مبارزی که صندلی را به صورت رئیس ساواک پرتاب کرد


6424 بازدید

مبارزی که صندلی را به صورت رئیس ساواک پرتاب کرد

روز هفتم آذر 1334 تیمور بختیار فرماندار نظامی تهران در یک مشاجره با عبدالحسین واحدی معاون رهبر جمعیت فدائیان اسلام وی رابه ضرب 5 گلوله به شهادت رساند. رسانه های گروهی اعلام کردند واحدی قصد فرار داشت و توسط مأموران به قتل رسید!
شهید حجت الاسلام سید عبدالحسین واحدی نفر دوم فدائیان اسلام پس از شهید حجت الاسلام نواب صفوی بود که با وجود جوانی از شجاعت و فراست بالایی در مبارزه با ظلم خاندان منحوس پهلوی برخوردار بود.
وی در راه دفاع از کیان اسلام  حتی یک لحظه درنگ نکرد و بیشتر عمر کوتاهش و تمام جوانیش را وقف اسلام نمود و خود را فدای اسلام نمود تا اسلام و ایران اسلامی هم چنان سر بلند بماند.
 این روحانی والا مقام  آن قدر شجاع بود که می‌گفت:  «ما مسلسل ها را می جویم و تفاله آن را بیرون می ریزیم. ما غلام حلقه به گوش کسانی هستیم که احکام اسلام را اجرا می کنند.»
این روحانی شهید در سال 1308 در شهرستان سنقر استان کرمانشاه متولد شد. علوم مقدماتی را نزد پدرش آموخت و سپس برای تکمیل تحصیلات، ابتدا به قم و سپس به نجف عزیمت کرد و در آن جا با نواب صفوی آشنا شد.
وقتی نواب تصمیم گرفت به ایران برگردد، شهید واحدی نیز همراه او شد و ادامه درس خود را در قم پیگیری کرد. او با شجاعتی حیرت انگیز به ایراد سخنرانی می پرداخت و با صراحتی شگفت، جنایات رژیم را افشا می کرد و وظایف مردم را یادآور می شد و آنان را از تحمل ذلت و همراهی با ستم و ظلم رژیم برحذر می داشت.
شهید واحدی در جستجوی راهی عملی برای مبارزه علنی با رژیم سفاک پهلوی بود که این موقیعت را شاه برای او فراهم کرد. محمدرضا پهلوی که از سفر امریکا برگشت، تصمیم گرفت جنازه پدر خونخوارش  رضا خان قلدر  را که مظهر ضدیت با اسلام و دین بود، به قم ببرد و پس از طواف در حرم مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها علما و مراجع را وادار کند تا بر جنازه او نماز بخوانند و با این عمل، در پی کسب وجاهت برای پدر سفاک و لامذهب خود بود.
شهید واحدی فرصت را مغتنم شمرد و مبارزه علنی علیه رژیم را آغاز کرد. او با سخنرانی ها و افشا گری هایش کاری کرد کرد که روحانیون و طلاب در این مراسم شرکت نکردند و کسی هم بر جنازه رضا شاه نماز نخواند.
با اعدام انقلابی عبدالحسین هژیر وزیر وقت دربار توسط شهید سید حسین امامی در 13 آبان 1328، مبارزات آیت الله کاشانی و جبهه ملی علیه شرکت نفت انگلیس به اوج خود رسید و شهید واحدی احساس کرد که حضور او در تهران، ثمربخش تر خواهد بود، از این رو از قم به تهران آمد و در کنار شهید نواب صفوی و سایر فدائیان اسلام، به مبارزه پرداخت.
اعتماد و اعتقاد نواب به واحدی چنان بود که در کارها و تصمیمات بزرگ، همیشه با او مشورت می کرد و حتی هنگام مصاحبه با خبرنگارهای خارجی و داخلی، از استعداد و اندیشه های واحدی بهره می برد و گاهی به دیگران می گفت که پاسخ سئوالاتشان را از او بگیرند.
شهید عبدالحسین واحدی مردی خوش چهره و خوش سخن و نترس بود و در اغلب گردهمایی های فدائیان اسلام، این او بود که سخنرانی می کرد و هنگامی هم که نواب در زندان بود، تظاهرات به راه می انداخت و مردم را تهییج می کرد تا آزادی او را بخواهند.
او در واقع مدیر برنامه های فدائیان اسلام محسوب می شد و گروه های مختلفی، از جمله گروه تحقیق و بررسی اخبار را راه اندازی کرده و گروهی به نام مأمورین انتظامات را تشکیل داده بود.
    این گروه لباس های یکرنگ و بازوبند سبزرنگی داشتند که روی آن شعار لا اله الا الله نوشته شده بود و کلاه های پوستی بر سر می گذاشتند.
 روز یازدهم اسفند ماه 1329، فدائیان اسلام گردهمایی سرنوشت ساز خود را اعلام و از مردم، ارتش، ژاندارمری و شهربانی برای شرکت در این گردهمایی دعوت کردند.
شهید عبدالحسین واحدی، در جلوی مسجد شاه، بیش از دو ساعت سخنرانی کرد و جنایت ها و خیانت های خاندان پهلوی را در ظرف سی سال حکومتشان برشمرد و دولت های انگلستان، شوروی و آمریکا را به خاطر مداخله در امور داخلی ایران محکوم کرد.
    او فریاد می زد که نفت ایران متعلق به ملت ایران است و هیچ بیگانه ای حق تصرف در آن را ندارد.
  او اعلام کرد که نمایندگان مجلس شورای ملی، مسند نمایندگی را غصب کرده اند و نماینده حقیقی مردم ایران نیستند، دولت رزم آرا غاصب و فرمایشی است و آگاهی به احکام اسلام ندارد و قادر نیست قوانین الهی را به اجرا درآورد و نیازهای حقیقی مردم را برآورده سازد.
اما اوج سخنرانی واحدی در بخش پایانی بود که با شهامت تمام اعلام کرد که اگر رزم آرا تا سه روز دیگر استعفا ندهد، فدائیان اسلام، او را از صحنه روزگار محو خواهند کرد.
این گردهمایی عظیم و سخنرانی شدیداللحن واحدی، مانند بمب در تهران صدا کرد و حالا دیگر همه منتظر دگرگونی های اساسی بودند.
پس از ترور ناموفق "حسین علاء" نخست وزیر وقت توسط شهید ذوالقدر ، شهید واحدی که برای تکمیل ماموریت ذوالقدر به اهواز رفته بود دستگیر و به تهران روانه شد.
   وی را به پیش مامور سواک شاه" تیمور بختیار" بردند که در این دیدار و در خلال بحث، بختیار دشنام رکیکی به واحدی داد که در مقابل این توهین، واحدی به او گفت: مادر من حضرت زهراست و صندلی را به سمت بختیار پرتاب کرد. بختیار نیز با کلت کمری که متعلق به سپهبد آزموده بود واحدی را به شهادت رساند.
شهادت این فرزند راستین حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ،حجت الاسلام سید عبد الحسین واحدی برگ زرینی دیگر شد برای حوزه های مقدس علمیه .


تبیان