دستور اکید غلامعلی رشید بر انجام عملیات خیبر
عملیات خیبر در زمره نبردهای سراسر پر رمز و راز و التهابآور جنگ هشت ساله بود که توسط رزمندگان اسلام انجام شد. لحظه به لحظه این عملیات با حوادث و اتفاقات عجیبی روبرو بوده است. در شماره هفت فصلنامه «نگین ایران»؛ گزارش مستند و پرهیجانی به قلم یکی از راویان مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه آقای «سیدابوالفضل موسوی» مستقر در «قرارگاه بدر» درج شده که در اینجا بخشهایی از آن را میآوریم تا خوانندگان گرامی در جریان حوادث روزانه عملیات خیبر از آغاز تا پایان آن (این بار از چشماندازی وسیعتر) قرار گیرند.
***
زمینهسازی ارتش عراق برای اجرای پاتک
لشکر 17 که شب گذشته از سهراهی تا پل شحیطاط را پاکسازی و با لشکر 31 عاشورا الحاق کرده بود، سرانجام، توانست خط پدافندی در جزیره جنوبی را کامل کند. با این حرکت، جاپای دشمن از جزیره جنوبی برچیده و سهراهی کاملاً تأمین شد. در مقابل دشمن، که از حرکت آینده ما، یعنی باز کردن جاده و پل طلائیه اطلاع داشت، درصدد بود که سه راهی را ناامن کند و هر لحظه نیروهایش را در فاصله جزیره جنوبی تا پل طلائیه بیشتر و مواضعش را مستحکمتر میکرد. دشمن از صبح روز 6 اسفندماه اجرای آتش سنگین روی مواضع ما، واقع در جزیره جنوبی را آغاز کرد. او میخواست زیر آتش سنگین، نیروهایش را به پشت کانال احداثی صویب در انتهای جزیره جنوبی برساند و از آنجا پشت خط ما را تهدید کند. دشمن از پیش، پشت کانال پنجاه متری، تانک داشت و از آنجا بالای سه راهی روی سیلبند شرقی را میزد، طوری که وسیله نقلیه نمیتوانست از آنجا عبور کند و دو دستگاه ماشین لشکر 17 همانجا منهدم شدند، اما در این روز، به دلیل آن که بچههای لشکر 17 پشت این کانال قرار گرفتند، دشمن نیروی پیادهاش را روی این کانال، که خارکیز دومی از اولی بلندتر بود، آورد و از آنجا با دوشکا و تیربار مرتب از پشت، داخل سنگر بچه ها را هدف قرار میدادند.
فشار بعدی دشمن، روی سه راهی بود که اطراف آن آتش شدیدی میریخت تا بچهها نتوانند سرپل را بگیرند و همان روز هم، نیروهایش را درست به پشت سهراهی رساند. در عین حال، عمده فشار دشمن روی پل شحیطاط بود و در آنجا، هم میخواست خود را به پشت پل برساند؛ زیرا حمید باکری با عدهای از نیروهای لشکر 31 عاشورا یک سرپل داشت.
از شدت آتش دشمن روی خط آن طرف پل شحیطاط و داخل جزیره جنوبی کاسته نمیشد تا این که سرانجام، خط بر اثر شهید شدن نیروها و نرسیدن نیروی کمکی شکست. البته، در این زمان، دشمن زیاد جلو نیامد و در ساعت 9:50، آتش دشمن سبکتر شد. مهدی باکری نیروی کمکی و مهمات درخواست کرد تا دوباره خطش را تکمیل کند، اما دوباره، آتش عراقیها سنگین شد و آنها مرتب، بچهها را با دوشکا هدف قرار میدادند. بدین ترتیب، هر لحظه آمار مجروحان و شهیدان در خط بیشتر میشد، اما آمبولانس مرتب مجروحان و شهیدان را تخلیه میکرد. دشمن آنقدر بر سر نیروهایی که آن طرف پل بودند، آتش ریخت تا به قول احمد کاظمی، تمامی آنها از شر این دنیا خلاص شدند. در بین این شهیدان مقاوم و عزیز، پیکر حمید باکری، معاون لشکر 31 عاشوراف نیز دیده میشد که سه شبانهروز، همچون یک بسیجی آن طرف پل شحیطاط مقاومت کرده و بالاخره، همراه با بسیجیان همرزمش شهید شده بود.
با این حرکت، دشمن خود را به پشت پل شحیطاط (که دیگر پل شهید حمید باکری نامیده میشد) رساند، اما این کار برای او خیلی گران تمام شد و زمان زیادی هم طول کشید، مقاومت رزمندگان تا بعد از ظهر ادامه داشت و پس از آن، دشمن حمله را متوقف کرد، هر چند آتش آن قطع نشد. از طرفی، هواپیماهای عراقی مرتب در ارتفاع پایین، روی جزیره پرواز و عقبه ما را بمباران میکردند؛ موضوعی که روحیه رزمندگان را کاهش داده بود. در واقع، دشمن با این اقدامات، مقدمه یک پاتک عظیم به جزایر مجنون را آماده میکرد.
روز ششم اسفند با خبرهای ناگواری نیز همراه بود، چرا که احمد کاظمی تیر خورده و انگشت دستش قطع شده بود. همچنین، در فرماندهی لشکر عاشورا به دلیل شهید شدن معاون و برادر مهدی باکری و فرماندهی لشکر 8 نجف به دلیل زخمی شدن فرماندهش خللی پیش آمد. همچنین، خستگی سه روز مداوم و از دست دادن دو گردان از کیفیترین نیروهای لشکرشان در روحیه آنها تاثیری منفی گذاشته بود.
با این حال، فرماندهی لشکرهای عاشورا و نجف برای راهاندازی نیروهایشان اقدام کردند تا پس از تاریک شدن هوا، عملیات را آغاز کنند. نیروهای این دو یگان در کانال کنار جاده وسط جزیره جنوبی، در زیر آتش شدید، توپخانه و پرواز مرتب هواپیماهای دشمن در حال استراحت بودند.
خبر انجام عملیات دیر به اطلاع گردانها رسید و جمع و جور شدنشان یک ساعت طول کشید. ساعت 20.20 مصطفی مولوی مسئول اطلاعات عملیات لشکر 31 عاشورا گفت: « ما تازه گردان علیاصغر خود را راه انداختهایم و گردان بعدی دنبال آن حرکت خواهد کرد» برای تسریع در کار و طی مسافت ده کیلومتر، بچهها با خودرو و کرجی منتقل شدند و تا ساعت 22.30، شب تقریبا انتقال هر دو گردان عاشورا پایان یافت.
ساعت 22.37 شب لشکر 8 نجف اعلام کرد به دلیل نبود وسیله نمیتوانند نیروها را سر وقت به پای کار برساند و این انتقال دست کم، دو ساعت طول میکشد، بدین ترتیب، زمزمه لغو عملیات بر زبان فرماندهان قرارگاه آمد که اگر آنها ساعت 24.00 به بعد وارد عمل شوند، عملیات به صبح میکشد و در روز تیپ سیدالشهدا (ع) و دو گردان لشکر 27 محمد رسولالله(ص) نمیتوانند عمل کنند. ساعت 24.05 احمد کاظمی گفت: «نبروهایش حرکت کردهاند و یک ساعت دیگر به پای کار میرسند».
فرمانده قرارگاه بدر میگفت: « اگر ما امشب، عمل نکنیم به ضررمان است» جانشین قرارگاه نجف هم میگفت: «اگر عمل کنیم، کار تیپ 10 سیدالشهدا (ع) و لشکر 27 محمد رسول الله (ص) به روز میکشد و عملا ناموفق میمانیم» این خبر را به قرارگاه نجف مخابره کردند و ساعت 24.26 برادر رشید پاسخ داد:«عملیات امشب را فردا انجام دهید.» وی ضمن دستور انجام برخی از اقدامات تاکید کرد:«عملیات امشب حتما یکشنبه شب 7 اسفند ماه انجام میپذیرد».
در همین ساعت، دستورات به فرماندهان لشکرهای عاشورا و نجف منتقل و دستور عقبنشینی داده شد بدین ترتیب، نیروهای دو لشکر عاشورا و نجف با خستگی خاصی به کانال وسط جزیره جنوبی برگشتند. در آن شب، این یگانها برای مستحکمتر کردن خط اول، یک خاکریز با فاصله سیصد متری از پل شهید باکری (شحیطاط) در داخل جزیره جنوبی زدند که از سمت چپ به جاده وسط جزیره و از سمت راست تا سر باتلاق ادامه داشت.
3- پاتک دشمن در روز چهارم
روز 6 اسفند ماه، دشمن جاپای لازم را برای انجام یک پاتک بزرگ آماده کرد، به این نحو که خود را به دو پل شحیطاط و سه راهی و کانال انتهای جزیره جنوبی رساند. از طرف دیگر به دلیل آنکه آن شب عملیات انجام نشد، روز 7 اسفند ماه، بهترین فرصت برای پاتک ارتش عراق بود.
دشمن از ساعت 4 صبح، روز 7 اسفند ماه اجرای آتش سنگین توپخانه، خمپاره و تانک را آغاز کرد. به دلیل سکوت شب، صدای انفجار گلولهها چندین برابر به گوش میرسید و ترس بیشتری را باعث میشد، در این زمان، تیپ 65 نیروی مخصوص عراق به همراه یک گردان تانک از تیپ 16 زرهی از دو مسیر کانال با قایق و از خشکی با تانک به جزیزه جنوبی حمله کردند.
فشار اصلی تانکها بر نیروهای مستقر در پل شهید باکری (شحیطاط) و سه راهی بود و آنها توانستند ساعت 6 صبح، روی پل مزبور بیایند. سه تانک روی سه راهی و سه تانک روی پل شحیطاط مرتب از پشت، بچههای پدافند کننده از لشکذر 17 را در حد فاصل سه راهی تا پل شهید باکری هدف قرار میدادند. از طرف دیگر نیروهای مخصوص تیپ 65 دشمن با قایق از کانال احداثی صویب گذشته و از نزدیکی موضع نیروهای ایرانی سر برآوردند.
بر اثر آتش شدید دشمن، که از سه طرف خط بین سهراهی و پل شحیطاط را میکوبید، نیروهای لشکر 17 ناچار به عقبنشینی شدند. ساعت 8.02 صبح، مهدی باکری اعلام کرد دشمن با تانک از پل شهید باکری عبور کرده است و بچهها تا خاکریزی، که دیشب به فاصله سیصد متری پل شهید باکری زده بودند عقب نشستند. ساعت 8.10 صبح، نیروی پیاده دشمن از سهراهی پیشروی کرد و کم کم، کانال بین سهراهی و پل شهید باکری را میگرفت. از ساعت 8.40 آتش عراق شدیدتر شد و تانکها و نیروی پیادهاش در جزیره پخش شدند و هر لحظه جلوتر میآمدند.
در این زمان، احمد غلامپور به خط نزد مهدی باکری و احمد کاظمی آمد و برای مقابله به پاتک عراق قرار شد یک گروهان از لشکر 8 نجف از سمت سیلبند غربی حرکت و از پشت به دشمن بزند همچنین با یک دستگاه بلدوزر از کنار پیچ جاده وسط جزیره جنوبی به سمت سیلبند شرقی، خاکریز زدند که پس از یکی، دو ساعت دو دستگاه دیگر از طرف لشکر علیبن ابیطالب (ع) به کمک آن آمد،اما به دلیل باتلاقی بودن زمین، اتصال خاکریز به سیلبند شرقی مشکل بود. دشمن که ظاهرا حرکت دستگاههای مهندسی را دیده بود، آتش خود را روی این خط سنگینتر کرد و حدود ساعت 9 صبح میخواست با استفاده از موشک هلیکوپتر و موشک مالیوتکا این دستگاهها را هدف قرار دهد.
گسترده شدن تانکها در جنوب جزیره از راه دور کاملا مشاهده میشد. شلیک گلولههای مستقیم تانکها باعث شد تا فرماندهی که لب خاکریز نشسته بودند، پایین بیایند و در کانال کنار جاده بروند. نیروهایی که از دیروز در خط و زیر آتش شدید دشمن بودند، به تدریج به عقب میآمدند، بدین ترتیب کم کم خط خالی شد. آتش سنگین دشمن تا ساعت 10 صبح ادامه داشت اما حضور و حمله نیروهای تازه نفس تیپ 10 سیدالشهدا (ع)، که به کمک لشکر 17 رفته بودند و گروهانی از لشکر 8 نجف که روی سیلبند غربی رفته و به پل شهید باکری نزدیک شده بود، همراه با انهدام چند دستگاه تانک عراقی و مقاومت تمامی رزمندگان در خط و کشتن تعدادی از نیروهای بعثی، باعث شد تا دشمن از ساعت 10.30 صبح به بعد، از شدت آتش خود بکاهد و تا حدی آرام بگیرد.
بنابراین، این مرحله از پاتک دشمن در همین جا پایان یافت، تیپ 65 نیروی مخصوص دشمن با تحمل تعدادی کشته و مجروح، دیگر طاقت پیشروی نداشت و همان جا،منتظر آمدن نیروی کمکی ماند، اما آتش توپخانه و خمپاره و تانک دشمن قطع نشد و به طور ممتد ادامه یافت.
ساعت 11 صبح، فرمانده لشکر 17 علیبن ابیطالب (ع) خبر دلگرم کنندهای داد: «بچهها مقاومت میکنند و وضع تقریبا خوب شده است». ساعت 11.30 صبح، برادران بشردوست، غلامپور، عزیر جعفری، باکری، داناییفر و ... دوباره گرد هم آمدند تا برای رفع این حمله و ادامه عملیات تصمیمگیری کنند، اما از آنجا که وضع دشمن مشخص نبود، نتوانستند طرح مانوری تهیه کنند. اندکی پس از ظهر، بار دیگر، دشمن آتش خود را سنگینتر کرد و با قدرت بیشتری بر موضع خودی فشار آورد.
در این مرحله، باقی مانده نیروهای تیپ 65 عراق از پل شهید باکری و جاده وسط جزیره جنوبی حمله کردند و تیپ 501 نیز از سهراهی و از شرق جزیره جنوبی وارد و حرکت خود را بر روی سیلبند شرقی آغاز کرد. آتش دشمن آنقدر سنگین بود که به بچهها فرصت نمیداد تا مقابل آنها بایستند. البته، دلیل مقاومت عراقیها این بود که ما اصلا روی سر آنها آتش سنگین نداشتیم، حتی دوشکا هم نبود تا نیروهای پیادهاش را بترساند و تهدید کند.
مرحله دوم پاتک ارتش عراق با قوت و نیروی بیشتر و حجم آتش سنگینتری آغاز شد، طوری که فرماندهان نگران َشدند، بچههای لشکذر 17 از روی سیلبند شرقی حدود دو کیلومتر عقب آمدند و آخرین افراد لشکر عاشورا و نجف نیز خاکریز سیصد متری را ترک کردند و تیپ 16 زرهی عراق تماما، به جزیره وارد شد و همچنان، به پیشروی خود ادامه داد.
ساعت 13.30 غلامعلی رشید اطلاع داد که عراق میخواهد با حرکت در جنوب جزیره جنوبی شما را سرگرم و اط شمال جزیره جنوبی هلیبرن کند. با شنیدن این خبر، همه به دنبال جلوگیری از این اقدام دشمن رفتند، عزیز جعفری رفت تا یک گردان از لشکر 27 محمد رسول الله (ص) را آماده کند تا ضلع شمالی و ضلع غربی جزیره جنوبی به سمت شمال را بپوشاند.
فرماندهان دو قرارگاه بدر و شمالی و غربی جزیره جنوبی پوشانده شد هلی کوپترهای دشمن که برای شناسایی آمده بودند، در آن منطقه دیده شدند، اما دشمن از هلیبرن استفاده نکرد، زیرا، پیشروی آنها از راه زمین، همینطور ادامه داشت.
تمامی فرماندهان ناراحت و غمگین بودند و کار مهمی از دستشان برنمیآمد و باید منتظر میماندند تا شب فرا رشد. نیروهای لشکر 31 عاشورا به پشت خاکریزی که روز نخست زده بودند، آمدند و نیروهای دشمن در دو طرف جاده، در دشت جزیره جنوبی پخش شدند، اما زمین منطقه اجازه مانور به تانکهای او را نمیداد.
ساعت 17 سه فروند هلیکوپتر ایرانی کبری تحت فرماندهی یک هلیکوپتر اس.تی. 214 به جزیره جنوبی آمدند و به سمت پل شحیطاط رفتند و طی چند بار رفت و برگشت، شش دستگاه تانک عراقی را منهدم کردند. در این هنگام، آتش گرفتن تانکها و بلند شدن دود از آنها، قوتی در رزمندگان ایجاد و روحیه دشمنان را تضعیف کرد اگر این حرکت هلیکوپترها که بسیار به جا و جالب و موثر بود تداوم مییافت، احتمالا، دشمن با خط بیشتری روبرو میشد.
آتش دشمن از ساعت 16.30 به بعد، خیلی سبکتر شد و با نزدیک شدن غروب آنها دست از پیشروی برداشتند عراقیها تانکهای خود را که در دشت پخش بودند، به داخل جزیره عقب کشیدند تا آنها را برای ادامه پاتک سازماندهی کنند و نیروهای پیادهشان راجلو آوردند و روی سیلبندها و جاده مستقر کردند. در این روز، دشمن توانست روی سیلبند شرقی، حدود پنج کیلومتر پیشروی کند، در ضمن، روی جاده هم به پیچ آن نزدیک شده بود، اما روی سیلبند غربی زیاد جلو نرفته بود و بچهها تنها سه کیلومتر عقبنشینی کرده بودند.
شب پنجم عملیات پاکسازی جزایر مجنون و مقابله با پاتکهای عراق (عملیات در شب پنجم)
در طرح عملیات شب پنجم، دو قرارگاه حنین و بدر برای عملیات در نظر گرفته شد قرارگاه حنین موظف بود با دو تیپ 10 سیدالشهدا (ع) و لشکر 27 محمد رسول الله(ص) (احتیاط) نیمه غربی جزیره جنوبی را پاکسازی و ضمن گرفتن سهراهی، روی سیلبند جنوبی، حرکت کنند تا به پل شهید حمید باکری نزدیک شوند و در آنجا، در سمت چپ جاده وسط جزیره جنوبی با لشکر 8 نجف و عاشورا الحاق کنند. در قرارگاه بدر نیز، لشکر 8 نجف باید با دو گردان و عاشورا با یک گردان عمل کنند. قرار شد یک گردان از آنها روی سیلبند غربی به سمت پل شهید باکری حرکت کند و گردان دیگر روی جاده وسط جزیره جنوبی حرکت و خود را به پل شهید باکری رساند و سر پل بگیرد و در آنجا با تیپ 10 سیدالشهدا (ع) الحاق کنند.
نیروهای لشکر 31 عاشورا نیم ساعت پس از حرکت در ساعت 21.30 با نیروهای دشمن درگیر شدند. نیروهای عراقی که با تیپ 16 زرهی و 501 پیاده و 56 مختلط به جزیره جنوبی وارد شده بودند، میخواستند در همین شب، راه تدارکاتی نیروهای ایرانی را از شرق جزیره قطع کنند که در ساعت 21.00 شب، با حرکت نیروهای اسلام و در ساعت 21.30 با عملیات رزمندگان روبرو شدند.
بلافاصله، فرمانده تیپ 16 عراق دستور داد که به هر نحو ممکن، باید جلوی رزمندگان را بگیرند. از آنجا که نیروهای لشکر 31 عاشورا زودتر از روی جاده وسط جزیره درگیری را آغاز کرده بودند، نیروهای دشمن به رغم مقاومت شدید، گیج شده و نمیدانستند چه کار کنند، اما دستور فرمانده تیپ 16 آنها را به مقاومت وادار میکرد.
فارس
نظرات