بررسی کودتای رضاخانی به روایت اسناد انگلیس
پایان مشروطه به دست انگلیس
یکی از وقایع مهم دوره معاصر ایران کودتای سوم اسفند ماه 1299 است که عواقب شومی برای مردم ما به بار آورد و علیرغم گذشت یک سده برخی تبعات آن هنوز گریبانگیر ملت ماست.
از زمان انعقاد قرارداد ترکمنچای که ایران تحتالحمایه روسها قرار گرفت، انگلیسیها تصمیم گرفتند با اعمال سیاستهای گوناگون حاکمیت بر ایران را در دست گیرند و البته سعی داشتند به شیوهای عمل کنند که موجب برانگیختن روسها و حکام ایران نشوند. ایجاد تشکیلات فراماسونری، نفوذ در نهضت عدالتخانه که توسط علما به وجود آمده بود و تبدیل آن به جنبش مشروطهخواهی و سرانجام زمینهچینی ماهرانه کودتای سوم اسفند 1299 در راستای همین سیاست بود. بهخصوص از زمانی که احمدشاه حاضر نشد قرارداد معروف 1919 را که کشور ما را تحتالحمایه انگلیسیها قرار میداد، امضا کند. تغییر سلطنت قاجاریه و جایگزینی حکومت دستنشانده سرلوحه برنامه ماموران انگلیس در ایران قرار گرفت که البته این امر باید کاملا مخفیانه و باظرافت انجام میشد.
ژنرال آیرونساید و کشف رضاخان
در تابستان سال 1299 شمسی بلشویکها که سه سال قبل از آن با براندازی حکومت تزاری قدرت را در روسیه به دست گرفته بودند در تعقیب نیروهای مخالف و همچنین انگلیسیهایی که از این نیروها حمایت میکردند بار دیگر وارد رشت و انزلی شدند و نیروهای انگلیسی مستقر در این دو منطقه را تار و مار کردند. این حادثه ضربه سختی به روحیه نیروهای انگلیسی وارد کرد. به همین دلیل در مهرماه همان سال دولت انگلستان یک ژنرال خود به نام «آیرونساید» را مامور کرد تا ضمن ورود به تهران نیروهای انگلیسی را سامان تازهای ببخشد و یک حکومت قدرتمند طرفدار انگلستان را در تهران به روی کار آورد. وظیفه این افسر انگلیسی این بود که با تقویت روحیه از دست رفته سربازان انگلیسی مانع از پیشروی مجدد روسها شود و نگذارد آنان از ناحیه منجیل جلوتر بیایند. «آیرونساید» پس از انتصاب به این سمت تلاشهای خود را آغاز کرد و به دستور «لرد کروزن» وزیر خارجه وقت انگلستان و همراهی «نورمن» سفیر آن کشور در تهران نقشه کودتای رضاخان را به اجرا درآورد. اولین کار آیرونساید و نورمن این بود که احمدشاه قاجار را وادار کردند فرمانده روسی نیروهای قزاق را برکنار کند و یک فرمانده ایرانی به جای او بگمارد.
شاه سردار همایون را به فرماندهی نیروهای قزاق منصوب کرد و آیرونساید هم یکی از افسران خود به نام سرهنگ «هنری اسمایت» را به اداره امور نیروهای قزاق و سرپرستی امور مالی آن گماشت. آیرونساید در 11 آبان 1299 به اردوگاه قزاق رفت و درباره افسران ایرانی تحقیقاتی به عمل آورد. او پس از بازدید نیروهای قزاق در 24 دی 1299 برای وزارت خارجه کشورش نوشت: «من به دیدار قزاقان ایرانی رفتم و آنان را از نظر گذراندم. اسمایت سروسامانی به وضعشان داده است. مواجب اینها مرتبا پرداخت شده است و اکنون این افراد لباس و مسکن دارند... . فرمانده کنونی قزاقان موجود حقیر و بیبو و خاصیتی است و روح و روان واقعی این گروه سرهنگ رضاخان است؛ یعنی همان مردی که قبلا بسیار به او علاقهمند شده بودم. اسمایت میگوید مردی نیکوست و من به اسمایت گفتهام که به سردار همایون مرخصی بدهد تا به سرکشی املاک خود برود.»با کنار زدن سردار همایون، رضاخان عملا در مقام فرماندهی نیروهای قزاق قرار گرفت و روابطش با آیرونساید و اسمایت روزبهروز نزدیکتر شد. انگلیسیها که از مدتها قبل در جستوجوی شخصی بودند که با به دست گرفتن قدرت منافع آنها را کاملا تامین کند، چون فرد جامعالاطرافی را برای انجام کودتا پیدا نکردند، رضاخان را که فرمانده نیروی قزاق مستقر در قزوین بود بهعنوان بازوی نظامی و سید ضیاءالدین طباطبائی را بهعنوان مغز سیاسی کودتا مناسب تشخیص دادند.
سید ضیاءالدین، شاخه سیاسی کودتا
سید ضیاءالدین طباطبائی اولینبار زمانی که در اروپا تحصیل میکرد با دیپلماتهای انگلیسی آشنا شد. او پس از اقامت دوساله در اروپا به ایران بازگشت و روزنامه «رعد» را با کمک مالی سفارت انگلیس منتشر کرد. او دلبستگی خاصی به کمکهای انگلستان داشت و معتقد بود «اتحاد با متفقین برای ایران مفیدتر از نزدیکی به آلمان است»، از این رو به روایت «مورخالدوله سپهر» مورخ دوره قاجاریه «روز سهشنبه 28 سپتامبر 1915 سید ضیاءالدین محموله کمک مالی سفارت آلمان برای نشریه رعد را رد کرد.»
پس از امضای قرارداد ننگین 1919 بین دولت بریتانیا و وثوقالدوله، نخستوزیر وقت ایران پس از هفت ماه مذاکرات پنهانی، سید ضیاءالدین به حمایت جدی از وثوقالدوله پرداخت. سید ضیاء مقالات زیادی در حمایت از قرارداد 1919 در روزنامه «رعد» به چاپ رساند. او در یکی از این مقالات تصریح کرد: «رستاخیز نوین ایران از هنگام امضای قرارداد 1919 انگلیس و ایران آغاز شده است. ما در قرارداد با انگلستان به آرزوی دیرینه خود دست یافتهایم.» روابط نزدیک سید ضیاء با وثوقالدوله به تدریج سبب ایجاد ارتباط دوستانه میان سید با «مستر هاوارد» کنسول انگلیس در تهران و «اسمارت» مترجم سفارت انگلیس شده بود. این روابط و جایگاه و منزلتی که سید در کابینه وثوقالدوله به دست آورده بود بهتدریج او را نزد انگلیسیها بهعنوان یک عنصر سیاسی جسور وجاهطلب مطرح ساخت. از این رو انگلیسیها او را در خدمت کودتایی که خود قرار بود هدایت آن را برعهده داشته باشند، قرار دادند.
کودتا به روایت کودتاچیان
بهمنظور اجرای کودتای مورد نظر انگلیس برای تشکیل یک حکومت دستنشانده، کمیتهای در منطقه «زرگنده» به نام کمیته «آهن» تشکیل شد و سید ضیاء به ریاست آن منصوب شد. هدف از تشکیل این کمیته که متشکل از چهرههای انگلیسی از جمله ژنرال آیرونساید، کلنل اسمایس و والد اسمارت بود، اولا سرکوب نهضت جنگل و ثانیا استقرار یک دیکتاتوری وابسته به انگلستان بود. بالاخره با تصمیم این کمیته طرح کودتا در نیمهدوم 1299 با همکاری نظامی و سیاسی رضاخان و سید ضیاء به مرحله اجرا در آمد. از آنجا که این دو سابقه آشنایی با یکدیگر را نداشتند، باید قبل از آغاز همکاری با هم آشنا میشدند و سریعا کار را شروع میکردند، لذا طبق نقشه انگلیسیها رضاخان باید نیروهای قزاق تحت امر خود را از قزوین حرکت میداد تا به شاهآباد در چهار فرسخی تهران بروند و در همانجا مستقر شوند. از طرف دیگر سید ضیاء نیز باید به آنجا میرفت تا پس از آشنا شدن با همکاران آینده خود ستاد کودتا را تشکیل دهد.
سرهنگ تقیخان سیاح که رئیس ستاد نظامی کودتا بود راجع به این ملاقات گفته بود: «بنابر مقتضیاتی ستونی مرکب از افراد پیاده، سوار و توپخانه که در حدود دو هزار نفر بودند تحت فرماندهی رضاخان میرپنج از قزوین عازم تهران شد... . من قزاق نبودم، افسر ژاندارم بودم... یک افسر انگلیسی هم به نام کلنل اسمایت رابط میان قزاق و قشون انگلیسی مقیم ایران بود، ما قزاقها را تعلیم میدادیم و با اصول نظامی مدرن آن روز آشنا میساختیم... . ستون عازم تهران شد و من رئیس ستاد ستون بودم... . فرمانده ستون در انتظار کسانی بود که از نظر سیاسی همفکری کامل با آنها داشت و وعدهگاه دیدار از پیش معین شده و قرار بود پیش از ظهر اول حوت این دیدار حاصل گردد و محل دیدار منزلگاهی بود به نام شاهآباد در چهار فرسخی تهران... . رضاخان با نگرانی مرا خواست، گفت: چطور شد؟ نیامدند؟ دستم را بالا بردم و عرض کردم دیر نشده حتما خواهند آمد. هنوز حرفم تمام نشده بود که گرد و خاکی از دور برخاست. رضاخان دستش را سایهبان چشمهایش کرد و پرسید: یعنی خودشانند؟ پشت سرش ایستاده بودم با اطمینان جواب دادم: بله!... تا پیش از رسیدن ستون به شاهآباد میرپنج رضاخان نمیدانست که چه کسی به دیدنش خواهد آمد و سید ضیاءالدین هم هرگز برای انجام کار مهمی با رضاخان روبهرو نشده بود... .» چند روز قبل از کودتا تهران وضع عجیبی داشت، بهت و تردید ناراحتکنندهای همه را فرا گرفته بود. بازار جعلیات و شایعات رواج کامل داشت.
هر چه قوای رضاخان میرپنج به تهران نزدیکتر میشد دامنه این شایعات وسعت بیشتری میگرفت تا اینکه خبر سید ضیاءالدین طباطبائی که محرمانه از شهر خارج شده و در شاهآباد به رضاخان پیوسته بود، در شهر پیچید و همه را به وحشت انداخت. در این اوقات سپهدار اعظم نخستوزیر بود. به محض اینکه این خبر را شنید خود را به محمدحسین میرزای ولیعهد که در عمارت گلستان اقامت داشت، رسانید و او را از جریان امر مطلع ساخت. ولیعهد هم شبانه با لباس مبدل از بیراهه خود را به احمدشاه که در قصر سلطنتی دوشان تپه بود، رسانیده و او را از حادثهای که در حال وقوع بود باخبر ساخت. شاه و نخستوزیر مصمم شدند هیاتی به اردوگاه قزاقها بفرستند و مقصود رضاخان را جویا شوند. سرانجام قرار شد که کلنل ولزی هایک، افسر ستاد انگلیسی را هم بهعنوان ناظر بیطرف با این هیات همراه کنند. کلنل انگلیسی ضمن یادداشتهای خود در این باره مینویسد: «هیات با حالتی مشوش از تهران حرکت کرد و به جانب شاهآباد به راه افتاد. پس از مدتی که به سرعت راه پیمودیم از دور اردو نمایان گردید. همه اندیشناک بودند از اینکه قزاقان از آنها چگونه پذیرایی خواهند کرد؛ در این ضمن یک افسر قزاق به هیات نزدیک شد و سلام نظامی داد و پرسید: چه میخواهید؟ گفتند میخواهیم رضاخان میرپنج را ملاقات کنیم.... رضاخان منم، آیا فرمایشی هست؟ آنگاه مهلت جواب به آنها نداده گفت: دیگر کاسه ما لبریز شده، کاری خواهم کرد که زمام امور را کسانی دیگر که شایستگی این کار را داشته باشند در دست بگیرند... . یکی از اعضا گفت: این سخن شامل وزیر جنگ میشود که باید به کیفر اعمال خود برسد، حضرت اشرف-رئیس الوزرا- قطعا احتیاجات و تمایلات جنابعالی و قزاق را محترم خواهد شمرد. رضاخان با چهرهای خشمگین به او نگریست و گفت: من یک رئیسالوزرا بیشتر نمیشناسم و آن هم آن شخص[سید ضیاء] است... .»ضعف حکومت، ترس رجال سیاسی و برنامهریزی دقیق و پیچیده انگلیسیها موجب شد کودتاگران به آسانی تهران بیدفاع را اشغال کنند. در آن زمان مسئولیت امنیت و حفظ پایتخت بر عهده نیروهای ژاندارمری و شهربانی بود که اتفاقا فرماندهی هر دو بر عهده سوئدیها بود که مسلما حاضر نبودند به خاطر دفاع از مردم تهران جان خود را به خطر بیندازند. ملکالشعرای بهار درباره قوای ژاندارم مینویسد:«وقتی خبر رسید نیروی قزاق به سوی تهران حرکت کردهاند، قوای ژاندارم غروب از شهر خارج شد و در باغشاه و یوسفآباد که محل استقرار آنها بود، موضع گرفته بودند. ولی افراد ژاندارم مسلح به تفنگ بیفشنگ بودند، معلوم شد روسای سوئدی واحدهای ژاندارمری با کودتاچیان همراه بودند... .»
پس از اشغال کامل تهران به دستور سید ضیاء تمام رجال سیاسی برجسته کشور دستگیر شدند. حکومت نظامی برقرار و اجتماع بیش از سه نفر ممنوع و انتشار روزنامهها متوقف شد و ادارات دولتی نیز تعطیل شدند. سید ضیاء پس از آنکه با حمایت انگلیسیها و به کمک رضاخان و نیروی قزاق بر امور کشور مسلط شد، نمایندهای نزد احمدشاه فرستاد تا حکم رئیسالوزرایی را از او دریافت کند. احمدشاه که میدانست سیدضیاء مورد حمایت انگلیسیها بوده و حمایت نظامی رضاخان را دارد حکم رئیسالوزرایی او و ریاست رضاخان بر «دیویزیون» و فرماندهی کل نیروهای قزاق را بلافاصله صادر کرد. در این حکم آمده است: «نظر به اعتمادی که به حسن کفایت و خدمتگزاری جناب میرزا سیدضیاءالدین داریم، معزیالیه را به مقام ریاستالوزرا برقرار و منصوب فرموده و اختیارات تامه برای انجام وظایف ریاستالوزرایی به معزیالیه مرحمت فرمودیم. جمادی الاخر 1399.» سیدضیاء به دلیل بیکفایتی خیلی زود از نخستوزیری برکنار شد. بهزودی نهتنها شاه، بلکه مردم نیز از حکومت دیکتاتوری وی رویگردان شدند. از طرفی رضاخان نیز منتظر بود ماموریتی که انگلیس برای سیدضیاء در نظر گرفته بود [تمهید مقدمات تغییر رژیم از قاجار به پهلوی] پایان پذیرد تا او قدرت را کاملا در دست گیرد. مجموعه این مسائل سید ضیاء را در آستانه سقوط قرار داد و سرانجام در حالی که هنوز صد روز از عمر دولت وی نگذشته بود حکم عزل وی از طرف احمدشاه صادر شد. بریتانیا که در این زمان به هدف خود رسیده بود و سلطه خویش را در ایران تثبیت کرده بود، به مرور زمان و با کاهش محسوس دربار قاجار و افزایش قدرت رضاخان به فکر تغییر رژیم در ایران افتاد. در سال 1302 با سقوط مشیرالدوله، نخستوزیر وقت دربار، مانع بزرگ انگلستان برای نیل به اهدافش، رضاخان با حمایت آنها در ابتدا به سمت نخستوزیری رسید و با خروج احمدشاه از کشور مقدمات حکومت او فراهم شد. با تصویب مجلس نهم شورای ملی در تاریخ نهم آبان 1304 رضاشاه بهعنوان اولین شاه پهلوی منصوب شد.
نقش انگلیس در کودتای 3 اسفند به روایت اسناد
از جمله اسنادی که موید نقش مستقیم انگلستان در کودتای مشترک سید ضیاء و رضاخان است، تلگرامی است که «نورمن» وزیر مختار انگلستان سه روز بعد از کودتا تلگرافی با قید «فوقالعاده محرمانه» به لندن مخابره کرده است. طبق سند شماره 683 در جلد سیزدهم از مجموعه اسناد سیاسی بریتانیا متن این تلگراف به شرح زیر است:
«سید ضیاءالدین طباطبائی درباره سیاستی که قرار است پس از تشکیل کابینهاش اتخاذ کند، اطلاعات محرمانه زیر را در اختیار من قرار داده است. اولا خیال دارد تا آنجا که بتواند عده اعضای کابینه را محدود کند و انجام وظایف غالب وزارتخانهها را، بیآنکه وزیری تعیین کند، به دست معاونان همان وزارتخانهها بسپارد.»
به عقیده وی بدون اعلام لغو شدن قرارداد، کابینهاش هرگز نخواهد توانست شروع به کار کند. اما چنانکه میگفت توأم با اعلامیه مربوط به لغو قرارداد، اعلامیه دیگری نیز به این مضمون منتشر خواهد شد که قصد دولت ایران از لغو قرارداد مزبور، ابراز هیچگونه خصومت نسبت به بریتانیای کبیر نیست و کابینه جدید منتهای سعی خود را به کار خواهد برد تا حسن نیت ایران را نسبت به انگلستان که به عقیده وی مهمترین شرط بقای استقلال ایران است، ثابت کند. از آن گذشته طبق اطمینانی که سید ضیاء به من داد قدمهای لازم بیدرنگ برداشته خواهد شد تا عدهای از افسران و مستشاران انگلیسی در وزارتخانههای جنگ و مالیه مشغول خدمت شوند ولی استخدام آنها بهطور خصوصی، بر اساس قرارداد بینالاثنین صورت خواهد گرفت تا بهانه به دست دشمنان ما نیفتد که هو بیندازند و بگویند قراردادی که لغو شده بود، به نحوی دیگر به معرض اجرا گذاشته شده است.
نیز به گفته سید ضیاء دقت خواهد شد که فعالیت این گروه از کارمندان ارشد انگلیسی در دوایر دولتی ایران، حتیالمقدور جلبتوجه عامه را نکند و به همین دلیل در اعلامیه رسمی که راجع به وظایف اینگونه مستشاران منتشر خواهد شد به عمد از آوردن کلمه «انگلیسی» اجتناب و همینقدر اعلام خواهد شد که دولت جدید خیال دارد از کشورهای مختلف اروپایی عدهای مستشار برای سروسامان دادن به امور بعضی از وزارتخانههای ایران استخدام کند.
برای اینکه ظاهر این اعلامیه محفوظ بماند، از فرانسویان و آمریکاییان و در مرحله آخر حتی از روسها، دعوت خواهد شد که عدهای مستشار برای انجام وظیفه در وزارتخانههایی که اهمیتشان کمتر است در اختیار دولت ایران بگذارند. هدف سیدضیاء از اعلام این دعوت، این است که حتیالمقدور نظر مساعد دولتهای خارجی را نسبت به کابینه خود جلب کند و در عین حال خاک به چشم بلشویکها و ناراضیان محلی بپاشد تا متوجه نشوند که دو وزارتخانه مهم [جنگ و مالیه] به دست مستشاران انگلیسی سپرده شده است. یک نیروی نظامی جدید مرکب از 5000 سرباز قرار است بیدرنگ تشکیل شود و برای دادن ترتیبات این مساله از سرتیپ هادلستن [افسر انگلیسی] دعوت خواهد شد که فرماندهی قوای مزبور را بر عهده گیرد. این نیروی نظامی وظایف قوای ما را که هماکنون در شمال ایران جلوی بلشویکها ایستادهاند، بر عهده خواهد گرفت. سید ضیاء محرمانه به من گفت که در حال حاضر به قوای نظامی انگلستان احتیاج شدید دارد و بنابراین سربازان انگلیسی که در قزوین هستند، عجالتا نباید خاک ایران را ترک کنند تا آن نیروی محلی که وی درصدد تشکیل آن است به وجود آید و بتواند وظایف کنونی انگلیسیها را برعهده گیرد. حکومت جدید امیدوار است مقادیر هنگفتی وجه نقد از زندانیان متمول وصول کند و سید ضیاء امیدوار است با بودجهای که از این راه تامین میکند، بتواند دست به تاسیس نیروی نظامی جدید و انجام سایر اصلاحات لازم در کشور بزند. سیدضیاء ضمنا به من گفت: برای اینکه رویه خصومتآمیز حکومت کنونی شوروی نسبت به ایران تشدید نشود، این موضوع فوقالعاده مهم است که وی و اعضای کابینهاش طوری رفتار کنند که سیمای آنگلوفیلی دولت جدید حتیالمقدور پوشیده بماند. در پایان این مصاحبه رئیسالوزرای جدید به من گفت که اگر بریتانیا بخواهد نفوذ و قدرت سابق خود را کماکان در ایران داشته باشد، باید ظاهر را رها کند و باطن را بچسبد، به این معنی که نفوذ خود را در آتیه به عکس سابق، از پشتپرده اعمال و طوری رفتار کند که سیمای بریتانیای کبیر حتیالمقدور به چشم ملت ایران نخورد. سیدضیاء کاملا مطمئن بود که اگر ما نصایح و پیشنهادهای او را به کار ببندیم، چنین سیاستی در مرحله آخر به نفع کامل بریتانیا تمام خواهد شد و اغلب آن مزایایی را که دولت ما تحت قرارداد 1919 به دست آورده بود، بعد از الغای قرارداد نیز کماکان در پشت پرده حفظ خواهد کرد. رونوشت این تلگراف برای اطلاع سرپرستی کاکس به بغداد هم مخابره شد.
روزنامه فرهیختگان
نظرات