وضعیت جمعیت‌های زنان در دوران رضاخان


حمیرا رنجبر عمرانی
1939 بازدید

دستیابی رضاخان به قدرت و تأسیس سلسله پهلوی با توجه به ماهیت حکومت و اندیشه حاکم بر آن که به سیاستهای دولتهای غربی وابسته بود، سبب شد که برنامه‌ریزیهای تجددگرایی در رأس سیاستهای حکومت قرار بگیرد. بخش عمده این تجددگرایی به زندگی اجتماعی زنان، اختصاص می‌یافت. اصلی‌ترین برنامه سوق دادن زن ایرانی به سمت فرهنگ غربی، خط‌ مشی برداشتن حجاب بود که با اجرای آن زندگی زن ایرانی، تغییرات عمده‌ای را پذیرا شد: در نخستین گام، با تغییر شکل پوشش، در زمره مصرف‌کنندگان کالاهای غربی درآمد؛ چرا که تغییر در پوشش، تحولات بسیاری را در جوانب زندگی فردی و اجتماعی به وجود آورده و در مراحل گسترش این طرح، زنان به عرصه فعالیتهای اجتماعی، اعم از صنعتی (صنایع مونتاژ وابسته) و خدماتی راه یافتند. به منظور پیشبرد سیاستهای ضد حجاب، ابزارهای متفاوتی به خدمت گرفته شدند که تحت عناوین آزادی، تمدن، اجرای حقوق زنان، این برنامه را تبلیغ می‌کردند. مهم‌ترین ابزارها، جمعیتهای زنان بودند که از ابتدای قدرت‌گیری رضاشاه از سوی وی حمایت شده بودند و در اجرای برنامه‌های کشف حجاب، به ارائه خدمات تبلیغاتی و آموزشی پرداختند. علاوه بر این، روزنامه‌ها و مجلات به ابزارهای تبلیغاتی سیاستهای حکومت تبدیل شدند و در اوایل دوران پهلوی رشد فزاینده‌ای پیدا کردند. برخی از آنان نیز در اختیار جمعیتها قرار گرفتند. جمعیتهایی که در مرحله نخست حیات با شعارهای حفظ شعائر اسلامی در ارتقای فرهنگی زنان ایران مشروعیت اجتماعی خود را به دست آورده بودند، به سرعت تغییر جهت داده و جذب فعالیتهای تبلیغاتی در طرحهای حکومتی شدند. پس از مدتی، حکومت با هدف تجهیز بیشتر نیروهای تجددخواه و رسمیت بخشیدن به حرکتهای تجددخواهی، اقدام به تأسیس کانون بانوان کرد. این اولین جمعیت زنان بود که از طرف حکومت حمایت علنی می‌شد. در کنار تأسیس این کانون، حرکتهای ضد حجاب از طرف حکومت آغاز شد. نیروهای کانون، اغلب زنان طرفدار الگوبرداری از غرب و تجددخواهی بودند. به این ترتیب، از یک سو زور و ارعاب حکومت و از سوی دیگر، فعالیتهای تبلیغاتی جمعیتها و مطبوعات در مقابل افکار مذهبی مردم قرار گرفت و سیاست حجاب‌برداری بر جامعه تحمیل شد. اگرچه با وجود تجهیز امکانات بسیار، تنها بخش محدودی از جامعه را در برگرفت، ولی اهمیت نقش تبلیغاتی زنان برای دولت روشن شد. از آن پس در طول حکومت پهلوی، زنان تجددخواه و غربگرا، نیروی قابل ملاحظه‌ای برای پیشبرد اهداف سیاسی به‌شمار می‌رفتند.

  

با روی کار آمدن رضاخان و تأسیس حکومت پهلوی، جمعیتهای زنان تحولات بسیاری را پذیرا شدند. رضاخان که طرح‌های دگرگون‌سازی نهادهای فرهنگی و اجتماعی با استفاده از مظاهر غربی را در راس سیاستهای خود قرار داده بود، از افرادی کمک گرفت که نسبت به تعهدات اسلامی اعتقادی نداشتند و تنها راه پیشرفت و تمدن را اقتباس از الگوهای غربی می‌دانستند. 1 سیاستهای مذکور، نهادها، سازمان‌ها و مراکز متعددی را می‌طلبید تا در سطح جامعه مذهبی ایران، زمینه‌های تحقق و اجرا را بیابند. یکی از این نهادها، جمعیتهای زنان بودند که می‌توانستند به شکل کارآمد در میان زنان نفوذ پیدا کنند. در حقیقت، تنها نهاد کارآمد برای ایجاد تحولات در جامعه ایرانی و در میان زنان، جمعیتهای خاص آنان بود.
 
چنان‌که ذکر شد، اندیشه غالب بر حکومت رضاشاه، حرکت به سمت تمدن غربی بود. به همین دلیل در رأس سیاستهای تجددگرایانه حکومت، تحول در اصلی‌ترین مظهر قومی و ملی، یعنی لباس و پوشش زنان و مردان قرار گرفت که برداشتن حجاب زنان، سرلوحه آن بود. در این مرحله، نه‌تنها رضاخان، بلکه سیاست بین‌المللی نیز در گامهایی هماهنگ، خواستار این تحول بودند. مهم‌ترین سد در مقابل این سیاست، اندیشه مذهبی ایرانیان بود که سبب شد حکومت برای رسیدن به مقصود از نهادها و عوامل اجرایی متعددی استفاده کند. نگرشی اجمالی به سیاست‌گذاریهای بین‌المللی و تجددگرایی رضاشاه، از یک‌سو، ارتباط دو عامل مذکور را با یکدیگر نشان می‌دهد و از سوی دیگر، روند تغییر ماهیت و اهداف جمعیتهای زنان را در راستای سیاستهای دولت روشن می‌سازد. لذا به ذکر نکات برجسته‌ای از این جریانات می‌پردازیم.
 
در 10 سپتامبر 1930م / 8 شهریور 1309، یازدهمین مجمع بین‌المللی سازمان ملل آغاز به کار کرد که در آن، هشت نخست‌وزیر و بیست و دو وزیر امور خارجه شرکت داشتند. رفتار شرقیان در دستور کار این مجمع قرار گرفت. به دنبال آن در سال 1310 مجلس شورای ملی، قانون ورود کمیسیونی از طرف جامعه بین‌الملل را برای جلوگیری از تجاوز به حقوق زن در شرق، تصویب کرد. 2 از این پس، نخستین سیاست‌گذاریهای حکومت در زمینه کشف حجاب تحقق یافت. ترتیب جشنهای مختلف در مدارس دخترانه و حضور مردان و زنان در آن جشنها، اجرای برنامه‌های مختلف توسط دختران بدون حجاب، اولین گام به سمت حضور زنان بی‌حجاب در اجتماعات مختلط بود. 3
 
این سیاستها به تدریج، از طرف دولت تقویت شد تا آنجا که آموزگاران و دختران دانش‌آموز دبستانها و دبیرستانها اجازه نداشتند که با چادر و روبنده به مدارس بروند و همچنین، افسران ارتش هم نمی‌توانستند همراه زن روبسته بیرون بروند و کارمندان دولت به شکل نیمه‌رسمی تشویق می‌شدند که خانواده‌های خود را با لباس مد جدید بپوشانند! 4
 
در سال 1311 در تالار وزارت فرهنگ در مسعودیه، کنگره اتحاد زنان شرق با حضور نمایندگان ده کشور تشکیل شد. مباحث این کنگره در مورد ترقیات روزافزون زنان اروپایی و محرومیت‌های زنان کشورهای اسلامی و لزوم اقدامات جدی از سوی زنان روشنفکر بود. 5 اما آنچه نصیب زن ایرانی شد، گام‌های سریع دولت به سمت کشف حجاب بود. به طوری که رضاشاه، نخستین دستورات عملی را برای زنان مرفه و سیاسیون صادر کرد و به این طبقه دستور داد تا در منازل خود لباس‌های اروپایی بپوشند. 6
 
در همین زمان، یکی از اقلام رسمی واردات دولت، کلاه زنانه بود. 7 در سال 1310 زنانی که مایل بودند، می‌توانستند چادر از سرشان بردارند و شهربانی از آنها حمایت می‌کرد. 8 به این ترتیب، از یک‌سو، فشار محافل و مجامع بین‌المللی که در جهت سیاست‌های هماهنگ‌سازی فرهنگ ملت‌ها و به نفع جهان سرمایه‌داری عمل می‌کردند و از سوی دیگر، سیاست‌های تجددگرایانه و وابسته به حکومت در مقابل تفکر مذهبی و ملی ایرانیان قرار گرفت. حکومت با بهره‌گیری از تمامی امکانات و روش‌های گوناگون تبلیغاتی، جامعه را به شکل بطئی و کند به سمت فرهنگ غربی سوق می‌داد. اگرچه حکومت تمایل زیادی به تسریع در اجرای منویّات خود در این جریان داشت، ولی سقوط امان‌الله خان ــ پادشاه افغانستان ــ به دلیل برنامه‌های تجددگرایی نشان داد که در جوامع مذهبی، به‌ویژه جامعه‌ای مانند ایران می‌بایست بسیار آهسته و محتاط عمل کرد. به همین دلیل حکومت ایران با برنامه‌های تدوین شده، در مرحله اول از نیروهای موجود در جامعه یاری گرفت؛ نیروهایی که خود چندان اعتقادی به مبانی اسلامی نداشتند. مدت‌ها قبل از کشف حجاب، روزنامه‌ها و مجلات از آزادی زن غربی، مدل‌های لباس، و نوع زندگی غربی سخن می‌گفتند. در بسیاری از روزنامه‌ها مردان صاحب‌منصب، سیاسیون یا نویسندگان و فرهنگیان تجددخواه، مقاله‌هایی علیه حجاب می‌نوشتند. 9
 
در سال 1313، رضاشاه به ترکیه سفر کرد و از نزدیک با اقدامات تجددگرایانه آتاتورک آشنا شد. شاه در بازگشت از این سفر، رسماً از علی‌اصغر حکمت ــ وزیر فرهنگ وقت ــ خواست تا برای کشف حجاب برنامه‌ریزی کند. 10 برنامه‌ریزی وزارت فرهنگ در این راستا با این عناوین شکل گرفت: 1. اعلام مختلط شدن مدارس تا چهارم ابتدایی؛ 2. برپایی جشن در حضور مردان در مدارس دخترانه؛ 3. تأسیس کانون بانوان. 11
 
علاوه بر این، جمعیت‌های زنان با تشکیل سخنرانی‌ها و سمینارها به حجاب زنان به عنوان محدودیت و بی‌حقی زنان، خرده می‌گرفتند و آزادی و حقوق زن را با بی‌حجابی معنا می‌کردند. به این ترتیب، افکار تجددخواه حکومتی در جامعه منعکس می‌شد.
 
در اردیبهشت 1314، کانون بانوان به ریاست شمس پهلوی و با همکاری رسمی وزارت معارف آغاز به کار کرد. این اولین جمعیت زنان بود که با حمایت رسمی دولت شکل گرفت. مهم‌ترین وظیفه کانون بانوان، ایجاد شرایط مناسب برای ترک حجاب زنان بود. چنان‌که بدرالملوک بامداد که خود از اعضای هیئت مدیره کانون بانوان بود، می‌نویسد:
 
             ضمن سایر اقدامات، منظور اصلی یعنی ترک چادر سیاه متدرّجآ پیشرفت می‌کرد. به این طریق که زنان عضو جمعیت با راضی کردن خانواده‌های خود یکی به یکی به برداشتن چادر مبادرت می‌نمودند. 12
 
در بیشتر مجالس سخنرانی کانون بانوان، ضدیت با حجاب تصریح و عنوان می‌شد. در صورتی که اهداف اصلی کانون بانوان در اساسنامه آن چنین ذکر شده بود:
1. تربیت فکری و اخلاقی بانوان و تعلیم خانه‌داری و پرورش طفل مطابق قواعد علمی به وسیله خطابه‌ها، نشریات، کلاس‌های اکابر و غیره.
2. تشویق به ورزش‌های متناسب برای تربیت جسمانی با رعایت اصول صحیح.
3. ایجاد مؤسسات خیریه برای امداد به مادران بی‌بضاعت و اطفال بی‌سرپرست.
4. تشویق به سادگی در زندگی و استعمال امتعه وطنی. 13
 
همزمان با این اقدامات، طرح تغییر لباس و پوشش مردان نیز به اجرا درآمد.14 با آغاز سال 1314، برنامه‌های دولت برای اجرای کشف حجاب رسمی‌تر شد. پس از تعطیلات نوروزی همان سال، سی تن از بانوان بدون حجاب در خیابانها ظاهر شدند. این همایش با نظارت و حمایت دولت صورت گرفت.15 به دنبال این اقدام، در مجلس جشنی دریکی از مدارس شیراز، دختران به ورزش ژیمناستیک پرداختند. این مراسم مورد اعتراض برخی از روحانیان قرار گرفت که معترضان دستگیر و تبعید شدند.16
 
کسانی که در رأس هیأت مدیره کانون قرار گرفتند، اغلب وابستگان صاحب‌منصبان سیاسی، یعنی همان کسانی بودند که با رضاخان در طرح‌های ضد مذهبی همکاری می‌کردند. اعضای کانون در آغاز، بدرالملوک بامداد، هاجر تربیت، عصمت‌الملوک دولتداد، شمس‌الملوک جواهرکلام، تاج‌الملوک حکمت، فخرعظمی ارغون، و صدیقه دولت‌آبادی، بودند. این افراد قبل از جریان کشف حجاب در فعالیت‌های مطبوعاتی، جمعیت‌های زنان، و تأسیس مدارس به سبک جدید، شرکت جسته و هر یک، طرز تفکر خود را به نوعی نشان داده بودند. به همین دلیل از طرف حکومت و طراحان برنامه کشف حجاب، مناسب تشخیص داده شدند. آنان از بدو تأسیس کانون تا 17 دی ماه 1314 که مسئله کشف حجاب به طور رسمی از طرف دولت اعلام شد، با تجهیز تمام امکانات به تبلیغ در برداشتن حجاب پرداختند. در اعلام کشف حجاب، تصمیم گرفته شد که اقدام به این کار از طرف خانواده سلطنتی و سیاسیون طراز اول کشور، صورت بگیرد. پس در عمارت دانشسرای عالی پسران، برنامه‌ای ترتیب داده شد که طی آن، همسر و دختران شاه با عده‌ای از زنان رجال سیاسی بدون حجاب ظاهر شدند و با نطق رضاخان، کشف حجاب رسمی زنان اعلام شد. 17 پس از این برنامه، مسئله بی‌حجاب شدن زنان از محدوده یک طبقه یا گروه خاص، خارج و به صورت اجبار برای تمام مردم پی‌گیری شد. تا جایی که مقاومت و اعتراض جدی مردم را به وجود آورد. به همین دلیل، مأمورین حکومتی اجازه داشتند که برای برداشتن حجاب از زنان به هر اقدام خشونت‌آمیزی متوسل شوند. 18 واکنش مردم نسبت به این مسئله و برخورد مأمورین چنان بود که در مورد آن، کتاب‌های بسیاری نوشته شده است. این امر نشان می‌دهد که مسئله کشف حجاب تا چه حد از زمینه‌های اجتماعی، فرهنگی جامعه فاصله داشت و تنها زنانی از این روند حمایت می‌کردند که تحت تأثیر جریان‌های فکری غربی قرار گرفته و از پیوندهای مذهبی خود دور ماندند.
 
پس از 17 دی 1314، از طرف استانداران و رؤسای ادارات در شهرستان‌ها، مهمانی‌ها و جشن‌های متعددی برگزار شد. در طی این مراسم، اعضای ادارات دولتی مجبور بودند که به همراه همسران بی‌حجاب خود در مراسم حاضر شوند. 19 پس از کشف حجاب، بسیاری از کشورهای اروپایی، پیام‌های تبریک برای شاه ایران فرستادند و حمایت خود را از وی اعلام کردند. 20
 
مدت کوتاهی پس از کشف حجاب، آزادی ورود دختران به دانشسرای عالی اعلام شد و اولین گروه دوازده نفری دختران که اغلب متعلق به طبقات سیاسی بودند، به دانشسرا وارد شدند. 21 این افراد، بعدها رهبران جمعیت‌های زنان و حمایت‌کنندگان اصلی سیاست‌های حکومت پهلوی شدند. در صورتی که هنوز عموم مردم در مقابل کشف حجاب مقاومت می‌کردند.
 
با آغاز جنگ جهانی دوم، پیشرفت سریع آلمان سبب شد که نیروی مقتدر دیگری در صحنه سیاست بین‌المللی ظهور کند، رضاشاه تحت‌تأثیر قدرت آلمان، به طرف این کشور متمایل شد. اما دو قدرت دیرینه روس و انگلیس چنین تمایلی را نمی‌پسندیدند و به همین دلیل درصدد برکناری رضاشاه برآمدند. این مسئله مصادف با پیشروی قوای آلمان تا کوه‌های قفقاز بود. سپس نیروهای متفقین به بهانه استفاده از راه‌آهن ایران برای کمک به نیروهای شوروی وارد خاک ایران شدند. این امر بحران‌های اقتصادی و سیاسی متعددی را در ایران به وجود آورد. در نهایت، رضاشاه با دخالت قدرت‌های غربی و به نفع پسرش از سلطنت کناره گرفت. با این تغییر، بسیاری از سیاست‌های تجددگرایانه رضاشاه متوقف شد. و چون کشف حجاب بر بسیاری از طبقات مردم تحمیل شده بود، زنان در اغلب شهرهای مذهبی، بار دیگر به حجاب روی آوردند. در این میان، جمعیت‌های زنان بار دیگر، اهمیت و نقش خود را در پیشبرد اهداف سیاسی حکومت نشان دادند. جمعیت‌هایی مانند حزب زنان، جمعیت زنان و کانون بانوان با انتشار مقالات در روزنامه‌ها و مجلات سعی در حفظ مظاهر تجدد داشتند. علاوه بر این، جمعیت‌ها با نامه و یا دیدارهای خصوصی با سیاسیون، سعی در تحکیم موقعیت خود داشتند.
 
با برکناری رضاخان، فعالیت جمعیت‌های زنان همچنان تداوم یافت و با پایان جنگ جهانی دوم سرعت فراوانی به لحاظ تعداد، حجم و محتوا گرفت که نمی‌توان آن را با دوران رضاخان قیاس نمود هرچند که سمت و سوی آنها همانند قبل تجددمآبی و غرب‌گرایانه تعریف می‌شد.
 
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
 
1. محسن صدر. خاطرات صدرالاشراف. تهران، انتشارات وحید، 1364. ص 29 .
2. مهدی‌قلی‌خان هدایت. خاطرات و خطرات. تهران، زوار، 1354. صص 51-459 .
3. ال پی الول ساتن. رضاشاه کبیر یا ایران نو. ترجمه عبدالعظیم صبوری. بی‌جا، بی‌نا، 1325. ص 377 .
4. همان کتاب. ص 331 .
5. بدرالملوک بامداد. هدف پرورش زن. تهران، نشریات شرکت مطبوعات، 1318، ص60 .
6. محمدرضا پهلوی. مأموریت برای وطنم. تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1348. ص 264 .
7. مهدی‌قلی‌خان هدایت. خاطرات و خطرات،‌ تهران، زوار، 1342. ص 511 .
8. مریت هاکس. ایران، افسانه و واقعیت یا خاطرات سفر به ایران. ترجمه محمدحسین نظری‌نژاد. مشهد، آستان مقدس رضوی، 1368. صص 206و 214 .
9. ال. پی. الول ساتن. همان کتاب. صص 331 و 334 .
10. بدرالملوک بامداد. همان کتاب. ص 87 .
11. علی‌اصغر حکمت. سی خاطره از عصر فرخنده پهلوی. تهران، وحید، 1355. ص 88 .
12. آینده. ش اول. مهر و آبان 1323. ص 20 .
13. بدرالملوک بامداد. همان کتاب. ص 89 .
14. مهدی‌قلی‌خان هدایت. همان کتاب. ص 519 .
15. سالنامه سازمان زنان ایران. سال 1345. اسفندماه، ص 34 .
16. سینا واحد. قیام گوهرشاد. تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1366. صص 2-142 .
17. بدرالملوک بامداد. همان کتاب. ص 94 .
18. محسن صدر. همان کتاب. ص 98؛ مخبرالسلطنه هدایت. همان کتاب. صص 4 و 7 .
19. فصلنامه تاریخ معاصر ایران. سال اول. شماره دوم. تابستان 1376. صص 82-85 .
20. آرشیو اسناد وزارت امور خارجه. اسناد روابط بین‌الملل. سال 1315. سند شماره290001752 .
21. بدرالملوک بامداد. همان کتاب. صص 101-102 .


موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران