مواضع علمای تهران نسبت به نهضت اسلامی


3097 بازدید

مواضع علمای تهران نسبت به نهضت اسلامی

با برگزیده شدن تهران به عنوان پایتخت از آغاز حکومت سلسله قاجار، علما و روحانیون تهران علاوه بر مشارکت در تحولات سیاسی، به عنوان واسط میان مراجع تقلید شیعه با دولت و دربار ایران عمل می کردند. در رویدادهای پس از شهریور 1320 کسانی چون آیت الله کاشانی و سیدمحمد بهبهانی و تنی چند از روحانیون دیگر وارد عرصه سیاست شدند. اگر چه هر کدام از این روحانیون دارای کارنامه جداگانه ای هستند لیکن می توان مشترکاتی را در مشی سیاسی آنان جستجو کرد. به طور مثال، بیم از تسلط  کمونیست ها موجب می شد روحانیون تهران  از سیاست دربار و دولت ایران حمایت کلی به عمل آورند. با آغاز نهضت روحانیون از سال1341، جهت گیری اسلامی نهضت، روحانیون تهران را به خود جلب کرد و می توان چرخشی در مواضع آنان نسبت به حکومت را مورد شناسایی قرار داد. البته در تداوم نهضت، تمامی آن ها دارای مشی یکسانی نبودند. از آن جا که بررسی مواضع اقشار و طبقات مختلف در هر نهضت و انقلاب از مهمترین مباحث تاریخ به شمار می رود و با توجه به نقش تعیین کننده علما و روحانیون در تحولات سیاسی و اجتماعی معاصر کشورمان، در این پژوهش در خصوص چگونگی و چرایی مواضع علما و روحانیون تهران نسبت به نهضت اسلامی و میزان همگامی آنان با مشی سیاسی امام خمینی، کنکاش شده است.
واژه های کلیدی: روحانیون تهران، امام خمینی، قیام 15 خرداد، آیات و حجج اسلام: سید احمد خوانساری، سیدمحمد بهبهانی، محمدتقی فلسفی.

مقدمه
   تهران به خاطر مرکزیت کشور و حضور دولتمردان و سیاسیون همیشه مرکز جنبش های سیاسی و مذهبی تاریخ معاصر بوده است در بازار آن که مرکز اقتصادی کشور به حساب می آید نیروهای وفادار به مرجعیت  تشیع، در جنبش تنباکو، انقلاب مشروطه و نهضت ملی شدن صنعت نفت، پشتوانه روحانیت بوده-اند. 
قبل از آغاز دهه¬ی 1340 طیف گسترده علما از تحولات سیاسی دور بودند و یا اساساً اعتقادی به وارد شدن در این حوزه نداشتند. با روی کار آمدن دولت علم و با تصویب لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی  بسیاری از علمای غیر سیاسی و محافظه کار نیز وارد صحنه شدند.
 در تهران علما به دو دسته اصلی تقسیم می شدند: 1-  علما و مجتهدینی که در بین مردم محبوبیت و نفوذ مذهبی داشتند مثل آیت الله بهبهانی ۱،  سید احمد موسوی خوانساری ۲،  محمدتقی آملی۳ ،  محمدرضا تنکابنی و سخنرانان معروفی مثل فلسفی و اسلامی، گرچه آیت الله بهبهانی و خوانساری گاه از طرف علمای بلاد مطالبی را به اطلاع شاه و یا درباریان می رساندند و مثل رابط با دربار عمل می کردند ولی محبوبیت مذهبی و نفوذ فوق العاده¬ای در بین مذهبیون داشتند این دسته از علما  از آغاز دهه¬ی 40 بیشتر در صحنه حضور یافتند و این گروه از علمای نامبرده نسبت به بعضی از اقدامات دولت ناراضی بودند و سعی داشتند با برگزاری مجالس دعا و دادن اعلامیه ها مخالفت خود را ابراز دارند 2-  گروه دوم  علمایی بودند که با دربار مرتبط بوده و توجیه کننده اعمال درباریان بودند مثل امام جمعه و شیخ باقرکمره¬ای این گروه به اندازه گروه اول، نفوذ مردمی نداشتند ولی به خاطر ارتباط با دولت از طرف دولتمردان مورد حمایت قرار  می گرفتند. ۴
 در نهضت امام خمینی در تهران حضور مجتهدینی بزرگ چون آیت الله سیدمحمد بهبهانی، سید احمد خوانساری، آملی، تنکابنی روند مبارزه روحانیت را سرعت می بخشید «تفکر آیت الله بهبهانی و آیت... خوانساری چندان مورد رضایت انقلابیون و رهبر سیاسی نهضت نبود اما نفوذ تنی از آنان در بین اقشار مذهبی و روحانیون و بازار به مبارزه، مشروعیت می بخشید و رژیم  نیز خصوصاً در مورد آیت ا... بهبهانی ملاحظاتی را رعایت می کرد به همین جهت بسیاری از علما و مراجعی که نمی خواستند با مقامات رژیم  مستقیماً مکاتبه نمایند مطالب خود را به آیت ا... بهبهانی می نوشتند تا به گوش مقامات مسئول برساند. آیت ا... بهبهانی با این که در جریان اختلاف شاه و مصدق جانب شاه را گرفت اما در جریان نهضت امام خمینی تا پایان عمر مجدانه با رژیم درگیر شد و از نهضت حمایت کرد. ۵
مواضع علمای تهران به لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی
علمای تهران در جریان انجمن¬های ایالتی و ولایتی به شدت از خود واکنش نشان دادند. اولین اعلامیه علمای تهران در دوم آبان صادر شد که به امضای 26 نفر از علمای تهران رسیده بود و در آن از این که دولت در نبود مجلس قوانین تصویب می کند اعتراض شده بود « می خواهیم بپرسیم مگر دولت برای سرنوشت یک ملت می تواند با تصویب نامه قانون بگذراند؟ مگر با نبودن نمایندگان واقعی مردم می توان برای سرنوشت یک ملت قانون گذراند؟ این عمل در دنیا عمل ظالمانه ای است.» ۶
چون دولت علم بی اعتنا بود علمای تهران در نامه ای با امضای 114 نفر از روحانیون معروف مجدداً به دولت اعتراض نمودند. علاوه بر آن روحانیون هر منطقه از تهران به طور جداگانه برای دولت نامه می فرستادند.به عنوان نمونه روحانیون شمیران در نامه ای که 16 نفر از علمای معروف آن را امضا کرده بودند خطاب به نخست وزیر منتشر نمودند. جامعه وعاظ تهران نیز با صدور اعلامیه ای که 19 امضاء داشت اعلام نمودند تصمیم دارند دوشادوش سایر نیروهای مذهبی در مقابل اقدامات دولت که مخالف قانون اساسی و اسلام باشد ایستادگی نمایند. به هر حال با آغاز نهضت،  امام خمینی تلاش می کرد نهضت را از قم به سراسر ایران هدایت کند و به این منظور به عالمان و روحانیون تهران که می توانستند در این حرکت نقش آفرین باشند نامه نوشتند و آن ها را به مبارزه با رژیم دعوت می کردند به عنوان نمونه در نامه ای به حجت الاسلام فلسفی از ایشان به عنوان زبان گویای اسلام نام برده و از وی خواستند رسالت مذهبی خود را انجام دهند. ۷
در زمان لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی وقتی علمای تهران متوجه شدند اسدالله علم از موضع خود عقب نشینی نمی کند و حتی بی احترامی می کند ترجیح دادند برای وادار نمودن دولت به عقب نشینی متحداً وارد صحنه شوند و اصطلاحاً به صورت متحد با علمای قم در مقابل رژیم قرار گرفتند. آیت ا...خوانساری در اعلامیه خود در اعتراض به لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی تصریح کرد که قبلاً  به صورت کتبی و شفاهی تذکراتی داده است که مثمر ثمر واقع نگردیده است  ۸ و به مناسبت سوم جمادی الثانی در مسجد سید عزیزاله مجلس گرفت و از عموم دعوت نمود تا شرکت کنند و برای آن مجلس واعظ معروف فلسفی سخنران بود. صبح روز پنج شنبه در تهران مجلس مفصلی در مسجد سید عزیزاله برگزار شد در مجلس عظیم مزبور آقای فلسفی و آقای حاج شیخ عباسعلی اسلامی با حضور آیت الله بهبهانی و آیت ا... خوانساری به منبر رفته و شرح جامعی از ماجرای تصویب نامه دولت و موارد اعتراض مراجع تقلید و روحانیون ایران بیان داشتند. سپس در حالی که زیر بغل آیت ا... بهبهانی را گرفته بودند، به منبر رفته و در میان بهت و سکوت عمومی اظهار داشتند «روحانیت با دولت جنگ ندارد که اگر آقای نخست وزیر حرف خود را پس بگیرد مایه شکست باشد، تصویب نامه ای که از هیأت دولت گذشته، علما  می گویند این مخالف اصول مقدس اسلام و قانون اساسی است. خوشبختانه اعلیحضرت هنوز توشیح نکرده اند. دولت هم باید گوش کند و آن را اصلاح نماید تا تشنج و سر و صدا فرو نشیند و دیگر در برابر خواسته روحانیون و مردم ایستادگی نکند که به صلاح دولت نیست.» ۹
 حجت الاسلام پورهادی می گوید: آیت الله بهبهانی در جریان انجمن های ایالتی و ولایتی بیمار بود و به اطرافیانش گفته بود اگر از دنیا رفتم تا هنگامی که دولت مخالفتش را با انجام این انتخابات اعلام نکرده، جنازه مرا دفن  نکنید.  ۱۰
 در 9 آذر 1341 آقای فلسفی در سخنانی شدید اللحن در مسجد ارک به دولت یک روز فرصت داد تا لغو  رسمی را از طریق روزنامه ها و رادیو و تلویزیون اعلام کند.۱۱ آیت الله بهبهانی، خوانساری، آملی و تنکابنی در اعلامیه ای از مردم خواستند پنج شنبه 10 آذر در مسجد سید عزیزاله اجتماع نمایند آیت الله آملی در اطلاعیه خود با اشاره به تذکرات داده شده به دولت به این مطلب اذعان دارد که دولت تاکنون حاضر نشده است وظایف شرعی و قانونی خود را انجام دهد.۱۲ این موضوع نشان می دهد که ایشان اولاً دولت را مخاطب قرار داده اند نه سلطنت و ثانیاً خواهان پای بندی دولت به وظایف شرعی قانونی خود شده اند یعنی این که دولت باید در چارچوب قانون اساسی عمل کند.

 از جمله علمای دیگر که در مسجد سید عزیزاله برای واکنش به  لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی تشکیل مجلس داد آیت الله محمدرضا تنکابنی بود وی در توضیح اقدامات خود چنین می گوید: «تصویب نامه انجمن های ایالتی و ولایتی که اخیراً به تصویب دولت رسیده از چند جهت مخالف شرع مقدس است،  متجاوز از یک ماه است که از طرف کلیه مراجع بزرگ و علما اعلام تذکرات پی در پی نسبت به لغو تصویب نامه مزبور یا اصلاح آن داده شده است متأسفانه دولت به اطاعت از اوامر الهی و انجام وظیفه قطعی خود مبادرت ننموده است.» ۱۳
سیل خروشان اعتراضات مردمی و بیانیه ها و اعلامیه های علما و روحانیون، سرانجام منجر به عقب نشینی  اسدالله علم و لغو لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی در 10 آذر گردید. لغو تصویبنامه که نظریه قطعی و جواب صریح دولت به مراجع تقلید و علمای اعلام بود در نیمه شب توسط نماینده دولت برای علما آورده شد، چند تلگراف هم به همان مضمون برای مراجع تقلید قم مهیای مخابره بود. دولت به وسیله عماد تربتی خواهش داشت که چهار نفر از آیات عظام تهران که مجلس دعای پنج شنبه را اعلام کرده اند، ذیل اعلامیه ای را که همان شب تهیه شده بود امضا کنند که مجلس فردا تعطیل است به همین جهت سه ربع بعد از نیمه شب آقای تربتی به منزل آیات بهبهانی، خوانساری، آملی و ساعت دو بعد از نیمه شب به منزل آیت الله تنکابنی رفته و پیرمرد نود و پنج ساله را از خواب بیدار کرده و امضا گرفتند. سپس اعلامیه مزبور را همان شب عکس برداری نموده و ساعت پنج صبح به در و دیوار بازار و خیابان ها چسباندند مردم که از قبل برای حضور در مسجد آماده شده بودند، صبح زود به طرف مسجد سرازیر شده بودند، مأموران مردم را متوجه اعلامیه نموده و از آن ها می خواستند که متفرق شوند ولی مردم بی اعتنا به حرف مأموران امنیتی و انتظامی به طرف مسجد می رفتند و اجتماع بزرگی تشکیل شده بود، سرانجام یکی از مأموران عالی مقام انتظامی با آقای فلسفی تماس گرفته و از او خواهش می کند برای پایان کار و متفرق  نمودن مردم به مسجد بیاید و آقای فلسفی در میان شور و هیجان مردم که فریاد می زدند.« زنده باد روحانیت، زنده باد روحانیت» وارد مسجد شده و به منبر رفته و در سخنرانی خود ضمن تقدیر از حضور مردم، قدردانی و تشکر علما را نیز به مردم ابلاغ نمود. ۱۴
 در همان روز علم طی مصاحبه¬ای لغو لایحه را اعلام نمود و در مطبوعات نیز  به چاپ رسید و اگر هماهنگی و حضور در صحنه و اتحاد علمای تهران نبود مسلماً نهضت امام در مرحله  اول یعنی در لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی به ثمر نمی رسید.

مواضع مراجع و علمای تهران نسبت به اصلاحات ارضی
هنگامی که اصلاحات ارضی مطرح گشت در تهران اکثریت علما با آن مخالفت کردند و رابطه با دربار به سردی گرایید «تا زمان اجرای اصلاحات ارضی جناح محافظه کار علما آیت الله بروجردی و آیت الله بهبهانی به حمایت خود از شاه ادامه دادند از زمانی که صحبت در مورد اصلاحات ارضی عمومیت پیدا کرد، صدای مخالفت علما بلند شد با توجه به اعلان  اصلاحات ارضی در اواخر سال 1340 آیت الله بروجردی به سید جعفر بهبهانی نوشت: بر اساس  برخی اظهارات  شایع شده که اندازه املاک زراعی محدود خواهد شد و این مسأله را شخصاً به نخست وزیر اطلاع داده که چنین اقدامی با قانون اسلام در تقابل است به هر حال آیت الله بروجردی در نامه ای سر گشاده به آیت الله بهبهانی کوشید تا با اعلام حمایت اسلام از حق مالکیت خصوصی هرگونه گفتگو از اصلاحات ارضی را خنثی و منتفی سازد. ۱۵
جان فوران می گوید: «آیت الله بروجردی و آیت الله بهبهانی اصلاحات ارضی را مغایر با اسلام و تقدس مالکیت خصوصی اعلام کردند و شدیداً به مخالفت با آن برخاستند. هنگامی که بار دیگر در سال 1341 ش مسأله اصلاحات ارضی مطرح شد آیات برجسته ای همچون گلپایگانی، خوانساری، تنکابنی و آملی به مخالفت با آن قد علم کردند.» ۱۶
به هر حال نخستین مرحله از طرح اصلاحات، اصلاحات ارضی بود که با تبلیغات فراوان تصویب شد و به اجرا درآمد تا در صورت مخالفت احتمالی مراجع،  آن ها را مخالف  اصلاحات ارضی و رعایا و طرفدار فئودال ها و زمین داران معرفی کنند و بدین وسیله حیثیت اجتماعی شان را خدشه دار ساخته و وادار به سکوت نمایند تا بدون هیچ گونه مانعی برنامه های دیگر را اجرا کنند چون شایع شده بود که علما با اصلاحات ارضی مخالفت ندارند آیت ا... گلپایگانی در پاسخ فرمود: « علاوه بر آن که از طرف علمای اعلام با قانون اصلاحات ارضی موافقتی نشده و هر قانونی که برخلاف احکام مقدسه دین مبین اسلام باشد لغو و بلا اثر است.» ۱۷

موضع علمای تهران نسبت به انقلاب سفید و رفراندوم
یک ماه پس از پایان موضوع انجمن های ایالتی و ولایتی و عقب نشینی رژیم پهلوی در مقابل علما و مردم، شاه مطلب جدیدی  را اعلام کرد که فصل تازه ای از روابط رژیم و ملت و نیروهای مذهبی را ایجاد نمود. رژیم پهلوی پس از شکستی که در تصویب لایحه ی انجمن های ایالتی و ولایتی متقبل شده بود، در 19 دی ماه سال 1341، طرحی شش ماده ای، موسوم  به انقلاب سفید را علنی کرد و اعلام نمود در ششم بهمن آن را به رفراندوم و همه پرسی خواهد گذاشت. ۱۸ این اعلام بار دیگر و در مدت کمتر از چند ماه، روحانیون را آشکارا در مقابل رژیم قرار داد.
بامداد روز سه شنبه دوم بهمن 1341 اعلامیه امام مبنی بر تحریم رفراندوم در همه جا پخش شد و در تهران حرکت مردمی به رهبری علما آغاز گشت. آیت الله بهبهانی و آیت الله خوانساری در اعلامیه ای مشترک این گونه فرمودند: «قضایای اخیر و حوادث غیر منتظره که پیش آمده و در نظر است منتهی به جلب نظر عمومی شود، از جهات مختلف موجب نگرانی شدید روحانیون و عامه مسلمین شده است، عموم علما و مراجع محترم طبق وظیفه شرعی به فکر چاره جویی افتاده و به زبان نصیحت مذاکرات لازمه را نموده اند و منتظرند هرچه زودتر اولیا امور به نظرات خیرخواهانه آقایان توجه کنند؛ البته مردم  را از جریان ماوقع مطلع می کنند و اطمینان داشته باشند که مقامات روحانی به وظیفه شرعی خود عمل خواهند کرد.» ۱۹ جامعه روحانیت تهران نیز با صدور اعلامیه ای مفصل مخالفت خود را با رفراندوم و مراجعه به آراء عمومی  در مقابل احکام الهی را صادر نموده و از مردم خواستند که از پای نشینند و مخالفت خود را اعلام نمایند. آیت ا... خوانساری در پاسخ جمعی از مسلمین درباره شرکت در رفراندوم فرمودند: «کلیه تصویب نامه هایی که برخلاف شرع مقدس باشد حرام و شرکت در آن ها، شرکت در امر حرام و در حکم محاربه با امام زمان ارواحنا له الفداء می باشد و محرمات الهیه به تصویب نامه و آرای عمومی حلال نمی شود و حلال محمد حلال الی یوم القیامه و حرام محمد حرام الی یوم القیامه ۲۰ محمود ابوالحسنی می گوید:« آیت ا... خوانساری در آن ایام علیه رفراندم فتوا داده بود که این رفراندم محاربه با امام زمان(عج) است.» ۲۱
 در تهران مردم به سمت منزل آیت ا... خوانساری حرکت نموده و سپس همراه ایشان به منزل آیت ا... بهبهانی رفتند و در منزل آیت ا... بهبهانی آقای فلسفی در رد رفراندوم سخنرانی نمود و متن اعلامیه آیت الله خمینی را برای مردم خواند و علاوه بر آن اعلامیه مشترک آقایان بهبهانی و خوانساری را دایر بر تحریم رفراندوم که در همان جا صادر شده بود قرائت نمود و علاوه بر آن قرار گذاشتند که بعد از ظهر در مسجد سید عزیزاله بازار اجتماع نمایند، پلیس اطراف مسجد را محاصره کرده بود. مردم  به همراهی آیت ا... خوانساری به سمت مسجد حرکت کردن، پلیس به سمت مردم یورش برده و حتی  به طرف آیت ا... خوانساری نیز حمله نموده، که ایشان به منزل برگشتند و دیگر در امور سیاسی کمتر اظهار نظر می نمود و در هیچ اجتماع سیاسی دیگر شرکت نکرد. آقای بهبهانی با آن که در برابر دهها هزار نفر از تظاهر کنندگان به وسیله آقای فلسفی اعلام داشته بود که بعداز ظهر در مسجد سید عزیزاله حاضر خواهد شد به این قرار عمل نکرد و بعد از ظهر آن  روز از منزل بیرون نیامد. ۲۲ 
شهید عراقی در خاطرات خود درباره¬ی حوادث این روز نوشته است:« آیت الله خوانساری فتوی داد که کسی در رفراندوم شرکت نکند، در حقیقت تحریم کرد.» وی همچنین در ادامه ذکر کرده است:« عده¬ای برای تظاهرات علیه رفراندوم، به درِ خانه¬ی آقای خوانساری رفتند که البته ساواکی ها هم در بین آنان بودند. بعد از خارج شدن آیت الله خوانساری از خانه، عده¬ی دیگری از ساواکی ها می ریزند و قدری ضرب و جرح می کنند و آیت الله خوانساری از آن جا به منزل بر می گردد.» ۲۳ شرح ماجرا در یکی از  گزارش های ساواک نیز آمده است:
«شایع است، خوانساری در ازدحام مسجد حاجی عزیز اله زمین خورده و دندانش شکسته [است] و [می] گویند دسیسه¬ای در کار  بوده است.» ۲۴
حجت الاسلام ناطق نوری می گوید: در آن روز مأموران گارد شروع به زدن کردند برای اولین بار بود که آخوندزنی شروع شد، تا آن روز روحانی را نمی زدند. ۲۵ 
با وجود این واکنش ها، رژیم رفراندوم را در ششم بهمن 1341 برگزار کرد و با وجود استقبال نکردن مردم از آن، دولت تصویب برنامه های انقلاب سفید را با آراء بسیار بالایی اعلام داشت. اما علما و جامعه روحانیت مبارز تهران پس از آن نیز بیانیه¬ای صادر کردند که در آن هم چنان بر نارضایتی از رفراندوم تأکید شده بود. در این بیانیه، آمده بود:
« به علت تقاضا و مراجعات مکرر مؤمنین و این که در این ماه عبادت باید با توجه به حضرت باری(عز اسمه) همه¬ی امور و مشکلات حل شود، آقایان ائمه¬ی جماعات، بعد از اطلاع از این که آیت الله خوانساری را نمازگزاران به مسجد بردند، به اقامه¬ی جماعت و انجام وظایف خود مشغول گردیدند؛ ولی این نکته باید مورد توجه عموم قرار گیرد که عدم رضایت جامعه روحانیت و ملت مسلمان باقی بوده، با خواست خداوند برای حفظ حریم  مقدس اسلام در مواقع لازم تا سرحد امکان استقامت خواهند نمود.» ۲۶ با وجود اعلام رژیم مبنی بر موفقیت در رفراندوم شش بهمن، امام خمینی و دیگر علما به مخالفت ادامه دادند. رژیم نیز چند تن ار علمای تهران و شهرستان ها را دستگیر و در زندان قزل قلعه زندانی نمود. متعاقب این اقدامات، امام خمینی نوروز سال 1342 را عزای عمومی  اعلام کرد. ۲۷

 حادثه مدرسه فیضیه و مواضع علما و روحانیون تهران
 در اواخر اسفند 41 بسیاری از علما و روحانیون با صدور اعلامیه ای رسماً جشن های عید را تحریم نمودند در گزارش ساواک آمده است که از طرف اکثر روحانیون شمیران در روز جمعه 2/1/42 به مناسبت شهادت امام ششم از عموم مردم محل دعوت شده که در مجالس سوگواری که به همین منظور ترتیب داده اند شرکت کنند ضمناً اعلامیه ای از طرف مجمع اسلامی دین به امضاء مصطفی ملکی ۲۸  و اعلامیه ای با امضای سید فخرالدین طاهری شیرازی۲۹  در شمیران به دیوارها  نصب گردیده است. ۳۰
 آیت ا... بهبهانی نیز در پیامی اعلام فرمودند: «تصادف ایام نوروز با دو مصیبت که یکی تقریباً در هزار  دویست سال قبل به دست دولت جابر بنی عباس بر وجود حضرت امام صادق و دیگری در این ایام بر قلب مبارک آن حضرت و آبا و ابنا بزرگوارش سلام الله علیهم اجمعین واقع گردید مجالی برای عید ملی نوروز نگذارده، این است که علما اعلام عموماً از مراسم عید خودداری و در عوض به سوگواری در این دو روزه اشتغال دارند و خواهند داشت این حقیر اعلان عزا به عموم مسلمین و شیعیان می نمایم و این دو روزه به انعقاد مجلس روضه خوانی  مشغول و انشاالله موفق خواهیم بود.» ۳۱
علاوه بر آن علمای تهران در تاریخ 22/12/41 اعلامیه ای با 45 امضاء صادر نموده و در آن  اعلام نمودند: به مناسبت تصادف ایام نوروز با شهادت رئیس مذهب حضرت امام جعفر صادق صلوات اله و سلام علیه و حوادث ناگواری که به اسلام و مسلمین وارد و موجب تأثر شدید گردیده است جامعه روحانیت عزادار و به عنوان عید جلوس نخواهند داشت.  ۳۲
در دوم فروردین مراسم بزرگداشت شهادت امام جعفر صادق(ع) در فیضیه، به درگیری نیروهای امنیتی رژیم و حاضران در مدرسه انجامید که تعداد زیادی مجروح شدند و این اقدام، واکنش های شدید علما را در پی داشت؛ به گونه ای که آیت الله حکیم نیز تلگراف تسلیتی به مراجع ایران از جمله آیت الله خوانساری مخابره کرد. ۳۳
 در گزارش های از ساواک نیز آمده است: 1- اعلامیه ای از طرف آیت الله بهبهانی و آیت الله خوانساری و ائمه جماعت صادر می شود که برای چاپ به چاپخانه می فرستند و چون موفق به چاپ آن نمی شوند به صورت پلی کپی منتشر می شود و در اعلامیه مزبور شدیداً به اعمالی که در قم نسبت به روحانیون و طلاب شده اعتراض نموده و تذکر داده¬اند که روحانیون و طلاب ایران صدای خود را به دنیای آزاد خواهند رساند و از ملل آزاد جهان کمک می طلبند و از تمام مسلمین استعانت خواهند کرد. 2- نامه ای از طرف آیت الله بهبهانی به آیت الله حکیم، آیت الله خویی،  آیت الله شاهرودی نوشته شده و به وسیله حاج شیخ علی سعید فرزند بزرگ آیت الله حاج میرزا عبدالله تهرانی به کربلا و نجف فرستاده شد و نامبرده نیز صبح روز یکشنبه به وسیله اتوبوس تی بی تی به عراق عزیمت نموده است. 3- از طرف آیت الله بهبهانی تلگرافی به گلپایگانی، خمینی، شریعتمداری و مراجع قم مخابره و از اعمال دولت اظهار تأسف و همدردی خود را اعلام داشت و جواب آیت الله گلپایگانی شب گذشته به تهران رسید و چون از دو نفر دیگر جواب نرسیده حدس زده¬اند که تلگراف آن ها مخابره نشده است و لذا دیشب نامه مفصلی از طرف آیت الله بهبهانی به سه نفر مزبور نوشته شده و آن ها را دعوت به ایستادگی کرده و گفته است او نیز تا پای جان از آن ها پشتیبانی خواهد کرد 4- تلگرافی به وسیله علی سعید به بغداد فرستاده¬اند که به امضای آیت الله بهبهانی و از طرف مشارالیه صادر شده و خطاب به شیخ شلتوت رئیس دانشگاه الازهر قاهره اعلام داشته که در ایران نسبت به روحانیت و مذهب اهانت و بد رفتاری شدید می شود. 5- آیت الله بهبهانی در نامه خود به آیت الله حکیم نوشته است علاوه بر اقداماتی که در آن جا صورت خواهد داد به عبدالسلام عارف رئیس جمهور عراق که با وی رابطه نزدیک دارد پیغام بدهد که دولت ایران با روحانیون رفتار غیر انسانی و اهانت آمیزی  در پیش گرفته و تمام این اعمال را به دستور بهائی ها که ضد مذهب اسلام هستند انجام می دهد و هر اقدام فوری که از مشارالیه ساخته است انجام دهد. ۳۴
جامعه روحانیت تهران در اعلامیه ای در مورد حادثه فیضیه این گونه فرمودند: حوزه روحانیت تهران برای همدردی با حوزه مقدسه علمیه قم و ابراز تنفر از این عملیات وحشیانه از تاریخ شب چهارشنبه اول ماه ذیقعده تا شب دوشنبه ششم ذیقعده از اقامه جماعت در مساجد خودداری نموده و امید دارند با تأییدات خداوند متعال و کمک مردم مسلمان این حوادث ناگوار جبران گردد.۳۵ 

خرداد 1342 و مواضع علمای تهران
 با یورش رژیم شاه به مدرسه فیضیه، نهضت به مرحله ای جدید گام نهاد و رویارویی روحانیت با رژیم بیش از پیش جدی شد با آغاز محرم سال  42 بهترین فرصت برای تبلیغات مذهبی و افشای جنایات رژیم فراهم شد در این زمان تعدادی از علما  مثل امام خمینی  به مبلغین تأکید کرده بودند که در ماه محرم فعالیت خود را شدت بخشند و در این ماه حادثه فیضیه را به گوش همه برسانند لذا مبارزات امت اسلامی ایران علیه حکومت شاه در محرم سال 1383 هجری قمری که مقارن با خرداد 42 شمسی بود به اوج خود رسید و علمای تهران نیز در این ایام فعالیت هایی را علیه دولت شروع کردند بنا به اظهار آیت الله بهبهانی در نظر است از اوایل ماه محرم فعالیت شدیدی از طرف روحانیون در محافل  روضه خوانی تهران و شهرستان ها علیه دولت شروع شود. ۳۶
 در خرداد 42 امام در نامه ای  به علمای  شهرستان ها از آن ها خواستند که حقایق را برای مردم بیان نمایند و در نامه ای به آقای  فلسفی از ایشان خواستند که دین خود را نسبت به اسلام ادا نماید. در گزارش ساواک در تاریخ 7/3/42 آمده است که آقای خمینی برای آقای خوانساری نامه نوشته و ایشان را دعوت به مخالفت با دولت نموده است. در ساعت 30/20 روز یکشنبه (12/3/42) در مجلس سوگواری مسجد آذربایجانی ها( مسجد شیخ عبدالحسین، مسجد ترک ها)۳۷  که گروه کثیری  از اصناف و بازاریان و دیگر طبقات در آن شرکت داشته اند فلسفی واعظ به منبر رفته و ضمن سخنرانی مذهبی خود و  انتقاد از دولت  و پاره ای اقدامات  آن بیاناتی ایراد نموده و اظهار داشته برای اولین بار در تاریخ در منبر خود مطلبی را عنوان می کند که کاملاً  بی سابقه است و آن عبارت است از استیضاح دولت در مورد عدم اجرای قانون اساسی و تعویق انتخابات مجلسین، حادثه مدرسه فیضیه قم، دستگیری و بازداشت غیر قانونی، توقیف ناشرین اعلامیه های علما و مراجع تقلید، ایجاد محدودیت هایی در برپا کردن مراسم مذهبی و سوگواری و ممانعت از طبع و نشر اعلامیه های روحانیون و مراجع تقلید و جلوگیری از انتشار نظریات و فتاوی آن ها در جراید.۳۸  و در پایان  دو نامه  از حضرت امام  و آقای شریعتمداری  را در مورد وظایف گویندگان برای مردم قرائت نمود.
 در روز عاشورا آقای علی اصغر مروارید در مسجد حاج ابوالفتح علیه دولت سخنرانی نموده است در شب یازدهم محرم تظاهرات با شکوهی از طرف دانشجویان دانشگاه تهران برگزار گردید این تظاهرات را آیت الله طالقانی ۳۹  از مسجد هدایت واقع  در خیابان جمهوری  فعلی هدایت نمود و قصد حمایت از امام بود. در روز 13/3/42 جمعیتی بالغ بر 7000 نفر که بیشتر آن ها دانشجویان و اعضای وابسته به نهضت آزادی ایران بوده اند در مسجد هدایت تجمع نموده که ابتدا دوتن از دانشجویان پیرامون وقایع عاشورا سخنرانی نموده و سپس ناصر مکارم شیرازی ۴۰ در سخنرانی خود حملاتی به دولت نمود است که پس از سخنرانی وی دانشجویان  شعار می دادند خمینی خمینی خدانگهدار تو- بمیرد بمیرد دشمن خونخوار تو.۴۱  
هنگامی که علمای تهران از دستگیری امام  در شب 15 خرداد مطلع شدند تظاهرات با رژیم را آغاز کردند آیت الله بهبهانی همزمان واکنش علمای قم به دستگیری امام، ایشان  نیز طی اعلامیه ای  با بر شمردن اقدامات انجام شده توسط دولت علم  به ویژه نسبت به اهانت به روحانیت ابراز انزجار کرد. « ...... دولت  و دستگاه جابر ضد انسانی که در مقابل این همه جنایات و فجایع عدیده به جای  استمالت و پشتیبانی و ایجاد محیط مساعد برای حل مشکلات دست به تبلیغات و جنایاتی  زده است که به هیچ وجه برای روحانیون و ملت مسلمان قابل تحمل نمی باشد، خاصه دست تعدی به ساحت  علمای اعلام مخصوصاً  حضرات آیات حضرت آقای خمینی در قم و آقای قمی در مشهد و آقای محلاتی در شیراز دامت برکاتهم و جمعی از وعاظ و مبلغین عظام که لسان ایشان لسان اسلام است دراز نموده و دست به کشت و کشتار بی رحمانه یک مشت مردم بی دفاع زده که تاریخ آن را ثبت و لکه ننگین سیاهی از حکومت  ظالمانه به دین اعلام می کند،« بئسما فدمت لهم انفسهم عن سخط الله علیهم و فی العذاب هم خالدون... و با تهمت و افترا خواسته است ساحت مقدس روحانیت را آلوده به اعمالی نماید که عقلاً و منطقاً همیشه دور و مبری از این اعمال بوده اند و سابقه نداشته است که علمای روحانی به یک دولت خارجی اسلامی و یا غیر اسلامی ارتباط داشته که در این موقع حساس داشته باشد، بلکه علما همیشه و در هر تاریخ به دولت های وقت داشته اند و منشاء بیشتر آن تعرضات همین ارتباط نامشروع و عبیدانه با دول خارجی بوده است که نباید حکم قرآن دولت اسلامی نباید دست تجاوز کارانه دول خارجی را بفشارد یا قبول اوامر و مناهی آن را در امور مملکت اسلامی بنماید و اگر متصدیان امور خیال کرده اند که با این اتهامات کاذبه و بی اساس می توانند اذهان عمومی را مشوب نموده و یا حقیر و سایر علمای اسلام را از انجام وظایف مشروعه خود که پیروی از احکام مقدس الهیه است باز دارند زهی خیال فاسد، روحانیت مذهب  مقدس جعفری  صلوات اله علیه بحول و قوه الهی و مدد حضرت ولی عصر اروحنا فداه و کمک ملت متعصب ایران تا جان در بدن دارند در مقابل این اعمال و فجایع ناشیانه دولت (و هر که شریک و سهیم در آن باشد) مجدانه مقاومت خواهد نمود و به پیروی از انبیاء و اولیای  خدا از هیچ گونه مصائب و متاعی هراس نداشته و شهادت را ارشاد دینی خود می دانند و البته ملت مسلمان  و پیروان مذهب مقدس به حکم محکم حضرت ولی عصر اروحنا فداه ملزم به اطاعت از اعلام و مراجع خواهند بود.» ۴۲
 علاوه بر این اعلامیه در اسناد ساواک آمده است که آیت الله بهبهانی در اولین روزهای بازداشت امام که کماکان جو ناآرامی بر کشور حکمفرما بود  اظهار کرد که: «روحانیون تصمیم دارند تا آخرین نفس مبارزه نموده وحتی گفته اند یا همه کشته می شویم یا این که خمینی را آزاد خواهیم نمود ضمناً آیت الله بهبهانی با عده¬ای از روحانیون تصمیم داشته اند به شهربانی رفته و خمینی را آزاد نمایند ولی منصرف شده اند.» ۴۳ 
وحتی شایع شده بود که آیت الله بهبهانی حکم جهاد داده است و از کشورهای  دیگر مسلمانان برای کمک قصد دارند به ایران بیایند. در همان روز از طرف آیت الله بهبهانی و آیت الله خوانساری  و آیت الله آشتیانی و آیت الله شیخ محمد تقی آملی نیز اعلامیه تهیه و به صورت جداگانه چاپ و منتشر شده¬اند و نسبت به بازداشت امام و روحانیون و کشتار مردم بی گناه اعتراض شده بود در آن زمان رهبری و جامعه دینی در حال جدایی و بیگانه شدن از رژیم بودند، حتی آیت الله بهبهانی  که حامی عمده شاه بود به مخالفان پیوست. ۴۴ البته شکی نیست که آیت الله بهبهانی در جلوگیری  از خروج شاه در نهم اسفند 31 مؤثر بود آیت الله بهبهانی وجود شاه را برای کشور و حفظ وحدت آن ضروری می دانست وی بر مبنای آموزه های شیعی معتقد بود که یک کشور احتیاج به رئیس دارد هرچند فاسد و فاجر باشد اما آیت الله بهبهانی در جریان نهضت امام خمینی علیه شاه قیام کرد در جریان نهضت امام خمینی که شاه با ناباوری  با حمایت آیت الله بهبهانی از نهضت روبه رو شد، به وی پیام داد که: «دستور می دهم ریشت را خشک بتراشند» ایشان در پاسخ گفت: «آن روزها که قصد رفتن به خارج از کشور را داشتید من به دربار آمدم و مانع رفتن شدم، طرفداران مصدق آن قدر به صورتم آب دهان انداخته اند که هنوز رطوبت آن خشک نشده است، لذا احتیاج به خشک تراشیدن ریش نیست.»۴۵  آیت الله در این پیام به شاه یاد آوری کرد که تاج و تخت او در گرو فداکاری وی در مقابل طرفداران مصدق است و علاوه بر آن  شاید شاه یادش رفته باشد که در آن روز شاه دست بهبهانی را می بوسید و اشک چشمش روی دست آیت الله می ریخت. ۴۶
آیت الله بهبهانی چند روز پس از وقایع 15 خرداد 42 اظهار داشت:« ما چیز مخفی نداشتیم و گرفتن آقای خمینی نیز بهانه بود و خود دولت مایل بود که چنین سروصدا به راه بیافتد تا فردا که مجلس باشد دیگر کسی حق نداشته باشد که بگوید این اعمالی که انجام شده با شرع درست در نمی آید و هرکاری دلشان خواست انجام دهند.» ۴۷
 ایشان همچنین در خصوص خسارت وارده در 15 خرداد  خسارت وارده  در 15 خرداد اظهار داشته بود.« یکنواخت بودن خرابکاری ها در تهران و شهرستان ها  که همه به تلفن و برق و جایگاه های تلفن و ماشین ها حمله شده بهترین دلیل علامت است که دولت شخصاً در این کارها مداخله داشته است.» ۴۸
 در روز 17/3/42  نیز علمای تهران مردم را به مسجد جامع دعوت نمودند ولی شهربانی و ساواک مانع شده و مسجد را قفل نمودند و عده¬ای زیاد از علما و روحانیون تهران را بازداشت نمودند، در گزارش دیگری در 19/3/42 از ساواک آمده است: روحانیون در نظر دارند در صورتی که  دولت در روش خود تجدید نظر نکند اعلامیه های دیگری از طرف بهبهانی و سایرین صادر نمایند و آیت الله بهبهانی گفته است کفن خواهم پوشید و به خیابان آمده خواهیم جنگید تا همه ما کشته شویم و یکباره از دست ما خلاص  شوند. خون ما که از خون دیگران رنگین تر نیست. ۴۹
 در 13 محرم آیت الله خوانساری اعلامیه ای صادر نمود در قسمتی از اعلامیه وی آمده است:«حقیر در این موقع حساس لازم می دانم اولیاء امور را متذکر سازم انجام این گونه اعمال ضد انسانی نسبت به حضرات علما و قتل و جرم مردم بی پناه نه تنها موجب رفع غائله نخواهد بود بلکه جز تشدید امور و ایجاد تفرقه  و وخامت اوضاع اثر دیگری  نخواهد داشت. موجب کمال تأسف است که باید حریم مقدس اسلام و روحانیت از طرف اولیای  امور این چنین مورد تجاوز قرار گیرد.» ۵۰
در یکی دیگر از اسناد آمده که: نامه ای از طرف عده¬ای از علما از جمله آقایان بهبهانی- تنکابنی - شریعتمداری- نجفی- آشتیانی جهت تقدیم به پیشگاه اعلیحضرت همایونی تهیه گردیده و دو موضوع را خواستار شده اند 1- برای مقدمه مذاکرات بایستی دولت استعفا بدهد 2- آزادی عده ای که بازداشت شده اند. ضمناً نامه مزبور را نزد آیت الله خوانساری جهت امضا برده اند و آقای خوانساری قبل از امضاء استخاره می نمایند... آقای خوانساری از امضاء خودداری و اظهار می نماید که من در این جریان مهماندار خواهم بود. ۵۱ البته این نامه را به وسیله پیک پیش آیت الله گلپایگانی  نیز برده بودند و ایشان نیز به استناد این که آقای خوانساری از امضای آن خودداری کرده است آن را امضا نکرده اند.۵۲
 علاوه بر آن علمای تهران در ملاقات با نمایندگان دربار خواستار برکناری علم از نخست وزیری و آزادی علمای دربند بودند و در مجموع در همه ملاقات ها و درخواست ها علما روی چهار موضوع اصلی تأکید داشتند: 1-  آزادی بلا شرط کلیه زندانیان مربوط به 15 خرداد 2- تغییر دولت آقای علم 3- لغو موضوع آزادی زنان 4- آزادی طلابی که به سربازی رفته اند و رعایت قانون  در مورد معافیت طلاب.
 ولی در اعلامیه ها در بیشتر مواقع یکدل و یک صدا عمل نمی کردند و برای امضای نامه ها و اعلامیه ها مسلماً علمای دارای ارتباط با دربار مانع بزرگی بودند، روزنامه کیهان به نقل از رئیس سازمان امنیت شایع کرده بود که همه علما با دولت موافقند و فقط دو نفر یعنی امام و آقای قمی با دولت مخالفند که اعلامیه آیات آملی و آشتیانی به آن ها پاسخ دادند: «عموم علما بلده طیبه قم و نجف اشرف و مشهد مقدس و مرکز و شهرستان ها متفقاً در حفظ نوامیس و مقدسات اسلام و دفاع از حریم شرع انور و حقوق حقه مردم متحد بوده و می باشند و در جریانات نام برده هم تذکرات لازم به اولیای امور داده اند حسب الوظیفه از باب امر به معروف و نهی از هر امری که مخالف موازین شرع مقدس و موجب تشنج و تزلزل ارکان قوانین مملکت تشیع باشد جلوگیری نماید و در این هدف تمام علما مشترک هستند و از دستگیر نمودن علمای اعلام متأسفیم.» ۵۳  ایشان  حضور در صحنه را از باب امر به معروف و نهی از منکر ارزیابی می کرد و این که چون  قوانین شرع اسلام در معرض  خطر قرار دارد باید کاری  صورت گیرد نه این که دیدگاهی مبارزه طلبانه یا مخالفت با سلطنت باشد.

مهاجرت علما
پس از دستگیری امام خمینی اعتراضات گسترده¬ای از سوی روحانیت و اقشار مختلف مردم از سراسر کشور آغاز و خواستار آزادی امام شدند. بیم سوءقصد به جان امام واکنش گسترده¬ای در مردم برانگیخت و حمایت علما و روحانیون تنها به صدور اعلامیه، تلگراف و نامه محدود نشد، بلکه از علمای طراز اول حوزه¬های علمیه قم و مشهد تا علمای شهرستان ها به منظور نشان دادن اتحاد خود به تهران هجرت کردند و رسماً از رژیم شاه خواستار آزادی بی قید و شرط امام شدند.۵۴   علمای تهران نیز به اقداماتی دست زدند و پس از مشورت با آیت الله خوانساری و بهبهانی سه راه برای آزادی امام مطرح کردند.1- مذاکره با رژیم 2- فشار سیاسی از طریق تظاهرات و برپایی مجالس مذهبی 3- افشای رژیم از طریق صدور بیانیه و اعلامیه های مشترک و انفرادی
آن گونه که در اسناد ساواک آمده است زمان تشکیل اجتماع علما در تهران در تیرماه سال 1342 بوده است. ۵۵  اسامی شماری از علما و روحانیونی که از حوزه های علمیه و شهرستان ها به نمایندگی از طرف جامعه روحانیت به تهران هجرت کرده بودند و مهاجرین خوانده می شدند به شرح زیر است: سید محمد حسین طباطبایی، شریعتمداری، نجفی مرعشی، شیخ مرتضی حائری یزدی، سید محمدهادی میلانی، حاج شیخ مجتبی قزوینی، شیخ حسین مقدسی، سید علی ابطحی دامغانی، حسین خادمی، سید محمدباقر موحد ابطحی، عبدالجواد اصفهانی، سید محمد موسوی شمس آبادی، شیخ عبدالجواد جبل عاملی، شیخ حسینعلی منتظری، شیخ ابراهیم امینی، شیخ عبدالرسول قائمی، شیخ حسین اهری، سید جعفر اهری، سید علی بهبهانی، سیدمحمدحسن جزایری، سید مصطفی علم الهدی، سید مرتضی علم الهدی، سید عیسی جزایری، سید مرتضی پسندیده، سید مهدی موسوی خوانساری، حاج ملاعلی همدانی، بنی صدر همدانی، سید محمد جلالی، شیخ محمدحسین باری، شیخ رضا انصاری، سید احمد خسرو شاهی، عبدالله مجتهدی، سید مهدی دروازه¬ای، سیدحسین بحرالعلوم، سید محمود ضیابری، سیدحسین رودباری، سید عزالدین زنجانی، محمد جعفر طاهری موسوی، محی الدین فالی، صدرالدین حائری، سیدمحمد امام، محمود علوی، علی آل یقطین، حسین حسینی یزدی، علیخواه شیرازی، شیخ علی قوچانی، حاج سید حسین نجفی اهری، سیدجعفر بنی هاشم اهری، سید یوسف هاشمی تبریزی، عبدالعلی موسوی، شیخ حسین گرگانی، سید روح الله خاتمی، پیشوایی کازرونی، حاج روح الله کمالوند، سید محمد باقر شهیدی، ابوالقاسم محمدی، آقا علی قاضی زاهدی، شیخ محمد هاشمیان، سید ابوالحسن قزوینی، محمد صدوقی یزدی، علی اصغر صالحی کرمانی، محمد حسن رفسنجانی النجفی، عبدالجلیل جلیلی، سید مهدی یثربی، محمد علی عندلیبی، شیخ محمد حسین هرسینی. ۵۶
 مهاجرین سه موضوع را به عنوان خواسته اصلی خود طرح کردند.1- تغییر دولت علم 2- کان لم یکن کردن اصول ششگانه انقلاب سفید 3- آزادی امام خمینی و سایر دستگیر شدگان. ۵۷  
 علما و روحانیون مهاجر بی درنگ باهم به گفتگو و رایزنی پرداختند و از آن جا که نسبت به جان امام احساس خطر و نگرانی می کردند و بیم آن را داشتند مبادا رژیم پهلوی گزندی به ایشان رسانیده باشد و از طرف دیگر روی فشار شدید مردم که  از علما و روحانیون، خواستار به دست آوردن اطلاع از سرنوشت و محل اقامت امام بودند، بر آن شدند که پیش از هر کار جهت به دست آوردن اطلاعی از ایشان، اقدامی جدی به عمل آورند تا بتوانند تا حدودی مردم را آرام سازند و با آسودگی خاطر دست اندرکار اقداماتی به منظور آزادی امام شوند. ۵۸
طرح مهاجرت علما به تهران هرچند با یکپارچگی کامل علما انجام نگرفت ولی آمدن عده ای از بزرگان مراجع به تهران و جلسات متعدد آنان، رژیم را وادار به تأمل در عملکرد خود نمود و رفته رفته رژیم سیاست نرمش را در مقابل درخواست های علما پذیرا شد مهاجرت علما به تهران باعث شد که رژیم در موقعیتی قرار گرفت که نتواند به حریم امام تجاوز نماید. علما نیز آیت الله کمالوند را به عنوان نماینده نزد شاه فرستاده و پس از گفتگو شاه نیز اطمینان داد که امام را از بین نمی برد و علاوه بر آن شاه پذیرفت که نماینده ای از علما با امام ملاقات کند که علما آیت الله خوانساری را برای ملاقات با امام برگزیدند. ۵۹ بعد از این دیدار سه تن از مراجع و تعدادی دیگر از علما طی نامه ای مرجعیت امام را تأیید کردند، معنای اعلام مرجعیت امام این بود که طبق قانون اساسی اولاً دولت حق محاکمه و بازداشت ایشان را ندارد. ۶۰
  آیت الله هاشمی رفسنجانی معتقد است:« علمای مهاجر در تهران داعیه ادامه مبارزه و نهضت را نداشتند، بیشترین انتظار آن ها، دفاع از امام بود و پیش گیری از خطر برای ایشان و حداکثر آزادی امام و زندانی ها. ۶۱
 حجت الاسلام سید نورالدین طاهری شیرازی می گوید: « پس از آمدن مهاجرین به تهران در یکی از جلسه ها آیت الله بنی صدر متنی نوشت این نوشته اصلاح شد ظاهراً تلگرافی به امام بود و بالای آن  نوشته شده بود محضر مبارک مرجع تقلید شیعیان جهان آیت الله العظمی خمینی، این عنوان امام را بزرگترین مرجع تقلید شیعیان مطرح می کرد. پای متن را همه امضاء کردند و به دربار و نخست وزیری و جاهای دیگر رونوشت کردند و قرار شد آن را  به تلگرافخانه برای تلگراف ببرند که آقای منتظری این کار را بر عهده گرفت و چون در تهران امکان این کار نبود به کرمانشاه رفت و از آن جا تلگراف را ارسال نمود.»۶۲  مهم ترین نتیجه این جلسات و اعلامیه مصونیت یافتن امام و آزادی دستگیر شدگان 15 خرداد بود.
در روز 29 تیر سال 1342 همه روحانیون دستگیر شده به استثنای امام و آیات محلاتی و قمی و حجت الاسلام دستغیب آزاد شدند روز بعد رئیس ساواک به دیدار علمای مهاجر رفته و از آن ها خواست به شهرهای خود برگردند دولت از این کار دو منظور داشت یکی ادامه بازداشت امام و آیات محلاتی و قمی و دیگر این که وجود آن همه مراجع و علمای بزرگ شهرستان ها را در آستانه انتخابات فرمایشی دوره 21 قانونگذاری و افتتاح مجلس، مانع بزرگی می دانست و گفتنی است که دستگاه چنان نسبت به مهاجرت مراجع  عالیقدر و علمای اعلام شهرستان ها حساسیت داشت که بعضی آقایان را همان روزهای اول ورود به تهران تحت فشار قرار داد که تهران را ترک گویند. ۶۳
 در اسناد ساواک آمده است «محترماً معروض می دارد در اجرای اوامر به آقایان روحانیونی که از ولایات به مرکز آمده بودند به وسیله ساواک تهران ابلاغ گردید به محل های اولیه سکونت خویش مراجعت نمایند.» ۶۴
به هر حال مهاجرت علما  دستاوردهای مهم و بزرگی را به همراه  داشت.1- تأیید کتبی مرجعیت امام که این امر مانع از اجرای حکم اعدام درباره وی شد 2- ایجاد یکپارچگی  علمای شهرستان ها در مبارزه و در نهایت آزادی علمای زندانی از حبس 3- آزادی امام از زندان و تبدیل آن به حصر در منزلی در منطقه داودیه تهران که تحت کنترل نیروهای امنیتی قرار داشت.
 در 4 تیر ماه 1342 امام را به زندان پادگان عشرت آباد منتقل نمودند و 40 روز در آنجا بودند  در 11 مرداد امام به صورت مشروط آزاد و به اتفاق آقای قمی با ماشین بنزی با همراهی سرهنگ مولوی و چند تن از مأموران ساواک از پادگان عشرت آباد به یکی از منازل ساواک در داوودیه که در 12 کیلومتری تهران بود منتقل شدند. ۶۵
 در اسناد ساواک آمده است در ساعت 30/14 روز جمعه 11/5/42 آقایان خمینی و محلاتی و قمی به خانه شماره 8 در خیابان شمیران ایستگاه مینا کوچه دفتری متعلق به آقای نجاتی انتقال داده شدند و مردم بسیاری به دیدن آنان رفتند. ۶۶
به دنبال اعلام آزادی امام، علمای مهاجر که از قم و مشهد و دیگر شهرستان ها به منظور پشتیبانی از امام در تهران اجتماع کرده بودند و نیز روحانیون و علمای تهران، به داوودیه رفتند و با امام ملاقات کردند در این میان آیت الله بهبهانی نیز به ملاقات امام رفت. در گزارش 12/5/1342 ساواک از این دیدار و گفتگوی آیت الله بهبهانی با امام و دیدگاه امام در مورد برخی از مسائل و جریان ها چنین آمده است:
«عصر دیروز به مناسبت آزاد شدن آیت الله خمینی از زندان، اغلب از روحانیون و علمای طراز اول و دوم  و همچنین معممین و بازاری ها و اصناف و سایر طبقات مردم، در منزل آیت الله نجاتی واعظ به ملاقات خمینی رفته، و بین روحانیون طراز اول،آیات الله بهبهانی، شریعتمداری، میلانی، نوری، مرعشی نجفی و خوانساری و خلاصه عموم آیات الله و حجج اسلام وجود داشته اند و دسته دسته از مردم به منزل و در حالی که در صف ایستاده بودند، به نوبت سینه و دست و پای خمینی را می بوسیدند و عموماً هم متأثر شده و گریه می کردند... و تنها مذاکره ای بین خمینی و آیت الله بهبهانی که در جوار یکدیگر نشسته بودند، احوالپرسی آیت الله بهبهانی از خمینی بود و مشارالیه پاسخ داد خیلی خوب و موفق هستم و[بهبهانی] پرسید اینجا خواهید ماند؟ خمینی گفت:« تا فردا غروب اینجا هستم و بعد منزلی در شمیران تهیه کرده¬اند که چند روز آن جا خواهم رفت و سپس به قم می روم، ولی کارهایی است که باید انجام شود و من ایستادگی می کنم که تمام محبوسین آزاد شوند و همچنین باید جلوی انتخابات مفتضح را گرفت  و آیت الله بهبهانی هم تصدیق کرد. »۶۷   علمای مهاجر نیز، در اطلاعیه ای خواستار تحریم انتخابات شدند.۶۸ 
 رژیم پهلوی در همان چند ساعتی که امام را آزاد گذاشت متوجه شد که از محبوبیت و نفوذ او در میان توده ها کاسته نشده، بلکه به شدت فزونی یافته است از این رو خشمگین و نگران شد و درصدد بر آمد که با نقشه ای تازه بر نهضت اسلامی شکست وارد آورد و در روزنامه های عصر روز شنبه 12 مرداد ماه 1342  منعکس کرد که: «بین مقامات انتظامی و حضرات آقایان: خمینی، قمی و محلاتی تفاهم حاصل شد که در امور سیاسی مداخله نخواهند کرد و از این تفاهم اطمینان کامل حاصل گردیده است که آقایان بر خلاف مصالح و انتظامات کشور عملی انجام نخواهند داد...» ۶۹
 علما و روحانیون مهاجر در برابر این ترفند رژیم واکنش سریع و قاطع نشان دادند و آنان در اعلامیه ای که بر ضد این اطلاعیه ساواک دادند، بر تزلزل ناپذیری راه و موضع امام تأکید کردند و نادرستی و دروغ بودن آن اطلاعیه را اعلام و محکوم کردند. ۷۰
 بیش از 24 ساعت از انتقال امام و آقایان قمی و محلاتی به داوودیه نگذشته بود که ساواک اعلام کرد اقامت آنان در آن جا موقتی بوده و لازم است هریک در فکر تهیه¬ی خانه¬ای برای خود باشند به محض انعکاس این خبر شخصی به نام روغنی از تجار تهران آمادگی خود را برای پذیرایی از امام  در خانه خویش در قیطریه اعلام داشت و بدین گونه زمینه انتقال امام به خانه مزبور تحت مراقبت ساواک فراهم شد و ایشان در ساعت 23 روز 14 مرداد  به آن جا انتقال یافت و امام تا تاریخ هفتم آبان ماه 1342 در باغ روغنی زیستند. ۷۱
رژیم پهلوی با تمام نیرو تلاش می کرد که در داخل و خارج از کشور وانمود کند که امام آزاد شده و اختلافات پایان یافته است، لیکن ادامه حضور مهاجران در مرکز را که به منظور تأمین آزادی امام بود مغایر  با اقداماتش می دید و نمی توانست نسبت به آن بی تفاوت باشد و وجود مهاجران در تهران، بزرگترین دلیل و نشانه¬ی عدم آزادی امام بود از این رو ساواک به آنان فشار آورد که تهران را ترک گویند و به مراکز خود باز گردند. سرانجام چند تن از علمای طراز اول قم و مشهد را که پس از چندین ماه سرگردانی و اقامت در مرکز، در صبحدم روز 15 مهرماه 42 تحت الحفظ به مشهد و قم فرستادند و بدین ترتیب مهاجرت تاریخی علمای ایران پایان پذیرفت. ۷۲
رژیم پس از بازگشت اجباری مهاجران به شهرهای خود از این نگران بود که مبادا آنان در شهرهای خود مردم را به خیزش فرا خوانند و مشکل تازه¬ای  برای رژیم پدید آورند، از این رو طی بخشنامه¬ای  دستورالعمل هایی را درباره مهاجران صادر کرد و برای ساواک بیست شهر فرستاد. متن بخشنامه به شرح زیر است:
« در این موقع که هرکدام از روحانیون مجتمع در تهران، به نقاط مسکونی خود مراجعت نموده¬اند، دستور فرمائید موارد مشروحه ذیل را در نظر گرفته دقیقاً  به موقع، اجرا گذارند: 1- فعالیت های نهانی  و آمد و رفت ها و کلیه¬ی اقدامات مشکوک روحانیون مزبور و طرفداران آنان را به طورنامحسوس تحت مراقبت قرار دهند.2-  همکاری کلیه ادارات اطلاعاتی و انتظامی  محلی را راجع به مراقبت روحانیون مزبور جلب نموده و اهمیت سیاسی مسأله را تا آن جا که صلاح است، برای کلیه مسئولین محلی روشن کنند... و ضمن هماهنگ ساختن فعالیت های سازمان های مختلف، از هرگونه عمل خودسرانه و تجدید خرابکاری روحانیون، به موقع جلوگیری نمایند.3-  برای این که بهانه جدیدی به دست مخالفین داده نشود این مراقبت ها بایستی به طور نامحسوس و بدون فشار بیجا صورت پذیرد.4-   با تدابیر مقتضی از قبیل تماس مستقیم و غیر مستقیم و مذاکرات استدلالی با روحانیون مخالف، می توان کم کم آنان را متوجه نمود که ادامه پافشاری در مورد مخالفت با تحولات انقلابی، برای آنان عواقب وخیمی داشته و به صلاح منافع مذهبی و ملی هم نمی باشد.5- هرگونه اطلاعات مکتسبه و نتیجه اقدامات معموله را به مرکز گزارش فرمائید.» ۷۳

نتیجه گیری:
 پس از وفات آیت الله بروجردی شاه برای سنجش قدرت روحانیت لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی را مطرح نمود و بعد از ارتحال آیت الله بروجردی رژیم قصد داشت بین مراجع اختلاف بیندازد تا راحت تر بتواند به نیات خود جامه عمل بپوشاند ولی مطرح نمودن لایحه خود اتحاد علما را در پی داشت در مجموع در زمان لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی علما متحداً وارد صحنه شدند و علمای تهران نیز با سایر علما متحد شده و سرانجام رژیم را وادار به عقب نشینی نمودند و در این زمان یکپارچگی خود را حفظ نموده و متحد وارد صحنه شدند و قدرت خود را به نمایش گذاشتند. رژیم پس از شکست در جریان لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی اصول ششگانه را پیشنهاد کرد و این بار نیز اکثریت علما مخالفت کردند و علما شرکت در رفراندوم را تحریم کردند.
پس از دستگیری امام در 15 خرداد، بیم از آسیب رسیدن به جان امام، علما بر آن شدند که با یک حرکت غیرمنتظره یعنی مهاجرت به مرکز و تحت فشار قرار دادن رژیم و صدور اعلامیه مبنی بر مرجعیت امام رژیم را در موقعیتی قرار دادند که نتواند به حریم امام تجاوز نماید.
به هر حال نهضت اسلامی ایران که از سال 1341 با اعتراض امام و مراجع وقت نسبت به لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی آغاز گردید در خرداد 1342 با رهبری امام به قیام عمومی و گسترده  علیه رژیم پهلوی تبدیل شد جدای از علمای مخالف و ساکت  غالب روحانیت  به ویژه علمای تهران به صورت یکپارچه و هماهنگ در نهضت شرکت کردند و با حضور در صحنه ها و صدور اعلامیه به صورت فعال از هیچ کوششی دریغ نکردند اگرچه مشارکت هر کدام متفاوت بود ولی در مجموع جهت تأیید مواضع امام هماهنگ عمل کردند و در جریان نهضت تأثیر گذار بودند.

منابع و یادداشت ها
  1-آیت ا... حاج سید محمد موسوی بهبهانی فرزند مرحوم آیت ا... سید عبدالهم بهبهانی، «از رهبران روحانی مشروطه بود» در نهم جمادی الاخر سال 1291 ه ق در تهران به  دنیا آمد در تهران و نجف به تحصیلات علوم دینی همت گماشت، در نجف از محضر آخوند خراسانی بهره برد، وی به دلیل ویژگی های شخصی و خانوادگی مورد احترام و محبوبیت همه طبقات مردم و نیز دربار و دولتمردان بود و در تهران صاحب نفوذ فوق العاده¬ای بود برخی از پیام های خصوصی آیت ا... بروجردی توسط ایشان به مقامات بالای دولتی ابلاغ می شد، آیت ا... بهبهانی در آخرین ماه های عمر خود که مصادف با آغاز نهضت امام خمینی  بود  به حمایت  از امام برخاست و از همین رو مغضوب رژیم واقع گشت و در تنگنا قرار گرفت. سرانجام آیت ا... بهبهانی  که سابقه کسالت ممتد داشت در 20 آبان سال 1342 در سن 92 سالگی در تهران رحلت نمود و در روز 21 آبان با هواپیمای اختصاصی شرکت ملی ایران به نجف اشرف منتقل و در آن جا به خاک سپرده شد.
  2- آیت ا... حاج سید احمد خوانساری در 18 محرم 1309 ق، (1270 ش) در خانواده¬ ای روحانی  در شهر خوانسار به دنیا آمد پدر او حاج سید یوسف از علمای خوانسار بود، سید احمد  در سه سالگی  پدر خود را از دست داد و از آن پس  تحت تکفل برادر  بزرگ تر خود، حاج سید محمد حسن، قرار گرفت. سید احمد تحصیلات مقدماتی و ریاضیات و سطح را در زادگاه گذراند و پس از آن  در سال 1325 ق،  برای تکمیل  تحصیلات عازم اصفهان شد و در سال 1328 ق عازم نجف شد و در سال 1336 ق دوباره به ایران بازگشت و در حوزه علمیه اراک به تحصیل مشغول شد و در پی عزیمت آیت ا... حائری به قم در سال 1301 ش آیت ا... خوانساری  امامت جماعت وامور حوزه علمیه¬ی اراک را بر عهده گرفت او نیزدر سال 1342ق به قم مهاجرت کرد و اقامه¬ی نماز جماعت در مدرسه¬ی  فیضیه به ایشان واگذار گردید و در سال 1330 ش عازم تهران شد و تا پایان عمر در مسجد سید عزیزاله به اقامه¬ی نماز و تدریس پرداخت.
  3- آیت الله شیخ محمدتقی آملی از علمای معروف تهران بود. وی  در سال 1304 قمری  در تهران به دنیا آمد. دوره¬ی مقدمات و سطح را  نزد علمای  تهران فرا گرفت و برای تکمیل تحصیلات در سال 1339 قمری  به نجف اشرف مهاجرت کرد و مدت چهارده سال از محضر آیت الله نائینی  و آیت الله آقا ضیاء عراقی استفاده نمود. در سال 1353 قمری به تهران مراجعت کرد و به تدریس پرداخت. وی در سال  1391 قمری  در سن 87 سالگی در گذشت.
  4- عباس سراج، پایان نامه مواضع علما و مراجع نسبت به نهضت امام خمینی، 1385، ص49.
  5- روح اله حسینیان، سه سال ستیز مرجعیت شیعه( 1343-1341) تهران: مرکز بررسی اسناد  انقلاب اسلامی ، چ اول، 1382، ص141.
  6- اسناد انقلاب اسلامی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی و سازمان تبلیغات اسلامی، 1369، ج3، ص21.
  7- خاطرات و مبارزات حجت الاسلام فلسفی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1376،  ص238؛ عباس سراج، پایان نامه مواضع علما و مراجع نسبت به نهضت امام خمینی، 1385، ص52.
  8- علی دوانی، نهضت روحانیون، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1377، چ دوم، ج3و4، ص131؛ عبدالله متولی، آیت الله خوانساری به روایت اسناد ساواک، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی،1383، ص21.
  9- علی دوانی، نهضت روحانیون ایران، ج3و4، ص73.
  10- عبدالرضا احمدی و سیده معصومه حسینی، خاطرات حجت الاسلام پور هادی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1382، ص145
  11- خاطرات و مبارزات حجت الاسلام فلسفی، ص245.
  12- دوانی، همان، ص132.
13 - همان، صص 132-131.
  14- حمید روحانی، بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی،  تهران: مؤسسه  چاپ ونشر عروج، 1381، ج1، ص168.
  15- یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گل محمدی و محمد ابراهیم فتاحی، تهران: نشرنی، 1386، ص566.
  16- جان فوران، مقاومت شکننده«تاریخ تحولات اجتماعی ایران از سال 1500 میلادی تا انقلاب» ترجمه احمد تدین، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، 1377، صص539-538.
17 - اسناد انقلاب اسلامی، ج اول، صص20-19.
18  - حمید روحانی، همان، ج1، 218.
19  - عبدالله متولی، آیت الله خوانساری  به روایت اسناد، ص77.  علی دوانی، نهضت روحانیون ایران، ج3و4، ص 188.
20  - آیت الله خوانساری به روایت اسناد، ص78؛  اسناد انقلاب اسلامی، ج اول، ص59 ؛  خاطرات سید علی اکبر محتشمی پور، تهران: دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، 1376، چ اول، پاورقی ص236.
21  - غلامرضا کرباسچی، تاریخ شفاهی انقلاب، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381، ص131.
22  - حمید روحانی، همان، صص237-234.
23  - مهدی عراقی، ناگفته ها، تهران: رسا، 1370،ص156.
24  - آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی 1010،ص11.
25  - حجت الاسلام علی اکبر ناطق نوری، خاطرات، تدوین مرتضی میردار، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1382، ص49.
26  - اسناد انقلاب اسلامی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی،1374،  ج4، ص24.
27  - محمدرضا احمدی، خاطرات آیت الله طاهری خرم آبادی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1377، صص173-159.
28  - مصطفی ملکی در سال 1295 در تجریش به دنیا آمد، به همراه تنی چند از دوستانش تشکیلات کوچکی به نام مکتب قرآن در سال های پس از شهریور 20 تأسیس نمود در نهضت ملی شدن صنعت نفت نقشی فعال داشت. پس از کودتای 28 مرداد تحت تعقیب رژیم بود. در قم شاگرد آیات حائری و بروجردی بود. امامت مسجد همت تجریش را بر عهده داشت در نهضت 15 خرداد 42 در قم و شمیران در بسیج مردم نقش به سزایی داشت، مسجد همت قبل از انقلاب به همت وی سنگر مبارزه علیه رژیم پهلوی بود. در پیروزی انقلاب همراه انقلابیون بود بعد از پیروزی انقلاب به همراه آیت الله مهدوی کنی  مسئولیت کمیته انقلاب اسلامی را پذیرفت  وی در 31 خرداد 62 وفات نمود.
29  - حجت الاسلام حاج سیدفخرالدین طاهری فرزند آیت ا... حاج سید محمد طاهر طاهری شیرازی  از علما و ائمه جماعت شمیران بود و در مسجد دارزشیب به اقامه جماعت و خدمات دینی می پرداخت.
30 - قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک(فیضیه)، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1378، ج2 ، ص36.
31  - قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک(زمینه ها)، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1378، ج1، ص544؛ علی دوانی، همان، ج3و4، ص227.
32 - قیام پانزده خرداد به روایت اسناد ساواک، ج1، صص571-570؛   علی دوانی، همان، ج3و4، ص226.
33  - اسناد انقلاب اسلامی، ج1، ص84.
34 -  قیام پانزده خرداد به روایت اسناد ساواک(فیضیه)، ج2، صص 31-29.
35 - علی دوانی، همان، ج3و4، ص257.
36  - قیام پانزده خرداد به روایت اسناد ساواک(فیضیه)، ج2، ص158.
37  - مسجدو مدرسه شیخ عبدالحسین، از ثلث میرزا تقی خان امیر کبیر صدر اعظم  ناصرالدین شاه قاجار ساخته شده است،  وصی آن مرحوم حاج شیخ عبدالحسین تهرانی دانشمند بزرگ عصر بوده است، حاج شیخ عبدالحسین می خواسته است مسجد و مدرسه را به نام امیر کبیر موسوم کند ولی آقا خان نوری صدر اعظم مانع شد و شیخ عبدالحسین  هم ناچار  به نام خود موسوم کرد تا مبادا  میرزا آقا خان آن را به نام خود موسوم کند.
38  - قیام پانزده خرداد به روایت اسناد، فیضیه، ج2، ص392؛  علی دوانی ، همان، ج3و4، صص343-328.
39  - آیت الله سید محمود طالقانی فرزند آیت الله سید ابوالحسن طالقانی در روز چهارم ربیع الاول سال 1329 ه ق، (1289 ش) در روستای کلیبر از توابع طالقان به دنیا آمد و در تهران و قم درس خواند. از محضر درس آیات حائری، خوانساری و حجت بهره برد، در نجف نیز از  درس آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی بهره برد. در سال 1317 برای تبلیغ و تدریس به تهران آمد و در مدرسه سپهسالار به تدریس مشغول شد. ولی  در سال 1318 به جرم مخالفت با رژیم پهلوی دستگیر و زندانی گشت. مسجد هدایت  محل تبلیغ و جلسات وی بود به مصر و اردن سفر نمود در جریان ملی شدن صنعت نفت نقش فعال داشت بعد از کودتای  28 مرداد به جرم مخفی کردن نواب صفوی رهبر فدائیان اسلام دستگیر شد. چندین بار دستگیر،  زندانی و تبعید شد پس از 15 خرداد 42  به ده سال  زندان محکوم گردید در هشتم آبان 57 از زندان آزاد گشت پس از پیروزسی انقلاب  به ریاست شورای انقلاب و از طرف امام به عنوان  امام جمعه تهران انتخاب گشت در زمان تدوین قانون اساسی به عنوان نماینده تهران با بیشترین رأی به مجلس خبرگان راه یافت، آثار علمی  ایشان فراوان است تفسیر قرآن، اسلام و مالکیت و مقدمه ای بر تنبیه الامه و تنزیه المله از وی معروف است  وی در 19 شهریور 58 چشم از جهان فرو بست و در بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
40  -آیت الله حاج شیخ ناصر مکارم شیرازی  در سال 1305 ش در شیراز  دیده به جهان گشود ابتدا به تحصیل  علوم جدیده پرداخت سپس به تحصیل علوم دینی همت گماشت برای ادامه تحصیل  به قم آمد و در این شهر  شاگرد آیات حجت و بروجردی بود. سپس به نجف رفت و در نجف  از محضر آیات حکیم، خویی و شاهرودی بهره برد پس از بازگشت به ایران در قم به تأسیس مؤسسات علمی مثل مدرسه امیر المؤمنین نقش اساسی داشت از سال 1340 ش دست به  انتشار مجله مکتب اسلام زده است بیش از نود تألیف دارد که تفسیر نمونه وی معروف است.
41  - قیام 15 خرداد، فیضیه، ص377.
42  - اسناد انقلاب اسلامی، ج2، صص 82-81.
43 - قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک(زندان)، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1378، ج3، ص61.
44  - مارک جی گازیوروسکی و مالکوم برن، مصدق و کودتا، ترجمه علی مرشدی زاده، تهران: انتشارات قصیده سرا، چاپ اول، 1384، ص40.
45  - خاطرات و مبارزات حجت الاسلام فلسفی، ص162.
46  - آیت اله سید مرتضی پسندیده، خاطرات، تهران:  مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چ اول، 1384، ص202.
47  - آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ش بازیابی57
48  - جواد منصوری، قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، تهران: مرکز  اسناد انقلاب اسلامی، 1377، ج2، سند شماره 80/4.
49  - قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، زندان، ص101.
50  - آیت الله خوانساری به روایت اسناد،ص31؛ اسناد انقلاب اسلامی،تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1374، ج1، صص 122-121.
51  - قیام 15 خرداد به روایت اسناد، زندان، ص327.
52  - همان، ص 355.
53  - علی دوانی، همان، ج3و4، ص399؛  قیام 15 خرداد  به روایت اسناد ساواک، فیضیه، ج2، ص463.
54  - حمید روحانی، همان،ص 668.
55  - قیام 15 خرداد به روایت اسناد، ج3، صص401-400.
56  - حمید روحانی، همان، صص671-669.
57  - روح الله حسینیان،همان، 333.
58  - حمید روحانی، همان، ص668.
59  - خاطرات فردوسی پور، ص 98؛  حمید روحانی، همان، ص 674-673.
60  - قیام پانزده خردا به روایت اسناد، زندان، ج3، ص2.
61  - هاشمی رفسنجانی، دوران مبارزه، زیر نظر محسن هاشمی، تهران: دفتر نشر معارف انقلاب، 1376، ص184.
62 - علی باقری، ( به کوشش)، خاطرات 15 خرداد، تهران: حوزه هنری تبلیغات اسلامی، 1378، ج 8، صص 114-111.
63  - علی دوانی، نهضت روحانیون، ج3 و4،ص499.
64 - قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک(حصر) تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی ، 1380، ج4،ص1.
65  - حمید روحانی ،همان، ص699
66  -  همان، ص10.
67  - صحیفه امام، ج، ص 253، سید حمید روحانی، همان، ص 705.
68 - جواد امامی، خاطرات آیت الله مسعودی خمینی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381، صص269-274.
69  - روحانی، همان، ص 716.
70  - اسناد انقلاب اسلامی، ج1،ص149.
71  - روحانی، همان، ص 718.
72  - همان، ص 731.
73  - همان، صص732-731.


فصلنامه اینترنتی پانزدهم خرداد 42