پاسخ به ادعاهای یک خاخام یهودی
45 بازدید
خاخام «شموئل الیاهو» عضو مجمع خاخام های اسرائیل در نامهای مدّعی گردیده که در جنگ دوازده روزه، نه با کمک شیاطین، بلکه طبق کتابهای مقدّس، با دخالت الهی و یاری «فرشتگان مقدس» بر ایران پیروز شدهاند.
او همچنین اضافه کرده است: «پیش از این نیز با دخالت خدا و یاری فرشتگان، از بیش از یکصد کشور جهان، وارد «سرزمین موعود» (فلسطین) شدیم و در 1948 دولت اسرائیل را تأسیس کردیم و همین طور در جنگ شش روزه 1967 بر مصر، سوریه، اردن و چند کشور دیگر پیروز شدیم.»
درخصوص ادعاهای جناب حاخام شموئل الیاهو، شبهات و ابهاماتی وجود دارد که به بعضی از آن ها به شرح زیر اشاره می شود:
مفهوم پیروزی
اولاً، تعریف شما از پیروزی چیست؟ کشتارِ جمعی از کودکان و زنان و مردان یک ملّت، حتی تعدادی از دانشمندان و فرماندهانشان از طریق یک تهاجم نظامی غافلگیرانه در نیمه های شب یک پیروزی محسوب می شود؟
ثانیاً، هر پیروزی نشانۀ حقانیت است؟ پیروزی های آتیلا، نرون، بخت النصر، تیتوس، اسکندر مقدونی و ...، به معنی حقانیت آنها است؟
ثالثاً، جز بعضی رهبران و سران اسرائیل و نیز تعدادی از دولتمداران آمریکایی و اروپایی، چه کسانی شما را پیروز این تهاجم نظامی معرفی کرده اند؟
رابعاً، جشن شادمانی و ابراز خوشحالی مردم سراسر قاره های جهان پس از موشک باران تأسیسات نظامی، امنیتی و استراتژیک اسرائیل در عمق تل آویو، حیفا، بئرسبع و ...، از سوی ایران و اعلام خشم و انزجار نسبت به اقدامات اسرائیل و متحدان آن، به وضوح آشکار ساخت که چه کسانی پیروز و چه کسانی مغلوب این معرکه بوده اند. درخصوص نقش شیاطین در این جنگ، کاملاً مبرهن است که اسرائیل بدون اتکا و پشتیبانی همه جانبه قدرت های شیطانی و در رأس آن آمریکا و اقمار اروپایی اش، به هیچ وجه قادر نبود به سبک دزدان دریایی علیه ایران اسلامی عملیات نظامی انجام دهد.
آیا برمبنای جهان بینی حاخام ها، قتل عام زنان، کودکان و جوانان فلسطینی با راهبرد تصرّف خانه و سرزمینشان آن گونه که امروز در مرئی و منظر میلیاردها انسان عملیاتی می شود یک پیروزی است؟
البته براساس آموزه ها و ادعای رهبران یهود، وقتی حضرت زکریا این پیامبر معصوم و محبوب خدا در محراب عبادت سَر بریده می شود و حضرت یحیی بن زکریا، این نبی جوان الهی به دست اشقیای بنیاسرائیل سَر مبارکش از تن جدا می شود این یک پیروزی است!
آن گاه که رسالت الهی حضرت عیسی بن مریم از سوی احبار و ربانیون یهود تکذیب و آن رسول خدا مورد اذیت و سنگباران قرار می گیرد و سرانجام با هدف قتل و به صلیب کشیدن او اقدام و سپس جشن برپا می شود، این یک پیروزی برای قوم یهود است! اما پیروزی در برابر چه کسی؟
این کدام جهان بینی است که جنگ با خدا و قتل پیامبران الهی با علم بر نبوت آنان را، یک پیروزی برای خود قلمداد می کند؟
آیا خیزش مردمی در سراسر قاره های جهان علیه فاجعۀ نسل کشی فلسطینیان در غزه، این انتفاضۀ بزرگ بیداری و جنبش بین المللی یهود بیزاری یک پیروزی بنی اسرائیلی است یا یک شکست و صفحۀ سیاه و ننگِ ماندگار در تاریخ قوم یهود؟
بی شک، این قیام و نهضت جهانی، صرفاً یک خیزش و جنبش بین المللی علیه درنده خویی های یک قوم نیست، بلکه بیش و پیش از آن، نمایش خشم و اعلام تنفر ملت های آزاده جهان، نسبت به تعالیم و آموزه های یک اقلیت نژادپرست است که همه اقوام و ملل غیرخود را «گوییم»، یعنی «شبه انسان» تلقی می کند و معتقد است که اگر مطیع و در خدمت قوم «برگزیدۀ یهود» نباشند مستحق مرگ و نیستی هستند و باید در پیشگاهِ «ادونای» قربانی شوند! آموزه های هولناکی که امروز در تمام مدارس، دانشگاهها و پادگان های ارتش اسرائیل و توسط حاخام ها تبلیغ و ترویج و آموزش داده می شود.
کدام خدا؟ | خدای مقدس یهود
آیا صدور اعلامیۀ «جیمز بالفور» وزیر امور خارجه انگلیس خطاب به «روچیلد» در دوّم نوامبر 1917، مبنی بر موافقت نظام سلطنتی انگلستان با ایجاد «کانون ملی یهود» در فلسطین و به دنبال آن اشغال بیت المقدس در دسامبر 1917، از سوی ارتش آن کشور به فرماندهی ژنرال «ادموند آلنبی» و سپس برگماری و اعزام «هربرت سموئیل» وزیر کابینه جنگی انگلستان به عنوان کمیسر عالی یا فرماندار کل فلسطین در مسیر اجرای پروژۀ انتقال و اسکان یهودی های اطراف و اکناف جهان در آن سامان، از منظر رهبران و حاخام های یهودی، به خواستِ «ادونای» خدای بنی اسرائیل و «فرشته های مقدس» او بوده است؟
آیا آمریکا، انگلیس، فرانسه، اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و بعضی اقمار غربی و شرقی آن ها «فرشته های مقدسِ خدای بنی اسرائیل» بودند که با حمایت و پشتیبانی سیاسی و نظامی خود زمینههای تأسیس رژیم اسرائیل را در 1948 مُهیا کردند؟
آیا قتل عام هولناک و نیز اخراج و آواره سازی بیش از یک میلیون انسان مؤمن و موحد از خانه و سرزمینشان و انهدام و سپس اشغال صدها شهر و روستای آن دیار توسط سازمان های تروریستی «پالماخ»، «ایرگون»، «اشترن»، «هاگانا»، سپس ارتش اسرائیل در خلال سال های 1947 و 1948 به خواست خدا و یاری فرشته های الهی بود؟
قرآنِ یهود
حاخام شموئل الیاهو با استناد به قرآن کریم چنین نوشته است: «آیه 41 سوره بقره می گوید: اگر در کتاب آسمانی تردید دارید، از بنی اسرائیل بپرسید، چون آنان آگاهند.» برخلاف برداشتِ حاخام یهودی، این آیه در مقام سرزنش قوم یهود است. خداوند تبارک و تعالی در این آیۀ شریفه خطاب به بنی اسرائیل می فرماید: «به آن چیزی (قرآن) که نازل کرده ام ایمان بیاورید که آن چه با شماست (تعالیم الهی حضرت موسی) را تصدیق می کند و اولین کافران به کتاب الهی نباشید و آیات مرا به بهای ناچیز نفروشید و فقط از من پروا کنید.» و در ادامه (آیه 42) نیز می افزاید: «حق را با باطل نپوشانید و حقیقت را که نسبت به آن علم دارید کتمان نکنید.» اما آن عبارتِ موردِ نظر جناب حاخام الیاهو که نوشته است: «از اسرائیل بپرسید...»؛ مربوط به آیه 211 سوره بقره می باشد که خدای متعال به بنی اسرائیل چنین هشدار می دهد: «از بنی اسرائیل بپرس که چه آیات روشنی به آن ها داده شد؛ و هرکس نعمت خدا را پس از آن که به سویش آمد، تغییر دهد، همانا خداوند سخت عقوبت می کند.»
استناد و تأکید به تورات موجود به عنوان وحی الهی و تعلیمات حضرت موسی، از سوی حاخام یهودی، به این دلیل جای تأمل دارد که بعضی روایت های خود تورات این ادعا را تکذیب می کند، برای نمونه، در تورات موجود (سِفر تثنیه= دواریم، ب 34 ش 4 تا 8) درخصوص وفات حضرت موسی چنین روایت شده است:
«... موسی خدمتگزارِ خداوند، چنان که خدا گفته بود، در سرزمین موآب درگذشت. خداوند او را در درهّای نزدیک «بیت فغور» در سرزمین موآب دفن نمود، ولی تا امروز هیچ کس مکان دفن او را نمی داند. موسی هنگام مرگ 120 سال سن داشت... قوم اسرائیل سی روز در دشت موآب برای او عزاداری کردند. در نسخهای دیگر از تورات کنونی («توراه هفطارا») نیز آمده است: «مُشه بندۀ «ادونای» در سرزمین «موآو» و طبق امر ادونای درگذشت. وی را در «گَی» در سرزمین «موآو» مقابل بتخانه «پِعور» به خاک سپرد. تا امروز کسی از مقبرۀ او خبر ندارد.»
اگر تورات کنونی همان تعالیم نازل شده به حضرت موسی است، چگونه و از سوی چه کسی روایت وفات و دفن او در این کتاب نوشته شده است؟
موسی و توراتِ یهود
با وجود این همه حقایق و نشانه های روشن در اثبات جعلی بودن تورات موجود به عنوان دست نوشته تعدادی از رهبران و کاتبان یهودی، چگونه باز هم حاخام های این قوم با تَمسُّک به فرضیه های خود پرداخته، مبنی بر «قوم برگزیده» و «سرزمین موعود»، همواره بر «شوفار» جنگ با خدا و انبیای الهی میدمند و همچنان بر طبل قتل عام و ترور موحدان، مؤمنان و صالحان می کوبند؟ آیا این مُضحک ترین افسانه تاریخی نیست که این جماعت مدعی اند که چندین هزار سال پیش از این، خدای خالق هستی با یک قوم پیمان خویشاوندی بسته و آن ها را از دیگر مخلوقات انسانی خویش متمایز و از یک حق انحصاری ویژه در نظام آفرینش برخوردار کرده است؟ عهدی تبعیض آلود که به آن ها مجوز می دهد در مسیر تحقق امیال، هوای نفسانی و مطامع دنیایی خویش، هرگونه فساد و جنایتی را مرتکب شوند و با این حال بدون هیچ بازخواست و عقوبتی، باز هم محبوب و «برگزیده خدا» باشند! آیا این فرضیه ها در تعارض با عدالت الهی نیست؟ مگر نه این که ایمان و عمل صالح دو اصلِ اساسی در محکمۀ الهی است؟ پس چگونه می توان ادعا کرد که در سُنّت لایتغیر و حکمت بالغۀ خدایی، اصلِ ایمان و عمل صالح دربارۀ یک قوم نادیده گرفته شده و نعوذ بالله، در این خصوص اصلِ مبتنی بر تبعیض میان ابنای بشر مبنا و محور قرار گرفته است؟ البته خدای مهربان، از جمله در آیات 75 آل عمران و نیز 6 و 7 سوره جمعه، این ادعای بنی اسرائیلی را به شدّت نفی و تکذیب فرموده است.
ولایت ناپذیری و سرپیچی از فرامین الهی حضرت موسی و حتی آزار و اذیت آن پیامبر خدا (طبق آیه 5 سوره صف)، ساخت تندیس گوسالۀ طلایی و پرستش آن (آیه 148 اعراف و 88 طه) و مهم تر از همه، تکذیب و قتل پیامبران الهی (آیه 88 بقره)، تنها گوشه هایی از سیاه ترین صفحات تاریخ قوم یهود و در واقع صف آرایی آن ها در برابر راه خدا و انبیای او است.
همۀ آن چه به طور بسیار مختصر یادآوری گردید، به صراحت گواهی می دهد که چه کسانی همواره در حال جنگ با خدای خالق هستی و جدال با انبیای الهی و گردنکشی در برابر احکام آسمانی بوده اند. این در حالی است که حاخام الیاهو به رهبران ایران این گونه توصیه و تهدید می کند: «کسی که با خدا در بیفتد، شانسی در این دنیا ندارد؛ به خاطر خودتان هم که شده با خدا باشید و زنده بمانید.» این سخن بدان معناست که همه پیامبرانی که به دست این قوم به قتل رسیدند، طبق دیدگاه کاهنان و رهبران یهود با خدا دَر افتادند و لذا به تشخیص و داوری احبار و حاخام ها شانسی برای زنده ماندن نداشتند! به راستی! براساس کدام اصول اعتقادی می توان ادعا کرد که انبیای مبعوث الهی، چون طبق داوری عالمان یهود یا خدا درافتاده بودند، پس «شانسی برای زنده ماندن در این دنیا» نداشتند و به همین دلیل مستحقّ قتل بودند؟
نظرات