نفوذی ساواک در بیت مرجع مشهد


نفوذی ساواک در بیت مرجع مشهدمحمدرضا نوغانی

آیت‌الله میلانی که از نوع رفتارهای ساواک متوجه عمق کنترل آنها بر نامه‌ها، تلگراف و شنود تلفن شده بود، در این خصوص بر تحفظ خود افزود و پیام‌های خاص برای مراجع همراه در مبارزه را از طریق پیک مخصوص منتقل می‌ساخت. (درباره دشواری‌های مبارزات آیت‌الله میلانی اینجا را بخوانید)

برغم دقت آیت‌الله، ساواک موفق می‌شود محمدرضا نوغانی را با نام مستعار «فرات» را که پیشتر در جمع مبارزین بود و ارتباط خوبی با آیت‌الله داشت، با استفاده از روش «تهدید و تطمیع» به عنوان عامل خود در دفتر ایشان جذب کند.

محمدرضا نوغانی که نباید او را با عالم بزرگ، میرزا علی اکبر نوقانی، تولیت مدرسه نواب اشتباه گرفت؛ تحصیلاتی در حد یک سخنران داشت و جزو اندیشمندان آن دوره محسوب نمى‌شد. اما به دلیل سابقه مبارزه از دوره فدائیان اسلام، از سوی بزرگانی همچون آیت‌الله‌‌العظمی میلانى و آیت‌الله قمی برای سخنرانى دعوت می‌شد و مورد اعتماد علما بود. اما او پس از دستگیری سال 1341 در منزل آیت‌الله قمی، به ساواک قول همکاری داده بود.[1] هرچند در سال‌های نزدیک به پیروزی انقلاب این همکاری بر ملا شده بود و در نهایت ناگزیر به فرار از کشور شد اما سابقه مبارزاتی و هوشیاری رفتاری او موجب شد تا سالها همکاری او با ساواک از چشم مبارزان مخفی بماند.

نقش اصلی مورد انتظار ساواک از نوغانی، ایفای نقش به عنوان قاصد و نماینده مورد اعتماد آیت‌الله میلانی بود. مهم‌ترین عملکرد ثبت‌شده‌ی فرات در اسناد، به مأموریت او در سال ۱۳۴۴ بازمی‌گردد. طبق گزارش‌های متعدد ساواک مشهد و یادداشت‌های تحلیلی، آیت‌الله میلانی، نوغانی را به قم فرستاد تا با آیات عظام گلپایگانی، شریعتمداری و مرعشی نجفی هماهنگی کند تا سالگرد وقایع ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ به عنوان عزای ملی اعلام شود. ساواک که از این مأموریت مطلع بود، به عامل خود دستور داد تا ضمن حفظ ظاهر انقلابی، با ابراز نظرات منفی و القای بی‌اثر بودن صدور اعلامیه، زمینه‌های ذهنی مثبت مراجع را تخریب کرده و مانع از یک اقدام هماهنگ شود.[2]

«ریشه اصلی قضیه، ناتوانی و بیماری خود آیت‌الله میلانی بود که ارتباطات مستقیم ایشان را قطع کرده بود. والا اگر ارتباطات ایشان با علما و حوزه و مردم بود، اصلا این جریانات نمی‌توانست در بیت ایشان هم نفوذ کند [...] انزوای سیاسی بیت از یک طرف نفوذ شیخ رضا نوغانی از یک طرف، یک سری حرکت‌هایی را در بیت به وجود می‌آورد که مبارزین را نسبت به آیت‌الله میلانی بدبین می‌کرد.»[3] در اثبات صحت این بیان، می‌توان به یک گزارش ساواک رجوع کرد که در سال‌های جلوتر که وضع مزاج ایشان بهتر بوده است، پس از سخنرانی 26 مهر 1342 نوغانی در روضه صبح جمعه در منزل آیت‌الله میلانی که تلاش داشت مردم را به اسم صاحب بیت از پیگیری برای گرفتن انتقام از مسببین حادثه مسجد فیل منصرف کند؛ جمعی از بازاری‌ها و کسبه به او مراجعه می‌کنند و ایشان می‌گوید:‌ «ما حاضریم کاری کنیم که این گفته‌های نوغانی که خیلی مسالمت‌آمیز بوده، جبران شود. خودتان بیایید برنامه‌ای ترتیب و هرچه حقیقت است بگویید و بایستی مسلمانان حق خود را بگیرند و اگر سکوت کنیم از ما سواری خواهند گرفت در حالی‌که اقدامات ما باعث می‌شود که اگر عده‌ای هم از بین بروند در ایران نهضت‌هایی به وجود آید.»[4]

سالها طول کشید تا نقش محمدرضا نوغانی به عنوان عامل ساواک برای علما آشکار شود. تا جایی که آیت‌الله شیرازی، مرجعی که پس از ارتحال آیت‌الله میلانی خلأ او را جبران کرد، از تکرار چنین الگویی برای خود بیمناک بود. مخبر ساواک می‌نویسد: «آیت‌الله شیرازی ضمن استفسار از وضع وعاظ مشهد از وضع زندگی و رفتار نوغانی واعظ انتقاد و اظهار داشت [...] امیدوارم خدا مرا از شر او حفظ کند و بر سر من آن نیاورد که بر سر میلانی آورد؛ برای آنکه شنیده‌ام از وقتی که نوغانی با سیدمحمدعلی میلانی رفیق شده و در کارهای میلانی مداخله می‌کرده، نفوذ میلانی رو به نقصان گذاشت.»[5]

 

شایعه دیدار با شاه

یکی از خدمات نوغانی، ماجرای شایعه دیدار آیت‌الله میلانی با شاه در سال 1348 بود که موجب دلسردی بسیاری از انقلابیون شد. طاهر احمدزاده درباره این ماجرا می‌گوید: «شیخ‌رضای‌ نوغانی‌ آن‌ قدر زمینه‌چینی‌ کرد که‌ وقتی‌ شاه‌ مشهد می‌آید، در حرم‌ پسر آیت‌الله میلانی‌ را بردارد به‌ حضور شاه‌ ببرد و بعد هم‌ از رادیو اعلام‌ کردند که‌ آیت‌الله میلانی‌ به دیدار شاه رفته است. حالا بگذار تکذیب‌ بکنند. خوب‌ چند نفر باسواد روزنامه‌ را می‌خوانند؟ ولی‌ رادیو را میلیون‌ها نفر در شهر و روستا شنیدند. من‌ فهمیدم‌ که‌ این‌ توطئه‌ای‌ بود که‌ چهار قطعه‌ زمین‌، دو قطعه‌ زمین‌ از آستان‌ قدس‌ و دو قطعه‌ هم از مسجد گوهرشاد به‌ خاطر همین‌ شیرین‌کاری‌ شیخ‌رضای‌ نوغانی‌ به‌ خاطر این‌ برنامه‌ که‌ او تدارکش‌ را دیده‌ بود، به‌ او هدیه‌ شد.»[6] این ماجرا در یک سند ساواک به تاریخ 10 آذر 1348، چنین انعکاس یافته است: «در موقع تشریف فرمائی شاهنشاه آریامهر در چندی قبل به شهر [مشهد] در روزنامه ها و رادیو منتشر شده بود که جزو روحانیون آیت‌الله میلانی به حضور شاهنشاه بار یافته است [...] در این زمینه چند نفر از آقایان روحانیون در این زمینه مکاتبه نمودند و جریان را جویا می‌شوند و در نتیجه نماینده آقای میلانی رسما چند روز قبل در روزنامه کیهان شرحی می‌نویسد «آیت‌الله میلانی از روزی که عارضه کسالت پیدا کردند تاکنون از خانه بیرون نرفتند» که رفع سوء تفاهم شود. اکنون در محافل گفته می‌شود آقای میلانی که به حضور شاهنشاه مشرف گردیده غیر از آیت‌الله میلانی معروف می‌باشد.»[7] اما تکذیبیه مذکور چندان اثر نکرد، تا جایی که پسر آیت‌الله قمی‌برای همفکری درباره این خبر به دیدار آیت‌الله مرعشی نجفی می‌رود و آنگونه که سند ساواک نوشته،‌ از ایشان می‌شنود «آیت‌الله مرعشی مدعی بوده که میلانی شرفیاب نشده ولی دستگاه با وی به مخالفت برخواسته و می‌خواهد وجهه او را خراب نماید.»[8] برغم دقت نظر این مرجع، فتنه ساواک فروکش نمی‌کند و شایعات ادامه می‌یابد.

البته از ابتدای دهه 1340 بارها برای چنین دیداری تلاش شده بود و خبر دیدار یکبار دیگر هم به دروغ در سال 1341 منتشر شده و در روزنامه کیهان 16 فروردین 1341 تکذیبیه آن منتشر شده بود. یک سند ساواک به تاریخ 21 فروردین 1341 درباره پیامدهای این ماجرا می‌نویسد:‌ «آقای سید حسین میردامادی اظهار می‌داشت که قبل از تشرف شاه به مشهد از آقای میلانی از طرف استاندار و سازمان امنیت دعوت می‌شود که موقع تشرف اعلی‌حضرت آقای میلانی در حرم باشند. آقای میلانی قبول نمی‌کنند باز دو مرتبه تقاضا می‌شود از طرف استاندار که وجود شما لازم است باید تشریف بیاورید. آقای میلانی می‌گوید اگر من یقین بدانم که وجودم در موقع آمدن شاه ضروری است از ایران [به]خارج می‌روم، به ملاقات شاه نمی‌روم. آقای سید حسین می‌گفت که این سید چقدر شجاعت دارد، این حرف‌ها شوخی نیست. با اینکه آقای میلانی در موقع تشرف شاه به آستان قدس رضوی نبوده، روزنامه اطلاعات درج می‌کند که موقع تشرف شاه آقایان علما و روحانیون با شاه ملاقات کردند. در ضمن اسم از آقای میلانی می‌برد. [...] آقای جزایری شرحی به روزنامه اطلاعات می‌نویسد که تکذیب کند خبر مندرج در شماره قبل را، روزنامه اطلاعات قبول نمی‌کند لذا روزنامه کیهان شرحی درج می‌کند و تکذیب می‌کند ملاقات آقای میلانی را با شاه.»[9] این ماجرا بارها تکرار شده است تا جایی که در یک سند ساواک به تاریخ 9 خرداد 1352، دیدار فردی با تشابه اسمی‌پیشنهاد شده است: «ای کاش یکی از مقامات ما را در جریان قرار می‌داد، ما خودمان سه چهار روز جلوتر آیت‌الله سیدابراهیم میلانی را به مشهد می‌بردیم و در روزنامه هم درج می‌کردند آیت‌الله میلانی با شاهنشاه ملاقات می‌کند.»[10] با این حال تا آخرین روز حیات ایشان، با اهتمام شخص آیت‌الله میلانی آرزوی دیدار شاه با ایشان محقق نشد.

 

ایستادگی آیت‌الله

اما با همه این کنترل‌ها، اسناد منتشر شده در ساواک نشان می‌دهد که آیت‌الله میلانی پس از بسته شدن فضای سیاسی کشور در چند سال پایانی عمر خود در عین رعایت احتیاطات لازم، همچنان تلاش‌هایی در جهت برقراری ارتباط با انقلابیون داشته و در مواقع لزوم آنها را یاری می‌کرده است. وی در این مدت نامه‌نگاری‌هایی با مرحوم آیت‌الله طالقانی داشته و از موقعیت خود برای تخفیف مجازات زندانیان سیاسی بهره می‌گرفته است.

عجز رژیم پهلوی در محدود کردن ایشان در بیان نظر شرعی، گاه در برخی از اسناد نیز انعکاس دارد. به عنوان نمونه در پی انتشار اعلامیه آیت‌الله میلانی در محکومیت اسرائیل در جریان جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل در سال ۱۳۴۶، تیمسار نصیری، رئیس وقت ساواک، برای ایشان پیغامی‌تهدیدآمیز فرستاد مبنی بر اینکه «اقدام ایشان در نوشتن اعلامیه کاملاً به ضرر ایشان تمام خواهد شد، و در فرصت مناسب تلافی، می‌شود.»[11]

ترفند آیت‌الله میلانی برای موضع‌گیری علیه اسرائیل، کمک گرفتن از فرزندش سید نورالدین بود که پس از هجرت پدر به مشهد، به عنوان امام جماعت حرم امام حسین علیه السلام و ریاست کتابخانه آن، امکان خوبی در انتقال مواضع پدر به جهان اسلام داشت (برای نمونه اینجا را ببینید) و در سفرهای منطقه‌ای با چهار زبان بر علیه اسرائیل ایراد نطق کرد.

اما از همه جالب‌تر آنکه آیت‌الله میلانی، برغم تلاش نفوذی ساواک، ارتباطات خود با امام خمینی را که به نجف تبعید شده بود، قطع نکرد و مکاتباتی با معظم له داشت. جالب است که آیت‌الله مزاحمت مأمور ساواک را نیز در این موارد دفع کرده است. به عنوان نمونه وقتی 5 شهریور 1345 نامه‌ای از طرف امام خمینی به آیت‌الله میلانی توسط حاج اکبر بزاز ارسال می‌کند، موجب عصبانیت ساواک می‌شود که «از فرات چگونگی را بپرسید مثل این که او دیگر برای ما کار نمی‌کند مشغول مهمان‌خانه‌داری است به او تذکر دهید که چنانچه مایل به ادامه کار نیست کتبا اطلاع دهد تا تصمیم لازم گرفته شود.»[12]

 

 

[1] مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات (1382) شهید حجت‌الاسلام فضل‌الله مهدی‌زاده محلاتی به روایت اسناد ساواک، ج2، تهران:‌ انتشارات مرکز بررسی اسناد تاریخی، ص88

[2] آیت‌الله العظمی سیدمحمدهادی میلانی به روایت اسناد ساواک، ج 3، ص 324

[3] مصاحبه آیت‌الله سید احمد علم‌الهدی با مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 31/2/1382، شماره کاست 12570

[4]  انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، ج3، ص 270

[5] انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، ج9، ص94

[6] مصاحبه طاهر احمدزاده  با مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره کاست 226

[7]  آیت‌الله العظمی سیدمحمدهادی میلانی به روایت اسناد ساواک، ج 3، ص 356

[8]  مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات (1388) آیت‌الله العظمی سید شهاب‌الدین مرعشی نجفی به روایت اسناد ساواک، ج2، ص 504

[9] انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی، ج1، ص 71

[10] همان، ص 413

[11] همان، ج3، ص ۵۹

[12]  آیت‌الله العظمی سیدمحمدهادی میلانی به روایت اسناد ساواک، ج 2، ص 491