سی خرداد و واقعیتی که رجوی آنرا ندید


1801 بازدید

سی و دو سال قبل رجوی تصور می کرد با توجه به مشکلات جنگ و اختصاص بخش اعظم قوای نظامی و مردمی نظام به این موضوع ، فرصت خوبی برای او جهت رسیدن به قدرت ایجاد شده است . بنابراین جنگ مسلحانه را بر علیه نظام و مردم ایران رسما آغاز کرد .

در آن زمان تصور وی این بود که جمهوری اسلامی با از دست دادن مهمترین مقامات خود در عرض چند ماه سرنگون خواهد شد و از این رو دست به انفجار هفت تیر و بعد از آن انفجارهایی همچون هشتم شهریور زد . اما برخلاف انتظار رجوی علیرغم شهادت شخصیت هایی بزرگی همچون بهشتی ، رجایی ، باهنر و ... که هر یک وزنه های قابل ملاحظه ای در کشور و نظام بودند نه تنها نظام سرنگون نشد بلکه مردم با عزم بیشتری به میدان آمدند . اما علت اشتباه محاسبه رجوی این بود که یک واقعیت بنیادی در رابطه با انقلاب ایران را ندید و بدلیل ماهیتش نمی توانست هم ببیند . واقعیتی که در انتهای مقاله عنوان خواهد شد .

مدتی بعد رجوی به همراه بنی صدر به پاریس گریخت و مدعی تشکیل دولت موقت شد ! او تصور می کرد که در عرض چند ماه به ایران برخواهد گشت و حکومت را بدست می گیرد . او در این اوهام بود که شاید با همراه کردن بنی صدر و گرفتن حمایت از کشورهای غربی ، کمر ایران خم خواهد شد . اما او باز هم همان واقعیت را ندید .

چند سال بعد او در مسیر جنایت و خیانت که می پیمود ، صفحات جدیدتری گشود و بصورت مستقیم با دشمنی که به خاک ایران حمله و بخشی از آن را به اشغال در آورده بود ، یعنی صدام دیکتاور وارد مذاکره شد و مدتی بعد نیز خودش به عراق رفت و نیروهایش را بعنوان بخشی از ارتش صدام ، با سلاح های او تجهیز نمود . او تصور می کرد می تواند با کمک این دیوانه دیکتاتور به خواسته های خود برسد . او فکر می کرد تجهیزاتی که صدام از کشورهای غربی و شرقی دریافت می کرد می توانند اراده مردم ایران را در هم بشکنند . اما در این جا هم او واقعیت بزرگ را ندید .

در جریان پذیرش قرارداد آتش بس از سوی ایران در سال ۶۷ ، رجوی با پلیدی هر چه تمام تر قصد خیانتی دیگر داشت و با کمک نیروهای عراقی به ایران حمله کرد اما باز هم همان واقعیت را ندید و مردم ایران در عملیات بزرگ مرصاد درسی بیاد ماندنی به او دادند .

او همچنان به کوری خود ادامه داد و ادامه داد تا اینکه در آخرین مورد آن یعنی در انتخابات دوره یازدهم ریاست جمهوری هم مدعی شد جمهوری اسلامی دچار شقه شده و همچون همیشه می گفت مردم در انتخابات شرکت نخواهند کرد . ولی باز هم واقعیت ۱۸۰ درجه برعکس گفته های او بود .

اما واقعیتی که او ندید و هرگز نمی تواند آنرا درک کرده و ببیند همانا « عشق و ایمانی است که مردم به رهبرشان چه در زمان آیت الله خمینی و چه در زمان رهبری آیت الله خامنه ای دارند » ایمانی که آنها را همواره در صحنه نگه داشته و می دارد . ایمانی که نه با بمب و ترور از بین خواهد رفت و نه با جنگ و تحریم ، ایمانی که با آن جبهه ها مملو از افراد داوطلب می شد . ایمانی که با آن هر سال خیابان های سراسر میهن در روز هایی همچون ۲۲ بهمن پر از جمعیت می شود . ایمانی که با آن مردم حماسه ۹ دی را آفریدند . ایمانی که با آن در انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ پای صندوق های رای رفتند تا حماسه سیاسی که خواسته رهبرشان بود را محقق کنند .

ایمانی که سرانجام کمر تمام دشمنان ایران و ایرانی را خواهد شکست و رجوی ملحد چشم خودش را به واقعیت بست و چه زیبا قرآن در مورد افراد ملحد چون رجوی ها فرمود « چشم دارند نمی بینند ، گوش دارند نمی شنوند و ... ».