مبارزات سیاسی وعاظ و روحانیون مساجد (1357-1341)
با توجه به نقش مؤثر و افکار ناپذیر وعاظ و روحانیون مساجد در پیشبرد نهضت اسلامی، در پژوهش حاضر مبارزات وعاظ و روحانیون با تکیه بر پروندههایی که ساواک و شهربانی کل کشور تحت عنوان «روحانیون افراطی»، برای وعاظ و روحانیون تشکیل دادهاند و در آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی نگهداری میشود، مورد بررسی قرار گرفته است.
مقطع زمانی بعد از کودتای 28 مرداد 32 یکی از سرفصلهای مهم تاریخ معاصر ایران به شمار میرود. شاه که در نتیجه کودتای 28 مرداد با حمایت بیگانگان و عناصر وفادار داخلی خود، قدرت از دست رفته را بازیافته بود، به مدت حدود یک دهه بعد از کودتا با بهرهگیری از روشهای خشن پلیسی و امنیتی فعالیت احزاب، گروهها و فعالان سیاسی مخالف را منکوب کرد. این وضعیت کم و بیش تا اواخر دهه 30 شمسی ادامه یافت، اما تا پیروزی دموکراتها در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و روی کارآمدن دولت کندی، حکومت پهلوی برای انجام اصلاحات اجتماعی و اقتصادی تحت فشار قرار گرفت. همزمان با فشارهای دولت آمریکا، مشکلات ناشی از سوء اداره امور اقتصادی، کسری بودجه و افزایش تورم، بر ملا شدن تقلبات انتخابات دوره بیستم مجلس شورای ملی و افزایش اعتراضات دانشجویان، فرهنگیان و دانشآموزان حکومت را با بحرانجدی مواجه کرد که نتیجه آن روی کار آمدن دولت علی امینی به توصیه آمریکا و با رویکرد انجام اصلاحات بود.
برنامه اصلاحات ارضی دولت امینی از آنجا که هدف مساوات طلبانه نداشت و شاه از آن در جهت مکانیزه کردن کشاورزی و سرعت بخشیدن به روند صنعتی شدن ایران که نتیجه آن توسعه ناهمگون کشور بود، بهره میگرفت ،موجب نارضایتیهایی گردید. (1) افزایش نارضایتیهای عمومی از تندرویهای نخست وزیر، اختلاف او با شاه بر سر بودجه نظامی و قطع حمایت جبهه ملی از او زمینة های سقوطش را فراهم کرد و شاه با وعدهای که به دولتمردان آمریکایی در مورد ادامه اصلاحات داد، وی را از نخست وزیری بر کنار نمود. (2)
همزمان با این تحولات آیتالله بروجردی مرجع شیعیان رحلت کرد. شاه که در دوره زعامت آیتالله بروجردی با توجه به تمرکز مرجعیت از رویارویی با وی پرهیز میکرد فرصت را مغتنم شمرد؛ از یک سو پیام تسلیت رحلت آیتالله بروجردی را به آیتالله سید محسن حکیم در حوزه نجف فرستاد و از دیگر سو لایحه اصلاح انتخابات انجمنهای ایالتی و ولایتی که شرایط مذهبی را نادیده میگرفت و به زنان حق رأی میداد را در دستور کار هیأت دولت قرار داد. برداشت حکومت پهلوی در آن فضای اجتماعی و سیاسی آن بود که تداوم برنامههای اصلاحی مورد استقبال طیفهای روشنفکری و غیر مذهبی که پتانسیل آنها در تظاهراتهای اواخر دهه 30 تخلیه شده بود، قرار خواهد گرفت و نیروهای مذهبی به خاطر خلاء وجود مرجعیت، قادر به ابراز مخالفت نخواهند بود. اما حوادث بعدی نشان داد که حکومت پهلوی در ارزیابی توان علما و روحانیون در مقابله با طرحهای اصلاحی بویژه در نادیده گرفتن مسائل مذهبی دچار اشتباهی فاحش شده است.
مخالفت سرسختانه علما و روحانیون و در رأس آنها امام خمینی (ره) با لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی ـ نشان داد که تلاش رژیم برای انتقال پایگاه مرجعیت شیعه به نجف بیثمر و انتظار سکوت جامعه روحانیت در مقابل برنامههای اصلاحی انتظاری بیهوده بوده است. مراجع و علمای مذهبی با آگاهی از محتوای لایحه انجمنها با عنوان دفاع ازکیان اسلام و حقوق مسلمانان به مخالفت با آن برخاستند. نقش وعاظ و روحانیون مساجد در این بین این بود که پیام ها و مواضع علما و بویژه رهبری نهضت را به گوش توده مردم رسانده و مبارزه را از بیوت مراجع و حوزههای علمیه به میان تودهها کشانده و تبدیل به نارضایتی عمومی علیه حکومت پهلوی کردند. مساجد و منابر به سنگر مبارزه علیه حکومت تبدیل شد و وعاظ و روحانیون با بیانی رسا و شیوا اعلامیههای مراجع و علما را برای مردم میخواندند و مردم را با اهداف و آرمانهای مراجع آشنا میساختند. مبلغین مذهبی حلقه ارتباط علما و تودههای ناراضی شدند و با محکوم کردن تلاش حکومت برای مخالفت با شعائر اسلامی نقش بسیار با اهمیتی در وادار کردن حکومت و لغو تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی ایفا کردند. بدین گونه همانطور که امام خمینی در نامه 7 آبان 41 خطاب به فلسفی از تلاش وی و دیگر وعاظ در معرفی برنامههای حکومت پهلوی و مخالفت آن برنامهها با شرع اسلام تشکر کرده و وعاظ را به تداوم مبارزه دعوت کرده بود. (3) وعاظ و روحانیون مساجد در آغاز راهی سخت و طولانی قرار گرفتند.
در کمتر از دو ماه بعد از لغو لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی در 19 دی ماه 41، شاه اصول ششگانه معروف به انقلاب سفید را که بعدا اصول دیگری به آن افزوده شده معرفی کرد و دولت روز 6 بهمن آن سال را برای همهپرسی اصول انقلاب سفید تعیین کرد. یکی از تصمیمات مسئولان مملکتی تشویق سخنوران و وعاظ به منظور توضیح و تشویق محسنات لوایح مورد بحث و تجلیل از مقام شاه و توجه او به عقاید و افکار عمومی بود؛ (4) اما بر خلاف تصمیمگیری محافل رسمی حکومتی آنچه مردم را به سمت مخالفت با همهپرسی لوایح ششگانه سوق داد، برگزاری مجالسی بود که از طرف روحانیون و وعاظ برای انتقال مواضع علما و مراجع نسبت به رفراندوم در مساجد مختلف برگزار میگردید. این امر از اوایل بهمن به صورت جدی اعمال گردید و تا روز برگزاری رفراندوم دامنه وسیعتری پیدا کرد. به دنبال صدور اعلامیه امام خمینی در روز 2 بهمن 41 در مورد تحریم رفراندوم و پخش آن اعلامیه در تهران وبد که موج جمعیت معترض در خیابانهای تهران به راه افتاد. (5) در آن روز فلسفی واعظ در منزل آیتالله بهبهانی در حضور هزاران نفر از مردم در سخنرانی خود با اصول ششگانه مخالفت کرد و پیام مراجع مذهبی را به گوش مردم رساند و از جمعیت برای اجتماع در مسجد حاج سید عزیزالله دعوت به عمل آورد. هنگامی که جمعیت به منزل آیتالله سید احمد خوانساری رسید حاج عباسعلی اسلامی واعظ معروف اعلامیه خوانساری در تحریم رفراندوم را قرائت کرد و سپس آیتالله خوانساری و جمعی دیگر از روحانیون در پیشاپیش جمعیت به سوی مسجد حاج سید عزیزالله به حرکت در آمدند. در حالیکه خیابانهای تهران از دانشگاه تا بازار مملو از جمعیت بود و عده زیادی نیز در مسجد حاج سید عزیزالله و خیابانهای اطراف آن اجتماع کرده بودند، نیروهای پلیس به مردم حملهور شده و عده زیادی را ضرب و شتم کرده و تعدادی را نیز دستگیر کردند.(6)
در شهرستانها نیز وعاظ و روحانیون در مساجد و مجامع مذهبی اعلامیههای امام خمینی و دیگر مراجع را برای مردم قرائت میکردند و آنان را در جریان ماهیت لوایح و رفراندوم قرار میدادند. حکومت در مقابل این تحرکات بسیاری از وعاظ و روحانیون را به اتهام موضعگیری علیه رفراندوم زندانی و تبعید کرد.(7) در تهران روز بعد از برگزاری رفراندوم که مصادف با شروع ماه رمضان بود، فلسفی از رفتن به منبر در مسجد سید عزیزالله منع شده و بسیاری از ائمه جماعت و وعاظ نیز بازداشت شدند. (8) همچنین در آستانه ماه رمضان که از روز هفتم بهمن شروع میشد، نخست وزیر دستورالعمل آمرانه و شدیدی برای کنترل فعالیت وعاظ و روحانیون خطاب به استانداران و فرمانداران کل به صورت بخشنامه صادر کرد که در آن دستور داده شده بود به محض اینکه آثار کوچکترین ناراحتی پیدا شد فوری مسببین را دستگیر و به تهران بفرستند و به وعاظ تذکر دهند فقط به امور دینی بپردازند.(9)
در همان حال امام خمینی به علمای قم پیشنهاد کرد در اعتراض به برنامه های حکومت واعلام انزجار از انقلاب سفید برگزاری نماز جماعت و وعظ و تبلیغ در ماه رمضان در سراسر کشور تعطیل گردد. بعد ا زموافقت مراجع قم و علما و روحانیون تهران و شهرستانها با پیشنهاد امام خمینی، مساجد تهران، قم، اصفهان، شیراز و بسیاری دیگر از شهرها به حالت تعطیل در آمد. (10) با توجه به حساسیت اوضاع در شهر قم در روز چهارم ماه رمضان، سرلشکر پاکروان رییس وقت ساواک شخصا به ساواک قم دستور داد که کلیه وعاظ و روحانیون را تحت مراقبت لازم قرار داده و هرکس اهانت یا اتهامی به شاه وارد کرد یا مردم را علیه امنیت و مصالح کشور تحریک نمود، تحت تعقیب قرار دهند.
شدت عمل سازمانهای امنیتی حکومت پهلوی بر روحانیون و وعاظ بعد از ماه رمضان نیز تداوم یافت و تعدادی از آنها دستگیر و تعدادی ممنوعالمنبر شدند. در آستانه عید نوروز امام خمینی اعلامیه معروف خود مبنی بر تحریم عید نوروز را انتشار داد.(11) و چند روز بعد عدهای از وعاظ مشهور از جمله شیخ عباسعلی اسلامی به قم رفتند و در مدرسه فیضیه با طلاب به تصمیمگیری پرداختند. امام خمینی گوینگان مذهبی قم را به حضور طلبید و از آنان خواست زائرانی را که در ایام عید از نقاط مختلف کشور به قم میآیند را در مجالس که به مناسبت سالروز شهادت امام جعفر صادق (ع) تشکیل میشود از اوضاع کشور آگاه کنند.(12) به دنبال صدور اعلامیه امام خمینی و موضعگیریهای ایشان، ساواک دستورالعملی صادر کرد که در آن تأکید شده بود که فعالیت وعاظ در روز دوم فروردین که مصادف با روز دوم فروردین بود به شدت کنترل شود و برای تعقیب محرکین برابر مقررات اقدام شود. بر اساس همین دستورالعمل بود که فاجعه مدرسه فیضیه رقم خورد.
به دنبال وقوع واقعه مدرسه فیضیه و کشته و زخمی شدن تعدادی از طلاب، وعاظ و روحانیون مساجد نیز از تعرض مأموران حکومتی در امان نماندند و بسیاری از آنان زندانی و تعداد زیادی نیز ممنوعالمنبر شدند. در اعتراض به واقعه مدرسه فیضیه و بازداشت و ممنوعالمنبر شدن و عاظ، روحانیون قم، قزوین، کاشان، مشهد، اصفهان و بسیاری دیگر از شهرستانها اقامه نماز جماعت در مساجد را تعطیل کردند(13) و جامعه اهل منبر کرمان طی تلگرافی که به محضر امام خمینی مخابره کردند ضمن اعلام پشتیبانی کامل خود از مجاهدات خالصانه ایشان د راه دفاع از حریم اسلام، آمادگی خود را برای اطاعات از اوامر ایشان اعلام کردند.
با نزدیک شدن ماه محرم سال 42 علما و روحانیون تصمیم گرفتند که با استفاده از مجالس وعظ و بهرهگیری از احساسات مذهبی واقعه مدرسه فیضیه و دیگر اعمال حکومت پهلوی را در اذهان مردم زنده نگه دارند و با اعزام وعاظ به شهرستانها، بخشها و روستاها وضعیت مملکت و بیتوجهی شاه و نخست وزیر به اسلام و برنامه تضعیف روحانیون را به گوش مردم برسانند.(14) در بیست و ششم اردیبهشت جلسهای متشکل از نمایندگان علمای شهرستانها و عدهای از وعاظ در منزل امام خمینی تشکیل گردید و برنامههای ایشان برای محرم تشریح شد. امام خمین در آن جلسه روحانیون و وعاظ را از هراس از مأموران حکومتی در حذر داشت و آنان را به مبارزه پیگیر علیه رژیم پهلوی دعوت کرد.(15) علاوه بر آن امام خمینی با ارسال نامهها، تلگرامها و پیامهای شفاهی به وعاظ و روحانیون اهل منبر آنان را به بهرهبرداری از ماه محرم در راه احیای اسلام و نجات مسلمین تشویق کرد؛(16) و در اوایل محرم نیز تعدادی از وعاظ از جمله سید محمدرضا سعیدی را به آبادان و کشورهای عربی حوزه خلیج فارس اعزام کرد تا علیه حکومت پهلوی تبلیغ نمایند.(17) از سوی دیگر ساواک شراط سختی برای برپایی مراسم عزاداری و مجالس وعظ تعیین کرد و کلانتران پلیس را ملزوم کرد که صورت مساجد تکایا و منازلی که روضهخوانی و ذکر مصیبت در آن تشکیل میشود را با ذکر محل به نام صاحب ملجس و واعظی که در آن مجلس شرکت خواهد کرد را تهیه کنند و صاحبان مساجد و تکایا را ملزوم کرد که در ماه محرم جز در موارد دینی و عزاداری و ذکر مصیبت مطالب دیگری ذکر نکنند. ساواک همچنین روحانیون و وعاظی که قرار بود به منبر بروند را ملزم به امضا التزام نامهای میکرد که بر طبق آن مطالبی که در منبر میگویند جنبه مذهبی داشته باشد و از پرداختن به مسائل سیاسی و غیر مذهبی خودداری کنند و نیز از آیتالله خمینی و مدرسه فیضیه نیز اسم نبرند. (18)
با فرا رسیدن ماه محرم نوار سخنرانی امام خمینی که پیش از محرم در مدرسه فیضیه ایراد شده بود در تهران توزیع گردید.(19) امام خمینی همچنین در روز دوم محرم پیام معروف خود خطاب به وعاظ و گویندگان مذهبی و هیأتهای عزاداری را صادر کرد. امام خمینی در این پیام تعهدات و ا لتزاماتی که دستگاههای انتظامی و امنیتی حکومت از وعاظ و روحانیون گرفته بود را غیرقانونی اعلام کرد و التزام گیرندگان را مجرم و قابل تعقیب معرفی کرد و مبلغان و وعاظ را به اجرای وظایف دینی خود متذکر گردید.(20) به دنبال صدور رهنمودهای امام خمینی اشتیاق وعاظ و گویندگان مذهبی در تبعیت از دستورات رهبری نهضت بیشتر شد و در منابر مختلف سردمداران حکومت پهلوی را مورد شدیدترین حملات قرار دادند. در اغلب مجالس عزاداری که در مساجد نظیر مسجد آذربایجانیها، مسجد حاج ابوالفتح، مسجد فخریه و منزل علما و روحایون برگزار میگردید وعاظ به برنامههای دولت حمله میکردند و اعلامیههای امام خمینی و دیگر مراجع در بین مردم توزیع میگردید. بیشترین حملات از سوی وعاظ مشهور نظیر فلسفی، حاج شیخ فضلالله محلاتی، حجازی، سید غلامحسین شیرازی، اعتمادزاده ، شیخ جعفر خندقآبادی و شیخ جعفر نهاوندی صورت میگرفت و ا ین چند تن سر دسته وعاظ مخالف به شمار می رفتند. (21) در روز تاسوعا بر خلاف دستورالعملهای شهربانی و ساواک، هیأتهای مذهبی علاوه بر مساجد بازار وارد محوطه بازار نیز شدند و به عزاداری پرداختند. وعاظ معروف نظیر حجتالاسلام فلسفی پیشاپیش دستههای عزاداری حرکت میکردند. اشعار و نوحهها بیشتر رنگ سیاسی به خود گرفت و در رثای شهدای فیضیه و رهبری امام خمینی نوحههای بسیاری سر داده شد.(22)
فعالیت روحانیون و وعاظ د دهه اول محرم سال 42 نشان داد که جامعه روحانیت با وجود تحمل وقایعی نظیر فاجعه مدرسه فیضیه از توان بالایی در زمینه بهرهگیری از مناسبتهای مذهبی برخوردار است و قادر است از چنین بستر مناسبی برای تداوم مبارزه با حکومت پهلوی استفاده کند. وعاظ و روحانیون با استفاده از پایگاه قابل توجهی که در میان مردم داشتند از طریق وعظ و خطابه، مبارزه را از سطح حوزههای علمیه و مجامع مذهبی به میان تودهها انتقال دادند. شور و هیجان ناشی از احساسات مذهبی با خشمی که در دل تودههای مردم وجود داشت به هم آمیخت و موجب قیام 15 خرداد گردید. جرقه این قیام با سخنرانی امام خمینی در عصر عاشورا زده شد. رهبری نهضت به خوبی واقف بود که در بین مردم آمادگی لازم برای رویارویی مستقیم با حکومت فراهم شده است. هر چند آن سخنرانی افشاگرانه موجب بازداشت امام خمینی در سحرگاه پانزدهم خرداد شد امام این امر خود موجب تجدید قوای نهضت و دمیده شدن روح مبارزه در میان روحانیون و عامه مردم علیه حکومت پهلوی گردید.
قیام 15 خرداد که در اعتراض به بازداشت امام خمینی به وقوع پیوست و حکومت پهلوی به سبب وحشت از گرایش فزاینده توده مردم به نهضت اسلامی به شدت آن را سرکوب کرد، یکی از ثمرات مبازهای بود که با رهبری امام خمینی از پای مناب رو مساجد بر پا شده بود. روح پویایی که بر این مبارزه حاکم بود سبب گردید که حبس و شکنجه نیز نتواند مبارزانی که در این راه قدم نهاده بودند از عزم خود باز دارد. آن عده از روحانیون و وعاظ که در جریان قیام 15 خرداد دستگیر شده بودند در زندان نیز دست از تلاش خود برنداشتند و با تشکیل جلسات علمی و فن آموزش سخنوری به رسالت خود ادامه دادند.
در ماه ماه رمضان سال 42 حملات روحانیون و وعاظ به حکومت پهلوی شدت یافت. آنان در سخنرانیها و اعلامیههایی که صادر میکردند برنامه های ضد اسلامی حکومت را افشا کرده و از آن انتقاد میکردند. شهید هاشمینژاد، شهید قاضی طباطبایی، شهید مطهری و شهید باهنر از جمله شخصیتهایی بودند که در پاییز و زمستان سال 42 با وجود سختگیریهای ساواک حملات خود را متوجه هیأت حاکمه کردند.(23) در نیمه دوم آن سال تعدادی از روحانیون تبریز تبعید شدند. شهید هاشمی نژاد در مشهد دستگیر و زندانی شد و در تهران نیز شهید باهنر بعد از سخنرانیهای شدید در طول ماه رمضان، در اسفند ماه آن سال دستگیر شد. در اواخر اسفند 42 جمعی از روحانیون و وعاظ تهران از جمله فلسفی، شیخ محمد تهرانی، جزایری، شیخ جواد فومنی و خندقآبادی به مناسبت سالروز واقعه مدرسه فیضیه اعلامیهای صادر کردند و آن را در شب سالگرد رحلت آیتالله کاشانی پخش نمودند. گزارشهای ساواک نشان دهنده این واقعیت است که روحانیون و وعاظ تهرانبا تشکیل جلسات مستمر تصمیم به تشددی مبارزات خود در سال جدید گرفتهاند و بازاریان متعهد نیز هزینه چاپ اعلامیههای آنان را تقبل کردهاند.
ساواک با استفاده از تجربه طرحی که در رمضان سال 42 در مورد وعاظ و روحانیون به اجرا در آورد، در صدد بر آمد که پیش از فرا رسیدن ماه محرم 43 با تهیه طرحهای امنییت فعالیت روحانیون و وعاظ در ماههای محرم و صفر را تحت کنترل در آورد. بر اساس طرح پیشنهادی سواک خراسان در ماههای محرم و صفر در مساجد مهم به دست اشخاص مورد اعتماد ساواک مجالس عزاداری بر پا گردد، از وجود وعاظ موافق دولت که تحبیب شدهاند، در مساجد و تکایا استفاده شود، وعاظ مخالف دولت تهدید شوند و تعدادی از عمال ساواک به مجالس عزاداری اعزام شوند تا در صورت ایراد سخنرانی علیه حکومت نظم جلسات را بر هم زنند و ... بر پایه چنین طرحهایی بود که ساواک سعی زیادی در کنترل مجامع مذهبی، مجالس سوگواری و مراسم عزاداری به عمل آورد و انواع التزامات و تعهدات را برای روحانیون و وعاظ ایجاد کرد تا در ماه محرم سال 43 و مخصوصا در دهه اول آن ماه فعالیت آنان را تحت کنترل در آورد. علاوه بر آن فعالیت علما و مراجع تقلید، انجمنهای اسلامی و کانونهای روشنفکری که با مراجع تقلید در ارتباط بودند نیز شدیدا تحت نظر قرار گرفتند. با وجود این، وعاظ و روحانیون در محرم سال 43، بدون ایجاد بهانه برای تجدید حملات نیروهای امنیتی و انتظامی به مجامع مذهبی، ضمن برگزاری مراسم سوگواری به وظایف خود در زمینه یادآوری قیام 15 خرداد و واقعه مدرسه فیضیه پرداختند.(24)
از جمله دیگر طرح هایی که از طرف ساواک در سال 43 در مورد روحانیون و وعاظ به مرحله اجرا در آمده طرح تضعیف وضع مالی آنان بود بر اساس طرح مذکور ساواک از پرداخت کمکهای مالی بازاریان به روحانیون و وعاظ مخالف دولت جلوگیری به عمل میآورد، وجوهی که از موقوفات به وعاظ و روحانیون پرداخت میشد تحت کنترل قرار میگرفت و شهربانی نیز موظف بود که بانیان مجالس روضهخوانی باید پیشاپیش اسامی وعاظی را که در نظر دارند دعوت کنند به شهربانی معرفی نمایند تا شهربانی با توجه به لیست وعاظ مخالف دولت آنان را از رفتن به چنین مجالسی باز دارد. طرح مذکور از نظر زمانی یک روز بعد از تصویب قانون کاپیتولاسیون در 21 مهرماه 43 در مجلس شورای ملی، مورد تأیید حکومت قرار گرفت و بر اجرای آن تأیید گردید. همزمانی طرح تضعیف روحانیون و وعاظ با تصویب قانون کاپیتولاسیون به این خطار بود که حکومت پهلوی مخالفت شدید روحانیون با قانون مذکور را پیشبینی میکرد. همانگونه که حکومت پیشبینی میکرد، پخش خبر تصویب لایحه کاپیتولاسیون موجی از مخالفت و نارضایتی در مجامع مذهبی ایجاد کرد. امام خمینی در چهارم آبان 43 طی سخنرانی شدیداللحنی نمایندگان مجلسین را به خاطر خیانتی که در جریان تصویب آن لایحه انجام دادند ازنمایندگی ملت عزل کرد و خیانت دولت و مجلس به مملکت را افشا کرد. امام خمینی بعد از این سخنرانی پیامی خطاب به ملت ایران صاد رکرد که در آن پرده از ماهیت لایحه کاپیتولاسیون برداشت و آن را مخالف اسلام و قرآن معرفی کرد و از مردم خواست که به مخالفت با آن لایحه بپردازند. (25)
به دنبال موضعگیری امام خمینی علما و روحانیون اعلامیههایی در محکوم کردن آن لایحه انتشار دادند و گویندگان مذهبی در منار بر ضد دولت و مصونیت قضای مستشاران آمریکایی در ایران سخنرانیهای شدیدی ایراد کردند. واکنش دستگاههای امنیتی و انتظامی در برابر موج فزاینده این اعتراضها، دستگیری تعدادی از روحانیون و وعاظ بود. سید کاظم قریشی، شیخ احمد کافی، واعظی، مقدسیان، موحدی اصفهانی و ربانی املشی از جمله وعاظی بودند که در اولین روزهای اعتراض به لایحه کاپیتولاسیون به زنان افتادند و تحت شکنجههای ساواک قرار گرفتند. (26) به دنبال پخش خبر تعبدی امام خمینی، نیروهای امنیتی و انتظام یبه حالت آمادهباش در آمدند و منازل علما و روحانیون را تحت کنترل قرار دادند و برنامه مراقبت از مساجد شهر به شدت به اجرا در آمد. روحانیون بسیاری از شهرستانها از جمله آبادان، اصفهان، اهواز، جهرم، تهران، قم، شیراز، مشهد، کاشان و ... در اعتراض به تبعید امام خمینی برگزاری نماز جماعت را تعطیل کردند. از آن پس ذکر نام امام خمینی و دعا برای سلامتی او به یکی از ارکان سخنرانی وعاظ و روحانیون در مساجد تبدیل شد. این در حالی بود که شهربانی کل شکور طی بخشنامه ای به رؤسای شهربانی استانها، سخنرانی وعاظ و روحانیون مساجد در مورد امام خمینی و لایحه کاپیتولاسیون را ممنوع اعلام کرده بود. اما بسیاری از روحانیون و وعاظ از سپردن التزام در این زمینه خودداری میکردند و در نتیجه ممنوعالمنبر میشدند و بسیاری نیز پس از پایان سخنرانی بازداشت میشدند. (27)
حکومت پهلوی برای کنترل فعالیت وعاظ و روحانیون مساجد در محرم سال 44 برنامههای بسیار سختی را به اجرا گذاشت که در نتیجه آن بیش از 70 نظر از گویندگان و خطیبان در تهران و شهرستانها ممنوعالمنبر شدند و در قم رفتن دستههای عزاداری به منزل امام خمینی را ممنوع کردند. در ماه رمضان همان سال ساواک 122 نفر از روحانیون و وعاظ را ممنوعالمنبر اعلام کرد(28) و به ساواک سراسر استانها دستور داد که با همکاری شهربانی از منبر رفتن آنها جلوگیری به عمل آید. علاوه بر آن ساواک کنترل شدید فعالیت روحانیون و وعاظ با سابقه را نیز در دستور کار خود قرار داد؛ چنانکه شهید محمدرضا سعیدی را که از هشتم مرداد سال 45 تا هفدهم مهر آن سال در زندان به سر برده بود را تحت نظارت مأموران نفوذی خود قرار داد تا فعالیتهای وی به دقت گزارش شود. (29)
در تابستان سال 45 اداره کل سوم ساواک طرح مربوط به احزاب و دستجات افراطی مذهبی را به ساواکهای سراسر کشور ابلاغ کرد. بر اساس آن طرح مراکز ساواک مأموریت داشتند گروهها و جمعیتهای مذهبی را شناسایی و در بین آنها نفوذ کنند. در آستانه ماه رمضان آنسال برنامه احضار وعاظ و روحانیون به ساواک و گرفتن تعهد از آنان دوباره شدت گرفت. در فروردین سال 46 و حدود 10 روز پیش از آغاز ماه محرم، ساواک قم صورت اسامی وعاظی که منبر رفتن آنها نیازمند اجازه قبلی سازمانهای امنیتی و انتظامی بود را به اداره کل سوم ساواک ارسال کرد تا در مورد منبر رفتن آنها تصمیمگیری شود. در محرم آن سال تعداد زیادی از روحانیون و وعاظ از رفتن به منبر من شدند. با وجود این سختگیریها ، در ماههای محرم و صفر آن سال روحانیون و وعاظ فعالیت خود را به شکل تهیه و توزیع نشریات انتقادآمیز، انتقاد از طرح قانون حمایت خانواده و اجرای آییننامه تحصیلات علوم دینی و تشکیل مجسل مؤسسان و لزوم بازگشت امام خمینی به وطن ادامه دادند. کنترل شدید، احضار و ممنوعالمنبر کردن وعاظ و روحانیون بویژه در مناسبتهای مذهبی تا اوایل دهه 1350 ادامه یافت و علاوه بر آن تعدادی از روحانیون و وعاظ زندانی شدند و تحت شدیدترین شکنجههای ساواک قرار گرفتند. در طول آن سالها روحانیون با تشکیل مجامع مذهبی آتش مبارزه با حکومت پهلوی را همچنان گرم نگه میداشتند. علمای طراز اول در مناسبتهای مذهبی با برگزاری جلسات و مجالس ذکر د منازل خود همچنان مردم و وعاظ را در صحنه مبارزه نگه میداشتند. در مساجد مشهد و قم و نیز در مدارس دارالتبلیغ و فیضیه به طور مرتب وعاظ را به منبر دعوت میکردند. علاوه بر آن در مناسبتهای مختلف نظیر سالگرد واقعه مدرسه فیضیه قم، اعلامیههای ضد دولتی پخش میکردند. در مجامعی که در مسجدالجواد و مسجد هدایت تهران برگزار میشد شخصیتهای عالمی همچون محمدجواد باهنر و مترضی مطهری با سخنرانی در مورد موضوعات و مسائل اجتماعی به بیان مسائل اساسی جامعه نظیر اصلاحات و شرایط مصلح میپرداختند. (30)
جلسات مذهبی مسجد هدایت که در آن آیتالله طالقانی و مرتضی مطهری و وعاظی نظیر عبدالحمید معادیخواه سخنرانی میکردند، آنچنان مورد استقبال قرار میگرفت که علاوه بر صحن و شبستان مسجد، خیابانهای اطراف نیز مملو از جمعیت مشتاق میشد. در این جلسات سخنرنان در مورد ایدئولوژی اسلام و رهبریت در اسلام صحبت میکردند. برگزاری جلسات مذهبی محدود به تهران نبود. شخصیتهای روحانی و وعاظ در مراکز استانها و حتی در شهرستانهای دور افتاده نیز اقدام به برپایی جلسات مذهبی میکردند و علاوه بر روحانیون، دانشگاهیان و تحصیلکردهای دانشگاهی هم در آن شرکت میکردند که خود نشان دهند پیوند افکار و اندیشههای روحانیون و دانشگاهیان میباشد.
حفظ ارتباط با رهبری نهضت در دوران تبعید و انتشار اعلامیهها، پیامها و آثار مکتوب ایشان از دیگر جنبههای برجسته مبارزات روحانیون و وعاظ بود و نامهها، پیامها و آثار امام خمینی از طرف مختلف به ایران میرسید. بسیاری از وعاظ شخصا به عراق مسافرت میکردند و در ملاقات با امام خمینی رهنمودهای لازم در مورد ادامه مبارزه و متشکل کردن جوانن از ایشان کسب میکردند. چنانکه شهید محمدرضا سعیدی چندین بار به ملاقات امام شتافت و بر پایه رهنمودهای ایشان بود که سعیدی در مسجد موسی بن جعفر واقع در خیابان غیاثی تهران پیام امام خمینی در مورد کنار گذاشتن تقیه در مبارزه با حکومت پهلوی را به گوش مبارزان میرساند. در همان دوران سعیدی بخشهای مربوط به ولایت و خلاف از کتاب تحریرالوسیله امام خمینی را از عربی به فارسی برگرداند و در تهران به چاپ رساند و در اختیار علاقمندان قرارداد.(31)
در کنار اینگونه فعالیتها، کار اطلاعرسانی و اعزام مبلغین به شهرستانها و روستاها نیز در دستور کار روحانیون و وعاظ قرار داشت. در دوران تبعید امام خمینی در مناسبتهای مذهبی از طرف حوزه علمیه قم به طور مرتب وعاظ به روستاها اعزام میشدند و با سخنان خود صحنه مبارزات را به سراسر مملکت گسترش میدادند. روحانیون ووعاظ در آستانه مناسبتهای مذهبی و بویژه در ماههای محرم، صفر و رمضان با تشکیل جلساتی به تصمیمگیری در مورد استفاده شرایط میپرداختند. ساواک برای کنترل روحانیونی که به عنوان وعظ و خطابه و سوگواری به روستاها اعزام میشدند به نواحی ژاندارمری دستور داده بود که فعالیت آنانرا کنترل کند . با وجود همه برنامهها و طرحهای امنیتی برای کنترل فعالیت روحانیون و وعاظ انان موفق شدند مبارزات را در سراسر مملکت گسترش دهنده به نحوی که تا سال 56 ساواک و شهربانی همه طرحهای خود را به مرحله اجرا در آورده اما روحانیون و وعاظ دست از مبارزه برنداشته بودند.
پاییز و زمستان سال 56 زمان سرنوشت ساز یبرای نهضت اسلامی بود. حوادث نیمه دوم آن سال حکومت پهلوی را در موضعی تدافعی در مقابل مبارزان قرار داد و نیز بیثمر بودن سیاست فضای بازسیاسی را به اثبات رساند و به روحانیون و وعاظ فرصتی تازه بخشید که نهضت خود را جدیت بیشتر تا پیروزی نهایی ادامه دهند. شهادت مصطفی خمینی در نجف بار دیگر ساواک را به عنوان مظنون اصلی معرفی کرد و از سوی دیگر مجالس بزرگداشت آن مرحوم موجب معرفی بیش از پیش نام امام خمین و آرمانهای ایشان در میان مردم گردید. انتشار مقاله توهینآمیز روزنامه اطلاعات که واکنشی نسبت به مطرح شدن نام امام خمینی در میان آحاد مردم به شمار میرفت و با هدف در هم شکستن اعتبار ایشان انجام گرفت ضربه مهلک دیگری بر حکومت پهلوی وارد کرد. اشتباه فاحش برنامهریزان حکومت پهلوی در انتشار مقاله "استعمار سرخ و سیاه" موج سهمگینی از خشم و نفرت نسبت به حکومت را در میان مردم و مجامع مذهبی قم در روزهای 18 و 19 دی سال 56 پدید آورد که نتیجه آن رقم خوردن قیامی بود که خود سرمنشاء قیامهای پی در پی گردید. هر چند در فاصله دی ماه 56 تا خرداد 57 تعداد زیادی از روحانیون و وعاظ را به جرم شرکت در قیامهای متعدد به مناطق مختلف قرارداد و حتی در تابستان 57 نیز همچنان روحانیون را به جرم سخنرانی علیه مقاله " استعمار سرخ و سیاه" تحت تعقیب قرار میداد، اما تلاش حکومت پهلوی برای به سکوت کشاندن روحانیون و وعاظ و خاموش کردن آتش مبارزات، ثمرهای جز تشدید مبارزات و گسترش روز افزون احساسات انقلابی در بر نداشت.
پانوشت:
1ـ آبراهامیان ، یراوند ، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گل محمدی و محمد ابراهیم فتاحی، تهران ، نشرنی ، چاپ اول 1377 ، ص 520؛ امجد ،محمد ، ایران از دیکتاتوری سلطنتی تا دین سالاری ، ترجمه حسین مفتخری ، تهران ، انتشارات باز ، چاپ اول 1380 ، ص 141 .
2ـ آبراهامیان ، صص 521-520
3ـ خاطارت و مبارزات حجتالاسلام فلسفی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، چاپ اول 1367، ص 238
4ـ قیام 15 خرداد به روایت اسناد ، ج 1 ، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، چاپ اول 1378 ، ص 469
5ـ روحانی، سید حمید ، نهضت امام خمینی ، ج 1 ، مؤسسه چاپ و نشر عروج ، چاپ پانزدهم 1381، ص 262
6ـ همان ، ص 263
7ـ همان ، صص 294-293
8ـ خاطرات و مبارزات حجتالاسلام فلسفی ، صص 249-247
9ـ روحانی ، ج 1 ، ص 283
10ـ همان ، صص ، 313-310
11ـ صحیفه نور مجموعه رهنمودهای حضرت امام خمینی ، ج 1 ، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی ، چاپ دوم 1370، ص 61
12ـ روحانی ، ج 1 ، صص 364-363
13ـ قیام 15 خراد به روایت اسناد ، ج 2 ، صص 77 و 60 ؛ یاران امام به روایت اسناد ساواک ، کتاب دوازدهم ، مرکز بررسی اسناد تاریخ وزارت اطلاعات، چا اول 1378 ، ص 28
14ـقیام 15 خرداد به روایت اسناد ، ج 2 ، ص 211
15ـ روحانی ، ج 1 ، صص 453ت 452
16ـ خاطرات و مبارزات حجتالاسلام فلسفی ، ص 254
17ـ یاران امام به وایت اسناد ،ج 1 ، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات ، چاپ اول 1376، صص 2-1
18ـ روحانی ، ج 1 ، صص 462-461
19ـ قیام 15 خرداد به روایت اسناد ، ج 2، ص 318
20ـ صحیفه ، ج 1 ، صص 90-89
21ـ یاران امام به روایت اسناد ساواک ، کتا ب پنجم ، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات ، چاپ اول 1377 ، صص 4ـ2 ؛ قیام 15 خرداد به روایت اسناد ، ج 2 ، ص 336 ، 208- 207
22ـ قیام 15 خرداد به روایت اسناد ، ج 2 ، ص 390-389
23ـ یاران امام به روایت اسناد ساواک ، ج 13 ، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات ، چاپ اول 1378 ، ص 47-46 ؛ یاران امام به روایت اسناد ساواک ،کتاب سی و یکم ، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات ، چاپ اول 1382 ، ص 49 ، یاران امام به روایت اسناد ساواک ، کتاب پانزدهم ، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات ، چاپ اول 1379 ، صص 45-44
24ـ یاران امام به روایت اسناد ساواک ، ج 21 ، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات ، چاپ اول 1380 ، ص 4
25ـ صحیفه نور ، ج 1 ، صص 145ـ144
26ـ روحانی ، ج 1 ، ص 1047
27ــ همان ، صص 1106 ، 1110-1108
28ـ همان ، صص 1199-1198
29ـیاران امام به روایت اسناد ساواک ، ج 1 ، ص 67
30ـ یاران امام به روایت اسناد ساواک ، ج 15 ، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات ، چاپ اول 1379 ، ص 247
31ـ یاران امام به روایت اسناد ساواک ، ج 1 ، ص 147
سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی
نظرات