چرا اشغال سفارت آمریکا پایی بود روی دم برخی سیاستمداران
به گزارش گروه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، در کتاب نبردهای شرق کارون در مورد کارشکنی سیاسیون داخلی در برههای که کشور درگیر جنگ با دشمن بیگانه هم بود آمده است:
بعد از پیروزی انقلاب با وجود آنکه جبهه ملی در دولت موقت در کنار همفکران خویش یعنی نهضت آزادی پستهای حساسی را در اختیار گرفته بودند، به تضعیف خط انقلاب در برابر غربیها مبادرت میورزیدند. سقوط لانه جاسوسی در 13 آبان 1358، سکوت موقت این لیبرالها را به دنبال داشت زیرا پروندههای بسیاری از افراد صاحب این گرایش از اسناد کشف شده و به دست آمده در لانه جاسوسی به وسیله دانشجویان مسلمان پیرو خط امام افشا گشته و به اطلاع مردم میرسید. اما روی کار آمدن بنیصدر، این اطمینان را به آنها داد که بار دیگر میتوانند در محیط سیاسی کشور ظاهر شوند و حتی پس از مدتی، در تبلیغات و موضعگیریهای علنی خویش، مبادرت به تخطئه و محکوم نمودن خط انقلاب و اقداماتی نظیر تسخیر لانه جاسوسی پرداختند. به عنوان نمونه نشریه پیام جبهه ملی، طی مقالهای به قلم علیاصغر حاجسیدجوادی حرکت خط امام در برپا کردن «انقلاب دوم» و «انقلابی بزرگتر از انقلاب اول» را اینگونه مورد حمله قرار میدهد:
«...اشغال سفارت آمریکا و گروگانگیری، یک عمل از پیشساخته و برنامهریزی شده برای پایمال کردن خون هزاران شهید راه آزادی و تسلط مجدد امپریالیسم و ایادی آن بر مردم بود.
نتایج مصیبتبار گروگانگیری همراه با 14 ماه شعارهای تو خالی و اغفال و فریب تودهها و راندن مبارزین راستین انقلاب از صحنه حیات سیاسی کشور و محاصره اقتصادی و تصرف میلیاردها دلار اندوختههای ایران برای امپریالیسم آمریکا، آلوده کردن چهره تابناک انقلاب ایران در افکار عمومی مردم جهان و انزوای سیاسی و اخلاقی ملت ایران بود. امروز همه مراجع رسمی جمهوری اسلامی ایران از دولت و مجلس و نهادهایی که خود را وابسته به انقلاب میدانند در برابر این رسوایی مهر سکوت بر لب نهاده و با وقیحانهترین شیوههای تبلیغ و تلقین، همچنان به فریب اذهان ساده مردم ادامه میدهند. مردم ایران! با تمام وجود خود از سیاست پیشگان جمهوری اسلامی بخواهید که اگر در ادعای خود به انقلاب ایران صداقت دارند، مسئولین واقعی توطئه اشغال سفارت آمریکا و گروگانگیری- نه جوانان فریبخورده احساساتی- را با نام و عنوان معرفی کنند و آنها را در یک دادگاه ملی محاکمه کنند... اگر میخواهید زنده بمانید صدای اعتراض خود را بلند کنید.»
«جبهه ملی» یکی از گروههای دعوتکننده به مراسم 14 اسفند 1359 دانشگاه تهران بود که «جهت هرچه باشکوهتر کردن مراسم یادبود دکتر مصدق»، از مردم دعوت به عمل میآورد تا در غائله شرکت نمایند. همچنین برای تاکید بر جهتگیری این گروه در آن روز، اوراقی تبلیغاتی چاپ و منتشر کرد که در آنها عکس مصدق در یک طرف پرچم سه رنگ ایران در طرف دیگر طراحی شده بود. عناصر جبهه ملی از چندین تریبون، موضعگیریهای تند و ضدانقلابی خود را اعلام میکردند که روزنامه «میزان» از جمله این تریبونها به شمار میرفت. آنچه در مورد جبهه ملی و لیبرالهای ملیگرا طی این مقطع میتوان گفت این است که آنان در دام جوسازیها و تبلیغاتی گرفتار شدند که خود یکی از عوامل ایجاد و تشدید آن القائات بودند. قدرت و نفوذ بنیصدر در حاکمیت نظام از یکسو و محذورات نیروهای مردمی برای مقابله با توطئههای این گروه (و گروههایی نظیر اینان که اقدام به قیام مسلحانه در برابر نظام و حکومت نکرده بودند) از طرف دیگر، موجب شده بود که تبلیغات این جریان بر علیه انقلاب و خصوصا خط امام، رشدی فزاینده نماید؛ به طوری که همفکرانشان در بهار 1360 خبر از برپایی یک جنگ داخلی و روی کار آمدن دولتی ائتلافی متشکل از روشنفکران غیروابسته، لیبرالها و گروههای چپ و گروههای چپ غیروابسته، پس از چنین جنگی، میدادند.
اما جبهه ملی و نهضت آزادی بر این نکته به خوبی واقف بودند که در طیف ضدانقلاب جایگاه و پایگاهی نداشته و کثرت عناصر رسوا و «سوخته» این دو، هر گروهی را از ائتلاف با اینان هراسان میساخت. از اینرو، برای خروج از این بنبست برای اینکه در حاکمیت آینده و دولت ائتلافی «اپوزیسیون» (مخالفین) بتوانند برای خود، جایگاه و پستی را به دست آورند از یکسو به سازماندهی دو شعبه جوان از دل خود مبادرت ورزیدند. «جبهه دموکراتیک ملی» از درون جبهه ملی و «سازمان جوانان نهضت آزادی» از دل نهضت آزادی اعلام موجودیت و شروع به فعالیت نمودند و صدالبته که فعالیتی در خور توجه داشتهاند طوری که «مامور سیا» طی گزارشی در اینباره چنین مینویسد:
«جبهه دموکراتیک ملی کوششهای همهجانبهای برای به دست آوردن پشتیبانی مردم، کارگران، معلمان و نویسندگان را شروع کرده است، گزارش داده شده که مجاهدین و فدائیان خلق پیامهای قدردانی برای رهبر جبهه دموکراتیک ملی، هدایتالله متیندفتری» فرستادهاند.
نظریه (مامور سیا): با حمایت این دو گروه، جبهه دموکراتیک ملی میتواند حزب سیاسی نیرومندی در دولت ایران باشد.»
از سوی دیگر هم جبهه ملی و هم نهضت آزادی، سعی میکردند که با اعلام مواضعی تندتر از سایر گروهها، حداقل در شعار، حضور خود در عرصه سیاسی مخالفان خط امام و ضدانقلابیون را تا زمان پیروزی بر انقلاب اسلامی، حفظ نمایند. بدیهی بود اتخاذ مواضعی تندتر از منافقین و بنیصدر و دیگر گروههای ضدانقلاب آن هم زمانی که آنها در اوج موضعگیری بر علیه انقلاب و نظام به سر میبردند- بهار 1360- جبهه ملی و نهضت آزادی را به عنوان کردن مطالبی وامیداشت که «بوی مخالفت» با امپریالیسم آمریکا را میداد، یعنی کاری که لیبرالهای جبهه ملی و... هیچگاه متعرض آن نمیشدند؛ جبهه ملی دقیقا در راستای همین سیاست بود که در 25/3/1360 طی اعلامیه شدیداللحنی به موضعگیری بر علیه انقلاب اسلامی مبادرت نمود و از گروههای مختلف جهت شرکت در یک تجمع و راهپیمایی اعتراضآمیز دعوت به عمل آورد و با این اقدام ناشیانه مرتکب دو اشتباه فاحش سیاسی برای جبهه ضدانقلاب گردید. اشتباهاتی که خبر تلاشی و اضمحلال این جبهه را نیز به همراه خود داشت. اولین اشتباه جبهه ملی، نقض رسمی و علنی اطلاعیه 10 مادهای دادستانی انقلاب اسلامی بود. در بند دوم و هشتم این اطلاعیه آمده است:
«2- برگزاری میتینگ و تظاهرات با توجه به شرایط جنگی، منوط به اجازه وزارت کشور است...
8- احزاب و گروهها مجاز به تشویق و تحریک به اعتصاب، کمکاری، تحصن یا هر نوع اخلال در موسسات مختلف کشور نیستند و چنانچه مواردی مشاهده شود متخلفین تحت پیگرد قانونی قرار میگیرند...»
پس اشتباه اول جبهه ملی این بود که طی اعلامیهای رسمی، اقدام به نقض اطلاعیه 10 مادهای دادستانی کرده و مصونیت سیاسی خود را از بین برد. دومین اشتباه جبهه ملی این بود که با فراخوان گروههای ضدانقلاب جهت تجمع و راهپیمایی در 25/3/1360 میدان فردوسی تهران، در واقع برای نیروهای انقلابی و «خط امام»، قبل از اعلام قیام مسلحانه منافقین و بنیصدر، «آمادهباش» زده و حزبالله را نسبت به وقایعی که در پیش بود هشیار ساخته و مردم را به صحنه کشاند. حضور مردم در صحنه همه ترفندهای «اپوزیسیون» مسلح را برای غافلگیر ساختن و مرعوب نمودن آنها خنثی ساخت.
امام خمینی، با فراست و حکمت بیبدیل خویش، راسا برخوردی مکتبی و الهی با این جریان نموده و در صبح روز 25/3/1360 طی بیانات مبسوطی فرمودند:
«... اینها مرتدند؛ جبهه ملی از امروز محکوم به ارتداد است. بله، جبهه ملی هم ممکن است بگویند ما این اعلامیه را ندادهایم. اگر آمدند در رادیو، امروز بعدازظهر، آمدند در رادیو اعلام کردند به اینکه این اطلاعیهای که حکم ضروری مسلمین، جمیع مسلمین (لایحه قصاص) را غیرانسانی خوانده، این اطلاعیه از ما نبوده، اگر اینها اعلام کنند که از ما نبوده، از آنها میپذیریم؛ اسلام در رحمتش باز است بر روی همه مردم ... جبهه ملی سب اسلام کرده است...»
اگرچه مراد و نیت امام از اعلام این حکم الهی صرفا عمل به تکلیف الهی بوده اما جبهه ملی و نهضت آزادی و دیگر لیبرالهای ملیگرا را بر سر دو راهی انتخاب قرار داده بود. دو راهی که انتخاب هر کدام، پیروزی غیرقابل انکاری برای جبهه انقلاب و خط امام به شمار میرفت. اگر آنها اطلاعیه جبهه ملی را نفی میکردند، که تعدادی از جمله بازرگان، فروهر و... مبادرت به این کار کردند، در واقع تا مدتی مدید در صحنه سیاسی کشور نمیتوانستند ظاهر شوند و در بین «اپوزیسیون»، خودنمایی نمایند به عبارت دیگر منفعل شده و به صورت «عناصری خنثی» سعی در پنهان نمودن خود داشتند و اگر اطلاعیه جبهه ملی را نفی نمیکردند در حقیقت حکم ارتداد را پذیرا شده بودند و میبایست منتظر آتش خشم مردم مسلمان باشند به طوری که به گزارش خبرگزاری پارس، در محلی که جبهه ملی اعلام تجمع و راهپیمایی کرده بود از همان ساعت مقرر (2 بعدازظهر) به بعد، گروههای مختلف مردم حزبالله جهت رویارویی و برخورد با هر عنصری که حکم مرتد را برای خود پذیرفته بود آماده بودند. به گزارش خبرگزاری پارس گروهی از مردم حزباللهی موتورسوار فریاد میزدند: «ملیها کوشند؟ توی سوراخ موشند.»
فارس
نظرات