به مناسبت 26 دی ماه سالروز فرار شاه از ایران/ اصغر میرشکاری
در قرآن کریم میخوانیم:
« وَمَا کَانَ رَبُّکَ لِیُهْلِکَ الْقُرَی بِظُلْمٍ وَأَهْلُهَا مُصْلِحُونَ. پروردگارت این چنین نیست که آبادیها را ظالمانه نابود سازد ، در صورتی که مردمش درستکار باشند. هود /118»
گویایی و شفافیت مطلب بینیاز از هر توضیح و تفسیر و تفصیلی است. نظام خلقت قاعدهمند است و با حساب و کتاب و بر اساس عدل استوار است. هر حرکت بر خلاف آن، ظلم است به خود و به دیگران و نوعی ستیزه جویی با قواعد حاکم بر این نظام و عمل بر خلاف فطرتی که: فطر الناس علیها و قدم به وادی خلاف سنت الهی نهادن. و ظلم به معنای رایج آن که همان ستم و بیدادگری باشد که خود در یک کلام «حاصل استفاده نا به جا از قدرت» محسوب میشود، هرچند در مذمت آن به ویژه در متون دینی بسیار گفته شده، اما متاسفانه در روابط انسانها، در صحنههای گوناگون و در وجوه مختلف رخ مینماید ولی بر اساس سنن حاکم بر هستی ناپایدار است و در اغلب مواقع دامن عامل خود را میگیرد.
حضرت امام خمینی(س) فرازی پندآموز و هشدار دهنده مطرح میکنند که گویی ترسیم واقعی سرنوشت محمد رضا پهلوی و البته هرکسی است که برآن راه و روش بنیان حکومتداری مینهد:
«...اگر شاه به نصایح روحانیون توجه کرده بود و خدمت به این ملت کرده بود، سقوط نمىکرد. لکن خدمت نکرد و خیانت کرد، و پشتوانه مردمى را از دست داد، و وقتى که مردم شنیدند رفت، شادى کردند. چنانکه در رفتن پدرش هم شادى کردند. حکومتها باید عبرت بگیرند از این وضعى که در ایران پیش آمد، و بدانند که وضع براى این بود که محیط اختناق به طورى پیش آوردند که اختناق انفجار آورد». (صحیفه امام، ج8، ص87)
همچنین در تاریخ 58/4/13 در جمع گروهی از عشایر بویر احمد در مورد ظلمهای رژیم پهلوی و پیامدهای آن چنین بیان میدارند:
«این ظلمهایى که شما در محل خودتان ادراک کردید و معاینه کردید ظلمهاى اینها را، همه ماها اینها را دیدیم منتها ما با یک وضعى، شما با یک وضع دیگرى، و اقشار دیگر ملت ما هر کدام به یک وضعى، این ظلمها و این اختناقها و اینها را دیدهاند. و یکى از [عواملى] که موجب پیروزى شماها شد همین زیادى ظلم و زیادى اختناق؛ که این اختناق وقتى زیاد شد، انفجار از آن پیدا مىشود. دنبال یک اختناق طولانى هى عقدهها زیاد مىشود؛ و منتظرند که یک صدایى درآید، ... فریاد درآید، دیگران دنبالش بروند. اینکه در این پیروزى همه ایران با هم مجتمع شدند و همه با هم همصدا شدند و گفتند «ما این رژیم را نمىخواهیم» و «اسلام را مىخواهیم» براى این بود که اینها از رژیم هر چه دیده بودند، بد دیده بودند؛ هر چه دیده بودند ظلم دیده بودند».(همان، ص 444)
کسانی که 35 سال پیش را به یاد میآورند و در چنین روزهایی در سال 1357 در صحنه اجتماع ایران حضور داشتند، از آن دوران چنین ترسیمی دارند: گسترش روز به روز تظاهرات به سراسر ایران حتی به دور افتادهترین دهات و قصبات که هر روز قهر آمیزتر میشد و خون تعدادی بیگناه بر زمین جاری میگشت، دود و آتش و گاز اشکآور و آتش زدن لاستیکها برای خنثیسازی اثر آن، بوی باروت و صفیر گلوله غرش تانکها و نفربرهای نظامی، و تظاهرات و اعتصاب و تکبیر شبانه پشت بامها و کم کم فرار خارجیها و به ویژه مستشاران امریکایی، فرار سران رژیم پهلوی، خارج کردن سرمایهها به بانکهای خارجی، استعفاهای پی در پی نمایندگان و حتی کارگزاران رژیم و در نهایت 26 دیماه 1357 و خروج همیشگی شاه و شاهنشاهی از ایران و انفجار همه ایران از خوشحالی. بوق ممتد و چراغهای روشن اتومبیلها، پخش نقل و شیرینی، در تمام سطح شهرها، واژگونی مجسمهها و... گوشههایی از وصف حال غیر قابل وصف مردم در آن روز بود که جز در 12 بهمن همان سال – روز ورود حضرت امام به میهن – و روز سوم خرداد 1361 -روز فتح خرمشهر- مشاهده نشد.
اما تاریخ که تمام صحنههای آن پر از پند و عبرتآموزی است نشان میدهدکه حضرت امام خمینی در عصر عاشورای 1383قمری(42/3/13) به شاه چنین نصیحت میکنند:
« آقا! من به شما نصیحت مىکنم؛ اى آقاى شاه! اى جناب شاه! من به تو نصیحت مىکنم؛ دست بردار از این کارها. آقا! اغفال دارند مىکنند تو را. من میل ندارم که یک روز اگر بخواهند تو بروى، همه شکر کنند. من یک قصهاى را براى شما نقل مىکنم که پیرمردهایتان، چهل سالههایتان یادشان است، سى سالهها هم یادشان است. سه دسته- سه مملکت اجنبى- به ما حمله کرد: شوروى، انگلستان، امریکا به مملکت ایران حمله کردند؛ مملکت ایران را قبضه کردند؛ اموال مردم در معرض تلف بود، نوامیس مردم در معرض هتک بود، لکن خدا مىداند که مردم شاد بودند براى اینکه پهلوى [رضا شاه ظالم و دیکتاتور] رفت. من نمىخواهم تو این طور باشى؛ نکن. من میل ندارم تو این طور بشوى، نکن! این قدر با ملت بازى نکن! این قدر با روحانیت مخالفت نکن » (صحیفه امام، ج1، ص245)
و درست در تاریخ 58/3/6 یعنی 16 سال بعد از آن خیرخواهی و البته ظلم و خیره سریهای محمد رضاشاه و در نتیجه در به دری وی، حضرت امام به عنوان عبرت چنین میآموزد:
« در طول این سى و چند سالى که بود، [پیوسته] عقدهها روى هم آمد؛ عقدههاى مردم روى هم آمد؛ و [دائماً] نارضایتیها زیاد شد؛ و خدمتهاى او هم به اجانب یکى بعد از دیگرى فاش شد، تا رسید به آنجا که من شاید مکرر این را در بعضى از صحبتهایم گفتم که نکن کارى که وقتى بروى همه مردم شادى کنند؛ نکن این کارى را که همین مطلب را، که وقتى که پدر تو رفت همه شادى کردند، در عین حالى که همه در خطر بودند، تو نکن این کار را، که وقتى رفتى همه شادى کنند » (همان، ج7، ص509)
و نیز میفرمایند:
«آنها که پایه حکومتشان بر قلوب مردم نیست، نظیر همین حکومتهاى سابق بود که وقتى که رفتند، مردم ریختند در خیابانها و گل ریختند و نقل ریختند و آن مسائلى که هر که بوده دیده هر که نبوده شنیده. من همین معنا را به شاه سابق تذکر دادم که کارى نکن که مثل پدرت وقتى بروى همه شادى کنند؛ با مردم باش و با اسلام باش؛ مسیرت مسیر ملت باشد؛ خیانت نباشد در کار، خدمتگزار مردم حکومتها باید باشند؛ و این آدم نشنید این حرفها را؛ و همان شد که گفته مىشد و ما حدس مىزدیم. که دیدیم در زمان رضا خان که وقتى که رفت، مردم شادى کردند؛ و دیدند در این زمان که وقتى که این رفت، همه در خیابانها ریختند و بیشتر شادى کردند.»(همان، ص 528)
و دیگر این که در تاریخ 58/7/6 چنین پند آموزی میکنند:
«شماها یادتان نیست وقتى که این سه مملکت هجوم کردند و ایران را گرفتند در جنگ عمومى، من یادم هست و قم بودم، همه چیز مردم در خطر بود، همه چیز، سه تا لشکر دشمن وارد شده بودند، همه چیزشان در خطر بود، لکن آن روزى که صدا درآمد که رضا شاه را بیرونش کردند، مردم راحت شدند؛ مردم دعا کردند و به هم تبریک شاید مىگفتند! و من به این دومى [نصیحت] کردم که کارى نکن که وقتى رفتى مردم شادى کنند، چنانچه براى پدرت کردند. این را دیگر خود شما دیدید، من نبودم اینجا، که وقتى ایشان رفته است مردم چه کردند، خیابانها چه بساطى بود.»(همان، ج10، ص152)
اما این تذکر و خیرخواهی حضرت امام و همه وسایل عبرت که به قول مولا امیرالمؤمومنین : «ما اکثر العبر و اقل الاعتبار» در شاه مغرور و ستمپیشه که مست قدرت و خودخواهی بود و دیده عقل و پندپذیری خود را فرو بسته میداشت، تأثیری نبخشید تا به سرنوشت شوم خود که یقینا حاصل آن همه ظلم و بیدادگری میبود؛ دچار شد. اما عقلا را قطعا فرصت پندپذیری از دست نمیرود.
جماران
نظرات