ریشه یابی تحرکات جریان چپ در گنبد
مقدمه برای وارد شدن به بحث رویدادهایی که در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی و نخستین ایام پس از آن در شهرستان گنبد و منطقه ترکمنصحرا رخ داد و برای بررسی نقش سازمان چریکهای فدایی خلق و ستاد خلق ترکمن در آن وقایع مهم، ابتدا نگاهی به شرایط پیش از انقلاب در منطقه می کنیم. همچنین به نظر می رسد که تحلیل ماهیت شورش گنبد را نمی توان جدا از تحولاتی بررسی کرد که در اسفند ماه 1357 در کردستان رخ داد. افزون بر آن،تحرکات ضد انقلاب موسوم به حزب جمهوری خلق مسلمان در آذرباییجان یا گروهک خلق عرب درخوزستان یا درگیری های بلوچستان نیز همگی با ماهیتی همانند و در راستای همین رویدادها بود. 1-آشنایی با جغرافیای طبیعی شهرستان گنبد کاووس شهرستان گنبدکاووس با مساحتی بالغ بر 21 کیلومتر مربع در شرق استان گلستان با فاصله 98 کیلومتر از مرکز استان و 500 کیلومتر از پایتخت قراردارد و در مسیر زائران حرم رضوی (ع) با فاصله 480 کیلومتر از مشهد مقدس قرار گرفته است. این شهرستان ازطرف شمال به جمهوری ترکمنستان، از طرف غرب به شهرستانهای علی آباد، آق قلا و گرگان، و از طرف شرق به شهرستان کلاله محدود می شود. گنبد یک شهر کوهستانی و جلگه ای به شمار می رود. درحد فاصل بین گرگانرود و نوار مرزی ترکمنستان که در بخش داشلی برون قرار گرفته است، زمین های استپی وسیعی وجود دارد که مهم ترین مراتع قشلاقی آن منطقه به شمار می رود. آب و هوای گنبد در ارتفاعات آزادشهر و رامیان، معتدل و کوهستانی است و در شمال گرگانرود به سوی مرز ترکمنستان به آب و هوای نیمه بیابانی معتدل و نیمه خشک تبدیل می شود. میزان بارندگی سالانه گنبد نیز از جنوب به شمال و از شرق به غرب کاهش می یابد. سرشماری عمومی سال 1385، جمعیت شهرستان گنبدکاووس را 325000 نفر شامل اقوام ترکمن ، آذری، خراسانی ،سمنانی ، سیستان وبلوچستانی و شمار اندکی از سایر اقوام نشان می دهد. پایۀ اقتصاد گنبد بر کشاورزی است و گندم، جو، پنبه و دانه های روغنی در آن کشت می شود. دامداری و صنایع وابسته به کشاورزی نیز رواج دارد. صنایع دستی گنبد را قالی، قالیچه و قارچین تشکیل می دهد. پرورش اسب نیزدر منطقه رایج است. اسب ترکمن معروفیت جهانی دارد. همچنین کارخانه هایی مانند آرد، روغن، پنبه پاک کنی، کنسرو، کمپوت، نئوپان و .. در این شهرستان فعالند. نام این شهر در روزگاران کهن، جرجان بوده است و نام گنبد کاووس برای این شهر را در دوران معاصر از بنایی تاریخی در این منطقه برگرفته اند که بلندترین بنای آجری جهان است و به فرمان قابوس ابن وشمگیر یکی از حاکمان آل زیار ساخته شده است. مرکز حکومت وی شهر جرجان قدیم بوده که بر اثر هجوم مغول و تیموریان از بین رفت و شهر فعلی در محل آن بنا شد. نقشۀ اصلی شهر را کارشناسان آلمانی در سال 1313ش طراحی کردند و از نظر شهرسازی ویژگی های خاص خود را دارد. 2-دو مسأله عمده در ترکمن صحرا و شهر گنبد کاووس بعد از روی کار آمدن رضاخان و با سیاستهای ظالمانه دربار پهلوی، مهمترین نارضایتی مردم منطقه ترکمن صحرا، بر دو محور قومیت و غصب زمین متمرکز شد. این دو مسأله با گذشت زمان و گسترش یافتن ظلم و تعدی در عصر پهلوی دوم و از طریق اجرای برنامههای سیاسی، نظامی و اقتصادی ویژه آن رژیم در کل کشور و نیز منطقه ترکمن صحرا، حادتر نیز شد و حساسیتهای مردم، بر اساس آن دو محور شکل گرفت. الف- مسأله قومیت مسأله قومیت در گنبد را بطور خلاصه میتوان چنین توضیح داد که ترکمنها اگرچه اصلیترین قوم در منطقه بودند، اما کمترین نقش را در حیات عمومی منطقه داشتند و به این باور رسیده بودند که رژیم شاه، با نادیده گرفتن قومیت ترکمن در منطقه، به آنان ستم می کند. ترکمن ها در سایه تحولات پرشتابی که به استیلای اشرافیت درباری، تصرف زمین های کشاورزی منطقه به دست وابستگان به دربار، هجوم فرهنگ وارداتی غربی به منطقه و شکل گیری نوعی بوروکراسی نا مانوس در منطقه انجامید احساس می-کردند که از حقوق اجتماعی و فرهنگی خاص خود برخوردار نیستند. ترکمن ها به عنوان یک قوم با مشخصههای قومی مذهبی خاص، مورد بی اعتنایی رژیم پهلوی بودند و حکومت وقت هیچگونه اراده یا درکی برای توجه یا نگرش لازم به این قوم را نداشت. دربار پهلوی به ترکمن ها نه همچون یک گروه اجتماعی با تمایلات و خواستهای انسانی و مشروع، بلکه بیشتر به چشم بومیانی مزاحم نگاه میکرد. چنین سیاستی در عمل موجب دوری مردم ترکمن از دستگاه حکومتی، و عمیقتر شدن شکاف میان آنان و رژیم ستم شاهی شد. آن سیاست به ویژه در بین جوانان و اقشار تحصیلکرده ترکمن بازتاب منفی داشت و به شکل گسترش احساسات قومی، رویکرد سیاسی آنها را به سوی مبارزه با رژیم بر اساس گرایش قومی جهت دهی میکرد. ب: مسئله زمین مسئله زمین در منطقه ترکمن صحرا چند سرفصل مهم به این شرح داشت: 1- رژیم طاغوت با ادعایی ظالمانه به نام «خالصجات سلطنتی» زمینهای کشاورزی مرغوب همه جای کشور و نیز این منطقه را در اختیار گرفته بیشترین و بهترین اراضی را صاحب شده بود و با امکانات و نیروی انسانی محلی از زمین ها بهره برداری می کرد. 2- شخص شاه وخانواده سلطنتی قسمت اعظم زمینهای کشاورزی مستعد و مرغوب را در همه جای کشور و نیز منطقه ترکمن صحرا تملک کرده بودند. 3- بزرگمالکان که عموماً از درباریان یا افراد بومی وابسته به دربار بودند، بخش عمده زمین های کشاورزی را در اکثر نقاط کشور و نیز ترکمن صحرا برای خود برداشته بودند. 4- درترکمن صحرا نیزهمچون همه جای ایران، تعدادی خردهمالک، صاحب بخش کوچکی از اراضی کشاورزی بودند. 5- مالکیت زمین بعد از اجرای برنامه اصلاحات ارضی رژیم شاه، تا حدودی تغییر کرد و تعداد خردهمالکان افزایش یافت اما در تغییر مناسبات اجتماعی و اقتصادی منطقه اثر چندانی نکررد و با مکانیزه شدن کشاورزی، تفاوت های اجتماعی و طبقاتی عمیقتر شد و شکاف میان اشرافیت زمین دار وابسته به دربار و مردم عادی ژرفتر گردید و این مسئله خود به تنازعات اجتماعی در منطقه دامن زد و مقدمات درگیریهای بعدی را فراهم کرد. 3- پیشینه مطالبات سیاسی و اجتماعی ترکمنها ترکمن ها در عصر مشروطه ترکمن ها در انقلاب مشروطه با دو گرایش طرفدار مشروطیت و طرفدار محمدعلی شاه مخلوع ایفای نقش کرده بودند پیشینه حضور آنان در وقایع انقلاب مشروطه به تفصیل در منابع تاریخی آمده است و نمونه را اینجا از دو سه گزارش تاریخی یاد می کنیم. در زد و خوردهایی که پس از خلع محمدعلی شاه قاجار از سلطنت، میان وی و طرفداران مشروطه رخ داد گروهی از ترکمن ها، به هواداری از او برخاستند و در برابر انقلاب مشروطه و مشروطه خواهان قرار گرفتند. شاه مخلوع به روسیه گریخت و چندی بعد به ایران برگشت تا مشروطه و مشروطه طلبان را نابود کند و تاج و تخت از دست رفته را بازیابد. به همین منظور، مذاکره میان ماموران محمدعلی شاه مخلوع و خان-های تیره ها و طوایف مختلف ترکمن آغاز شد. گزارش این فعالیت ها طی چند نامه به آگاهی آدینه محمدخان وکیل ترکمن ها در دوره دوم مجلس شورای ملی رسید. در آن گزارش ها تاکید شده بود که تبلیغات زیادی در میان طوایف ترکمن ناحیه شمال غرب استرآباد می شود تا محمدعلی شاه مخلوع را بپذیرند. همچنین در چند نامه خطاب به نیرالسلطان وکیل مازندران هم اطلاع داده شده بود که ترکمن ها در گمیش تپه مشغول ساختن عمارتی برای محمدعلی شاه مخلوع هستند . گروهی از ترکمن ها با جناح دیگر ضد مشروطه، یعنی قوای ارشدالدوله بودند. این گروه در آخرین جنگ ارشدالدوله با مشروطه خواهان در روز سه شنبه یازدهم رمضان سال 1329هـ ق نیز حضور داشتند. در زدوخورد سختی که آن روز در حوالی تهران برای فتح پایتخت درگرفت آتش سنگین توپخانه مشروطه خواهان، ترکمن های سپاه ارشدالدوله را دچار وحشت و شکست کرد. در این نبرد، ترکمن ها هفتاد کشته (از جمله سردار ارازخان)، 400 زخمی و 200 اسیر بر جای گذاشتند، و هنگام تعقیب آنان گروه دیگری نیز به قتل رسیدند. در پایان، ارشدالدوله دستگیر شد. او را به تهران انتقال دادند و بی درنگ محکوم به اعدام کردند. او را در ملأ عام به دار مجازات آویختند اما در میان مردمان عادی و قشر متوسط ترکمن به ویژه آنان که پیوند بیشتری با زندگی شهری یافته بودند و مخصوصا دوستانی مشروطه خواه در استرآباد داشتند، عده ای ترکمن طرفدار انقلاب مشروطه بودند. گزارش هایی که درپی می آید به این نکته اشاره دارد: در یکی از گزارش های مخبر انگلیسی ها در استرآباد می خوانیم «در ذیحجه1326هجری قمری (دسامبر 1909میلادی) رحیم خان مقصودلو 150 نفر از ترکمانان یلقی و آتابای را برای کمک به مجلس مشروطه به تهران فرستاد». او در جای دیگر می نویسد: «کمیسر روس با 50 سوار چکت (نظامیان روس) به گمیش تپه آمده، چند نفر تراکمه جعفربای را که مشروطه خواه بودند در غل و زنجیر به خدمت محمدعلی شاه بردند، تعدادی هم فرار کردند. چند نفر قفقازی هم به گمیش تپه رفته و 5 نفر ترکمان مشروطه طلب را گرفته به شهر استرآباد آورده و در قنسولخانه حبس کرده اند.» برجسته ترین شخصیت مشروطه طلب ترکمن، رجب آخوند بود که آشکارا با محمدعلی شاه و ترکمن های طرفدار وی در گمیش تپه به مخالفت برخاست. او در زمان رضاشاه به نمایندگی ترکمن ها در مجلس نیز انتخاب شد. رجب آخوند به همراه تویجان حاجی، صفرآخوند و عبدالله (پدرعبدالله زاده ها) به طرفداری از مشروطه طلبان نشست هایی داشتند. این عبدالله که به عبدالله مجلس معروف شده بود، رابط ترکمن های مشروطه طلب با مشروطه خواهان استرآباد محسوب می شد . ترکمن ها در عصر پهلوی اول در اوایل حکومت رضاشاه و به دنبال روابطی که شماری از ترکمن ها با جنبش جنگل یافته بودند و نیز درپی حضور عناصری از کشور ترکیه، تحرکات سیاسی در ترکمنصحرا شدت گرفت و با توجه تحرکاتی که با داعیه خودمختاری در گیلان، آذربایجان و خوزستان دیده می شد، ترکمنها نیز دست به تحرکاتی زدند و مطالباتی را از دولت مرکزی مطرح کردند. مطالبات ترکمن ها در آن روزگار را فردی روحانی به نام عثمان آخوند رهبری میکرد که درس آموخته حوزه علمیه بخارا بود. در آن تحرکات شعارهایی مردمی داده شد که دقیقاً با آرزوها و آمال مردم ترکمن مرتبط بود و به همین دلیل از پشتیبانی مردمی برخوردار شد. مذاکراتی نیز بین سران آن جنبش و نمایندگان رضاخان آغاز شد که به نتیجه نرسید و سرانجام به درگیری نظامی و سرکوب ترکمن های درگیر در آن تحرکات کشیده شد. سران آن تحرک عموماً به کشور همسایه شمالی پناهنده شدند. عملیات رضاخانی علیه ترکمن ها در سال 1304 آغاز شد واین در زمانی بود که ترکمن ها از گردن نهادن به خواسته های رضاخان یعنی تحویل سلاح هایشان و اطاعت از مقامات مرکزی سرباز زدند. از سوی رضاخان چهار ستون نظامی مامور تصرف منطقه ترکمن صحرا شد. 1ـ ستون اول به فرماندهی سرتیپ زاهـدی 2ـ ستون دوم به فرماندهی سرهنگ حکیمی 3ـ ستون سوم تحت امر سرهنگ علی اصغر جهان بینی 4ـ ستون چهارم تحت امر سرهنگ جان محمدخان علاوه بر این چهارستون سرگرد امیرپاشایی فرمانده سواره نظام بود. وقتی جان محمد خان دولو، با نیروی نظامی تحت امر خود پیشروی در دشت ترکمن را شروع کرد در هر دهکده تعدادی از مردم را به دار آویخت و اموالشان را به غارت داد. هر یک از افسران با دستی پُـر که حاصل غارت قبایل ترکمن بود بازگشته بودند. سرتیپ دولو شخصا ترکمن ها را با گلوله می زد. ترکمن ها برای مقابله با نیروهای رضاخان، نیرویی با مشخصات زیر گردآوردند: 1ـ جعفربای ها (2هزارنفر) به فرماندهی نفس سردار 2ـ آتابای ها (2هزارنفر) به فرماندهی گوکی صوفی 3ـ گوگلانها (500نفر) به فرماندهی الهیارخان با استقرار قشون سرتیپ زاهدی در بندرگز وی ابتدا با تعدادی از سران ترکمن از جمله اراز قربان دیدار کرد و از آنان خواست سلاح های خود را بر زمین نهاده تسلیم شوند اما ترکن ها نپذیرفتند. نیروهای زاهدی با نخستین عملیات خود خواجه نفس را در هم کوبیدند سپس به روستای سلاخ رفتند. درسلاخ، ترکمن ها گرداگرد روستا سیم خاردار کشیده و دو طرف سیم ها نیز خندق هایی به عمق دو متر حفرکرده بودند و به همین سبب تعدادی از سربازان تحت امـر زاهدی کشته شدند. اماسرانجام نیروهای تحت امر زاهدی، سلاخ را فتح کردند. پس ازاین عملیات سرگرد منوچهرامیرپاشایی ستون خود را به سوی آق قلعه حرکت داد و سلاخ را به آتش کشید. قشون رضاخان پس ازسرکوب مناطق اصلی ترکمن صحرا(خواجه نفس، کمیش تپه ، آق قلا،سلاخ،امچلی) در چهارم آبان 1304 به عملیات خود پایان دادند. سپس با انتشار اعلامیه ای در منطقه ترکمن صحرا حکومت نظامی اعلام شد و شروع به خلع سلاح ترکمن ها کردند و حدود 6000 قبضه سلاح های گوناگون و نزدیک به 20 هزار تیر فشنگ جنگی گردآوری شد . ترکمن ها در عصر پهلوی دوم فعالیت سیاسی ترکمن ها با رویکرد مبارزه، در زمان سلطنت محمدرضاشاه پهلوی نیز در قالب سازمانهای سیاسی فعال آن زمان ادامه پیدا کرد. تحصیلکردگان ترکمن تمایل خود را به شرکت در فعالیتها و برنامههای سیاسی سازمانهای چپ به روشنی بروز میدادند. این رویکرد به ویژه با ادامه و تشدید تصرف و تصاحب زمین های کشاورزی منطقه، نمود بیشتری یافت و به ایجاد انگیزه بیشتر برای فعالیت سیاسی در بین ترکمنها انجامید. فعالیت سیاسی فعالان ترکمن قبلاً رویکرد قومی داشت اما رویکرد دیگری نیز با نگرش اقتصادی بر آن افزوده شد و ترکمنها تحت تأثیر دو عامل ستم قومی و ستم اقتصادی بر فعالیت های سیاسی خود افزودند. این دوره از فعالیت سیاسی تا کودتای 28 مرداد 1332 تداوم یافت. پس از کودتای 28 مرداد 1332، پهلوی دوم با ترکمن هایی که با دکتر مصدق همراه بودند، به شدت برخورد کرد. مدتی که گذشت،زمین ها ومراتع مردم به نفع بنیاد پهلوی مصادره می گردید یا به بهانه اجرای «قانون بهره مالکانه» از دست مردم درمی آمد. مدتی بعد به روشی دیگر، مردم را به خرید دوباره زمین-هایی مجبور می ساختند که در آن مسکن گزیده و یا زراعت می کردند. به مردم گفته می شد این زمین ها متعلق به شاه است و شما باید آنها را از نماینده شاه بخرید. چنانچه مردم از بازخرید زمین خود ناتوان بودند، عوامل دربار به بهانه های مختلف به مصادره زمین به نام شاه و بنیاد پهلوی می پرداختند. در این دوران، صحرای ترکمن چنان عرصه تاخت و تاز و غارت برادران و خواهران شاه و نظامیان و مزدوران دربار بود که کاراز متر یاهکتار گذشته بود وروستاها ومناطق وسیع به صورت کلی و منطقه ای غصب و تقسیم می گردید. در سال 1340 محمد رضا پهلوی تصمیم گرفت در کنار مزارع خواهران و برادران خود، شماری از عناصر گارد سلطنتی را نیز صاحب زمین و مزرعه کند. تمام فرماندهان و افسران و حتی برخی خویشاوندان آنها در صحرای ترکمن، صاحب زمین شدند. اسدالله علم که دوره ای نخست وزیر و دوره ای وزیر دربار شاه بود، به شدت از آن سیاست پشتیبانی کرد و بیشتر زمین های ترکمنان، در دوره ای مصادره شد که وی مسئول اداره سازمان املاک و مستغلات پهلوی ( و بنیاد پهلوی ) بود. در مجموع اقتصاد سنتی ترکمن مانند سایر مناطق به شدت ضربه پذیر شده و در آستانه فروپاشی قرار گرفت. در این دوره همچنین فرهنگ قومی ترکمن مانند سایر اقوام ایرانی مورد تهاجم حکومت پهلوی قرار گرفت . فعالیت سیاسی در بین ترکمنها در حد محافل دانشجویی و تحصیلکردگان منطقه به حیات خود ادامه میداد مهمترین رویداد آن سالها در ترکمن صحرا دستگیری گسترده دانشجویان و تحصیلکردگان ترکمن در سال 1351 بود. اما با وجود زندان و شکنجه و فشارهای مداوم ساواک شاه ، مبارزه سیاسی در منطقه خاموش نشد و در شرایط سخت نیز همچون آتش زیر خاکستر ادامه یافت. به ویژه در سالهای اولیه دهه 50 دانشجویان ترکمن در مراکز دانشگاهی و تحت تأثیر شعارها و برنامههای گروههای چپ (با توجه به زمینه ذهنی و تاریخی مساعدی که وجود داشت) فعالانه در مبارزه مردم علیه رژیم ستمشاهی مشارکت داشتند. این گروه از دانشجویان دارای گرایش های چپ بودند و اسیر احساسات تند و شعارهای آتشین گردیدند و گروههای هوادار مشی مسلحانه در منطقه نیز ابتکار عمل را در دست گرفتند و در میان جوانان ترکمن به ویژه دانشآموزان نفوذ کردند. در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی دانشجویان مزبور تحت عنوان هواداران چریکهای فدایی خلق بیشترین نفوذ را در میان جوانان و دانشآموزان ترکمن داشتند. با این حال بواسطه تبعید بعضی از علمای شیعه به شهر گنبد و نیز بواسطه حضور روحانیون انقلابی در مناسبت های مذهبی از جمله ماه های رمضان و محرم و صفر در منطقه ترکمن صحرا فرصتی بوجود می آمد تا علیه سیاست های رژیم پهلوی به افشاگری بپردازند.ازجمله در روز یازدهم و دوازدهم درمسجد قائمیه گنبد کاووس سید جمال الدین حجازى به منبر رفته وعلیه رژیم پهلوى سخنرانى مىکند ومىگوید: «زمامداران ماآنچه راکه واقعیت باشدبه مردم نمىگویند... چون اگر حقیقت را بگویند مردم متعصب قیام نموده و آنها را خواهند کوبید. هر کس از ظلم و ستم آنها فریاد بکشد فورا صدایش را در نطفه خفه مىکنند و ... » پس از فوت فرزند امام در اول آبان 1356 و اوج گرفتن مخالفت ها با رژیم شاه در شهر گنبد نیز حرکت هر روز توفندهتر مىشود و موج حملات مبارزان علیه رژیم هر روز قوىتر مىگردد. در این دوران مسجد قائمیه گنبد تبدیل به کانونى براى حرکت شعیان دراین شهر شده است. هچنین بر اساس اسناد برجای مانده از ساواک در چهاردهم بهمن 1356 در دهه آخر ماه صفر، مجلس سؤال و پاسخ در مسجد جامع گنبد با حضور جوانان و محصلین تشکیل مىگردد و شیخ على بهاء الدینى با شهامت تمام انتقاد هایی را علیه رژیم پهلوى مطرح کرده و حقایقی را افشا مىکند. در پى این سخنرانىها، آقاى بهاء الدینى ممنوع المنبر مىشود و تحت تعقیب ساواک قرار مىگیرد. در تاریخ 17/11/56 عدهاى از اهالى على آباد و گنبد براى استماع سخنرانى آقاى بهاء الدینى به مسجد قائمیه گنبد مىروند ولى متوجه مىشوند ایشان ممنوع المنبر شده است. افراد دست به تظاهرات مىزنند. نیروهاى امنیتى دخالت مىکنند و 54 نفر دستگیر مىشوند. ترکمن ها و مجلس شورای ملی در دوره اول مجلس شورای ملی (پس از به ثمر نشستن مشروطیت) ترکمن ها در مجلس نماینده نداشتند. در مجلس دوم که آبان ماه 1288ش گشایش یافت، آدینه جان آخوند جعفربای، نماینده ترکمن ها بود. در دوره سوم مجلس شورای ملی قاضی افغان نماینده ترکمن صحرا شد. از شروع دوره ششم تا پایان دوره هفتم و از اول دوره نهم تا پایان دوره شانزدهم مجلس، محمد آخوند داز جرجانی (گرگانی) نماینده ترکمن ها بود. محمدآخوند از جمله نمایندگان پرسابقه مجلس بود و در دوره نهم جزء فراکسیون مستقل و در دوره شانزدهم و در زمان دکتر محمدمصدق جزء فراکسیون اقلیت بود. او همواره برای عدالت خواهی و تحقق خواسته های مردم همراه گروه اقلیت مجلس فعالیت می کرد و هرگز وارد فراکسیون اکثریت نشد که همگی تملق گوی شاه بودند. محمد آخوند گرگانی مخالف سرسخت کمونیسم و فعالیتهای کمونیستی در حوزه انتخابی اش بود. محمدآخوند دربین قبایل مختلف ترکمن احترام خاصی داشت . 4- شکلگیری محفل فدائیان خلق ترکمن در گنبد و ترکمنصحرا قبل از انقلاب اولین فعالیت سیاسی فرهنگی با رویکرد غیرمذهبی در منطقه ترکمنصحرا که قبل از انقلاب شروع شد مربوط به سالهای 1348 تا 1351 بود. در این مقطع دو سه نفر از افراد منطقه با گرایش مارکسیستی و تمایلات چپگرایانه کوشیدند تا با استفاده از مسائل قومی و فرهنگی از جمله احیاء و اشاعه فرهنگ قومی ترکمن کاری انجام دهند. در رأس عناصر فعال این حرکت دکتر بردی آهنگری و بیکمراد گری قرار داشتند. آنان توانسته بودند حدود بیست نفر ترکمن را که اکثراً از نیروهای جوان منطقه بودند جذب کنند و به فعالیت بکشانند. در سال 1351 این جمع با یورش ساواک متلاشی شد و حدود بیست نفر از عناصر فعال این گروه دستگیر گردیدند و فعالیتهای آنان تعطیل شد. از مشخصههای این محفل ترکمنی، عدم وابستگی تشکیلاتی آنان به گروه های چپ آن زمان مانند: چریک های فدائی خلق، مجاهدین خلق و حزب توده بود. آنان کاملاً مستقل بودند. این عده با استفاده از حضور خود در برخی ادارات دولتی مثل رادیو گرگان و اداره فرهنگ و هنر سابق توانسته بودند اهداف و برنامههای فرهنگی ترکمنی خود را در حد امکان پیش ببرند. در برخی موارد نیز مواد هنری و فرهنگی با دستمایه های قومی ترکمنی را برای تولید محصولات فرهنگی به برخی از هنرمندان میدادند و آنان بخشی از اهداف این گروه را پیش میبردند، بعضی از فیلمهای تلویزیونی فیلم-سازانی مانند نادر ابراهیمی اثر یافته از فعالیت این محفل بود. از دیگر فعالیتهای این گروه پخش نشریات کنفدراسیون دانشجویان خارج از کشور در منطقه بود. بعد از متلاشی شدن گروه، آقای آیمحمد آی محمدی از نویسندگان و هنرمندان ترکمنصحرا که ارتباطاتی نیز با این عده داشت با نوشتن نمایشنامه و اجرای آن در سالنهای نمایش و فستیوالها ، فعالیتهای فرهنگی را دنبال کرد. نمایشنامههای قراچوین و اورال به کارگردانی دکتر بردی آهنگری و نویسندگی آی محمدی از نمونه های آن به شمار می رود . با اوجگیری فعالیتهای مسلحانه علیه رژیم شاه، به تقلید و تحتتأثیر تنشهای سیاسی حاصل در مدارس عالی و محافل چپ دانشجویی، فعالان ترکمن نیز جلسات و محافل و برنامههایی در زمینه مبارزه علیه رژیم پهلوی و به منظور احقاق حقوق خلق ترکمن و گزینش خط سیاسی مشترک جهت تداوم مبارزه با رژیم برگزار می کردند. در این دوران، تفکر سازمان چریک های فدائی خلق به چند دلیل در بین بعضی از محافل ترکمنی اشاعه پیدا کرد. ازجمله : 1- اکثر جوانان ترکمن تمایلی به تبعیت از روحانیت اهل سنت ترکمن نداشتند و روحانیان ترکمن را فاقد نفوذ و تاثیر می شمردند. 2- ضعف جدی و اساسی برخی رجال دینی ترکمن در جوابگویی به نیازهای فکری قشر جوان و به خصوص وابستگی شماری از آنان به رژیم شاه از جمله چهره معروفی از ایشان به نام آخوند آناقلیچ نقشبندی، باعث شده بود تا رجال دینی ترکمن تنها نقش ریشسفیدی و انجام امور عبادی را در میان مردم داشته باشند و جوانان و تحصیلکردگان به خوبی میدانستند که هرگونه حرکت و تمایل به فعالیت سیاسی با نفی و تکفیر آن روحانیون روبرو خواهد شد. 3- عدم شناخت کافی جوانان از آموزه های فکری و عمیق اسلام سبب دیگری برای ایجاد زمینه جذب شدن آنان به سوی جریانات چپ بود. در مجموع با بررسی و مطالعه روی ذهنیت، سرگرمیها و تفریحات جوانان منطقه ترکمن صحرا در دوران حاکمیت پهلوی، می توان دریافت که کارکرد آموزه های چپ و سوسیالیستی از یک سو و نیز اثر فرهنگ منحط غربی که رژیم آن را رواج می داد از سوی دیگر، بسیار بیشتر از آموزه های مذهبی و دینی در میان آن طیف از جوانان ترکمن تاثیر گذار و جذاب بوده است. بعضی از جوانان ترکمن با ترک نماز و مساجد و بی اعتنایی به تحکم سنتی و خشک غالب روحانیون ترکمن، به دنبال تکیهگاهی برای پاسخگویی به نیازهای معنوی و فکری خود بودند. مارکسیستها زودتر از بقیه با شناخت از اوضاع منطقه ترکمنصحرا تکیه گاهی با ویژگی های فکری و ایدئولوژیک خود را به جوانان ترکمن شناساندند، تضادها، نارساییها، ظلم و ستمها و تحقیرهای قومی، فرهنگی و طبقاتی، جملگی بستر مناسبی بودند تا آن دسته از جوانان ترکمن با توسل به راهی غیر از اسلام و روحانیت اصیل، انگیزههای درونی و علایق خود را دنبال نمایند. در نتیجه گرایش به مادیگری و تفکر مارکسیستی، به سهولت اکثر جوانان علاقهمند به مناقشات سیاسی را تحتتأثیر خود قرار میداد، اما علت اینکه آنها از میان جریانات چپ و ماتریالیست چرا فدائیان خلق ترکمن را انتخاب کردند به این نکته برمیگردد که در آن هنگام غالب دانشجویان و روشنفکران به دلیل سرخوردگی از حزب توده که ناشی از نقش منفی تاریخی آن حزب در فعالیتهای چپگرایانه ایران بود به جنبش چریکی و در رأس آن به چریک های فدائی خلق روی آورده بودند. این مسئله نیز که سازمان چریک های فدائی خلق شعارهایی در دفاع و رهایی خلقهای تحت ستم میداد تأثیر زیادی در گرایش جوانان ترکمن به جنبش فدائیان خلق ترکمن داشت که تبلیغ گر مواضع و خط مشی چریکها در ترکمن-صحرا بود. با رشد فزاینده انقلاب اسلامی ایران که پایههای رژیم شاه را لرزان ساخت و آن هنگام که انقلاب در آستانه پیروزی قرار داشت یعنی در سال1357 دانشجویان هوادار چریک های فدائی خلق تفکر آن سازمان را به منطقه آوردند و چون در آن زمان جریان فکری تشکیلاتی و یا تشکل سیاسی قابل توجهی به عنوان جریان رقیب در منطقه وجود نداشت. این هواداران چریکهای فدائی خلق توانستند شمار زیادی از تحصیلکردگان و نیروهای جوان منطقه را زیر پوشش تبلیغاتی و تحتتأثیر خود قرار دهند، جمعی از معلمان و کارمندان و برخی عناصر روشنفکر که از قدیم به فعالیت سیاسی و فرهنگی می پرداختند با پذیرفتن این نیروها و کمک به ایشان زمینه مساعدی را برای گسترش فعالیت هواداران چریکهای فدائی خلق فراهم نمودند. 5- اولین تشکل فدائیان خلق ترکمن قبل از انقلاب همانطور که توضیح داده شد ،اولین تشکل فدائیان خلق ترکمن که قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در منطقه شکل گرفت بیشتر به محفل شبیه بود تا به یک تشکل نسبتاً پایدار و تشکیلاتی. بدین صورت که فردی به نام قربان شفیقی از دانشجویان فارغالتحصیل تهران به همراه حاجرحیم عجمی دانشجو، تابستان سال 57 در گنبد با تعدادی از دانشجویان، معلمان و دانشآموزان به کوهنوردی میرفتند. این کوهنوردیها به شکل عادی و معمولی انجام میشد و صحبتهای سیاسی در حد دو، سه نفر (عجمی، شفیقی و...) بود و در این حد که قربان شفیقی علیرغم حمایت عاطفی از چریک های فدائی خلق، در مقطع پیروزی انقلاب اسلامی از مواضع سازمان مجاهدین خلق بخش مارکسیستی دفاع میکرد که بعداً به صورت سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر درآمد. اوایل پاییز سال 57 تاجی طالبی دانشجوی بابلسری که از فعالان دانشجویی بود، به گنبد وارد شد و با حاجرحیم عجمی و قربان شفیقی تماس گرفت و با بقیه افراد محفل آشنا شد و پس از آشنایی به این نتیجه رسید که فعالیت در منطقه ترکمن صحرا بهتر از فعالیت در دانشگاه است. از همان زمان فعالیت جمعی این عده که تنها شامل تشکیل نمایشگاه (در باغ ملی) بود گسترش پیدا کرد. او با سازماندهی نیروهایی که در ارتباط محفلی و عاطفی با آن جمع قرار داشتند، همه را به کار گرفت و افراد جذب شده نیز با پذیرش خط سازمان و مشی بیژن جزنی که آن موقع بر سازمان چریکهای فدایی خلق حاکم بود، جمع هواداران ترکمن آن سازمان را شکل و گسترش دادند، هر چند به دلیل عدم ارتباط منظم و تشکیلاتی با سازمان چریکهای فدائی خلق از انسجام و وحدت تشکیلاتی در محفل فدائیان خلق ترکمن خبری نبود ولی آن طور که بعداً معلوم شد شیوه فعالیت، طرز سازماندهی و فعالیتهای تبلیغاتی این عده در نوع خود قابل توجه بوده است زیرا توانسته بودند در اندک مدتی با بهرهگیری و شناخت از مسائل و موضوعات منطقه جریانی را در ترکمنصحرا راه بیندازند و شمار قابل توجهی از تحصیلکردگان، معلمان و دانشآموزان منطقه را متشکل سازند که در سطح نسبتاً گستردهای در شهرها و روستاها خط سیاسی و رویکرهای آن گروه را تبلیغ نمایند. بعد از مدتی (حدوداً آذرماه 57) خانجان جبلعاملی (بهمن) نیز که از دانشجویان پرسابقه دانشگاه علم و صنعت و از هواداران چریکهای فدائی خلق بود به این افراد پیوست و فعالیت این جمع گسترش بیشتری پیدا کرد، دانستنی است که بهمن پسر سیدرشید یاغی (سردار قوچان) بود و موقعی که به جمع افراد یاد شده پیوست همراه خود تعدادی از خویشاوندان و دوستانش را که همگی از اهالی استان فارس و هوادار چریکهای فدائی خلق بودند. با پیوستن این عده به محفل فدائیان خلق ترکمن، توانایی آنها به لحاظ کمّی افزایش یافت. در خود گنبد نیز فردی به نام ابراهیم لیماکشی افسر وظیفه اهل رامسر به اتفاق تعدادی از همکاران و دوستان خود به آن جرگه پیوست و با پیوستن دو نفر دیگر از عناصر فدائی فارس (بهمن جبلعاملی و ابراهیم لیما کشی) که به دنبال خود تعداد قابل ملاحظهای از هواداران غیرترکمن فعال را به جمع مذکور کشانده بودند، اولین تشکل هواداران سازمان چریک های فدائی خلق در آن منطقه که چندی بعد نام فدائیان خلق ترکمن یافت به نیروی مؤثری تبدیل شد. در آن موقع نیز همکاری عناصری مانند دکتر بردی آهنگری، بیگمراد گری و کاکا عنصری با محفل مذکور شکل گرفت. آنان سابقه فعالیت علیه رژیم شاه را داشتند و حتی مدتی در زندان بسر برده بودند. بدین ترتیب تشکل فدائیان خلق ترکمن به تنها نیروی چپی قابل توجه در منطقه تبدیل شد و از طریق ارتباط و همکاریهای نزدیک با عناصر فعال ترکمن که نفوذ عاطفی، سیاسی بر فرهنگیان و کارمندان داشتند، طیف وسیعی را زیر پوشش تبلیغاتی خود قرار دادند. همچنین از آنجا که اکثر نیروهای فعال و مؤثر فداییان خلق ترکمن، از قوم ترکمن بودند، به راحتی به میان مردم ترکمن و به خصوص نیروهای جوان نفوذ نموده آنان را جذب فدائیان خلق ترکمن مینمودند و از طریق عناصر مؤثر غیرترکمن بومی و غیربومی مثل بهمن جبلعاملی و ابراهیم لیماکشی نیز بخشی از نیروهای غیرترکمن را هوادار خود کرده بودند. 6- چگونگی موجودیت پیدا کردن تشکل فدائیان خلق ترکمن در ماه دی سال 1357که عناصر مؤثر فدائی منطقه با همکاری یکدیگر فعالیت نسبتاً منظم و گستردهای را ترتیب داده بودند و همگی در پذیرش خط حاکم بر سازمان چریک های فدائی خلق ایران (بیژن جزنی) اتفاق نظر داشتند، خواستند که برای تشکل خود نامی انتخاب نمایند. بعد از مدتی مشورت و تبادلنظر نام فدائیان ترکمن را انتخاب کردند، البته تغییر محسوسی در نوع فعالیت و تشکل این عده مشاهده نشد چرا که تا آن موقع خانجان جبلعاملی (بهمن)، تاجی طالبی، حاجرحیم عجمی، ابراهیم لیماکشی و آنه گلدی گوگلانی، عملاً در رأس بودند و قربان شفیقی نیز به شکل نامنظمتری با این عده همکاری مینمود چون غالب اوقات در منطقه حضور نداشت و به عنوان افسر وظیفه در خرمشهر در نیروی دریایی خدمت میکرد. افرادی مانند نازمحمد یگانمحمدی و جمشید قاضی نیز سعی میکردند در فعالیتها محتاطتر باشند و از همان ابتدا با روحیه محافظهکارانه ای که داشتند در حاشیه فعالیتها نقش نسبتاً مؤثری ایفا میکردند. تشکل دموکراتیک جامعه معلمان نیز که در آن شرایط فعالیت داشت از طریق برخی عناصر هوادار که در میان معلمان فعالیت میکردند خود به خود با فعالیت فدائیان ترکمن ارتباط و همراهی داشتند. از دیگر نقاطی که فعالیت سیاسی در آنجا مطرح شد و بعداً به یکی از پایگاههای فعالیت فدائیان خلق ترکمن تبدیل شد، بندر ترکمن بود چرا که در آنجا نیز عناصر فعال و باسابقهای چون یوسف کر حضور داشتند که در سالهای 51-50 به خاطر فعالیتهای دانشجویی به زندان افتاده بود و از آن موقع با خط سازمان و دیگر جریانات سیاسی آشنا بود و افرادی هم مانند جمعه بودش و احمد علاقی که تمایلات ضدرژیم پهلوی و گرایشات چپی داشتند به لحاظ حضور در محافل دانشجویی و فعالیتهای سیاسی آن مقطع، توانسته بودند در شهر بندرترکمن فعالیتهای چشمگیری نموده و نفوذ سازمان فدائیان خلق ترکمن را در شهر و بخشها و روستاهای تابعه گسترش دهند. 7- انواع فعالیتهای محفل خلق ترکمن قبل از پیروزی انقلاب یکی از فعالیتها، برنامه کوهنوردی بود که باعث میشد تا نیروهای جوان مانند دانشآموزان و معلمان از این طریق جذب شوند چرا که کافی بود افراد تازهوارد در سه یا چهار برنامه کوهنوردی و جلسات انتقاد از خود، که جزو برنامه کوهنوردی بود شرکت نمایند تا درپی ارتباط عاطفی و معاشرت با بقیه افراد به مسائل سیاسی علاقهمند شده آمادگی برای جذب و همکاری و فعالیت پیدا نمایند. مسیرهایی که برای کوهنوردی انتخاب میشد، کوههای اطراف گنبد مانند قلعه ماران و نیل کوه (کوه رستم) در اطراف آزادشهر و کلاله بود و بعضی وقتها به کوههای اطراف مینودشت نیز میرفتند. از عمده فعالیتها، برپایی نمایشگاههای کتاب بود. مهمترین نمایشگاه کتاب این محفل در محل باغ ملی ترتیب داده شد. آغاز فعالیتهای علنی فدائیان ترکمن از اینجا بود و به تدریج تمرکز فعالیتها در این محل باعث گردید تا به پاتوق فدائیان خلق ترکمن تبدیل شود. بعداً نیز محلهای ستاد شوراهای دهقانی و کانون فرهنگی و سیاسی خلق ترکمن و سازمان پیشگام در این محل استقرار یافته بود (ساختمان مهمانسرای فرمانداری، سالن پیشاهنگی، کتابخانه عمومی شهر) و دبیرستان کمیته، دانشگاه آزاد و سالن دبیرستان مختومقلی از دیگر محلهایی بود که فدائیان ترکمن در آنجا فعالیت داشتند. در محل نمایشگاههای کتاب، جزوات و نشریات و اعلامیههای سازمان نیز پخش میشد و بحثهای سیاسی و تئوریک نیز صورت میگرفت و به سئوالات اکثر افراد در این محل جواب داده میشد (آغاز این فعالیتها با اوجگیری انقلاب اسلامی و حرکتهای مردمی در سطح شهر همراه بود) نمایش فیلم و اسلاید نیز باعث شده بود تا افراد زیادی به محل فعالیتها جذب شوند، نمایش فیلم مادر، رنگینکمان، که هر دو روسی و مربوط به جریانات انقلاب کمونیستی بودند و همچنین نمایش اسلاید با موضوع ویتنام در محلهای سالن پیشاهنگی، دانشگاه آزاد و دبیرستان فراغی، صدها نفر را به سوی خود جلب نموده بود و فرهنگ چپی و سوسیالیستی را تبلیغ میکردند. از دیگر فعالیتهای فدائیان خلق ترکمن، شعارنویسی و چسباندن آرم داس و چکش چریکهای فدائی خلق ایران با اسپری قرمز رنگ در خیابانها و معابر و اماکن عمومی بود.بیش از نیمی از فضاهای تبلیغی شهر کاملاً از شعارها و آرمهای آنان پر شده بود. فدائیان خلق ترکمن با در نظر گرفتن مسائل قومی و فرهنگی ترکمنها و همچنین مسائل دهقانی و مرافعات و نارضایتی های حاصل از تملک زمین های کشاورزی منطقه به دست عوامل رژیم پهلوی، شعارهای ویژهای به زبان ترکمنی در مناطق حساس و عمومی شهر روی پارچه نوشته و نصب کرده بودند که در این میان شعارهای «الدن گیدن یرلری، قایتاریب الماق گه گرگ» (زمینهای غصبی باید پس گرفته شوند) و همچنین شعار «اوخون گه رگ، خط گه رگ، ترکمنچه مکتب گه رگ» (خط و زبان و آموزش به زبان ترکمنی میخواهیم) و شعار «بیرلشمک، چالیشماق، اوستین نیگیش قازانماق» (اتحاد، مبارزه، پیروزی) از جمله شعارهای تبلیغی فدائیان خلق ترکمن بود که کاملاً در شهرها و روستاها جا افتاده بود. از فعالیتهای دیگر آن هواداران، برپایی راهپیمایی و شرکت در تظاهرات علیه رژیم شاه در آستانه پیروزی انقلاب و در ایامی بود که مردم منطقه از شرکت در راهپیمایی ابائی نداشتند. فدائیان خلق ترکمن ابتدا به صورت صف مستقل در تظاهرات شرکت نمیکردند، چرا که هنوز در قیاس با توده های مردم، هواداران قابل توجهی نداشتند و از طرفی با ملاحظه اعتقادات دینی و متعصبانه مردم ترکمن و از طرف دیگر با توجه به نفوذ آخوند نقشبندی، و نیز به دلایل حفاظتی تشکیلاتی که بیش وکم رعایت می کردند از راهپیمایی با هویت و شعار چپی واهمه داشتند و بلکه در منظر آشکارای مرزبندی انقلاب اسلامی با ضدانقلاب مصلحت را در پیوستن به انبوه تظاهرات مردم مسلمان دانسته و در دریای خروشان تظاهرات و راهپیمایی مردم مسلمان تحت رهبری امام خمینی (ره) گم میشدند ولی از آنجا که فرصتطلبانه به میان صفوف مردم مسلمان و مساجد و محلهای وعظ و سخنرانی ملت مسلمان رخنه میکردند و به هیچ عنوان با انقلاب اسلامی و شعائر اسلام میانه ای نداشتند، در فرصتهای مناسب شعارهای خود را مطرح نموده و تلاش در به انحراف کشاندن شعارها در مسیر راهپیمایی داشتند، این شیوههای موذیانه و ریاکارانه فدائیان خلق ترکمن در گنبد گاهی به تقابلها و برخوردهایی نیز میانجامید. در برپایی تظاهرات به شیوه مذکور بعضاً مزورانه از حیلهها و ترفندهای دیگری نیز استفاده میکردند، مثلاً در یک مورد جوان ترکمنی به دلیل مسائل ناموسی خود، غیرترکمنی را که گویا کارمند دادگستری بوده به قتل میرساند و در این میان به زندان میافتد و بستگان او با تجمع خود مقابل دادگستری خواستار آزادی فرد مذکور میشوند. در این میان هواداران فدائیان خلق ترکمن به خاطر پیشبرد اهداف خود و گرفتن ماهی از این آب گلآلود، شعارهای خود را به میان این جمعیت کشاندند و در آن فضا شعارهایی سر دادند و حتی از میان هواداران متعصب و فریبخورده این گروه فردی با بلند کردن پیراهن قرمز خود به نشانه فدائی و کمونیست شدیداً با احساسات مردم بازی کرد. این عملکرد نشان میدهد که برای این افراد هیچ چیز جز پیشبرد اهداف و سیاستها و در نهایت کسب شهرت مطرح نبوده است. اولین راهپیمایی مستقل که فدائیان خلق ترکمن در گنبد ترتیب دادند در روز تاریخی اربعین حسینی (ع) در سال 1357 بود. رهبران گروه خلق ترکمن میدانستند که در این روز بنا به رهنمود حضرت امام خمینی (ره) ملت مسلمان، تظاهرات گسترده ای علیه رژیم شاه خواهند کرد و جوی فراهم خواهد شد که امکان سرکوب و دستگیری را به حداقل میرساند. آن روز تمام نیروهای مسلمان گنبد برای عزاداری به امامزاده یحیی ابن زید رفته بودند و هواداران فدائیان خلق ترکمن فرصتطلبانه و با استفاده از آن وضعیت راهپیمایی مستقل خود را ترتیب دادند. در زمینه مخالفت و ضدیت هواداران فدائیان خلق ترکمن با نهضت اسلامی، آنگونه که از اسناد و مدارک برمیآید این گروه در زمان انقلاب، تظاهرات مردم را یک حرکت بی برنامه و محکوم به شکست ارزیابی میکرد ولی پس از اینکه با گذشت زمان متوجه اشتباه خود شد، این بار از اینکه مردم در تظاهرات و مبارزات با انگیزه و شعارهای اسلامی به رهبری امام خمینی شرکت میکنند، به شدت ناراحت و مکدر بود و اگر جایی در تظاهرات، شعارهای اسلامی کمتری داده می شد موجب خوشحالی آنان میگشت. آنان تلاش داشتند این اشتباه در تحلیل و عقبماندگی خود از حرکت بزرگ و انقلابی مردم را به هر نحو ممکن جبران کنند و شعارها و تشکیلات خود را در میان مردم جا بیندازند. در این خصوص کافیست از طریق مطالعه رویدادها و دقت در عکس ها و فیلم های باقی مانده از ایام انقلاب، نگاهی به شعارهای این عده در آن دوران بیندازیم. در شرایطی که رژیم جنایتکار شاه از خون مردم مسلمان و انقلابی خیابانها را رنگین میکرد و انقلاب بیش از هر زمانی به وحدت و برادری و حداقل به وحدت در عمل نیاز داشت این افراد با انتخاب شعارهای صرفا تبلیغی مانند،: کارگر، کارگر، فدایی حامی توست - حکومت مردمی ایجاد باید گردد - نان، مسکن، آزادی- تنها ره رهایی، پیوند با فدائی ... و با ارائه آرمها و شعارهای صددرصد چپی، سعی بر جبران عقبماندگی خود و پیدا کردن جایگاهی در حرکتهای انقلابی و مردم داشتند و کار را به جایی رساندند تا زمینه برای دخالت نقشبندی و عمال سلطنتطلب شاه در منطقه فراهم آید. در همان روز برای اولین بار شمار قابل توجهی از مردم شهر به خانه آخوند نقشبندی رفته وی را وادار به واکنش در برابر چپی ها مینمایند، آخوند نقشبندی شاه دوست نیز در این روز از محل مسجد جامع تراکمه با محکم کردن وضعیت خود از راه تکفیر چپیها و فدائیها و حتی نام بردن تعدادی از آنها مثل دکتر بردی آهنگری و بیگمراد گری و... فرصت پیدا میکند تا هر چه بیشتر خود را قیم مردم مسلمان ترکمن معرفی نماید. او بعداً پای را فراتر نیز میگذارد و با برنامه ساواک و سلطنتطلبان و به راه انداختن تظاهرات قانون اساسی به دفاع از شاه فراری در روز بیست بهمن 57 فجایعی را بر مردم مسلمان ترکمن تحمیل مینماید. حادثه بیستم بهمن 1357 اینگونه بود که هنوز از اربعین هفت تن از شهدای دوازدهم دی ماه 135757 گنبد چیزی نگذشته بود که حادثه بیستم بهمن بوجود آمد که روزی سیاه در تاریخ منطقه محسوب می شود. در این روز عدهای از ترکمنها - مأمورین شهربانی - بلوچها - ساواکیها و ... تحت عنوان حمایت از قانون اساسی به رهبری آخوند نقشبندی، جهاندیده ساواکی (مسئول کارخانه پوشاک گنبد) ، عدهای از سرمایهداران و فئودالها از جمله میلانی، دولتشاهی و ... به راهپیمایی پرداختند و در این جریان به یک حمام زنانه در منطقه بهار (محله شیعه نشین) حمله کرده و به قتل و غارت منازل و مغازهها پرداختند. این حادثه حدود 15 شهید و یکصد مجروح به جا گذاشت. 8- سازماندهی و افراد فعال فدائیان خلق ترکمن قبل از پیروزی انقلاب اگر کسی به میزان فروش کتابها، شعارهایی که داده میشد و یا نوشتهها و آرمهایی که در نقاط مختلف شهر نصب میگردید توجه نماید، به راحتی درک خواهد کرد که این همه شعارها و فعالیتها نه به نفع مردم مسلمان و انقلابی و همراهی با آنان بلکه در جهت تبلیغ و شناساندن خط مشی و معرفی محفل موسوم به فدائیان خلق ترکمن به عنوان جریان انقلابی و مدافع محرومین و زحمتکشان و بهرهگیری از آن شرایط برای اهداف سازمانی و به دست گرفتن آن حرکت مردمی و انقلابی بود. چون فعالیت فدائیان خلق ترکمن قبل از انقلاب از نظم و قاعده تشکیلاتی دقیق و نیرومندی برخوردار نبود و بیشتر به محفل شباهت داشت. بنابراین فعالیتهایشان نیز بیشتر سلیقه ای بود و تقسیم کار و سازماندهی و تقسیم مسئولیت در میان آنان به معنای خاص خود وجود نداشت. لذا از چیزی به نام چارت تشکیلاتی این گروه نمیتوان صحبت کرد ولی به ترتیب درجه کیفیت و اهمیت و تأثیر، میتوان آنها را به صورت زیر تقسیمبندی نمود: الف:عناصرتاثیر گذار ،فعال که دردرجه اول اهمیت قرارداشتند 1- بهمن جبلعاملی؛ 2- حاجرحیم عجمی؛ 3- تاجی طلبی؛ 4- ابراهیم لیماکشی؛ 5- قربان شفیقی؛ 6- آنه گلدی گوگلانی؛ 7- آنا دردی عنصری ب: عناصری که با معیارهای قبلی در درجه دوم فعالیت قرار میگیرند 1. نازمحمد یگان محمدی؛ 2. جمشید قاضی؛ 3. آتیلا عمادی؛ 4. رحمان یارعلی؛ 5. غفور گوگلانی؛ 6. امیر آهنگری؛ 7. کاکا عنصری؛ 8. نازمحمد معروفی؛ 9. یوسف ظهیری؛ 10. عبدالرحمان مختومی؛ 11. نازمحمد گوگلانی (ناژین)؛ 12. ولیمحمد مختومی؛ 13. احمد رادفر؛ 14. شهناز مداح؛ 15. اکبر جبلعاملی؛ 16. سیمین سلیمانی؛ 17. عیسی فارسیانی؛ 18. کاکا مختومی (باقمان)؛ 19. جبار سیدی؛ 20. کریم سیدی؛ 21. علی رمضانی؛ 22. عیسی بخشیزاده، 23. رضا جنانی؛ 24. مهرنوش و... پ: عناصر و افرادی که به دلیل موقعیت ویژه اجتماعی، نفوذ اجتماعی و تودهای، پل محکمی بین هواداران فدائیان خلق با ترکمنها بودند 1.دکتر بردی آهنگری؛ 2. بیگ مرادگری؛ 3. محمد عزیزی؛ 4. عاشور شیرمحمدی؛ 5. آخوند ارزانش؛ 6. دکتر خدانظر سیدی؛ 7. دکتر مخدوم شهنازی؛ 8. حکیم مختوم؛ 9. حکیم شهنازی؛ 10. توماج؛ 11. واحدی؛ 12. جرجانی و... همگام با پیروزی انقلاب اسلامی و بعد از آن، افرادی از این عده با ارتباط هایی که داشتند سعی در تماس با سازمان چریکهای فدایی خلق در تهران کردند و بعضاً هم خود سازمان چریکهای فدایی خلق برای تماس و ارتباط با عناصر هوادار و قدیمی و باسابقه ترکمن اقداماتی داشت و تا اواخر بهمن ماه 1357 تماسها و رفت و آمدها انجام گرفت و سه نفر از عناصر مرکزی سازمان، به نامهای حشمتالله رئیسی، محمود حسنپور و فرد دیگری به گنبد وارد شدند و با مسئولین و گردانندگان فدائیان ترکمن در گنبد مذاکراتی کردند و رهنمودهای اصلی و سرنوشتساز، آینده فدائیان ترکمن در گنبد را به آنها دادند و درپی برگشت اینها به تهران، و گذشت مدت کوتاهی، سازمان چریکهای فدایی خلق به دلیل اهمیت منطقه، مجددا یکی از کادرهای خود به نام تقی حمیدیان (عبدالله) را به همراه همسرش و حسن جعفری (قاسم) و عباس هاشمی و محمود حسنپور و حسن کلاش به منطقه گنبد و ترکمنصحرا اعزام کرد، افراد نامبرده علاوه بر بررسی مسائل گنبد به آققلا و بندرترکمن نیز رفند و تشکلهای آنجا را نیز بازرسی کردند .. نتیجه رفت و آمدها و مذاکرات مرکزیت سازمان چریک های فدائی خلق با فدائیان خلق ترکمن، رهنمود و دستور تشکیل مکانهای ستاد خلق ترکمن و کانون سیاسی و فرهنگی خلق ترکمن و ایجاد سازمان پیشگام در منطقه بود. ایجاد و فعال شدن این مراکز در منطقه، بعلاوه فاجعه بیستم بهمن 1357 و عواملی دیگر، زمینه ساز ایجاد دو جنگ خونین در گنبد شد که شرح آن در قسمت دوم همین مقاله خواهد آمد. پیوست ها : سند اول از گزارش ساواک ریاست سازمان اطلاعات و امنیت گنبد کاوس ساعت 10 روز 14/11/2536 مجلس بحث وسئوال و پاسخ در مسجد جامع این شهرستان [گنبد] واقع در خیابان شاهپور با شرکت قریب /120 نفر ازجوانان و محصلین این شهرستان تشکیل گردید.دراین مجلس آقاى شیخ على بهاءالدینى فرزند احمد اظهار داشت: « اول اشخاص هستند که خود را با شیر عوضى گرفتهاند و بخاطر حفظ استقلال و موقعیت خود و بخاطر اینکه بمردم بگویند دل شیر داریم ولى در همین قدرت از هر گونه ستم بمردم خوددارى نمیکنند. دوم اشخاصى که خود را با گرگ عوضى گرفتهاند این گرگ صفتان که در حال حمله به گوسفندان هستند براى پیشبرد مقاصد پلید خود بمردم حملهور شده و آنها را با چنگ و دندان میدرند. سوم اشخاصى که خود را با سگ عوضى گرفتهاند این سگ صفتان سگان پاسبان هستند که براى حفظ منافع خود و اربابانشان بهر کس پارس میکنند. چهارم مارصفتان که کار و مقصودشان پوشاندن حقایق بوده و هر حقیقتى را مسموم میکنند مانند کشور استعمارگر انگلستان بخاطر اینکه از ایران چیزى بخرد رشوه زیادى دریافت میدارد و این کارى است که یک کشور استعمار طلب با کشور استعمارگر تحت عنوان همکارى انجام میدهند. پنجم خوک صفتان بخاطر اینکه بهدف و مقصودشان برسند و جامعهاى را بکوبند حتى از گذاشتن زنان و خواهران خود در اختیار دیگران ابائى ندارند. » ناطق آنگاه اظهار نمود : « من ویلاهائى در چالوس و رامسر دیدم که سالیانه چند روز از آنها استفاده میشود ولى چشم خود را بستهاند و نمىبینند که کپرنشینان بیچاره و بدبخت حتى زیلوهم ندارند واز سرما بخود مىپیچند یکى از سردى مىمیرد و دیگرى از گرسنگى بیائید به زندهها که مرده متحرکى بیش نیستند توجه کنید متأسفانه ظلم و ستم را مىبینیم ولى هیچ گونه کارى انجام نمیدهیم و ارادهاى نداریم بما که در این مسجد نشستهایم و همه مردم گنبد مرده متحرک مىگویند آنها که مقاتله نمودند و مجاهدت کردند و خونهاى خود را ریختند و شربت شهادت نوشیدند بجائى رسیدند ولى ما انتظار میکشیم که بیشتر از این ما را استثمار کنند و بردگى و اسارتمان بیشتر شود در صورتیکه پیشوا و رهبر و یا مرجع تقلید و ابر مردانیکه مردم را هدایت میکنند باید مرد باشند نه نامرد کسانیکه بی جهت بدعاى ندبه حمله و یورش میبرند بخدا اینها شعور ندارند و فهم و درکشان بآن اندازه نیست که بتوانند به اهمیت این دعا پى ببرند تنها دعائى که مردم را بیدار میکند و بر علیه استعمارگران رهنمون مینماید و نهضتها و انقلابهاى انسانى داشته و بر ضد انقلابهاى نامقدس قیام نموده همین دعاست مردک بیشعور و نفهم تو غلط میکنى و گُه میخورى که این حرفها را بزنى » ناطق سپس اضافه نمود: « آقایان اگر شده براى گرفتن حق خود کشته شوید چون اگر از حق خود صرف نظر کنید آنوقت است که با ستمگران هم عقیده شدهاید و تو را بیشتر استثمار میکنند چون ضعف نشان دهى تو را مستحق ظلم میدانند که فعلاً که زنجیر بردگى و اسارت را یک خرس بگردن ما انداخته است اکنون صبح تا شب تیرهاى زیادى به قلبهاى مان نشان میگیرند که ما شانه خالى میکنیم و بقلب امام زمان اصابت میکند. سهم هر ایرانى روزانه از نفت ایران /370 ریال است اگر شما گرفتید من هم گرفتهام اکنون وضع دامپرورى و کشاورزى ایران ورشکسته است آنکس که سوارهواپیماى اختصاصیش میشود و در آسمان سیر میکند بفکر من و تو نیست بعد هم این آدمهاى هروئینى میخواهند از ناموس و شرف و مال ما دفاع کنند و استقلال کشور را حفظ نمایند وقتى اینها خود شرف و حیثیت نداشته باشند بدست خود ناموس خود را در اختیار این و آن قرار دهند چه انتظارى هست بروید کتاب غرب زدگى جلال آل احمد را بخوانید تا ببینید هدف غربیها چیست » این جلسه ساعت 1200 خاتمه یافت. سند دوم از شهربانی اعتراض به دستگیری شیخ علی بهاء الدینی [بولتن ویژه] تاریخ: 1357 / 11 / 17 روز 17/11/36 عدهاى از متعصبین مذهبى که براى استماع سخنرانى شیخعلى بهاءالدینى در مسجد جامع شهر گنبد کاوس اجتماع کرده بودند بعنوان اعتراض به ممنوع از وعظ شدن وى بدادن شعارهاى ضد میهنى مبادرت کردند که توسط مامورین انتظامى متفرق و تعدادى از آنها دستگیر گردیدند1 (مراتب قبلاً باستحضار رسیده است). تحقیقات انجام شده بعدى پیرامون علت تظاهرات مذکور حاکیست که شیخ على بهاءالدینى روز 15/11/36 در مسجد جامع شهر گنبد کاوس در سخنرانى خود در بالاى منبر از روحاله خمینى و یکى از روحانیون افراطى که بشهرگنبد کاوس تبعید شده تجلیل نموده و روحاله خمینى را پرچمدارحق وعدالت معرفى و افزوده بود: خداوندا چشم ملت ایران را بجمال حضرت آیتاله خمینى روشن نما و چشم دشمنان او و آنهائى که نمیتوانند او را به بینند و نمیخواهند او پرچمدار اسلام و تشیع باشد کور گردان. بدنبال سخنرانى فوق یاد شده ممنوع از وعظ گردید و روز 17/11/36 حدود 1500 نفر از متعصبین مذهبى که از نقاط مختلف شهر گنبد کاوس و على آباد گرگان براى شنیدن سخنرانى او به شهر گنبد کاوس آمده بودند در مسجد مذکور اجتماع و پس از آنکه واعظ دیگرى بجاى شیخ علىبهاءالدینى به منبر میرود، عدهاى از آنان با فرستادن صلوات مانع سخنرانى واعظ جدید مىگردند و یکى از آنها قطعهشعرى را تحت عنوان «شهادت» براى اجتماع کنندگان در مسجد قرائت2 که پس از آن حدود 200 نفر از حاضرین مسجد را ترک و در برابر آن اجتماع و بدادن شعارهائى تحت عنوان «درود بر خمینى، دشمنت را میکشیم» نمودهاند که مأمورین انتظامى براى متفرق کردن آنها دخالت و 54 نفر را دستگیر که پس از انجام تحقیقات هفت نفر محرکین اصلى تظاهرات مذکور را بازداشت و بقیه را آزاد کردهاند. یکى از دستگیر شدگان که قطعه شعر «شهادت» را در مسجد قرائت کرده بود، در تحقیقات گفته حدود 40 برگ اعلامیههاى مربوط به آیتاله سید کاظم شریعتمدارى را که در مورد واقعه روز 19/10/36 قم انتشار یافته از شخصى دریافت و در گنبد توزیع کرده و کتب و نوشتههاى على شریعتى را نیز خریدارى و مطالعه کرده است. هرچند شیعیان منطقه گنبد کاوس در برابر پیروان اهل تسنن (تراکمه) در اقلیت هستند و بعلت فعالیتهاى بهائیان در منطقه مذکور، اختلافاتى بین آنها وجود دارد، معهذا شیعیان در برخى از مناطق گنبد کاوس بویژه شهر گنبد داراى پایگاهى اجتماعى هستند. عدهاى از متعصبین مذهبى این منطقه نیز از تأثیرپذیرى از عقاید و هدفهاى روحانیون افراطى طرفدار خمینى بدور نبودهاند، لذا با گسترشى که فعالیتهاى افراطیون مذهبى و گروههاى برانداز مذهبى پیرو عقاید روحاله خمینى از چندى قبل در نقاط مختلف کشور داشته است، تظاهرات فوق نیز گونهاى مشابه از فعالیتهائى بوده است که از طرف هواداران خمینى انجام گرفته که سخنرانى تحریکآمیز شیخ على بهاءالدینى و اقدامات تعدادى از متعصبین مذهبى متأثر از عقاید روحانیون افراطى، در نضج گیرى آن مدخلیت داشته است و دلائلى در دست نیست که عناصر کمونیست در این تظاهرات عاملیت داشته باشند.1 لذا اقدامات لازم براى دستگیرى شیخ على بهاءالدینى که منطقه را ترک کرده معمول گردیده و پرونده اتهامى او در دادسراى شهرستان گنبد کاوس مفتوح است تا براى رسیدگى قانونى بجریان گذارده شود. تحقیقات از هفت نفر کسانى که در ایجاد این تشنج مدخلیت داشتهاند و با قرار صادره از طرف بازپرس دادسرا در زندان بسر میبرند ادامه دارد. ـ شهربانى مازندران در گزارش 1159 و تاریخ 17/11/2536 خبر از دستگیرى سخنران مسجد جامع گنبد مىدهد: «اطلاع واصله حاکى است شیخ على بهاءالدینى فرزند سید احمد که از سه شب قبل در مسجد جامع گنبد کاووس وعظ مىنموده مبادرت به ایراد مطالب توهینآمیز نموده و ضمن تعریف و تمجید از خمینى برعلیه دشمنانش شعار مىداده، بدین لحاظ شب گذشته وسیله شهربانى گنبد کاووس دستگیر و از منبر رفتن وى در مسجد جلوگیرى ...» با این حال در پایان مطالب این بولتن آمده است که وى فرارى است و اقدامات لازم براى دستگیرى اش به عمل آمده است. 2ـ در گزارش شهربانى مازندران آمده است: «در این اثنا شخصى به نام ابراهیم رجب لو، شغل راننده، اهل رامیان شعرى به عنوان شهادتنامه قرائت و ...»این سند در ضمیمه کتاب آمده است. (ضمیمه 60) 1ـ با این که تدوینگر این بولتن بنا بر شواهد و اسناد، ریشه قیام شهر گنبد را باورهاى مذهبى مردم این منطقه عنوان مىکند، ولى پس از اینکه نعمتاللّه نصیرى رئیس ساواک این گزارش رامىخواند، نظرات تدوینگر آن را قبول نمىکند و مىگوید: «ریشههاى این فعالیتها باید پیدا شود. قابل قبول نیست با این همه کارى که براى آنها شده است دنبال حرفهاى پوچ خمینى بروند در بابل ... در گنبد یقینا ریشههاى دیگرى هم وجود دارد.» این سند در ضمیمه کتاب آمده است. (ضمیمه 61) به دنبال حرکت روز 17/11 در شهر گنبد، ساواک از اقدامات بعدى که در این شهر روى داد در بولتنى سرى خبر داد و نوشت : «روز 18/11/36 اعلامیههایى به مضمون زیر در برخى نقاط شهر گنبد کاوس نصب گردیده است: «درود بر آزادمردان راه حقیقت ـ درود بر شهیدان راه استقلال ایران ـ مرگ بر استعمارگران کثیف و خونخوار ـ زنده باد نهضت بزرگ آیتاللّه خمینى.» پرونده129514 / ج 5) 2ـ صفحه اول این بولتن ویژه با شماره 8354/312 و تاریخ 23/11/36 در اینجا نیامده است. عنوان این بولتن ویژه «بررسى علل تظاهرات روز 17/11/36 شهر گنبد کاوس استان مازندران» است.
نظرات