوزه هنری شدم و سال 82 بیرون آمدم. چون احساس کردم که دیگر مرا راضی نمی کند و چیزی نیست که من بتوانم اهدافم را در آن فضا دنبال کنم.
یعنی اهداف و فعالیتهای حوزه بعدها دچار تغییر ماهیت شد؟
هر سازمانی از بدو انقلاب با یک سری اهداف شکل گرفت ولی در پروسه خودش ممکن است به شکل دیگری تبدیل شود نه می توان فعالیت آن زمان حوزه هنری را نفی کرد و نه فعالیت این دوره آن را. چون معتقدم که آن زمان ایجاب می کرد که حوزه هنری هنرمندان را گرد هم آورد وطیف خاصی از آنها کنار هم کار کنند، بعد از مدتی تعداد بسیاری از آنها رفتند و حالا طیف دیگری آمده اند. در دوره ای حوزه هنری وارد کار اقتصادی شد و من اعلام کردم که من اگرمی خواستم کار اقتصادی کنم که دنبال کار هنری نمی رفتم ، به همین دلیل از حوزه بیرون آمدم. البته موضوع فقط این نبود. مجموعه ای از عوامل بود که احساس کردم در مجموع فضای کنونی حوزه هنری طوری نیست که بخواهم آن جا کار کنم.
شما در سال 88 با چند تابلو به بی ینال ونیز اعزام شدید، با توجه به ویژگی های این بی ینال بین المللی و نوع آثاری که در آن ارائه می شود شما چه آثاری را ارائه کردید؟
نمایشگاهی را با 8 تابلو در سال 88 برپا کردم که بعد از آن از موزه هنرهای معاصر تهران تماس گرفتند و گفتند که برای ونیز قرار است اعزام بشوم و من همین هشت اثر را به مدیر وقت موزه آقای شالویی نشان دادم که ایشان دید و نظرشان این بود که این آثار هم هویت ایرانی دارند و هم دینی و در نهایت این آثار در بی ینال ونیز ارائه شد.
تاکنون چه آثاری از شما برای موزهها خریداری شده است؟
در سومین بی ینال نقاشی تهران در سال 74 یکی از آثارم را آقای صحفی برای موزه هنرهای معاصر تهران خریداری کرد. دو اثر دیگر من هم با عنوان «خلوص و خلاص» در دوره آقای سمیع آذر برای موزه خریداری شد.
از یادمان میدان انقلاب چه خبر؟
یادمان میدان انقلاب هم حدود چهار پنج ماه پیش بود که از سوی سازمان زیباسازی با من تماس گرفتند که همان یادمان قدیمی را برای میدان انقلاب بازسازی کنم. بررسیهایی را انجام دادیم که در نتیجه مشخص شد که سقف گنبدی میدان انقلاب که مربوط به ایستگاه مترو میشود، تحمل وزن این یادمان را ندارد، بنابراین طرح دیگری را آماده کردیم که بعد از آن مسئولان زیباسازی تغییر کردند و فعلاً این طرح متوقف مانده است.
غیر از یادمان میدان انقلاب،آثار حجمی دیگری هم در ایران یا خارج از ایران دارید؟
بله. یک مجسمه سنگی در بیروت کار کردهام به ارتفاع سه متر و اثر حجمی دیگر هم در میدان انقلاب سنندج کار کردهام که پرچمی است با پرترهای از یک زن و مرد که با بتن به طول و ارتفاع هفت در سالهای اول انقلاب کار کردم.
فارس
نظرات