۴ استراتژی نئولیبرالها در خلیج فارس
آمریکا در راستای اهداف خود برای حفظ و توجیه تداوم حضور در منطقه، تاکتیکهای متفاوتی را در خلیجفارس اجرا مینماید. استراتژیاش که خروجی اندیشکدهها و مراکز مطالعاتی میباشد در راستای ناآرام کردن و حفظ بازی در منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا و تحرکات روانی گسترده در حوزه رقیب میباشد که با توجه به موقعیت ویژه منطقه، توجه به آنها ضروری است.
مهار کانونهای ضدلیبرالیستی
بعد از سرنگونی محمدرضا پهلوی که یکی از متحدان آمریکا محسوب میشد، حفظ وضع موجود و آرام کردن تحرکات رفتار بازیگران منطقه خلیجفارس بهویژه ایران در تنگه هرمز، برای آمریکا اولویت محسوب میشود. چرا که داعیه استکبارستیزی انقلابیون ایرانی، مهمترین مانع در دسترسی نیروهای آمریکا برای انجام سیاستهای مداخلهگرایانه آن ها محسوب میشود.
هرچند که این عدم تقارن به عنوان مبنای مهمی موجب شده که آمریکا از شکلگیری نقطه حاد و بحرانی که موجب تقابل نظامی مستقیم بین نیروهای دو طرف و برخورد سریع و آنی در خلیجفارس شود، پرهیز کند. اما واقعیت این است که با توجه به اهمیتی که خلیجفارس برای منافع حیاتی آمریکا دارد، این کشور در منطقه مذکور بهصورت نقطه به نقطه، تعریف و پیشبینی با سناریوهای چندگانه دارد. لذا بخش عمده استراتژیهای آمریکا در راستای تسلط و بهرهبرداری از منابع منطقهای و مهار کانونهای مخالف است.
به همین دلیل، عملیات روانی آمریکا در منطقه خلیجفارس به صورت همزمان، ناآرامسازی ـ آرامسازی است و بسته به اینکه کدامیک از این اقدامات برای تحقق منافع آمریکا ضروری باشد، همان را در دستور کار قرار میدهد. البته گاه این تعریفها و پیشبینیها، با واقعیت منطبق نیستند و از این رو اقداماتی که بر اساس آنها صورت میگیرند، به شکست میانجامند؛ اما اصل وجود برنامه و سناریوهای مختلف درباره خلیجفارس، انکارناپذیر است.
جسارتبخشی به دول منطقه و شکستن تابوی ایران
قدرت فزاینده جمهوری اسلامی ایران باعث به حاشیه رانده شدن و وابستگی برخی از کشورهای منطقه به قدرتهای غربی شده است. اکثر قرائن و شواهد حاکی از آن است که صحنه تحولات امنیتی و سیاسی منطقه، نوعی تقابل با جمهوری اسلامی محسوب میشود که در حال حاضر به مرحله حساسی رسیده است.
بسیاری از کشورهای منطقه در مقابل نفوذ بسیار بالای جمهوری اسلامی ایران در منطقه حرفی برای گفتند ندارند و دچار انفعال شدهاند. برهمین اساس، آمریکا در حال تقویت روحیه دولتهای منطقه است تا هراس آنها از قدرت ایران را از بین ببرد. لذا تبدیل این کشورها به قدرت هایی که توان رویارویی با ایران را داشته باشند جزو سیاستهای آمریکا در منطقه محسوب میشود. همچنین تجمیع آنها در قالب ائتلافها و اتحادهای منطقهای در همین قالب تعبیر و تفسیر میشود.
به هر شکل، جسارت بخشی و خروج از انزوای برخی از مخالفان جمهوری اسلامی و شکستن تابوی جمهوری اسلامی ایران یکی دیگر از سیاستهای نئولیبرالها در منطقه میباشد. در همین راستا پنتاگون در آینده نزدیک به دنبال تشکیل نشست وزرای دفاع شورای همکاری خلیجفارس ـ آمریکا میباشد و در ذیل آن ایجاد سامانه دفاع پیوسته هوایی و موشکی دولتهای شورای همکاری با آمریکا را دنبال مینماید تا بتواند اطمینان لازمه را در این محور برای ایجاد سد مقابل جمهوری اسلامی ایران ایجاد کند.
تشدید ناآرامیها در منطقه
یکی از مهمترین سیاستهای آمریکا برای توجیه حضور خود در منطقه خلیج فارس، ناآرامسازی فضای روانی منطقه میباشد. هر چند که آمریکا به ظاهر شعار “حفظ ثبات و نظم پایدار در خلیجفارس” را از اولویتهای خود معرفی کرده است؛ اما ذیل این استراتژی، تحقق راهبرد «استمرار حضور نظامی قوی در منطقه» در پرتو تشدید ناآرامیها و انحراف اذهان و افکار عمومی توجیه مییابد و از اینرو، آمریکا مجموعهای از محورها را در دستور کار عملیات روانی خود قرار داده است.
این کشور در وضعیت جدید به دنبال تبدیل کردن خلیجفارس به انبار باروت و تسلیحات است. رویکرد منفعلانه آمریکا در دفع بحرانهای سوریه و عراق از این روست. چرا که آمار خریدهای تسلیحاتی کشورهای عربی حوزه خلیجفارس در سال گذشته، بسیار بالاتر از سالهای پیش است. همچنین ادامه حمایت از دولتهای عربی در رابطه با اختلافات و تنشهای سیاسی ـ نظامی با ایران همانند مسائل مرتبط با جزایر سهگانه، از این جمله است. عملیات روانی آمریکا در این رابطه، تشدید اختلافات سرزمینی برای ممانعت از نزدیک شدن ایران و دولتهای عربی حول منافع مشترک است. بنابراین میشود سیاست توازن وحشت به عنوان چهرهای از ایرانهراسی را در تشدید ناآرامیها در منطقه به حساب آورد.
حفظ رویکرد طلبکارانه در برابر ایران
بعد از انقلاب اسلامی، آمریکا یکی از کشورهای زخم خورده بود که بساطش توسط انقلابیون برچیده و از این حیث بسیار متضرر شد. لذا موضعگیری دولتمردانش در برابر ایران غالباً طلبکارانه است. حتی در جنگ بین ایران و عراق از صدام حمایتهای فراوانی انجام داد و سعی کرد این روحیه مطالبهگرانه و طلبکارانه را در برخی از قدرتهای منطقه که موافق انقلاب نبودند، تسری بخشد. آمریکا از اینکه وابستگی و تکیه دولتهای منطقه به این کشور از میان برود، بهشدت پرهیز دارد به همین دلیل، حتی در مواردی که دولتهای عربی هم تمایلشان به پیگیری دعاوی سرزمینی کمتر میشود، آمریکاییها به تقویت و زنده کردن این ادعاها میپردازند و حمایت همهجانبه از آنها در صورت ادامه پیگیری را وعده میدهند.
شاهد و مثال در این موضوع، ملتهب کردن فضای روانی منطقه و بازی با نام خلیج فارس میباشد. حتی آمریکا هیچ مانعی نمیبیند که به جای خلیج فارس از عنوان جعلی خلیج «ع رب ی» استفاده کند تا در مسیر ماهیت و تعلقات فارسی آن گام برندارد.
به هر شکل آمریکا به دنبال محصور کردن نگرانیها و جو روانی آرام در منطقه نیست، بلکه بسیار تمایل دارد این نگرانیها را به حوزههای دیگر منتقل کند و دغدغهآفرینی و نگرانسازی در خلیجفارس مهمترین استراتژی نئولیبرالها برای بهرهبرداری این کشور میباشد.
فارس
نظرات